نميشود زمزمه ترانهاي
*موسيقي مرزهاي شكستن
حركت و حس جوي و جست در
هنر حاشيه
فرانسه در ايراني گرافيك مكتب
نميشود زمزمه ترانهاي
بيات بابك با وگو گفت در سرايي ترانه و آهنگسازي
نژاد شاهرخي محمدرضا :عكس
ميگشتم خودم لحظه به لحظه شدن سياه و شدن غرق دنبال خودم افكار در هم شايد
نميشد تمام بيكم خودكار اما ميكردم تمام را خودم آگاهانه و
محل كه برسي دوم طبقه به تا ميزني دور را پله پاگرد وقتي:نصيري آرش هنر ، و ادب گروه
.جا همه در پراكنده نتهاي و ميز بر پراكنده نت كاغذهاي.ميشود عوض فضا اوست ، كار
در آن در كه كوچكي عكس و شاملو بزرگ عكسديوار بر شده قاب عكسهاي و كاستها و كتابها
امام از يكي مبارك ، تمثال دو و پسرانش باربد و بامداد با عكسي.است ايستاده شاعر كنار
كار بزرگي كارگردانان با":ميگويد خودش.(ع)رضا امام از بزرگي تمثال ديگري و (ع)علي
مرا امام.كردم كار رضا امام با آخر سر و ساختهام موسيقي فيلم صد حدود براي و كردهام
عربي من.بودم كار در غرق ماه بيست من و داد قرار آب زير در و شيشهاي محفظه يك در
"بود دانا هركه بود توانا" مثل من براي كه خواندم را عربي شعرهاي آنقدر اما نميدانم
خبر خانوادهام و زندگيم از ماه بيست حدود فهميدم تازه ساختم را كار آنكه از بعد.شد
".نداشتم
ترانه و تصنيفترانهايست موسيقي و ترانه بحث ما ، اصلي بحث اما گفتيم را اينها
زبانزد كه پاپ آهنگهاي از بسياري شكلگيري روند در.ملتهاست شفاهي فرهنگ جزءلاينفك
مشهود فهيم آهنگساز يك پاي جاي _دارد را خود جاي كه _ ترانه شعر بر علاوه شدند ، مردم
فيلم آهنگساز يك فقط را خود اكنون هرچند اواست آهنگسازان دسته آن از بيات بابك.است
فرهنگ.اوست ملودي از سرشار روح محصول تاثيرگذار و سنگين آهنگ دهها اما ميداند
را او كه كساني.است مشهود ماندگار و مطرح خوانندگان از بسياري روي بيات بابك موسيقايي
و استادي با را ملوديها زيباترين كه ديدهاند درحالي قهوهاياش ، پيانوي پشت نشسته
خواندن شيوه در را خواندنش فرهنگ و صدا تاثير ميتوانند راحتي به ميخواند تمام احساس
آفريده انقلاب از بعد در كه زيبايي آثار وجود با او اينكه.كنند پيدا آثارش خوانندگان
و پاپ موسيقي كنوني وضعيت به مربوط بخشي حتما نميداند پاپ موسيقي آهنگساز را خود است
قبول را امروز پاپ خوانندگان از كداميك كه من ، پرسش اين برابر دراست آن خوانندههاي
اما نميگويم كسي به را جوابش هم من.نگويم هيچكس به كه ميدهم قول.ميكند سكوت دارد
.است شخصي قضاوت همه اينهاشويد متوجه را علت شايد تا بخوانيد را مصاحبه ميتوانيد
.جوانهاست موسيقي پاپ موسيقي.بكنم ديگري شخصي قضاوت بگذاريد است مساعد زمينه كه حالا
كند؟ تكرار را جوانياش حسهاي نميتواند نيست جوان ديگر چون بيات استاد نكند
* * *
و آثارشان اصلي مشخصه دلسوختگي كه است هنرمندان از نسلي يادآور ما براي بيات بابك نام *
اسفنديار فرهاد ، مرحوم كيميايي ، مسعود:است مشخص كارشان در اجتماعي تعهد نوع يك
آيا چيست؟ مشترك مشخصه اين عامل ميكنيد فكر...و داريوش عطايي ، جنتي منفردزاده ،
؟...يا شماست شدن بارور زماني شرايط زاييده
.ميآيد يادم به تهران شهر پايين خاص زندگي نوع و رفاقتها ميانديشم گذشته به وقتي
شروع در من مشوق كه ايرج مادر و پدر.دارد نقش من گذشته در خيلي كه عطايي جنتي ايرج
احساس فراوان ، اشتياق من در.بود موسيقي كردن دنبال مخالف كاملا كه پدرم.بودند كارم
سني ، يك تا يخچال ديوار يك مثل فقر اما.بود فراوان استعداد دوستان قول به و فراوان
دستگاه ، چهارصد دلگشا ، خيابان كرمان ، خيابان دولاب ، آسياب سر.بود من كار پيشرفت مانع
من زندگي ماجراي شاهد آنجا قديمي ديوارهاي تمام آبسردار ، مدرس دبيرستان ژاله ، ميدان
اوقات گاهي كردم؟ شروع را موسيقي چگونه ميثمي ، دبستان ابوريحان ، دبيرستانبودهاند
.كنم برقرار موسيقايي ارتباط مردم با ميتوانم و شدهام آهنگساز كه نميكنم باور
توضيحات اين در و گفتيد شدهايد بزرگ هم با بچگي از اينكه و عطايي جنتي با آشنايي از *
...دانستيد ايشان با مشترك نقطه را فقر فضاي و اجتماعي فضاي بيشتر
در مابود موسيقي با من آشنايي دليل و ميخواند ايراني آواز ميزد ، تار ايرج پدر
خانواده.كنم گوش را موسيقي نوع هر ميتوانستم ايرج خانه در اما نداشتيم راديو خانهمان
ايرج.كنم تعريف قصه يك.بودند من مشوق زندگي تمام در نهايت در و شروع در ايرج
بود آشنا كاملا شعرش با چون را ويگن ترانههاي اما بخواند درست را ترانه يك نميتواند
طوري يك و ميشدم بر از را آن شعر من كه بود اين حداقل.ميخواند من براي بچگي در
را ويگن ترانههاي كه داشتم دوستي دبيرستان دوره.ميكردم دريافت ايرج از را ملودياش
ويگن تقليد اينكه خاطر به.ميكرد نفرين را زيارتي ايرج هميشه پدرم ميخواند ، كلاس در
تقريبا.ميآمد خوشم او كار از هم من.ويگن ايرج ميگفتند او به ميخواند و ميكرد را
قبل.رفتم تهران اپراي به سالگي نوزده در خواندن ، همين خاطر به اماشدم او دنبالهرو
فقط.سلفژ تدريس به كرد شروع سالگي سن 17 در كه _ كيائي ميلاد _ داشتم دوستي يك اين از
براي شد تازه راه يك و تازه هيجان يك ايجاد و تازه دميدن يك شروع همين و جلسه چند
.موسيقي مورد در من يادگيري
شما.بپرسم شما ملوديسازي شروع از من كه آمد وجود به خوبي زمينه ميكنم فكر *
از چگونه عاشق نوجوان يك اينكه و كرديد تشريح را موجود فضاي و ملوديسازيتان زمينههاي
.ميكند حركت دارد احتياج آن به درونش كه عشقي سمت به آمده وجود به روزنههاي كوچكترين
.بگوييد ملوديسازيتان بگويم بهتر يا و آهنگسازي شروع از
بابلسر به ايرج خانواده با وقتي.بود دريا موج از گرفته الهام ساختم كه ملودياي اولين
وقتي.ميديدم را دريا كه بود بار اولين.كمتر هم شايد.نداشتم بيشتر سال رفتيم ، 16
دو شعر كه شكسته صدفهاي نام به ساختم ملودي و شعر يكافتاد تپش به قلبم تهران آمدم
برايم بعد سال چند ايرج را بقيهاش.سرودم دريا از خودم احساس با را ترانه اين از بيت
ناصر صداي با خودم ، صداي با:شد پخش راديو از اجرا سه با ترانه اين زمان آن در كه گفت
شروع خطي يك و معمولي ملودي يك از.بيامرز خدا پاشايي گيتي خانم صداي با آخر در و صبوري
خوبي شاگرد بتوانم تا بدوم بايد حالاها حالا كه است فرار اينقدر موسيقي البته.كردم
سال به تا كردم شروع خطي يك ملودي يك از بود اين منظورم.باشم موسيقي بزرگ اساتيد براي
شروعي اين و مشكل هارموني نوع آن با نوشتم را ديگر وقتي شايد فيلم ، موسيقي كه رسيدم 66
