كبير شيخ فتوحات
فرهنگ حاشيه
گرايي پيشرفت
مدون قوانين نخستين
طلبانه اصلاح انقلاب
كبير شيخ فتوحات
عربي ابن زادروز سومين و شصت و هشتصد
ادبي محمدجواد:گفتوگو
يافته انتشار شما از تاكنون كه علمي آثار به خود معرفي ضمن سوال اولين بهعنوان *
بفرماييد؟ اشارهاي
در شدم ، متولد تهران شهر در _ قمري رجب 1353 دوم مطابق _ شمسي سال 1313 در بنده
داشت ، تجارتخانه تهران بازار در و بود تاجر پدرم مرفه ، نسبتا و مذهبي خانوادهاي
هنوز چون بنده و داشت كار و كسب به اصرار پدر و كردم طي را دبيرستان و دبستان كلاسهاي
و ميپذيرفتم را دنيوي شغل نه بودم ، كشمكش در بودم نكرده درك را خويش استعدادهاي و خويش
ادبي مختلف كتب مطالعات آن كنار در و شدم سرگرم بازار كار به ناچار را ، دانشگاه درس نه
خوانده را نيشابوري عطار كتابهاي مجموعه مطالعاتم طي آنكه تا ميدادم ادامه را ديني و
مولانا مثنوي به آنكه تا ميكرد ، پيدا برايم را حالاتي او تذكرالاولياي كتاب بهويژه و
از را مشكلاتش و ميكردم مطالعه را آن مختلف شرحهاي با و كردم پيدا راه عظيم درياي آن
.ميماند نامفهوم مطالبش از بسياري استاد بدون چون ميپرسيدم ، فن اساتيد
ديگر و منطق كبراي و تعريف شرح و امثله شرح قبيل از را حوزوي درس آهستهآهسته آنكه تا
از برخورداري با و گرفتم فرا _ سبزواري كمالي سيدابوالفضل مرحوم _ استاد نزد را سطوح
حافظه در و آموخته را عرب واژه هزار ده از بيش زمان آن بود ، خداوندي عنايت كه قوي حافظه
كشش خودشناسي ، آغاز از چون و پرداختم ، عربي ادبي متون مطالعات به سپس.اندوختم خويش
كه آوردم روي تفسير كتابهاي به ادبي كتب مطالعه از پس لذا داشتم ، عزيز قرآن به عظيمي
راه صدرالمتالهين تفسير به قرآني ، مفاهيم و معاني با آشنايي ضمن در.بود عربي اكثرا
در ولي باشم ، نكرده مطالعه و باشم نديده بنده كه بود تفسيري كمتر بگويم بايد كردم ، پيدا
تفكرم و مطالعه مدار كه كرد جذب چنان را بنده صدرالمتالهين تفسير تفاسير ، همه آن ميان
از بود ، رفته كار به بسيار آن در فراوان فلسفي اصطلاحات چون و گرفت ، قرار آن بر پيوسته
.كردم پيدا صدرايي فلسفه به تمايل روي اين
و _ داشتم مطالعه ساعت هجده هفده قريب روز هر كه طوري به.دادم ادامه مطالعه به نخست
و قزويني رفيعي سيدابوالحسن و شعراني شيخابوالحسن مرحوم چون اساتيدي شاگردي افتخار سپس
به بود شميران در كه منزلي از شبها بودم شاغل چون و نمودم ، پيدا را مطهري شهيد مرحوم
و ميفرمود ، اسفار تدريس ايشان و ميرفتم داشت قرار شعراني مرحوم بيت كه سيروس سهراه
گويي كه ايشان و مينمودم ، استفسار ايشان از را مصطلحات و مشكلات استفاده ، ضمن در
پاسخ تشويق و فراوان خوشرويي با بودند ، زمان آن در و شهر اين در گمنام خواجهنصيرالدين
كار سال 1348 حدود در كردهام ، تصحيح بنده كه را ملاصدرا اسرارالايات كتاب ميفرمودند ،
.رسيد چاپ به فلسفه انجمن توسط بعدها و بود ايشان تشويق و استاد دستور به كتاب اين كردم ،
آن در كه خارج درس چه كردم ، تلمذ قزويني سيدابوالحسن مرحوم استاد محضر در سال هفت قريب
حضور افتخار ايشان بيت در كه خصوصي جلسات چه و معارف چه و ميگفتند فقه و فقه اصول
حاضر ايشان بيت در ناچار داشتند ، استنكاف ملاءعام در علوم بيان از ايشان چون داشتم ،
ايشان از فلسفي علوم معضلات حل در هم باز و ميشدم ، بيپايانش علوم از بهرهور و شده
چند هر نبود ، پذيرا را صدرالمتالهين جز فيلسوفي وجود كشور در ايشان ميجستم ، ياري بسيار
صدرالمتالهين تفسير.داشتند جزيي نظر اختلاف ايشان با خودشان قول به جسماني معاد باب در
