ميآيد بدست گفتوگو راه از حقيقت
"گفتوگو فيلسوف ;سقراط" همايش برپايي انگيزه به
سال اسفندماه و 6 دوشنبه 5 و يكشنبه روزهاي طي:اشاره
سوي از "گفتوگو فيلسوف ;سقراط" عنوان با سميناري جاري
شد برگزار فرهنگي پژوهشهاي دفتر و تمدنها گفتوگوي مركز
خود نظرات بيان به صاحبنظران و انديشمندان آن در كه
اين در.پرداختند يوناني بزرگ فيلسوف سقراط ، درباره
آراي و شخصيت سقراط ، خصوص در گوناگوني نظرات سمينار
ديگران ، و سقراط گفتوگو ، و ديالكتيك سقراط ، فلسفي ،
از كه متني.شد بيان سقراط درسهاي و گفتوگو تمدنها ،
در شده ارائه سخنرانيهاي چكيده از است گزارشي ميآيد پي
از برخي با كه كوتاه پاسخي و پرسش و ويژه همايش اين
آن به را گرامي خوانندگان توجه.آن در حاضر انديشمندان
.ميكنيم جلب
انديشه و فرهنگ گروه
اين به تمدنها گفتوگوي مركز پيام افتتاحيه مراسم در
:است آمده چنين پيام اين از بخشي در.شد قرائت سمينار
گفتوگو به يابد عمق اينكه براي آدمي عقل و انديشه"
و ميشود حقيقت نداي نوشاي آدمي گفتوگو دراست نيازمند
كه ميگويد ما به تاريخنميداند كه ميپذيرد فروتنانه
شايد.است داده خشونت و نزاع به را خود جاي گاه گفتوگو
شانههاي بر كه معاصر انسان اما نباشد ، گريزي اين از
خود زندگي سرلوحه را گفتوگو ميخواهد است ايستاده سقراط
گفتوگوست ، منادي كه فيلسوفي بزرگداشت بيشك.دهد قرار
است هنر گفتوگو.است مسائل عظيم درك از نمودي و ارزشمند
تا يابد ترويج گذشته از بيش ايرانيان نزد بايد هنر اين و
".بشناسند گفتوگو فرهنگ با را ما نيز جهانيان
سيدموسي دكتر تمدنها گفتوگوي مركز پيام قرائت از پس
و سمينار برنامههاي از گزارشي سمينار ، دبير ديباج ،
:گفت و داد ارائه سمينار اين تشكيل انگيزه
ملاحظات و او آراي و سقراط شخص درباره سمينار اين"
.ميباشد است ، داشته فلسفه براي بزرگ شخص اين كه فلسفي
آموختن و سقراط به عشق سمينار اين تشكيل از اصلي انگيزه
معلمان همه براي يگانهاي معلم سقراط.است معلم اين از
در اما است يوناني گرچه او.است خود از پس فيلسوف
.دارد حضور ديگري فيلسوف هر از بيش ديگران هستي جهانهاي
و حيات در را بودن سقراط با از تجربههايي فيلسوفان همه
سقراط از همگان كه چيزي و داشتهاند خود كارهاي
.است معلم و دانش و علم به نسبت تواضع و فروتني ميآموزند
ديناني ابراهيمي غلامحسين دكتر ديباج ، دكتر سخنان از پس
وجودي پرسش و سقراط" عنوان با سمينار سخنراني نخستين در
:گفت "او
جايي از سخن اساسا و ندارد وجود گفتوگو پرسش ، بدون"
پرسش با را گفتوگو سقراط.باشد پرسش كه ميشود آغاز
بوجود سقراطي گفتوگوي كه جاست همين از و ميكند آغاز
سقراط اساسي و اصلي پرسش چيزي؟ چه از پرسش اما ميآيد ،
از چهكسي كه بود اين بعدي سوال.است هستي و وجود از
از هستي و است وجود و هستي خود پرسشكننده ميپرسد؟ وجود
پاسخ و است وجود درباره و وجود آن از پرسشميپرسد خود
زبان پس.برميآيد آن از پرسش كه برميآيد جا همان از
.است وجود و هستي زبان سقراط ،
:افزود ادامه در وي
از هستي پرسش ميكند؟ مطرح چگونه را پرسش اين سقراط اما"
هستي زبان خود ، و ميپرسد خود از سقراط و است سقراط زبان
گفتن با او "كيستم؟ من" ميگويد سقراط.است وجود ظهور و
كه ميآورد زبان به را جاودانه كلام يك "بشناس را خودت"
پاسخ همچنان و است باقي خود قوت به پرسش اين قيامت تا
".ميطلبد
