هرمنوتيك پديدارشناسي
دارد؟ وجود مسلط تمدن آيا

هرمنوتيك پديدارشناسي
معاصر فيلسوف ;هايدگر مارتين انديشههاي به نگاهي با
آلماني
از و جنجالبرانگيزترين "هايدگر مارتين" شايد:اشاره
فيلسوف تاثيرگذارترين فرويد و ماركس نيچه ، كنار در سويي
فيلسوف ;"هوسرل ادموند" شاگرد هايدگر.باشد معاصر
استادش از تاثير ويبا.بود پديدارشناسي پايهگذار
اين بر هايدگر.پرداخت وجود و هستي باب در بحث به هوسرل
جاي به تاكنون افلاطون دوران از فيلسوفان كه بود اعتقاد
.آوردهاند روي بابموجود در بحث به وجود و هستي در بحث
تفكر.ناميد هرمنوتيك پديدارشناسي را خود فلسفه هايدگر
مرلوپونتي ، سارتر ، چون شاگردانش توسط بعدها هايدگر
تاثيرات و شد منتقل مدرن پست فلسفه به ريكور گادامر ،
ارتباط هايدگر ، باب در مناقشهها عمده.نهاد آن بر مهمي
حوزه اين در.است بوده هيتلري حكومت و نازي حزب با وي
از را وي خواستهاند وي طرفداران و شاگردان از عدهاي
مجيزگوي اورا برعكس ديگر عدهاي و سازند تبرئه اتهام اين
حزب به هايدگر چه دانست بايد اما دانستهاند ، نازي حزب
خوري در اهميت باشد ، نبوده وابسته چه و بوده وابسته نازي
اهميت آنچه هنرمند ، يا انديشمند يك از بحث در.ندارد
بيشكهر و است وي فكري تاملات عمده و هنري اثر مييابد
بر ناظر و ازارزشداوري بهدور بايد باب اين در داوري
.باشد هنرشان و انديشه آتي تاثيرات
بهخوبي انديشههايهايدگر ايران در كه آن به توجه با
حتي و متضاد گاه تعبيرهاي اكنون هم و نشده شناخته
از عدهاي حتي و ميخورد چشم به وي از غيرواقعي
ديديم لازم ميدهند ، ارائه عرفاني تفسيري وي انديشههاي
توسط كه را "سياست و هايدگر" كتاب مقدمه از بخشي كه
گرامي خوانندگان آگاهي به شده نگاشته كتاب اين مترجم
نشر و شده نگاشته بيستگي.د ميگل توسط كتاب اين.برسانيم
.رساند خواهد چاپ به را آن بهزودي ققنوس
انديشه و فرهنگ گروه
چگونه هايدگر زبان كه دريافت ميتوان بهتر اينك...
