سرمايهداري روح و پروتستاني اخلاق
ايران در مردمسالاري تجربه فرود و فراز
سرمايهداري روح و پروتستاني اخلاق
عقلانيت و دين نسبت باب در وبر ماكس انديشه در سيري
ماركس كارل ******* وبر ماكس
:اشاره
كليديترين از يكي جزو را "وبر ماكس" پژوهشگران ،
چون مفاهيمي گسترش باب در كه دانستهاند انديشمنداني
عرفي ليبراليسم ، سرمايهداري ، رشد چگونگي مدني ، جامعه
حق به وبر.است پرداخته انديشه به...و (سكولاريسم) شدن
جهان در عقلانيت مفهوم بررسي طريق از كه بود جامعهشناسي
و اجتماعي تحولات و جامعه شكلگيري فرايند به دين ، و سنت
درست ماكسوبر رو اين از.داشت اشاره آن متناسب سياسي
جامعه منتقدان تندروترين از يكي ;ماركس كارل متضاد نقطه
.ميگيرد قرار مدرن
عنوان به را اقتصادي انگيزههاي ماركس كه حالي در
وبر مينگريست ، اجتماعي تحول بسترهاي ساخت بنياديترين
روبناي جزو ماركس زعم به كه دين چون نقشعواملي بر
نظر ازداشت تاكيد ميآمدند ، شمار به جامعه هر اقتصادي
انگيزههاي از گذشته غرب ، در سرمايهداري رشد وبر
ديني كنشهاي و ايدهها رفتارها ، در ژرفي ريشه اقتصادي
عقلاني ارزشهاي و مسيحيت اين واقع در و داشت غرب در رايج
.رساند ياري مدرن جامعه گسترش به كه بود آن در نهفته
محورهاي مهمترين از است چكيدهاي ميآيد ، پي از كه مطلبي
و باورها و مسيحيت نسبت باب در ماكسوبر انديشه
با كه غرب در سرمايهداري پيدايي و آن از ناشي آموزههاي
.ميخوانيم هم
پديد اسرائيل و يهوه ميان پيمان با كه پيوريتانيسم ظهور
پيامبران با و داد افزايش را شدن عقلاني فرايند آمد ،
به منجر امر اين.يافت بسط مسيحيت پيدايش و عتيق عهد
.شد غربي سرمايهداري توسعه
شرايط مذهبي ، اعتقادات ميان نسبتي همواره وبر ، نظر به
منجر نسبت اين و وجوددارد اجتماعي ساختارهاي و اقتصادي
بيان را حكايتي فقط وبر.ميشود اجتماعي توسعه به
سرمايهداري روح او آنچه ميان وي نظر به بلكه نميكند
اين.دارد وجود ارتباطي پروتستاني اخلاق و مينامد
شيوه يك كه است اين مثل.است "گزينشي قرابت" يك ارتباط
آن از و باشد ديگر شيوهاي جستجوي در جهان درباره تفكر
و نيست آگاهانه ضرورتا بستگي اين اما كند ، حمايت
بيشتر بلكه نشده حاصل افراد كنش و تفكر اثر در مستقيما
تصميم جمعي يا فردي طور به پيوريتنها.است غيرمستقيم
آنها بلكه ;دهند توسعه را سرمايهداري نظام كه نگرفتند
سرمايهداري رشد و ميكردند دنبال را اعتقاداتشان دقيقا
.بود آن ناخواسته پيامد
او كه ميگويد وبر ماكس كاري اخلاق درباره (1966) بنديكس
به منجر كه ميكرد كار طاقتفرسايي تلاش با كار آغاز در
از را كارش به نسبت نگرش اين او.شد او رواني آشفتگي
متخصص و تاريخنگار ليبرال ، بومگارتن هرمان[ خالهاش شوهر
در مهمي نقش آيدا همسرش همراه به كه خداشناسي
كسي بومگارتن ;بود گرفته]داشتند وبر فكري جهتگيريهاي
و مينمود زندگي قناعت با و ميكرد كار سختي به كه بود
دوران اوايل بزرگ كارفرمايان نمونه را او حدي تا وبر
.ميدانست سرمايهداري
ايدههاي از قرن 20 ماركسيست فيلسوف ماركوزه ، هربرت
