محال يا ممكن اجتماعي بيشتر مشاركت
معلولين به اجتماعي نگرش اصلاح
نيروي اساسي ماموريت امنيت ، برقراري
است انتظامي
انتشار با مطبوعات بر نظارت موافقتهيات
نشريه 31
محال يا ممكن اجتماعي بيشتر مشاركت
معلولين به دهي خدمات مجتمع يك از گزارشي
هزار هشتصد به گاه آزاد بازار در تايپ دستگاه قيمت *
يارانه تعلق از بعد مجتمع اين در اما رسد مي هم تومان
شود مي فروخته تومان هزار ده و دويست حدود آن بر بهزيستي
از نفر نهصد و هزار حدود جاري سال فروردين تا
اند داده تشكيل پرونده مجتمع اين تهراندر نابينايان
و كتابخانه سوي به و شدم پياده ماشين از بهارستان ، ميدان
هنوزچند.افتادم راه به رودكي نابينايان فرهنگي مجتمع
شدم دختركي متوجه بودمكه نگرفته فاصله ماشين از قدمي
، شهرمان نشاط با نوجوانان همين از ميشد ، نزديك من به كه
و شدم نگران ، كمي نميكنند سير زمين روي بر گوئي كه
، آنبگذارد روي را پايش و نبيند را عصا مبادا كه ترسيدم
با نكردم را كار اين اما بكشم عقب به را عصايم خواستم
از و باشد هم ديگران بايدمراقبعبور او انديشيدم خود
تا كرد نمي رهايم كنجكاوي حس آن از بيش پنهان چه شما
بودم اينافكار گرم هنوز. ببينم عصا با را او برخورد
گذاشت عصا كمر روي و كرد بلند را پايش محابا بي دخترك كه
رسيد زمين به كه پا.كرد نيمه بهدو را آن درنگ بي و
دور من از و برداشت را ديگر قدم و كرد بلند را ديگر پاي
و من به هم نگاهي ، حتي نيفتاد اي قدمهايشوقفه شد ، در
در خشكشدم جايم سر بر ازتعجب نكرد ام شكسته عصاي
وسط كش وسيله فقطبه كه مينگريستم عصارا تكه دو حاليكه
چرا كه كردم ملامت را خودم ، كلي بودند متصل هم به عصا
شكسته يا و كج بارها من عصاي ، كنم امتحان را او خواستم
بودم كرده ترميم تن بر بازخمي آنرا بار هر و بود شده
نه يا كنم ترميم توانستم مي آنرا آيا هم اينبار اما
اين به بايد الان.نبود آن جايطرح حالا كه بود پرسشي
به را خود چگونه شكسته عصاي اين با كه انديشيدم مي
ايستاده نقطه همان در همچنانبرسانم ظهيرالاسلام خيابان
.بودم
آن اما گذشتند من جلوي از پائيزي ظهر آن در زيادي آدمهاي
بود شده كشيده زمين روي بر رنجور تن با كه شكسته عصاي
بود آنجا.نبرد فرو من به رساندن ياري فكر به را كس هيچ
اندك ديد همان به ناچار ، كردم نابينايي احساس واقعا كه
به دل خدا بر توكل البته و ولرز ترس با و كردم بسنده خود
تنها كه بودم مركزي نزديكي در من خوشبختانه.سپردم راه
نابينايان براي عصا و توانبخشي وسايل ارائهدهنده جاي
كه كردم شكر را خدا هستم شاكري بنده آنجاييكه از.بود
خانه كه نابيناياني به دل در.بود شكسته عصايم آنجا در
تا چون خوردم مي غبطه بود نزديكي اين در كارشان محل يا
تهيه ديگري عصاي دوباره توانستند مي شكست مي عصايشان
پيش مدتي تا كرد نمي رهايم گوناگون فكرهاي.كنند
نداشتم خاطر به بود باز ميان در روز يك مجتمع كاري مدد
يا بود باز فرد روزهاي
خيابان سر بالاخره چه؟ باشد بسته مددكاري اگر ، زوج
در روزي اگر شدم آن خاطرهانگيز روي پياده وارد و رسيدم
ترين ناهموار باره
هم رو پياده اين شود سنجي نظر مردم از شهر روي پياده
خواهد كسب خوبي مقام معلولين به مربوط جاهاي ديگر مانند
