|
|
سياسي نظامهاي در قدرت كار سازو
سياست عرصه در قدرت مفهوم بررسي سياست حوزه در بحث اساسيترين شايد قدرت مفهوم:اشاره سياسي قدرت كسب را سياست سياسي نظريهپردازان لذا و باشد سياسي بازي قواعد رعايت و مدني عادلانه مشاركت طريق از و بنياديترين اين شكافي كالبد براي رو اين ازميدانند به آن فرايندهاي تا است بايسته مفهوم ، برانگيزترين چالش در قدرت منابع كه شود دانسته و شود گذاشته بررسي مطلب كدامند؟ آن پيامدهاي آنگاه و چيست مختلف جامعههاي نويسنده و شده نگاشته اساسي نيازهاي اين به توجه با زير نظامهاي در قدرت برآيند و وضعيت از دورنمايي تا كوشيده :ميخوانيم هم با.بدهد بهدست جهان مختلف سياسي انديشه و فرهنگ گروه قدرت مفهوم ارزيابي كه است سياست علم منازعهآميز مفاهيم ازجمله قدرت ، مفهوم خود به را سياسي صاحبنظران و متفكران از بسياري ذهن مطالعه و سياسي تئوري محور قدرت ، مفهوم.است داشته مشغول نهادهاي درك كليد مفهوم ، اين.است شخصي سياسي پروسههاي .است سياست خود و سياسي جنبشهاي سياسي ، در را آن فرآيند بايستي قدرت ، درمبحث وموشكافي تامل جهت قدرت ، بررسي فرآيند در.نماييم مطالعه سياسي جامعه درون پيامدهاي و منابع بهكارگيري ابزارهاي اهداف ، بايدبه قدرت از استفادهكننده:نمود توجه قدرت اعمال از حاصل احيانا و باشند سياسي رهبران يا گروه فرد ، است ممكن هم منابع بهكارگيري.كنند تعقيب را گوناگوني هدفهاي يا توافق و اجماع اجبار ، زور ، كاربرد شامل ميتواند كاربرد از حاصل نتايج يا پيامدهاباشد آن از تركيبي يا و جامعه اعضاي اكثر منافع جهت در است ممكن نيز قدرت قدرت واژه استعمال.باشد آن از كوچكي بخش منافع تامين گرفته بهكار مثبت وجه در هم يعني ;است دوبعدي معمولا به.است يافته جريان منفي ، تعابير چارچوب در هم و شده با زبانها تمام در همواره قدرت ، كلمه آرون ، ريمون گفته عجين اسرارآميزي رنگمايههاي با و شده احاطه مقدسي هاله ;است شده آن از منفي تفسير هم اوقات گاهي اما ;گرديده لردآكتون عبارت اين اغلب آمريكا ، و انگلستان در مثلا قبل مونتسكيو ، . ميشود فساد موجب قدرت:كه ميشود نقل ثابت دوران تمام در تجربه ، ":بود نوشته آكتون لرد از از سوءاستفاده به تمايل است ، قدرت صاحب كه هر كه نموده با كه ميپردازد آن اعمال به حدي تا او ;دارد آن ميگويد؟ را اين كسي چه.شود روبهرو محدوديتهايي ".دارد نياز حدودي به نيز فضيلت مردم و است برخوردار قدرت هرم نوعي از سياسي ، نظام هر قرار آن شديد فشار تحت زمانيكه حتي) را قدرت هرم نيز به يا گروهخود به را افراد آنچه.هستند پذيرا (دارند است واقعيت اين پذيرش ظاهرا ميدهد ، پيوند جامعه تمام هرم خود البته و ;برد فرمان ديگري و دهد فرمان يكي كه .است تحول و تغيير حال در دائما نيز قدرت مطالعه پيچيده مجموعههاي در فقط را قدرت سياستشناسان ، به را ابتدايي گروههاي در قدرت مطالعه و ميكنند مولفان ، برخي گمان به يا و واميگذارند جامعهشناسان و است كل جوامع در قدرت تحليل سياسي ، جامعهشناسي موضوع اقتداري روابط ميان بايد صورت ، هر به.خاص جوامع در نه و ميدهند تشكيل كلمه اخص معني به را قدرت كه آناني .شد قائل تفاوتي نميگيرند ، جاي مفهوم اين در كه آناني نهادهاي مجموع توسط قدرت كه است معتقد دوورژه موريس بر افراد برخي تسلط به مربوط يعني ;اقتدار به مربوط داراي خود كه نابرابري روابط لذا ;است شده ساخته ديگران نشدهاند ، ناشي نهاد يك از اينكه يا نيستند نهادي خصيصه نيز سياست بدينسان و نميگيرد قرار بالا تعريف زمره در .