در سال ۱۹۷۷ نمايندگان حكومت ها از گوشه و كنار دنيا براي شركت در كنفرانس سازمان ملل در مورد بيابان زايي در نايروبي- پايتخت كنيا-گرد آمدند. اين امر بعد از خشكسالي ويرانگري بود كه قسمت اعظم آفريقاي غربي و قسمت شمالي مركز آفريقا را از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۳ در نورديده بود. اين كنفرانس براي اولين بار توجه جهانيان را به مسأله زمين هاي آسيب پذير و چشم انداز آن جلب كرد.
نتيجه كنفرانس نايروبي يك طرح عملي براي مبارزه با بيابان زايي بود كه در آن ۲۸ دستورالعمل براي نهادهاي ملي، منطقه اي و بين المللي در نظر گرفته شده بود تا براي جلوگيري از تخريب زمين در سراسر دنيا به كار بندند. متأسفانه اين طرح عملي هيچ وقت به اجرا در نيامد و قرباني عدم حمايت مالي و عدم پايبندي پايدار حكومت ها به تعهداتشان شد. وقتي كه در سال هاي ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ خشكسالي و قحطي دوباره در آفريقا تكرار شد و مصائب زيادي به بار آورد، يكي از متخصصان جوشناسي كانادا به نام كنت هار خشمگينانه اين هشدار طبيعت را گوشزد كرد. هفت سال پس از كنفرانس نايروبي، برنامه محيط زيست سازمان ملل (UNEP) در مورد وضعيت كلي بيابان زايي در سراسر جهان و روند حركت و نيز چشم انداز آتي بررسي دقيق تري انجام داد. از جمله اينكه فهرستي از سئوال هاي مختلف مربوط به اين مسأله را به ۹۱ كشور كه زمين هايشان در خطر بود، فرستاد و از آنها خواست كه به اين پرسش ها پاسخ دهند. اطلاعاتي كه توسط برنامه محيط زيست سازمان ملل جمع آوري شد، گرچه ناقص است و جزئيات جغرافيايي را دربرنمي گيرد ولي بهترين اطلاعات موجود مي باشد و براي درك وخامت قضيه كفايت مي كند.
طبق ارزيابي سال ۱۹۸۴ برنامه محيط زيست سازمان ملل ۵/۴ ميليارد هكتار زمين يعني معادل ۳۵ درصد از كل سطح خشكي كره زمين در معرض خطر بيابان زايي قرار دارد. حدود يك پنجم افراد بشر معاش خود را از اين زمين ها تأمين مي كنند و در حال حاضر سه چهارم كل اين زمين ها حداقل تا حد كمي دچار تخريب شده است (جدول شماره ۱) و چيزي از اين تأسف انگيزتر نيست. زيرا مردم نه فقط قربانيان تخريب زمين، بلكه عامل ناآگاه آن نيز هستند. تخريب زمين چهار علت عمده دارد كه عبارتند از:
۱- چراي بيش از اندازه در چراگاه
۲- كشت بيش از حد در زمين هاي كشاورزي
۳- مصرف بي رويه آب و شور شدن زمين هاي آبياري شده
۴- از بين رفتن جنگل ها
كه همه آنها ريشه در فشار بيش از حد انسان ها بر زمين و يا سوءاداره آن دارند.
چراگاه ها و حيواناتي كه در آنها مي چرند، نقش بسيار مهمي در تأمين غذاي مردم جهان برعهده دارند. ۳۰ ميليارد گاو، گوسفند، بز و شتري كه در چراگاه هاي جهان مي چرند، كاري را انجام مي دهند كه بشر قادر به انجام آن نيست. آنها لينوسلولز را كه يكي از محصولات اصلي فتوسنتز است و براي انسان ها قابل هضم نمي باشد، به گوشت و شير كه بهترين عامل تأمين كننده پروتئين مرغوب براي انسان هستند، تبديل مي كنند. استفاده از عليق و غلات براي تغذيه دام ها باعث شده كه در بعضي از مناطق جهان وابستگي مردم به حيوانات چرنده كاهش يابد. اما در قسمت زيادي از آفريقا، خاورميانه، بعضي مناطق هندوستان و آمريكاي لاتين نشخواركنندگان چرنده هنوز نقش مهمي در اقتصادهاي معيشتي بازي مي كنند و معاش ميليون ها خانواده دامدار از طريق آنها تأمين مي شود. تخريب چراگاه ها اغلب به اين شكل صورت مي گيرد كه بر اثر چراي بيش از حد در چراگاه، كيفيت رستني هاي آن و در نهايت كميت آنها به تدريج پايين مي آيد. وقتي اندازه گله هاي دامي از ظرفيت نگهداشت علف هاي دايمي و چند ساله منطقه چرا بيشتر شود، علف هاي يكساله و بوته هايي كه براي دام ها نامطبوع مي باشند جاي آنها را مي گيرند. اگر اين پايمال كردن و چراي بيش از حد ادامه يابد، انواع پوشش هاي گياهي زمين كاهش مي يابند و در مقابل تأثير زيانبار اين روند زمين به شكل پوستي مرده درمي آيد و فرسايش آن تشديد مي شود. تشكيل شيارهاي بزرگ و توده هاي شني علامت اين است كه بيابان زايي، پيروزي ديگري يافته است.
