رمضان شهر سلامبر
(ص)پيامبر سيماي
رمضان شهر سلامبر
: اشاره
آن قدر شب كه ماهي هستيم ، رمضان مبارك ماه آستانه در
را آن برتري و شد نازل قرآن آن در كه است ، ماهي ماه هزار
فرمان به قدرفرشتگان شب در.قرارداد ماهها ساير بر
صبح تا.. ميآيند فرود بخواهد كه آنكس بر پروردگارشان
...سلام شب اين بر
نيايش رمضان ، مبارك و بركت پر ماه آغاز مناسبت به
خوانندگان تقديم را سجاديه صحيفه از ماه اين فرارسيدن
.ميكنيم ارجمند
از و فرمود رهبري خود سپاس به را ما كه را سپاسخدايي
باشيم شاكران از احسانش برابر در تا داد ، قرار سپاس اهل
را خدايي سپاس و بخشد نيكوكاران مزد كار اين بر را ما و
داد اختصاص آئينش به را ما و فرمود عطا ما به را دينش كه
به نعمتش سبب به تا ساخت ، پويا خود احسان راههاي در و
ما از را آن كه سپاسي چنان:بپوئيم خشنوديش سرمنزل سوي
را خدايي سپاس و شود خشنود ما از آن وسيله به و بپذيرد
ماه و اسلام ماه و روزه ماه رمضان ، ماه يعني خود ماه كه
نماز براي بپاخاستن ماه و تصفيه و آزمايش ماه و پاكيزگي
قرآن كه ماهي چنان:قرارداد احسان راههاي اين از يكي را
حق به رهبري چراغ مردم براي كه حالي در شده ، نازل آن در
.است باطل و حق ميان تفريق و هدايت از آشكاري نشانههاي و
فراوان احترامهاي سبب به -ماهها ساير بر را آن برتري پس
از.ساخت آشكار -داد قرار برايش كه نمايان فضايل و
در كه را چيزي آن ، داشتن بزرگ براي ماه ، آن در اينرو
آن ، داشتن گرامي براي و كرد حرام كرده ، حلال ديگر ماههاي
آن ، براي و فرمود منع آن در را آشاميدنيها و خوردنيها
اجازه ارجمند و بزرگ خداي كه داد قرار آشكاري وقت
وقت آن از كه نميپذيرد و شود ، انداخته پيش كه نميدهد
ماه هزار شبهاي بر را شبهايش از يكي سپس افتد ، تاخير به
روح ، و فرشتگان شب آن در.ناميد قدر شب را آن و داد برتري
از كس آن بر ناپذير تغيير قضاي با پروردگارشان فرمان به
امور و اجل و رزق از امري هر براي بخواهد ، خدا كه بندگان
سپيده تا بركتش كه است سلامتي شب آن و ميآيند فرود ديگر
.است دائم دم
فضل شناسايي به را ما و فرست رحمت آلش محمدو بر خدايا
آن در آنچه از خودداري و آن حرمت داشتن بزرگ و ماه اين
وسيله به آن داشتن روزه بر و ساز ملهم كردهاي منع
آن در -آنها بردن كار به و گناهانت از اعضاء نگهداشتن
.ده ياري سازد ، خشنود ترا آنچه به -ماه
طرف به چشمهامان با و ننيوشيم لغوي سخن خود گوشهاي با تا
گامهامان و نگشائيم حرامي به را دستهامان و نشتابيم لهوي
آنچه غير شكمهامان تا و نگذاريم پيش ممنوعي امر در را
آنچه به جز زبانهامان و ندهد جاي خود در ساختهاي حلال
تو ثواب به كه كاري در جز و نشود گويا كردهاي حديث تو
نگاهدارد تو عقاب از آنچه جز و نكشيم زحمت سازد نزديك
رياكاران رياي از را ما اعمال آن همه آنگاه نگيريم ، فرا
ترا از غير احدي طوريكه به بپيراي ، پيشگان سمعه سمعه و
.باشيم نداشته مرادي درآن ، تو ، جز و نگردانيم شريك آن در
بر ماه اين در را ما و فرست رحمت آلش و محمد بر خدايا
..و كردهاي تحديد كه حدودش آن با -پنجگانه نمازهاي اوقات
و نمودهاي تعيين كه شروطش و داشتهاي مقرر كه واجباتش.
