...رواست خانه به كه چراغي
شد منتشر اسفند فيلم
ايران سينماي سال كتاب
از لطيف نهچندان تلميحي يا گرتهبرداري
چشمهايش
...رواست خانه به كه چراغي
كيارستمي عباس ساخته "آفريقا ث آب" فيلم به نگاهي
است اوگاندايي كودكان درباره مستند فيلمي "آفريقا آبث"
لحاظ به فيلم.گرفتهاند قرار فقر و ايدز هجوم زير كه
اما.است "شب مشق" يادآور كيارستمي سينماي در ساختاري
پيشزمينهاي هيچ بدون كيارستمي واقعا گويي بار اين
بازسازي گونه بيهيچ و شده آفريقا قلب در منطقهاي عازم
برداشتنها تصوير اين گويا كه برداشته تصوير فقط و فقط
كه ساعتي است250 شده ديجيتال ويدئويي نوار ساعت حدود 25
در فيلم اصلي طرح آن ، باره چند و چندين تماشاي با بعدا
فرم تدوين ، ماه هشت از پس و ميگيرد شكل كيارستمي ذهن
.درميآيد آن امروزي
كيارستمي عباس هميشگي دغدغههاي طرح ، اين در همچنان اما
مقابل در همواره كه بيپناهي كودكان ميخورد ، چشم به
ناملايمات.هستند آسيبپذيرترين مختلف مصيبتهاي و بلايا
ايدز گرفتار ناخواسته كه كودكاني براي خصوصا طبيعت ،
شكل را فيلم ماجراي آرام آرام كه واقعي آدمهاي شدهاند ،
خانه" مانند)آن راه در سماجت و كنجكاوي و جستجو ميدهند ،
از زندگي جوشيدن ،("زيتون درختان زير" و "كجاست؟ دوست
و بيوه معلم آن عروسي مورد در خصوصا ويرانهها ميان
است داده دست از داخلي جنگهاي در را همسرش كه مردي
و مرگ دغدغه بالاخره و ("هيچ ديگر و زندگي" فيلم مشابه)
بيش كيارستمي اخير فيلم سه دو ، در كه زندگي با آن تقابل
از يعني.است داشته مشغول خود به را او ذهن چيز هر از
حالا و "برد خواهد را ما باد" بعد و "گيلاس طعم" فيلم
به همچنان فيلم ، ساختاري نقاط بعضي از "آفريقا آبث"
جمله از.ميرسيم كيارستمي علاقه مورد نماهاي و عناصر
در را مقابلش شخص يا راننده كه اتومبيل داخل معروف نماي
تقريبا كه آن معكوس و بيرون از نماي يا و ميگيرد كادر
سينماي مشخص عنصر يك به "هيچ ديگر و زندگي" فيلم از
او فيلمهاي گرههاي از بسياري و ميشود بدل كيارستمي
شكل نماها همين وسيله به و اتومبيلها همين درون
صمديان و كيارستمي رفتن تاريك نماي آن همچنينميگيرند
صدايشان شنيدن با تنها كه اقامتشان محل اتاقهاي به
برقهايش و رعد همراه و ميبندد نقش ذهنمان در تصور
"گيلاس طعم" فيلم مشابه نماهاي ياد به را مخاطب
مصرف از پس خودكشي براي فيلم قهرمان كه مياندازد
.است خوابيده درخت زير نظر مورد قرصهاي
راشها ، درون از كار فرم آوردن بيرون و اوليه طرح نداشتن
عنوان به را لازم انسجام "آفريقا آبث" فيلم ميشود باعث
مفهوم اين به.باشد نداشته كاربردي ، -تحقيقاتي مستند يك
گفتاري توضيحات از پس و خود دوم نيمه در تقريبا فيلم كه
و كامپالا كودكان و زنان وضعيت درباره تصويري ، و
ورطه به آنها ، از شده تشكيل مالي و اقتصادي گروههاي
تصاوير كنار در فوق موضوع بارها و بارها و ميافتد تكرار
و آوازها مثل)ميآيند نظر به تزئيني بيشتر كه ديگر
فيلم دوم نيمه همين كه حالي در.ميشوند تكرار (رقصها
نيمه به نسبت بيشتري استحكام از سينمايي ساختار لحاظ به
مداوم حضور با كه اول نيمه.است برخوردار فيلم اول
صحنه پشت يك به بيشتر دوربين ، جلوي در صمديان و كيارستمي
حضور كه فيلم دوم نيمه در و مستند فيلم يك تا ميماند
حالي در.ميكند پيدا قوت سينمايي ساختار ميشود ، كمرنگ
در روشن تناقض اين.ميگيرد نقصان روايي ساختار كه
نظر به بيهدف عامل "آفريقا آبث" محتواي و ساختار
پرسش يعني.است ابتدايي سوم يك همان از فيلم رسيدن
اساسا تصاوير اين بالاخره كه است باقي همچنان تماشاگر
تنها !گرفتهاند؟ قرار هم كنار در منظوري و مقصود چه به
شويم باخبر اوگاندايي كودكان ايدز و فقر از اينكه براي
يا (بود آمده جهاني بهداشت سازمان اطلاعيه همان در كه)
كنيم ، پيدا آگاهي كامپالا زنان مالي سازماندهي چگونگي از
را بارداري از جلوگيري وسايل از استفاده كليسا اينكه
اين همه عليرغم اوگانداييها اينكه است؟ كرده تحريم
آفريقايي پشههاي اينكه ميخوانند؟ و ميرقصند بدبختيها
عادت اساسا ما اينكه يا ميگيرند؟ آدم از را انتخاب حق
!نداريم؟ اطلاعيهها خواندن به
و فقر عمق در حتي دادن شعار از نميتواند كيارستمي
با:است معتقد و كند خودداري اوگاندايي بچههاي بدبختي
انتخاب با چون مالارياست ، اثر بر مرگ از بهتر مردن ايدز
برخي در حتي كه شعاري و شعر به.است همراه انسان خود
ميشوند ، ديده سطحي بسيار شكل به "آفريقا آبث" نماهاي
اتريشي جوان خانواده آن با برخورد نخستين به كنيد ، نگاه
روي A.BC علامت با پابرهنه كه سياهپوستشان كودك و
غربي آرام موسيقي و ميچرخد شيك رستوران آن در پيراهن
حمل و ايدز اثر در كودكي مرگ صحنه تا ميرسد گوش به نيز
.گورستان سوي به آن
آبث" مثل فيلمهايي:ميماند باقي ديگر نكته يك اما
در كه است فيلمسازاني ساخته انگار قندهار سفر و"آفريقا
اسكانديناوي كشورهاي و شمالي اروپاي نوع از مرفه زندگي
مساله و معضل هيچ و ميكنند زيست دانمارك و سوئد مثل
مدام كه ندارد وجود سرزمينشان مردم براي رفاهي و مادي
برايشان و هستند آفريقا و افغانستان محروم مردم فكر در
كه انگار نه انگار.ميسوزانند دل و ميكنند صادر بيانيه
اعتياد و فقر از همميهنانشان بعضي آنها گوش بيخ همين در
وزارت گفته به يا و ميسپارند جان خيابانها گوشه در
و هستند لاعلاج بيماريهاي و ايدز دچار درمان و بهداشت
.ميشود تبليغ آنها جهت مالي جمعآوريكمك براي مرتب
.بيندازيد روزنامهها حوادث صفحه همين به نگاهي است كافي
به كه چراغي"دارد؟ كاربرد ضربالمثل اين هنوز نميدانم
".است حرام مسجد به رواست خانه
پيلهوريان مهدي
شد منتشر اسفند فيلم
مطالبي با را خود اسفندماه شماره فيلم سينمايي ماهنامه
.كرد منتشر فجر فيلم بينالمللي جشنواره درباره متنوع
بيستسال جشنواره ، من ، فجر ، جشنواره بيستمين گزارشهاي
نويسندگان انتخاب دارم ، سال پانزده ترانه من دارم ،
ابراهيم يادداشت بيستم ، جشنواره از فيلم ماهنامه
يك از خاطراتي اصغرزاده ، ابراهيم درباره حاتميكيا
كارلودي جشنوارههاي از گزارشهايي و دوم نقش هنرپيشه
است مطالبي جمله از برنو و آمستردام نانت ، لندن ، واري ،
.است رسيده چاپ به فيلم مجله شماره اين در كه
ايران سينماي سال كتاب
رويدادهاي مهمترين شامل ايران سينماي سال كتاب دهمين
سينماي سال صد به تازه نگاهي.شد منتشر سال 1379 سينمايي
فيلم ، صد معرفي ايران ، سينماي شخصيت صد زندگينامه ايران ،
گفتگو چند انقلاب ، از پيش جوايز از ايراني فيلمهاي سهم
ايران ، سينماي تاريخ فيلم صد بررسي تاريخنگاران ، با
در ايران سينماي برگزيدگان ايران ، سينماي كتابشناسي
از يادي و شده اكران فيلمهاي فرهنگ گذشت ، كه سالي
.است كتاب اين مختلف بخشهاي عنوان درگذشتگان
از لطيف نهچندان تلميحي يا گرتهبرداري
چشمهايش
قويدل امير ساخته رخساره فيلم به ديگر نگاهي
كه گذشته ، از است نافرجامي عشق كننده بازگو رخساره ، فيلم
فقط كه است زني تصوير آن از بازمانده خاطره تنها
ارشد كارشناسي دانشجوي "سرور تينا".هويداست "چشمهايش"
و كهنسال افراد به را خود پاياننامه روانشناسي ، موضوع
زن با ارتباط اين در و داده اختصاص آنها رفتار و روابط
روزهاي آخرين كه "رخساره" نام به ميشود آشنا ميانسالي
مهربانانه برخورد.ميگذراند كهريزك درآسايشگاه را عمرش
را او و ميشود زن اين اعتماد جلب باعث "سرور تينا"
آخر در شايد كه ميكند ماجرايي وارد ناخواسته يا خواسته
.ميزند رقم او براي رخساره سرنوشت مطابق سرنوشتي
استاد به را او امانت كه ميكند تقاضا تينا از رخساره
كه ميشود آغاز جايي از داستان و برساند "فرزام شهريار"
را او خواسته آخرين اين شايد ميگيرد تصميم سرور تينا
...و سازد برآورده
آن پيش سالها كه انداخت كتابي بهياد مرا فيلم اين ديدن
."چشمهايش" نام به علوي بزرگ از كتابي ;بودم خوانده را
.داشت وجود خاصي نزديكي فيلم اين داستان و كتاب موضوع بين
بود شده گنجانده فيلم در نيز حاشيهاي مسائل بعضي البته
.سازد منحرف را بيننده ذهن نوعي به ميخواست كه
بهنام است نقاشي با ارتباط در نيز "چشمهايش" كتاب موضوع
با خود روزمره زندگي جريانات خلال در كه "ماكان استاد"
عشق اين از پس آنچه و ميشود آشنا "فرنگيس" بهنام دختري
كه "چشمهايش" نام به است تابلويي ميماند باقي نافرجام
.است شده كشيده تصوير به زني چشمهاي آن در
را فيلم موضوع غيرعمد يا عمد به فيلمنامه نويسنده البته
استاد" ايراني بزرگ شاعر زندگي نيز و چشمهايش رمان با
از تلفيقي را فيلم اين ميتوان و ميسازد ممزوج "شهريار
.پنداشت جريان دو اين
دانشجوي جواني آغاز در شاعر شهريار ميدانيم كه همانطور
ميكند رها نافرجام عشقي بخاطر را حرفه اين و بوده پزشكي
فرزام شهريار كه همانطور ميآورد ، شاعري سوي به روي و
روي شاعري و نقاشي به و ميسازد رها را پزشكي حرفه
ياد شاعر شهريار نافرجامي اين ماجراي از آنچه و ميآورد
حالا ولي قربانت به جانم آمدي" مطلع با است شعري ميكند ،
يا و چشمهايش تابلوي چون را آن بتوان شايد كه ،"چرا؟