بازو مددكاري درب. رسيدم مجتمع به بود طوري هر.كرد
مددكار دان نكته بود ، خانم يافته افزايش آن كار ساعات
مددجويان به پاسخگويي آماده ميز پشت در مجتمع اجتماعي
.بود خود
توانبخشي وسايل كننده دولتيارائه مركز تنها اينجا
عصا ، چون وسايلي.است تهران در گسترده صورت به نابينايان
حساب ، چرتكه رياضي ، و نگارش لوحههاي انواع گويا ، ساعت
كتاب حروف كردن درشت براي كه ديد به دستگاه و سنج مايع
بينايي مشكل كه بيناياني نيمه براي كه رود مي كار به
چون وسايلي علاوه به ، ميباشد مفيد ندارند پيشرونده
ضبط كاست ، نوار پركينز ، بريل ، تايپ دستگاه بريل ، ساعت
آن تعداد بودن محدود علت به كه تايپ مخصوص كاغذ و صوت
مدد ساير باشدو مي موجود دانشجويان استفاده براي فقط
وسايل اين از استفاده و داشتن به علاقهمند اگر جويان
تايپ دستگاه قيمت.كنند مراجعه آزاد بازار به بايد باشند
در اما رسد مي هم تومان هزار هشتصد به گاه آزاد بازار در
دويست حدود آن بر بهزيستي يارانه تعلق از بعد مجتمع اين
.شود مي فروخته تومان هزار ده و
از نفر نهصد و هزار حدود جاري سال فروردين تا
كه اند داده تشكيل پرونده مجتمع اين تهراندر نابينايان
/1) كشور نابينايان شده ارائه آمار به نسبت تعداد اين
تفاوت اين دارد فاصله بسيار (جمعيت 3درصد
مركز اين وجود از افراد اطلاعي دليلبي تواندبه مي
. آن خدمات به آنان نياز عدم دليل به يا و باشد
مراجعه ميزان و موجود عصاهاي باره داندر نكته خانم از
در پيش مدتي تا": گفت او.پرسيدم برايعصا نابينايان
قابليت مددجويان براي كه داشتيم هم فلزي عصاي مجتمع
اما ميكردند بيشترمراجعه آنان و داشت بهتري استفاده
و ميبرند آنراكمتر كه داريم كائوچويي عصاي فقط الان
"ميشود داده تحويل افراد به ماه عدددر چهل تا سي حدود
او."است كهكمترنشده عصا به نابينايان نياز": پرسيدم
استفاده براي كمتري نابينايانرغبت اينكه به اشاره ضمن
را عصايشان هم شايد": گفت دهند مي نشان عصا نوع اين از
ياد به ".ميكنند تامين توانگستر شركت مثل ديگر جاهاي از
فلزي عصاهاي توليد پيش مدتي از توانگستر شركت كه آوردم
حق نابينايم دوستان به دل در و.است كرده متوقف را خود
عصاي چون كنند استفاده كمتر موجود عصاهاي از كه دادم
عصاي براي جايي چه ديگر شكند مي راحتي اين به كه فلزي
كائوچويي
ماه سه تا دو هر مددجويان": گفت ادامه در او. ماند مي
هم آنها از بعضي و كنند مي مراجعه جديد عصاي خريد براي
. "ميخرند عصا تا دو تا دو
او.بود كوتاه قدري گرفتم دست به را ها عصا از يكي
به هم آن و داريم را عصا سايز يك همين فعلا":افزود
تعداد
گرفتن براي نابينايي روزي است ممكن يعني پرسيدم." محدود
: گفت باشيد نداشته عصا و كند مراجعه اينجا به عصا
آب تومان هفتصد برايم دخترك بيتوجهي."دارد احتمال"
معلولين امسال شعار به ميشدم خارج مجتمع از وقتي.خورد
."اجتماعي بيشتر مشاركت". ميانديشيدم جهان
كباري راضيه
معلولين به اجتماعي نگرش اصلاح
اوليههر اساسيترينحقوق حال عين ودر بديهيترين از
در لاجرمبايد كه است (خويش تحقق) تعالي و رشد انساني
مگر نمييابد تحقق مدنيالطبع ، بشر.گيرد صورت جامعه بطن
و رساند فعليت به را خود استعدادهاوتواناييهاي كه آن
باور و شناخته آنچنان خودرا كه آن مگر نميشود حاصل اين
