قرآن و تاريخ در زن
قائل او براي وجه دو كرد ، خلق را انسان كه زماني خداوند
مناسبت همين به خويش ، روح از وجهي و خاك از وجهي.شد
هر.كند سير معنويت و ماديت قلمرو دو در ميتوانست انسان
متناهي افقي و محدوديت ميگرفت قرار ماديت مسير در گاه
و خدايي روح مسير در گاه هر و ميديد خود چشم پيش در
در را پايانناپذير و لايتناهي افقي ميگرفت قرار معنويت
تعامل و روابط نسبت ، همين بهمييافت ديدگانش جلوي
.كرد تبيين معنويت و ماديت قلمرو دو در ميتوان را انساني
حقيقت در شوند ، برقرار معنويت پايه بر روابط اين گاه هر
نشان را عشق و برابري از جلوههايي آنها روابط و رفتار
اين در خداوندي جلوهاي آنكه جز نيست اين و ميدهند
نابرابري ، بر روابط ، اين گاه هر و ميشود برقرار روابط
كرده بيان قرآن كه همانگونه شود ، برقرار خصومت و رقابت
.شدهاند بنا شيطاني ويژگيهاي بر كه نيست آن جز است ،
و جوهر با را خود ذات و جوهر بار اولين شيطان كه همچنان
چالش به نابرابر موازنهاي و مقايسه در ابوالبشر آدم ذات
و موازنهاي معيارهاي بر مقايسه اولين اين و كشاند
جز ونتيجهاي ميداد رخ خلقت عالم در كه بود رقابتي
رابطه نوع اين خاصيت كه چرا.نداشت شيطان شدن رانده
گاه هر اين ، بنابراست طرفين از يكي حذف و پايانپذيري
بپردازند ، ديگران با تعامل به ماديت ، قلمرو در افراد
بدين.ميسازند پايانپذير و محدود مداري را رابطه مدار
يكديگر با تعامل در كه زماني مردان و زنان كه است ترتيب
.شوند گرفتار رابطه اين دام در ميتوانند بگيرند قرار
قلمرو به نامحدود قلمرو از را مرد و زن وقتيروابط
زور كه نيست آن جز ميدهيم ، تقليل ظاهري جاذبههاي محدود
انسان كه ميدانيم.كردهايم آزادي و خرد جانشين را
نامحدود خواستههايي نتيجه در و نامحدود انديشهاي داراي
با انديشه قلمرو از را مرد و زن روابط وقتي.است
ميدهيم ، تقليل تن با تن روابط به (معنويت -معنويت)انديشه
.شود روابط اين توجيهكننده لجامگسيختگي كه نيست چاره
و روابط اين حفظ براي بشر ، تاريخ در كه اقوامي نبوده كم
بسيار خونريزي و خون و جنگ و چالش به دست آن ماندگاري
عبور ميان در كه جوامعي و اقوام نبودهاند كم و زدهاند
.كردهاند نابود جنسيت تنگناي در را زن زور ، و قدرت ارابه
و استفاده مورد ابزار يك عنوان به صرفا او كه چرا
را زن زمان يك عبارتي به.ميگرفت قرار بهرهبرداري
ديگر زماني در و كردند قلمداد شاهان بهرهوري و حظ موضوع
و ابزار ديگر زمان در و ثروت انتقال براي وسيلهاي
زن تحقير و تنزل.ميشد تلقي قدرت تمركز براي واسطهاي
نيز زن خود كه طوري به شيء يك و ابزار يك عنوان به تنها
پيدا دست امتيازاتي و موقعيتها به خود اينويژگي از
صورت زماني جنايت اين كه اينجاست نكته حال هر به.كرد
اين يا كردهاند وارد مادي مدار در را زن يا كه ميگرفت
و است شده پايانپذير و محدود مدار اين وارد خود ، كه
و بوده هدف يا زن تاكنون ، زمان قديميترين از ترتيب بدين
او از تصميمگيري و حيات حق گونه اين به و وسيله يا
سرنوشت بر حقي كوچكترين زن كه اين.است شده سلب همواره
در.بودهايم نظارهگر تاريخ در همواره ما نداشت خود
كشوري سران به را خود دختران صفوي پادشاهان صفويه زمان
.باشند همسرانشان كارهاي مراقب دختران اين تا ميدادند
لرستان والي به را برادرش دختر شاهعباس)مثال طور به
زنش شد شاه بر ياغي لرستان والي كه زماني بود داده
يا و (داد اطلاع بود عمويش كه شاه به را او نقشه پنهاني
تا بود عاملي گروهي درون ازدواجهاي ايرانباستان در
عكس به يا.بماند باقي متمركز آنها نژاد و ثروت و خون
هم با دوستي در والي يا پادشاه ميخواستند كه زماني
در و ميكردند ايجاد را مصلحتي ازدواج يك بمانند پايدار
قرار پيوند اين ابزار و واسطه كه بود زن ميان اين
.ميگرفت
كه طوري به.است تاريخي زن ، منزلت و حقوق به جنايت اين
