جاودانه هفت اين
مسجدجامعي با برزيل فرهنگ وزير ديدار در
گسترش برزيل -ايران فرهنگي روابط شد اعلام
مييابد
مراكز به ورود داوطلبان آزمون برگزاري
درخشان استعدادهاي
فيروزكوه در شاهعباسي رباط مرمت اتمام
هستند مسكن فاقد كشور در معلم هزار 350
و ادبيات جهاني سمينار روز دومين گزارش
فرهنگها گفتوگوي
جاودانه هفت اين
بيش نه و هفت چرا
چگونه و كجا از شمارهها از برخي تقدس سرآغاز اينكه
نيز هفت كه است روشن كاملا اما ;نيست روشن است بوده
و نژادها ميان در ديرباز از ديگر شمارههاي برخي چون
در چنانكه.است بوده تقدس داراي گوناگون فرهنگهاي
زمين باستان ايرانيان جمله از آريايي نژادهاي كهن فرهنگ
معابد بابليها يا ميشد ، تشكيل (سرزمين) "كشور 7 از
لايه را7 آسمان يونانيان.ميساختند طبقه را7 خود
و ميميرد بار انسان7 هندوها باور در و ميدانستند
.هفتگانهاند (كبيره) گناهان بزرگ كاتوليكها ، نزد
زمين روي بدن عضو هفت بايست نماز ، هنگام اينكه بهراستي
بين سعي و كرد طواف بايد بار هفت را كعبه و گيرد قرار
انجام سنگريزه با 7 جمرات رمي و است بار مروه 7 و صفا
نزد هفت عدد تقدس گونهاي از نشان خود ، ميگيرد ،
نيست؟ مسلمانان
با ايران ، در اسلام همگاني پذيرش از پس كه روست اين از
دچار نوروز سفره درباره آييني -تفسيري نگرش اينكه
هيچ دچار سفره اين پايهاي عناصر تعداد اما ;شد دگرديسي
تقدسي داراي خود به خود هفت كه چرا.نشد دگرگوني
.است بوده "ورجاوندي"
است حرف سرش بر كه هفتي
خوانده هفتسين اينك كه دارد اصلي پايه هفت نوروزي سفره
"سين" آنها حرف نخستين كه ميشود شامل را چيزهايي و شده
تا اينك درازاي به تاريخي قدمتي سين هفت اين و ;باشد
.دارد باستان
كه ميپندارند و كرده شك آن بودن در7سين برخي هرچند
اين در بايست حتما ايران ، در ديني ودگرديسي اعراب حمله
براساس مساله اين اما باشد ، كرده ايجاد دگرگوني هم سفره
نمونه براي چنانكه ;نيست نزديك واقعيت به تاريخي اسناد
هفت جاي اسلامآوردن ، از پيش ايرانيان:گفتهاند برخي
و شراب نوروزي سفره بر آن براساس و داشته شين هفت سين ،
از گويا ايشان كه چيزي سادهترين اما.ميگذاشتند شهد
(شهد و) شراب كه است اين كردهاند فراموش حليم هول
بر شراب ايرانيان كه بوده قرار اگر و ;عربياست واژهاي
بر "مي" تا ميداشتند ميم بايست7 گذارند ، نوروز سفره
كه است اين كردهاند ايشان كه اشتباهي.گيرد جاي سفره
در چنانكه) باستان روزگاران در چون كردهاند فكر
موبد سال اول روز آييني پايه بر (آمده خيام "نوروزنامه"
در را "مي" جامي و سبزه دستهاي آمده ، پادشاه پيش موبدان
شراب نيز نوروز سفره بر حتما پس ميگذاشتند ، او دستان
، خيام "نوروزنامه" همين براساس كه درصورتي.ميگذاشتند
هم اسب حتي و قلم و جوهر و كمان و شمشير ;موبدان بزرگ
خود نوروزي سفره ايرانيان لابد پس ;ميكرده شاه پيشكش
و كمان بتوانند تا ميكردند پهن خانه حياط ميانه را
.داد آنقرار بر هم اسب و شمشير