.رسانيدم چاپ به سال 1352 در را آن اول جلد و كرده تصحيح ايشان تشويق به بنده را
كه داشت مجلسي ايشان رسيدم ، طباطبايي علامه مرحوم حضور به صدرالمتالهين تفسير پي در
مجلس اين از.ميفرمودند تبيين را متشابه احاديث بهخصوص احاديث ، معضلات و مشكلات
فيض مرحوم كه را آياتي حتي و را تفسيري مشكلات از بسياري و بردم فراوان استفادههاي
ايشان از.است نرسيده ما به باب اين در چيزي ائمه از:گفته صافي تفسير در كاشاني
در بنده كه ميدادند پاسخ بود ميسورشان كه مقدار آن تا ايشان و ميكردم پرسوجو
است ، شده منتشر "مولي" انتشارات توسط و كردهام حكيم قرآن نام به قرآن از كه ترجمهاي
.داشتهام بيان آيات ترجمه در را افادات آن
و كردند داير كلاسي طلاب از يكي حجره در تهران مروي مدرسه در مطهري مرحوم آن از پس
ولي نبود ، بنده ذوق مورد طبيعياتش نه و شفا نه اينكه با مينمودند ، تدريس شفا طبيعيات
و خواندم ، درس به ايشان محضر در را كتاب آن داشتند ، كه شيوايي تقرير و موجز بيان علت به
از و ميكردم پرسوجو فلسفي معضلات از ايشان ، بيپايان علوم از بهرهوري جز به هم باز
طباطبايي علامه مرحوم خويش استاد برعكس بزرگوار اين.مينمودم استفاده تابناكشان افكار
نميكرد ، احساس مجلس در را خود شاگرد ، و مستمع كه داشت عالي تقريري و روان بسيار بياني
عميق تفكر و افكار بعد كه نماند ناگفته البته ميديد ، روحاني مجلس در را خويش بلكه
ايشان از هرچه.است نشده شناخته او خاص شاگردان جز به افراد ، براي فلسفي امور در ايشان
و تابناك افكار ارزش روزي است اميد ميباشد ، آن فروعات و اجتماعي ابعاد است شده شناخته
.شود آشكار مشتاقان براي ايشان فلسفي ژرف
اقطاب و الهي اولياي خدمت افتخار و گشت حالم شامل الهي توفيق تحصيل اوان همان از ضمنا
نيز آنان روحاني اشراقات از ظاهري ، علوم تحصيل از گذشته كه كردم پيدا را رباني
اولي ميگمارند ، دو بر همت اله طالبان اگر بنابراين ميشدم ، بهرهمند المن بحمداللهو
:گويند كه است آنگاه سرمنزل اين به رسيدگان و ميشود حاصلشان هم
قال و است قيل بسر سر رسمي علم
حال نه حاصل كيفيتي او از نه
عاشقي غيرعلم نبود علم
شقي ابليس تلبيس مابقي
برخي كه چنان بودن معتقد يا و راندن زبان بر را كلمات اين آن ، حصول از پيش وگرنه
.است افتادني شقي ابليس دام در عينه به و است جهل به اغراء قائلند متصوفان
مقالات از غير _ كتاب جلد پنج و شصت حدود تاكنون كنكاشها و كوشش اين نتيجه آنكه خلاصه
ترجمه و مقدمه (ج 7) صدرالمتالهين تفسير تصحيح و مقدمه:مثل آثاري است _ سخنرانيها و
.(ج 4) صدرالمتالهين كافي اصول شرح ترجمه ،(ج 7) اسفار كتاب
و (قرآن )او بر نازل كتاب يكي:دارد كتاب دو پيامبر آملي ، سيدحيدر تقسيمبندي در *
:داشتند كتاب دو هم عربي ابن محيالدين و (الحكم فصوص) او از صادر كتاب ديگري
چنين به توجه با است ، شده صادر او از كه مكيه فتوحات و شده افاضه او بر كه فصوصالحكم
شده نوشته _ محيالدين مرگ از پيش سال حدود 11 _ در 627 فصوص اينكه به عنايت با و نظري
است ، رسيده پايان به _ محيالدين مرگ از قبل سال دو تنها _ سال 636 در فتوحات اتمام و
با دانست؟ فصوص در او شده بيان آراي تفصيل و محيالدين عمر حاصل را فتوحات ميتوان آيا
يازيديد؟ گرانسنگ كار اين ترجمه به دست كه شد چه اوصاف اين
روحاني و جسماني خليفه كه رسولش بر را قرآن كه كرد ايجاب عدل جهت از الهي ازلي علم چون
ميكرد ايجاب عدلش اقتضاي به او قديم علم هم عقل جهت از نمايد ، نازل است عوالم تمام در
شخصي به را آن داد دستور دهد ، است فصوص از عبارت كه خاص كتابي صدور به فرمان را وي كه
و نمود عطا شيخ حضرت به را آن پيامبر لذا نمايد ، عطا دارد را شايستگياش و استعداد كه
