ايران تئاتر بر تازه دري
كتاب نقد
نمايشنامه
سيما
ايران تئاتر بر تازه دري
اروپا و ايران در آلبا برناردا خانه مخالفان و موافقان
و استكهلم مالمو ، كلن ، مولهايم تئاترهاي در كشور از خارج در آلبا برناردا نمايش
سوئد و آلمان رسانههاي در خوبي بازتاب چولي گفته به بنا كه آمد صحنه به برلين
است داشته
آشفته رضا
سال ميكند ، كار آلمان روهر تئاتر در كه ايتالياييالاصل كارگردان چولي روبرتو
عمومي اجراي به را مشتركي كار كه رسيد توافق به ايران نمايشي هنرهاي مركز با گذشته
با آلبا برناردا نمايشخانه نمايشي هنرهاي مركز توافق و وي پيشنهاد بنابر.برساند
پارسال فجر جشنواره در بار اولين براي كه شد اجرا آماده ايراني زن بازيگر بازي 9
از نيز اخير سفر البته.شد روبهرو متفاوتي نظرات با زمان همان در و آمد صحنه به
آن به نسبت ديگر عدهاي هرچند نميكند ، جلوه فرهنگي و كارآمد چندان خيليها سوي
باعث بينالمللي سطوح در فرهنگي ارتباطات اينگونه تا دارند خوشبينانهاي نظر
.بشود ايران بوم و مرز در تئاتر رونق و گسترش
از يكي عنوان به فجر تئاتر جشنوارههاي در پررنگ حضور با سال 76 از چولي روبرتو
روي اين از و است ، شده شناخته كاملا چهرهاي ايران در فعال خارجي كارگردانهاي
او.است شده روبهرو مخالفي و موافق نظرهاي با ايراني كارگردانهاي همانند آثارش
آكادمي ، به گزارش آلبالو ، باغ فاوست ، پينوكيو عناوين با را نمايش چندين سال اين در
در...و آلبا برناردا خانه آنتيگونه ، كوچولو ، شازده برفي ، سفيد كاسپار ،
با فجر تئاتر شدن بينالمللي زمينههاي اولين كه كرد اجرا تا 80 جشنوارههاي 77
آلمان از حرفهايتر گروههاي حضور آن نتيجه و شد ، تامين گروهش و چولي فعال حضور
در (پارسا سهيل كارگرداني به آرش) كانادا و (سفيد اتاقك) روسيه ،(دوم ريچارد)
.بود سال 80 جشنواره
كلن ، مولهايم ، تئاترهاي در كشور از خارج در آلبا برناردا نمايش كه نماند ناگفته
در خوبي بازتاب چولي گفته به بنا كه آمد صحنه به برلين و استكهلم مالمو ،
برلين "آنسامبل برلينر" در اجرا از پس گروه اين است ، داشته سوئد و آلمان رسانههاي
اجراي آماده را خود شده تعيين فرصت اولين در تا گشت خواهند باز ايران كشور به
.نمايند عمومي
آستانه در (اولش شوهر از آلبا برناردا ساله دختر 39) آنگوستياس نمايش ، اين در
حسادت با آنگوستياس.است پپهرومانو نام به خوشقيافهاي ساله مرد 25 با ازدواج
درصدد ثروت و پول تصاحب براي پپه كه ميكنند گمان همه و ميشود ، روبهرو خواهرانش
است ، دلبسته پپهرومانو به كه آنگوستياس كوچكتر خواهر آدلا.اوست با ازدواج
بو قضيه از كه آلبا برناردا اما بماند ، مادرش سيطره تحت هميشه براي كه نميخواهد
خود و است شده كشته پپه كه ميپندارد آدلا.ميرود پپه شكار به تفنگ با است برده
...درحاليكه ميكشد ، را
اين توليد و تهيه براي ايراني اجرايي عوامل از مشترك كار اين در چولي روبرتو