با نماز در را ما و واقفساز -فرمودهاي معين كه اوقاتش
را اركانش و بالغ آن شايسته بهمراتب كه نما برابر كساني
كهپيغمبرت همانطور خود دراوقات آنرا و حافظند
فضيلتهايش همه و سجود و ركوع در (آله و عليه صلواتك)
بجا خشوعي بليغترين و طهارت كاملترين با فرموده ، تشريع
بر بهوسيله كه دار موفق اينماه در را ما و آوردهاند
به بخشش و انعام با و بپيونديم خود خويشان به احسان ، و
و مظالم از اموالمانرا و نماييم رسيدگي خود همسايگان
گردانيم پاك را آن زكات ، كردن بيرون با و بپيراييم حقوق
ما بر آنكه درباره و بازگرديم كرده دوري ما از آنكه با و
آشتي كرده دشمني ما به آنكه با و دهيم انصاف كرده ستم
زيرا باشد ، شده دشمني او با تو براي كه آنكس مگر.كنيم
است حزبي و نميكنيم دوستي او با ما كه است دشمني او كه
در اينكه ، بر ده توفيق را ما و نميشويم صاف او با كه
شايستهايكه اعمال بهوسيله جوئيم ، تقرب بهتو ماه اين
در عيوب تجديد از و گرداني پاك گناهان از آن به را ما
مرتبهاي جز فرشتگانت از هيچيك تا.بازگرداني ماه اين
آوردهايم بجا ما كه تقربي انواع و طاعت ابواب از نازلتر
.نكند تقديم پيشگاهت به
فرشته هر بهحق و ماه اين بهحق ميخواهيم تو از خدايا
از كه برگزيدهات صالح...بنده يا مرسل پيغمبر يا مقرب
و محمد بر كه كوشيده ، عبادتت در ماه اين انجام تا آغاز
به كه بهكرامتي ماه اين در را ما و فرستي رحمت آلش
اهل براي كه را آنچه و سزاوارساز دادهاي وعده دوستانت
را ما و فرماي مقرر ما براي دادهاي قرار طاعتت در كوشش
بلندترين استحقاق كه درآور كساني سلك در خود بهرحمت
.دارند رفيع پايه
در انحراف از را ما و فرست رحمت آلش و محمد بر خدايا
و راهت از كوري و دينت در شك و تمجيدت در كوتاهي و توحيد
رجيم ، شيطان:دشمنت از خوردن فريب و حرمتت شمردن سرسري
.دورساز
شبهاي از شب هر در چون و فرست رحمت آلش و محمد خدايابر
تو عفو كه هستند رابندگاني تو ماه اين
ميبخشد ، را ايشان تو گذشت يا..ميسازد آزاد ايشانرا
و اهل بهترين از را ما و ده قرار بندگان آن از را ما پس
.بگردان ماه اين ياران
ماه شدن كاسته همراه و فرست رحمت آلش و محمد بر خدايا
و ي جامهها سلخش رسيدن با و بكاه را ما گناهان اينماه
ما كه بگذرد ما از حالي در رمضان ماه تا بركن ، را ما بال
.باشي پيراسته گناهان از و باشي ساخته پاكيزه خطاها از را
بگرديم استقامتت از اگر و فرست رحمت آلش و محمد بر خدايا
پس كند احاطه را ما شيطان ، :تو دشمن اگر و مستقيممانساز
.كن خلاصمان او چنگ از
را اوقاتش و ساز آكنده ما عبادت به را اينماه خدايا
و...داشتن ، روزه به را ما روزش در و بياراي بهطاعتمان
و تو براي فروتني و تو سوي به تضرع و نماز به شبش در
و غفلتي به ما بر روزش تا ده ، ياري تو ، برابر در خواري
.ندهد گواهي تقصيري به شبش
زنده كه زماني تا روزها ، و ماهها همه در را ما خدايا
گردان ، خود صالح بندگان آن از و ده قرار اينچنين بداري ،
آنچه كسانيكه از و ميبرند ميراث به جاودانه را بهشت كه
بازگشت فكر از دلهاشان كه ميبخشند حالي در ببخشند را
كارهاي در كسانيكه از و است هراسان پروردگارشان بهسوي
سبقت ديگران بر مرحله اين در ايشان و ميكنند شتاب خير