شيخ عصر تا نزولش زمان چون و برساند ، حقايق دريافت شايستگان و مستحقان به تا داد دستور
حكمش قرآن همانند نداشت ، را آن باليدن آماده محيط و بود نرسيده فرا هنوز عنه الله رضي
آغاز و ولايت ظهور قرن مشايخ ، تمام اتفاق به هفتم و ششم قرن زيرا گشت ، جاري زمان آن در
.است بوده ربوبيت اسرار انكشاف
انساني جامعه در قرآن نزول زمينهساز آسماني كتب ديگر قرآن ، از پيش كه همانطور
مهر و نگين نيز فصوص كتاب همينطور ;كتابهاست آن ختم مهر و نگين چون قرآن و بودهاند
آنها تمام و است ، شده تاليف فرقاني تاويل و قرآني بطون معاني در كه است پيشين كتب
توسط معنوي واردات و الهامات و باطن راه از الهي رسول ناحيه از كتاب اين صدور زمينهساز
است ، بوده الهي علم به متعلق قرآن ظهور زمان كه همانطور و بودند عنه رضيالله شيخ
قرآن ظهور زمان كه همانطور و بس و ميباشد او علم به متعلق هم فصوص ظهور زمان همينطور
اينكه با همينطور ميورزيدند ، انكار را آن كه بودند بسياري منكران ولي بود ، رسيده فرا
و ميورزيدند انكار را آن كه بودند بسياري منكران بود ، رسيده فرا فصوص ظهور زمان
تبيين براي همينطور است ، شده نوشته بسياري تفاسير قرآن مقاصد تبيين براي كه همانطور
مشايخ تمام ميان در كه بپرسد كسي اگر و است شده نگاشته بيشماري شروح نيز فصوص مطالب
بشر ، افراد ميان از كه گونه همان اينكه پاسخش كرد؟ پيدا تعلق شيخ حضرت به فصوص صدور چرا
:به بودند ، الهي مقرب فرشتگان فرش ، تا عرش از حاملانش كه قرآن نزول و رسالت
درست قرآن ناخوانده كه يتيمي
بشست ملت هفت خانه كتب
قدر ، شب در كه همانطور و.نبود قائل ارزشي برايش روز آن اجتماع كه حالي در گرفت تعلق
رسولالله قلب بر نزول جهت از احتراما و دفعتا الهي فرمان به روحالقدس را حكيم قرآن
ليل في انزلناه انا" و "ليلالقدر في انزلناه انا":كرد نازل آله و عليه صليالله
و "..اوحي ما عبده الي فاوحي":آمد فرود قلبش بر واسطه بدون هم صعود جهت از "مبارك
قرآن از صادر كتاب اين همينطور جبرئيل بيواسطه "عليم حكيم لدن من القرآن لتلقي انك"
شيخ بر صادقه روياي در دمشق ، شهر در شبي در آله و عليه صليالله خدا رسول را فصوص يعني
بهرهمند بدان تا "نما آشكارش مردمان براي و فراگير را اين":فرمود بدو و كرد نازل
داريم فرمان كه گونه آن كارگزارانمان و رسولش و خدا فرمانبردار گفتم (فصوص خطبه) گردند
بدون _ خواسته رسولش كه وجهي بر را كتاب اين كه ميكند درخواست خداوند از سپس هستم ،
.نفساني طريق به متحكم نه باشم مترجم امر اين در و سازم آشكار _ نقصان و زيادي
ميكند تلقين آيينه پس اندر حق آنچه
ميآورم زبان بر طوطي چو معني همان من
حكمتها و انبيا اسرار از محمديه حقيقت كه است همان ميكنم القا شما بر كه را آنچه پس
زيرا اويم ، (علم) وارث ولي رسول ، نه و پيغمبرم نه ، بنابراين است ، نموده القا من بر
فمن:گويد سپس است ، تجليات و مكاشفات و مقامات و ربانيه احوال و الهيه علوم انبيا ميراث
تحملش توان اگر و بشنويد خداي از را حقايق اين:يعني فارجعوا الله الي و فاسمعوا الله
و بريد پناه بدو و بازگذاريد خدا به را آن تاويل يعني بازگردانيد ، خداي به نداريد ، را
!مورزيد انكار
علم تاويل ، علم و داريم تفسير علم اسلامي علوم در ما كه دانست بايد نيز را نكته اين
غيرآنها و الهي كلام مفردات و مقاصد و معاني و وجوهات كردن آشكار از عبارت تفسير
است ، كشيده تفسير به خويش روش و نظر بر بنا را آن وجوه از يكي مفسري هر كه ميباشد
"ص"نبوي حديث در ;است تفاسير اين انواع از مشحون اسلامي علوم تفسيري كتب گنجينههاي