.بسازم ملودي ميتوانم بفهمم اينكه براي شد
و بسازيد آهنگ ميتوانيد ميدانستيد كه بوديد رسيده مرحلهاي به ديگر حالا شد؟ چي بعد *
كرديد؟ كار چه وقت آن.بگوييد شعر
دست سردرگمي ، .بود شده شروع زدنهايم پرسه تازه كه بودم رسيده مرحلهاي به من حالا
تن و خود روزمرگي مخارج درآوردن به دادن تن اجبار و داشتم كه انديشههايي به نيافتن
كه نوازندهاي مثلا با خواندن آواز يعني.كند برطرف مرا نان غم كه كارهايي به دادن
همان شايد اما.ماديات احساسش تمام و بود ايراد وجودش تمام ميكرد كار من كنار وقتي
لحظه هر كه بود ستاره دورترين شايد من هدف اينكه و دربهدريها زدنها ، پرسه و رنجها
در.زياد خيلي كردم تلاشنيفتادم پا از من.ساخت مرا ميشد نيافتنيتر دست برايم
.معلم بدون سالگي ، از 17 بعد يعني اول سال چند تا موسيقي يادگيري
پيدا راه آنجا به چطورتهران اپراي رفتيد سالگي نوزده در گفتيد ، كه همانطوري بعد *
كرديد؟
تهران ايراني كر دسته در.خواندن طريق از رفتم تهران اپراي به سالگي نوزده در
من كار ادامه در سال شش اين و بودم زابلي نصرتالله و باغچهبان شاگردثمين.ميخواندم
كانا دوستي يا كاوالر اپراي مثل ميكرديم اجرا كه اپراهايي اوقات گاهي.بود موثر بسيار
به بود آمده ايتاليا از كه خوانندهاي را آن نقش كه (خوبيها قهرمان) اصلي قهرمان وقتي
.ميگريستم زارزار سن پشت و ميكردم حس او قالب در را خودم ميكرد ، اجرا كوماكيو نام
.ساخت مرا آينده تقريبا كه بود لحظهها همان
...داشت مستقيم تاثير شما تشويق و كارتان شكلگيري در آثارتان مخاطب سليقه پس *
كه ميخورد چشم به كمتر.نميشود زمزمه ترانهاي تقريبا الان.بود همينطور.بله
.نميشود زمزمه آدمها لحظه در يا كوچهها در زمان اين شده ساخته موسيقيهاي از ملودياي
آن ترانههاي را زمان آن كار نيست ، خودم تنها كار منظورم را ما كارهاي موقع آن اما
نوع آن شنونده و جوانها وجود سلولهاي تمام با يعني.ميكردند زمزمه مردم را ، زمان
.ميكرد برقرار ارتباط موسيقي
...آب طرف آن شد منتقل فرآيند اين بعد *
تفكر مثلا.رفتهاند فرو خاصي قالب در ما مملكت مردم كشوري هر در درياها طرف آن.نه
.است متفاوت ميكنند زندگي آمريكا در كه آدمهايي با ميكنند زندگي اروپا در كه آدمهايي
خاص اجراهاي و خاص موسيقي انواع از خاص هواي و آب يا خاص مملكت به نسبت بعضيها شايد
موسيقي نزديكي باعث كشور ، آن موسيقايي فرهنگ و آسانتر كلمات آمريكا در.ميآيد خوششان
ترانه سنگين كلمات با شده بزرگ آنجا در كه ايراني بچه يك مثلا.است شده آنها با ما
البته.كنند كار آنها تفكر با مجبورند شاعران و موزيسينها و است نامانوس حتما
بوي و رنگ همان و است مشهود خوبي به آن در ملودي و شعر زيبايي كه دارد وجود استثناهايي
.شده حفظ آنها از برخي در ترانه گذشته
در.ميگويند خاصي فيلمهاي نوع يك به كه "فيلمفارسي" اسم به هست عبارتي ما سينماي در *
:ميگويند خاصي موسيقي به و دارد وجود تعبير اين موسيقي عرصه در و كلمه اين مقابل
موافق تعريف اين با چندان اينكه مثل كرديد كه صحبتهايي اين با "لسآنجلسي موسيقي"
نيستيد؟
ميتوانستم موقع آن.ميكردم زندگي آنجا را سال دو و بيست اين و ميبودم آنجا بايد من
ميسازد را ملودياش آهنگسازي ميگويد ، را شعرش شاعرباشد آزادي آنجا شايد.بدهم نظر
اين.بهتر تفكر تا موافقند بيشتر سود با كه هستند كمپانيها بيشتر اجرا تعيينكننده اما
اما بودند آزاد است درست.نكردند آنها كه كرديم كار چه ما پاپ موسيقي زمينه در ساله چند
.است نكرده پيدا را خودش راه هنوز ترانه اينجا در.داشتند را خودشان سختيهاي هم آنها
بيشتر پاپ موسيقي چون.باشند جوانها خود نهايي گيرنده تصميم و تعيينكننده بايد شايد
.ميشود ساخته جوان قشر براي
موسيقي اين تعريف به ميتوانيم ما و زديد حرف پاپ كلمه و پاپ موسيقي از شد خوب *
و ميگرفتيم پي را شما كار شكلگيري روند داشتيم ما كه نميرود يادم البته.بپردازيم
عامهپسند ، مردمي ، :كردهاند تعريف خيليها را پاپ موسيقي.برميگرديم مسير آن به دوباره
چيست؟ موسيقي نوع اين از شما تعريف..و ملي
در موسيقي نوع شكلگيري روند و اجتماع هر مردم درد از ترانهاي موسيقي يا پاپ موسيقي
ميگيرد شكل هنرمند هر انديشوارگي و دروني تفكر نهايت در و مردم درون تفكر و اجتماع آن
در خاصي توان كه ملودي و است ترانهاي موسيقي عامل مهمترين كه شعر از است تلفيقي و
از قبل در ايران در كه دارد خاصي روند ترانهاي موسيقي دارد ، مردم به شعر آن معرفي
.است سردرگم هنوز شروعش.شد تمام چيز همه مرتبه يك.داشت خاص وجهه يك تقريبا انقلاب
شامل شعري و موسيقايي پيوند شدن گسسته باعث اين.است نرسيده گذشته درصد ده به حتي هنوز
با ناصحيح تلفيق در ملوديها اشعار.ندارد توان.است خالي چيز همه الان.است شده ترانه
خدا بود ، كه برسد لحظهاي آن به ميتواند كسي چه اينجا حالا.ميكنند حركت يكديگر
خودم بيشتر دهه دو اين در.باشم سهيم نميخواهم اصلا من چرخش و حركت اين در.ميداند
اينقدر چونبدهد انجام ميتواند هم ترانه كار كه آهنگسازي تا ميدانم فيلم آهنگساز را
من عمر و بكشد طول دهه چند شايد آن نجات كه شده افتاده پيشپا و ضعيف ترانهاي موسيقي
گوش دهه دو اين در لسآنجلس ترانهاي موسيقي به وقتي شما.نميدهد را مسئله آن كفاف
آن پردازنده و خواننده كه شاعري و ميشويد روبهرو غلط رديفهاي با وقتها گاهي كنيد
"ببر خانهام به مرا" مثل ترانهاي اما.ميگيرد اشتباه قافيه با را رديف حتي است موسيقي
جدا هم از تيمها چون.است انقلاب از قبل ضعيف ادامه كه ميشود شنيده ترانههايي يا
روياهايشان بودند ، شده بزرگ هم با بچگي از و بودند كرده زندگي هم با كه آنهايي شدهاند ،
با زندگي باران و برف زير را زمستان سختيهاي و بوده يكي كفششان ته سوراخ بوده ، يكي
ترانه هم با.بسازند ترانه هم با كه جايي به بودند رسيده تا بودند كرده تحمل همديگر
چند اگر.بدهند ادامه را زندگي هم با و باشند خوشحال هم باكنند گريه هم با.بخوانند
كسي است بلد شنا كه است معلوم ميآيد بيرون آب از آرام كه كسي آب ته بيندازند را آدم تا
و ما امروز خوانندههاي.ميشود غرق دوباره ميزند نفسنفس و ميآيد بيرون عجله با
بازار به خواننده بهعنوان كار و كسب دنبال به فقطهستند دومياش ما آوازخوانهاي
بيرون را رهنما ماني مثل خوانندهاي ترانه يك كاست من.هنر بهعنوان نه ميشوند ارائه
ارائه را فرزنداني كه بودم آن دنبال به منميگفتم او به بايد را راه ادامه اما دادم