رويا سپاهمنصور ، فريده طهماسبي ، مائده هاشمپور ، نرگس.است كرده استفاده نمايش
تهراني عاطفه و پناهيها پانتهآ آسامهرابي ، مهجور ، مهسا نجومي ، مهتاج تيموريان ،
نجف) راستكار فهيمه همسر بيماري علت به تيموريان رويا كه هستند نمايش اين بازيگران
.است شده او جايگزين (دريابندري
به حال عين در و ببريم پي فرهنگي تازه اتفاق اين ماهيت به بتوانيم بهتر آنكه براي
سوي از كه مخالفي و موافق نظرهاي و راي ادامه در برسيم ، مطلوب و منطقي نتيجهاي
.ميخوانيم است ، شده ارائه صاحبنظران
:موافقان
مكبت ، اجراهاي كه اخير سال دوسه پركار و موفق كارگردانهاي از يكي مهندسپور ، فرهاد
حركت اين از شدهاند ، مطرح برجسته آثار عنوان به رستاخيزش روز و راهبان دير
.ميكند استبقال فرهنگي
خانه اجراي در:مينويسد نمايش مجله در آلبا برناردا خانه نمايش درباره او
كه ميكند عمل سنجيده و زيبا اندازه همان چولي ، روبرتو صحنهاي دانش آلبا برناردا
از برخي برخلاف كه پيداست خوبي به.ايراني مخاطب و ايران تئاتر با او آشنايي
به نيز و نمايشنامه به عام و انساني بيتكلف ، چقدر چولي روبرتو ما ، خود هنرمندان
.نيست مرعوبكننده تصور ، برخلاف بزرگ ، نمايشنامهاي از او اجراي و شده نزديك مخاطب
بزنم ، فرياد ميخواهم:مينويسد و است شده احساساتي خود مقاله پايان در مهندسپور
آقاي و بگيريد ، را نمايشي هنرهاي مركز جلوي بياييد هنرمندان مسئولين ، آقايان ،
و است ، كرده اقدام تاخير همه اين با چرا اينكه بابت كنيد استنطاق را خدايي شريف
.بگذارد خود برنامههاي رئوس در را دست اين از توليداتي كه بايد و بايد و بايد
و ايجاد براي كه ميخواهد جمعي رسانههاي و مطبوعات و هنرمندان از ادامه در او
.بدهند انجام را لازم اقدامات فرهنگي تعامل اين گسترش
در يادداشتي طي و است ايران در چولي كار موافقان از ديگر يكي هم پسياني آتيلا
اجراهاي ادامه در آلبا برناردا نمايش كه ميدهد نظر كار اين درباره هنري همشهري
تئاتر بر..و آناتور گروه اوئيدا ، يوشي دگروت ، اندي كانتور ، تادئوش بروك ، پيتر
.ميگذارد تاثير ايران
بازيگران روان بازي و سينايي سميرا لباس طراحي چولي ، كارگرداني از ادامه در او
.ميكند تقدير ايراني
مجله در و ميكند ياد نيكي به اتفاق اين از نيز نمايش انتشارات مدير تقيان ، لاله
تئاتر بر تازه دري كه است مهم رو آن از اول وهله در اتفاق اين:مينويسد نمايش
ارتباط توسعه مفهوم و جشنواره عبارت در "بينالمللي" مفهوم و ميگشايد كشور
.ميكند تجربه و ميبخشد واقعيت را فرهنگها ميان گفتوگو و فرهنگي
و ميكند اشاره ايراني بازيگران بازي از منتقدان نامساعد نظر به ادامه در وي
و بودند نيامده صحنه به خوبي اين به هرگز بازيگران اين من گمان به اما:ميافزايد
اين ديد از نيز آنها بازي ميزدند ، حرف خارجي زبان با بازيگران همين اگر شايد
.داشت ديگري جلوه منتقدان
:مخالفان
در خارجي ضعيف كارهاي حضور به نسبت كشور مطرح كارگردان سمندريان ، حميد