به اسلام از پيش ايرانيان كه گفتهاند نيز ديگر برخي
اين بامزهتر و داشتند(چ 7)"چين هفت"سين ، هفت جاي
دليل باره اين در روزنامهها از يكي در نويسندهاي كه
ظرف هفت روي بر را اقلام احتمالااين":كه بود آورده
كردهاند ، فراموش ايشان گويا اما ".ميگذاشتند چيني
و نداشته چين با چنداني مستقيم تماس باستان ايرانيان
چينيان براي "كينيتان" واژه قديمي منابع برخي در حتي
و است بوده مدنظر را سمرقند اهالي بيشتر كه رفته كار به
اين اجزاي از يادي چرا پس بوده ، چين هفت راستي به اگر
هفت بين كه است اين واقعيت اما.نيست ميان در چين هفت
معنا دو به چين هفت كه چرا نبوده ، تضادي سين هفت و چين
بر بايد كه چيزي هفت معني به يك:ميشده جاري زبان بر
هفت معني به دو;(شده چيده هفت يعني)چيدهشود سفره
سفره بر و (شده درو) شده چيده بايد كه وكاشتهاي ميوه
.گيرد قرار
ميچيدند كه هفتي
:ميچيدند چنين را خود هفتسين سفره باستان ايرانيان
بزرگ سيني يا) كرده پهن آلايشي بيهيچ سفيد سفرهاي نخست
با آب از پر ظرفي گذاشته ، آيينهاي آن بر(آورده
و سيب يا انار چون سرخرنگ ميوهاي و آويشن از برگهايي
در گذاشته سفر بر ;آن ماهي ، در بود اگر و سيمين سكههاي
پر گلداني نيز و ;كندر و عود با آتشدانيافروخته كنارش
گياهاني ديگر و كاج و وسرو مورد شاخههاي و گلها از
سفره ميانه در;گذاشته پاكانجاودانههستند ، آن از كه
ميوه هفترقم از پر ظرفي سمنو ، بويژه شيريني كنار در
بيشتر خوشآيندي براي داشتند درخانه اگر و ميگذاشتند
.گلابپاشي و بودگلاب اگر باز مقدسيو كتاب سفره ،
هفت آن
يك صرف تكرار نه باستان ايرانيان هفتسينبراي سفره
آن ايرانيگرد هر كه بوده سفرهاي واقع در كه خشك رسم
تازه دوباره را ايمانيخود سال ، پيمان هر آغاز در
نمادي كه ميشد چيده سفره بر عناصري اينرو از و ميكرد
پاك هفت يعني ايمانيشان بينش پايهاي بنمايه هفت از
به است ، بوده (امشه)جاويد و بيمرگ (سپنته) بخشاينده
با بود سفرهاي نوروزيهفتسين ، سفره ;سادهتر گفتاري
.امشاسپندان ياد
چيستند؟ امشاسپندان اما
واژگاني ترجمان بايد نخست ايشان ، بهتر شناخت براي
است واژهاي امشاسپند.دانست را(امشهسپنته)امشاسپند
كه "مشه" و بوده نفي حرف كه"ا" بخش سه از گردآمده
معني به كه"سپنته" و است شدن نابود و مردن آن معناي
بخشي چند واژه اين استو درمان نيز و سود و مقدس و پاك
.است جاودانه پاك بخشاينده معني به هم روي(امشاسپند)
اصلي بنمايههاي و پايهها كه بوده هفت امشاسپندان
فرشتگان مهين شش اهورامزداو;هفت اين.هستند هستي
و وخرداد اسفند و شهريور و ارديبهشت و بهمن كه اويند
.دارند نام امرداد
هستي رده هفت كه(موجود)"هست" هفت تنها نه امشاسپندان
پله هفت آدمي تكامل و رشد روند در كه بوده (وجود)
.بالندگياند
بالندگي پله هفت و هستي رده هفت
ايرانيان باستاني بينش در شد ياد كه همانگونه
و.بالندگياند پله هفت و "هستي رده" هفت امشاسپندان
نمودهها و گوهر بايد موضوع اين بهتر شدن روشن براي
