رفته در زهوار غربال
اثر نقد يا شخص نقد
رفته در زهوار غربال
موسيقي پژوهشگر رستمي ، فريبرز از يادداشتي
را موسيقي پژوهش امر امروز كه چهرههايي ميان در:درآمد
تجربه.رستمياست فريبرز يكي كنند ، مي دنبال جدي صورت به
رئيس عنوان به كرمان موسيقي جشنواره در او حضور سال سه
.است وي فعاليتهاي جمله از پژوهشگران تيم
مردم شادماني موسيقي در پژوهش مشغول حاضر حال در رستمي
آناني اجتماعي زندگي و مطربي موسيقي بخش كه است ايران
ديگر به را خود پژوهش و رسانده پايان به تهران در را
نوع اين استروي سالي چند و كرده معطوف ايران مناطق
.است درنورديده را ايران گوشه گوشه موسيقي ،
بحث اينكه به توجه با و موسيقي در پژوهش درباره رستمي
، است شده آغاز هنري معاونت و موسيقي مركز در پژوهش اتاق
خير ، يا دارد ضرورتي ايراني موسيقي در پژوهش اينكه و
.ميخوانيد كه است نوشته برايمان يادداشتي
از همگي كه) همكارانش از تلخ طنزي با يادداشت اين در وي
.كند مي ياد (هستند موسيقي پرتلاش پژوهشگران جمله
است لازم موسيقي زمينه در پژوهش آيا بپرسيد من از اگر -
بزرگ انديشمندان ساير و من نظر به:ميگويم چرا؟ نه؟ يا
و پيوستند ايزدي رحمت به كه پيشكسوتان و بزرگان !نه جهان
.گذاشتند جاي به را نخورشان درد به آثار و هميشگي غربت
تكاپوي در فراز ، به دستها حياتند قيد در كه هم آنها
خيل عنوان به نيز ما خويش ، رفته در زهوار غربال آويختن
را كشكمان برويم است بهتر جديدتر نسل عظيم و گمراه
جاي به ميكنم پيشنهاد هم ميرعلينقي عليرضا به ;بسابيم
نفسگير بس مجال كه بزند هم را حاجعباس حليم همان پژوهش
بوردتخصصي بهانه به هم فاطمي آقاي پرشتاب ، بس عمر و است
برگردند فرانسه به است بهتر ديگري حكايت يا دكترا تز يا
به بيكلاه سر ديار اين تاريخ و ميگذرد خوش بيشتر كه
پس از نيز درويشي و اردلان آقايان است ، ديده بسيار خود
لطف مورد كه آن از پيش شدهاند ، خسته مشقت سالها
و جامعهشناسي و هنر و فرهنگ عرصه نوين آسيبشناسان
گليم و رخت است ، بهتر گيرند قرار..راديولوژي و تاريخ
اشتباه تواب مجرب ، متخصصين همه محضر در و كشند در
هنرمندان و ناكرده سفرهاي همه منكر و باشند تاريخيشان
آقاي با."را ميش است برده نه و گرگ بوده نه" !ناديده
بيثمر زحمتشان خودمانيم ، ولي نميكنم شوخي حميدي حسين
كه است بهتر هم ماهور محترم موسسه !نه؟ مگه است بوده
مردم گوش و نكند زياد را كاغذ خميرسازي كارخانههاي زحمت
.كند تخته را ناچيز فصلنامه اين در و نيازارد را بيگناه
هم ديگران و آريان و فياض برادران و اسعدي هومان زحمات
و توحيدي...كليما و اشرفي جهانگير حساب چند؟ كيلويي
آسيب تهديد استيك بهتر نيز را ديگر بيادعاي زحمتكشان
همگي است بهتر خلاصه و بگذاريم دستشان كف قدر ، شناسانه
اين كركره معروف لاستيك آن متفكرانه تبليغ مثل هم با
كه بسپاريم "فلاني استاد" به و بكشيم پايين را مغازه
قلم از ديگر نفر چند و كياني آقاي كه حيف...كند واگذارش
.هستند بزرگي گناهكار هم طلايي آقاي و افتادند
ذهن حضور كه كساني همه و بردم نام كه كساني همه براي دلم
ندارد يادآوري به نيازي نامشان كه رفتگاني همه و نداشتم
شناخت ، مگر كردم ، غربت و تنهايي احساس شد ، تنگ
مگر فرهنگنيست؟ يك حيات و تداوم مقوله اساسيترين
گستره اين در ما دارد؟ هم معنايي پژوهش بدون شناخت