ترانه يك با.كنند پيدا را راهشان خودشان خواننده ، بهعنوان يا آهنگساز بهعنوان كه كنم
خودشان اين ميشود چه راه ادامه حالا كردم معرفي خواننده يك آلوده دستهاي فيلم در
سربلند ميآيد وجود به داريوش وقتي.باشند نجات راه دنبال به بايد مرداب يك در كه هستند
آنها با و بخواند مختلف نسلهاي براي ديگر دهه دو تا ميتواند كه است معلوم سرفراز ، و
ميخواند ، .نيست مطرح برايش كاسبي فقط.كند كار چه ميخواهد ميفهمد كند ، برقرار ارتباط
را راهش هم دريا شب در حتي.آرام خيلي.كند شنا ميتواند هم دريا در ميخواند ، دل ته از
.ميكند پيدا
مولفههاي بين رفاقتهاي.است موثر خيلي رفاقتها پاپ موسيقي شكلگيري روند در پس *
...خودتان تيم مثل شدند منفصل حالا تيمها اين ترانه توليدكننده مختلف
هم با چقدر بودند؟ دوست هم با سال چند ميدانيد منفردزاده ، اسفنديار و قنبري شهيار
زندگي چقدر ميداني واروژان و قنبري شهيار آوردند؟ وجود به را جمعه تا كردند زندگي
واروژان و عطايي جنتي ايرج ؟"مرگم به راضي تو پيش برگم يه قد تو واسه" ساختند تا كردند
كن ، كمكم كن كمكم" مثل ميفهميدند را همديگر كردند زندگي هم با چقدر ميدانيد هم باز
دبستان از جنتي ايرج و بيات بابك هم اينها آخر.ساختند را "بميرم تا بمونم اينجا نذار
كاملا تنش بوي ميكنم فكر او به وقتي نبينم را ايرج هم سال بيست اگر.شدند بزرگ هم با
اگر.ميكرديم زندگي هم كنار روز و شب كه ميافتم روزهايي آن ياد.ميخورد مشامم به
بود سالمان سيزده وقتي.ميخوابيديم هم گردن ميانداختيم دست شبها نميگيرند ايراد
صدايش يعني.ميكرد خارج را ملودي اما ميخواند درست را شعرش ميخواند ترانه من براي
خوبي صداي.بود تار نوازنده.بود موزيسين پدرش او ميگويد چه ميفهميدم من.ميشد خارج
از مرا ايرجميكرد تكرار من در را موسيقي.ميكرد تكرار من در را زندگي ايرج.داشت
.داد نجات آب توي
ميخواهم.رسيديد هم واروژان به و كرديد صحبت پاپ موسيقي در موثر آدمهاي از شد خوب *
روي تاثيري چه واروژان.واروژان خصوصا و بپرسم يكديگر روي شما نسل آدمهاي تاثير از
داشت؟ شما
ارانژمان اينكه نه حالا اصلا.داشت زيادي تاثير ترانه آهنگسازهاي تمام روي واروژان
تمام واروژان با اماميشود شروع واروژان از واقعا اما بشود ، شروع واروژان از ترانه
آكوردهاي تاثير پيانو ، تاثير زهيها ، حركتنميشود تمام واروژان شدن تمام با نميشود
كارها خيلي پاكش قلب آن با واروژان.است واروژان سبك همه و همه ترانه ملوديهاي در زيبا
كه او از و.بود موسيقي خود واروژان.ميگنجد موسيقي در اما.نميگنجد كلام در.كرد
واروژان از قبل هستم ، مديونش را موسيقي در زندگيام همه كه اوشال محمد من استاد بگذريم
آن با پاكش احساس و بود جلوتر حركتش خودش زمان از كه كرد كارها خيلي واروژان با و
و برف توي كشاند و كشاند اينقدركشاند خودش دنبال به مرا (نامطبوع) سوناس دي آكوردهاي
من.ميكشاند خودش دنبال به هم باز كه حالا و موسيقي رفيع قلههاي سربالايي توي.باران
محمد تاثيرگذار موسيقي فرهنگ وجود آن موسيقي و "بنبست" در ولي بودم خودم "جنگل" تا
جاي من و داريوش عطايي ، جنتي ايرج خونه يعني "خونه" در.است مشهود كاملا من روي اوشال
.است بزرگي حس تنظيمكننده دنبال به اوشال محمد پاي
كه جايي به بوديم رسيده.ميگرفتيم پي را شما بيوگرافي داشتيم كه جايي به برگرديم پس *
موقع آن كه گفتيد و ميكرديد اجرا را اپراهايي اوقات گاهي و ميرفتيد تهران اپراي گفتيد
بگوييد؟ را آن از بعد لطفا بوديد ساله دو و بيست يا يك و بيست
خانه ميرفتم.را خودم حتي نكردم ، دنبال موسيقي اندازه به را چيزي هيچ آن از بعد
صداي با "بزن حرفي خدا اي" ترانه تا ميكردم نت را آهنگهايم داشتند پيانو كه دوستهايم
بعد و كردم كار واروژان كنار در يا واروژان همراه به فيلم آهنگسازي بهعنوان كه عارف
تا برهنه" "آفتابي شب" مثل.دادم ادامه را فيلم موسيقي خودم تنظيم با كه مختلف فيلمهاي
سريال و "الوند سيروس" كار "زيرآب فرياد" صفار.م كار "مرداب در خورشيد" ،"سرعت با ظهر
،"جنگل" ،"كنكوري علي" ،"غم شهر" مثل ترانههايي مدت اين خلال در مقدم جلال كار چنگك
بسياري و "آب زير فرياد" ،"كن آفتاب خانم خورشيد" ،"طلايهدار" ،"خونه" ،"بنبست"
اي ببين" ،"خورجين" ،"خاتون" ،"تپش" ترانههاي و داريوش صداي با را ديگر ترانههاي
همچنين و ابي صداي با را ديگر كارهاي بسياري و "سايه" ،"من بزرگوار روح" ،"شرقي بانوي
از من" ،"جوانه" مثل ديگري كارهاي و است ايرج شعر با اينها همه كه كردم كار پاشايي گيتي
شهرام از كه شعري تنها سهراب ، علي صداي با "نشو خسته" و سهراب علي صداي با "ميآم سفر
...و "نبود تو مثل هيشكي" و "كتيبه" ،"ميآد روز يه نفر يه" گوگوش با.ساختم دانش
ميدانيد؟ كي و كجا را كارهايتان عطف نقطه شما *
.ميشود معلوم مرگش از بعد هنرمند يك عطف نقطه هميشه.نرسيدم نقطه آن به هنوز شايد
مردم ارتباط شروع تازه مرگش از بعد شايد ياباشد هم هنرش مرگ خودش مرگ هنرمند يك شايد
از بعد ترانه در من زندگي روزهاي بهترين است ، مسلم كه آنچه.باشد هنرمند آن كار با
ميتوانم روزيبودم فيلم آهنگساز صرفا من انقلاب از بعد چون باشد نميتواند انقلاب
دهه دو اين در را فيلم موسيقي.كنم كار دلم براي فقط كه كنم تلقي ترانه آهنگساز را خودم
و بود هماندازه هزينههايمان با قراردادمان مبلغ ما اوقات گاهي.كردم كار دلم براي
دهه دو اين در زندگي در سينهخيز حركت.ميكرديم خرج هم جيب از عشقمون براي اوقات گاهي
مشهود فيلم موسيقي در هم حرمت همان كه حالا.بود شده عادت برايمان فيلم موسيقي براي
آب زير آدمهاي يا.است كمرنگ خيلي اينكه يا.است شده تمام ديگر بيكمان خودكار.نيست
و بمانند آب زير كه ميخواهند و نميكنند فعاليتي اكسيژنگيري و تنفس و شدن شناور براي
.نيست معلوم باشند داشته آمدن بيرون شوق كي حالا.باشد راهشان ادامه جا همان
.ديگر چيز يك مورد در ديگري و فيلم موسيقي مورد در يكي.ميشود مطرح سوال تا دو اينجا *
الان ترانههاي چرا.بپردازم بعدا ميخواهم فيلم موسيقي به چون ميپرسم را دومي اول
ندارد؟ را گذشتهتان كارهاي بوي و رنگ شما خود ترانههاي حتي چرا و نيست جدي
نباشم صددرصد است ممكن گذشتهام كارهاي دنبال به من.است بوده جدي من براي هميشه ترانه
.است من ملوديهاي كارها اين هم حالا و بوده من ملوديهاي هم كارها آن صورت هر به اما
كه بود همآغوشيهايي يك موقع آن و آنجا.ميكند زندگي خودش لحظه در هميشه هنرمند
فكر اول من ، خود حتي ديگران و خوانندهها حالا اما.ميداد تشكيل را آن دهم درجه ماديات