حتي يا عرفا زبان به او آيا چيست؟ او حرف و است زباني
تمام.نيست چنين وجه هيچ به ميگويد؟ سخن مسيحي متكلمين
در است تحقيقي بيان خلاصهترين در زمان و وجود كتاب
خود هستي آن كه گونه آن به هستنده هستي و وجود معناي
از نيزغير و هستندهها آن يا اين هستي از غير است امري
مقام هايدگردر اما.هستندهها مجموعه هستي يا مقوله
هستي اين درمييابدكه آغاز همان در پديدارشناس
.اختفاست در و نميكند ظاهر را خود بيدرنگ و بيواسطه
خواه نظري بحث از كه است مقيد پديدارشناس بهعنوان
دهدتا واجازه كند اجتناب نو بحثي خواه سابق ، بحثهاي
آدمي هستي هستي ، نوع اين.كند عيان را خود هستي از نوعي
بيطرف توصيف و ترسيم زمان و وجود بقيه.است Dasein يا
پرسش به پاسخ يا و هستي اين خصوصيات و وجههها جنبهها ،
مراد ماچه""Was meinen wir ?" پديدارشناسانه معروف
مطلب كه آن براي جا همين در.ميباشد "...از ميكنيم
در پيرتهوناز.كنيم درنگ بايد ناگزير به نشود اشتباه
غرض كه است آن بر تلويحا مرلوپونتي تا هوسرل از كتاب
در توقف وجدان در حال پديدارهاي ترسيم و توصيف هوسرلاز
يك تنها نميخواست هوسرل ديگر كلامي بهآنهانيست
فكري ورزش التزامو نوعي با اگر بماند ، روشساز
بر ميگذارد ، پرانتز در را عاداتذهني و نظري دادههاي
اما بياغازد ، بديهيمتقن امور با را كارش كه است آن
جهان از روشمند شك طريق از را خود دكارت مانند هوسرل
جايي هوسرل براي جهان.است برعكس دقيقا ;نميكند فارغ
در ظهور به فروكاست از اصلي نخستينو مقصد و است نرفته
نسبتي.است جهان و وجدان ميان ذاتي التفاتي نسبت آوردن
.ميماند مستور همواره طبيعي ، احوال و اوضاع در كه
محملهاي از يكي كم دست كه غيبتي و ظهور قضيه سرنخ
بيترديد است ، هايدگر تفكر از عرفاني و تعابيررمزآلود
بتوان شايد حتي.نيست هوسرل پديدارشناسي جز درقلمروي
شده مبالغه قدري هوسرل و هايدگر اختلاف درمورد كه گفت
به نسبت هايدگر بيمهري در و هوسرل يهودي اصليت بسا وچه
نازيها با همكارياش و دانشگاهي رياست دوران در او
از فارغ كه كساني نزد در بويژه را اختلاف اين دامنه
ستيزهاي و كينه چون نگريستهاند ، بهمساله فلسفي پژوهش
اما باشد ، بوده چنين نيز شايد.است ساخته جلوهدار شخصي
زمان بزرگ پديدارشناس دو اين فلسفي آثار به كه آنجا تا
.ندارند اختلافي هم اساسبا در آنها است ، مربوط ما
بر هوسرل كه گفت نميتوان منفي امر و نقص يك بهعنوان
موضوعيت سوبژكتيويتهيا يا ذهنيت هايدگراز خلاف
حل در قبلاگفتيم كه چنان برعكس ، .است نشده رها نفساني
از فراتر برداشته ، هوسرل كه گامي عينيت و ذهنيت نزاع
وجدان در حال نمودهاي هوسرل تحقيق اصلي قلمرو.است كانت
كه رشته اين البته.است جهان به انسان التفات نسبت در
كلي بار كه جمله آن از ذهني ايدههاي با پديدارها اين
در كه گونه آن به نفساني نفسحيات با و بود قائل
سر دارد ، بهراستي فرقي چه ميشود ، روانشناسيمطرح
گفت توان قدر همين اماميطلبد ديگر مجالي و دارد دراز
در وي كه روست آن از هوسرل ذهنيپديدارهاي صبغه كه
و ذوات وي مقصود غايت و نميشود وارد"هستيشناسي" قلمرو