و خواص ، براي اشاراتش و بشر ، افراد عموم براي عباراتش:است چند مراتبي را قرآن كه آمده
و حدي و باطني و ظاهري را قرآن:فرمود و ;انبياست ويژه لطايفش و اوليا ، مخصوص حقايقش
و هفتاد احاديث بعضي در و) بجوييد را آنها دارد ، بطن هفت قرآن:"ص" فرمود ;است مطلعي
:گويد مولانا روي اين از ،(است آمده هم بطن هفتصد
حق نور دارد پرده هفتصد زانكه
طبق چندين نوردان پردههاي
قرار دوزخ آتش در خويش جايگاه كند ، تفسير خويش نظر و راي به را قرآن هركس:"ص" فرمود و
روايت و نقل عليهالسلام معصوم زبان از بيشتر "تفسيرات" توضيحات ، اين با ;است داده
.ميشود
كسي خداوند جز را آن و ميشود گفته تاويل بدان كه دارد هم باطني وجه الهي كلام اما
لازم وقف اگر "العلم في الراسخون و الالله تاويله مايعلم و":فرموده چنانكه نميداند ،
قرآن ماول پس ندانند (اوليا) علم در راسخان و خدا جز را آن وگرنه باشد ، "الله" كلمه بر
بنابراين نميكند ، اعتماد نيست تكذيبش و رد امكان كه قلبي وارد و تام مكاشفه بر جز
است عزيز قرآن تاويل و نميباشد تكذيبش و رد امكان كه است قلبي وارد يك فصوصالحكم كتاب
.است داشته بيان را آن "عنه رضيالله" شيخ واسطه با "ص" الهي رسول كه
فرهنگ حاشيه
سايه از فيلسوف درآمدن *
كشور در اروپايي ، كشورهاي فلسفي نشريات در بودنش شده شناخته بهرغم دستجردي ، وحيد حميد
شده باعث داخلي نشريات در مقالات درج و سخنرانيها از او پرهيز.است شده شناخته كمتر ما
فلسفه و تحليلي فلسفه حوزه تحولات با نزديك از كه باشند آشنا او افكار با كساني تنها تا
فيزيك و رياضيات تحقيقات مركز هوشمند سيستمهاي پژوهشكده عضو او.دارند ارتباط منطق
.است بوده تخصصي كلاسهاي به محدود حال به تا هم كشور داخل در فعاليتش دامنه و است نظري
برگزاري با و است كرده عنايت بيشتر هم داخل در آموزش و تدريس به وحيد كه است مدتي اما
خود خودي به اتفاق اين.است آورده خود گرد را فلسفه علاقهمندان دورهاي ، كلاسهاي برخي
دستجردي وحيد حميد از تاكنون.باشد خرسندكننده آغاز يك عنوان به كه دارد اهميت آنقدر
اما است شده درج سينما نقد حتي و فلسفه حوزه در اندكي مقالات داخلي نشريات برخي در تنها
كشور فلسفه آكادميك اساتيد همه از بيشتر شايد خارجي ، تخصصي نشريات در او مقالات تعداد
و آورد ذوق سر بر را چنين اساتيدي علاقهمند ، دانشجويان بيشتر هرچه توجه شايد.باشد ما
مركز در "ذهن فلسفه" تدريس به وحيد حاضر حال درشود باعث را دست اين از اتفاقاتي
.است مشغول تحقيقات
شد خواهد منتشر موجهات منطق *
او "جديد منطق به درآمدي" كتاب.است خورده گره موحد ضياء نام با ما كشور در جديد منطق
از بسياري در و است فارسي زبان در جديد منطق آموختن براي مرجع مهمترين حاضر حال در
نگارش.شد خواهد منتشر نيز جديدي كتاب او از اما.ميشود تدريس ما كشور دانشكدههاي
.شد خواهد عرضه علاقهمندان به زودي به و است رسيده پايان به موحد "موجهات منطق" كتاب
فراواني استقبال با مطمئنا و است موجهات منطق حوزه در فارسي اثر اولين كتاب اين
.خواند خواهيد بيشتر صفحه همين در آن دربارهشد خواهد روبهرو
گرايي پيشرفت
8 مدرن تمدن و فرهنگ
يا چرخهاي الگوهاي در را تحول كه متفكراني ميان در حتي غالب ، جهتگيري حال اين با اما
تحول سير ويكو مثال ، عنوان به.بود پيشرفتگرايي يا آيندهنگري ميكردند ، معني ديالكتيك
:ميشود شامل را عصر سه آنها از يك هر كه ميكند تصور بازگشتپذيري چرخههاي صورت به را
قرار فلسفه و اسطوره دين ، نظارت تحت ترتيب به كه انسان عصر و قهرمانان عصر خدايان ، عصر
"گوناگون شيوههايي" به بلكه يكسان شكلي در نه البته ميآيند ، پديد نو از همواره و دارند