و "خود" طريق از جز اينكه به اشاره با پايان در وي
مظهر نزديكترين":گفت نداريم ، هستي به راهي "خودشناسي"
راه اگر و است همين هم گفتوگو راه و است خود هستي
".ميشود حل مسائل تمامي باشد سقراطي گفتوگو ،
موضوع.بود كلباسي حسين دكتر سمينار اين سخنران ديگر
استناد با كلباسي.بود "سقراطي پرسش مبادي" وي سخنراني
فايدون ، و كريتون اوتيفرون ، آپولوژي ، نظير محاوراتي به
و پاسخ و پرسش نوعي قالب در كه را سقراطي روش مبادي اهم
اگر":گفت و دانست بخش سه در است ، شده ظاهر ديالكتيك يا
يوناني متفكران توجه چرخش مبدا سقراط كه است آن مشهور چه
اين اما است ، او شئون و انسان ساحت به طبيعت ساحت از
،(اومانيستي) مدارانه انسان تفكر از صورتي قوامبخش توجه
نظر در انسان مقام اهميت.نيست غربي تفكر سنت در هم آن
كه است دمي و روح يا نفس از او برخورداري حيث از سقراط
و پرورش گرو در آدمي حقيقي سعادت و دارد الهي منشا
".است روحاني لطيفه اين از مراقبت
مبادي از را "عدالت" ،"انسان مقام به توجه" از پس وي
سقراط ، اصلي دغدغههاي از":افزود و دانست سقراطي پرسش
آن بلكه لفظ ، و تعريف مقام در صرفا نه هم آن است ، عدالت
هنر و خرد نيروي به مقتدر و هلني عصر بشر حتي كه عدالتي
و است ناتوان آن واقعي اجراي و تحقق از فرهنگ و سياست و
و فرهنگي قومي ، سنتهاي سنگين بار زير در كه عدالتي آن
كنار در و ميلاد از قبل چهارم و پنجم سده يونان اجتماعي
به آتني ، تمدن مظاهر ديگر و آكروپليس باشكوه عمارت
جان آن راه در عاقبت نيز خود و شده سپرده فراموشي
".ميبازد
عنوان به "سياست و اخلاق پيوند" مورد در كلباسي دكتر
و سياسي اقتدار اوج در":گفت سقراطي پرسش مبادي آخرين
كه عصري در و پريكلس چون مرداني ظهور عهد در و آتن نظامي
و فضيلت و معرفت بروز و حضور براي را جا سياست عرصه
رفتار به دعوت در سقراط عمل و پيام كرده ، تنگ بصيرت
نامدارش ، شاگرد و وي نظر دراست اخلاق به معطوف سياسي
".ندارد را خيرها برترين هم آن و خير تحقق جز غايتي سياست
از آنچه" موضوع با كه بود داوري رضا دكتر بعدي سخنران
است اخلاق بنيانگذار سقراط":گفت چنين "آموخت بايد سقراط
يكي شايد و بود جرم روز آن يونان در نوعي به خود اين و
كسي اينكه يعني اخلاق.بود جرم همين او اعدام دلايل از
اصول اين مقابل در را افراد وجدان و كند وزن را اصولي
.ميكند فردي وجدان طرح كه است سقراط اين و دهد قرار
مورد را خود عالم و ميكند زندگي يوناني عالم در سقراط
پرسشهاي يعني يوناني عالم نقد.ميدهد قرار انتقاد
كه را چيزي معناي و مفهوم كه ميآموزد ما به سقراطي
".كنيم درك ميگوييم ،
مطالب مختلف دورانهاي در اينكه به اشاره با ادامه در وي
ميانه ، سدههاي در":گفت ميشود ، آموخته سقراط از مختلفي
احيا سقراطي رنسانس ، دوران در.نيست سقراط از صحبتي
تحول يك آغاز سقراط و شود پرسش بايد اينكه براي ميشود
ديالوگ و پرسش با تحولي هر و است تحول فيلسوف سقراط.است
".ميشود آغاز گفتوگو و
كجا اينكه به كردن فكر و انديشيدن":گفت پايان در وي
جمله از بكنيم ، بايد چه و بكنيم ميتوانيم چه هستيم ،
".بياموزيم سقراط از بايد كه است نكاتي
با ويبود سمينار اين سخنران ديگر بهشتي محمدرضا دكتر
ارسطو تمايز":داشت اظهار "چيست؟ كارتو پس سقراط ، "موضوع
بيش خودش ، دريافت خلاف بر عملي ، دانش و نظري دانش ميان
ايضاح براي وسيلهاي بيايد ، سقراط نقد كار به آنكه از