تاريخ.كرد مشاهده را آن ميتوان هم اديان برخي در حتي
داشته وجود خلقت ابتداي در زن به نسبت كه نگرشي به آن
. ميرسد نيز است ،
حوا و آدم خلقت داستان
تاريخي ريشهاي زن به منفي نگره شد ، ملاحظه كه همانطور
ابتداي به كه است عميق حدي به آن تاريخي ريشه و دارد
به نگرش آن ريشهاي بررسي براي.ميشود كشيده خلقت
;ميشود اشاره زن به نسبت الهي بزرگ دين دو موضعگيري
زن به نسبت تورات كه ديدگاهي.قرآن و تورات در زن موقعيت
زائده و دوم دست موجودي عنوان به زن دين ، اين در:دارد
همدم و ويراني شهوت ، مظهر را زن تورات.شود مي معرفي مرد
مطلق حقارت و قهقرا به مرحله در 3 را زن و ميداند مار
(1).ميكشاند
خرد آزمايش در آغاز ، در و شد آفريده مرد:اول مرحله (الف
(تا 31 آيات 26 باب 1 -پيدايش سفر).شد موفق دانش و
فرو عميق خوابي به را آدم كه وقتي خداوند:دوم مرحله (ب
(تا 24 آيات 7 باب 2).كرد خلق او دنده از را زن برد
را تو زحمت گفت زن به خدا.شد نفرين زن:سوم مرحله (ج
آيات باب 3). زاييدن درد و بارداري زحمت.ميكنيم افزون
(تا 34 1
زن به قرآن ديدگاه
مرد و زن است ، توحيد اصل بازتاب زن آفرينش در قرآن بيان
از همسرش و آدمندارند نابرابري آفرينش در گوهرند يك از
در نابرابري قرآن تعبير به و شدهاند آفريده واحد نفسي
.مردوداست كاملا مرد و زن سرشت
خلق و واحده نفس من خلقكم الذي ربكم اتقوا ايهاالناس يا
(2)زوجها منها
و واحد نفس از را شما كرد خلق كه كنيد پيشه تقوا مردم اي
.را همسرتان واحد نفس آن از
بود؟ چگونه خلقت از بعد انسان سرنوشت اما
:كنيد توجه آيات اين به
واسطه به حوا سپس و شد اغوا ابتدا در حوا كه اين
ابطال را آن قرآن كرد ، لغزش دچار را آدم فريبندگياش
:ميفرمايد و ميكند
(3)فيه كانا مما فاخرجهما عنها الشيطان فازلهما
در كه بهشتي از دو هر و واداشت خطا به را دو آن شيطان پس
.شدند رانده بيرون بودند آن
.سواتهما من عنهما وري ماو لهما ليبدي الشيطان لهما فوسوس
(4)..
نهان را آنچه نماياندشان تا آنهارا شيطان بفريفت پس
...بود
.ميكنند بخشش طلب خدا از و ميافتند استغفار به دو هر
.ميدانستند مقصر را خود دو هر عبارتي به
لنكونن ترحمنا و تغفرلنا لم ان و انفسنا ظلمنا ربنا قالا
(5)الخاسرين من
را ما اگر و كرديم ستم خود به ما پروردگارا گفتند
.بود خواهيم زيانديدگان از نياوري رحمت به و نيامرزي
معرفي يكسان و واحد نفس از را مرد و زن خلقت قرآن
هر كه ميدهد قرار توجه مورد نيز را موضوع اين و ميكند
دو هر سرانجام و ميشوند اغوا شيطان وسوسه برابر در دو
.ميكنند استغفار عزيز خداوند از
.گفتهاند سخن زنان باره در انديشمنداننيز و فيلسوفان
ندارد ، راي ثبات.نيست قوي كه است حيواني:ميگفت اگوستين
كه اين و ميپرورد را زشتيها و است كينهتوز
.بيعدالتيهاست و ها خيانت و منشامنازعهها
فيلسوفان ديدگاه در ريشه زن به نسبت ديدگاه و نظر اين
زن:بود معتقد ارسطو.است داشته نيز ارسطو چون بزرگي
.است خردمند روح يا خدا هستي فاقد
طرح با قرآن.كشاند عقايد اين همه بر بطلاني خط قرآن اما
به بهشت از دو آن هبوط و حوا و آدم خلقت روند و چگونگي
و حقوق به و بخشيد پايان خرافهها و داستانها اين تمامي
و ملاطفت پرداختن اين در و پرداخت مرد و زن وظايف منزلت
هيچ آن از قبل تا كه شد قائل زن براي را منزلتي و اجرا
.نبود قائل او براي جامعهاي
مدتهاي زن كه ونفريني حقارت قرآن كه بود ترتيب اين به و
(6).فرمود دور وي از ميكشيد دوش بر طولاني
مرد قواميت و زن
باشد زن منزلت به توهين و تحقير از آكنده كه جامعهاي در
نظر اين مقابل در كه نويي انديشه هر.گفت ميتوان چه
فكري و ذهني بستر كه اين دليل به بگيرد قرار وغلط مطرود
نميتواند ندارد باور زن خود حتي و مرد تاريخ ، جامعه ،
منزلت درصدد قرآن هرگاه كه جايي تا بگيرد جان نويي فكر
