دولت مي تواند از طريق ابزارهاي مدرن رايج در بورس هاي بين المللي نفت را براي تحويل در ۳ ماه بعد به قيمت ۵۰ تا ۶۰ دلار در هر بشكه بفروشد
ايران قادر است به لحاظ اقتصادي از جنگ احتمالي بهره مند شود و با استفاده از ابزارهايي چون «آپشن» و «فيوچر» نفت قابل تحويل در ماه هاي ژوئن، ژوئيه و حتي ماه اوت را گارانتي شده به بالاترين نرخ ممكن بفروشد
شخص بن لادن يكي از بزرگترين برندگان عمليات ۱۱ سپتامبر بود. او در دوره پس از ۱۱ سپتامبر با خريد سهام در قيمت هاي پايين و سپس فروش آن سودهاي كلاني را به حساب خود واريز كرد
ايران در عرصه سياسي تكليف خود را روشن كرده و بايد در زمينه اقتصاد هم كمربندها را محكم ببندد و منتظر باشد كه بيشترين سود را از اين حادثه قريب الوقوع ببرد
در بورس هاي استانبول و تل آويو مكانيزم هاي كنترلي به كار گرفته شده است چون هر دو بورس در خط مقدم جنگ با عراق قرار دارند
گفت وگو: سروش خسروي
لحظه به لحظه صداي جنگ و شيپور حمله كنار گوش ما در مرزهاي غربي ايران به گوش مي رسد.
جنگ هميشه تبعات انساني غيرقابل جبراني را به همراه خود مي آورد اما وقوع هر جنگي جدا از تغيير جغرافياي سياسي مناطق مختلف جهان، وضعيت اقتصادي را نيز متأثر مي كند، به ويژه اگر اين جنگ ابعادي جهاني داشته باشد و به خصوص اگر در منطقه اي به نام خاورميانه روي دهد.
نام خاورميانه با نفت و نام نفت با خليج فارس گره خورده است. طبيعتا با اين پيش زمينه حتي صحبت از جنگ در اين منطقه مي تواند بسياري از معادلات را بر هم زند، چه رسد به اين كه موضوع يك لشكركشي بزرگ در ميان باشد.
دكتر علي اسكندري در اين باره معتقد است: جنگ عراق يك فرصت اقتصادي مناسب براي ايران است، به شرط آن كه از اين فرصت بهره مناسبي ببريم.
درباره چگونگي استفاده از اين فرصت ها، مكانيزم هاي كنترلي موجود در بازارهاي سهام و در كل تبعات اقتصادي ناشي از جنگ قريب الوقوع در عراق با او گفت وگو كرده ايم.
علي اسكندري داراي مدرك فوق تخصص در رشته مهندسي مالي و سرمايه و نيز درجه دكترا در رشته روابط بين الملل است. وي هم اكنون به عنوان كارشناس و مشاور سرمايه گذاري در اتاق بورس استكهلم به كار اشتغال دارد.
اين گفت وگو در حاشيه سفر چند روزه وي به تهران صورت گرفته است.
قرار شد درباره مكانيزم هاي تازه كنترلي براي مبارزه با بحران در بازارهاي سهام كمي صحبت كنيم. ظاهرا بعد از ۱۱ سپتامبر تحولات مهمي در اين زمينه در بورس هاي جهاني به وقوع پيوسته است.
پس از ۱۱ سپتامبر مسؤولان بورس نيويورك به اين فكر افتادند كه به جاي قفل كردن سيستم كامپيوتري معاملات بورس، راهكارهاي مؤثر ديگري براي مقابله با موج وحشت در بورس ها بيابند.
بر اين اساس تصميم گرفته شده در لحظه انفجار بورس و سقوط قيمت ها اجازه خريد و فروش اعتباري سهام را از بازيگران حرفه اي بورس بگيرند و اجازه ندهند سوداگران از اين طريق بر پيكره نظام مالي و اقتصادي كشورشان ضربه وارد كنند.