در عمدتا كه است خاصپديدارشناسانه معناي به ماهيات
(...از ميكنيم مراد چه ما) Was meinen wir ?.. پاسخ
و ماهيت نه است وجود بحث هايدگر بحث اما.ميشود داده
آن به نيز خود هوسرل اگر شايد حتي -بالطبع خود اين
نفسانيت ذهنيتو بر مقدم امري به پرداختن -ميپرداخت
ايدهآليسم شيوه هوسرلبه نه بگذريم كه اين از.است
رسم به هايدگر نه تحقيقميكندو ماهيات در مرسوم
ساده زبان به.ميجويد را هستي معناي كلاسيك هستيشناسي
ذهني صور از و من دريافت از اين نه كه گفت بتوان شايد
از بيروني ، و واقع امر از اين نه.آن نه و ميگويد سخن
كه اين از خلاصه و فينفسه شيء از و ذات به قائم جواهر
بنمايههاي.آن نه و ميگويد سخن چيست ، ماهيت يا وجود
چگونه هستي:است چنين مصطلحاتياين دو هر آثار در مكرر
دارند؟ وجدان در ظهوري چه ذوات ميسازد؟ ظاهر را خود
شيء چون را خود شيءچگونه ميگشايد؟ را خود چگونه جهان
از چگونه را خود وجود باشم ، من كه موجودي ميدهد؟ نشان
در ميدانيم كه چنان هايدگر البته..حجابدرميآورد؟
وجود ماهو به وجود كه تلويحاميپرسيد زمان و وجود آغاز
پرسشپاسخ اين به هرگز بزرگش رساله پايان تا اما چيست ،
صرفادر گريخته ، و جسته پرسشهاي منهاي بلكه نميدهد ،
جهان ، وجود انسان ، وجود پديدارشناسانه توصيف ترسيمو
عملاو را خود كه گونه آن -(مطلق وجود نه و) اشياء وجود
-ميكنند منكشف (نظري تحليل برحسب مفهوماو نه) بالفعل
محوري مضمون و برگردان و آياجانمايه پسميزند درجا
مباحث چون نه اصلا اما آري ، است؟ مقيد وجود زمان و وجود
جا آن از و پديدارشناسي كسوت در بلكه سنتي ، هستيشناسي
يا -وجود گونه اين امكانات و لوازم مقومات ، حالات ، اغلب
اين.ميطلبد تازه كلماتي و زبان -حضور دقيقتر كلامي به
توسل و كلاسيك اصطلاحات كاربرد از هايدگر پرهيز علت است
.بنمايند فهم دشوار شايد و نامانوس همه آن كه كلماتي به
سنت از سركشي اين براي هايدگر و هوسرل توجيه اساسا اما
نهان انگيزههاي از ما چيست؟ تاكنوني فلسفي منقولات و
دشوار چندان پاسخ دو اين متون براساس اما نيستيم ، واقف
را خود از قبل فلسفه تاريخ تمام كانت كه همانطور.نيست
نقد به فاهمه طاقت و حدود به نكردن رسيدگي اتهام به
سر بر كه منازعاتي تمام كه است آن بر نيز هايدگر ميكشد ،
واقع) رئاليسم و (ديدارانگاري) ايدئاليسم عينيت ، و ذهنيت
و (نفساني موضعيت اصالت) سوبژكتيويسم ،(انگاري
و دوگانگي بالاخره و (نفساني مورديت اصالت) ابژكتيويسم
جوهر و نفساني جوهر دكارت قول به يا وجدان و جهان جدايي
جهان به توجه از پيش كه خطاست اين معلول درگرفته ، مادي
گود ، از بيرون تفكر به انسان بالفعل درگيري و عملي
قول به و پرداختهاند مفهومي و فلسفي صرفا و تماشاگرانه
تقريبا.كردهاند بازي ذهني مفاهيم و الفاظ با خودمان
حكمت حدي تا و عرفان برخلاف اسلامي مشاء حكمت سراسر
حكماي از هايدگر البته.است استوار مفهوم همين بر اشراق
تفصيل به تقريبا او كه نمونهايندارد اطلاعي اسلامي
كه است آن بر هايدگر(بند 18) است دكارت ميكند بازبيني
عالم دو به پيشاپيش باقول مگر است ناممكن دكارتي شك