نمايشي هنرهاي مجله در يادداشتي طي رابطه اين در و ميكند ، انتقاد فجر جشنوارههاي
.شود دعوت حرفهاي تئاترهاي و بزرگ گروههاي از ميشود ، انجام دعوتي اگر:مينويسد
ديگر از را ضعيفي كارهاي اخير ، سال دو يكي ويژه به اخير سالهاي اين در ما اما
كارگردان خودش كه چولي آقاي همين مثل.شدهاند دعوت ايران به كه ديدهايم كشورها
صرف زيادي هزينههاي.كردهاند مخفي او پشت را خودشان هم ديگران و نيست بزرگي
ضعيف متون و بازيها و كارگرداني جز چيزي نهايت در اما شود دعوت آنها از تا ميشود
.ميزند لطمه ممتاز تئاتر حيثيت به آنها اجراهاي.نديدهايم آنها از
چند و آورده صحنه به را (ژنه ژان) كلفتها نمايش اكنون هم كه هم رفيعي علي دكتر
اين به نسبت است ، كرده اجرا را (خون عروسي نمايش) لوركا از موفقي اجراي پيش سال
دل خون با ايراني كارگردانهاي كه است معتقد چون نيست ، خوشبين چندان اتفاق
.نميشود حمايت آنان از بايد كه آنگونه و ميكنند كار فراوان خوردنهاي
عنوان به و برسد راه از آلماني كارگردان يك كه بپذيرد نميتواند هيچوجه به او
.كند ارائه اروپايي مخاطبان براي را كاري ايران تئاتر نماينده
سه دو در ويژه به هماكنون ، خارجي و ايراني صاحبنظران گفته به بنا حال عين در
برگزيده كارهاي عنوان به ميتوانند كه آمدهاند صحنه به موفقي اجراهاي اخير ، سال
.درآيد اجرا به مرزها سوي آن در باشند ، كشورمان تئاتر خاص ويژگيهاي بيانگر كه
در جهاني و راديكال برنامه يك طي ميلادي هشتاد دهه آغاز از چولي روبرتو:چولي
به را مختلفي اجراهاي ايران و تركيه روسيه ، لهستان ، يوگسلاوي ، همانند كشورهايي
.است كرده دعوت آلمان در نمايش اجراي براي كشورها آن از ضمن در و برده صحنه
است گفته گفتوگويي طي برلين شهر در آلبا برناردا نمايشخانه اجراي هنگام چولي
هم تئاتر دنياي در و نيستند خوشحال ميكنم من كه كاري از همه ايران در كه
برناردا خانه نفر دوهزار تاكنون هستند ، تماشاچيان مهم اما دارد ، وجود رقابتهايي
.شدهاند قطعه اين شيفته و ديدهاند ايران در را آلبا
اجراي شب وحدت 30 تالار در آلبا برناردا نمايشخانه اروپايي تور اين از بعد
.نشاند خواهد كار پاي را زيادي بينندگان مطمئنا كه شد خواهد عمومي
:ميگويد و نميكند بازي ايران رويدادهاي در مهمي چندان نقش كه است معتقد چولي
توانسته اگر خوشحالم كنم ، كار ايران در كه داشتم را موقعيت اين كه خوشحالم فقط
با بايد آدم كه معتقدم من.باشم داشته نقشي ايران فرهنگي انزواي شكستن در باشم
اين دادن دست از دارد ، وجود ديالوگي چنين امكان وقتي.بماند گفتوگو در ديگر جوامع
.است نامعقول امكان
با بتواند است گرفته دست به كه را سرنخي اين كه است اميدوار چولي حال عين در
با اروپا تئاتر بيشتر ارتباط پايهگذار بتواند اين بر علاوه و ببرد پيش پيگيري
فرهنگي تبادل برقراري براي دنيا مختلف تئاترهاي مشوق ميخواهد و باشد آلمان تئاتر
.باشد
