چهارشنبه۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۲- سال يازدهم -شماره ۳۰۳۷ - April. 30, 2003
آموزشي
Front Page

جايگاه معلم
012153.jpg
در دبيرستاني با همكاران سرجلسه امتحان ميان ترم بوديم. تعدادي از دانش آموزان به رغم تذكر قبلي، كتاب و دفتر همراه داشتند. همكاري به يكي از دانش آموزان نزديك شد و از او خواست كه كتابش را ببندد و آن را به بيرون از سالن امتحان ببرد. دانش آموز با بي قيدي پاسخ داد:«آقابي خيال شو!»
همكارمان به شدت ناراحت شد و با پرخاش و تندي دانش آموز را از جلسه امتحان بيرون كرد و او هم خيلي بي تفاوت راهش راگرفت و رفت و حتي پشت در سالن امتحان منتظر نماند تا شايد بعداً به او اجازه بازگشت دهند. هنوز حالت عصبي همكارمان فروكش نكرده بود و با ناراحتي و عصبانيت دانش آموزان را به رعايت نظم جلسه دعوت مي كرد. در همين حالت جمله اي به زبان آورد:«خدايا ما چه گناهي كرده ايم كه معلم شده ايم!»
اشتباه نكنيد، اين دبير نه تنها دبير موفقي است، بلكه به متانت و تواضع هم شهره است. به طور حتم اين رفتار و گفتار او،  عكس العملي بود به شرايط محيطي و آنچه كه اصلاً انتظارش را نداشته است.يعني دانش آموزي آنقدر گستاخ وبي پروا شده  كه جواب معلم را اين چنين مي دهد. آيا مي توان باور كرد؟ متأسفانه اين تنها مورد نيست. اطمينان دارم معلماني كه همين حالا دارند اين مطلب را مي خوانند- به خصوص همكاران دبيرستاني- مواردي اين گونه را زياد تجربه كرده اند. وقتي من معلم، با خيل دانش آموزاني مواجه هستم كه نه تنها از درس و مدرسه فراري هستند، بلكه هيچ گونه شوق و رغبتي به يادگيري ندارند، چه مي توانم بكنم؟ آخر مسأله، مشكل يكي دو نفر نيست. با
دانش آموزاني كه حتي گاه كتاب هم با خود سر كلاس نمي آ ورند وبرخي فقط به قصد وقت گذراني و شايد تفريح و ديدار دوستان به مدرسه مي آيند، با دانش آموزاني كه ساده ترين حرفها و گفت وگوهاي اغلب آنها فيلم ها و شوهاي ماهواره اي،است، با دانش آموزاني كه هرچقدر دلشان مي خواهد غيبت مي كنند و مدرسه هيچ راهكار انضباطي مؤثري براي برخورد با اين غيبت ها ندارد، با دانش آموزاني كه فقط بايد و به ا جبار تحمل شان كرد و با دانش آموزاني كه .... چه مي توان كرد؟
آقايان روان شناسان و استادان بياييد نظر بدهيد، من معلم چه بايد بكنم؟ جناب وزير و خيل معاونين و مشاورين، بياييد راهكار پيشنهاد دهيد. آيا حاضريد جايتان را با ما عوض كنيد؟ نه ما نمي خواهيم وزير و استاد شويم. فقط مي خواهيم ببينيم شما با يك كلاس- البته در طي يك سال تحصيلي و نه فقط براي چند روز- چه مي كنيد؟
شايد ما مهارتهاي اداره كلاس و رفتار با چنين دانش آموزاني را نداشته باشيم؟ ولي حتم داشته باشيد براي اين كار بايد توان و انرژي زيادي صرف شود. قرار نيست معلم فقط سخنور خوبي باشد تا با سخنان خود دانش آموزان را مجذوب و مسحور سازد. معلم يك شخصيت علمي دارد و اين شخصيت در جايگاهي بروز مي كند كه حداقل زمينه هاي لازم موجود باشد.