مرفه زندگي.ميخواهد بالا مدل ماشين خواننده.بگذرانيم را زندگيمان چگونه كه ميكنم
امروزي لمس قابل چيزهاي دنبال به باز كردند لمس را مرفه زندگي كه آنهايي حتي.ميخواهد
عقب خاطر به كه بود سوار قسطي قراضه فيات يك معروفيتش اوج در داريوش زمان آن اما.هستند
ميخواهند بيشتر خوانندهها امروز.بكشند پايش زير از بود ممكن آن هر اقساطش افتادن
مياندازند آنها خانه دم را تيرهايشان كه آهنگسازاني يا بسازند خودشان را ملوديهايشان
جوان.ميشود افتاده پا پيش و آبكي چيزها خيلي دليل اين به را شعرهايشان همينطور
ديگر سال نميدانم من.است خواندن وجودش همه و چيزش همه امروز شريف حامي مثل بااحساسي
و پنجاه كه هم من نه ، كه او حالا بود خواندن چيزش همه روز يك رهنما ماني.ميگويد چه او
در هنوز مردم كه خوشحالم اما.ميترسم فردايم از.كنم زندگي ميخواهم است سالم پنج
"بستهام مشت اسير ببين ، پروانه يه مثل" ،"نيست رفتن آواز كوچه با" ميزنند فرياد كنسرت
نرفتيد؟ چرا...اينكه آمد ذهنم به الان همين سوال يك *
داشتم پسر يك.بود من به اميدش بيشتر مادرمبود پير پدرم اينجا ، ماندم.بروم كه نشد
اينكه از بعد.بندرعباس رفتم.ماندم و ماندم.داشت من به احتياج و داشت خوني ناراحتي كه
من براي چيز همه داريوش.جنتي ايرج و بودم داريوش ميهمان آنجا كه برگشتم انگليس از
من كه كرد فراهم بود احتياج مورد خانوادهام و من براي كه هرچه زندگي ، محل.كرد فراهم
همان درست.فهميدم همانجا را پدرم مرگ.كرد فوت پدرم كه بودم آنجا بمانم انگليس بروم
.مرد پدرت گفت ناگهاني و آمد من ناخودآگاه در حسي يك آنجا از.لحظه همان درست و ثانيه
ساختماني شركت يك در بندرعباس رفتم.بود گذشته فوتش از كه بود روز چند ايران آمدم وقتي
سال دو.داشتم شركت اين در زيادي مسئوليت.كردم كار ابوموسي جزيره و بندرعباس در
مرگ" موسيقي كه سال 61 تانيست گفتني خيلي هم بقيهاش.دادم ادامه آنجا را زندگيام
سالهاي و بعد سال يعني بعد و شد فراهم برايم ماندن انگيزه و ساختم را بيضايي "يزدگرد
را چيزها خيلي ميتوانم حالا.ساختم فيلم موسيقي دقيقه هزار دو از بيش حدود كه بعد
نميتوانستم را "خونه" و "بنبست" از بهتر شايد رفتنم با كه صورتي در.كنم اركستراسيون
و ميشدم حل خودم در هم من شايد و نميكردند قبول مردم شايد ميساختم هم اگر.بسازم
ديگر شهر به شهري از بيبهره و بيباران يائسه ابر يك مثل و نداشتم موسيقايي زايش
من.كنم تكرار را موسيقي كه باشد چه.كنم تكرار نميتوانستم هم را خودم حتي و ميرفتم
باعث كه بيامرزد را زالزاده و شاملو خدا.ساختم را "ناگفتههاست از سرشار سكوت" اينجا
و بودند شاملو نوشته روي "پري پيرهن زري خروس" و شاملو صداي با "سپيدهدم چيدن" ساختن
،"آنجليكا كشتي" ،"خوبان عروسي" ،"مسافران" ،"ديگر وقتي شايد" مثل فيلمهايي موسيقي ساخت
توي من ماندن نتيجه ديگر فيلم موسيقي هشتاد حدود و "ضعف نقطه" ،"آخر پرده" ،"عروس"
نميميرند هرگز پهلوانان سريال شبان و سلطان سريال "طلسم" ،"تختي" ،"مرسدس".است مملكت
.است اخير سالهاي توي من كارهاي ديگر از عشق ولايت سريال و
هم با را ديگري كارهاي شايد ميرفتيد اگر.رفتهاند شما تيم كه گفتيد جا چند شما آخر *
ميشدند؟ ماندگار كارهايتان بقيه مثل هم آنها كه ميكرديد ، خلق
كسي اما بودند پررفته جيب با بعضيهايشان.بود ساله چند توقف اين.آمد وجود به توقف يك
هر و ميزدند پا و دست زندگي مرداب در بودند رفته خالي جيب با كه بعضيها نميدانست
تن بعضيها.گذراندند را زندگيشان و دادند تن بعضيها.بود ديروزشان از بدتر روزشان
شايد.است نكرده كار حالا تا اما است آب آنطرف اوشال محمد.شدند غرق مرداب در و ندادند
كه چيزي آن به هنوز.ميكند حس بالاتر را خودش شايد.نميپسندد شايد.نميخواهد دلش
از كه من اما.ميشدم آنجوري هم من شايد من عقيده به است نرسيده است فاضلهاش مدينه
نميشدم ، خسته بودم كرده امتحان را چيز همه و بودم كرده شروع زندگي سطح پايينترين
دم كار نبودم بلد ديگر من آخر.ميكردم فكر داشتم دوست كه چيزي آن بهنميشدم وامانده
ميگشتم خودم لحظه به لحظه شدن سياه و شدن غرق دنبال خودم افكار در هم شايد.بسازم دستي
.نميشد تمام بيكم خودكار اما ميكردم تمام را خودم آگاهانه و
بايد چگونه موسيقي و تصوير بين ارتباط اينكه و بگوييد برايمان فيلم موسيقي مورد در *
.بپرسم را سوالش نيستم بلد حتي من و بلديد شما كه ديگر چيزهاي خيلي و باشد
برايتان خودم ديدگاه از ميتوانم بخواهيد حرفهاي و تئوريك صورت به اگر را فيلم موسيقي
را فيلم موسيقي.ساختهاند فيلم موسيقي سينما جهان در كه اساتيدي ديدگاه از و كنم تعريف
يك موسيقي خط يك يا و اصلي تم يك اساس بر گرفت تصميم آن يك يعني ساخت ميشود لحظه در
اين ، از بيش خيلي.نميگنجد مصاحبه يك قاموس در كه دارد مختلف تعاريف اما ساخت ، را سكانس
وقتي هميشه را فيلمهايم موسيقي من.كنيم صحبت فيلم موسيقي به راجع كه ميخواهد جا
تحليل و تجزيه را آن ميبينند كه ديگران بعد ميسازم ناخودآگاهم در ميكنم ، شروع
مثل.ميشود من خود تعجب باعث كه ميگويند مرا موسيقي لحظههاي ارتباطي دلايل و ميكنند
به شعرش كه ميبيند و ميكند باز را چشمهايش و ميكند شروع را شعر يك ناگهان كه شاعري
و ساختن از بعد.است نامعلوم برايش هنرمند يك زايش لحظه و خلاقيت لحظه.است رسيده پايان
لحظات كه بوده لذتبخش و راحت من براي فيلمي موسيقي.ميكند فكر آن به سراييدن از بعد
گرفته جان حامل خطهاي پنج روي ناگهان و آمده ناگهان.گرفتم كار به ساختارش براي را كمي
نهايي تاروپود تا استخوانبندي از لحظه به لحظه نواختند را آن استوديونوازندهها در بعد
چگونه كه بگويم ميتوانم فقط.نميگنجد تعريف اين.دادند جان من موسيقي و من به و را آن
حرفهاي هم حالا همين.ميسازم را موسيقي يك و ميگيرم كمك لحظه به لحظه خودم احساس از
هيچكدام.دارد خاص مفهوم ديگر لحظهاي و است نامفهوم برايم لحظهاي.است نقيض و ضد من
من ناخودآگاه نيروي و من ناخودآگاه كه لحظهاي آن جز.نميدهد نشان من به مرا راه آنها
.بشود من موسيقي لحظههاي ساخت باعث من وجودي خلاقيت نيروي و
ميداديد؟ انجام كاري چه بوديد قيود تمام از رها كاملا و نداشتيد زندگي مشكل اگر *
.ميآوردم وجود به را لحظههايم.ميكردم تكرار را گذشتهام چيز همه از فارغ مينشستم
نظرم جلوي آينده نهايي ايجاد براي ولي ميكنم فكر گذشته به موسيقي ساخت در هميشه من
و ناني غم هيچ بدون مينوشتم و مينوشتم فقط سال دو شايد يا يكسال داشتم دوست.ميآيد