دانش راكه عقيده اين سقراط خود.بود سقراطي پرسش غايت
باشد ، كافي فضيلت با مطابق زندگي و عمل براي اخلاقي نظري
در او هدف.ميشمرد مردود سوفيستي عقيدهاي عنوان به
نسبت گفتوگويش ، طرفهاي ادعايي دانش نقادانه وارسي كنار
با را زندگي و دانش كه بود اين خوب زندگي و فضيلت به
".كند همخوان يكديگر
منون ، محاوره در":گفت خود سخنان از ديگري بخش در وي
يا ارته آيا كه ميكند مطرح را پرسش اين صراحت به سقراط
بالطبع يااينكه و شود تمرين بايد يا است ياددادني فضيلت
دادن پاسخ براي سقراط كه است درستدارد جاي انسان در
اما ميشمرد ، مقدم را فضيلت چيستي از پرسش سوال ، اين به
سو يك از فضيلت كه ميرسيم نتيجه اين به محاوره ادامه در
ميبايست آتني پدران وگرنه باشد دانش يك نميتواند
سوي از و باشند كرده تربيت اين از بهتر را خود فرزندان
.باشد انسان طبيعت از برآمده صرفا نميتواند ديگر
جايي به راه ديگر محاورات برخي همانند منون محاوره
عملي ، اين و نظري دانش ميان ارسطو تمايز اما نميبرد ،
عنوان به نه چند هر فضيلت كه چرا ميشكند ، را بنبست
نظري دانش به رسيدن راه عنوان به اما تعليمي ، محتوايي
عملي ، دانستني عنوان به كه حالي در است ياددادني تعاريف ،
به رسيدن براي سقراط نظر از اما.است كردني تمرين صرفا
".است لازم اينها دو هر شدن ، فضيلت صاحب يعني فضيلت ،
وي سخنراني موضوع.بود مجتهدي كريم دكتر بعدي سخنران
سقراط ، ":گفت آغاز در وي.بود "سقراط نزد سكوت و گفتوگو"
شخصيت افلاطون ، محاورات اغلب در اينكه دليل به فقط
تفكر صرف بلكه نيست ، گفتوگو فيلسوف ميشود ، تلقي محوري
صورت هر در يا و حقيقي مخاطبان با ذاتي نحو به او نزد
اولين جزو بشري ، فرهنگ كل در او و است روبهرو فرضي
محاوره -گفتوشنود از تابعي را تفكر ارتقاي كه است كساني
آن خاص روش و گفتوگو ديگر سوي از.است دانسته مشاوره و
چه بلكه ميشود ، ديده مختلف انحاي به سقراط نزد فقط نه
".ميكند پيدا مختلفي معاني نيز او سكوت بسا
هر نزد چه و سقراط نزد چه اينكه به اشاره با ادامه در وي
:افزود است ، عنادورزي نه و است رضامندي نه سكوت ديگر ، كس
دقت يا و بهتر پاسخي اخذ براي گاهي گفتوگو در سكوت"
به احتمالي پاسخهاي مرور سكوت ، است مخاطب نزد در بيشتر
و عقل نياز مورد فرصت لحاظ ، اين از و است استقرايي حصر
نقطه و اهرم واقع در سكوت.است تعمق تشديد براي آلتي
و حفظ براي كافي مهلت بايد هميشه گويي ;است تامل اتكاي
اجباري پايان اينكه بدون باشد ، داشته وجود تفكر استقرار
".شود تحميل آن براي
گفتوگوي آشنا ، فيلسوف"موضوع با كديور محسن دكتر
سخن آغاز در ويبود سمينار اين سخنران ديگر "ناشناخته
آنكه با.است انديشه تاريخ در عطفي نقطه سقراط":گفت خود
گذاشت جا به خود از روشي اما ننوشت ، رسالهاي و كتاب وي
نقل به.است او فلسفه انديشه محور برجستهترين كه
نميكنم ، تعليم و ندارم دانشي من":ميگويد سقراط افلاطون ،
زادن در را كودكان او دارم ، قابلگي فن مادرم مانند من
درخشانترين ".ميكنم ياري را نفوس من و ميكرد مدد
".معرفت زايش آن حاصل و است "گفتوگو شيوه"سقراطي ميراث
سقراطي وانديشه فلسفه در اينكه به اشاره با ادامه در وي
اينكه براي سقراطي انديشه در":گفت نيست ، مهم فرد و شخص
.است ديگري نيازمند شود ، خود و شده رها نيستي از انسان
".است شنيدن توانايي گفتوگو وشرط است حقيقت طريق گفتوگو