مبناي بگويد اينكه براي است ، كرده استفاده روانكاوانه
به وادار را افراد كه است عظيمي دروني سركوب سرمايهداري
كه بود اين او استدلال.ميكند لذتشان و خوشي كردن فدا
است ، ضروري تمدن ساختن براي سركوبها برخي كلي طور به
و نيازها سرمايهداري كه بود اين به ماركوزه اشاره
بيشتر ثروت ، :است آورده پديد زمينه اين در خاصي تقاضاهاي
سرمايه ، انباشت براي بايد شود ، مصرف لذت براي اينكه از
.گردد سرمايهگذاري
سرمايهداري روح
،"ما جديد زندگي نيروي تعيينكنندهترين" سرمايهداري ،
از سود كسب انتظار بر:كه است كنش از خاصي نوع مستلزم
بهرهبرداري يعني مبادله ، امكانات از استفاده طريق
كه آنجا از...باشد متكي سود كسب مسالمتآميز امكانات
ميشود ، دنبال عقلاني طور به ثروت سرمايهدارانه اكتساب
سرمايه زبان به كه است محاسبهاي بر مبتني مربوط عمل
خدمات يا كالا عملاز اين در اگر يعني ميگيرد ، صورت
استفاده منظم نحوي به ثروت اكتساب وسيله عنوان به افراد
در...پول برحسب موسسه دارايي نهايي ترازنامه گردد ،
ارزش از يعني سرمايه از بايد فعاليت دوره يك پايان
به مبادله طريق از ثروت اكتساب براي كه توليد مادي وسايل
اقتصادي عمل هر ;ساده بيان به.رود فراتر شده گرفته كار
چنين.است محاسبهپذير سود كسب دنبال به سرمايهدارانه
داشته ، وجود جاها بيشتر در و زمانها همه در سرمايهداري
مستلزم يعني است ، گرفته خود به جديدي شكل غرب در اما
دادوستد و كار جدايي آزاد ، كار سرمايهدارانه سازمان
اهميت بر وبر.است عقلاني حسابداري توسعه و خانه امور از
توليد براي تكنولوژي منظم و عقلاني كاربرد و تكنولوژي
و حقوق عقلاني ساختارهاي" مديون بيشتر كه سرمايهدارانه
.مينمايد تاكيد است قديم "مديريت
عوامل از فهرستي بيشتر وبر كه ميآيد نظر به اينجا در
علي تبيين يك در آنها تنظيم تا ميكرده گردآوري را موثر
با -ميكند تاكيد آزاد كار اهميت بر اگرچه-را آزمايشي
به ميل غرب فرهنگ ويژه عقلگرايي اصلي عامل همه ، اين
و اعمال ديگر فرهنگهاي در.است عقلاني تكنيكهاي پذيرش
.بودند فعاليتهايي چنين مانع مذهبي اعتقادات
رشد پروتستان نواحي در كه ميكند نشان خاطر وبر
سنتي دين عليه بود شورشي امر اين.شد تسهيل سرمايهداري
كنترل به را جايش آسانگير ديني كنترل كلي بهطور.دين نه
پروتستانها وبر زمان در.داد فراگير و سختگير بسيار ديني
اما بودند ، ثروت كسب دنبال به رومي كاتوليكهاي از بيشتر
پيوريتان نخستين پروتستانهاي.بود قضيه اين عكس گذشته در
شخصي مصرف يا لذت خوشي ، به زندگي در يعني بودند
.نميپرداختند
نوشتههاي به سرمايهداري روح از تصورش ارائه با وبر
فيلسوف و دانشمند سياستمدار ، [ فرانكلين بنيامين
كتابهاي كه كسي.ميكند رجوع ](م 17021790)آمريكايي
از تا دو.نوشت شدن ثروتمند چگونه باب در مردمپسندي
ميدهد قرار خودش الگوي عنوان به وبر كه را او كتابهاي
ميخواهند كه كساني به ضروري اشاراتي":جملهاند اين از
در ترتيب به كه "جوان تاجر يك به اندرز" و "شوند ثروتمند