حوضچه هاي آبشخوار دام ها، كه يكي از بخش هاي معروف طرح هاي توسعه بين المللي هستند، نيز در بيابان زايي چراگاه ها نقش داشته اند. گله ها نمي توانند بيش از سه روز بدون آب باشند. در نتيجه حفر حوضچه هاي آب براي حفظ گله به هنگام خشكسالي منطقي به نظر مي رسد. اما تمركز دام ها در اطراف اين آبشخوارها منجر به چراي بيش از حد در آن ناحيه مي شود كه به تدريج به نواحي اطراف مركز حوضچه گسترش مي يابد. وقتي كه دوباره خشكسالي مي آيد، دام ها به ندرت در اثر تشنگي مي ميرند. بلكه علت مرگشان بيشتر كمبود علف است.
بيش از دو دهه است كه كشاورزان ناحيه «هوسا» واقع در قسمت جنوب مركزي نيجريه در مقابل مأمورين توسعه به ماتم و زاري مي پردازند كه «كاسارموتاتاگاجي» يعني زمين خسته است. دهقانان ناحيه «زارما» واقع در غرب اين كشور نغمه شوم تري را دم مي گيرند كه «لاآبو- يه بو» يعني زمين مرده است. اين عبارات به شكل كاملا مناسبي رنج زمين را از كشت بيش از حد منعكس مي كند و اين چيزي است كه هم اكنون حداقل ۳۳۵ ميليون هكتار از اراضي كشاورزي ديم سراسر جهان (به غير از زمين هاي مناطق مرطوب) يعني بيش از يك سوم كل زمين هاي ديم جهان به آن دچار شده است.
زمين هاي كشاورزي فاقد پوشش گياهي يا زمين هايي كه در شيب تند دامنه ها واقع شده اند، مستعد فرسوده شدن در اثر نيروي فرسايش باد و باران هستند. حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال طول مي كشد تا يك اينج خاك شكل بگيرد در صورتي كه شديدترين فرسايش ها مي تواند در طي فقط چند فصل همان مقدار خاك را بروبند وبالطبع فرسايش زمين رمق آن را مي گيرد. زيرا قسمت اعظم مواد آلي و مغذي در لايه هاي فوقاني خاك قرار دارند. تخمين زده شده است كه حدود نيمي از كودي كه در هر سال به زمين هاي كشاورزي آمريكا داده مي شود، صرف جايگزيني مواد مغذي مي گردد كه بيشتر براثر فرسايش از بين رفته اند. به علاوه فرسايش ساخت و تركيب زمين را تخريب مي كند و ظرفيت نگهداري آب آن را كاهش مي دهد. در نتيجه رطوبت كمتري به گياه مي رسد كه اين مسأله بخصوص در نواحي خشك تر اغلب مهمترين اثر مخرب فرسايش زمين به شمار مي رود.
ادامه دارد
جمشيد ثابتان فدايي
منطقه اي كه سالانه به حدي تخريب مي شود كه بازده اقتصادي آن به صفر مي رسد
|
درصد انواع زمين هايي كه حداقل تا حدي دچار تخريب شده اند
|
مناطقي كه حداقل تا حدي دچار تخريب شده اند
|
نوع زمين
|
رديف
|
ميليون هكتار
|
درصد
|
ميليون هكتار
|
|
|
۷/۱۷
|
۸۴
|
۳۱۰۰
|
چراگاه
|
۱
|
۲
|
۵۹
|
۳۳۵
|
زمين هاي كشاورزي ديم
|
۲
|
۶/۰
|
۳۱
|
۴۰
|
زمين هاي آبي
|
۳
|
|
منبع: برنامه محيط زيست سازمان ملل (United Nation Envinonment Program) زمين هاي خشك شامل زمين هاي باير و نيمه باير و زمين هاي مناطق كم رطوبت، مي شود.