!مشكوكند هميشه شبه يك اتفاقهاي
سرا ترانه و شاعر محمودي سهيل با گو و گفت
وترانهسرايان شاعران جمله از محمودي سهيل:درآمد
مفيد ودانش درك بر علاوه كه است اخير سال چند شده شناخته
برخياز توانسته نو ، و كلاسيك شعر از ومناسب
گذشته سال چند پاپ موسيقي در را ترانهها ماندنيترين
از لحظهاي به لحظه و دقيق شناخت كه وي با.بسرايد
موسيقايي گونه اين ترانهسراييبراي سير و پاپ موسيقي
گفتوگو اينميخوانيد استكه شده وگويي گفت دارد ،
.است بلند گفتوگويي از مجزا بخشي
داريد؟ نظري چه موسيقي در خوب گروهي كار درباره *
اكنون كههم بود ، درحالي كارها ، فردي عمده گذشته در -
آهنگساز ، گذشته در دقيقتر تعبير به جمعياند ، كارها
نفر چند اكنون هم اما بودهاند ، تن يك خواننده و شاعر
.ميدهند انجام را كار اين
و تصنيفسرايي در داريم ، كم باسواد موسيقيخواننده در
كه هستند نفر چند البته داريم ، كم باسواد ترانهسرايي
ميآيد يادم... و نميرسند هم دست يك انگشتهاي به
نظر بهكرد فروش خوب ماندگار جلوههاي نوار قبل چندسال
كرد؟ خوبفروش چرا شما
با جامعه از بخشي چون ميكنم فكر.نوستالوژي خاطر به *
...و داشتند خاطرات نوار آن
كه است دليل اين به هم بخشي اما.است نوستالژي بخشي -
منزوي ، حسين شعر.نشستند هم كنار مطالعه با چهرههاي
به.محمدسرير تنظيم و آهنگ و محمدنوري صداي و فروغ شعر
است ماندگارتر باشد ، فرهنگيتر پشتوانه چه هر من نظر
تا چند.است كمتر كار ماندگاري باشد كمتر پشتوانه هرچه
-حسرت نوار من نظر به.شد منتشر حسرت مجموعه مثل نوار
چند ولي است ، شنيدني هنوز -حسرت ترانه فقط نه حسرت ، نوار
شنيدن قابل الان درآمد حسرت با همزمان كه نواري تا
و تنظيماش شعرش ، موسيقياش ، مهرباني ، آفتابنيستند
هنوز.نكنيم تعارف هم با.شنيدنياند همهاش خوانندهاش
علاقه با كه دارم دوستاني و ميدهم گوش علاقه با من هم
خوب هم هرچند آهنگي هر تلويزيون در ببينيد.ميدهند گوش
آفتاب" ولي ميشود ، خارج دور از ماه ، شش بعداز باشد ،
از شعرش چون چرا.ميشود پخش كه است سال سه "مهرباني
...و است امينپور قيصر مثل بزرگي
درواقع و ميپاشند هم از مدتي بعداز تيمها اين از بعضي *
...ميخورد بههم مثلث
است اين حرفم بلكه.باشند هميشگي بگويم نميخواهم من -
باشند بافرهنگي آدمهاي اثر اين پديدآورندگان اگر كه
من.همكاري عدم به نميشود منجر فرهنگ آن خود طبيعتا
حسنزاده شهرام مثلا من.ابدي و ازلي گروههاي نميگويم
بود ، بااهميتي موسيقي موسيقياش ، قطعه اما نميشناسم را
كه است اهميت با بسيار هم شعرش است ، اهميت با هم تنظيمش
.است امينپور قيصر مال
كردند ، هم سرايي ترانه كه ببرم نام ميتوانم را شاعراني
حسيني ، حسن معلم ، علي امينپور ، قيصر بهمني ، محمدعلي مثل
صداي اينها ترانههاي بگويم نميتوانم امامنزوي حسين
اين ترانههاي با حتي من.هست رسايي صداي هست ، مشخصي