و تعبيرات آن از هم باز بود ، زن موقعيت به بخشيدن
.كردند مخدوش استنباطهاي
گرفته ، قرار نيز توجه مورد كه بحث قابل موضوعات از يكي
.باشد مي..عليالنساء قوامون الرجال معروف آيه
:مضمون بدين نسا ، آمده ، سوره در آيه اين
بعض علي بعضهم فضلالله بما عليالنساء قوامون الرجال"
(7)"اموالهم انفقوامن بما و
را بعضي خدا كه برتري خاطر به زنانند برپادارندگان مردان
اموالشان از كه نفقهاي داخل به و داده ديگر بعضي بر
.ميدهند
:دليل دو به زنانند دارندگان برپا مردان
شده قائل بعضي بر بعضي خداوند كه برتري اين دليل به -1
.است
پرداخت عبارتي به و اقتصادي مسئوليت بار دليل به -2
.دارند دوش بر كه نفقهاي
و برتري كه اين -ميشود1 مطرح سوال دو جا اين در
تمامي آيا عبارتي به است؟ كلي و عام زن بر مرد افضليت
ميتواند مرد هر و دارند؟ برتري زنان تمامي بر مردان
همچنان نباشد او همسر كه اين عليرغم زنان به نسبت
فقط خود همسر بر مرد هر كه اين يا باشد داشته قواميت
است؟ قوام
در "بعض علي بعضهم فضلالله بما" افضليت و برتري اين -2
مرد امور تمامي در قرآن نظر از عبارتي به است؟ اموري چه
خاصي؟ امور در صرفا يا دارد افضليت زن بر
در كه شبهاتي از بسياري رفع براي است بهتر ابتدا در
اصطلاحاتي و معاني به و گرفته صورت "قوامون" واژه تعريف
.شود پرداخته شده ، تعبير چيرگي و غلبه رياست ، سلطه ، چون
واژه اين ريشه و نيست معاني اين از هيچكدام به قوام
و بارها قرآن در.است "برپاداشتن" معناي به كه است "قوم"
برپاداشتن معناي به كه شده ذكر "الصلاه يقيمون" بارها
به واژه نزديكترين "قوامين" واژه قرآن در.ميباشد نماز
واژه آمدهاند نساء سوره در دو هر كه است "قوامون"
:است شده تعبير شكل اين به فوق آيه در قوامين
(8)...شهداءالله بالقسط قوامين كونوا آمنوا ايهاالذين يا
براي باشيد كنندگاني قيام آوردهايد ايمان كه كساني اي
...خدا براي باشيد ، گواهاني عدالت و داد
و گرفتن عهده به برپاداشتن ، معناي به را قوامون قرآن پس
امكان اين صورت ، اين غير در كرده قلمداد مسئوليتپذيري
را "غالبون" و"مسلطون" چون الفاظي از كه داشت وجود
كار به داده قرار استفاده مورد ديگر جاهاي در كه همچنان
فوق تعابير برپادارندگي واژه از كه پيداست وضوح به.برد
واژه همان ترجمهها ، اغلب در چنانچه.نميشود برداشت
.است شده معنا برپادارندگي
:كه است اين آيه اين در بحث مورد مسئله دومين
عامل (ميداند ، 1 عامل دو معلول را "قواميت" قرآن:اولا
يكديگر از جدا عامل دو اين نفقه ، پرداخت عامل (و 2 فضيلت
و ندارند قواميت زنان تمامي بر مردان تمامي لذانيستند
پرداختنفقه كه باشد داشته زني بر قواميت ميتواند مردي
فردي يا پدر يا همسر ميتواند مرد اين كه اوست عهده به
.باشد است وي تكفل تحت كه
علت بردكه پي نيز قواميت مفهوم به ميتوان جا اين از
گرداندن و اداره زندگي ، هزينه پرداخت مسئوليت را قواميت
اين.ميكند معرفي زندگي نگهبان كلي طور به و زندگي امور
اقتصاد كرد هزينه و پرداخت و زندگي كردن اداره قرآن كه
هزينه يا و مهريه دادن مثل را زن جمله از و خانواده
به ميكند ، واگذار مرد به را نفقه پرداخت يا و شيردادن
خانه اقتصاد تامين در او كاركرد و جسماني توانايي دليل
.است
برخي ميفرمايد آيه ادامه در خداوند كه است ويژگياي اين
كارهاي انجام در مرد استقامت.داديم فضيلت برخي بر را
تحمل در مرد استقامت و خانواده از نگهباني و دفاع و سخت
همواره ، ما نيز را افضليت و برتري اين فيزيكي ، فشارهاي
.پذيرفتهايم جغرافيايي ، هر در و زمان هر در
پشمفروش مريم
:پينوشتها
ص 80 -بازرگان مهدي مهندس -قرآن به بازگشت -1
1 نساء -2
36- بقره -3
20- اعراف -4
23- اعراف -5
ص 220 قليط ، قصير اروي قرآن ، مفاهيم و معارف -6
34- نساء -7
134- نساء -8
|