و مادي بازنگريهاي نيازمند ايران تئاتر كه هستند متفقالقول كشورمان هنرمندان
گروههاي اگر.شود فراهم تئاتر پويايي جهت معنوي و مالي امكانات تا است مديريتي
از ميكشند ، عمومي اجراي و توليد زمان طول در كه زحماتي ازاي به بتوانند ايراني
كه نميماند باقي بغضي و حب جاي هيچ مطمئنا ;گيرند قرار حمايت مورد مسئولين سوي
دلخوري باعث مسئولين بيتوجهي اما ميافتد ، كشور تئاتر در حاشيهاي اتفاقهاي چرا
جنبه بيشتر كه حركات نوع اين به نسبت كه ميشود ايراني گروههاي و كارگردانها
.كنند موضعگيري باشد ، هم ايران تئاتر بازتاب نميتواند نهايت در و دارد شخصي
كتاب نقد
چرمشير محمد نوشته بحرالغرايب نمايشنامه به نگاهي
اجرايي ذهنيت با
و (هملت از برگرفته) قجري قهوه ،(لير شاه از برگرفته) خون تبار سهگانه
گرانمايه آثار از اينجايي و امروزين بازخواني سه (توفان از برگرفته) بحرالغرايب
شده كتاب بازار روانه بازي گروه توسط مجلد يك در كه است انگليسي شكسپير ويليام
.است
سالهاي 77 در خودش توسط كه است پسياني آتيلا نوشته دو هر قجري قهوه و خون تبار
مطبوعات در متفاوتي نظرهاي و نقد اجرا ، از پس آنها پيرامون و آمده صحنه به و 79
از يكي در كه بود قرار (چرمشير محمد نوشته) بحرالغرايب اما.است شده ارائه
به بنا و بشود اجرا شهر تئاتر ترياي كافه در نمايشنامهخواني عصر برنامههاي
موكول امسال تيرماه به را بحرالغرايب نمايشنامهخواني زمان پسياني آتيلا دلايلي
.كرد
ويراني و گمبرون شهر حاكم حمله با كه جفره قديم حاكم بيرق ، با نمايشنامه اين در
شهر حاكم مرگآسا توفان يك دل از بار اين است ، شده تبعيد نامعلوم جزيرهاي به بصره
او...ميدهد نجات برميگردند ، حاكم دختر عروسي از كه را همراهانش و گمبرون
را (ماهي) دخترش تنها خوشبختي زمينه آمده وجود به موقعيت اين با كه است درصدد
اسارت به را (گمبرون شهر حاكم) ابودجانه فرزند آدم بيرق بنابراين سازد ، فراهم
اين كه سازد جاري آدم دل در را دخترش مهر عاشقانهاي موقعيت ايجاد با تا ميگيرد
.ميشود همراه موفقيت با آغاز همان از اتفاق
هستند قدرت آوردن دست به درصدد هريك جادويي ، و غريب موقعيت اين در خيانتكاران اما
اما بكشد ، را برادرش كه ميكند ترغيب و وسوسه را (ابودجانه برادر) عثمان ربيع كه
صديق و ميماند بيسرانجام خواب از ابودجانه بيداري و بيرق مداخله با قتل اين
جزيره بر حاكميت براي برميآيند درصدد (بيرق برده و ديو) خور و (ابودجانه آشپز)
حاليكه در.بود خواهند هم موفق نقشه اين انجام در و كنند ، آويزان درخت به را بيرق
بزرگواري با همراهانش و ابودجانه كرده از مهرباني با و انتقام از دور به بيرق
فراهم را آدم جديد حاكميت و ماهي خوشبختي زمينه آنان بخشش با و درميگذرد ،
است ، بيرق دسترس در جادويي نيروهاي از كه (پري سفيد نام به) دريايي پري.ميسازد
عزاداري بزرگمرد اين سوگ در تنهايي به خود و ميكند ، زندگي روانه آدم با را ماهي
!ميكند