.ميكردم اجرا را آنها فقطنميساختم موسيقي ديگر آن از بعد
خانوادهتان و فرزندانتان از لطفا.بكنم خانوادگي و خصوصي سوال مقداري يك ميخواهم *
.بگوييد كمي
از است ، نقاش دخترم و ميكنند موسيقي كار پسرهايم چون.دارم خانواده هم من همه مثل
و ميكند دنبال را كلاسيك موسيقي باربد.ميكند دنبال مرا راه بامداد.ميكنم صحبت آنها
موسيقي هم باربد.مينويسد موسيقي و پيانوست نوازنده بامداد و است هورن نوازنده
.ميروند كشور از خارج به موسيقي تحصيل براي دو هر هم الان.ديگر طور اما مينويسد
جديد خيلي كه ميكند كارهايي يك و دارد نقاشي در خوبي خيلي آينده ميكنم فكر غزل دخترم
ميكند تشويق را او كه فرشاد شوهرش و باشد اثرداشته راهش ادامه در بايد همه اينها.است
و خودش پشتكار به را هنرش بيشتر و غزل هنر در همينطور و است اثرگذار غزل زندگي در خيلي
.است مديون او تشويقهاي
*موسيقي مرزهاي شكستن
هنرمند نگاه
عليزاده حسين
نوع يا 5 بيشتراز 4 جهان در شايد.دنياست قديم هاي موسيقي از يكي ايراني موسيقي
گذرانده را گوناگوني شرايط ايران تاريخ.باشد نداشته وجود ايراني موسيقي قدمت به موسيقي
.است بوده شرايط اين با رابطه در تغييراتي دستخوش گذشته دوران از ايراني موسيقي و
با حال عين در كه دارد قديمي بسيار ريشههاي است دسترس در حاضر حال در كه ايراني موسيقي
حال در كه موسيقي.دارد بسياري شنوندگان و مانده زنده امروز تا و داده وفق را خود زمان
و اصلي دستگاه مبناي 12 بر ميشود ناميده ايران كلاسيك و پايه موسيقي عنوان به حاضر
از بزرگي رپرتوار بايد ميشود ، ناميده استاد ايراني موسيقي در كه كسي و شده بنا فرعي
مرحله ملوديها اين كامل فراگيري از پس.باشد داشته حافظه در را گوناگون ملوديهاي
وجود به نوازنده ذهن در لحظه در كه است موسيقي نوازي ، بداهه.ميشود آغاز نوازي بداهه
وجود بويژه و است يكديگر گرو در نوازنده و شنونده وجود هميشه نوازي بداهه در.ميآيد
از خوبي احساس و شود اي صحنه وارد نوازندهاي اگر مثال طور به.است موثر بسيار شنونده
نوازندهاي يا ودهد انجام خوبي نوازي بداهه نميتواند برنامه آن در نگيرد ، شنونده
عشقي ابراز واقع در نوازي بداهه.آورد وجود به را مثبتي احساس و كند عوض را جو ميتواند
بيان براي لحظه يك در چيز همه.نميآيد وجود به ذهن در اي جمله و كلمه هيچ از كه است
بداهه آهنگساز غربي موسيقي در مثلا.ميگيرد شكل كرده لبريز را انسان وجود كه احساسي
خلاقيت تمام ايراني و شرقي موسيقي در اما.ميكند كار آن برروي سپس و ميكند ثبت را خود
شده ثبت و مانده باقي قديم از كه هستند زيادي ملوديهاي.ميافتد اتفاق لحظه همان در
ملوديهاي از كه است گوشه تا 30 شامل 20 ايراني موسيقي دستگاههاي از كدام هر.اند
فرعي و اصلي خود نوبه به هم ها گوشه اين.ميدهند موقعيت تغيير و شده تشكيل كوچكتر
برخورد موسيقي با گونه دو عادي شنونده.ميكنند عوض را مد اصلي هاي گوشه كه هستند
در نور از طيفي مانند بايد را موسيقي اماشاد يا و ميشنود غمگين را موسيقي ياميكند
كه صداهاست از طيفي موسيقي در ميدهد تشكيل را آن رنگها از طيفي نور در اگر.گرفت نظر
براي ايراني موسيقي در جهت همين به است دروني احساس و بيان براي ملودي يك دهنده تشكيل
و غمگين حالت دو به فقط كه دارد وجود متفاوت هاي گوشه و دستگاهها مختلف حالتهاي ابراز
نيز 20 دستگاه هر در فرعي و اصلي دستگاه از 12 غير به اين بر علاوه.نميشود تقسيم شاد
موسيقي در.هستند گوناگوني حالات كننده بيان نيز آنها كه دارد وجود مختلف گوشه تا 30
بيان را گوناگوني حالات ميتوان كدام هر با كه دارد وجود مختلف گوشه حداقل 900 ايراني
موسيقي تمام در.است بوده موسيقي همراه آوا و كلام هميشه ايران كلاسيك موسيقي در.كرد
غرب در گذشته قرون دراست داشته وجود كلام يا آوا ساز ، وجود از قبل و نخست جهان هاي
حاكم آن بر نيز كليسايي خاص قانونمنديهاي حتي و داشته وجود كليساها در عمدتا موسيقي
ميكند مستقل را خود موسيقي ميايد وجود به مختلف جوامع در تحولاتي كه كم كم و.است بوده
ها ملودي بود مذهب تاثير تحت موسيقي كه زماني تا اما ميشود خارج مذهب سايه زير از و
اين نيز شرقي كشورهاي در حتي تاكنون گذشته قرنهاي از.بود مذهبي كلام تاثير تحت نيز
از را خود و كرد رشد به شروع كلامي موسيقي كنار در سازي موسيقي و آمد وجود به تحول
از ادبيات كه اهميتي دليل به ايراني موسيقي مورد در اما.كرد جدا كلام با همراه موسيقي
ايران سنتي موسيقيداشته قرار آن تاثير تحت شدت به موسيقي هميشه داشته ، ايران در قديم
فارسي كلاسيك شعر در كه آنجا از و است ايران كلاسيك ادبيات به وابسته شدت به واقع در
در.دارد وجود موسيقي در مستقيما آن تاثير دارد ، اهميت سازيبسيار قرينه بويژه و وزن
وجود به موسيقي در اتفاق اين آمد ، وجود به آزاد شعر و شكست سازي قرينه ايران معاصر شعر
در دارد رديف عنوان كه ايراني موسيقيآمد وجود به ديرتر شود گفته است بهتر يا و نيامد
ايراني موسيقي در اي تازه اتفاقات بخواهد اگر و شده بافته و آميخته كلاسيك شعر با واقع
و ميماند تاريخ مانند رديف موسيقي حال عين در اما شود عوض بايد ها سازي قرينه بيفتد
و تحول.نميشود ايجاد تغييري آن در ميشود گرفته نظر در آموزشي رپرتوار عنوان به وقتي
موسيقي در غربي سازهاي از استفاده وگرنه آيد وجود به موسيقيدان ذهنيت در بايد نوآوري
بر آهنگساز عنوان به كسي اگر.نميشود محسوب تحول ايجاد و نوآوري خود خودي به ايراني
بنويسد ، اي قطعه و بداند هم را آهنگسازي تكنيك و داشته تسلط ايراني موسيقي هاي رديف
كه باشيم داشته توجه بايد ها شرقي ما.كند استفاده آن ارائه براي ابزاري هر از ميتواند
مايه از اگر هنري هر بلكه بگيرد ، خود به غربي رنگ كه نيست اين صرفا فرهنگ و هنر در تحول
.شود متحول ميتواند باشد ، پذيرفته تاثير خود فرهنگي هاي
متحول را خود هنر و فرهنگ بتوانيم تا كنيم طي را غرب مسير حتما هنر در بايد ما اينكه
نوآور اگر كه نيست اين صرفا نواز بداهه يا ساز آهنگ فكر در تحول.است اشتباهي فكر كنيم
متحولي اثر و كرد استفاده محلي ساز هر از ميتوان.كند استفاده غربي سازهاي از حتما است
اصوات ميرود كار به كه حروفي تمام يعني.هستند موسيقي دنيا زبانهاي تمام.داد ارائه را
بيان كه جملاتي.ميشويد متوجه را گوينده منظور شما كه ميآورد وجود به ريتمهايي و
به مختلف حالات بيان موسيقي.تفاوتي بي با گاه و است همراه عميق احساس با گاه ميكنيم
