امروز روزنامهنگاري در نوين اقتضائات
بخش - اجتماعي روابط با رويارويي در روزنامهنگاري
پاياني
تمركز با خبرنگار نگرش مبناي بر خبر پرورش چگونگي:اشاره
ويژه موضوعات يا و ورزشي اجتماعي ، هنري ، شخصيتهاي بر
را مقاله اين نخست بخش بحث سياسي ، و اقتصادي اجتماعي ،
شيوههاي اساس بر خبر تهيه پاياني ، بخش درميداد تشكيل
همچنين و مخاطبمدار ستارهمدار ، رويدادمدار ،
.است گرفته قرار بررسي مورد اخلاقي روزنامهنگاري
انديشه و فرهنگ گروه
دليل به كه است شيوه همين منطقي ادامه مدرن خبر
متني ، چند شكل در اخبار اتاق در كار و خبر كسب روتينهاي
هرمگونه باساختي پاراگرافها مابين مشخص ارتباط بدون
توصيفهاي با بنيادين تضاد در خبر ذات.ميگردد ارائه
بيش توضيح هر و انقلابي شاعرانه ، هيجاني ، رمانتيك ، ادبي ،
ديگري ، گفتمان يا ژانر هر مانند خبراست ديگري حد از
فيزيكي رويداد كامل توضيح بر علاوه را خود واقعگرايي
اجتماعي شخصيتهاي و بازيگران به كه است امر اين مديون
همچنين ، .بگويند سخن مخاطبين با مستقيما تا ميدهد اجازه
از مشخصي ميزان وجود بدون ديگري ژانر هر مانند نيز خبر
الزاما بنابراين و كند جلب را مخاطب نظر نميتواند تضاد
و تضاد ايجاد جهت در هم را موافق و مخالف نظرات بايد
.دهد انعكاس بيشتر ، واقعگرايي
جنبه كه رويدادهايي با دررابطه بايد را خبر بنابراين
با كوتاه نسبتا زماني در فيزيكي نظر از و داشته بيروني
در شگفتي درجه از معيني ميزان و توجه قابل ابعادي و حجم
سادهتر ، عبارت به.كرد درك ميافتند ، اتفاق بيروني جهان
يك شكل در آن اتفاق خبر ، يك بودن عيني براي معيار اولين
در مقالهاي ميتواناست حال زمان در رويداد و حادثه
اما كرد ، مطرح را خود نظرات و نوشت ژنتيك علم مورد
تازگي به آنكه مگر كرد ، چاپ آن مورد در خبري نميتوان
مثلا و باشد داده روي علم اين با رابطه در مهمي اتفاق
خبري رسانههاي ساير و مطبوعات براي علمي كنفرانس يك طي
بيشتر چه هر براي نشريات صورت ، اين در كه باشد شده مطرح
فراموشي به را مطبوعاتي كنفرانس خود ، خبر كردن عيني
بازيگراني با محدود محلي در كوچك رويدادي كه چرا سپرده ،
در كه تازهاي اتفاقات سلسله گزارش به و ميباشد معدود
زندگي در آن عواقب و نتايج و شده حادث علم اين زمينه
.ميپردازند مخاطب روزمره
طور به مخاطب جلب براي صنعتي جوامع در Popular نشريات
بزرگتر حجم با رويدادهايي مورد در خبرهايي شكار به دائم
چنين خود به خود.مشغولند بيشتر تضاد و شگفتي درجه و
.بود خواهند برانگيز غوغا و جنجالي خاص ، بسيار رويدادهايي
را رويدادها نيز صنعتي جوامع در وزين نشريات البته
تفاوت.را مجرد موضوعات يا شخصيتها نه و ميكنند گزارش
آن شگفتي درجه گزارش ، مورد رويداد حجم در عمدتا دو اين
ديگر سوي از.ميباشد رويداد در موجود تضاد ميزان و
ميباشند سياسي غير رويدادهايي دنبال به Popular نشريات
يا و افتاده اتفاق مخاطبينشان زندگي حوش و حول در كه
دليل به.است داده قرار خود تاثير تحت را زندگيآنها
با كوتاه زماني دوره با تازه رويدادهايي كردن پيدا آنكه
هميشه مناسب تضاد درجه و بالا شگفتي اندازههاي
