اجتماعي قرارداد يك ازدواج
نفر ، دو يعني" چه؟ يعني است اجتماعي قرارداد يك ازدواج
رواني ، هويت شامل فردي هويت و بلوغ به مرد يك و زن يك
دست (شغلي -اقتصادي) ترجيحا و عقيدتي فرهنگي ، جسمي ،
عنوان به بالغ ، فرد يك هويت به واقع در و ميكنند پيدا
هويت عنوان به را تعهدي كه ميشوند متعهد جامعه ، از عضوي
همان تعهد اين و كنند ايجاد شراكت صورت به اجتماعي
.است زناشويي عقد قانوني پيمان
اجتماعي و خانوادگي فردي ، متعدد ابعاد داراي پيمان اين
خانواده تشكيل قصد زوج يك ايجاد با بالغ انسان دواست
.دارند را است (فرزند) كودك و (مادر)زن ،(پدر)مرد شامل كه
بنابر ميشود محسوب اجتماعي واحد كوچكترين خانواده چون
.است اجتماعي قرارداد يك پيمان اين اين ،
كه ميكنند اعلام جامعه به رسما زوج يك قرارداد اين طبق
ميگذارد آنان عهده به پيمان وظايفيراكه شدهاند متعهد
اين نعمات و آزاديها اختيارات ، از تا آورند جا به
.گردند برخوردار قرارداد
اجتماعي ، و فردي هويت داراي بالغ فرد يك عنوان به واقع در
عضو كوچكترين خود كه خانواده از عضوي را خود شخص
.ميكند معرفي است اجتماعي بزرگ خانواده
سنن ، از آن برخورداري و جامعه تعريف حسب بر قرارداد اين
زبان با (سنتي عبارتي به)ريشهدار و كهنه زبان و فرهنگ
خلاصه و تعريف مرد و زن يك بين فقط جديد و امروزي
فاميل خانواده ، دو بين دوطرفه قراردادي واقع درنميشود
.است كشور دو يا قوم دو مواردي در و
هم با قوم دو يا فاميل دو اجتماعي رسمي پيوند اين طبق
تعهدات ، هم به نسبت و كرده پيدا قانوني و اخلاقي نسبت
.ميكنند پيدا اختياراتي و وظايف
ديدگاه:از عبارتند كه است بحث قابل بعد سه در ازدواج
.اجتماعي و خانوادگي فردي ،
فردي ديدگاه
نمو و رشد مراحل از نمو و رشد طي در انسان كه ميدانيم
را آن اگر و ميكند عبور نيز جنسي مرحله جمله از مختلف
دست سالمتري صورت به نيز بعدي مراحل به كند طي سالم
به خود جنس هم والد به انسان اينمرحله در.مييابد
براي بهينه و ايدهآل الگوي عنوان
و خود الگوسازي يا سازي تشابه
يا همسر انتخاب در الگوسازي براي خود مخالف جنس والد از
بنابر.ميگيرد بهره خود آينده جنسي علاقه مورد فرد
زندگي در را نقش اين كه ديگري شخص هر يا مادر و پدر اين
ساختار و تشكيل در را اساسي و اصلي سهم داراست كودك
انتخاب در جوان و نوجوان كودك ، آرمانهاي و ايدهآلها
اگر هستند ، دارا خود مقابل طرف و خود جنسي و فردي هويت
اخلاقي اجتماعي ، هنجارهاي با متناسب صحيح ، الگوگيري اين
خواهد ايجاد انتخاب در بهينهاي پايهريزي باشد سالم و
و قالب باشد ناسالم يا نابهنجار الگوسازي اگر و شد
داشت نخواهد وجود مقابل زوج انتخاب براي صحيحي پايهريزي
وجود شدهاي تعريف منسجم ، محكم ، ساختار واقع در يا
پازل مثل سردرگم ، و ريخته هم به قالب يك و داشت نخواهد
كانون در ما از يك هر.داشت خواهد وجود ريخته هم به
را سالم شهروندي حتي و مادري و پدر همسري ، نقش خانواده
توسط شده ، طرحريزي اوليه قالب اين بعد ، .ميگيريم ياد
...همسالان گروههاي و انجمنها مدرسه ، مثل بزرگتر جوامع
و ساخته خورده ، صيقل و قلم تراش ، شكل به خام طرح از
و راستا يك در نهادها اين تمامي اگر و شد خواهد پرداخته
گرفته شكل هويتهاي صورت به افراد روند ، پيش هدف يك
كشوري و شهري جامعه از عضوي و مسئول شهروند معنيدار ،
آرمانها ، همسر ، انتخاب اصلي الگوي اين بنابر.شد خواهند
به كه است شدهاي برگزيده و انتخاب اخلاقيات و ارزشها
و كنش رفتار ، و كلام در غيرمستقيم و مستقيم صورت
.ميشود مطرح خانوادگي واكنشهاي
ازدواج سن در جوان فرد يك