كه را آنچه فرانكلينشدند نوشته م و 1748 سالهاي 1736
خودش آرماني نمونه در سرمايهداري روح بعدها وبر
را او نظرات ميخواهم من اما.مينمايد بيان ميپندارد ،
گفتههاي از بسياريكنم خلاصه جزيي قولي نقل با صرفا
عامه استفاده مورد كه گرفتهاند را معروفي اقوال شكل او
-است30 پول اعتبار-است20 پول وقت -مانند1 است مردم
.دارد فزايندهاي و مولد طبيعت پول كه باش داشته خاطر به
پول خود نوبه به شده ايجاد پول و ميكند توليد پول پول
را بارداري زن كه كسي..آخر الي و ميكند توليد بيشتري
كه كسياست كرده نابود نسل هزار تا را او فرزندان بكشد
آن از ميتواند كه را آنچه همه كند حرام را پول كرون يك
.است كرده نابود را پول پوند خروارها يعني آيد دست به
من اگر يعني است ، ديگري مال شريك حساب خوش آدم -4
كه آنقدر ميتوانم هميشه بپردازم موقع به را بدهيهايم
به كه كوچكي عمل هر انجام از بايد:كنم قرض پول ميخواهم
بستانكار اگر.شود اجتناب كند وارد لطمه شخصي اعتبار
ديگر ماه شش بشنود شب يا 8 صبح ساعت 5 در را تو پتك طنين
.بود خواهد خاطر آسوده
پنيها نگران ، اگر نگهدار را خود خرج و دخل دقيق حساب -5
.بود خواهند خود مواظب آنها باشي پوندها و
را وقت باش ، مشهور آيندهنگري و كوشي سخت به همواره -6
نه ميشود صرف بطالت به كه پولي همه نگذران ، بطالت به
بيمصرف است ممكن بلكه ميدهد ، دست از را خودش ارزش تنها
.بماند
سرمايه كسب براي موارد اين كارگيري به گويد مي وبر
اما تجاري ، خواست يك صرفا نه است وظيفه يك فزاينده
هستند ، گرايانه منفعت اكيدا ميگويد فرانكلين كه فضائلي
ظاهر به فقط كه است لازم و هستند هدف يك خدمت در آنها
من به مردم باشم كوش سخت و صادق من اگر.شوند حمايت
ميگويد وبرميدهند كار من به و كرد خواهند اعتماد
وجود نيز ديگري چيز فرانكلين براي.نيست آسان كاري چنين
.رستگاري جستجوي و راستين ديني اعتقاد دارد ،
عين در ثروت بيشتر چه هر كسب اخلاق اين اعلاي مرتبه
اخلاقي است ، زندگي خودانگيخته لذات همه از جدي پرهيز
چنان ]اخلاق[ اين.گرايانه لذت خصلت گونه هر از عاري
يا سعادت ديدگاه از كه ميشود تلقي فينفسهاي غايت
عقلاني مطلقا و نيافتني دست كاملا امري فردي ، سودمندي
تبديل انسان زندگي نهايي غايت به پول كسب.ميرسد نظر به
تابع وي مادي نيازهاي برآوردن همچونوسيله ديگر و شده
ديدگاهي از كه طبيعي ، روابط شدن واژگونه ايننيست او
از يكي همانند بهوضوح ميكند ، جلوه عقلاني بسيار خام
همانا اين.شود مي محسوب سرمايهداري هدايتكننده اصول
نسبت كاربرد ارزش وابستگي حسب بر ماركس كه است پديدهاي
اما برد ، پي بدان سرمايه انباشت و مبادله ارزش به
توليدي روابط در تغيير محصول آن ماركس براي درحاليكه
بهسوي اخلاقي جهتگيري در تغيير محصول وبر عقيده به بود
.است جهان
ميگويد وبر داري ، سرمايه روح و فرانكلين به توجه عطف با
چيز نشانه بلكه نيست فينفسه غايت يك واقعا ثروت كسب كه
وبر كه زماني"تكليف به عمل و فضيلت" ، يعني است ديگري
و بود امروز از شدهتر شناخته تكليف مفهوم مينوشت