اگر يعني.داشتم مساله -ترانههاشان از برخي -عزيزان
نمره هفتاد ميگرفته ، را نمره هشتاد نمره ، صد از شعرشان
هم را نمره پنج شعرشان به نسبت آنها ترانه ميگرفته ، را
.بدهم نظر قاطع نميتوانم خيلي و نگرفته
در هنرمندان همه.هست هميشگي پرهيز يك كردم عرض البته *
.دارند ترديد نام بردن
اين از شايد الان بدهم ، نظر گرايانه واقع ميخواهم.نه -
.شود دستگيرتان چيزها خيلي حرفها
نام بهمني و منزوي معلم ، امينپور ، حسيني ، از الان ولي *
نداريد؟ اعتقادي هيچ جوانترها به.برديد
بگذاريد ولي.باشد بياعتقاد آدم كه نيست اينجوري !چرا -
ترانههايشان ، چندتايشان ببينيم و ببينيم را كار نتيجه تا
شعر.ميرسند بزرگسالي به تايشان چند و ميشوند جوانمرگ
در حتي داستاني ، شعر ، ادبيات توي يعني.هست همينطوري هم
كيفا و كما كه ببينيم بايد.است اينگونه هم كارگرداني
"خانم آهو شوهر" رمان وقتي.درميآيند خوب تايشان چند
خشت كسي نميرود كتم توي كه من":گفت "آلاحمد" درآمد ،
".اول سرخشت بزاد ميخواهد هرچه اول
كه آنهايي همه.بود درست آلاحمد حرف كه ميبينم حالا
ميوه شلغم" به رسيدند بعدا بودند "خانم آهو شوهر" مبهوت
استثناء يك "آهوخانم شوهر" هنوز و درآمد اشكشان و "بهشته
جدي نظر نميشود نويسنده به راجع بگويم ميخواهم من.بود
من موقعي اگر.بپردازيم بايد كيفا و كما چون چرا؟.داد
اين به ميدهم نظر راحتي اين به امينپور آقاي به راجع
يك پيش چندي من.كرده ثابت كيفا و كما كه است دليل
يك بود ، بيات بابك آقاي هم آهنگسازش.ميشنيدم ترانه
اما داشت ، قشنگي سطرهاي بود ، گفته را شعرش هم جوان شاعر
بايد كرد؟ كلي قضاوت يك ميشود سطر چند براساس واقعا
بهاصطلاح پرهيزهاي نميخواهيم.باشيم واقعگرا خيلي
.باشيم داشته ديپلماتيك
با فرقي چه و چيست ترانه يك عمده مشخصه ميكنيد فكر *
دارد؟ شعر
پايين ، بياييد ،"پايين بياييد هي" شعر ندارد مشخصي مرز -
ولي ندارم خاصي تعريف من.ترانه ميشود پائين ، بياييد
آنچنان نيمايي شعر قطعه يك غزل ، قطعه يك روي كنيد باور
بيست ده ، براي شايد ميكنم تحمل را روحي عرقريزان
روح عرقريزان هم آنها دهم يك رفته هم روي ترانه تاقطعه
ترانه دلايل از يكي ميگويم هنوز بنده و باشيم نداشته
جايي پادوي بروم ميتوانستم نه من.بود نان غم من گفتن
نه كنم ، دراز جايي را دستم بروم ميتوانستم نه باشم ،
هستم هم رشيدي آدم خيلي.كنم كج را گردنم ميتوانستم
من به او.هستم هم موليالموحدين حضرت بچه.خودم براي
را دستم كسي جلوي نروم "قنع من عز و طمع من ظل" كه گفت
.كنم دراز
كاري بيشترين ميكنم فكر نخواهيد چه و بخواهيد چه اما *
...است ترانه ميشود زمزمه شما از كه
مردم خود از !نيستم مقصر من -قسم خدا به -زمينه اين در -
!بپرسيد
من امانيستيد خوشبين فعلي ترانهسرايي مورد در شما *