تمنيات به شده شكلگرفته و آموخته معيارهاي اين اساس بر
.ميدهد پاسخ خود جنسي و معنوي عاطفي ، روحي ،
شخصيتي ، ساختار لحاظ به فردي هويت ايجاد از بعد واقع در
همه كه درك ، و فهم عاطفي ، شعور ، و تعقل عقيدتي ، فرهنگي ،
دنبال به شخص ميشود ، خلاصه فرد جسمي و رواني بعد دو در
كامل جهات بعضي در و مشابه جهات بعضي در كه مكمل نيمه
تكميل براي كه نيمهاي چه هر.ميگردد اوست خود كننده
لحاظ به بيشتري تشابه ميگيرد نظر در زوج يك صورت به خود
و سنت زبان ، عقيدتي ، فرهنگي ، خانوادگي ، مجموعه زير
عدم و پيوند اين خطرزايي احتمال باشد داشته وي با تربيت
از شخص نسبي شناخت مستلزم مهم اين و است كمتر آن موفقيت
ضد و ارزشها واقع در)خويش اجتماعي و خانوادگي شخصي ، هويت
.ميباشد (جامعه و فرد ناسازگارانه يا سازگارانه ارزشهاي
خانوادگي بعد
ارزشها تشكيل اوليه هسته ايجاد نقشدر مهمترين خانواده
و
اما مستقل افراد عنوان به بعدها كه فرزندان ارزشهاي ضد
و بود خواهند جامعه عضو خانواده ، با همبسته و دلبسته
مستقل خانوادگي و زناشويي مشترك زندگي تشكيل به نياز
.داراست را دارند
كرده ايفا درست را خود بودن همسر نقش مادر و پدر اگر
يا فرزندي مثل خود نقشهاي ساير با را نقش اين و باشند
كه باشند اجازهداده و باشند نكرده مخدوش مادري و پدر
نحو به والد بالغ ، كودك ، يعني انسان يك وجود قسمت سه هر
مناسب موقع در و گرفته نقش فرزندان وجود در مكمل
سالم رابطه گردند ، وي شخصيت نقشهاي ايفاي وظايف عهدهدار
و مادران بالطبع و مادر و پدر و فرزندان بين بهنجاري و
خود كودك با مادر و پدر و همسر عنوان به آينده پدران
.آمد خواهد بوجود
و پدر موارد از بسياري در و باشد مختل روابط اگر اما
طرف نامناسب يا خالي جاي بخواهند شوهر و زن يا مادر
جايگزين پسر مثلا كنند پر خود فرزندان با را خود مقابل
خود مادر براي پدر آرزومندي منتهاي و رفته دست از نقش
عنوان به را خورده شكست مادر جايگزين نقش دختر يا و گردد
شد خواهد منجر ناهنجاري اين كند ايفا خود پدر براي همسر
و عروس به مادر و پدر بعدها نقشها جابهجايي خاطر به كه
نه و كنند نگاه ستيز و رقيب چشم به نيز خود آينده داماد
از قبل از پس ، خود ، فرزند همدم و همسر و شريك عنوان به
مجهز ستيز براي را خود فرزند ازدواج ، قرارداد عقد
ديده بسيار سنتي فرهنگ در كه مشكلآفريني و ميكنند
.ماند خواهد رايج ميشود
سپري براي مادر و پدر يعني خانواده موارد ، از بسياري در
خانه ترك و فرزندان شدن بزرگ از بعد خود زندگي دوره كردن
دچار و نياموختهاند يا نينديشده راهكاري يا تدبيري هيچ
انزوا ، افسردگي ، طرد ، تنهايي ، از ترس ناايمني ، احساس
و ميگردند كارايي افت و پيري و مرگ احساس گوشهطلبي ،
خود ، فرزندان طرد و تنهايي از ترس همين خاطر به است ممكن
به واقع در.دلبسته نه بارآورند ، بسته پاي يا وابسته را
در كه رسانند ثمر به پرستو چون را خود بچههاي كه آن جاي
خاطر به و كنند كوچ كنند ، پرواز بگيرند ، اوج لزوم موقع
باز خانواده يعني خويش دل آشناي و قديمي آشيانه به عشق
پرورش چاهي كبوتر چون را فرزندان (.دلبسته يعني)گردند
تا باشند كشيده را شاهپرش يا پرش و بال كه ميدهند
مستقل ، تفكر قدرت و بروند آشيانه از دورتر اندكي نتوانند
يعني باشند نداشته را فردي تصميمگيري و انديشه و آزاد
.بمانند وابسته
و سنتي صورت به را خطيري مشكلات شده عنوان مسئله دو ذكر
مادر يك روزي كه او عروس و ايراني مادر بين سينه به سينه
شكل.ميكند ايجاد بود خواهد امروز پس از ديگر ايراني
مشكلساز و واهي اشكالتراشيهاي بهصورت مسئله اين ديگر