انجام براي است ممكن ما كه بود انديشه اين دربردارنده
درباره خاصي مشي خط يا شغل پيگيري زندگيمان ، در كاري
بهترين به توجه با است ممكن اين و "شويم دعوت" تجارت ،
سرمايهداري كه بود معتقد وبرشود انجام فرد قابليت
سرمايهداري -نيست تكليف از تصوري چنين به متكي كنوني
موقعيت بهعنوان را خودش كه است "عظيمي دنياي"
را خود بايد اول فرد و ميدهد نشان فرد به تغييرناپذيري
ماركسيستي حدودي بيانتا با وبر ;دهد تطبيق آن با
روابط نظام در كه جايي تا را فرد اقتصاد اين:مينويسد
سرمايهداري عملي قواعد با توافق به است درگير بازاري
اين خلاف درازمدت در كه كنندهاي توليد.مينمايد وادار
.شد خواهد حذف اقتصادي صحنه از ناگزير كند ، عمل قواعد
خود نميخواهد يا نميتواند كه كارگري همانطوريكه درست
پرتاب خيابان وسط به بيكار كند ، سازگار قواعد اين با را
اقتصادي حيات كه كنوني سرمايهداري بنابراين ، .شد خواهد
عمال اصلح ، انتخاب اقتصادي روش طريق از يافته برتري
انتخاب و تربيت را -كارگر و كارفرما -موردنيازش اقتصادي
.ميكند
است اخلاقي بهطور ثروت كسب سرمايهداري مشخصكننده عنصر
جاييكه تا.مينامد سنتگرايي ، را آن اصلي دشمن وبر و
من كه است اين سنتگرايانه نگرش است ، مربوط كارگر به
حفظ مهم:هستم صاحب را كارم از بزرگي بخش خودم دريابم
قادر مرا كه درآمد اندازه آن با من و است زندگي شيوه
.شدهام قانع كنم ، زندگي دارم دوست كه طريقي به تا سازد
برميآيم درصدد باشم ، داشته سرمايهدارانه روحيه من اگر
معناي به مساله اين و رسانم حداكثر به را درآمدم كه
.است ميپسندم ، من كه آنچه با متفاوت طريقي به كردن زندگي
با كه است كشاورزي كارگران ميزند مثال وبر كه نمونهاي
كه كاري ميزان برطبق يعني)ميگيرند دستمزد كارمزدي نرخ
كارمزدي نرخ كه درمواقعي:ميگويد او.(ميدهند انجام
.ميدهند انجام كمتري كار كارگران است افزايشيافته
ميخواهند بلكه شود زياد درآمدشان نميخواهند آنها
كمتري كار بتوانند تا بماند باقي ميزان بههمان درآمدشان
.ببرند بسر تندرست و سلامت و دهند انجام
پرداخت با كار افزايش يعني (كارفرما براي) ساده راهحل
كم دستمزد.دارد را خودش خاص محدوديتهاي نيز كمتر پول
كارگران يا و نميدارد نگه مناسبي سلامت در را كارگران
نميتواند ، سرمايهداري.نميكند ضروري مهارتهاي جذب را
غايت يك را كار كه باشد كارگراني به متكي آغاز ، در حداقل
و راحت زندگي شغل ، براي اي وسيله نه ميدانندو فينفسه
با دشمني به اغلب ندارند ، نگرشي چنين كه كارگراني.غيره
را آنها ابزار و لوازم كه آنجا تا ميپردازند همكارانشان
گروه در كارگران از تا دو يا يكي اگر زيرا.ميكنند خراب
نيز آنها بقيه از كنند كار سختتر همكارانشان به نسبت
.باشند چنين كه ميرود انتظار
نگرشهاي ميتوانند كارگران كه همانگونه درست
نيز كارفرمايان باشند ، داشته كار به نسبت سنتگرايانهاي
بزرگ موسسات از بسياري.بينديشند چنين ميتوانند
از منظم بهطور اينكه بدون كنند كسب كافي سود ميتوانند
راجع مورد ، اين در وبر نمونه.كنند استفاده عقلاني روش