درست است كه درس معلم مي تواند زمزمه محبت باشد، اما به شرطي كه حداقل شرايط محيطي فراهم باشد. باز ياد آوري مي  كنم كه اولاً مسأله،  مشكل يكي دو نفر نيست كه اگر اين چنين باشد مي توان كاري كرد و ثانياً كسي به عنوان معلم توقع يك كلاس ساكت و بي سروصدا را ندارد، بلكه صحبت از حداقل هاست.
اگر بيشتر دانش آموزان نياز به مشاوره دارند، خدمات مشاوره اي را گسترش دهيد، اگر تعدادي از دانش آموزان اختلالات رفتاري دارند، مدارس خاصي را با امكانات ويژه به آنان اختصاص دهيد، اگر روشهاي انضباطي روشن و شفاف نيستند آنها را اصلاح كنيد، اگر لازم است معلمان چيزهاي بيشتري درباره اداره كلاسهاي امروزي! ياد بگيرند! اين آموزشهارا به آن بدهيد و بالاخره فكري بكنيد. مگر معلم بودن جرم است؟! مگر معلم سنگ صبور است؟ معلم همين كه بتواند از پس مشكلات زندگي و نداري خودش برآيد، هنر كرده است تا چه برسد به مشكل گشايي براي همه!
به فيش حقوقي خودم نگاه مي كنم. با حدود ۲۰ سال سابقه نوشته اند، فوق العاده سختي شرايط محيط كار ۳۷۷۰۰ ريال شما بگوييد بخندم يا...؟ يا واقعاً كار ما خيلي آسان است و ما نفهميده ايم و يا كساني كه اين چيزها را تعيين مي كنند، معلم نبوده اند؟ بله ديگر لازم به توضيح نيست، خودم مي دانم كه مشكلات بودجه اي اجازه چاره انديشي ديگري نمي دهد،  هميشه بودجه در مورد ما كم مي آورد و يا شايد هم كار ما كار سختي نيست!
امضاء محفوظ

تجليل يا تحليل؟!
يادداشتي به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم
012156.jpg
مرتضي مجدفر
همچون هر مناسبت ديگري، بزرگداشت روز معلم و تجليل از فرهنگيان نيز، حالتي تكراري به خود گرفته و به غير از تجليل هاي ظاهري و لفظي، برگزاري جشن هاي متعدد، انتخاب معلماني چند به عنوان نمونه و ردوبدل شدن هديه هايي با ارزش مادي نه چندان قابل توجه، كمتر شاهد اجراي طرح و برنامه اي اثرگذار در ايام هفته بزرگداشت مقام معلم هستيم؛ و هرچند قدرداني از معلمان نمونه مدارس، معرفي معلمان مؤلف، ديدار با پيشكسوتان عرصه تعليم و تربيت و بازنشستگان؛ از جمله فعاليت هاي تجليلي است كه در هفته بزرگداشت مقام معلم انجام مي پذيرد، ولي در كنار اين تجليل ها، ارائه تحليل ها را كمتر به نظاره مي نشينيم. به عبارتي، اگر جسارت نباشد، يك هفته تمام  هاي و هوي مي كنيم، بدون اين كه دليل ايجاد اين  هاي و هوي را بررسي كنيم. در واقع، در بزرگداشت روزهاي خاص، حقايق و واقعيات كمتر مورد توجه قرار مي گيرد و نقش تحول آفرين و واقعي بسياري از گروه هاي اجتماعي پديدآورنده اين بزرگداشت ها به فراموشي سپرده مي شود. شايد بي مناسبت نباشد، بار ديگر دو رويدادي را كه به نوعي نامگذاري روز و سپس هفته معلم، متاثر از وقايع رخ داده در آن ايام است، بررسي كرده و درسها و ره توشه هاي امروزي خود را به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم از آنها طلب كنيم:
از اوايل سال ۱۳۳۹، رژيم شاه به علت فساد ناشي از ناتواني و بي لياقتي اداره كنندگان حكومت، با كسري بودجه و تورم گسترده اي روبه رو بود و بار ديگر شاه، مسايل لاينحلي را پيش رو داشت. در اين ميان، از ششم ارديبهشت ۱۳۴۰، كليه آموزگاران و دبيران مركز و شهرستانها دست از كار كشيدند و صبح روز سه شنبه دوازدهم ارديبهشت، طبق قرار قبلي، آموزگاران و دبيران تهراني در باشگاه مهرگان اجتماع كردند و به طور جمعي عازم وزارت فرهنگ شدند. در جريان اين تجمع و در پي فعل و انفعالات گوناگوني كه روي داد، حادثه فجيع قتل مرحوم دكتر ابوالحسن خانعلي كه سخنران مراسم و از دبيران دبيرستانهاي تهران بود، روي داد و سه نفر از معلمان ديگر و دانش آموزان نيز مجروح شدند و تعدادي از معلمان و نيز «درخشش» كارگردان تظاهرات دستگير و روانه زندان گرديدند.