ببينيد ، ميگويم برايتان نازنين ترانه همين از مثال يك
.نميشود فراموش وجه هيچ به شعري اصلي رگههاي
كلاسيك ادبيات تكنيك براساس كاملا هم استخوانبندياش
بسيار واژههاي از بهجا بسيار استفادههاي است ، پاپ
ايجاز تقدير هر به و واژهها از خوب خيلي استفاده و قشنگ
در ببينيم خوب شعر يك در بايد كه چيزي هر يعني چيز ، همه
اين آيااست عاميانه زبان به كار منتهي.هست ترانه اين
ميآورد؟ پايين اينهمه را درجهبندي موجود فرق تنها
شعر.نيست آمدن پايين معيار تنها عاميانه شعر.نه -
ولي هست هم عاميانه شعر ميگذرد ، ازش چهاردهه "پريا"
هم شاملو شادروان زماني يك شايد.است خوبي شعر هنوز
قصه" شعر نه ، ولي گفتم ، را اين كه پشيمانم من ميگفت
اينها ،"جرجر مياد بارون" نميدانم ،"دريا ننه دختراي
است خوبي شعر فروغ "كوچكه علي" شعر هستند ، خوبي شعرهاي
-عاميانهاش -صلاحي عمران قطعههاي از برخي.من نظر به
.ماست روزگار شعرهاي بهترين از
خود در معتقدم من.نيست عاميانه لحن فقط منظورم من نه ،
ترانه ، در كه هست سلوكي يك -ترانه نه شعر ، ماهو به -شعر
.نيست ميكنيم كه ديگري كار هر يا سرود
خودتان؟ ترانه بهترين در حتي *
شما كه آنچه شعر از من نظر به.دارد حس فقط.بله بله -
دارد ، "نازنين" يا "حسرت" مثلاترانه ميگوييد داريد
.گفتم عاميانه شعر خودم من.ندارد سطحي خيلي بقيهاش
.دارم قبولش هم شديدا
كه دارد سطرهايي دارم ، دوس خيلي رو آبي ولي سياس من دل
بدم راسكي راس دعواهاي اين از من"..شده حذف اجرا در
من نظر به"..دارم دوس خيلي رو قلابي حتي دوستياي /ميآد
.دارد شعري دستمايه اين
فراموش وسط اين چيزي يك ميكنم فكر اما است درست *
چيز تا دو با است قرار ترانه كه است اين آن و ميشود
است كننده تعيين ما براي كه است مجموعه و شود تلفيق ديگر
را قسمت يك جزئي هر يعني.ميكند منتقل مخاطب به را حس و
پس نميشود كامل كار اجزاء از كدام هر بدون و ميكند پر
.است نازلي كار ترانه كه گفت نميتوان
كارهاي به كنيد نگاه.است سردستي كار شاعر براي ولي -
كار دارم ايمان ميگفته ، هم ترانه كه بهبهاني خانم
ميگويم ترانههايم به اوقات گاهي خودم من.بوده سردستي
.بيكاري وقتهاي پرتوپلاهاي
قرار كه بچههايي براي روحيهاي هيچ شما حساب اين با *
...نگذاشتيد كنند سرايي ترانه است
.بگيرد جدي را شعر برويد ميگويم بچهها اين همه به من -
!بگوييد هم ترانه خواستيد اگر بعد شعر فقط شعر ،
ميگويند بعضي ميدانيد؟ چه را پاپ موسيقي تعريف شما *
ميگويند بعضي.عامهپسند ميگويند بعضي.مردمي موسيقي
است؟ مدنظرتان تعريفي چه شما.روز موسيقي
به سفر" نام به ندوشن اسلامي دكتر دارد يادداشتي يك -
يعني.كرد هديه مردم به را همبرگر آمريكا ،"آمريكا
يك يا و ترك عرب ، ژاپني ، يك چيني ، يك كه وقتي اينكه
رستورانهاي ميروند شايد كدام هر آمريكا ميروند اروپايي
ميخواهند كه مشترك غذاي ولي ميخورند غذا خودشان سنتي