معيارها اين با منطبق حادثهاي وقتي.نيست امكانپذير
در مزبور خبر كه كوتاهي زماني دوره در ميافتد ، اتفاق
ميكند ، جلب خود به را نشريات اين توجه همه است ، جريان
سياهپوستي قهرمان مورد در رسانهاي غوغايي كه طوري به
پليسهايي محاكمه يا ميباشد خود همسر كشتن به متهم كه
كه قاتلي يا زدهاند ، كشت قصد به را سياهپوست مرد يك كه
خانهاش فريزر در را خود قربانيان اندامهاي ساير و مغز
.ميشود برپا ميداشته ، نگاه
نميافتند ، اتفاق "بكر" خبرهاي گونه اين هميشه اما
كردن پيدا عامهپسند نشريات فعاليت عمده بخش بنابراين
هيجان پر خبري رويداد يك معيارهاي بتواند كه است حوادثي
و شكار به "مجبور" را آنها امر همين.باشد داشته را
و سياستمداران زندگي روشنهاي و تاريك در جستوجو
نكتهاي شايد تا مينمايد هنري و ورزشي ستارگان مخصوصا
خبري به را اغيار چشم از مانده پنهان مسئلهاي تاريك ،
.سازند تبديل
مدار ستاره
روزنامهنگاران خبر ، آوردن دست به براي جستوجو
ستارگان زندگي با رابطه در دائم طور به را عامهپسند
.نيست ماجرا همه اين اما.ميدهد قرار معروف و مشهور
ستارگان ، برنامههاي مديران و عمومي روابط متخصصين
و موسيقي نوارهاي و صفحات پخش و چاپ بزرگ شركتهاي
ورزشي موسسات و سينمايي شركتهاي كنسرت ، برگزاركنندگان
ستارگانشان ، تصاوير به منقوش لوازم و عكس فروش طريق از كه
طور به مينمايند ، تامين را خود بودجه از بزرگي حجم
رويدادهايي ايجاد جهت در نظاممند شكلي به و دائم
ترتيب بدين.كنند نفوذ نشريات خبري صفحات در تا ميباشند
با خود صفحات كردن پر جهت در عامهپسند نشريات نياز
عنصر و كوتاه زماني دوره با حوادثي از تازه خبرهايي
زندگي حوش و حول در نمايشي "رويدادهاي" بهوسيله شگفتي
و عامهپسند نشريات ترتيب اين به.ميگردد تامين ستارگان
يكي متفاوت ، دلايل به كدام هر موسيقي ، و ورزشي سينمايي ،
خود ، عظيم بودجه تامين جهت در ديگري و خبر درج براي
حوش و حول در هياهو و جنجال ايجاد و خبرسازي در مشتركا
چنين در ستارهمداري.ميگردند ذينفع ستارگان زندگي
خود به عظيم ابعادي صنعتي ، جهان نشريات در فرآيندي
زندگيشان و ورزشي و هنري ستارگان كه نحوي به ميگيرد ،
غيرانساني افسانههاي به عامهپسند نشريات در مخصوصا
اين اماميكنند پيدا غيرزميني ابعادي و شده تبديل
هراز كه ميباشند قديم يونان تراژديهاي يادآور ستارگان
نظاممند ، شكلي به گاه كه آنها از يكي نابودي با چندگاه
با ملودرامهايي وسيله به طرفدارانشان اشك ميشود ، طراحي
ميرسد چاپ به عامهپسند نشريات در كه انساني رويكرد
مشخص ، زماني محدوده يك در كه ميگردد جوي ايجاد باعث
را نزول حال در ستارهاي فرهنگي كالاهاي دوباره فروش
.نمايد تضمين
ستارگان به مربوط رويدادهايي در خبر عيني جمعآوري اصول
روي بر عظيم سرمايهگذاري كه چرا نميگردد ، رعايت بزرگ ،
عمل اجازه عيني روزنامهنگاري به بتگونه ستارگان اين
اعمال گفتهها ، توصيف به گزارشهاصرفا اينجا در.نميدهد
مختص است ، درگير آن در ستاره كه مناسباتي جلال و شكوه و
اجازه گزارشگر به رويدادهايي چنين ذات اما.ميگردد
و انساني رويكرد شخصيت ، فاكتور بكارگيري با تا ميدهد