به دنبال اين حادثه، معلمان كه قبلاً فقط خواستار حقوق بيشتر بودند، تقاضاهاي ديگري نيز به درخواست هاي خود اضافه كردند و اعلام داشتند تا روزي كه كليه خواست هاي آنان عملي نشود، از اعتصاب دست برنخواهند داشت. آنان، خواهان سقوط دولت شريف امامي؛ اعدام قاتل دكتر خانعلي؛ رفع اهانت از فرهنگيان و تغيير سطح حقوق معلمان بودند. البته در مسأله افزايش حقوق معلمان، چند ماه قبل از اين حادثه، باشگاه مهرگان به نمايندگي از طرف كليه معلمان، طرحي به دكتر صديق اعلم،وزير فرهنگ وقت تسليم كرد كه اگر عملي مي شد، اين حادثه به وقوع نمي پيوست.(۱)
در پي اين حادثه، درخشش به عنوان نماينده معلمان، از زندان آزاد شد، در مجلس خبر قتل معلم انعكاس وسيعي داشت. شريف امامي با استيضاح مواجه شد و به دنبال آن، استعفاي خود را در كاخ مرمر به شاه تسليم كرد.(۲) همچنين اجتماع عمومي معلمان تهران در ۱۸ ارديبهشت ۱۳۴۰، تصويب كرد كه روز ۱۲ ارديبهشت به ياد اجتماع موفقيت آميز معلمان و شهادت معلم دانشمند مرحوم دكتر خانعلي،روز معلم اعلام شود.(۳) پس از پايان اعتصاب و بازگشايي مدارس، وزارت فرهنگ تا مدتي وزير نداشت. زيرا با تعهد دولت نسبت به پرداخت حقوق معلمان و ساير مسايل و با يكپارچگي و وحدتي كه در بين آنان به وجود آمده بود، هيچكس جرات قبول وزارت را نداشت و دولت ناچار به سراغ جامعه معلمان آمد و محمد درخشش را به وزارت فرهنگ دعوت كرد. درباره فعاليت يك ساله درخشش و بقيه ماجراها هم تاريخ به اندازه كافي، نكته ها و گفته هايي در دل دارد كه از گفتن آنها پرهيز مي كنيم.