آيا اين مكانيزم هاي كنترلي در بازارهاي سهام كوچك تر مثل بورس تهران نيز قابل اعمال است؟
ببينيد حتي در منطقه خاورميانه، بورس تهران، بورس توانمندي محسوب نمي شود، اما در دو بورس قوي تر اين منطقه يعني بورس هاي استانبول و تل آويو اين مكانيزم ها به كار گرفته شده است، چون هر دو بورس ياد شده در خط مقدم جنگ با عراق قرار دارند از اين طريق خودشان را براي جلوگيري از ريزش سريع قيمت سهام آماده كرده اند ولي در تهران متأسفانه هنوز كسي با اين ابزار كنترلي آشنايي ندارد و همين موضوع مانع اصلي در به كارگيري اين ابزار در بازار سهام تهران است.
مي توانيد بيشتر توضيح دهيد.
دقت داشته باشيد، در مورد بورس هايي صحبت مي كنيم كه در حالت اورژانس قرار گرفته اند. اين حالت مخاطره معمولا در وضعيت هاي بسيار استثنايي مانند جنگ، كودتا و سقوط قيمت دلار و افزايش ناگهاني قيمت نفت روي نمي دهد. ما در كل درباره بورس و بحران ها صحبت مي كنيم.
بورس تهران براي پيش بيني اين زلزله ها و مقابله با آن آمادگي ندارد.
امروزه سعي مي شود در بخش ساخت و ساز با اجراي فونداسيون هاي قوي ساختمان ها را در مقابل زلزله مقاوم سازند اما بايد بگويم فونداسيون بورس تهران آن قدر ضعيف است كه حتي در مقابل زلزله هايي با مقياس يك تا دو درجه ريشتر نيز تاب مقاومت ندارد، زيرا ابزار اصلي و اساسي براي جلوگيري از رشد بي رويه سوداگري در اختيار نهاد ناظر بر اين بازار قرار نگرفته است.
شايد شناسايي بزرگترين برندگان جنگ احتمالي آينده نيز در اين بين جالب توجه باشد...
بايد به عرضتان برسانم كه شخص بن لادن يكي از بزرگترين برندگان عمليات ۱۱ سپتامبر در بورس هاي جهان بود. بن لادن در دوره پس از ۱۱ سپتامبر با خريد سهام در قيمت هاي پايين و سپس فروش آن سود هاي كلاني را به حساب خود واريز كرد.
مي دانيم كه بن لادن خودش يك تحليلگر مسائل اقتصادي است و تحصيلات عاليه در اين زمينه دارد. او با اين پيش زمينه روند حركت قيمت ها را در بورس هاي توكيو و نيويورك پيش بيني كرد و وارد بازار شد.
يعني به اعتقاد شما ۱۱ سپتامبر زواياي ناديده ديگري نيز دارد؟
بله، دقيقا! منظور من اين است كه شما ۱۱ سپتامبر را صرفا يك عمليات تخريبي نبينيد بلكه بايد اين واقعه را از زاويه مالي و اقتصادي نيز مورد بررسي قرار دهيد.
چنان كه ديديم بن لادن صرفا از طريق آشنايي با ابزارهاي مدرن نظام سرمايه داري و كاركرد آنها در حوزه بورس توكيو و نيويورك استادانه توانست سودهاي كلاني ببرد.
حال در صورت وقوع جنگ چه اتفاقاتي در چارچوب نظام مالي جهان قابل پيش بيني است؟
احتمال جنگ بسيار زياد است، مگر اين كه صدام به طور مسالمت آميز از قدرت كناره گيري كند. جنگ در درجه اول ارزش دلار آمريكا را كاهش مي دهد چون بنا بر قواعد اقتصادي جنگ به قدرت صنعتي، اقتصادي و تجاري كشورها لطمه مي زند. به اين ترتيب ارزش دلار در مقابل ساير ارزهاي معتبر مانند يورو ضعيف مي شود.
وضع بورس هاي جهاني در اين ميان چگونه خواهد شد؟
اگر بورس هاي معتبر جهاني را به صورت يك منظومه در نظر آوريم در مركز اين منظومه بورس نيويورك و در اطراف آن بورس هاي آسيايي مانند توكيو، هنگ كنگ و سئول و بورس هاي اروپايي مانند لندن، فرانكفورت و استكهلم در حال گردش هستند. در لحظه آغاز جنگ و دست كم سه روز پس از آن همه اين بورس ها سقوط مي كنند چون سرمايه گذاران بر اثر وحشت ناشي از جنگ به سرمايه گذاري در طلا و اوراق قرضه گرايش پيدا مي كنند.