ميشود تعريف اقتدار به مربوط نهادهاي علم به مطالعه به بايد اساسا اينكه و سياسي علوم موضوع تعيين .است بوده مجادله مورد قديم از ;بپردازد نهادهايي چه است عبارت سياست ، علم موضوع كه عقيدهاند اين بر گروهي .است قدرت سياست ، موضوع ديگر گروهي براي و دولت مطالعه از سوي به ارتقاء يعني ;ما براي سياست:ميگويد وبر ماكس ميان در خواه آن ، توزيع در تاثير يا و قدرت در شركت گروههاي ميان در خواه و دولت يك داخل در خواه دولتها ، :مينويسد آرون ريمون.ميدهند تشكيل را آن كه انساني ميان در اقتدار بر مبتني رابطههاي مطالعه يعني سياست مراتب سلسله مطالعه ديگر ، مفهوم به يا گروهها و افراد .است برقرار بغرنج و متعدد اجتماعات همه داخل در كه قدرت خميرمايه (دولت سازمانيافته قدرت) قدرت اينكه نتيجه آن ، حقيقي معني و ويژه طبيعت سياست ، جوهر.است سياست بهطور و دولت.است جنبه دو داراي جا همه و هميشه همهجا ، و هميشه جامعه ، يك در سازمانيافته قدرت كليتر مسلط ، طبقات و است ديگر طبقات بر طبقات برخي تسلط ابزار بهره آن از تسلط ، زير طبقات زيان به و خود سود به ابزار سازمانيافتهاي ، قدرت چنين نيز و ميگيرند افراد هماهنگكننده نوعي يا و اجتماعي نظم تضمينكننده ادوار ، برحسب عامل ، آن يا اين سهم.ميباشد اجتماع و سياست) دو اين ولي ;است تغييرپذير كشورها و موقعيتها سو يك از سياست ، :دارند همزيستي يكديگر با همواره (قدرت است قدرتي فتح براي گروهها و افراد ميان پيكار و مبارزه بهكار مغلوبان زيان به و خود سود به را آن فاتحان كه اجتماعي نظمي تحقق براي كوششي ديگر ، سوي از و ميبرند جامعهشناسي نظريه اصلي پايه همواره نظريه ، اين.ميباشد تحليلهاي تمامي و داده شكل تحقيق طول در را ما سياسي .ميدهد پوشش را ما بعدي از بعضي دارد ، وجود قدرت مفهوم پيرامون كه اشكالاتي با استفاده جاي به تا كردهاند تلاش سياسي علوم دانشمندان مشخصا است ، وسيع و نامحدود بسيار كه قدرت ، واژه از از اخير ، مفهوم.نمايند استعمال را سياسي قدرت عبارت مجازاتهاي و زور به نهايي توسل چون مشخصتري پارامترهاي بهمثابه كه سياسي قدرت.است برخوردار سازمانيافته را حاكمه قدرت شده ، تلقي جامعه موجود قدرت نيرومندترين قدرت به است متمايل كه اجتماعي قدرت آندارد بهدست بلكه ;نيست اثرپذير و ايستا قدرتي گردد ، مبدل سياسي .است اثرگذار و فعال قدرتي از همچنين و سياسي عمده صاحبنظران از لوكس ، استيون بيان زير شرح به را موضوع قدرت ، مفهوم تشريحكنندگان نبايد را قدرت فوكو ، استدلال بر بنا درواقع":است داشته يك تسلط يا ديگران بر فرد همگون و شده تثبيت تسلط پديده كه كوشيد بايد عكس ، به ;انگاشت ديگران بر طبقه يا گروه قدرت ، .كرد پيدا آن اعمال نقاط منتهياليه در را قدرت جاي اختيار در [نيز و]ندارد تمركز آنجا در يا اينجا در هرگز كالا يا ثروت و مال مقداري مثل هرگز [و] نيست بخصوص شخصي سازمان يك طريق از [فقط] قدرت.نمود ضبط را آن نميتوان ".شود مي اعمال و گرفته بهكار [كه است] شبكهمانند سياسي قدرت وتحليل تجزيه اجتنابناپذير واقعيات ازجمله آن ، با مرتبط قدرت و سياست همراه ابهام و پيچيدگي با ومعمولا است سياسي جامعه هر ;ميباشد واقعياش ماهيت بهخاطر نيز آن بغرنجيميباشد نبايد آن ، فهميدن براي و است بغرنج هميشه واقعيت كه چرا .