كلمات از زبان در مختلف حالات بيان براي كه همانطور.است متفاوت يكديگر با جملات ، وسيله
زبانها همه در.است همينطور هم موسيقي در ميكنيم استفاده گوناگون حالات با جملاتي و
ويژه موسيقي كه ميكنند ادا را آن لطافتي با حتما ميكنند بيان را دارم دوستت"جمله وقتي
ديگري موسيقي كه ميكنند ادا جملاتي كنند مي تهديد مثلا را كسي وقتي برعكس و.دارد اي
مدرن اشعار برخي در.ميكند استفاده بسيار موسيقي از ميسرايد را شعري شاعر وقتي.دارد
شعر هم با ارتباط بدون حروف و دارد اساسي نقش كه است اصوات بلكه ندارد اهميت مفاهيم حتي
عمل حصار مانند كه است مضر شنونده براي من نظر به زماني سنتي موسيقيميدهد تشكيل را
داشت بيشتر يا سال من 70 استاد و كردم آغاز سالگي دوازده در را موسيقي كه زماني از.كند
فكر لحظه همان در ميبردم لذت آن گرفتن ياد از بسيار كه ميداد ياد من به را چيزي و
مرزي هر شكستن براي كه كردم درك زودي به اما.دهم تغيير را آن ميتوانم چگونه ميكردم
كه رسيدم نتيجه اين به بعد اما كردم كار سالها را كلاسيك موسيقي.شناخت را مرز بايد
يك صرفا را خود ديگر اين بنابر.ميبرم كار به كه ابزاري بعد و است مهم من فكر اول
هم و دارد وجود سنتي كاملا قطعاتي هم من آثار در علت همين به.نميدانم سنتي موسيقيدان
.مدرن و غربي سازهاي يا شوند اجرا سنتي سازهاي با كه نميكند فرقي و است مدرن كه قطعاتي
اين.گرفت تصميم ملي موسيقي يا سنتي موسيقي چون مهمي اصطلاحات درباره سادگي به نميتوان
اوقات از بسياري در نيز موسيقي اهل حتي ايران در و هستند خاصي مفاهيم داراي همه ها واژه
كردن صحبت كه دارد متفاوتي عناوين ايران در موسيقي انواع.نميبرند كار به درست را آنها
.پرداخت آن به نميتوان جلسه اين در و است فني بحثي آن درباره
كانادا در عليزاده حسين سخنراني از برگرفته *
حركت و حس جوي و جست در
تصويرگر بيدقي ، حميدرضا با گفتوگو
و گرافيست و دارد انيميشن فوقليسانس و گرافيك ليسانس او.است متولد 1351 بيدقي حميدرضا
كنكور جايزه برنده پيدرپي سال دو.است كودك كتاب تصويرگري اصلياش كاراست تصويرساز
متن برگزيده كتاب جايزه ايران در كودك كتاب تصويرگران جشنواره در اخيرا و است شده نوما
:ميخوانيد كه داديم انجام وي با گفتوگويي.است برده "شيرها جنگ و خرگوش" كتاب براي را
زينالعابديني سعيد
كرديد؟ انتخاب گفتگو براي را تصوير زبان چرا *
هيچ و ننوشتم هيچوقت.نيستم موفقي آدم زياد ادبي مباحث در من كه باشد اين شايد دليلش
انجام ميتوانستم من كه است كاري تنها اين.نكردم هم سخنراني.نبودم خوبي سخنران وقت
سال 70 بار اولينكردم شروع اتفاقي را تصويرسازي.بود خوب طراحيام و نقاشي هميشه.دهم
متن يك براي كه فهميدم و گرفتم بابتش هم كمي مبلغ كه كتاب يك براي شد داده من به سفارشي
شعر جديام كار اولين.بود من برخورد اولين اين.كرد كار هم دنبالهدار تصاوير ميشود
.بود اشعار براي هم كارم آخرين و بود كشاورز ناصر آقاي "هاپ هاپ"
به كردن كمك براي است وسيلهاي تصوير آيا دارد جايگاهي چه ادبيات كنار در تصوير *
حيات تصوير هم و ادبيات هم آن در كه است مقولهاي تصوير اضافه به ادبيات يا ادبيات
.موافقيد تعبير كدام با شما.يكديگرند مكمل نوعي به دو اين و دارد را خود مستقل
به بايد يا تصوير من نظر بهخاص موارد در مگر ندارد تصوير به نيازي الزاما ادبيات
روي به را ديگري دريچه خودش يعني.كند رها متن از را خواننده اينكه يا كند كمك متن
بازار در دست اين از كه كتابهايي و بزرگسال ادبيات مورد در مثلا.كند باز خواننده
ادبيات حيطه وارد وقتي ولينيست كتاب صفحات همه در تصوير به نيازي اصلا دارد ، وجود
كودك كتابهاي الزاما بنابراين است ، تصويري تجربه آموختن حال در كودك چون ميشويم كودك
براي تصويرگري واقعياش ، معناي در تصويرگري من نظر به.ميشود ارائه تصوير با همراه
متون مثلاخودش جاي در اما باشد ميتواند هم ادبي متون و بزرگسالان براي.است كودكان
.كرد ارائه ميتوان بهتر تصوير با را علمي
انتخاب را داستان قسمتهاي كدام معمولا داستان يا كتاب يك تصويرسازي براي شما خود *
.ميكنيد
.دارد محدودي تصاوير كتاب هر حال هر به.كنم نگاه شما سوال به سفارشي خيلي بايد من
.نيست ثابت تصاوير تعداد هيچوقت.ميشود داده تصوير شانزده يا هشت سفارش من به زماني
قرار كه تصويري براي وليفرمبندي به هم چاپ و ميشوند مربوط چاپ به تصاوير حال هر به
مثلا دارد وجود حسي آن در كه نقاطي.ميگيرم نظر در را داستان كليدي نقاط بكنم كار شد
از حالت يك است ممكن دادن ادامه.داد ادامه و كرد گريه خرگوش اگر داستان از جايي در
نزديك نماي يك ميتواند هم كردنش گريه.ميزند حرف دوستانش با و ايستاده كه باشد خرگوش
غم ، مثل احساسهايي.ميكند منتقل را حس آن و است كردن گريه حال در كه باشد خرگوش چشم از
انتخاب را جاهايي خودم منهستند حركت تابع اينها همه اصل در.خنده گريه ، شادي ،
.باشد آنها در حركت و حس كه ميكنم
ارائه خواننده به تصاويري داستاني هر حال هر به.كنم مطرح ديگري طور را سوالم بگذاريد *
همين از شما كه است اين من سوال.دويد خرگوشي يا كرد شنا حوض در ماهي مثلا.ميدهد
فضاي و اتمسفر به توجه با اينكه يا ميكنيد استفاده ميكند ارائه داستان كه تصاويري
.ميكنيد خلق داستان به كمك جهت در تصاويري داستان ،
تصور يعني.كردم طي را دوره اين خودم اينكه بانيستم تصوير در مدرنيسم طرفدار زياد من
داستان بيس از هم يعني.آميخت هم در بايد را گفتيد شما كه حالتهايي اين دوي هر ميكنم
شما به مثلا.كرد اضافه بايد هم تخيلي فضاي مقدار يك اينكه هم و گرفت را تصاوير بايد
داشته قرار آن در بايد حتما ميوه سه اين ولي بچينيد بايد را ميوه ظرف اين ميشود گفته
ميوهها اين حتما ميگويد كه است نويسنده بلكه نميزند را حرف اين ناشر البته.باشد
كه باشد جنگلي بايد جنگل اين آيا ميشود صحبت جنگلي از داستان در اگر مثلا.باشند بايد
اين بدهد بيشتري جولان كودك تخيل به كه باشد جنگلي اينكه يا.بگيرد را كودك تخيل جلوي
در بايد ما اجبارا را ميوه چهار سه آن حال هر بهدارد بستگي تصويرگر مهارت به ديگر
با گفتيد شما كه را فاكتوري دو هر كه است تصويرگري موفق تصويرگر.باشيم داشته ميوه ظرف
.كند عجين هم
تصويرگر كه است اين دارد وجود تصويرگران براي كه مسئلهاي كتاب ، تصويرگري مقوله در *
اين كه دارند را مشكل اين تصويرگران اغلب.كند جلب را ناشر هم و نويسنده رضايت هم بايد
در شما نظر.شود بسته خلاقانه كاري ارائه جهت در آنها پاي و دست ميشود باعث محدوديتها