دهقانان.بود نوزده قرن نساجي صنعت در كار صاحب به
را محصول آن ويميآوردند كار صاحب نزد را محصولشان
.ميفروخت ميآمدند او نزد كه مشترياني به بعد و ميخريد
به متكي و ميگشت مشتريانش بهدنبال شخصا ندرت به او
قدر به و بود اندك كار ساعات ;بود نمونه ارسال يا مكاتبه
حسنهاي مناسبات كار صاحب.داشتند آبرومندي زندگي كافي
ديگران با معاشرت صرف را روز از بخشي و داشت رقبا با
از برخي كه يافت تغيير آنهنگام آرام زندگي اين.ميكرد
نزد شخصا و دادند سامان را خودشان بلندپرواز جوانان
نظارت نزديك از كارگرانشان بر و ميرفتند مشتريان
كارگران به دهقانان از را آنان بنابراين و ميكردند
تجارت در نو از را سودهايشان و ميكردند تبديل
اين كه است معتقد وبرميكردند سرمايهگذاري
را دگرگوني اين سبب تازهكه ثروت مجدد سرمايهگذاري
يك از نمودي نگرش ، در تغيير بلكه نبود ناگهاني كرد فراهم
.بود جديد روحيه
پروتستاني اخلاق
فرايند از بخشي بهعنوان نميتوان را سرمايهداري ظهور
.دانست بود ، ناموزون كه شدني عقلاني تدريجي و جهاني
پيشرفتهترين در را حاميانش اول درجه در روشنگري عقلانيت
همزمان حقوق شدن عقلاني.پيدانكرد سرمايهداري كشورهاي
مثال ، در براي -نيافت ادامه سرمايهداري توسعه با
در همواره قانون و بود محفوظ حقوقي نظام انگلستان
،-داشت وجود رومي كاتوليك كشورهاي در خود شكل عقلانيترين
سرچشمه كجا از اروپايي سرمايهداري ويژه عقلانيت پس
در بهويژه پروتستانتيسم ، در ريشه (عقلانيت) آن گرفت؟
از مهمتر.داشت شد ، اصلاحطلب بعدا كه لوتر مارتين آثار
تكليف مفهوم به لوتر انديشههاي در ما اينكه ، همه
مثابه به دنيوي امور در تكليف انجام تلقي:برميخوريم
به ميتواند فرد اخلاقي فعاليت كه است شكلي عاليترين
در دارند ، يكساني ارزش خدا نزد در تكاليف همه.بگيرد خود
فرد شخصي نيازهاي وراي مادي پاداشهاي براي جستجو ابتدا
بر علاوه.ميشد تلقي الهي رحمت فقدان نشانه بهمثابه
مشيت به داد ، بسط را تكليف انديشه لوتر كه همانگونه اين
اين بر الهي اراده مثال ، بهعنوان.داشت ايمان نيز الهي
الهي اراده ;كنم تميز را خيابانها بايد من كه دارد تعلق
انجام بهخوبي را آنكار كه است اين من وظيفه و است مهم
سنتگرايانه تكليف مفهوم از لوتر تصور معنا ، اين به.دهم
تطبيق الهي اراده با را خودم مجبورم من كه چرا ميباشد
ما كه آنگونه تكليف ايده با ارتباطي هيچ تصور اين.دهم
تصوري داشتن براي.ندارد ميبينيم سرمايهداري روح در
"كالون ، ژان" آموزههاي به وبر ارتباط ، اين از روشنتر
;ميگويد وبر كه ، ميكند رجوع اسكاتلندي ، پروتستان
حتي و رومي كاتوليك كليساي واقعي دشمن را او همواره
گزارشي كالونيسم مطالعه با وبر.ميدانند لوتريما مخالف
ارائه دهد انجام ميكرد سعي او كه را آنچه و او روش از
را كالون جنبش و انديشه كهنميتوان دهد نشان تا ميكند
ميان در تا ميكوشيم صرفا ما:كرد تحليل علي تبيين با
در را ديني نيروهاي سهم تاريخي پيچيده درهم متعدد عوامل
بنابراين ، .نماييم آشكار جديد فرهنگ تكامل بافت شكلگيري