متنهاي است ، خواسته دلشان كه آنگونه خودباوري و جسارت با تئاتربازي گروه اينكه
گسترش باعث حدي تا كردهاند ، اجرا آماده ايراني مخاطب نياز مبناي بر را شكسپير
شده ايران در _ كلاسيك آثار به رجوع با _ متون بازخواني نام به رشدي روبه جريان
.بگيرد قرار كلي ارزيابي مورد مقوله اين بايد خاصي فرصت در كه است
شخصيتها داستان ، چون ندارد ، همراه به را او شخصي امضاي چرمشير محمد بحرالغرايب
زبان حتي و است ، گرفته شكل ايراني نويسنده خواست مبناي بر محيط جغرافياي و
البته.ندارد شكسپير شاعرانه و فاخر زبان از صيغهاي و رنگ هيچ نيز شده استفاده
از شيوه اين و برسد ، اجرايي كاملا متني به كه بوده اين بر سعياش تمام چرمشير
و ميشود ، اجرا آماده چيز همه ديگر عبارت به.است مشهود متن در جاري كنش در ابتدا
.است آمده پيش اجرايي وجه همپاي نيز اثر ادبي وجه حتي
از متشكل كه جادويي _ رئاليستي بستري در.است بخشش و گذشت غالب تم بحرالغرايب در
خليجنشين مردمان باورهاي در ريشه كه پريان و ديوها) غيرواقعي و واقعي آدمهاي
حضور نحوه آنكه براي ميشود ، غيررئاليستي كاملا اجرايي شكل است ، (دارد ايران
.ميشوند اجرا غيررئاليستي فرم باني و باعث اجرايي ابزارهاي از استفاده و كاراكترها
داستان ، به متكي كه زيرساخت و است غيررئاليستي (اجرا) آخر روساخت ديگر عبارت به
نحوه اين البته.ميكند جلوه رئاليستي كاملا ميشود ، مضمون و شخصيتپردازي
و مدرن كاملا اثري به كلاسيك اثري از رسيدن يعني توفان نمايشنامه با برخورد
شيوه اين به كه ميرساند ، اثبات به را چرمشير بودن تكنسين زيادي حد تا امروزي ،
نهايت در و نمود لازمالاجرا امروز براي را كلاسيك متنهاي از بسياري ميتوان
متون در اجرايي زبان چون كرد تلقي اثر قوت نقطه را جديد ساختار نوع اين ميتوان
.ميچربد ادبي زبان بر امروزي
كردن ريسك نوع اين البته و ميشود ، خلاصه آنها كردن ريسك در بازي گروه بودن تجربي
اين كه است شده مواجه هم مخالف نظرهاي و راي با بوده الگوپذير هم زيادي حد تا كه
اين كه شد متذكر بايد اما.ميسازد وارد لطمه اثر اصل به غيرمنطقي برخوردهاي نوع
با بايد هم ايراني نويسنده است گذاشتن دست روي دست از بهتر زدنها لطمه نوع
و بود ، خواهد همين بوده تا وگرنه ببيند ، تدارك خود براي خاصي جايگاه بلندپروازي
.ميماند باقي غريب و ناشناخته عالم در همچنان
نمايشنامه
او ديوار
سواتيپندي:نويسنده
فرزانه سام - ملكمحمدي نيما:ترجمه
ميرود راه كه طوري آن.ميكنم فكر او به دوباره و دوبارهميكنم فكر او به:زن
كه چيزي.ميكند فكر چيزي به و - او ديوار - ميدهد تكيه ديوار به كه طوري آن و
چشمانش ميشود وارد كوچكش دنياي به وقتي.ميكند احساسش او تنها و ميداند او تنها
.ميشوند مهآلود
در نه اما است ، ديگري دنياي در حتما او خب ، شدهاند ، مهآلود هم الان همين
نگاه من به وقت هيچ او.جا اين از دور بسيار آري ، باشد ، يكي اين نزديك كه دنيايي