كه است نخستين مزدا اهورا يا هرمزد.شناخت را آنها يكيك
كه اويند ، پرتوهاي و صفات واقع در ديگر امشاسپندان شش
واژه در كه اهورامزدا.ميپايند داده ، سامان را جهان كار
به) "مزدا" و (بزرگ و سرور معني به) "اهورا" بخش دو از
و بوده دانا و سرور بزرگ ، معني به آمده گرد (دانا معني
هر آغاز ايرانيان باستاني آيين در.است يزدان ويژه تنها
و است يزدان نام از خجسته (فروردين روز نخستين) سال
.ميشود ناميده "هرمزد"
اما است ، دانايي از توانا انسان اگر ايرانيان نگاه در
هم در كه يكديگر هوده به نه يزدان توانايي و دانايي
اهورامزدا دانايي و توانايي چون پس است ، تنيده و آميخته
دانايي ديگر ، گفتاري به هستي ، رده نخستين پس است يكي
ديگر سويي از و.جهان شدن هست يعني جهان هستي از اهورا
دو اراده و شناخت:كه چرا است ، بالندگي پله نخستين هرمزد
روست اين از.است بالندگي براي پويشي هر پايهاي مايه بن
پله ، نخستين اهورامزدا شناخت ايراني باستاني بينش در كه
پيمان انسان كه است اراده سپس و است تكامل و بالندگي
اگر و شود خداگونه تا بپمايد را يزدان راه كه ميبندد
يكديگر به چرخهاي چون امشاسپندان هفت كه نبريم ياد از
ايرانيان باستاني بينش در كه يافت خواهيم در پيوستهاند ،
اين در شد او روند پوينده و شناخته را خدا كه انساني
و كرده آغاز "اهورا" ياد و شناخت از پيوسته هم به چرخه
بيشتري خداگونهگي بار هر رسيده ، "اهورا" به باز
.مييابد
و گلها از يك هر باستان ايرانيان نزد كه آنجايي از
(امشاسپندان) "جاويد پاكان" از يكي ويژه نيكو ، درختان
نيز است خرم و سبز هميشه كه (زرد ياس) مورد درخت بوده ،
گلدان در كه است شاخههايي از يكي و بوده هرمزد ويژه
بهمن هرمزد ، از پس.است ميگرفته قرار سين هفت سفره
.دارد قرار (وهومن)
و خوب معني به (به) "وهو" واژه پيش دو از بهمن] وهومن
معني به و آمده گرد[ انديشه و نهاد معني به "من" و ;نيك
اين پايه بر.است (نهاد نيكو انديشه) نيك انديشه يا نهاد
اهورامزدا آفرينش نخستين بهمن فرشتگان ميان در پنداشت ،
دانايي نمود و انديشه نماد جهان آن در بهمن.است
در و.ميبخشد دانش و خرد را آدمي جان كه بوده "اهورايي"
.است سودمند جانداران پاسبد بهمن جهان ، اين
كه) خروس نيز و اوست آن از است پاكي نشانه كه سفيد جامه
رو ، اين از.اوست آن از (ميآمده بهشمار پاك مرغان از
را بامداد روشنايي آمدن و تاريكي ديو رفتن سپيده ، هر
شاخهاي كه است بهمن ويژه گل نيز سفيد ياس ميدهد ، نويد
.ميكرد آذين را هفتسين سفره گلدان او از
هستيبخش و هستي مايه جان نخستين انديشه ، و نهاد نيكويي
در آن نمود و نشانه كه بهمن رو ، اين ازاست "اهورامزدا"
و ميگيرد قرار هرمزد از پس رده در است ، فرشتگان ميان
به آگاهي و تكامل راه شناخت از پس تكامل پلههاي در نيز
و انديشه نيكويي همانا پايه ، دومين (هرمزد) آن سرانجام
نيكويي به زشت منش و انديشه با نميتوان كه چرا ;است منش