مشخصههاي ميتوان حد چه تا كه است اين ما سوال تنها
.دانست دين اصلاح جنبش تاثير از ناشي را فرهنگ اين ويژه
نهضت ميتوان كه تصور اين از را خود بايد حال ، درعين
اقتصادي دگرگونيهاي برخي تاريخي و ضروري نتيجه را اصلاحي
قابل كه متعدد ، تاريخي شرايط مشاركت.كرد رها دانست
روندهاي بهويژه...نيست اقتصادي قانون هيچ به تقليل
بتوانند نوبنياد كليساهاي اين تا بود لازم سياسي ، صرفا
يك از دفاع قصد ما همه ، اين با.دهند ادامه خود حيات به
:ميگويد كه نداريم را تعصبآميزي و احمقانه نظر چنين
دين اصلاح نهضت پيامدهاي نتيجه در تنها سرمايهداري روح
نظام يك عنوان به سرمايهداري يا و آيد پديد ميتوانست
فقط ما عكس ، به..است دين اصلاح نهضت مخلوق اقتصادي
شكلگيري در ديني نيروهاي آيا كه دهيم تشخيص ميخواهيم
.داشتهاند نقش جهان در سرمايهداري روح كمي بسط و كيفي
نه؟ يا
اجتماعي تغييرات و تاريخ:منبع
نوري هادي:ترجمه
دارد ادامه
ايران در مردمسالاري تجربه فرود و فراز
گفتوگو يك كتاب ، يك
-ايران 57 اجتماعي -سياسي تحولات اخيراكتاب:اشاره
روانه نسخه تيراژ 4000 در روزنه انتشارات 1320توسط
علمي17 و جمعي تلاش حاصل مذكور كتاب.شد كتاب بازار
صرف تاريخنگاري اگرچه.بود تاريخنگاري حوزه در نويسنده
جامعهشناسي ، منظر از و نميباشد نويسندگان اين موردتوجه
روابط و سياسي علوم اقتصاد ، سياسي ، جامعهشناسي
در ولي پرداختهاند سرنوشتساز دوران اين به بينالملل
.ميدهد تشكيل تاريخنگاري را اثر اين غالب وجه حال عين
اين در مطروحه مباحث و مضامين از برخي با آشنايي جهت در
اثر كه مقصودي مجتبي دكتر با را كوتاهي گفتوگوي كتاب ،
آن حاصل كه دادهايم ترتيب است شده منتشر وي بهاهتمام
:ميخوانيم زير در را
انديشه و گروهفرهنگ
-سياسي تحولات كل كه محوري مولفه و عنصر مهمترين *
آن وسيله به الي 1357 سالهاي1320 بين ايران اجتماعي
گرفته ، قرار ارزيابي و تبيين توصيف ، مورد و چارچوببندي
.بفرمائيد توضيح بوده ، چه
تبيين و توصيف ازطريق جز اجتماعي -سياسي تحولات بررسي -
تشريح و "اجتماع" و "سياست" يعني ذيمدخل عنصر دو
امكانپذير دوسويه تاثرهاي و تاثير و فيمابين ارتباطات
و مردم حاشيهاي بعضا و فرعي نقش به توجه با.نميباشد
پهلوي دوران ايران متصلب سياسي ساخت بر اجتماعي گروههاي
اين در اجتماعي -سياسي تحولات اصلي ستون و محور ;دوم
ساختار اين بدينلحاظ و بوده "سياسي قدرت ساختار" برهه
يا سياسي قدرت ساختار اين البته.گرفت قرار توجه مورد
انسداد سياسي ، قدرت ساختار ضعف و شدت ;نظير مولفههايي
از حاكميت و حكومت استقلال ميزان سياسي ، انبساط يا
از نخبگان و اجتماعي گروههاي مردم ، تلقي خارجي ، بازيگران
مذهبي ، فرهنگي ، پيشينه به توجه با قدرت ساختار
.ميگيرد قرار شناسايي مورد تاريخي و اقتصادي ايدئولوژيك ،
نخبگان گردش نحوه درچارچوب نيز سياسي انبساط يا انسداد
مردم ، با دولت رابطه نيز و استمرار شيوه قدرت ، هرم در
.است تشريح قابل برعكس و غيردولتي و مدني نهادهاي