وارد كه عمومي رستوران توي.ميخورند همبرگر بخورند
پاپ موسيقي كه است اين حقيقتش.ميخوريد همبرگر ميشويد
استوبه جهان همه در عمومي موسيقي يك نخواهي خواهي
را جواني سالهاي جواب هياهويش يا ريتماش يا هرحال
دوام جدي و بماند باشد قرار اگر اما نيست هم بد ميدهد
موسيقيسازي ، مرحله در چه كلام ، مرحله در چه باشد ، داشته
اين حرفم من.باشد داشته بومي و ملي رگه بايد خواندن ، چه
و تحريرها نوع دارد ، جهاني سنت يك پاپ موسيقي.است
در شاعرانه نگاه حتي نوع ريتمبندي ، نوع ملوديها ،
يك ترانه نوع اين در منظر يعني كلامياش ، ترانههاي
ايران توي كه آن منتهي.است جهان جاي همه در كلي چيزهاي
سنتها در ريشه كلامش بايد بماند چيزي باشد قرار اگر
اصيل و جدي موسيقي سنتهاي در ريشه سازبنديها باشد ، داشته
و نميبرم كار به را سنتي موسيقي من -باشد داشته ما
هم خوانندهمان -ميبرم بهكار را اصيل موسيقي هميشه
برخي حسرت ، مجموعه همان در ميبينيد اگرباشد همينطور
آنطرفتر حتي و "مهرباني آفتاب" مثل گرفتند خوب كارها
يكي ببينيد."من غارتگر ترك اي يغما ، به من از بردي دل"
دوره نام به است فارسي شعر دوره يك مال غزلها بهترين از
.بوده عقيم دوره نبوده ، زايندهاي دوره هم خيلي كه بازگشت
توجه قابل شعر تا چند عقيم دوره اين توي بخواهيم اگر
.است اصفهاني صفاي مرحوم غزل همين يكيشان كنيم ، انتخاب
هم بومي كلمه يا) بومي تقريبا سازبندي با شعر اين
.است شعر با هماهنگ تقريبا ،(ايراني بگوييم نگوييم ،
يك شما يعني.است ايراني صدايش هم خوانندهاش اتفاقا
تحريرها.باشد پاپ خواننده معهود كه نداريد خوانندهاي
به.كرده كار رديفي موسيقي كه است صدايي صدا.است ايراني
.هست و بود هم موفق و ايراني پاپ.اينها است پاپ من نظر
هم شجريان استاد پس كنيم حساب اينطوري بخواهيم اگر *
نوع و اجرا نوع در بيشتر كه معتقدند بيشتر.ديگر است پاپ
اين با.ميشود جدا سنتي موسيقي از پاپ موسيقي سازبندي
مورد موسيقي يك "برگ صد گل" اگر كرديد شما كه تعريفي
باشد؟ پاپ موسيقي ميتواند پس گرفته قرار عامه توجه
هرحال به.بشود جديد بازسازي ميتواند ببينيد ، .نه -
نخواهيد ، بخواهيد يعني.است تعيينكننده خيلي اينجا سازها
.است تعيينكننده گيتار يا ساكسيفون
من كه برداشتي كه ميفرماييد شما تفاسير اين با *
نميتواند اين گرفتن ، قرار مردم توجه مورد يعني ميكردم ،
و گيرد قرار بودن پاپ موسيقي و بودن بد يا خوب مبناي
باشد شده استفاده سنتي سازهاي از تنها اگر اينكه
شود؟ تلقي پاپ موسيقي نميتواند
فكري.باشد داشته وجود كار پشت فرهنگي اگر معتقدم من -
من گفته ديده را آقايي موسسه يك رفته طرف.باشد كار پشت
شبيه.خوانده بخوانم ، لسآنجلسي خواننده فلان شبيه حاضرم
روزي يك رفته بالاخره بعد درآورده ، صدا نوع شش يكي ، يكي