.رسيد
ارته يا وهيشته اشا) ارديبهشت فروردين ، روز سومين
معني به) "اردي"بخش دو از آن واژه كه است (وهيشته
و بهترين معني به) "بهشت" و (ايزدي آيين و درستي و راستي
.است درستي و راستي بهترين معني به و آمده گرده (نيكوترين
تقدس و پاكي و راستي صفت نمايانگر جهان آن در ارديبهشت
و نماينده ارديبهشت فرشته و بوده (خداوند) اهورامزدا
و آدميان براي درستي و راستي يعني آيين بهترين رهنماي
آتش كه چرا آتشهاست ، همگان نگهبان و پاسبد جهان ، در نيز
اين از.پليديهاست تمام سوزاننده و گرماده و روشنيبخش
و ميگذاشتند افروخته آتشداني هفتسين سفره در كه روست
آن از اي شاخه بوده ، ارديبهشت ويژه مرزنگوش ، گل چون نيز
زيبايي بر تا ميدادند قرار هفتسين سفره گلدان در هم را
.بيافزايد آن خوشبويي و
جهان ، آفرينش هستاري در كه چرا.است ارج پر ارديبهشت
.است نهفته اهورايي آيين بهترين و درستي و راستي بهترين
راستي بهترين پي در بايست انسان تكامل ، پلههاي در نيز و
بوده ايزدي آيين باستان ، از ايرانيان نزد كه باشد آيين و
.است
كه شده ناميده "شهريور" سال ، ماه نخستين از چهارم روز
.اوست ويژه (سپرغم) ريحان گل كه است چهارم امشاسپند نام
"خشتره" يا) "شهر" بخش دو از (ئيريه و خشتره) شهريور واژه
آرزو معني به كه) "يور" نيز و (شهرياري و كشور معني به
معني به شده ساخته (شده گرفته "ور" از و بوده شده
بينش در شهريور.است (جاوداني كشور يا) شده آرزو شهرياري
بهشت) اهورامزدا جاوداني كشور نشانه ايرانيان باستاني
چهارم امشاسپند.اهوراست فناناپذير شهرياري نيز و (برين
و خواهش نماينده (مينويي) جانها جهان در (شهريور)
پاسبد جهان اين در و بوده فرازندگي و بزرگي خواستاري
گفتار چكيده و بينوايان ياريدهنده و نگهبان و فلزات
نمايانگر اينها ، همه و.است دادگري نگهبان فرشته شهريور
انسان بدون نميتوان را بالندگي و تكامل روند كه است آن
نيز و.پيمود دادگري و بينوايان به رساندن ياري و دوستي
دريافت ميتوان پس است فلزات نگهبان شهريور كه آنجا از
بستر از انسان تكاملي روند باستان ايرانيان بينش در كه
.ميگذرد سازندگي و كوشش و كار
به انسانها تكامل پايه پنجمين نيز و فروردين پنجم روز
.ميشود ناميده (سپندارمز)ارمز اسفند پنجم ، امشاسپند نام
سودرسان و پاك معني به سپنته شد ، گفته پيشتر كه همانگونه
و محبت و عشق معني به نيز (آرمتي) "آرمز".است درمانگر و
فروتني و عشق معني به اسفندارمز رو اين از.فروتنيست
.است بوده (پارسايي) پاك
زمين نگهبان فرشته اسفندارمز ايران ، باستاني باورهاي در
.است زمين و خاك باروري و آبادي و خرمي پاسبد و بوده
اوست ويژه گل بيدمشك و ست بردباري و وفا نشانه "اسپند"
را (سبز هفت گلدان) سين هفت سفره گلدان آن از شاخهاي كه
;ايرانيان باستانيك بينشي بستر در نيز و ميكرد آذين
خويش شهرياري برپايي از پس "اهورا" كه انديشيد ميتوان
خورداد در تا بيافريد را زمين شهريور رده در جهان ، در