چيست؟ باره اين
زيرا.ميكنم برخورد قضيه با فني خيلي و بدهم انجام را وظيفهام بايد كه دارم عقيده من
ماست وظيفه اين ميكنم فكر من.شدم بزرگ نظامي خانوادهاي در من و بوده ارتش افسر پدرم
اين.باشيم داشته گله قضيه اين از بايد چرا حالا.كنيم جلب را نويسنده و ناشر رضايت كه
چنين و ميكند جلب را نويسنده و ناشر رضايت باشد خوب خيلي اگر تصوير كه است واقعيت يك
را كارم دارم اينكه يعني ميگيرم پول كار اين قبال در وقتي من.نداشتم حال به تا مشكلي
كار اگر كه ميكنم تكرار هم باز البته.نيستم آزاد و رها كار اين در آنقدر و ميفروشم
مشكل قضيه اين با كه تصويرگراني چرا نميكند آن در زيادي تصرف و دخل ناشر باشد خوب
دو را كار ميبندند ناشر با ماهه دو قرارداد يك وقتي كه نميزنند حرف مورد اين در دارند
كه وقتي دارم اعتقاد منكند گله ندارد حق ناشر اينجا در آياميدهند تحويل بعد سال
اين در آنقدر تو.ميكند فرق نقاشي با اين كند سود تو كار روي بايد ناشر شدي ، تصويرگر
.شد خواهد كارشناسانهتر اظهارنظرها باشد قوي كارت اگر نهايت در و نداري آزادي كار
.بشناسيم را آن چارچوبهاي بايد كه گرفتيم قرار تيمي يك در ما تصويرگر يك بهعنوان
كرديد؟ تصويرگري هم خارجي ناشر براي شما *
و درآورده ژاپني شينسكن نشر كه "سهراب و رستم" جز به.بوده خودم از كتابها متن بله
ترجمه زبان شش به كه "است زيباتر همه از كسي چه" كارها ديگر از.كرده ترجمه زبان پنج به
من" ديگري و شده ترجمه زبان دو به كه "دنيا جاي بزرگترين" يكي هم اخير سفارش دوشده
.هستم آن تصويرسازي مشغول الان و است خودم داستان هم آن كه "منم
همان تصاوير از ناشران كه است اين دارد وجود كتاب تصويرگري در كه ديگري مسائل از يكي *
يا.است ايراني كار از ضعيفتر بسيار معمولا كه ميكنند استفاده خارجي كتابهاي
قابل مردم اقشار اكثر براي كه كمتر قيمت با ضعيف ، بسيار تصاوير با بازارپسند كتابهاي
كار ادامه در تصويرگر براي را عواقبي چه ميتواند مسئله اين.ميكنند توليد باشد خريد
باشد؟ داشته دنبال به تصويرگري
جامعه در شود انجام است قرار كه كاري براي ببينيم بايد كه است اين هست كه مشكلي يك
.داشتيم والتديزني كتابهاي مثلا ما هم انقلاب از قبل زمان در.شده فرهنگسازي چقدر
كار و بود سالم هفت من كه ميآيد يادم.ميرفت فروش به هم كانون كتابهاي آن كنار در
جاي كه انديمشك يعني ميكنيم زندگي ما كه جايي به بود آمده كانون در مثقالي فرشيد آقاي
و بود ريال پنج داك دانلد كتاب مثلا زمان آن يعني.است قصه همان هم الان.است پرتي
كيفيت با كتاب يك و هست تومان دويست ايكيوسان كتاب هم الان تومان دو كانون كتاب
آنقدر و است زياد آنقدر رسانهها هجوم الان اما.تومان ششصد خوب داستان و تصويرگري
كه موقع آن برخلاف كه دارد وجود..و اينترنت ماهوارهها ، تلويزيون ، از تصاوير
اين در الان كنند انتخاب بچههايشان براي را خوب كار يك ميتوانستند ما خانوادههاي
موفق بسيار زمان آن كه تصويرگري مطمئنم.نميشود ديده اصلا خوب تصويرگر يك كار ميان
دارم قبول را اين من و نميبينند حتي و نميخرند را كارش كند كار بخواهد الان اگر بود ،
يك تا بخرند را ايكيوسان يا شيرشاه مثلا كه هم باز ولي.نيست تصويرگر نفع به اين كه
حرف و پيشنهاد جز كه است مسئوليني نزد كار كليد.است بهتر من نظر به را ايراني ضعيف كار
خيلي من و زدند حرفي تصويرگران جشنواره در وزير آقاي چون نميدهند انجام ديگري كار زدن
رستم يك ما":گفتند.نديديم اختتاميه مراسم در را وزير آقاي ديگر بعد.شدم اميدوار
چه مثلا حرف اين پشت كه است اين مسئله اما.است قشنگ خب حرف اين ".ميخواهيم امروزي
با حالا.ميدهند سكه دو كشور برگزيده تصويرگران به ميآيند مثلا.ميشود سرمايهگذاري
سي شما تصويرگري ، برگزيده خانمهاي و آقايان بگويند بيايند.نداريم كاري سكه دو اين
داستانهاي بهترين از داستان سي شما و ميدهيم شما نفر هر به تومان ميليون يك نفريد
يا تكواندوكارها مثل نميخواهيم كه ما.كنيد تصويرسازي ارشاد وزارت پشتيباني با را كشور
كردن جمعميآيند وجود به ناگزير قضايا اين نباشد حمايت وقتي.برويم خارج كشتيگيرها
در كه بگيرند نشر مجوز ميتوانند تنها آنهايي بگويند.ندارد كاري كتابها ، اين
از تعداد چه ميبينيم وقت آن (داخلي چه جهاني چه).باشد برگزيده كتاب پنج كارنامهشان
براي ميروم من وضعيت اين با خب.ميدانم مقصر را مسئولين من.ميروند كنار ناشران اين
كردن كار سال پنج با مساوي ميگيرم كتاب يك بابت مثلا كه پولي ميكنم كار كشور از خارج
اما.است مالي دغدغه از بيشتر فرهنگي دغدغه فرهنگي مسئولين براي آنجا.است كشور در
.است حاكم كه است مالي دغدغه اينجا
هنر حاشيه
رفته دست از نقاشي جستوجوي در *
مقدم كفچيان اصغر استاد معروف اثر "قهرماني ارزشهاي و پهلواني" ديواري نقاشي كردن پاك
ابتدا در چه اگر سازمان اين به متعلق سالن ديوار از تهران دانشگاه بدني تربيت توسط
را دانشگاه اساتيد و ماهر حسين آغداشلو ، آيدين چون نقاشي هنرمندان تند واكنشهاي
فراموشي به ديگر موضوعات مثل موضوع اين مطبوعاتي جنجال هفته يك از پس ولي دربرداشت
.شد سپرده
و غريبان شام مراسم برگزاري پيشنهاد اول روزهاي همان در دانشگاه اساتيد از جمعي گرچه
شده تهران دانشگاه و فرهنگ وزارت پاسخگويي خواستار ديگري استاد و بودند داده عزاداري
را آن همه موضوع ، آن از هفته دو گذشت از پس حالا و كرد فروكش سرعت به اعتراض تب ولي بود
وزارت از مسئولي نه و شد برگزار غريباني شام نه جنجال هفته يك از پس.كردهاند فراموش
اين علت گفتوگويي در تهران دانشگاه بدني تربيت كل مدير تنها.داد جواب دانشگاه و ارشاد
ورزشكاران براي بالا ارتفاع در توپ ندادن تشخيص و نور كمبود مشكل آمدن وجود به را كار
ولي است كرده كار اين به اقدام ورزشي كارشناسان نظر با كه بود گفته حتي او.كرد عنوان
كارشناسان نظر از بايد نكرد فكر تاريخي ، اثر چنين بردن بين از براي محترم مدير اين آيا
اثر اين كردن پاك به تصميم قبل سالهاي از ميشود گفته !كند؟ استفاده رشته ، اين هنري
.بود انداخته تعويق به را آنها اقدام اساتيد ، و دانشجويان اعتراض و تحصن كه بودند گرفته
.بود داده اختصاص نقاشي اين به را خود برنامه از ساعتي سال 79 ، در فرانسه تلويزيون
نقش كشاورزي وزارت ديوارهاي بر كه نقاش هنرمند "شيردل" نقاشي اثر نيز گذشته در گويا
.بود كرده پيدا "قهرماني ارزشهاي و پهلواني" نقاشي همچون سرنوشتي بود بسته
جوان كارگردانان و نوري محمد *