عمدهترين "سياسي قدرت ساختار" مولفه به توجه با *
است؟ بوده چه سال اين 37 در ايران اجتماعي -سياسي تحولات
ابعاد به تقسيم قابل خود كه) تقسيمبندي كلانترين در -
تقدم و زماني تسلسل داشتن درنظر با ،(است مختلف اجزاء و
در6 دوران اين اجتماعي -سياسي تحولات رويدادها ، تاخر و
شهريور در ايران نظامي اشغال.است ارزيابي قابل سرفصل
و متنوع اجتماعي -سياسي تحولات رضاشاه ، تبعيد و 1320
بحران وقوع شمال ، نفت موضوع نظير)دهه1320 فراوان
كار روي و نفت صنعت شدن ملي جنبش ،(كردستان و آذربايجان
آن ، پيامدهاي و و1332 مرداد كودتاي 28 مصدق ، دولت آمدن
اميني ، دولت آمدن كار روي همچنين) دهه1340 اوايل تحولات
و ولايتي و ايالتي انجمنهاي لايحه ارضي ، اصلاحات
اجتماعي -سياسي تحولات نهايتا و (خرداد1342 وقايع15
كمك با آمرانه توسعه قالب و 1350در دهه1340 دوم نيمه
-سياسي تحولات عمدهترين نفتي درآمدهاي و بوروكراتيك نظام
.ميدهد تشكيل را دوران اين اجتماعي
در نيز ديگري عمده تحولات آيا زماني ، تسلسل از جداي *
مورد كتاب اين در كه برشمرد ميتوان دوم پهلوي دوران طول
باشد؟ گرفته قرار توجه
حوادث ، تاخر و تقدم و تاريخي روند از فراتر بله ، -
نيز و سياسي تشكلهاي و احزاب بحث موضوعي بهلحاظ
و موضوعات ازجمله طبقاتي ساخت و اجتماعي قشربندي
احزاب ارتباط اين در.است بوده اثر اين در جدي كنكاشهاي
چپ و دولتي مذهبي ، ملي ، احزاب قالب در سياسي تشكلهاي و
نيز و (چريكي مشي بر يامبتني و تودهاي از اعم)
طبقه عشاير ، و ايلات شامل طبقاتي ساخت و اجتماعي قشربندي
بررسي و بحث مورد كارگر ، طبقه و جديد متوسط و سنتي متوسط
.گرفت قرار
.ديدهايد چگونه دوران اين در را مردمسالاري وضعيت *
دادهايد؟ قرار تبيين مورد چگونه آنرا فرودهاي و فراز
دوران ايران در مردمسالاري ;كلي قاعدهاي بهعنوان -
مركزي دولت قدرت ميزان با معكوس نسبتي 1906 ،-مشروطه 78
الگوي مثابه به مصدق محمد دكتر دولت اگرچه.است داشته
است ، قاعده اين بر استثنايي معاصر ايران در مردمسالاري
سال 1357 تا مشروطه انقلاب از ايرانيان تاريخي تجربه ولي
بين ايران سياسي جامعه درواقع.است ادعايي چنين مويد
مركزي قدرتدولت و آزادي بر مبتني و متكي مردمسالاري
يكي بلكه نديده ، تلازمي جامعه و مردم امنيت تامين هدف با
مجبور يكي انتخاب به بعضا و پنداشته ديگري آن دشمن را
تا از 1320 ايران سياسي وضعيت علت همين به.است گرديده
مردمسالاري از مناسبي نسبتا بستر در سال حدود12 1332
به دهه1320 در دولتها بيثباتي و ضعف.است داشته قرار
سال اوايل در مصدق دكتر رسيدن قدرت به تا كه است نحوي
.دادهاند تشكيل را دولت دولتمرد ، 16 جمعا11 1330 ،
بيات ، ساعد ، صدرالاشراف ، قوامالسلطنه ، سهيلي ، فروغي ،
كه بودند نخستوزيري جز11 علاء و رزمآرا هژير ، حكيمي ،
رسيدند ، نخستوزيري به بار يك از بيش آنها از برخي
هفت از كابينه هر متوسط عمر دوره اين طي در كه بهطوري
.است نبوده بيشتر نيم و ماه
قدرت كاهش از دقيقي حكايت را شده برشمرده مصاديق اگر