از بهتر خيلي غربيها از بعضي.كماطلاعيم خيلي فرهنگي
آنها پيش سال چند و يكصد. ميشناسند را ما خودمان
اولين !كردهاند طبقهبندي را ما قصههاي و افسانهها
در و كرد ثبت كامل طور به را ايران موسيقي رديف كه كسي
در.است دورينگ ژان است موجود اكنون و داد قرار دسترس
سعي كار اين در خودمان اساتيد او از پيش كه صورتي
كه آنچه يا و نشدند حمايت بايد كه آنچنان يا كه كردهاند
هنوز ما و...و ماند ناقص يا نماند جاي به نوشتند
زمينه در اگر دارند؟ رابطهاي هم با عطش و آب ميپرسيم
آيا دارد؟ علتي چه ضعيفيم آثار بودن غني لحاظ به توليد
امروز تصنيفهاي چرا شدهاند؟ ضعيف نوازندهها
را قاجار مينياتوري تصنيفهاي بيبديل و عميق تاثيرگذاري
فراموسيقيايي و موسيقيايي فني مولفههاي ما آيا ندارند؟
قرار دقيق و مفصل بررسي مورد گاه هيچ را موسيقي آن
وجه.نگاه چند با بلكه نفر يك توسط نه هم آن دادهايم
از زمينه اين در خارجي يك اگر چيست؟ رديف گوشههاي تسميه
طبع مقبول فرهنگنامهاي و مكتوب بپرسدجواب ما
هنوز ما داريم؟ برايش فرهنگ اين درخورشان و صاحبنظران
.نرسيدهايم واحد نظر يك به موسيقيمان نامگذاري سر بر
تاريخچه آيا داريم؟ بداههنوازي درباره جامعي تعريف آيا
سبكهاي و آوازي مكاتب است؟ مشخص درستي به سازهايمان ساخت
محلي موسيقي مورد در هستند؟ مشخصي مرزهاي داراي نوازندگي
و شما با قضاوت.است من هفتاد مثنوي كه نميگويم هيچ
!چرا !نه است بديهي نه؟ يا داريم نياز پژوهش كه خوانندگان
را نيششان اضافي دموكراسي احساس من امثال اينكه براي هم
حاضر و گذشته اساتيد زحمات و نزنند اضافي حرف و نكند باز
.است تاريخي اشتباه يك فقط نيز
جمعآوري از صرفنظر پژوهش از نهايي هدف اينكه اما
اطلاعات جمعآوري:ميرسد نظر به باشد ، بايد چه اطلاعات
اشكال پژوهش اما.آن لاينفك جزء و است پژوهش از بخشي
يا و بنياديست راهبرديست ، كاربرديست ، .دارد گوناگوني
مفيد آن انواع همه كه ديگر اشكالي شايد يا و موزهايست
، ميشود تعيين تاريخ طول در يك هر ارزشگذاري اما هستند
به ديروز ولي است مهم خيلي امروز براي مقولهاي چنانكه
است نرفته بيراهه به ديروز پژوهشگر پس. نميارزيد پشيزي
ما براي كه مسائلي از خيلي است حكايت همين نيز فردا براي
.باشند بااهميت بسيار شايد فردا مردم نگاه ، در نيست مهم
گردآوري ، اطلاعات ، جمعآوري از پس كاربردي پژوهش يك هدف
حاصل نهادن اختيار در و نتيجهگيري و تحليل طبقهبندي ،
توجه يا و دارند نياز مقوله آن به كه افراديست نزد كار
ميتوانند اينچنيني پژوهشي كارهاي از بسياري.اند كرده
از بسياري كه چرا.شوند ارزشمندي آثار توليد منجربه
يا و ندارند تحليل و گردآوري براي زماني توليدكنندهها
ندارند پژوهشگرانهاي و عميق بينش اوقات بسياري در
استفاده ديگران دستيافتههاي و ديدگاهها از بنابراين
زمانهاي در و است تاريخ مشمول نيز موضوع اين كه ميكنند
.گذاشت خواهد متنوعي تاثيرات گوناگون
پي كه هستند تازه و بكر پژوهشهاي معمولا بنيادي تحقيقات
بسياري كارهاي بنياد و ميزنند رقم را بعدي كارهاي ساخت
.باشند نيز كاربردي ميتوانند دسته اين چند هر ميشوند
يا و سوال ايجاد براي گاه است حركتي نيز راهبردي پژوهش
...و نيافتهها دست به دستيابي براي چاره و راهكار يافتن
ميشوند گردآوري خامي مواد فقط گاهي هم موزهاي پژوهش در