طريقي به يك هر ماركس ، و هگل كانت ، ميشوند تكرار بالارونده پيچي مار حركت يك همانند
هر حال عين در اما واحد ، مسيري در تغيير بر تا داشتند تاكيد ديالكتيكي تغيير بر
از غايتي جانب به خللناپذير و قطعي شكلي به كه ميديدند ، بعدي مرحله مقدمه را مرحلهاي
پيشرفت انديشه مخالف صريحترين و بيپرواترين كه هردر حتي.ميشود هدايت شده تعيين پيش
تاريخ فراگرد نهايي هدف عنوان به دنيوي رستگاري به را خود اعتقاد هرگز بود ، تكخطي
ترقيخواه شخصيت وجه هيچ به خود ترقيخواهي ، عصر پيشگام ولتر آنكه عجبنكرد پنهان
اما بود ، نيمهتاريكي يا تاريكي عصر او نظر از دور گذشتههاي كه است درست.نبود خوشبيني
بود آگاه كاملا او.باشد شگفتانگيزي بشارتهاي منادي نيز آينده كه نبود مطمئن چندان وي
الزاما را "متاخر" بنابراين و يكديگرند كنار در همواره زيان و سود تاريخ ، دفتر در كه
چهاردهم لويي دوره با خويش عصر مقايسه در وي ، مثال عنوان به.نميدانست "بهتر" مترادف
كه تحقيري ميرسيد نظر به رو همين از.ميداد ترجيح را لويي دوره شبههاي و شك بيهيچ
پيشرفت به او ايمان از بيش _ ميداشت روا ميانه ويژه به دور گذشتههاي به نسبت ولتر
.كردند مشاهدهاش آن در ديگران كه درافكند قالبي در را وي _ بشري فرهنگ مداوم
نسبت ولتر به خطا به اندازهاي تا فرهنگ ، انقطاع بدون پيشرفت انديشه سرچشمه چه اگر
طرح كتاب در ميتوان قطعي طور به و درستي به را انديشه اين اوج اما است ، شده داده
خوشبيني كتاب اين در وي.يافت كندورسه اثر (1794) انسان ذهن پيشرفت از تاريخي تصويري
بنابراين و خود تحول "قوانين" شناخت در انسان فزاينده توانايي به نسبت را حصري و بيحد
توماس او پي در و پين توماس همانند نيز كندورسه براي.داد نشان قوانين ، اين كنترل
و پيشرفت برابر در بربريت ، .بود مداوم و بيانقطاع جرياني "تمدن پيشرو جريان" جفرسون ،
.بود عقبنشيني و شكست به محكوم نوين ، اجتماعي و سياسي اخلاق پيدايش و دانش انتشار
هردر و ويكو نظر در اسطوره.ميرهانيد گذشتهها سنگين بار زير از را آدمي علمي ، روشهاي
دستاورد عنوان به را آن كندورسه كه حالي در ميرفت شمار به فرهنگ حياتي اجزاي
و شك با فرهنگ انتشار امكان به كه آنان برخلاف و گذاشت كنار ترديدي هيچ بدون دونمايگان
ديگر به يافته توسعه كشورهاي از فرهنگ انتقال امكان به نسبت وي مينگريستند ، ناباوري
كردن وارد از پس فرهنگ گيرنده كشورهاي كه بود عقيده اين بر و داشت كامل اطمينان كشورها
از ميتوانند واقع در بپرهيزند ، خود اشتباهات از بتوانند كه هرگاه "راهكارها"
از متشكل اساسا را فرهنگ توسعه و تحول كندورسه.افتند پيش نيز فرهنگ كشورهايدهنده
فكري دستاوردهاي سرگذشت درباره تفحص به كه او طرح و ميدانست علمي و فني پيشرفتهاي
در وي كه وقتي.ميكرد تقسيم مرحله ده به را فني و علمي پيشرفتهاي داشت ، اختصاص انسان
يا و زدن حدس براي موضوعي ديگر فلسفه" كه كرد احساس رسيد ، خود عصر به سرگذشت اين بيان
بخشيدن نظم و عيني واقعيتهاي گردآوري تنها اينك ;ندارد غيرتجربي فرضي استنباطهاي
دست به آنها كليت از و واقعيتها اين ارتباط از كه سودمندي حقايق دادن نشان و بدانها
".ميكند كفايت ميآيد ،
مدون قوانين نخستين
باستان ايران سياسي ساخت
در.است مدنيت مسير در شهر به روستا تحول كانونهاي نخستين از باستان بينالنهرين
منطقه اين در را قديم جهان شهرهاي _ دولت مهمترين سومريان ميلاد ، از پيش چهارم هزاره
و خانواده بر مبتني تنها كه روستايي ساده نهاد شهري ، زندگي تكامل و رشد با.نهادند بنا
مختلف مهاجر و بومي نژادهاي و اقوام وجود و ناهمگون جمعيتي بافت.شد دگرگون بود زراعت