آنهاست روشنترين هميشه انديشهها ، سادهترين كه پنداشت آن سياسي جامعه يك پيشرفت و اصلاح براي اقدام مفيدترين سياسي ، قدرت مثل) حكومت فلسفه اساسي مفاهيم كه است دقتنظر ، با و بهروشني (غيره و ملت دولت ، حكومت ، حاكميت ، به معطوف كوشش اينگونه البته ;گيرد قرار سنجش مورد واقعيات مثبت تحليل و تجزيه بر مبتني روشنگري ، و توضيح و واژههايگنگ عموما سياسي ، علوم قلمرو در.است سياسي ندرتا ليكن ;فراوانند تفسير و تعبير قابل و پهلو دو قدرت ، واژه اندازه به كه يافت ميتوان را لغتي يا اصطلاح ميشود ، تركيب سياست كلمه با قدرت وقتي.باشد ابهامانگيز يك با كه تداعيميكند را متقابلي روابط از ويژه حالتي و ستايش مذلت ، و عجز نخوت ، و غرور عقوبت ، و وحشت نوع .ميباشد توام احساسات ، قبيل اين از و لذت و امتياز حرمت ، دراينباره قدرت ، موضوع برجسته صاحبنظران از مورگنتا ، ما مراد ميكنيم ، صحبت قدرت از ما وقتي:ميگويد چنين ما منظور.است مردمان ديگر اعمال و اذهان بر انسان كنترل دارندگان ميان كنترل دوجانبه رابطه سياسي ، قدرت از .است كلي سطح در مردم و آنها ميان همچنين و سياسي آمريت را آن كه است كساني بين رواني رابطه نوع يك سياسي ، قدرت اين.ميشود آنهااعمال بر كسانيكه و ميكنند اعمال كه تاثيري طريق از دومي اعمال بر را اولي كنترل رابطه ، .دارد دنبال به ميگذارد ، او ذهن بر و داشته (مورگنتا نظر با) مشابهي نظر نيز آرون ريمون اعمال و افكار بر انسان كنترل بهمنزله قدرت:ميگويد عبارت سياسي ، قدرت اما و ميشود تعريف ديگر انسانهاي و عمومي آمريت دارندگان ميان سلطه دوجانبه رابطه از است دارندگان درميان كنترل دوجانبه رابطه) مردم و اينان ميان براساس.(مردم و اخير دسته اين بين در نيز و عمومي آمريت شخصي بر شخص يك سلطه يا نفوذ با درواقع قدرت تعاريف ، اين ويژگي نه و است جامعهاي هر ويژگي اين و است همسنگ ديگر بهوسيله سياسي قدرت آن ، بر افزون.سياست از صورتي هر بر آمريت اين كسانيكه و آمريت مياندارندگان رابطه سياسي قدرت يعني ;است گرديده تعريف ميشود ، اعمال آنها و ميكنند اعمال را آن كسانيكه بين است رواني رابطه يك .مينمايند تحمل را آن كسانيكه قلمرو هرگاه:است زير شرح به سياسي قدرت از ديگر تعريف كل و رود فراتر آن محدوده و خصوصي پهنه از قدرت ، اعمال فشار اعمال حق با همراه و فرگيرد را ملت همه يا گروه يك و فشار از گونهاي بردن بهكار احتمال يا و بوده زور و گروهحاكم ويژه كه گويند سياسي قدرت آن به ;باشد اجبار را موضوع انگليسي ، برجسته متفكر لاك ، جاناست جامعه بر كه است معتقد و نموده ارزيابي حكومتي زاويه از تقريبا اعدام مجازات و قوانين وضع حق:از است عبارت سياسي قدرت كار به و اموال حفظ و تنظيم منظور به مجازاتها ، ساير و از دفاع منظور به نيز و ;آن اجراي براي جامعه قوه بردن .خارجي تجاوزات از يكي در سياسي جامعهشناسي استاد لاپير ، ويليام ژان (سياسي قدرت عنوان تحت)خود كتاب در فرانسه ، دانشگاههاي كه تمدني در:ميگويد و پرداخته مطلب اين به مفصلتر و تنوع را آن متن اجتماعي ، وظايف شدن تخصصي و كار تقسيم مشخص گروههاي و فعاليتها تعداد به ;است بخشيده اشتقاق قدرت قبيل از اجتماعي قدرت جنبههاي انواع ميتوان و نظامي حاكميت مذهبي ، قدرت اقتصادي ، قدرت خانوادگي ، اين خاص انواع از يكي سياسي ، قدرت.گرفت سراغ را غيره و فاحش اشتباهات از بخواهيم اگر و است اجتماعي قدرتهاي دست به آن از دقيقي تعريف بايد كنيم ، پرهيز مبحث خلط كه اجتماعي قدرت نوعي از است عبارت سياسي قدرت:دهيم مدني جوامع نام به كه است گروههايي از مقوله آن مخصوص پديده يك عنوان به اگر را مدني جامعه.