...اسم به آورده در نواري و خوانده اينها از يكي شبيه
من جدي؟ يا است شوخي واقعا موضوع ميكنيد فكر شما خوب
.است سوءتفاهم نكنيم ، بحث.است شوخي اصلا موضوع ميگويم
دروغ همديگر به داريم است ، چرا سوءتفاهم خواننده اين
فروش تجارتي آگهي تبليغ دگنك با هم نوارش اگرميگوييم
اما و درست گرفته ، اصطلاح به روز دو و شده پخش و داشته
نميتوانيم كه ما.است سوءتفاهم يك اين حال هر به
دنبال بايد ما است؟ درست.كه بكنيم مشخص را سوءتفاهمها
اگر.باشند داشته روح عرقريزان كه باشيم آدمهايي
.كارش در داشته روح عرقريزان او چون بيات بابك ميگوييم
داشته روح عرقريزان آدم اين چشمآذر ، ناصر ميگوييد اگر
مهراد فرهاد يا نوري ، محمد ميگوييم وقتي يا.كارش در
.داشتهاند روح عرقريزان خودشان كار توي اينها ببينيد
.مشكوكند هميشه شبه يك اتفاقهاي باشد يادتان
پيشبرد براي موجود فرهنگي ابزارهاي از ميتوانيم چطور *
ببريم؟ بهره كشورمان پاپ موسيقي
است ، جدي خيلي ما براي كه مشروعي و معقول راههاي از يكي -
حالا -آرانژمان بازسازي سراغ برويم بايد ما كه است اين
از كه نابي آهنگهاي -نو آرانژمان جديد ، آرانژمان
خود از مثلا كنيم ، بازسازي را آنها اگر.داريم گذشتهها
را كلامش بگيريم ، را بومي آهنگهاي مازندران شما ولايت
ميكنند ، گل اينها كنيم ، بازسازي را خودش كنيم بازسازي
هم انقلاب از قبل حتي كرد؟ نخواهد گل اينها ميكنيد فكر
مقداري يك ما كرد ، گل و افتاد اتفاقها اين از تا چند
عمده بخش يك.نكرديم توجه آنها به و كرديم غفلت رو اينها
فكر ماها شده ، مصرف بار يك شعرهايمان كه است اين آن
شبزده شعرهاي مثل يا برويم بايد فقط گفتن براي كرديم
دهه همين و 8 شعرهاي 6 مثل يا بگوييم شعر پنجاه دهه
من.بگوييم سياسي شعرهاي حتما نيست لازم ما نه.بگوييم
كتاب اين توي قطعهاي يك.كردم تلاشهايي يك وقتهايي يك
اصلا.نشنيديد يا شنيديد نميدانم "هبوط" نام به هست
شريعتي دكتر كه حرفهايي همان.است هبوط موضوع موضوع ،
گفته ، پيش قرنها ما براي سهروردي و ميزند ما براي دارد
.كنم نازل را بزرگواران آن حرف بيام فقط ميكردم فكر
فكر مابگويند سخن نازل اينكه از است اجل شانشان آنها
:بياد يادم اگه است قطعه يك كنيم نازل را اينها كه كرديم
/نگير ازم مهرتو سايهبون / نذار تنها خستهگيهام با منو
از پرم /بپذير پليدو مسافر اين /بده نشون زلالتو چشمه
/كشيد اينجا تا منو گندم ، طعم /بيدليل وسوسههاي
...و نرسيد پاكي مرز به من روح /گرفت ازم سبزمو لحظههاي
چون.بگويد سخن نازل نبوده حاضر مولانا مثل آدمي چون
شريعتي بگويد ، نازل سخن نبوده حاضر سهروردي مثل آدمي
حرفهاي از كه ما ميخواهم بگويد ، نازل سخن كه نبوده حاضر
تقريبا و معمولي آدمهاي ما.بوديم مطلع بزرگواران اين
..بزنيم اينطوري را آنها حرفهاي بياييم ما حالا هنر ، اهل
!فرهنگي و فكري كار يك.
نصيري آرش
|