فراموش نكنيم هنوز جنگ آغاز نشده، قيمت طلا در بازارهاي جنگ ۳۰ درصد افزايش يافته و به همين ترتيب شاهد كاهش ۲۰ درصدي ارزش دلار در برابر يورو هستيم و باز
به همين نسبت نظاره گر افزايش ۳۰ درصدي قيمت نفت هستيم.
اين كه در لحظه وقوع جنگ قيمت نفت به بالاتر از سقف ۵۰ دلار برسد چندان بعيد نيست.
پس چرا تا الان از اين موضوع استفاده نكرده ايم؟
عرض كردم مشكل ما آشنا نبودن با ابزارهاي پيچيده بورس است. يعني اگر دولت ايران از اين ابزار استفاده كند مي تواند از سقوط بورس هاي جهان و صعود وحشتناك قيمت نفت بهره آني و مطلوبي ببرد.
چگونه؟
دولت مي تواند از طريق ابزارهاي مدرن رايج در بورس هاي بين المللي نفت را براي تحويل در ۳ ماه بعد به قيمت ۵۰ تا ۶۰ دلار در هر بشكه بفروشد.
راهكار آن چيست؟
ابتدا بايد وزارت نفت ايران ضمن عقد قراردادي با بورس نفت لندن مجوز عقد قراردادهاي آپشن و فيوچر يا به عبارتي قراردادهاي سلف خري و سلف فروشي نفت را دريافت كند. پس از آن دولت ايران مي تواند نفت خود را براي اول ژوئن گارانتي شده تا ۵۰ دلار بفروشد.
اما اين پيش بيني كمي دور از ذهن است...
اين خيلي طبيعي است. نفت هم مثل هر كالاي ديگري از مكانيزم عرضه و تقاضا تبعيت مي كند.
آيا نمونه اي هم در اين باب داريد؟
نروژي ها و انگليسي ها از اين ابزار سود برده اند. معمولا در زمان بحران شركت هاي نفتي فعال در اين دو كشور وارد بازار شده و سودهاي كلاني مي برند.
ظاهرا بجز ايران ساير كشورهاي نفت خيز هم به اين ابزار توجه چنداني ندارند...
يكي از عمده ترين دلايلش آشنا نبودن با اين ابزارها است. چون كشورهاي نفت خيز جهان سوم اين ابزار و تكنيك ها را نمي شناسند.
نبايد فراموش كنيم همه اين مسائل و حتي سوداگري نفتي نوعي «پيش انديشي» است. يعني در اقتصادهاي پيشرفته كارشناسان با باور اين كه قيمت نفت در اين لحظه خاص باز هم بالا و بالاتر مي رود از اين ابزار به نفع اقتصاد كشور خود سود مي برند.
نفت كالايي نيست كه ما در روز، بتوانيم تحويل بدهيم. قراردادهاي نفتي حداقل براي تحويل در دو ماه بعد منعقد مي شود. بنابراين ما در زمان جنگ يا در زمان التهاب بازار ناشي از جنگ مي توانيم نفت خود را براي آينده دورتر از طريق ابزارهاي مدرن موجود در بورس هاي جهان گران تر بفروشيم.
يعني ايران هم مي تواند در كنار اين حادثه به يكي از برندگان اقتصادي آن تبديل شود؟
باور من اين است كه ايران مي تواند به لحاظ اقتصادي از اين جنگ بهره مند شود، زيرا قيمت نفت بالا خواهد رفت و ايران مي تواند با استفاده بهينه از ابزارهايي چون آپشن و فيوچر
به طور تضميني بشكه هاي نفت قابل تحويل در ماه هاي ژوئن و ژوئيه و حتي ماه اوت را گارانتي شده به بالاترين نرخ ممكن بفروشد.
من در تحليل خود وارد نرخ هاي بالاتر از ۵۰ دلار نمي شوم، زيرا به نظر مي رسد همه در ايران فكر مي كنند اين قيمت خيلي افسانه اي است، اما بايد باور كنيم كه در لحظات اوليه وقوع جنگ در عراق قيمت نفت تا اين حد صعود خواهد كرد.