خواهد دارا خود زندگي در را پدري نقش كه داماد راه سر بر
.ميبينيم بود
ايل دو يا قوم دو حتي يا فاميل دو خانواده ، دو درواقع
حمايتگر ، مثبت نقش در يكي طيف ، يك سر دو در ميتوانند
آسيبزا ، نقش در يكي و جوان دو زناشويي پيوند تقويتكننده
و رفتار نقش ، تفاوت پيوند اين تخريبكننده و نابودگر
.باشند داشته عملكرد
ما آيا كه است باطني و قديمي سئوال يك جواب اين
عصاي و زندگي خلاء پركردن خودمان ، براي را بچههايمان
از ما قصد يا ميدهيم؟ پرورش و آورده بهوجود پيري
بهتر ، نسلي بهعنوان نسل ادامه فرزند ، آوردن بهوجود
درواقع است؟ بشري جامعه براي متعاليتر و متكاملتر
را خود يا كنيم شريك خود زندگي در را فرزندمان ميخواهيم
انسان يك متكامل معني در بشر ، معني در بشر ، تعالي در
سازيم؟ شريك
اجتماعي بعد
بيماري ، و انگل آلودگي ، از خود سلامت حفظ براي جامعه
اصول از آگاهي با خود جسم و روح حفظ به نياز يكفرد مثل
را مضرات و بيماريها خطرات ، درمان و پيشگيري بهداشت ،
.دارد
اين.فرد يعني جامعه و جامعه يعني فرد چگونه؟ و چطور
خود اعضاي نيازهاي تامين. است تنگاتنگ و دوطرفه رابطه
.ميماند فرد بدن اعضاي تامين مانند جامعه ، افراد يعني
ملازم و متعادل هماهنگ ، و منسجم بايد نيازها تامين اين
از مهمتر اصلي برادري و تعادل بنابراين ، باشد يكديگر
.دارند تقارن و تفاوت اعضاء نيازهاي كه چرا است ، برابري
مادي ، فرهنگي اخلاقي ارزشهاي بايد جامعه تعادل ، حفظ براي
داشته يكساني زيربناي و روبنا و سالم يكنواخت ، يكدست ،
باشد ، مشابه و نزديك ممكن تاحد باطن و ظاهر درواقع.باشد
اعضاي نيازهاي تامين به بايد خود سلامت حفظ براي جامعه
سنجش معيارهاي نيز اعضا اين تا دارد مبذول كافي توجه خود
شده تعريف قوانين يعني خود مجموعه با هماهنگ را خود فردي
اخلاقي ، معيارهاي.دارند ابراز جامعه شده آموخته و
باطني و ظاهري تضاد در اگر فرد باورهاي و عقيدتي فرهنگي ،
كه است آنوقت بگيرد قرار جامعه باطني يا ظاهري رسوم با
هم به نسبت جامعه و فرد يعني زيرمجموعه و مجموعه دو اين
زنگ و كرد خواهند تفاوت و تبعيض نيرنگ ، بيگانگي ، احساس
صدا به جنايت و بزهكاري زشتي ، دروغ ، خيانت ، براي خطر
.آمد درخواهد
و دهد سر قاعده به و شعاردرست ظاهر در نميتواند جامعه
جامعه به فرد احترام.سازد خود پيشه را ريا و رنگ خفا در
و لازم و تنگاتنگ متقابل ، ارتباط يك فرد به جامعه و
جامعه يعني جمعي وجدان زيرمجموعه فردي وجدان.است ملزوم
ارزشهاي با هماهنگ فردي نيازهاي به پاسخ براي جامعه.است
و فراگير پاسخهاي بايد است حياتي بقايش براي كه خود سالم
شهروندي از و استثناء تبعيض ، ازباشد داشته همهجانبه
براساس نبايد افراد حقوق.بپرهيزد دو درجه و يك درجه
براي.گردد اجرا و پايهريزي اقتصادي و طبقاتي درجهبندي
فقر ، اقتصادي ، طبقاتي ، فاصله هرچه جامعه ، سلامت بقاي
مقررات ، به سالم و سهل دستيابي و كم مادي ، فرهنگي جهل
مسيرهاي طي باشد ، ضمانت ميسرتر قوانين مجريان و قوانين
راههاي از اجراييتر و عمليتر اخلاقي و قانوني
جامعه به فرد اعتماد و بود خواهد غيرقانوني و غيراخلاقي
و سالم و رشد و تكامل روبه هماهنگ ، مجموعه يك صورت به
فردياش نيازهاي به فرد پاسخ آنگاه.شد خواهد بيشتر ايمن
ايمن و سالم راههاي كه جامعه جمعي پاسخهاي طريق از نيز
خواهد است يكديگر دركنار افراد جمعي زيستن و بقا براي
.بود
پاسخها ، اين ضروريترين و اساسيترين غنيترين ، از يكي
جامعه اوليه سالم پايههاي بهعنوان خانواده تشكيل ضرورت
.است زناشويي و ازدواج پيوند طريق از
كامكار مهديس دكتر
روانكاو روانپزشك ،
|