تشكيل سياسي ، باز فضاي شاهد مقابل در بدانيم ، مركزي دولت
غيردولتي ، آزاد مطبوعات انتشار سياسي ، احزابوتشكلهاي
مردم نمايندگان فعالانهتر نقش و سياسي زندانيان آزادي
دورههاي13 ، 14 ، 15 ، 16و 17 قانونگذاري مجالس در
نشيبو همه با را نوپايي سالاري مردم كموبيش كه هستيم ،
را خارجي داخليو عوامل نهان و آشكار مداخلات فرازهاو
.ميگذارد نمايش معرض به رضاشاه ديكتاتوري دهه دو از پس
و نفت صنعت شدن ملي جنبش در را سالاري مردم اين اوج
اين البته كه هستيم ، شاهد مصدق ملي دولت آمدن رويكار
مرداد1332 كودتاي 28 با و نياورده چنداني دوام تجربه
.ميگردد منتهي شكست به
اجتماعي قشربندي موضوع كتاب ، در مطروحه مباحث جمله از *
و موضوع اين تحليل تئوريك الگوي.است طبقاتي ساخت و
سالهاي1320 بين ايران در اجتماعي گروههاي تقسيمبندي
در اجتماعي طبقات از كداميك نقشاست بوده چه تا1357
برجستهتر تا1332 سالهاي1330 بين مردمسالاري جنبش
است؟ بوده پايدارتر و
تحليل ماركسيستي الگوي از بهرهگيري بهجاي درواقع -
از است انعطاف غيرقابل و بسته بسيار كه اجتماعي طبقات
نسبت تنها كه ، لحاظ بدين.جستهايم بهره ماكسوبر مدل
در بلكه نبوده ، عمل ملاك توليد وسايل و باشيوه افراد
پرستيژ ، ;نظير شاخصهايي با ارتباط در و وسيعتر قالب
قدرت ساخت به نزديكي يا و دوري اجتماعي ، منزلت و حيثيت
اين زندگي شيوه و فرهنگي الگوهاي تاريخي ، پيشينه سياسي ،
سنتي ، جديد ، متوسط طبقه.است گرفته صورت تقسيمبندي
قشربندي و طبقه كارگر4 طبقه و عشاير و ايلات
بر يك هر تاثيرات نيز و عملكرد جايگاه ، كه اجتماعياند
قرار بحث مورد ساله دوران37 سياسي قدرت ساختار و دولت
.گرفت
سالهاي بين مردمسالاري تجربه و نفت صنعت شدن ملي جنبش
بود ، سنتي و جديد متوسط طبقه اتحاد به معطوف تا 1332 1330
دو اين ميان اختلاف جنبش ، تعميق و استمرار پروسه در كه
متوسط طبقه جدايي به نهايتا كه كرد بروز عمده نيروي
توطئه با و انجاميد ملي جبهه و موجود ائتلاف از سنتي
.شد روبهرو شكست با جنبش خارجي
-سياسي تحولات" به نگارانهاي تاريخ منظر ازچه *
تفاوت پرداختهايد ، شاه محمدرضا دوران "ايران اجتماعي
چيست؟ حوزه اين در منتشره آثار ديگر با آن
هدف اگرچه رويكردهاست ، و نگرشها تعدد در تفاوت اولين -
به منظر يك از لزوما ولي است روشن مشخصو نهايي
مجموعه نويسندگان تعداد به.نپرداختهايم تاريخنگاري
اجتماعي -سياسي تحولات به نسبت را متفاوتي رويكردهاي
.هستيم شاهد ايران
تاريخ "رشتهاي بين" تبيين و تحليل در ويژگي دومين
منظر از صرف ، تاريخنگاري از متفاوت كه است ايران تحولات
روابط و سياسي علوم سياسي ، اقتصاد سياسي ، جامعهشناسي
.دادهايم قرار توجه مورد را موضوعات بينالملل
.است تاريخ از ايدئولوژي مقوله جداسازي در ويژگي سومين
.نورزيدهايم مبادرت ايدئولوژيك تاريخنگاري به درواقع
-سياسي تحولات به پرداختن اثر اين در قلم اهل دوستان تلاش
غيرعلمي جانبداريهاي و پيشداوري از فارغ ايران اجتماعي
.است بوده
|