و شكوه از احساسي و داستانگونه ملودرامهاي تضاد ، گاه
از سطحي چنين به فقير جوانكي رشد از و جبروت و جلال
خبر در اگر.دهد ارائه خود مخاطبين به را جهاني معروفيت
شكل به وي اعمال و القاب يا شخصيت نام بر شخصيتمدار
با ستارهمدار خبر ميگردد ، تاكيد خستهكننده و طولاني
لفافه در كه داستانگونه درامي و احساسي لغات بكارگيري
به ميدهد ، انعكاس را مزبور ستاره هيجانانگيز ، ملودرامي
كه كرد فراموش نبايد البته.ميگردد موفق ساده مخاطب جلب
خبرهاي پذيرش در روزنامه ، مطالعه شرايط و محيط
احتياج چنداني تعمق به كه آسان و سبك سرگرمكننده ،
.ميكند بازي مهمي نقش ندارند ،
رويدادهاي حوش و حول در خبر به نشريات احتياج ترتيب بدين
تضاد ، و شگفتي عناصر و كوتاه زماني دوره با تازه فيزيكي
ستارگان حوش و حول در گزارشحوادث مسير به را آنها
روابط طراحي با اما.ميسازد رهنمون ورزشي و هنري
لطف به ستارگان اين برنامههاي مديران و عموميچيها
خبر به خود ستارگان اين زندگي داستاني ، ملودرامهاي
شرايط ستاره ، يك نابودي نيز بيگاه و گاه.ميگردد تبديل
مطالبسبك چاپ روزمره ، و عيني خبر كسب شيوه بهكارگيري
همه اين و ميسازد واقعي مخاطبين ، جلب نظر از را آسان و
دامن بيشتر و بيشتر عامهپسند نشريات در ستارهمداري به
.ميزند
از تبعيت به شايد عامهپسند نشريات گرچه سوم جهان در
ستارگان مورد در خبرهايي انعكاس به خود غربي پيشكسوتان
وجود عدم دليل به اما ميكنند ، اقدام ورزشي و هنري
در و زياد بسيار مالي منافع و رسانهاي رسمي سازمانهاي
برنامههاي مديران و عموميها روابط وجود عدم نتيجه
اين.مينمايند حقير بسيار گزارش مورد رويدادهاي توانا ،
"روزنامهنگار" دوستانه رابطه طريق از عمدتا رويدادها
كه آنجا از.ميگيرد قرار پوشش مورد ،"ستاره" با
انتخاب مستلزم كه خبري پرورش براي كافي وقت روزنامهنگار
ندارد ، را ميباشد رويداد محدودي تعداد بر تمركز و
اعمال و گفتهها آخرين مورد در زياد تعداد به خام خبرهاي
ميرسد چاپ به پاراگراف از 2 كمتر در سومي جهان ستارگان
و ملودراميك قلمفرساييهاي با مقايسه قابل كه
اين به.نميباشد غربي پسند عامه مطبوعات بتسازيهاي
سومي جهان ستارگان تنها نه كرد نتيجهگيري ميتوان ترتيب
چاپ به نيز آنها درباره كه مطالبي خبري پرورش نوع بلكه
.ميآيد نظر به فقيرانه صنعتي جهان با مقايسه در ميرسد
تا شده باعث متمادي ساليان طي ستارهمداري تداوم اما
شدن زميني و غيرانساني بتهاي افول دوران اصطلاحا
مورد استعدادهاي عظيم تعدد به توجه با مخصوصا ستارگان
مصرف تاريخ سادهتر ، عبارت بهگردد آغاز سرمايهگذاري ،
ابعاد در مخاطبين جلب جهت ترفندي عنوان به ستارهمداري
و زن اينك.است رسيده پايان به گذشته دهه چند در عظيم
.ميشوند تبديل عامهپسند نشريات توجه مركز به عادي مرد
معمولي فرد روزمره زندگي در رويداد است ، ساده "حادثه"
خبري شرايط هم.است كوتاه آن زماني دوره.ميافتد اتفاق
زندگي در رسانهها از استفاده محيط با هم و دارد را
.دارد همخواني روزمره
مدار مخاطب
شده روبهرو روزنامهنگاري در نويني گرايش با جديد دوران
ديگر خبري موضوعات و رويدادها ستارگان ، شخصيتها ، .است