.گيرندهاند
هر در و وقتي هر در فرست ، رحمت آلش و محمد بر خدايا
هر بر فرستادهاي رحمتيكه شماره به حالي ، هر بر و زماني
با رحمتها آن همه برابر چندين و...فرستادهاي رحمت كه كس
تو كه زيرا.نتواندكرد احصاء را آن كسي تو جز كه ضعافي
.آورندهاي بجا بخواهي كه را چه هر
(ص)پيامبر سيماي
معاصران و اصحاب روايت به
اشاره
و نوشتهاند و گفته فراوان چه ،(ص)اسلام پيامبر درباره
تا است نبوده تواناييآن را قلمي هيچ تاكنون كه دريغا
.كند ترسيم را (ص)اكرم پيامبر واقعي چهره
كتاب از بخشي قمي ، محدث عباس شيخ حاج مرحوم پيش ، سالها
اللدنيه ، المواهب كتاب از نقل به را المحمديه الشمايل
منتشر عربي زبان به افزود ، آن بر كه شرحي با و استخراج
از بهرهگيري ايرانيان اغلب براي كه وجودي با و ساخت
معتبر دليل به كتاب آن نيست ، آسان چندان عربي منابع
نيز ، آن بعدي چاپهاي و شد ناياب كوتاهمدت در بودنش ،
.گرفت قرار زيادي استقبال مورد
نظران صاحب اغلب شهادت به اشاره ، مورد كتاب كه آنجا از
شمار به (ص)پيامبر زندگي خصوص در معتبر بسيار منابع جزو
تجديد مدتهاست مذكور ، كتاب آنكه دليل به نيز و ميآيد
مطالب با همراه آن ، از قسمتهايي ترجمه نشده ، چاپ
خوانندگان استحضار به معتبر ، منابع ساير از شده گردآوري
.ميرسد محترم
(ص)پيامبر ظاهري ويژگيهاي
در اطلاعاتي مختصر ارائه دنبال به قمي ، عباس شيخ حاج
اهل بزرگ حافظان از وي اينكه و ترمذي عيسي بن محمد خصوص
به موسوم سنت اهل ششگانه صحاح كتاب از يكي صاحب و سنت
چهره جزئيات شرح با را خود كتاب بوده ، "ترمذي سنن"
روايت مالك بن انس از" نوشته و كرده شروع (ص)اكرم پيامبر
نه كوتاه ، نه و بود قد بلند خيلي نه (ص)پيامبر كه شده
نه مويش.چرده سيه گندمگون نه و بود پريده رنگ سپيد
. بيچين و صاف كاملا نه و بود شكن و پرچين و مجعد بسيار
جامه در را گيسوداري:است گفته نيز عاذب بن براء.
.نديدهام (ص)خدا رسول از زيباتر گلگون
گشاده كتفي و شانهميرسيد دوش تا بزرگوار آن گيسوي
مولا از و بلند نه و بود كوتاه نه اندامش و داشت
ضخيم پايي و دست (ص)پيامبر كه شده روايت (ع)اميرالمومنين
رشته يك.بود استخوان درشت و سر بزرگ داشت ، مردانه و
راه چون و بود رسته گرامي آن ناف تا سينه از مو ، باريك
در گويي چنانكه.ميكرد حركت جلو به متمايل ميرفت ،
افزوده همچنين (ع)اميرالمومنين.برميدارد قدم سراشيب
گرد نيز صورتش و نبود پرگوشت و چاق (ص)اكرم پيامبر:است
.بود مدور اندازهاي تا بلكه.نبود مانند دايره و
مژگاني و سياه كاملا چشماني و سرخي به آميخته چهرهاي
.داشت كشيده و بلند
شيخ:كه اين افزود ، ميتوان قمي عباس شيخ نوشته بر آنچه
در مجلسي علامه و (ص 217) امالي كتاب در طوسي
امام حضرت":شدهاند متذكر (ص 147 ج 16 ، ) بحارالانوار
(ص)پيامبر:است فرموده نقل خود گرامي پدران از (ع)رضا
سياه كاملا چشمانشداشت سرخي به آميخته و سپيد چهرهاي
و داشت انبوه محاسني.بود شكن و چين بدون و صاف مويش و
شباهت نقره از تنگي به گردنش ميرسيد ، بناگوش تا گيسويش
ضخيم پايش و دست..ميدرخشيد طلا چون ترقوههايش و داشت
گفته همين كه "بود درشت پايش قوزك استخوان و مردانه و
نوشته عيسي بن محمد را آنچه زيادي حدود تا (ع)رضا امام