هريك به بودند ، خاصي مذهبي باورهاي و فرهنگي ريشههاي داراي هركدام كه _ بينالنهرين در
نقش شهرها _ دولت پيدايش در عامل اين واقع در.بخشيد مستقلي هويت شهرها _ دولت از
رو اين از.يافت گسترش هم سياسي و تجاري اقتصادي ، مناسبات شهرها رشد با.داشت بسزايي
نخستين تاسيس پيشگامان سومريها.داشت بيشتري توان و مهارت به نياز شهرها اداره
وجود به سومر در مستقل و آزاد شهرهاي نخستين.هستند شورايي ساخت بر مبتني سياسي نهادهاي
محل اين در مهم تصميمگيريهاي كه بودند عمومي مجمع يك داراي كدام هر شهرها اين.آمدند
حق بردگان و زنان و ميشدند انتخاب آزاد مردان بين از مجمع اعضاي البتهميگرفت صورت
بودند ، برخوردار اجتماعي حقوق از نيز گروه اين كه هرچند.نداشتند را شهر مجمع در حضور
جايگاه تنها نه مطلب اين كه است شده ثبت زن چندين نام سومري معابد اموال محاسبان بين در
آنچه.هست هم سومري جامعه در زنان تحصيل آزادي نشانگر بلكه ميكند بيان را آنان اجتماعي
در كه است امنيتي و نظم ميبخشد ، بيشتري اعتبار سومري شهرهاي _ دولت شورايي ساختار به
وجود از زمان آن بناهاي و شهرها بقاياي.گرديد حاكم مناطق آن در سياسي نظام اين سايه
سيستم يك در جز آنها احداث كه ميكند حكايت عظيمي باروهاي و برج و كانالها و آبراههها
اين در هنوز شهر ، عمومي مجمع فعاليت مقارن.نمينماياند امكانپذير امن محيطي و كارآمد
شهرها _ دولت كه هرچند.ندارد وجود پادشاه حاكميت از نشانهاي جغرافيايي و تاريخي حوزه
شهريار واژگان با سومر دولت در حاكم واژه ولي بودند هم حاكم داراي عمومي مجمع بر علاوه
زبان به لغت اين.مينامند ايشاكو را حاكم سومري زبان در.نميكند انطباق پادشاه و
روستايي پيشينه نمايانگر ايشاكو واژه واقع در.ميشود خوانده اجارهدار برزگر سومري
عهد در آن از پس يا و زمان آن در كه ديواني دبيران همچنين.است سومري فرهنگ
معناي برابر را شهر حاكمان لقب ميپرداختند وقايع نگارش به بابلي قدرتيابيدبيران
اختيار ناگهاني بحرانهاي يا و نبرد زمان در عمومي مجمع البته.نبردهاند كار به پادشاه
دوباره پيشآمده ، وضعيت از عبور يا و نبرد از پس و ميكردند تفويض شهر حاكم به را امور
و زمان گذشت با البتهگردانند باز مجمع به را اختيارات كه داشتند را قدرت اين
هم جديد ساختار در اما.يافت سوق مطلق نظام سوي به سياسي حاكميت بابليها ، قدرتيابي
حمورابي اغلب بينالنهرين ، تاريخ درماند باقي سابق شكل همان به قانون و عدالت مفاهيم
حمورابي سنگي استوانه و كتيبهها كه هرچند.ميشود معرفي قانونگذار نخستين عنوان به
ولي است ، باستان جهان يادگارهاي مهمترين از است بسته نقش قوانينش مجموعه آن بر كه
روستايي جامعه پيشينه حتي و سومري ريشههاي شده ، حك سنگي ستون همان بر كه قوانيني
در شهرها گسترش با كه بود جامعه ارزشهاي مهمترين "انصاف و عدالت".دارد (شهري ماقبل)
از هياتي تشكيل و قضايي محاكمه چند گزارش.شد متبلور "حق و اجتماعي عدالت" قالب
حاكم شهري هر كه آنجايي از.ميكند حكايت احكام صدور در دقت از راي ، انشاي براي معتمدين
نظام اينميگرفت پي را خود شيوه هم قوانين و رسوم آداب از بسياري در داشت مستقلي
با آن از محققان كه ميخورد چشم به هم سومريان مذهبي انديشه در سياسي مناسبات و شورايي
در انسانها همانند آسمانها در خدايان براي سومريان.كردهاند ياد سپهري دولت عنوان
از كدام هر كه الهگان و ربالنوعها عمومي مجمع.بودند قايل سياسي نظام و مجمع زمين ،
و ميكردند تصميمگيري و ميآمدند گردهم آسمان در بودند طبيعت جهان از مظاهري آن اعضاي
و قضايي دستگاه گذاري ، قانون مقام سپهري دولت در.ميگذاشتند تاثير زمينيان زندگي بر