مهمرشد اركان خودشناسياز گفت ميتوان پس.باشد كرده
.است تعالي و
از يك هر صاحبنظران ، نظريهپردازانو و دانشمندان
وتحليل وتجزيه توجه مورد را خودشناسي فرآيند زاويهاي
عوامل گروهي و فردي گروهيعوامل.دادهاند قرار
اين در موثر را عوامل اين دو هر ديگر گروهي و اجتماعي
كنشگر انسانموجودي باوركه اين با.دانستهاند فرآيند
پيدايش لحظه اولين از خويش زندگي مراحل تمام در كه است
تعامل خود غير هم و خود با دقايقوفات ، آخرين تا نطفه
دارد ، قرار عواملبسياري تاثير تحت انسان بايدگفت.دارد
فرد بر ميتوانند ولي نيستند تعيينكننده عوامل اين گرچه
.باشند تاثيرگذار
اجتماعي ، حيطهعوامل در موضوعبحث به توجه با اينجا در
برفرآيند آن وچگونگيتاثير اجتماعي نگرش به
.ميشود پرداخته خودشناسي
ميشود معلولين به نسبت اجتماعي نگرش از صحبت وقتي
ادبيات حتي و انتظارات باورها ، تلقيها ، طرز تمامي منظور
نسبت جامعه تصويرذهني مجمل عبارت به ضربالمثلهاو و
نگرش معتقديمكه ما.است استثنايي كودكان و معلولين به
.بيتاثيرنيست معلولين - خود -وتشكيل تكوين اجتماعيدر
شخص يك ومعرفت شناخت كه باورند اين صاحبنظرانبر برخي
.او درباره ديگران بازتابافكار مگر نيست چيزي خودش از
تصوير اين ميبيند ، ديگران آيينه در را خود تصوير انسان
وباور گونهديده آن را فردخود باشد كه شكلي هر به
نظر در اگر استثنايي ترتيبدانشآموز بدين.ميكند
ديگران وترحم محتاجتوجه كه كودكناتواني اطرافيان ،
تصور دهند انجام را عاجز كودك آن كارهاي بايد همه و است
ايجاد او در بيكفايتي سرشكستگيو احساس نوعي شود ،
و است عاجزوناتوان كه ميكند باور او كه چرا ميشود
آيينه در را خود او.ديگران نشده حساب كمكهاي محتاج
دانشآموز ، اگرهمان ولي.ميشناسد اينگونه ديگران
انطباق و مواجهه قدرت داراي كه نسبي توانمندي كودكيبا
مسائل ، حل براي خود قوت تقويتنقاط و خود خاص وضعيت با
اعتماد بالا ، نفس عزت داراي كوشا ، و ساعي فردي شود تصور
كه چرا خويشميشود ، مسائل حل در عمل وابتكار نفس به
.است كرده باور گونه اين آيينهديگران در را خود
كه استچرا افراطي بسيار نظريه اين كه بگوييد است ممكن
هر اگر.است شده منفعلترسيم بسيار انسان - خود - آن در
براي ديگر دريابد ديگران طريقآيينه از فقط را آدمي فرد
كنشگريانسان تفسيرگريو قدرت انسان ، اراده انسان ، نفس
.نميماند باقي جايي وفاعليتانسان
از است قادر تفسيرگريخود و كنشگري خصيصه حكم به انسان
ارتباطبرقرار خود پيرامون با ناطقه و تعقل قوه طريق
با مقابله و وجهان خود براي نو طرحي زمان هر كردهو
.دراندازد ومحدوديتها موانع
و كرده نميتواندعمل خلا در ناطقه و تعقل قوه اين اما
دروني و شدن اجتماعي فرآيند در تنها درآيد ، فعليت به
انساني موجود كه است اجتماعي توقعات و هنجارها كردن
قوانين شناخت به اطلاعات سلسله كسبيك با ميتواند
.آيد نايل فرهنگي و زيستي اجتماعي
اجتماعي توقعات و هنجارها است ممكن ترتيبفرد اين به
به آنها برابر در اينكه يا بپذيرد چرا و بيچون را
وتعديل تغيير آنها در حتي يا زند دست مقاومت و مقابله
.كند ايجاد
توانستهاند كه ديدهميشوند افرادي معلولين ، ميان در
به و كرده كشف را نقصعضوتوانمنديهايخود داشتن با