.ميكند تاييد است ،
نبوت مهر
حضرت آن درباره كس هر كه (ص)اكرم پيامبر ويژگيهاي از يكي
و بوده نبوت مهر داشته ، آن به نيز اشاراتي نگاشته ، شرحي
بزرگوار آن به فرد نزديكترين كه (ع)علي حضرت جمله از
وجود نبوت مهر حضرت آن كتف دو ميان در:است گفته بود ،
.داشت
جابربن:نوشته باب همين در المحمديه ، الشمايل كتاب مولف
(ص)خدا رسول كتف دو ميان نبوترادر مهر":است گفته سمره
اين و "بود كبوتري تخم همانند رنگي سرخ برآمدگي.ديدم
اخطب بن عمرو ابوزيد از آنچه به است نزديك بسيار گفته ،
اي:فرمود من به (ص)خدا رسول":است شده روايت انصاري
آن پشت بر من.بكش دست پشتم بر و بيا من نزد !ابوزيد
".كردم لمس را نبوت مهر انگشتانم با و كشيدم دست حضرت
سرجس بن عبدالله گفته به است نزديك روايت ، دو هر نيز ، و
در را حضرت آن و رسيدم (ص)خدا رسول خدمت به:گفته كه
و ميگشتم حضرت آن سر پشت من ديدم ، صحابه از گروهي ميان
مهر جاي من و افكند در پشت از ردا و دريافت را منظورم او
اطراف و بود مو مشتي همانند.ديدم گرامي آن شانه بر را
.داشت وجود برجستهاي خالهاي آن
پر نه (ص)پيامبر موي كه است نقل(ع)علي مومنان ، امير از
بن براء و شكن و چين بي و صاف كاملا نه بود ، شكن و چين
از و ميرسيد دوشش روي تا (ص)پيامبر گيسوي است گفته عاذب
در خدا رسول:بود گفته كه شده نقل ابوطالب دختر امهاني ،
صورت به را خود سر موي كرد ، سفر مكه به كه دفعاتي از يكي
الشمايل كتاب مولف كه حالي در.بود بافته چهارگيسو
(ص)خدا رسول موي":نوشته مالك بن انس از نقل به المحمديه ،
اقوال بين كه تفاوتهايي از و ".بود او گوش ميانه تا
و بلند را خود موي گاه پيامبر دريافت ميتوان دارد ، وجود
الشمايل" مولف همچنيناست ميداشته نگه كوتاه گاه
(ص)خدا كهرسول است كرده نقل مالك بن انس از "المحمديه
شانه بسيار را محاسن و ميزد روغن بسيار را سر موي
از بيش (ص)پيامبر روي و سر در كه گفته همو و "ميكرد
جابربن از است نقل و بود نكرده رويت سپيد موي چهارده
و كردند پرسش (ص)محمد حضرت صورت و سر موي مورد در سمره
ديده سپيد موي ميزد ، روغن را سر موي وقتي":داد پاسخ وي
ديده سپيد موي اندكي نميزد ، روغن كه هنگامي و نميشد
".ميشد
:كه نوشته ابوجحيفه از نقل به المحمديه ، الشمايل مولف
و شده سپيد مويتان چرا كردند عرض (ص)پيامبر به عدهاي"
كما فاستقم آيه بر تاكيد و هود سوره به اشاره با حضرت آن
سوره":فرمود ،(شدهاي مامور چنانكه نما استقامت) امرت
توجه با"است كرده سپيد را مويم و پير مرا آن نظاير و هود
موي سپيدي به موجود ، منابع از منبعي كمتر در اينكه به
مورد حضرت آن توسط مو ، كردن خضاب شده ، اشاره (ص)پيامبر
محققان براي استنباط اين و گرفته قرار محققان اغلب تاكيد
نوشته المحمديه الشمايل مولف كه آمده ، وجود به آنجا از
خضاب را خود موي خدا رسول آيا:پرسيدند ابوهريره از:است
:است گفته نيز جهندمه.داد مثبت پاسخ ابوهريره و ميفرمود
و شست.ميآمد بيرون منزلش از كه ديدم را (ص)خدا رسول"
و رنگ اثر برآن ، و ميكرد خشك را خود سر و بود كرده شو
تاييد مالك بن انس كه اين اضافه به "ميشد ديده خضاب
".بود كرده رويت شده خضاب را(ص)خدا رسول موي" كه كرده
|