نگاه را سرم پشت شود خيره من چشمان به برگردد كه نميشد هم بار يك حتي.نميكرد
من و.چشمانم جز به جايي هر شانههايم ، طرف آن ميكرد ، نگاه را دستم بغل ميكرد ،
انگار نميكرد؟ توجه من به چرا.داشتم علاقه او به حال اين با.بودم متنفر او از
به نه كه ميدانستم ميزند ، لبخند كه ميديدمش كه چندي هراز و.نبودم جا آن من كه
.بود ديگري كس براي من ، براي نه و ميزند لبخند من
بود بلند قدش و داشت بلندي موهاي.بود زن آن تقصير نبود ، او تقصير واقعا چند ، هر
و آورد چنگ به را او زن آن و نبودم من كه چيزهايي آن همه.بود كامل لحاظ هر از و
... ميكردم نگاه قفسه توي نوشيدنيهاي به و مينشستم.بودم تنهاتر هميشه از من
بيرون هم با و بود زن آن با كه ميكردم فكر او به و... ميرفتم طرفشان كمتر
.است مرض يك مثل تنهايي.نگذاشتيم سر پشت كه را چيزهايي چه.ميخنديدند و ميرفتند
.او بود ، چيز يك متوجه تنها فكرم و بكنم كاري هيچ نميخواست دلم
او پيش روز يك.كند نگاه من به كردم مجبورش آري.كردم جلب را توجهش بالاخره خب
نداشت جرات او اما بودم ، زننده و زشت هميشه مثل.ايستادم رويش به رو درست و رفتم
.بيا من با گفتم ، و گذاشتم پيشانيش روي درست را اسلحهاي.بگرداند من از را نگاهش
هم با كه انگار و شد من ماشين سوار.(ميزند لبخند) كند رد را درخواستم ميشد چطور
كسلكنندهاي موضوعهاي نه گپزدم ، او با جالبي موضوعات درباره باشيم رفته بيرون
شده من مسحور او و ميرسيدم نظر به جذاب و باهوش خيلي.آن مثل چيزهايي يا هوا مثل
و برداشتم را اسلحه.آوردم كوچكم قراضه خانه به كوچكم قراضه ماشين با را اوبود
كه كردم دعوتش.كردم نوازش را ماشه قديمي دوست يك مثل گذاشتم ، ماشه روي را انگشتم
تمام در را اسلحه و است خودتان خانه باشيد راحت آقا ، بنشينيد اوه گفتم تو ، بيايد
.باشد كرده راحتي احساس چندان نكنم فكر بنابراين.بودم رفته نشانه طرفش به مدت اين
معلوم البته.خنديديم و نوشيديم هم با و كردم باز نوشابهگازدار يك خودمان براي
شده عصبي هم كمي حتما.بود ترسيده من از چي مثل پسرك.ميزدم حرف من بيشتر كه است
رفتار چگونه بايد كه نميدانست درست او و چيزها اين همه و خانم يك خانه در بود ،
.بود اولش بار !بود ماسك يك تنها نفسش به اعتماد (متفكرانه)..آريكند
كه گفتم او به.هستند ساكت و سرد سنگي ، ديوارهاي كه جايي بردم ، زيرزمين به را او
خانه ، در تنها چطور كه ميفهمد.ميكند درك مرا تنهايي او اتاق اين در جا اين
نميماندم ، بيدار آرزومندي با كه شبهايي چه.ميكردم گريه او خاطر به و مينشستم
خوب قدر آن.ميكردم تلف باشم داشته نميتوانستم كه چيزهايي آرزوي با را عمرم
آدمهاي.او مثل قشنگي آدمهاي نبودم؟ خوب چرا چرا ، و باشمشان داشته كه نبودم
.ميجويند بيزاري پايين آن زشتيهاي از و ميروند راه گرفته بالا سرهاي با كه قشنگي
.ماند جنتلمن يك آخرش تا (ميخندد)بود ترسيده كمي
.كشتم آدم يك من.كشتم را او من.نزد هم دست من به حتي (ميشود ناپديد لبخندش)