.داشت وجود شهري _ دولت نظام همانند همگي اجرايي قدرت
و متمركز نظام به را خود جاي و شد دگرگوني دچار زمان گذشت با اعتقادي و سياسي نظام اين
قدرت تمركز و وحدت سوي به مستقل شهرهاي م ق سوم هزاره نيمه در.داد آسماني پادشاهي
ظهور و ديگري به نسبت شهرها برخي قدرت گسترش و اقتصادي رونق و ثروت افزايشگراييدند
.داشت نام اكد زمان آن قدرتمند و آباد شهرهاي از يكيداد شتاب تحول اين به قدرت داعيان
شهرهاي تمام سارگون (م ق 2250).برخاست شهر اين از النهريني بين پادشاه اولين سارگون
سواحل به را او امپراتوري مرزهاي جانشينانش او از پس و كرد تصرف را النهرين بين
قدرت زمان اين از و خواند گيتي پادشاه را خود پيشينيان ، برخلاف او.رساندند مديترانه
"آسمان از سلطنت آمدن فرود" از خود نگاشتههاي در سومري دبيران و گرفت آسماني ماهيتي
از پس ولي نياورد دوام بيشتر سال يكصد سارگون وسيع و قدرتمند دولت كه هرچند.گفتند سخن
.ماندند باقي قدرت مدعيان تنها آسماني پادشاهان و بازنگشت پيشين نظام ديگر آن سقوط
و اكد شاهان.داد ادامه خود حيات به همچنان سومريان فكري ميراث سريع ، تحول اين عليرغم
جامعه در نظم حفظ و خود بقاي براي ميكردند حكومت سومري شهرهاي تمام بر حالا كه بابل
قانون مختلف شهرهاي قوانين و سنن گردآوري با رو اين از داشتند جامعي قوانين به نياز
ديگر قوانين و بود اصل مهمترين عدالت گذشته همچون قوانين اين در.كردند تدوين را واحدي
با.ميشمردند عدل نگهبانان را خود اكد و بابل شاهانميشد نگاشته آن برقراري براي
در يعني آن شرقي همسايه در را آن ردپاي بينالنهرين ، در شورايي سياسي نظام فروپاشي
ماد قبايل ايران فلات در بابليان ، يافتن قدرت با همزمان.كرد جستجو ميتوان ايران فلات
زيادي جهات از كه كردند گذاري پايه سرزمين اين در را سياسي نظام نخستين اتحاد ، يك در
.شد خواهد اشاره سياسي نظام اين ويژگيهاي به آينده نوشتار در.بود شورايي ساخت بر مبتني
طلبانه اصلاح انقلاب
2_ نراقي احسان با گفتوگو
فعاليتهاي در گستردهاي نقش زنان تاريخ طول در بار اولين براي ايران انقلاب در *
نيز امر اين نماد و شدند تاثيرگذار كشور سرنوشت تعيين در مردان همدوش و يافتند اجتماعي
را زنان مشاركت پيام هم كه بود خيابانها در مسلح سربازان به زنان سوي از ميخك گل هديه
جمهوريت ايران در بار اولين براي اسلامي انقلاب با همچنين.را خشونت نفي پيام هم و داشت
نبود جاري روند قهري نتيجه آمد پيش بعدها كه مسائلي گفت ميتوان بنابراين.شد مستقر
مذهبي روشنفكران انديشه زيرا گشت ديگر اجتماعي عوامل پي در بايد آنها ريشهيابي در بلكه
باشند؟ ميتوانند چه عوامل اين شما نظر به.نداشت سازگاري داد رخ بعدها كه آنچه با
و توده حزب يكي.كرد دور نوفللوشاتو سيب درخت از يعني خودش راه از را انقلاب جريان دو
نهايتا كه چپروي مسابقه نيز و بود تندروي و خشونت مروج كه بود روسي كمونيسم آموزههاي
اساسا كه كساني همان يعني.بود قشريون شدن فعال ديگري و شد منجر آمريكا سفارت اشغال به
و تغيير سردمدار حالا ميهراسيدند ، آن از و بودند مخالف جامعه در تحول و تغيير با
.بودند شده تحولات
مجاهدين سازمان شماره 2 مرد خياباني ، موسي استقرار به (حكايتها آن) خود كتاب در شما *
شرع حاكم مقام در خلخالي آيتالله ابقاي از شديدش و جدي حمايت نيز و قصر زندان در خلق
از را هويدا اعدام جمله از و گسترده اعدامهاي و كردهايد اشاره انقلاب دادگاههاي
اينكه به توجه با.برشمردهايد جهانيان چشم در ايران انقلاب از خشن چهرهاي ترسيم عوامل
مبتني و خشونتگريز و اصلاحگرايانه انقلاب يك پيروزي ، از پيش و آغاز از ايران انقلاب