اين نخستين رويدادي است كه باعث نامگذازي ۱۲ ارديبهشت به عنوان روز معلم شده است و هر چند امروزه در كمتر مناسبتي، نامي از اين واقعه برده مي شود، ولي با نگاهي دوباره به اين رويداد و با در نظر گرفتن شرايط امروز و تغيير و تحولات فراوان و گسترده اي كه در زمينه هاي گوناگون از جمله تبديل رژيم ديكتاتوري به حكومت مردمي، ساختارهاي اجتماعي- اقتصادي، شرايط بازاركار، زمينه هاي توسعه فناوري و... رخ داده، مي توان پرسش هاي زير را به عنوان درس ها و ره توشه هاي امروزي برگرفته از اين رويداد طرح كرد:
* معلمان امروزه چگونه بايد سخن بگويند؟
* تحقق خواسته هاي معلمان، از چه راه هايي امكانپذير است؟
*آيا اساساً معلمان، به تشكلهاي صنفي نياز دارند؟
*آيا تشكلهاي موجود ،موفق عمل كرده اند؟
*موفقيت آميز شدن تشكلهاي صنفي معلمان، به چه ابزارها و روش هايي نياز دارد؟
* تشكل هاي صنفي معلمان، با مسئولان ارشد و مياني وزارت آموزش و پرورش چگونه بايد سخن بگويند؟
* تشكل هاي صنفي معلمان، در تحقق خواسته هاي مادي و معنوي معلمان، چگونه و چه نقشي را مي توانند ايفا كنند؟
*...
دومين رويدادي كه دليل نامگذاري روز و هفته معلم بيشتر با آن مشهور شده، شهادت معلم و استاد فرزانه شهيد مرتضي مطهري در اولين ماه هاي پيروزي انقلاب اسلامي در ۱۲ ارديبهشت ۱۳۵۸ است. شخصيت، آثار و انديشه هاي شهيد مطهري، آنچنان والاست كه نياز به توضيح ندارد، ولي آيا در مراسم هاي تجليل هفته معلم، پرسش هاي تحليلي زير را به عنوان نكته هاي امروزي مرتبط با آثار و شخصيت شهيد مطهري مطرح ساخته ايم:
* در زمينه آثار شهيد مطهري، چه ميزان مطالعات تطبيقي مرتبط با فرهنگ و تعليم و تربيت اسلامي صورت پذيرفته است؟
* در زمينه بهره برداري از نوشته هاي استاد مطهري در مدارس چه كرده ايم؟
* از اين آثار در بالا بردن توش و توان معنوي فرهنگيان (و نه تنها اعطاي گواهينامه ضمن خدمت به آنان) چه فعاليت هايي صورت داده ايم؟
* اخلاق و معنويات ساري و جاري در آثار استاد مطهري را چگونه در دل و جان معلمان و دانش آموزان ساري و جاري كرده ايم؟
* با گذشت زمان و ايجاد شرايط جديد در جامعه بويژه در نسل جوان، طريقه بهره برداري از آثار شهيد مطهري در اين زمينه ها چگونه بايد باشد؟
*آيا آثار تربيتي- آموزشي شهيد مطهري به رغم مفيد و مؤثربودن آنها نقدپذير نيستند؟
*...
اميد است تحليل هايي كه در هنگام تجليل از معلمان و فرهنگيان و همزمان با اين دو رويداد تاريخي به عمل مي آوريم، بتوانند دستمايه هايي براي رشد توامان مادي و معنوي معلمان فرارويمان قرار دهند. چرا كه معلم، انساني است دو بعدي كه به هر دو جنبه مادي و معنوي و توسعه متوازن هريك از آنها، نياز دارد و به طور قطع، تجليل از مقام معلم و تشويق و سپاسگزاري صرف از زحمات وي، تنها راه چاره نخواهد بود.
زيرنويس
۱- مهدي زماني شهميرزادي، روز معلم در آينه تاريخ معاصر ايران؛ روزنامه همشهري، شماره ۱۵۳۲.
۲- ناصر نجمي، از سيد ضياء تا بازرگان، جلد دوم، تهران: نويسنده، ۱۳۷۰.
۳- روزنامه كيهان، شماره ۵۳۵۱ (دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۴۰).