البته الان هم خيلي با اين نرخ به اصطلاح افسانه اي فاصله اي نداريم زيرا هر بشكه نفت
در حال حاضر حدود ۳۵ دلار در حال معامله است. بنابراين مشاهده مي كنيد كه اين قيمت
به هيچ وجه افسانه اي نيست به شرط آن كه ما با بهره گرفتن از تحليلگران مالي بتوانيم به نحو درست از ابزارهاي موجود در نظام سرمايه داري جهان به نفع خود درآمد و سود كسب كنيم.
آيا اين شرايط پس از فروكش كردن التهاب جنگ باز هم ادامه مي يابد؟
نه! اين قيمت ها پايدار نخواهد بود. فراموش نكنيد در سه روز نخست جنگ نفت به اين قيمت ها مي رسد و دولت ايران بايد با استفاده از ابزارهاي مدرن موجود در بورس هاي دنيا در همين سه روز بيشترين سود را كسب كند.
آيا در ايران كارشناسان اين موضوع را سراغ داريد؟
قطعا عرض كنم نه! چنين كارشناساني در داخل ايران وجود ندارند. شايد كساني با تئوري هاي اين ابزار آشنا باشند، اما ساده انديشي است اگر فكر كنيم با استفاده از اين تئوري ها مي توان عملا در بورس هاي نفتي به موفقيت دست يافت. ما متأسفانه از كارشناسان باتجربه و عملگرا در اين زمينه بي بهره هستيم.
يعني در كل در حوزه اقتصاد برخلاف حوزه سياسي دولت ايران بايد از اين بلاتكليفي خارج شود؟
خيلي وارد اين حوزه نمي شوم. ولي در عرصه سياسي، ايران تكليف خود را مشخص كرده و موضع گيري هاي روشني دارد و به باور من در هر صورت دولت ايران بايد در زمينه اقتصاد هم كمربندها را محكم ببندد و منتظر باشد كه بيشترين سود را از اين حادثه قريب الوقوع ببرد.
منظورتان كمربند نفتي است ديگر...
دقيقا! زيرا پيش بيني من اين است كه در لحظات اوليه جنگ بهاي طلا و نفت در بازارهاي جهاني به شدت افزايش يابد.
با توجه به اين كه ارزش يورو هم در برابر دلار در حال تقويت شدن است آيا بهتر نيست ايران نفت خود را به يورو بفروشد تا از دو جهت سود ببرد؟
اين نكته اي است كه بايد كارشناسان ارشد مالي پاسخ بگويند. البته ايران مي تواند نفت خود را به ارزهاي ديگر بفروشد. ممكن است فروش نفت در قبال دريافت ساير ارزها مانند يورو به نفع ايران باشد، زيرا در يك سال گذشته ارزش يورو معادل ۲۵ درصد در مقابل دلار تقويت شده و پيش بيني مي شود اين روند در صورت وقوع جنگ شدت يابد.
اما به باور من تعويض نوع ارز در قراردادهاي فروش نفت از ريسك قابل توجهي برخوردار است كه اين موضوع را منتفي مي كند.
مي توانيد موضوع را با يك مثال روشن كنيد؟
دولت ايران قرارداد فروش نفت مثلا براي تحويل در ماه ژوئن را با قيمت ۵۰ دلار امضا مي كند ودر صورت افزايش وكاهش قيمت نفت از اين سطح باز هم دولت ايران همان ۵۰ دلار را دريافت مي كند. يعني اگر قيمت نفت ۳۰ دلار شود يا ۷۰ دلار تأثيري در درآمد ايران نخواهد گذاشت. در اين بين ريسك نوسان قيمت به سوداگران بازار نفت منتقل مي شود.
فراموش نكنيم دولت ايران نفت را دو سال پيش به ۱۰ دلار فروخته است. اين نشان مي دهد دولت در بازار نفت با يك حركت ريسكي مواجه است و به اين ترتيب از تضمين ميزان درآمدهاي نفتي خود عاجز است. صحبت من اين است كه دولت ايران از اين طريق در بازار قدرت مانور مي يابد و مي تواند ريسك خود را به طالبان اين گونه مخاطرات يعني سوداگران منتقل كند.
اين ابزار حدود يك دهه است كه در بازارهاي جهاني به ويژه بورس نفتي لندن معمول است اما به دلايل نامعلومي ايران تاكنون از اين ابزار سود نبرده است.