فرا دوراني اينك.نميكنند جلب را مخاطبين تنهايي به
خبرهايي مطالعه خواهان مخاطبين ، از بخشي حداقل كه رسيده
معمولي افراد يعني خود چون افرادي يا خود زندگي مورد در
.ميباشند روزانهشان زندگي و
.است مدنظر مخاطب خود زندگي ، خبر مركز در ديگر ، اينجا در
روزمره زندگي و معمولي مخاطب با رابطه در است كلان آنچه
زندگي به است پرشكوه آنچه.ميگيرد قرار بحث مورد او
مربوط ستارگان و گروهها طرفدار عنوان به مخاطب روزمره
مورد در بلكه نيست ، ستارگان مورد در ديگر خبر ، .ميگردد
آخرين مورد در ديگر خبر ، .است آنان طرفداران
مورد در بلكه نميباشد ، كابينه جلسات تصميمگيريهاي
مخاطب خود يعني عادي فرد زندگي بر تصميمات اين تاثيرات
قرار خبر توجه مركز در عادي مردم.اوست چون افرادي يا
مياني صفحات در حداقل كمكم سياستمداران و گرفتهاند
مخاطب دوران.كردهاند خالي مخاطبين براي را جايگاهي
و است خبري ملودرامهاي و نرم خبرهاي دوران اوج مداري ،
رسانهاي بلوغ مخاطبمداري منتقدين ، از بسياري نظر از
.ميباشد نشريات
بين در كه مخاطبمدارانه خبرهاي انواع از يكي
با عامهپسند چه و نخبهگرا چه مختلف روزنامهنگاران
ناميده Intimate روزنامهنگاري گشته ، متداول بالا كيفيت
گزارش تكنيك و هنر را Intimate روزنامهنگاريميشود
از استعارهاي تعريفيروزمرهناميدهاند زندگي
براي اتفاقات آوردن خاطر به شغل را آن روزنامهنگاري ،
بزرگ صحنههاي سادهتر ، عبارت به.مينامد "قبيله"
گزارشهاي و تيترها وراي از دنيا جاي همه در نوين تاريخ
.است مانده تاريخ خاطر به روزنامهنگاران هيجانانگيز
درگير كه مردمي احساس بلكه تاريخي صحنههاي فقط نه اما
متاسفانه ولي داشته اهميت بودهاند ، تاريخي صحنههاي اين
از خاك خروارها زير در و بوران و باد در آنها سازندگان
جنگها ، انقلابها ، تنها گويي.ميگردند محو تاريخ خاطر
قلم بر اعتراضات ، و اعتصابات تختنشستنها ، بر
نگاشته تاريخ حافظه در كلان بعدي در روزنامهنگاران
عشق ، ميزان چه با كساني چه كه ميگرديد فراموش و ميشد
بر نزديك و دور از خاطره و محبت از عظيمي حجم چه با
روزنامهنگاري.ساختند را تاريخ و افتادند سنگفرشها
روزنامهنگاري به را تاريخ كه كرد عهد خود با Intimate
تاريخ حافظه در را تاريخسازان احساس ولي بسپارد عيني
گرمي با را تاريخ كساني چه بدانند همه تا سازد لمس قابل
.كردند حك سنگفرشها بيروح سرماي بر احساسشان
حكومت ، سران نه تاريخسازان Intimate روزنامهنگار براي
افراد از روزمره "توده" داخل در كه فردي.است فرد بلكه
فردي نه اما است ، فرد يك نيز قهرمان.دارد قرار معمولي
ميان در كه فردي است ، بلكه حركت در توده پيشاپيش در كه
امكانپذير را حركت بقيه ، از نمونه يك مثابه به توده
احساس روزنامهنگاريمخاطبگرا ، ترتيب بدين.ميسازد
حركت توصيف در را تاريخي و اجتماعي حركت احساس حركترا ،
چه جا همه در و ميداند مخاطبين خود يعني معمولي افراد
گزارش در چه و ستارگان بزرگترين كنسرت صحنه در
كه نميكند فراموش جهان سياسي تصميمات پرهياهوترين
روزنامهنگار.بود "او" براي كه اين مگر نبود "همه"اين