يك فرهنگي مجموعه از بخشي و باشند نمونهاي خود براي كه
و دارد وجود پژوهش از گوناگوني اشكال حال هر به.ملت
حرف.نيست كامل و مطلق وجه هيچ به دادم من كه هم تعاريفي
حركتي هر نشناسيم دقيق تا است ، شناخت اصلي هدف اينكه آخر
تئوريزه خوب هم دقيق و كيفي شناخت بااست تركستان به ره
و ميكنيم اجرا درست ميكنيم ، خلق خوب هم ميكنيم
.ميشود كم نيز ادعايمان
در پژوهش براي مختلفي روشهاي كه است بديهي حال اين با
اين نيز موسيقي حوزه در پژوهش براي.است شده ثبت دنيا
در گذشته سال چند طي هم مقاله و كتاب چند افتاده ، اتفاق
هر پژوهشگر هر اين بر علاوه ;است شده منتشر باره اين
روش كل يا و بخشهايي باشد آموختههايش به متكي هم چقدر
ساختار تقريبا موسيقي در پژوهش تكنيكهاي.است شخصي او
نيز را بخشهايي موسيقي ، نوع به بسته كه دارند مشخصي
تكنيك پس ميكند ، كم آن از يا ميافزايد آن به پژوهشگر
كه گو نباشد اگر كه بينش و است ضروري كار انجام براي
آن بله خاص بينش درباره اما.خود جاي پژوهش !مبادا زندگي
درباره بحثباشد موسيقيايي مشخصا و فرهنگي بايد بينش
.نيست اينجا جايش و است بسيار بينش نفس و فرهنگي بينش
اثر نقد يا شخص نقد
نقد يك به پاسخي
نقدي همشهري هنري ويژهنامه در و دههفجر ايام در:درآمد
آزاد داود "هرمزي ياد به" نوار بر زاهدي تورج سوي از
.نقد آن به است پاسخي زير نوشتار كه شد نوشته
نشان ارزش كم با منتقدان از برخي كه است تاسف بسي جاي
داود چون ايران موسيقي پرتلاش چهرههاي تلاشهاي دادن
ارزش فاقد را افراد اين آثار تا ميگمارند همت آزاد ،
.كنند معرفي
متجلي سازش در نوازنده هرمزي ، ياد به"مقاله خواننده براي
كه چرا است ، آشكار وضوح به مقاله نگارنده بياطلاعي "است
هرمزي ياد به نوار بررسي و نقد به تنها نه منتقد
به را نوازنده كه است كرده سعي بيشتر بلكه نپرداخته
!كند معرفي نيست ، خود ذات به متكي كه شخصي عنوان
كه است آشكار روشني به دارند ساز بر دستي كه آنان براي
توانايي آنان ، محضر در حضور بدون قدما آثار كردن كپي
شايد و برنميآيد كسي هر عهده از كه ميطلبد را خاصي
وقوفي چندان حقيقت اين بر ميزنند ساز كه زاهدي آقاي
.ندارند
كپي يك نگاه با صرفا "هرمزي ياد به"نوار به گرامي منتقد
مورد نوار مورد در ديگري چيز هيچ و است كرده توجه ساده
عنوان را نوار داخل مطالب و نوازندگي تكنيك جمله از بحث
گوشههاي و شده ساخته آثار به توجه بدون وي.است نكرده
را آن شده اجرا وي سبك به كه هرمزي استاد توسط شده نزده
.است كرده معرفي مزيت بدون اثر يك
كه هنرجويي هر كه ميدانند نيكي به موسيقي فن اهل همه
از يكي بنوازد را هرمزي يا بيگجهخاني شيوه بخواهد
.ميكند معرفي آزاد داود را شاخص و خوب منابع
امكان اين به توجه بدون است كرده تلاش زاهدي آقاي
هرمزي خود اثر نبودن دسترس در را حاضر مزيتنوار مهمترين
.دهد جلوه
و ميتپد ايران سنتي موسيقي براي قلبشان كه كساني چگونه
حال در سنتي سبكهاي چرا كه ميخورند افسوس هميشه
موسيقيداني كه اكنون ميدهند اجازه خود به است اضمحلال
آثار كه است كرده تلاش خود كردن مطرح و هستي اظهار بدون
وي درباره اينگونه نگاهدارد ، زنده را قدما گرانقدر
.كنند قضاوت
به آزاد استاد خدمت در سالها كه كسي عنوان به حقير بنده