و شكاندهاند را جامعه آيينه ايشان.آورند فعليتدر
به را خود انتظارهمه از ودور جامعه تصور برخلاف
و رساندهاند ظهور به ديگران انگاره از متفاوت گونهاي
را خود معلولين از بسياريديگر كه است حالي در اين
... و كردهاند اجتماعيخويش و فردي محدوديتهاي تسليم
اجتماعي نگرش كه نتيجهگرفت چنين ترتيبميتوان اين به
خودشناسي فرآيند در موثر عوامل از معلولينيكي به نسبت
.ميگذارد اثر متفاوت ميزانهاي به افرادمختلف در كه است
اعضاي برابر در جامعه بيقرارپيكر اعضاي عنوان به ما
و مهمترين كه داريم وظايفي پيكر اين دردمند
.آنهاست درمورد صحيح قضاوت نگرشو آنها زيربناييترين
نباشد حقيقت بر منطبق موضوعي به نسبت ما بينش بيشكاگر
نميتواند نيز موضوع آن به نسبت ما عملكرد موضعگيريو
نگرش ، اصلاح برنامهريزي در گام اولين پس باشد ، درست
تفاوتهاي مصاديق از يكي بهعنوان -معلوليت صحيح شناخت
.ميباشد(وضعف قوت نقاط) آن ويژگيهاي و -فردي
مثبتگراي و ترسيمصحيح و توانمنديها كردن باور -
.جامعه آيينه معلوليندر تصوير
آيينه در معلولين جديد تثبيتچهره و تحقق به كمك -
براي امكان و فرصت ايجاد طريق از ايشان شخصيت در جامعه
.توانمنديهايايشان رشد ظهورو
موثر مشاركت با توام شرافتمندانه تامينزندگي -
منزلت ترفيع باعث كه بهطوري معلولين براي اجتماعي
.گردد ايشان اجتماعي
قرباني كه آن از بيش معلولين از بسياري امروزه
تير باشند ، بوسيله محدوديتهايفيزيولوژيكيخويش
جبران براي جامعه.درآمدهاند پا از اجتماعي محروميتهاي
را بيشترزمان چه هر جديت و تلاش ضمن بايد خود اشتباهات
.ندهد دست از
جبلي خديجه
پرورش و آموزش سازمان تخصصي اطلاعرساني مسئول كارشناس
كشور استثنايي
نيروي اساسي ماموريت امنيت ، برقراري
است انتظامي
اسلامي جمهوري انتظامي نيروي فرمانده:اجتماعي گروه
اساسيترين امنيت ، برقراري حاضر شرايط در:گفت ايران
.است كشور سطح در نيرو اين ماموريت و وظيفه
ديدار در دوشنبه روز قاليباف محمدباقر خلبان سرتيپ سردار
:افزود رشت در گيلان استان انتظامي نيروي فرماندهان با
ما ، مديريت اعمال و جهتگيري و تشويقها و تنبيه تمام
به خطاب وي.شود كشور در امنيت شاخصهاي به ختم بايد
ملموس جامعه در بايد امنيت:كرد اضافه انتظامي فرماندهان
خودمان ذهني و نظري بعد در تنها و باشد داشته عينيت و
.نماند باقي
به زيادي حدود تا دركشور امنيت برقراري:گفت قاليباف
بستگي موجود امكانات از بهينه استفاده و راهكارها بهبود
.دارد
با بايد پستي هر در انتظامي نيرويهاي امروز:افزود وي
و كنند تلاش مردم اعتماد جلب براي عمل صحت و دقت سرعت ،
اميدوار و معتمد نظام به را مردم مقتدر ، پليس بيشك
.كرد خواهد
انتشار با مطبوعات بر نظارت موافقتهيات
نشريه 31
و بيست در مطبوعات بر نظارت هيات:اجتماعي گروه
موافقت نشريه انتشار 31 تقاضاي با خود جلسه پنجمين
.كرد
با دوشنبه روز داخلي مطبوعات مديركل جعفري مهرنوش
يك شامل نشريه تعداد اين:گفت مطلب ، اين اعلام
و 13 هفتهنامه دو يك هفتهنامه ، روزنامه ، 16
با نظارت هيات جلسه اين در:افزود وي.است ماهنامه
مديرمسئولي و صاحبامتيازي به هيرمند روزنامه تقاضاي
و سيستان استان توزيع گستره با كشته كريم شيرعلي
.كرد موافقت بلوچستان
|