دارند شهرت نظر در حقوقي مفهوم يك عنوان به نه و ;تاريخي -اجتماعي عبارت خود كه نيست اجتماعي مجموعه يك جز چيزي بياوريم ، با كه ميشود ساخته گروه زيادي تعداد از و است كل يك از به) ترتيب بدين و ;نميشوند يكي ولي ميآميزند يكديگر .ميآورند بوجود را فراگيرنده جامعه (جامعهشناسان قول شرح به خويش ، كتاب از ديگر درجايي لاپير ، ويليام ژان ميدانيم كه چنان:ميگويد و پرداخته سياسي قدرت وظايف مدني جوامع خاص كه است اجتماعي قدرت نوعي سياسي ، قدرت يكي كه بوده دارا را وظيفه دو سياسي ، قدرت.ميباشد .حداكثر پيشرفت به تحريك ديگري و است نظم حداقل نگهداري مستقر نهادهاي صيانت و دفاع مدني ، جامعه يك در قدرت هدف و شهروندان فعاليت امكان تا است سيستم يك قواعد تنفيذ و كه آيد بوجود اجتماعي محيط يك يعني ;گردد تضمين گروهها آيا اما.شود ايجاد حتيالامكان امنيت ، و استمرار و ثبات كيفيت دو سياسي ، قدرت وظيفه دو يعني ;پيشرفت و نظم لحاظ از چه كه ، است اين حقيقت نيستند؟ متضاد و متناقض فلاسفه ديده از چه و ميكنند حكومت عملا كه سياستمداران كار هستند ، مفهوم دو اين تركيب و تاليف به ملزم نظرا كه .نميشود پيدا آن دادن آشتي از آسانتر با را آن و پرداخته سياسي قدرت نقش به همچنين لاپير ، و دانسته متفاوت مدني ، جامعه احوال و اوضاع به توجه اوقات حسب بر ميكند ، بازي سياسي قدرت كه نقشي:ميگويد راهبري و تحريك را جديدي نظم پيريزي گاهي ، .ميكند فرق وجود با)را غالب نظام تا ميكوشد سرسختانه گاه و ;ميكند بينظمي به را غالب نظام كه اجتماعي مناسبات دگرگونيهاي كه ميآيد پيش گاهي بالاخره و ;كند حفظ (كرده تبديل غالب راه در را قدرت آوردهاند ، چنگ به را سياسي قدرت كه آنان .برند كار به نهادها كردن واژگون قدرت برتري به نهايت در خويش ، كتاب از ديگر جايي در وي ، سياسي ، قدرت:ميآورد چنين را مطلب و داشته اشاره سياسي كه ميشود تلقي مدني جوامع خاص اجتماعي قدرت عنوان به و معين شكل واجد بودن ، فراگير بر علاوه مدني ، جوامع اين كه ميشود روشن صورت ، اين در.ميباشند يكديگر از مشخص كه است ديگري اجتماعي قدرتهاي تمام از برتر سياسي ، قدرت را آن يا و ;كرده اداره مدني جامعه در را خاصي گروههاي به كامل ، و جامع طور به سياسي ، قدرت.ميدهند ربط و ضبط منظم وظيفه به نيز و;پرداخته مدني جامعه تنسيق و تنظيم خود مقوم متنوع و متعدد بسيار گروههاي مناسبات كردن كه)كل مجموعه يك در را آنها كه طوري به.ميورزد مبادرت با را آنها سازگاري و ساخته داخل (باشد نظام يا نظم همان حقيقت.مينمايد تامين (ترقي يعني)داخلي و خارجي تغييرات هم سياسي قدرت و نيست مطلق وقت هيچ حاكميت ، كه است اين توسط قدرتي ، نوع هر و نميباشد خودسرانه كاملا وقت هيچ .ميشود محدود خارجي ، و داخلي از اعم محيط ، مقاومتهاي و سياسي قدرت كتاب سوسياليست نويسنده بورلاتسكي ، فيودر و پرداخته سياسي قدرت عمق و وسعت به دولتي ، ماشين جلوههاي مهمترين از يكي معناي به سياسي قدرت:ميگويد براي معين فرد يا گروه طبقه ، يك واقعي استعداد و توانايي نمود حقوقي هنجارهاي و سياست در كه است ارادهاش اعمال سياسي قدرت مفهوم ملاحظهاي ، قابل طور بهميكند پيدا در تنها نه سياسي فعاليت.است دولت مفهوم از وسيعتر -اجتماعي نظام متشكله عناصر ديگر در بلكه ;دولت چارچوب صنفي ، اتحاديههاي احزاب ، در:دارد جريان سياسي .غيره و متحد ملل سازمان قبيل از بينالمللي سازمانهاي اهداف اعمال براي دولتي قدرت استعداد گرفتن نظر در با .ميشويم نزديكتر آن طبيعت درك به اجبار ، طريق از مشخص الهيمنش حسن محمد دارد ادامه |
|