محترم منتقد عرض به بايد پرداختهام موسيقي يادگيري
به خود بررسي نقدو در است كرده تلاش تنها وي كه برسانم
يا وي آثار بررسي توانمندي از و بپردازد آزاد داود شخص
مقاله آن خوانندگان كه دارد ديگري قصد يا است بياطلاع
.كنند داوري باره اين در ميتوانند خود
شخصيتي آزاد داود كه ميدانند خوبي به موسيقي فن اهل
زنده بر علاوه وي.است ايران سنتي موسيقي در چندبعدي
و آهنگسازي در نيز را خود خاص سبك قدما ، آثار نگاهداشتن
از كدام هيچ به نگارنده درمقاله متاسفانه كه دارد آواز
.است نشده اشارهاي ويژگيها اين
ايران صوفيانه موسيقي شاخص چهرههاي از يكي عنوان به وي
است تاسف جاي و است شده شناخته پيشتاز بهعنوان اروپا در
به نيست بد!شود تقدير وي از اينگونه كشور داخل در كه
بخشي نوازندگي سالهاي طول در وي كه كنم يادآوري نگارنده
تبريز ، تار مكتب) قدما سبكهاي بازسازي صرف را خود عمر از
آوازي حالتهاي بهنواختن را ديگر بخشي و (هرمزي ياد به
(اميد بهار در) دارد وجود انسان درحنجره كه تار با
.است داده اختصاص
شده اجرا زينتهاي و آثار اين به اشاره بدون گرامي منتقد
.است گذاشته نقد به را او است ، آزاد تار خاص كه آن در
موسيقي در او سهتار و تار نوازندگي آنها جمله از
به شباهتي تنها نه كه (بيرنگي نورجان ، مي) صوفيانهاش
و اوست خاص بلكه ندارد بيگجهخاني هرمزيو سازهاي
اطلاع عدم آيا.است كرده بياطلاعي اظهار آن از نگارنده
آزاد چون آهنگسازينوازندهاي و ساز كه است كافي منتقدي
!كرد تخطئه را
آزاد توانايي كه (ماه نور) آييشيقي اثر از منتقد آيا
را نوازنده حال و حس باز كه آذري ملوديهاي نواختن در را
.دارد اطلاعي ميدهند ، نشان
دقيقهاز دو نواختن تنها كه ميدانند موسيقي فن اهل
اما كند ، مشخص را وي شيوه كه است موزيسينكافي يك ساز
براي آزاد"ميبيرنگي" نوار كه است مدعي منتقد متاسفانه
ساز از مگر !نميكند كفايت وي كاري و تشخصسازي
.است موجود كار دقيقه چند ديگر اساتيد يا و ميرزاعبدالله
موجود هرمزيكه استاد مصاحبه به اشاره بدون نگارنده
كه حالي در ميكند معرفي درويشخان سبك را وي سبك است ،
تمرينكرده خودش نزد را تار سه ميگويد هرمزي استاد خود
كه ناخنهايي و زده ساز يادآوردهو به را رديفها و
سهتار كه است هرمزي شازده برادرش از يادگاري داشته
كماليان تاييداستاد هرمزيبه سبك بنابراين.مينواخت
انگشتگذاري و بوده برادرش سبك هرمزي خود گفته به بنا و
!ندارد خان درويش سبك به ربطي وي ويلوني نالههاي و
توسط كه مضرابدرويشخان چهار به ميتوان مثال بهعنوان
اين اجراي و نت در.كنيم اشاره شده ، نتنويسي صبا استاد
درابهاي از مملو مضراب چهار كه ميكنيم ملاحظه قطعه
هرمزي كه حالي در ندارد ، چپ دراب وجه بههيچ و بوده راست
با و خويش خاص سبك به و نواخته برعكس را آن دقيقا
مضرابرا چهار همان نيز آزاد و مينوازد چپ درابهاي
هرمزي خاص سبك و چپ بادرابهاي هرمزي ياد به نوار در
.است كرده اجرا
سبكاستاد كه نداشته اطلاعي مقاله نگارنده طرفي از
كه را لطفي استاد و نميگنجد سنتي شيوههاي در عبادي
معرفي سهتار در سبكدرويشخان بزرگترينمجري بهعنوان
را خان درويش سبك در شده مطرح عنصر كهسه حالي در كرده
به نقد كه نيست معلوم و نميكند اجرا هرگز لطفي استاد
در لطفي استاد نام نياوردن ربطيبه چه هرمزي ياد
!بروشوردارد
عليپور.م
|