و هايدگر هم كه نيست تفصيل به نيازي.نفس و ماده مجزاي
آدمي و ميكنند رد را شقاق اين نحوي به يك هر هوسرل هم
دو هر جا آن از و ندارند باور جهان به التفات بدون را
نسبت و تعلق از بگويند سخن عين يا ذهن از كه آن از بيش
است آن هايدگربر.ميزنند دم عملي و بيواسطه آغازين ،
موضع از را انسان و جهان كه باشد قرار هم اگر اساسا كه
و موخر موضع اين ضرورتا ببينيم ، صحنه از برون تماشاگري
مقدم ، تودستي هستي همواره و است عملي درگيري به مسبوق
بايد البته.است فرادستي هستي از اصليتر و آغازينتر
از صرفا امور به نگرش يا فرادستي هستي كه داشت توجه
موخر ثانوي ، امر بلكه نيست ، باطل نظري تفكر و تماشا طريق
و مكان از سير بهعنوان هايدگر كه است اصلي مقصد حتي و
.تعبيرميكند آن از اعيان زمان و مكان به وجودي زمان
چكش خرابي چون علتي برحسب شايد نجار كه است مقصد اين در
جهان كه را كارگاه و دستورزي و مهارت و بكشد كار از دست
جهان و انساني موجود از دريافتي به و درنوردد اوست ، عملي
عملا نجار آنچه بر چيزي شود ، چنين اگر آيابرسد
گفت بتوان شايد باشد ، درست اگر ميگردد؟ افزوده ميفهمد
پوشيده نجار بر آنچه اما نميگردد ، افزوده چيزي.خير كه
فرهنگي بستر در نجار كه آن نخست ميشود ، آشكار مانده
و هنجار.است بوده فروافتاده شده تعيين پيش از مناسباتي
Worumپاسخ در كه است غاياتي به سايق البته نجار رفتار
و هنجار و غايات اين اما.ميشوند تبيين (چه؟ براي)
متفرد و آگاهانه تصميم يك بدوا آنهاست ، متوجه كه رفتاري
و همگاني آنچه از ديگران و جهان با رفتار در نجار.نيست
زبان به.است كرده پيروي است ، موروثي تاريخي لحاظ به
در بنياد و ضرورت بدون و بخواهد كه بيآن او هايدگري
او.است(geworfen)شده پرتاب فرهنگي مناسبات اين ميان
را آن هايدگر كه همگاني و منتشرDasein دازاين يك چون
تلويحي تاويل.است كرده رفتار مينامد ، das Mannانسان
بستر در رفتاري معيارهاي كل كه بوده همان هستي از او
ظهور با مناسبت و تخصيص براي تاريخ از برآمده فرهنگي
قالب در همگاني زبان به و است ساخته معين جهان در هستي
يا "نميكند چنان و ميكند چنين آدم" ساختار با جملاتي
نوع اينميشود بيان "نكند يا بكند چنان و چنين بايد"
از هايدگر بهنظر ديگران و جهان با دمسازي يا مناسبتها
حال يا يافت)Befindlichkeit:ميشود انجام طريق سه
.(گفتار)Redeو (فهم)verstehen،(موجوديت يا
جمادي سياوش
دارد ادامه
دارد؟ وجود مسلط تمدن آيا
پاياني بخش - جهان متعدد فرهنگهاي و واحد تمدن
هويتها انزواي كه است گونهاي به جهاني كنوني شكلگيري
ميزان همان به و ميشكند هم در را عقيدتي اردوگاههاي و
فراهم را اقامت محل تغيير يا تابعيت تغيير امكان كه
كه ميسازد فراهم را امكان اين ميزان همان به ميسازد ،
گذرنامه -ملياش يا ديني هويت نه و -انسان شغل يا حرفه
باشد ، اين جز اگر.باشد تمدن و كار بازارهاي به سفرش
قابل برتر ، تمدن با غرب در بنلادن اسامه برادران اقامت
.بود نخواهد درك
همانند شده جهاني ديجيتال زمانه اين در جهان هرحال به
رو اين از.نميرود پيش آن از قبل يا صنعتي دوران