شور و عشق معلم بودن: هفت راه برتر براي طراحي مسأله
صالح سال اول دبيرستان است. او مدت هاست دنبال محاسبه سطح گردو مي گردد. نه تنها صالح، بلكه تمام خانواده او گرفتار حل اين مسأله شده اند. تيم مشاور او پدر، مادر و خواهرش هستند. صالح مي گويد: همه دنبال چگونگي محاسبه سطح گردو مي گرديم. او ادامه مي دهد: حتي بعضي از بستگان ما نيز درگير حل اين تمرين هستند... تا به حال چندين راه پيشنهاد كردم كه الان در حال انجام دادن يكي از آنها هستم تا ببينم با چه دقتي جواب به دست مي آيد و آيا براي معلم ما قبول است يا خير؟
حتماً فكر مي كنيد من معلم هندسه صالح هستم. اما اصلاً اين طور نيست و اين تمرين، تمرين درس هندسه نيست.
سهيل، دانش آموز سال دوم دبيرستان مي گويد: از وقتي معلم، اين تمرين را مطرح كرده است، دايم فكر و ذهنم مشغول حل آن است، در خواب و بيداري، فرقي نمي كند. مهم اين است كه من ته ديگ را خيلي دوست دارم و الان بايد راهي بيابم تا بتوانم علت سفت و محكم بودن ته ديگ را نسبت به پلوي روي ديگ توجيه كنم. ما همه پيوندهاي شيميايي را خوانده ايم، اما چگونه آن را به ته ديگ پيوند دهم، نمي دانم. تازه اين تمام كار نيست، بايد بگويم چرا بعضي وقت ها ته ديگ به ته ديگ مي چسبد. من حتي در اين مورد، اينترنت را هم گشتم، اما يك كلمه در اين رابطه پيدا نكردم. واقعاً خنده دار است. به هر كه مي گويم اين تمرين كلاس شيمي است، مي خندد. اما خوب، به قول آقا معلم، همين كه باعث خوشحالي و خنده ديگران مي شوم، خوب است. اين هم از بركات تمرين هاي عجيب اين تيپي است!
درست فهميده ايد. من معلم شيمي هستم و اما داستان اين حرف ها و شيمي. مدت ها در فكر طراحي تكليف نوروزي يا تكاليف بعد از دوره هاي كارگاهي بودم و اين كه چگونه مي توانم بهترين مسأله را طرح كنم. يك راه خيلي ساده، دادن تمرين هاي سنتي بود. حجم وسيعي از تمرين و تست و امثال آن كه همه جا پر است را كپي كرده، با اين تفكر كه مهارت دانش آموز افزايش مي يابد. اما پر واضح است كه اين نوع تمرين ها اگر بيش از حد مصرف شود، آثار چندان خوبي نخواهد داشت، بلكه شايد آثار معكوسي... پس دنبال راه ديگري مي گشتم. دقيقاً مي خواستم امثال صالح و سهيل داشته باشم. دانشمنداني در قد و قواره كوچك، اما حريص و تشنه علم و دانش! مي خواستم از دل اين تمرينات، كساني پيدا شوند كه حل تمرين مهم تر از خورد و خوراكشان شود و شور و شوق تمرين، آنها را به تلاشي سخت و در عين حال لذت آور وادارد. مي خواستم صالح ها و سهيل ها از تفريح خود دست بكشند و حل مسأله را تفريح بدانند و فرياد شوق و شادي از حل تمرين سر دهند. در نهايت سؤالاتي را طرح كردم كه بعضي از آنها به شرح زير هستند:
۱- جرم كليه غذاها، ميوه جات و تنقلاتي را كه در سه روز ايام نوروز ميل مي كنيد محاسبه و سپس چگالي آنها را به دست آوريد. برچسب بسته بندي آنها را نيز جمع آوري و اطلاعات آنها را تحليل كنيد. آنهايي كه برچسب ندارند، خودتان اطلاعات لازم را تهيه كنيد. (سال اول دبيرستان)
۲- چرا ته ديگ پلو سفت و محكم است؟ پيوند شيميايي ذرات پلو روي ديگ را با پلو ته ديگ مقايسه كنيد. به نظر شما هضم ته ديگ سخت تر است يا پلو معمولي؟ چرا؟ تحليل كنيد. (سال دوم دبيرستان)