و عاشق اگر بالندگي ، روند در راستي به.دريابد را كمال
چگونه ;بارورگر و توليدگر نيز و نبود بردبار و فروتن
.داشت را تكامل به دستيابي انتظار ميتوان
كه ميرسد "خورداد" يعني ششم پله و ششم روز اينها ، پس در
در كه اوست ويژه سوسن گل و است امشاسپندان از ششم فرشته
.مينشيند نوروزي گلدان
بيكاستي و كامل معني به (تات هئوروه) خوردات يا خورداد
مزدا اهورا كمال نشانه جهان آن در فرشته اين كه ;رساست و
و جان كمالات نماينده نيز و بوده آب پاسبد جهان اين در و
در شده ، نزديك كمال به تكامل چرخه كه اينجاست و تن
.ميرسد جاودانگي به "امرداد" يعني پسين مرحله
به آن واژه كه است (امرتات) "امرداد" امشاسپند هفتمين
از هفتم روز نام نيز و بوده جاودانه يا بيمرگ معني
و بوده گياهان پاسبد "امرداد" امشاسپند.است ماه فروردين
آن از زنبق گل و بوده همراه (آب پاسبد) خرداد با هميشه
و كمال مظهر معنوي تماشاگه "خرداد" و "امرداد".اوست
از بايست انسان كه اينروست از و بوده اهورامزدا جاوداني
;انديشي نيك ;بينشيابي:از عبارتند كه ديگر پلههاي
پارسايي و عشق ;تلاش و دادگري ;كردار درستي و راستي
.برسد جاودانگي و كمال به تا بگذرد
را نويي هرسال نياكانمان كه ميدهد نشان اينها همه
و اهورايي نمادهاي از پر كه ميكردند آغاز اي گردسفره
.باشند دوبارهشان پيمان از نشاني تا بوده پرتوهايش
اينكمان سفره بر ديرينه نمادهايي
آن را سينمان هفت سفره نوروز هنگام به ما ;اينكه اما و
از ديرينه نمادي چيدههايش از هركدام كه ميچينيم گونه
.است ايرانيان ما منش و باورها
از نمادي كه است سبزه ميگذاريم سفره بر كه سيني نخستين
گل مورد در مسئله اين.است سرزندگيهايش تمام و طبيعت
زمين كه است بركتي نشانه همچنين سبزه.است صادق نيز سمبل
و كشت نيروي به آنكه شرط به ميكند ارزانيمان طبيعت و
ديگريست نماد خود نيز سمنوبخواهيم و كرده باورش كار ،
شيرين براي ما آرزوي نشانه همچنين و زمين بركتهاي از
.پيشرو سال در كاميست
نشانه و محبت و زايش از نمادي كه ديگريست سين سيب ،
و بو با سنجد ، اما و است نيكوييهايش تمام با زندگاني
بر حضورش و ميگيريم بهره كه روزهايي نشانه خوشش مزه
و سير وجود) است روزيمان فراخي بر ما آرزوي نشانه سفره
سنجد باز و (اساسيست چنين بر هم سفرهها برخي بر سماق ،
شكوفهاش و برگ گويند كه است سنجد درخت نشانه
.دلباختگيست برانگيزاننده
از دور ، باورهاي برپايه نيز و دارد خوش بوي كه نيز اسپند
آرزو آنست از نشان بدخواهيست ، و چشمي شور برنده بين
و باشند ايمن بدخواهي و زخمي چشم هر از سفره اهل:داريم
زندگي براي آرزويش كه داراييست و ثروت نماد سكه ،
و آيينه هفتسين ، سفره بر اينها بر افزون.است آسودهتر
كه ميگذاريم مرغ تخم نيز و ماهي و آب پراز جامي و شمع
روشنايي نماد شمع و بختي سپيده براي خواهشمان نماد آينه
دارد مفهوم دو ماهي اما.زندگيست نشان آب و روزي روشن و