تا ميسازد بدل "ما" و "من" و "تو" به را "او"مخاطبگرا
چهرهپردازي يك به را محوتر قبيلهاي از محو تصويري
و مشخصتر احساس با مشخص فرد يك از انساني ماهرانه
بلوغ اوج محوري ، مخاطب.سازد بدل واقعيتر عواطفي
.است روزنامهنگاري رسانهاي
اخلاقي روزنامهنگاري
توجه مركز در صنعتي جهان در مخصوصا مخاطب اگر
باورها ، سوم ، جهان در است ، گرفته قرار روزنامهنگاران
از بخشي ذهن همه ارزشها و عقايد ايدهها ،
نگار روزنامه ذهن.ميكند پر را متعهد روزنامهنگاران
كه ميكند فراموش گاه كه است تفكر و ايده مشغول آنچنان
آنها كه گاه آن و شدهاند خلق كساني چه براي اينايده
ايده ، دادن تعليم براي تنها و تنها ميآورد ، ياد به را
رسالت و تعهد.بدانهاست اخلاقي ارزش و باور مرام ،
روزنامهنگاري نوع اين.است مخاطب آموزش روزنامهنگار ،
حداقل پنجاه دهه پايان با دارد ، غرب در ريشه اتفاقا كه
سايه تا كرد ترك را غربي روزنامههاي صفحات غالب ، شكل به
.بگستراند سوم جهان نشريات بر را خود پررنگ
مينويسند ، حكومتها براي گاه اخلاقگرا روزنامهنگاران
چنان كاريشان سبك ولي ميكشند نعره را مردم آزادي گاه
را مخاطبينشان بيگانهاند ، مردمشان با گويي كه است
و ميپندارند گمشده و گمراه نميكنند ، لمس نميشناسند ،
اين به جاويدان حقيقت تعليم براي را خودگذشتگيها از همه
.ميخرند جان به شده ، تشكيل افراديمحوتر از كه محو توده
نخبهگرايي نوعي نهايت در بايد اخلاقگرا روزنامهنگاري
خود آموزشهاي راهدف مخاطب معلموار كه گردد ارزيابي
است آموزگاري نوعي اخلاقي ، روزنامهنگاريميدهد قرار
خود ، خبري جايگاه درمحوريترين و خود مطلب مركز در كه
هيچ نوشتن دليل.ميدهد قرار را عقيده و باور آموزه ،
انتقال مخاطب ، به ارزش ايده ، باور ، انتقال مگر نيست
گذشتگي جان از حتي مواردي در و ارزشپاسداشتن باوريكه
مخاطب گرا ، اخلاق روزنامهنگاري در اما.دارد نيز را
كه آنچه هر اخلاقي ، ارزش يا عقيده دانش ، .است دانش مفعول
نشريه ، نشر از هدف نوشتن ، از هدف و است اساس و اصل باشد
و گيرد فرا را آن بايد مخاطب كه دانشي است ، دانش نشر
آموختههاي ميزان در جامعه بر نشريه تاثير بنابراين
.ميشود مخاطبينجستوجو
اخلاقي روزنامهنگاري كه گرفت نتيجه ميتوان بنابراين
همانا كه ميكند حركت مشخص هدفي جهت در و است هدفمند
مخاطبين به آموزهها و اصول باورها ، سري يك تعليم
.ميكند پيگيري را رسالتي روزنامهنگاري اين.ميباشد
از ارتقاءمخاطب جهت وسيلهاي مقاله ، يا مطلب "خبري"متن
محسوب روزنامهنگار ، نظر آموزشهايمورد فراگيري طريق
گرايش ، اين نظر از كه است مشخص ترتيب بدين.ميگردد
خبري ، شكل به اطلاعات ارائه يعني عيني ، روزنامهنگاري
شيوه يك و كار روش يك عنوان به حتي موضوعيتي نميتواند
آن است ، مشخص نيز امر اين دليل.باشد داشته مطلب ، ارائه
دارد ، را آن تعليم قصد روزنامهنگار كه باوري و ايده
خبر عيني شيوهارائه بنابراين.است شده فرض مطلق حقيقت
نظر از و است گرايانه نسبي شيوه يك گرايشي چنين زاويه از
صرفانتقال بايد انرژيمتن همه مزبور ، روزنامهنگاران
.گردد پيام بكارگيري در او اقناع طريق از مخاطب به پيام
فخرايي مير تژا
|