۳- تنقلاتي كه ما آنها را آجيل مي ناميم داراي مقداري روغن مي باشند. به نظر شما گردو روغن بيشتري دارد يا فندق؟ آزمايشي براي اندازه گيري آن پيشنهاد كنيد. آيا مي توان حجم فضاي داخل گردو را حدس زد؟ چگونه؟ (سال اول و دوم دبيرستان)
اين سؤالات و امثال آن كه دايم در سر هر سفره و هر مهماني و... به ياد انسان مي آيد، صالح و سهيل را مجذوب خود كرده و مفهوم جديدي از علم و دانش را در ذهن آنها مجسم نموده است. اين پرسش ها، داراي چند ويژگي مشخص است كه مي توان آنها را به شرح زير بيان كرد:
۱- حل اين تمرين ها، معمولاً در يك فرايند علمي و حتي به صورت بازي صورت مي گيرد و كمتر نياز به كاغذ و دفتر دارد و مسلماً كارايي بالاتري هم دارد. به قول پياژه «تفكر و منطق عيني دانش آموزان در حضور اشياء، مؤثرتر و كارآمدتر مي شود و فهم موضوعات ذهني و انتزاعي مربوط به آن راحت تر و ساده تر است.»
عشق و علاقه دانش آموز بازي است، اما نه فقط بازي كامپيوتري، بلكه گرفتن روغن فندق و گردو هم نوعي بازي است كه شايد از بازي كامپيوتر خوشمزه تر هم باشد! البته استفاده از بازي در آموزش، خود نيازمند بحث مفصلي است كه فعلاً در اين مجال نمي گنجد.
۲- اين تمرينات، مفهوم آموزش تلفيقي را به خوبي نشان مي دهند. دانش آموز براي يافتن جواب مجبور است از همه دروس مانند فيزيك، شيمي، رياضي و حتي زيست شناسي كمك بگيرد. متأسفانه غالب دانش آموزان شديداً جزء نگر شده اند. آنها اساساً ماهيت علم را درك نكرده و علوم را كاملاً مستقل از هم مي دانند و مرزهاي قرمزي براي خود (و در ذهن خود بين علوم مختلف) رسم كرده اند، گرچه اصل مشكل به ساختار آموزشي برمي گردد. زيرا ما علم را چون يك پازل، تكه تكه كرده ايم و هر تكه را مستقل از ديگري ياد مي دهيم و در نتيجه دانش آموز، ديگر دركي از شماي پازل اصلي و واقعي ندارد، بلكه ابهامهاي ذهني خويش را درك واقعي مي داند. در حالي كه جهان هستي ماهيتي پيوسته دارد كه همه اجزاي آن با نظم و ترتيبي بسيار شگفت آور، در ارتباط با يكديگرند كه فهم اين طرح كلي بسيار مهم تر از درك اجزاء ريز و كوچك آن است (اصولاً ذات باري، هستي عالم را براساس نظم و سازگاري عجيبي خلق فرموده است و تمام تلاش هاي بنيادي علم نيز صرف درك اين ماهيت عظيم است و پر واضح است كه بشريت هنوز در اول راه است. اما تأكيد ما بر درك اين طرح كلي در حد دانش آموزي است نه بيشتر!) شايد علت اساسي بي مفهوم بودن بسياري از دروس مدرسه در نظر بچه ها ناشي از همين عدم درك است.
۳- ارتباط بين علم و زندگي در اين تمرينات موج مي زند. ذهن دانش آموز نبايد درس را جدا از زندگي بداند. او بايد بداند درس همان زندگي است، با نگاهي دقيق تر و موشكافانه تر. درس بيان همان اصول واقعي و ملموس روزانه است، اما با قرائتي عميق تر و دركي دقيق تر. اين نوع تمرينات مي تواند چالش بين علم و مدرسه را با زندگي روزمره كاهش دهد و آشتي هر چند موقتي بين درس و زندگي را برقرار كند. اما اميد اين است كه به جاي مسكن هاي موقتي، براي درمان، فكري اساسي كرد.