ميبريم بهره دريا از كه روزيست و بركات نشانه نخست كه
برج نشان ماهي كه چرا ;است سال پايان نشانه خود نيز و
خود كه نيز تخممرغ.است ماهسال آخرين كه بوده حوت
.ماست روزي از نشاني
سفرهاي براي دوبارهايست تقدس آسماني ، كتاب وجود اما
بينش مقدس بنمايههاي در پايه ديرينهاش پايداري كه
.دارد ايراني
پرتوي مسعود
مسجدجامعي با برزيل فرهنگ وزير ديدار در
گسترش برزيل -ايران فرهنگي
روابط شد اعلام
مييابد
تهران در ديروز برزيل فرهنگ وزير: فرهنگي گروهعلمي
.كرد گفتگو و ديدار اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير با
علمي و فرهنگي شخصيتهاي از تن چند ديدار اين در
دانشگاه رئيس "مندز كانديدو" پروفسور جمله از برزيل
تاريخ برجسته استاد "زاواروي" پروفسور و ژانيرو ريودو
.داشتند حضور تمدنها تاريخ پرداز نظريه و سياست و
اين در برزيل فرهنگ وزير "ويلفورت كهيل فرانسيسكو"
:گفت و كرد خرسندي اظهار ايران به سفر از ديدار
ميتوانند كه هستند بزرگي كشورهاي برزيل و ايران
.باشند فرهنگ دو تلاقي و گو و گفت گشايشگر
داراي كشوري را برزيل جامعي مسجد احمد ديدار اين در
پشتوانه با كشور دو:گفت و كرد توصيف درخشان فرهنگ
به و باشند گفتگو منادي ميتوانند خود فرهنگي و تاريخي
.كنند كمك دنيا در همكاري و صلح گسترش
نويسنده "كوئيلو پائولو" ديدار به اشاره با وي
افزايش با كرد اميدواري اظهار ايران از برزيلي
و برزيلي فيلمهاي حضور و نويسندگان متقابل ديدارهاي
دو ميان فرهنگي روابط كشور ، دو جشنوارههاي در ايراني
.يابد گسترش پيش از بيش مهمجغرافيايي حوزه
در ايران حضور:افزود اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير
نمايشگاههاي در برزيل شركت برزيلو فيلم جشنواره
ارتباطات موارد جمله از تهران ، كتاب بينالمللي
.است بوده كشور دو فرهنگي
مراكز به ورود داوطلبان آزمون برگزاري
درخشان استعدادهاي
آزمون:كرد اعلام پرورش و آموزش وزارت:فرهنگي علمي گروه
پرورش ملي سازمان مراكز به ورود داوطلبان اول مرحله
جمعه 17 راهنمايي ، روز اول پايه در درخشان استعدادهاي
و 44 تهران در همزمان آزمون اين.ميشود برگزار اسفندماه
ممتاز دانشآموزان شركت با استانها در ديگر شهرستان
.ميشود برگزار
فيروزكوه در شاهعباسي رباط مرمت اتمام
شاهعباسي رباط بازسازي و مرمت:علميفرهنگي گروه
در فيروزكوه شهرستان غرب كيلومتري در 24 واقع امينآباد
شاهعباسي رباطيافت پايان امينآباد روستاي مركز
كه است كوهستاني رباطهاي جالب نمونههاي از امينآباد
.شد ساخته صفويه عهد در ارتباطي راههاي از يكي حاشيه در
مورد كلايس سيرودولفرام ماكسيم توسط نخستينبار بنا اين
ميراث كل اداره توسط سال 1378 در و شد واقع بازديد
.گرديد مستندسازي و شناسايي تهران استان فرهنگي
فيروزكوه زريندشت مزداران يادمان برج همچنين است گفتني
دارد ، قرار فيروزكوه شهرستان غرب كيلومتري در 24 كه نيز
مرمت تهران استان فرهنگي ميراث كل اداره توسط بهتازگي