فلسفه ترجمه نهضت آغاز از آنكه با":افزود ادامه در وي
شناختهاند ، مي را سقراط مسلمانان عربي ، زبان به يونان
نشان ايراني متفكران و مسلمان فلاسفه آثار در تفحص اما
و "گفتوگو روش"يعني سقراطي تعليم مهمترين كه ميدهد
بسياري.است مانده مخفي ايشان ديد از آن لوازم و مبادي
به ايراني فرهنگ و اسلامي فلسفه در كه انتساباتي از
يقينا آنچه و نيست سقراط آن از است ، شده داده سقراط
مورد اصلا يا گرفته قرار اشاره مورد كمتر است سقراطي
".است نگرفته قرار بحث
مواعظ پارهاي به اكتفا":گفت پايان در كديور دكتر
باعث سقراطي آراي عنوان به افلاطوني آراي برخي يا اخلاقي
در وي گفتوگوي روش ويژه به سقراطي اصيل تعاليم كه شده
".نباشد عنايت مورد ايراني فرهنگ و اسلامي فلسفه
به كه بود اعواني غلامرضا دكتر سمينار اين سخنران ديگر
:گفت و پرداخت "پارميندس و سقراط" موضوع بررسي
از يكي.است متفاوت بسيار ميشود سقراط از كه تفسيرهايي"
واقعا تحليلي فيلسوفان البته است ، تحليلي تفسيرها ، اين
خودشان ديدخاص هم عدهاي.ندارند سقراط خلوتگاه به راهي
خاص تفسير كه ارسطو ، مثلا.ميخوانند فيلسوف يك در را
صورت به فلسفه تاريخ در اين و دارد سقراط از را خودش
ارسطو ديد از را فلسفه تاريخ ما كه درآمده مشكلي
ارسطو كه است همان سقراط كه بپذيريم اگر.ميبينيم
تعريف است ، ارسطو نظر مورد كه تعريفي آن هم باز ميگويد
ببرد ، پي سقراط درون به نميتواند هم گزنفون.نيست سقراط
الهي حكيم يك هم ، ميكند مطرح ما براي هايدگر كه سقراطي
به افلاطون طريق از فقط كه نيست سقراطي آن سقراط ، .نيست
سقراط ، به شخص نزديكترين اينكه وجود با شده معرفي ما
".است افلاطون
و كرده اشاره سقراط نزد در گفتوگو مساله به ادامه در وي
با فقط او گفتوگوي اما است گفتوگو فيلسوف سقراط":گفت
هر با كه است فيلسوفي او حال عين در ولي نيست عادي مردم
سقراط.دارد گفتوگو او با فهمش به بنا و است منطبق كسي
در.است شده گفتوگو وارد فيلسوفان تمام با كه است كسي
از بايد كه است فيلسوفي پارميندس كه آمده پارميندس رساله
با سقراط اما گذاشت ، احترام او به فوقالعاده و ترسيد او
".است شده گفتوگو وارد فيلسوفي چنين
موضوع.بود سمينار اين بعدي سخنران ديباج موسي دكتر
ديباج.بود "سقراط انديشه در ايران انديشه" وي سخنراني
فيلسوفانايرانزمين ، چشم در اينكه به اشاره با آغاز در
ايرانيان نزد در سقراط":گفت نيست ، بيگانه و خارجي سقراط
و"مبادي اصولو" همچون او شان و قدر و آشناست فيلسوفي
فلسفي انديشه در.است شده دانسته حكمت و فلسفه پدر
اين موضوع از كمتر ما ، دانشمندان نظر و راي در و ايراني
حكماي از.است آمده عمل به انتقاد و نقد فيلسوفهمام
را او اجتماعي و فلسفي انديشههاي و تفكر كسي كمتر ما
تفكر سخن ، يك در و كشانده ريشخند به كاهيدهو فرو
انديشه ميدان در راهنمايي چونان را او ايراني ، فلسفي
سرآمد خود فلسفيكه تفكر.است گفته سپاس و ارج انساني
انديشههاي تعيينكننده مرزهاي است انديشيدنانساني
تعميم تاريخي تجربههاي و ميريزد رافرو گوناگون
نمونه حيات و انديشه و ميكند عرضه بشر به را يافتهاي
انديشه يا تراژدي و فلسفه آغازين مرز در كه نيز سقراط
عميق تجربههاي از بخشهايي با خود دارد قرار غيرفلسفي
در بويژه و آسيا در يعني اروپا از بيرون انديشهدر
".مييابد پيوند ما سرزمين
اكرمي الميرا:از گزارش
دارد ادامه
|