كه باشم داشته را كسي تا داشتم دوست چقدر.كشتماش بعد و كردم او نثار را قلبم
كه اين تا.نبود كس هيچ اما.كند گوش من به كه نفر يك بشوم ، شريك او با را مشكلاتم
پس.دهد گوش حرفهايم به اصرار كمي با تا داشتم را نفر يك من بالاخره و آمد او
محروميتها غمناك و طولاني قصه بودم ، گرفته پيشانياش طرف به را اسلحه كه همانطور
او.اينهاست همه دليل او كه ميدانستم ميگفتم ، برايش را گرفتهشدنها ناديده و
او تقصير همهاش.ديوانه يك.مريض و پير زن يك.كرده تبديل هستم كه چيزي به مرا
خودم كه بودم افتاده چاهي در من.ميكند كار چه كه ميدانست مدت اين تمام او !بود
وقت هيچ دهد ، آزار مرا تا رفت زن آن سمت به بدهد ، آزار مرا ميخواست اوبودم كنده
اين من.كشتم را او من پس.هستم تحمل غيرقابل چقدر بفهمم من تا نميكرد نگاه من به
.است غوطهور خودش خون در حالا همين است من زيرزمين در حالا او و.كردم را كار
.باشد ميخواستم هميشه كه است جايي همان بالاخره.است من خانه در او بكنيد ، را فكرش
به داده تكيه نشسته ، زمين روي ميكنم نگاه او به هنوز.است من با هميشه او حالا
.خودش كوچك دنياي در او ، ديوار ديوار ،
سيما
"سينماي 4"برنامه به نگاهي
كليشه از دور به
يزداني اصغر
شبها جمعه كه است سيما شبكه 4 برنامههاي پرطرفدارترين از يكي "سينماي 4" برنامه
.ميشود پخش
و برجسته فيلمساز يك معرفي ضمن هفته هر در كه دارد آن بر سعي برنامه اين:تنوع
.دهد قرار كارشناسانه تحليل و نقد مورد را او از انتخابي فيلم يك شهرت ، و سبك صاحب
گونه سراغ به هفته هر گيرد ، قرار كثيري عده توجه مورد بتواند آنكه براي سينماي 4
.نشود يكنواختي و ملال باعث فيلمها انتخاب در تنوع ايجاد با تا ميرود خاصي ژانر و
فيلمي كه هستيم (راعي مجتبي) پروانه يك تولد فيلم پخش شاهد هفته يك در مثلا
(استريت داستان) لينچ ديويد از شاهكاري بعدش هفته و است ، عارفانه _ فلسفي كاملا
انساني مفاهيم ارائه به خانوادگي و ساده بستري در فيلم كه ميشود گذاشته كنكاش به
و پليسي عامهپسند ژانرهاي به پرداختن از همچنين برنامه اين.ميپردازد فلسفي _
سراغ به هم ژانرها اين در بلكه نيست ، غافل تاريخي و ملودرام ، وسترن ، جنايي ،
اين بررسي به مختلف ابعاد از برجسته آثار ارائه با تا ميرود فيلمسازان نخبهترين
.شد خواهد مخاطبان شدن فراگير باعث تنوع بنابراين.برآيد ژانرها نوع
برنامه اين است ، متنوع و پويا كاملا سينماي 4 برنامه ساختار:برنامه ساختار
الگوهاي از كند ، حفظ را مخاطب ممكن شيوه بهترين به بتواند آنكه براي تركيبي
ساختار يك ارائه با بلكه نميكند پيروي ايران تلويزيون در رايج كليشهاي ساختاري
برنامه اين در.ميگيرد قرار مخاطب توجه مورد مشابه برنامههاي ديگر از بيشتر جديد
گفتار و فيلمسازي عوامل با مصاحبه ،(گوينده) متن روي صداي با مجري ، يك حضور ضمن
اين همچنين.ميشود جاري آن كليت در ساختاري تنوع سينمايي منتقدان و كارشناسان