.است شده
هستند مسكن فاقد كشور در معلم هزار 350
و آموزش وزير پشتيباني معاون گفته به:فرهنگي علمي گروه
.هستند مسكن فاقد كشور در معلم هزار هماكنون 350 پرورش
رفاهي و آموزشي مركز گشايش آيين در ابراهيمي محمود
اين آينده سال برنامه در:گفت اصفهان سه شماره فرهنگيان
.دارد اولويت مصرف و مسكن تعاونيهاي تقويت وزارتخانه
حال در فرهنگيان بين مسكن توزيع قانون مشكل وي ، گفته به
.برد خواهد زمان آن كامل اصلاح اما است ، شدن مرتفع
قابل مسايل از نقل و حمل و مصرف درمان ، مسكن ، :افزود وي
تا تلاشند در وزارتخانه اين مسئولان لذا است معلمان توجه
.برسانند حداقل به را قشر اين مشكلات
از يكي انساني نيروي به توجه كه اين بيان با ابراهيمي ،
ميشود ، محسوب توسعهيافته كشورهاي برنامههاي محوريترين
و فرهنگي سياسي ، توسعههاي ساز و ساخت در كه آنچه:گفت
.است انساني نيروي است موثر تربيت و تعليم
و ادبيات جهاني سمينار روز دومين گزارش
فرهنگها گفتوگوي
گفتگوي و داستاني ادبيات جهاني سمينار:فرهنگي علمي گروه
مختلفي برنامههاي برپايي ، روز دومين در ديروز فرهنگها
و داستاننويسان نويسندگان ، از جمعي و گرفت پي را
سخنراني ايراد به جهان كشورهاي ساير و ايران از مترجمان
.پرداختند خود مقالههاي ارائه و
موضوع كيش جزيره به همشهري اعزامي خبرنگار گزارش به
زبان داستاني ، ادبيات" سمينار ، اين دوم روز سخنرانيهاي
مقاله آلمان كشور از لرشه دوريس خانم و بود "گفتگو مشترك
براي "تفاهم ابزار مثابه به ادبيات" عنوان با را خود
.كرد قرائت حاضران
به كاريكاتور و طنز ادبيات طريق از آلمان در كه لرشه
ادبيات ، :داشت اظهار سخناني طي ميپردازد ، اجتماعي مشكلات
سوءتفاهمهاي و است اجتماعي ناهنجاريهاي كننده تصحيح
.ميكند رفع را اجتماعي رفتاري
در نيز كشور سابقه با مترجمان از يكي امرايي اسدالله
ترجمه مسير به سخناني طي جهاني سمينار برپايي روز دومين
از پس سالهاي طي:داشت اظهار و پرداخت ايران در ادبي
و مترجمان و نويسندگان براي طلائي دوره دو يكي انقلاب
پائينترين در مميزي اداره كه سالهايي.آمد پديد شاعران
.بود خود فعاليت حد
صورتي به مانده در پشت كارهاي حجم چند هر:افزود امرايي
است ، بوده خلوت خيلي مميزي اداره بگوئيم نميشد كه بود
عرصه را دورهها اين ميتوان انصاف و عدل چشم با ولي
.كرد ذكر مفاهمه به رسيدن
و خاتمي محمد سيد سپرد ، خاطر به بايد را نام دو:گفت وي
سياستمداران ، دغدغههاي از فارغ كه مهاجراني عطاءالله
را آن است ، خوب كتاب اگر كه ميآيد يادشان گاهي
اگر.كردهاند ترجمه مترجمان و نوشتهاند نويسندهها
شايد را بزرگوار دو اين كه است دليل اين به گاهي ميگويم
مانند فرصتي يا كتاب نمايشگاه در ببينيم ، بار يك سال در
.ايم شده جمع هم دور كه الان
اين ادامه در كيش ، به همشهري اعزامي خبرنگار گزارش به
عنوان با داستانخواني به جعفري محمدرضاپور سمينار
.پرداخت "گذشته غايب مفرد شخص سوم"
|