شناسايي هدف با كوتاه فيلمهاي جشنواره برگزاري به تصميم كه (سوني) خارجي شركت
از اينكه بر علاوه جشنواره اين در گذاشتن تمام سنگ براي است ، كرده عرصه اين استعدادهاي
نوري محمد توانسته ميكند استفاده داوري هيات براي ايران سينماي برجسته كارگردان 5
سال تنها نوري.كند راضي اختتاميه مراسم در اجرا براي را ايران پاپ موسيقي مطرح خواننده
و بود پرداخته برنامه اجراي به ميلاد سالن در سرطاني بيماران نفع به سال از 20 پس گذشته
اختتاميه كارت دنبال به او ، صداي شنيدن براي بايد خواننده اين علاقهمندان امسال
كاست از "مريم گل" ترانههاي برنامه اين در گويا.باشند جوان كارگردانان جشنواره
گفته.شد خواهد اجرا "خورشيد سرزمين آوازهاي" كاست از "وطن اي" و "خاطرات شكوفه"
اجراي به تركمنستان و آذربايجان موزون حركات گروه جشنواره اين اختتاميه مراسم در ميشود
.ميپردازند برنامه
آقاجري سايه زير عالينژاد خليل سيد *
درگذشت سالگرد نخستين بزرگداشت مراسم برگزاري از خبر ايران ، دانشجويان خبرگزاري ايسنا
چهارشنبه روز در "تنبور افسانه" عنوان با - كرد تنبورنواز استاد - عالينژاد خليل سيد
ولي.داشت طباطبايي علامه دانشگاه اجتماعي علوم دانشكده آمفيتئاتر در ماه آبان 29
اين برگزاري لغو خبر با بودند رفته دانشكده اين به مراسم اين پوشش براي كه خبرنگاراني
نااميدانه و شدند مواجه آقاجري هاشم حكم به اعتراض در دانشجويان تحصن علت به مراسم
به موسيقي دوستداران و علاقهمندان دعوت به پيش سال دو از عالينژاد ، مرحومبرگشتند
.درگذشت گذشته ، سال آبان در 27 كه ميبرد سر به سوئد كشور در كنسرت اجراي و آموزش منظور
البته.بود پرداخته تنبور تكنوازي به ناظري شهرام آواز با "عشق سخن صداي" كاست در او
تجمعات پايان از پس ميشود گفته.شد برگزار صحنه شهرستان در او براي بزرگداشتي مراسم
اجتماعي علوم دانشكده در عالينژاد خليل سيد بزرگداشت مراسم اخير ، هفتههاي در دانشجويي
.شد خواهد برگزار طباطبايي علامه دانشگاه
نشد برگزار فرهاد بزرگداشت *
"مهرداد فرهاد مرحوم" براي بزرگداشتي برگزاري از موسيقي خانه اين از پيش كه حالي در
علت به كه كرد اعلام موسيقي خانه گذشته هفته در داد خبر ايران پاپ موسيقي مطرح خواننده
مراسم موسيقي خانه ميشود گفته.نميشود برگزار مراسم اين مرحوم خانواده نكردن همكاري
با توافق به ملزم را خود و كرده برنامهريزي خود را موسيقي هنرمندان بزرگداشت
كه فرهاد خانواده چگونه كه ميآيد وجود به سوال اين حال.نميكند هنرمندان خانوادههاي
چنين برگزاري براي آيا و نكردهاند؟ همكاري موسيقي خانه با نميبرند سر به ايران در
رفع براي بهانهاي تنها موضوع اين يا است؟ "فرهاد" خانواده همكاري به نيازي مراسمي ،
.است فرهاد براي بزرگداشتي چنين برگزاري از موسيقي خانه تكليف
فرانسه در ايراني گرافيك مكتب
آبها سوي آن
طاولي فخر كوروش :ترجمه
فرانسه گرونوبل معماري مدرسه در "گرافيسم ماه" برنامههاي چارچوب در ايراني گرافيستهاي
گرفته ، شكل گرونوبل در ايراني گرافيست هنرمند كارهاي 15 ارائه با كه نمايشگاهي.حاضرند
آلن.دارد ادامه دسامبر تا 15 نوامبر از 23 و ميشود ناميده "ايراني فرياد" عنوان تحت
از كه است مصمم آنقدر ايراني گرافيستهاي معرفي در نمايشگاه ، اين برگزاركننده لوكرنك
آن مشخصههاي زايدالوصفي خوشحالي با و ميگويد سخن حوزه اين در "ايراني مكتب" يك وجود
و تمام رهبر يك البته و متعالي خوشنويسي و خطاطي هنر هزاره ، فرهنگ:برميشمرد چنين را
شكل را ايراني گرافيك هنر بيپايان استعدادهاي است توانسته كه مميز مرتضي نام به كمال
البته و جوان گرافيست يك ايران اسلامي انقلاب از قبل كه مميز مرتضي.كند هدايت و دهد
براي را دريايي فانوس نقش سالگي در 66 امروز بوده ، "گرافيك بينالمللي اتحاديه" عضو
از زيادي شمار كه او.ميكند بازي ايراني گرافيك هنر درياي مستعد و پرشمار گرافيستهاي
ايراني ، گرافيستهاي حرفهاي اتحاديه رئيس عنوان به داده ، پرورش را مستعد گرافيستهاي
.است داده پاسخ چنين "انترناسيونال كوريه" پرسش سه به
* * *
اين در است ممكن آياميشود گفتوگو گرافيسم حوزه در "ايراني مكتب" يك از اينجا*
چيست؟ مكتب اين از شما تعريف بدهيد؟ توضيح مورد
ميتوانيد شما دوره آن به مربوط طرحهاي در.ميرسد سال شصت به ايراني گرافيسم قدمت
جهانشمول و مدرنيزه ايراني گرافيسم امروز.كنيد پيدا را من كشور ذهني خاص تركيب و فضا
در ميتوانيد را شرايط اين شما ;است كرده حفظ را شدهاش تثبيت فرهنگي هويت اما شده ،
بصري الهام منابع تزئيني هنر و خطاطي.كنيد مشاهده اشيرول در درآمده نمايش به كارهاي
اين از استفاده در توانستهاند ايراني گرافيستهاي از بسياري.هستند ايراني قوي بسيار
انجام به خوبي به سنتي موتيفهاي مدرنسازي با را كار اين و شوند تخصص صاحب منابع ،
.رساندهاند
است؟ كدام ايراني گرافيسم مكتب اين ساختار *
;دهيم تشكيل ايراني گرافيستهاي براي سازماني كردهايم سعي طرف اين به قبل سال از 35 ما
در حاضر حال در.است رسيده نتيجه به خاتمي محمد آقاي جمهوري رياست زمان در ما تلاشهاي
و هستند عضو آن در نفر كه 300 دارد وجود فعال بسيار گرافيستهاي انجمن يك ايران
شدهايم موفق ما حال عين در.ميدهند سامان را (بيينال) دوسالانه نمايشگاههاي
معرفي در توجهي قابل نقش كه كنيم تاسيس تهران دانشگاه در را گرافيكي هنرهاي دپارتمان
و "Idea" ،"Graphis" مثل بينالمللي تخصصي نشريات در ايراني گرافيستهاي كارهاي
در همچنين و مربوطه آموزشهاي و درسها در ما.است كرده ايفا "پابليسيتي مادرن"
و زبان از كه ميدهيم طراحاني و طرحها به را اولويت ميكنيم ، برگزار كه نمايشگاههايي
.ميكنند استفاده آثارشان در فارسي فرهنگ
شما كه است اين احساسمان ميكنيم ، نگاه ايران به [ايران از خارج] اينجا از وقتي ما *
است؟ همين واقعيت آيا.داريد سانسور مشكل خيلي
قدمت.دارد وجود طرف اين به قبل سال صد از حداقل و نيست ايران در جديدي پديده سانسور
داشته را آن زدن دور يا آن با مقابله براي كافي زمان تا داده اجازه ما به پديده اين
دهههاي در كه لهستاني گرافيستهاي مثل ;كنيم كسب را تواناييهايي راه اين در و باشيم
درواقع ، .دادند صيقل را هنرشان و كردند مقاومت كمونيست سانسور برابر در و 1970 1960
و بهتر نمادين و ايهام زبان از و دهيم خرج به بيشتري خلاقيت ميسازد وادار را ما سانسور
.ميكنيم زندگي آن در ما كه است واقعيتي اين.كنيم استفاده بيشتر
انترناسيونال كوريه:منبع
|