با تا ميشود بهرهمند متنوعي و متناسب تصويري ولههاي و موسيقي تيتراژ ، از برنامه
.سازد دور مخاطب از را اجتماعي خستگي لعاب و رنگ ايجاد
در كند ، ايجاد آن تماشاي براي را لازم انگيزه بتواند كه آن براي برنامه اين:آنونس
همين.ميكند پخش برنامه لابهلاي در را بعدي برنامه آنونس دفعه چند براي قسمت هر
به آموزشي و علمي نگاه كه علاقهمندان از برخي كه ميشود باعث بعدي برنامه معرفي
پاي بيشتري آمادگي با آنها مطالعه و موجود منابع به مراجعه با دارند ، برنامه
و حرفهاي كاملا آنها متن روي گفتار و آنونسها ساختار البته.بنشينند برنامه
برخورد حرفهاي بيانگر زيادي حد تا آنونسسازي شيوه همين كه ميآيد نظر به سينمايي
.است سينماي 4 برنامه (مقدم حميدي محمد) كارگردان و تهيهكننده كردن
برنامه دستاندركاران اگر كه نيست نقص و اشتباه از عاري موفق برنامه اين متاسفانه
يك شاهد بعدي سريهاي در مطمئنا بردارند ، پيشپاي از را آنها كه برآيند درصدد
.بود خواهيم ديدنيتر و و موفقتر برنامه
لطمه تماشاچي فرهنگي شعور به انتخابي فيلمهاي از برخي اندازه از بيش سانسور
به كه ندارد اين جز چارهاي هيچ برنامه تهيهكننده بنابراين.ميكند وارد رواني
مالت شاهين فيلم پخش مثلا.باشند برخوردار حداقلي سانسور از كه برود آثاري سراغ
لطفي هيچ آن طولاني سانسور با ميشود ، محسوب جهاني شاهكار و كلاسيك آثار از يكي كه
برنامه.ميشد او خاطر ناراحتي و عصبانيت باعث كه آن جز نداشت ، تماشاچي حق در را
محتوايي و علمي بار تا ميكند دعوت متخصصي ميهمانان از آثار معرفي و نقد براي
لحن از بالا سواد وجود با منتقدان و كارشناسان اين از برخي اما شود ، مضاعف برنامه
تا ميباشند نويسنده افراد اين بيشتر و نيستند ، برخوردار مناسبي كلامي بيان و
جا اين در و.نميگردد مخاطب خاطر مطلوب سخنانشان شايد و بايد كه چنان سخنور ،
ريتم به كه بكشد بيرون حرف طوري ميهمانان از كه است تلويزيوني كارگردان وظيفه
.نشود وارد آسيبي برنامه
از آن از قسمتي بودن زنده و مخاطبان با ارتباطي پل ايجاد با ميتوانست سينماي 4
ايجاد باعث برنامه تماشاگران و منتقدان با زنده ارتباط.شود برخوردار بيشتري توجه
جهت در كه ميشوند واداشته ميهمان كارشناسان ضمن در و ميشود گفتوگو و چالش
نظر و گفتار تنوع با ضمن در و كنند بيان را نياز مورد اطلاعات مخاطبان خاستگاههاي
گوش نظرهاي و نقد به بيشتري اعتماد با مخاطب و ميرود بالاتر برنامه محتوايي بار
يك نقد به نسبت اوقات بعضي كه هست صرف شنونده مخاطب حاضر حال در.ميدهد فرا
كفشي لنگه حكايت سينماي 4 برنامه كه اين كلام مخلصدارد منطقي اعتراض كارشناس
به مخاطبان جلب جهت در تلويزيوني شبكههاي مديران اغلب متاسفانه !بيابان در است
و توليد و نيست ، مخاطبان شايسته برنامهها اكثر و نميكنند عمل پويايي و موثر طور
بهتر توليدات براي مناسبي الگوي ميتواند سينماي 4 همانند مناسبي برنامههاي پخش
.باشد تلويزيوني
|