.پنداشت فيلم اين در رخساره تصوير
كه است "فرزام شهريار" فيلم اصلي شخصيت نام نيز اينجا در
شهريار استاد زندگي به بيشباهت او قبلي وپيشينه نام
رمان كننده تداعي نوعي به فيلم داستان بقيه اما.نيست
.است علوي بزرگ
كه است ماهان و ماكان فرزام ، استاد پسران نام كه جا آن
او نامبرادر اما دارد حضور نوعي به درفيلم ماهان اگرچه
چه آن نيز و ميكند پيدا همنامي كتاب اصلي شخصيت نام با
فيلم در كه است ديگري شواهد است ، گواه پيوند اين بر
داستان دو هر در زن اصلي شخصيتهاي.است مشترك وكتاب
شهرباني بلندپايه افسران با نهايت در (فرنگيس و رخساره)
تنها آنان ، عكسالعمل اين و ميكنند ازدواج زمان آن
همسران آگاهي نيز و عشقشان كشيده زبانه برآتش است سرپوشي
و تلخ زندگي نهايتا و گذشته نافرجام عشق از آنها
ميكنند تحمل آن رسيدن آخر به اميد به فقط كه اندوهباري
شدن پيدا عشقي ، موضوع اين شدن برملا از بعد البته و
و خود با را داستان اين نوعي به ميخواهند هريك كه زناني
شخصيتي داستان دو هر در اينكه يا و سازند مرتبط زندگيشان
و برميدارد تابلوها اين راز از پرده كه دارد وجود
.ميسازد بيان بيننده يا خواننده براي را آن داستان
اواسط از و ميسازد متمايز كتاب از را فيلم آنچه وليكن
شهريار به تينا عشق داستان ميزند بيراهه به گريزي فيلم
.تيناست به ماهان و فرزام
سعي كه است هدفمندي عشق شهريار به تينا عشق كه است درست
تينا روحي نيازهاي شدن ارضاء و شهريار نگهداشتن زنده در
ماهان عشق نيز و ميباشد خود كنار در پدر نكردن احساس از
سوال اينجا در آنچه اما است ، موجه و غريزي عشقي كه
موضوع اين گنجاندن از نويسنده هدف اينكه است برانگيز
و تينا احساسي و عاطفي رابطه ايجاد آيا بوده؟ چه درفيلم
پايان را هم به دو اين نرسيدن نهايت در نيز و شهريار
قداست و حرمت يا و نموده قلمداد چشمهايش رمان نگفته مجدد
!كشيده؟ سوال زير به را گذشته نافرجام عشق
در ماهان و تينا كه آنجا فيلم ، پاياني لحظات در نيز و
نشستهاند ، دريا ساحل در بركندهاي آتش شعلههاي كنار
شب سردي و تاريكي دارد ، احاطه آنها بر كه چيزي تنها
خاصي سرگرداني و حيرت در را بيننده نما اين و ميباشد
!چه؟ نهايت در كه ميبرد فرو
است تقدير قابل كارگردان و نويسنده تلاش و زحمات اگرچه
در فيلمنامه نويسنده كه است معلوم مشخصا كه حال اما
پايان كه ميبود بهتر جسته ، ياري ماخذ اين از آن تدوين
اتمام به رخساره و شهريار هواي و حال همان با را آن
عاملي عنوان به مسرور تينا از راه اين در و ميرسانيد
ميدانيم ما اگرچه ميجست ، ياري هم به دو اين رسيدن براي
او عشق راز ماكان استاد مرگ از بعد علوي بزرگ كتاب در
در و مينهاد نو بدعتي فيلم اين ايكاش وليكن ميشود فاش
هم به كوتاه زماني هرچند براي را شهريار و رخساره نهايت
ذهن نيز و بماند ذهن در ديگر خاطرهاي تا ميرساند
برحذر عشقي هر قبول در سرور تينا قلب وسعت از را بيننده
.ننگرد شك ديده به او بعدي عشقهاي يا او عشق به تا دارد
عبادي هما
|