را آن رايج انديشههاي و كهن ذهنيتهاي با نميتوان
تمدنهاي برخورد مقوله با جهان اين.كرد اداره
ساختند را ويتنام جنگ كه ژنرالهايي ذهنيت يا هانتينگتون
.نميشود اداره ستارگان جنگ منطق و ريگان ذهنيت با يا
كه مدرني نظريهپرداز واپسگرايانه ذهنيت با جهان طبعا و
دهد تغيير شده مصرف فكري ابزارهاي با را جهان ميكوشد
و حقيقت از وي خورده شكست دفاع در اين.نميشود اداره
.است مشاهده قابل عدالت و آزادي
زبان جز كه روشنفكراني ذهنيت با جهان اولي ، طريقه به
محكوميت و تهمت ذهنيت با يا ندارند چيزي زاري و شكايت
كه شدن جهاني مخالفان نظير.نميشود اداره ميانديشند ،
به يا زاري و ندبه ديوار به را خود شده مصرف مقولههاي
بيشتر هرچه توليد آن هدف ميكنندكه بدل محالي طرحهاي
كه هستند كساني جالبتر همه از.است ناكامي و شكست
.ميكنند صادر شدن جهاني مخالفان امضاي با بيانيههايي
است دولتي حاكميت يك يا رسمي اداره يك شدن جهاني گويي تو
كه حالي در.ميشود فرستاده آنها براي عريضههايي كه
يا شبكهها تكنيكها ، با كه است پديدهاي شدن ، جهاني
شدن جهاني.درمينوردد را جهاني برنامههايش ، و اطلاعات
شكل نويني نحو به را انديشه نقشه عقلها ، درنورديدن با
مالكيت در كه نيست جديدي چيز پديده ، اينميبخشد
و آفرينش از نويني شكل بلكه باشد قدرتمندان و ثروتمندان
واژگان فرهنگ همه آن با همراه كه است ارتباط و توليد
و مستندنگاري و ابتكار و تخيل زيرا.كرد خواهد تغيير
بيسابقهاي شكل به ارتباط و مبادله و كار و دانش آرشيو
.يافت خواهد افزايش و گشايش
جهان ساختن
در سرنوشتها و مصالح آن در كه دوراني در جهان ، اداره
هم -فكري بنيه تغيير به نياز است ، پيچيده هم در جهان سطح
سياست نظر از هم و اصطلاح و منطق و روش و ديدگاه نظر از
در افروزي آتش به نياز انساني هيچ.دارد -دادوستد و
در پايانها ، از سخن.بفهمد را امر اين تا ندارد نيويورك
عظيم ، اساسي ، تحولاتبحرانهاست در قرائتي خود ، ديگر وجه
و علمي انقلاب عرصه در بشريت شتابآميز و ناگهاني
داده قرار بنبست در را انسان لايه ، سه و دولايه تكنيكي
لبه بر يا قطبنماست دادن دست از شرف در انسان.است
وضع ، اين با رويارويي.است نشسته فاجعه انتظار در گرداب ،
در.دارد نوين شناختي معرفت سياست و نوين فرهنگ به نياز
چندگانه روش ، و تركيبي انديشه ، نوين ، سياست و فرهنگ اين
ذهنيت ، اينجا در.است مبادلهاي معيار و ارتباطي خرد ;است
صورت مصالحه و سازش براساس راهحلها زيرا است ميانه
هويتها ، نوين ، سياست و فرهنگ اين در ياميگيرد
اينجا دربغرنجاند و گمانآميز مفاهيم و امتزاجي
مسئوليت و مشاركت با زندگي زيرا است تداولي جامعه ،
گفت بايد اختصار به.ميشود شكوفا و مييابد رشد متبادل ،
زبان كه است وجود زبان با همراه توليد و تحول منطق چون
.است كشف و فتح و آفرينش
تحولات با و ميخواند را رخدادها كه است كسي آن از اين
به بشريت آينده و جهان ساختن در تا دارد مناسب برخورد
.كند مشاركت شكوفا و امن و پرثمر و غني شكلي
عرب علي دكتر
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه
|