كلي طور به و كمونيستها و خلق مجاهدين نقش بود گفتوگو و صوت ضبط و اعلاميه بر
ميكنيد؟ تحليل چگونه خشونتها اين ترويج در را (استالينيسم) روسي ماركسيسم انديشههاي
بيان را تاثير اين مكانيسم اما گفتهايد سخن تاثيرگذاري اين از صراحت به كتاب در البته
.نكردهايد
آغاز از چون.كشانيد انحطاط و بنبست نوعي به جهان در را سوسياليسم استالينيسم ، اصولا
اين به جهان در فرقهاي هيچ.بود تهمتزني و وقايع تحريف و فريبكاري بر استالينيسم بناي
تمام و بود كليت اين محصول ايران در نيز توده حزب و بود نرفته پيش امور اين در اندازه
جذب و تبليغ منطق و عمل روش حيث از بودند هم توده حزب مخالف كه ماركسيستي چپ گروهكهاي
ايران در هنگام آن در كلي و عمومي جو ديگر سوي از ميكردند استفاده روشها همان از نيرو
سوي به هم را شريعتي دكتر حتي كه بود انگيزهها همين و بود انقلابي و قهرآميز مبارزه جو
آزاديبخش سازمان يا الجزيره و ويتنام نظير كشورهايي و داد سوق اسلام از انقلابي قرائتي
مجاهدين از وقتي انقلاب از بعد.شدند تبديل غيرمسلمان و مسلمان مبارزان الگوي به فلسطين
مقايسه فلسطين آزاديبخش سازمان با را خود بدهند تحويل را خود اسلحه كه شد خواسته خلق
سفارت امنيتي اطلاعاتي نيروهاي با بود خلق مجاهدين رهبران از كه هم سعادتي و ميكردند
كه دوستانش از يكي طريق از را مقربي سرلشگر به مربوط اطلاعات و ميكرد ملاقات شوروي
توجيه براي و ميداد قرار شورويها اختيار در و كرده خارج پرونده از بود مجاهدين سمپات
در ايران در را CIA عوامل ليست متقابلا روسها بود قرار كه ميشد مدعي نيز خود عمل
بسا چه ميداد سعادتي به هم ليستي اگر BG.K مامور اينكه از غافل دهند قرار من اختيار
در دروغ به بودند مخالف شوروي منجمله بيگانگان نفوذ با كه را ايراني وطنپرست افراد
اختيار در صحيح اطلاعات حتما كه روس جاسوس به سعادتي اعتماد اين ميداد ، قرار ليست
انقلابيون.بود انقلابيون ميان در روسي تفكر نفوذ و سيطره از ناشي ميدهد ، قرار آنها
عاري روشها اين از برسانند نتيجه به خشونت بدون را انقلاب ميخواستند كه اصيل و واقعي
ميگفت او.شد اعدام بعدها كه بود ما همراه زندان در بنيصدر محافظت گارد مسئول.بودند
بعدازظهر براي را محل آن تا ميرفتيم صبح ساعت 8 ما ميرفت سخنراني براي بنيصدر هرجا
پيدا حضور آنجا در عدهاي ما رفتن از پيش ساعت سه دو كه ميديديم و بگيريم اختيار در
.ميكرديم استقبال ايشان از رو همين از و بنيصدرند طرفداران از ميكرديم گمان و ميكنند
كه اطلاعاتي با و ميكنم مجسم چشم پيش را گذشته و هستم زندان در كه حالا ميگفت وي
و بودهاند مجاهدين سازمان طرف از اعزامي افراد عده كه دريافتهام آوردم دست به بعدها
و كشيدن هورا با و كرده اشغال پيش از را بنيصدر تريبون اطراف كه بود اين برنامهشان
و گستردهتر را ديگران و بنيصدر ميان شكاف و بدهند جهت وي بيانات به خود دادن شعار
كار به گروهكها ديگر و مجاهدين كه است استالينيستي روشهاي اينها.كنند عميقتر
آيتالله مرحوم دفتر ميگفتند من به بودند زندان در كه مجاهدين از عدهاي.ميبردند
اجازه مجاهدين عوامل به داشت كه نيتي حسن با طالقاني مرحوم و بود ما دست صددرصد طالقاني
خلافكاري سيستماتيك آموزش و تجربه و ورزيدگي اين.كنند اداره را دفترش و او كه ميداد
حزب طريق از كه بود استالينيسم ميراث اين بلكه نداشتند ايران ملي و مذهبي نيروهاي را
توده حزب محرمانه خبري بولتن ميگفت بازرگان مهندس.يافت انتقال گروهها ديگر به توده
.بود كذب و مجعول اخبار از مملو و ميشد ارسال اسلامي جمهوري مسئول مقامات براي كه
|