۴- در اين تمرينات هدف، تفكر بيشتر و ابداع روش ها و فرايندهاست تا رسيدن به نتايج. طراحي روش بسيار مهم تر از رسيدن به نتيجه مشخص است. به وجود آوردن روش حل، خود مثال بارزي از شبيه سازي كار دانشمندان است. تأكيد بيش از حد بر فرمولها و حفظ و از بركردن آنها ماهيت آموزش را در شرايط بسيار نامناسبي قرار مي دهد و در ذهن دانش آموز از تفكر و انديشيدن جز اسمي خشك و خالي رمق بيشتري باقي نمي گذارد. تفكر، اساس آموزش در عصر دانايي است كه نبايد به هيچ وجه ناديده انگاشته شود. طراحي تمرين هاي مناسب جزء راهكارهاي بسيار مهم در آموزش فرايند محور است.
۵- اين تمرينات مملو از خلاقيت است و خلاقيت اساس رشد و پيشرفت در دنياي پر رقابت امروزي است. خلاقيت توانايي معجزه آساي بشري و وديعه الهي در نزد بندگان است. آموزش خلاقيت و رشد و پرورش اين قوه ارزشمند، از وظايف اوليه هر نظام آموزشي و پرورشي در هر كجاي دنيا است. در اين تمرينات، جهت پرورش خلاقيت به نكات زير دقت شده است:
الف) بسياري از اين مسايل داراي جواب هاي مشخصي نيستند. هر كس با ذوق و فكر خويش راه خاص خود را ارائه مي كند و اصرار بر «فقط يك راه حل درست» اصلاً معنا ندارد.
ب) اين سؤالات شديداً حس كنجكاوي را تحريك و تشجيع مي كند.
ج) پرورش تخيل و تصور در حل اين مسايل، واضح است.
د) اين سؤالات تقريباً بكرند. يعني ذهن دانش آموز پيش داوري چنداني نسبت به آنها ندارد و بايد از قدم اول، خودش شروع كند و راه نرفته را طي كند.
هـ) بعضي از سؤالات ته باز هستند يعني هرچه بيشتر وارد آن مي شوي، افق هاي بسيار وسيع تري نمايان مي شود كه حتي شاخه هايي از آن مي تواند تحت عنوان پروژه هاي بسيار ارزشمند و كاربردي سر از سمينارها و جشنواره ها در آورد. ان شاءالله در فرصت مقتضي در زمينه پروژه هاي دانش آموزي نيز نكاتي ارائه خواهد شد.
۶- تمرين خوب، چالش برانگيز است، ذهن را دچار تنش لذت آور مي كند، ميل فطري انسان به دانستن و فهميدن را تحريك مي كند و عطش سيري ناپذير دانستن آدمي را به ظهور مي رساند، كيف و لذت را چاشني حل مسأله مي كند و نتيجه اين چالش است كه با گذشت بيش از يك ماه از اين سؤالات هنوز تعدادي، دنبال راه هاي بهتر براي يافتن جواب سؤال هاي فوق هستند. امثال صالح و سهيل فراوانند و چه خوب كه بتوان آنها را جهت داد و هدايت كرد.
۷- آموزش تنها در مدرسه و كلاس،معنايي ندارد. آموزش مدرسه اي به شرطي مي تواند كامل باشد كه غير از مدرسه، خانه و كوچه هم در آن دخيل باشد و آن را تقويت كند. اين گونه تمرينات مي تواند حضور و مشاركت اعضاي خانه را در آموزش سودمندتر سازد و به قول يكي از بچه ها، حتي بحث داغ مهماني شود!
محمد علي بحريني زارچ
معلم شيمي دبيرستان علامه حلي تهران
mohammadalibahrani@yahoo.com

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |
|   شهري    |    علمي فرهنگي    |    معارف    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |