شور و عشق معلم بودن: هفت راه برتر براي طراحي مسأله
صالح سال اول دبيرستان است. او مدت هاست دنبال محاسبه سطح گردو مي گردد. نه تنها صالح، بلكه تمام خانواده او گرفتار حل اين مسأله شده اند. تيم مشاور او پدر، مادر و خواهرش هستند. صالح مي گويد: همه دنبال چگونگي محاسبه سطح گردو مي گرديم. او ادامه مي دهد: حتي بعضي از بستگان ما نيز درگير حل اين تمرين هستند... تا به حال چندين راه پيشنهاد كردم كه الان در حال انجام دادن يكي از آنها هستم تا ببينم با چه دقتي جواب به دست مي آيد و آيا براي معلم ما قبول است يا خير؟
حتماً فكر مي كنيد من معلم هندسه صالح هستم. اما اصلاً اين طور نيست و اين تمرين، تمرين درس هندسه نيست.
سهيل، دانش آموز سال دوم دبيرستان مي گويد: از وقتي معلم، اين تمرين را مطرح كرده است، دايم فكر و ذهنم مشغول حل آن است، در خواب و بيداري، فرقي نمي كند. مهم اين است كه من ته ديگ را خيلي دوست دارم و الان بايد راهي بيابم تا بتوانم علت سفت و محكم بودن ته ديگ را نسبت به پلوي روي ديگ توجيه كنم. ما همه پيوندهاي شيميايي را خوانده ايم، اما چگونه آن را به ته ديگ پيوند دهم، نمي دانم. تازه اين تمام كار نيست، بايد بگويم چرا بعضي وقت ها ته ديگ به ته ديگ مي چسبد. من حتي در اين مورد، اينترنت را هم گشتم، اما يك كلمه در اين رابطه پيدا نكردم. واقعاً خنده دار است. به هر كه مي گويم اين تمرين كلاس شيمي است، مي خندد. اما خوب، به قول آقا معلم، همين كه باعث خوشحالي و خنده ديگران مي شوم، خوب است. اين هم از بركات تمرين هاي عجيب اين تيپي است!
درست فهميده ايد. من معلم شيمي هستم و اما داستان اين حرف ها و شيمي. مدت ها در فكر طراحي تكليف نوروزي يا تكاليف بعد از دوره هاي كارگاهي بودم و اين كه چگونه مي توانم بهترين مسأله را طرح كنم. يك راه خيلي ساده، دادن تمرين هاي سنتي بود. حجم وسيعي از تمرين و تست و امثال آن كه همه جا پر است را كپي كرده، با اين تفكر كه مهارت دانش آموز افزايش مي يابد. اما پر واضح است كه اين نوع تمرين ها اگر بيش از حد مصرف شود، آثار چندان خوبي نخواهد داشت، بلكه شايد آثار معكوسي... پس دنبال راه ديگري مي گشتم. دقيقاً مي خواستم امثال صالح و سهيل داشته باشم. دانشمنداني در قد و قواره كوچك، اما حريص و تشنه علم و دانش! مي خواستم از دل اين تمرينات، كساني پيدا شوند كه حل تمرين مهم تر از خورد و خوراكشان شود و شور و شوق تمرين، آنها را به تلاشي سخت و در عين حال لذت آور وادارد. مي خواستم صالح ها و سهيل ها از تفريح خود دست بكشند و حل مسأله را تفريح بدانند و فرياد شوق و شادي از حل تمرين سر دهند. در نهايت سؤالاتي را طرح كردم كه بعضي از آنها به شرح زير هستند:
۱- جرم كليه غذاها، ميوه جات و تنقلاتي را كه در سه روز ايام نوروز ميل مي كنيد محاسبه و سپس چگالي آنها را به دست آوريد. برچسب بسته بندي آنها را نيز جمع آوري و اطلاعات آنها را تحليل كنيد. آنهايي كه برچسب ندارند، خودتان اطلاعات لازم را تهيه كنيد. (سال اول دبيرستان)
۲- چرا ته ديگ پلو سفت و محكم است؟ پيوند شيميايي ذرات پلو روي ديگ را با پلو ته ديگ مقايسه كنيد. به نظر شما هضم ته ديگ سخت تر است يا پلو معمولي؟ چرا؟ تحليل كنيد. (سال دوم دبيرستان)
۳- تنقلاتي كه ما آنها را آجيل مي ناميم داراي مقداري روغن مي باشند. به نظر شما گردو روغن بيشتري دارد يا فندق؟ آزمايشي براي اندازه گيري آن پيشنهاد كنيد. آيا مي توان حجم فضاي داخل گردو را حدس زد؟ چگونه؟ (سال اول و دوم دبيرستان)
اين سؤالات و امثال آن كه دايم در سر هر سفره و هر مهماني و... به ياد انسان مي آيد، صالح و سهيل را مجذوب خود كرده و مفهوم جديدي از علم و دانش را در ذهن آنها مجسم نموده است. اين پرسش ها، داراي چند ويژگي مشخص است كه مي توان آنها را به شرح زير بيان كرد:
۱- حل اين تمرين ها، معمولاً در يك فرايند علمي و حتي به صورت بازي صورت مي گيرد و كمتر نياز به كاغذ و دفتر دارد و مسلماً كارايي بالاتري هم دارد. به قول پياژه «تفكر و منطق عيني دانش آموزان در حضور اشياء، مؤثرتر و كارآمدتر مي شود و فهم موضوعات ذهني و انتزاعي مربوط به آن راحت تر و ساده تر است.»
عشق و علاقه دانش آموز بازي است، اما نه فقط بازي كامپيوتري، بلكه گرفتن روغن فندق و گردو هم نوعي بازي است كه شايد از بازي كامپيوتر خوشمزه تر هم باشد! البته استفاده از بازي در آموزش، خود نيازمند بحث مفصلي است كه فعلاً در اين مجال نمي گنجد.
۲- اين تمرينات، مفهوم آموزش تلفيقي را به خوبي نشان مي دهند. دانش آموز براي يافتن جواب مجبور است از همه دروس مانند فيزيك، شيمي، رياضي و حتي زيست شناسي كمك بگيرد. متأسفانه غالب دانش آموزان شديداً جزء نگر شده اند. آنها اساساً ماهيت علم را درك نكرده و علوم را كاملاً مستقل از هم مي دانند و مرزهاي قرمزي براي خود (و در ذهن خود بين علوم مختلف) رسم كرده اند، گرچه اصل مشكل به ساختار آموزشي برمي گردد. زيرا ما علم را چون يك پازل، تكه تكه كرده ايم و هر تكه را مستقل از ديگري ياد مي دهيم و در نتيجه دانش آموز، ديگر دركي از شماي پازل اصلي و واقعي ندارد، بلكه ابهامهاي ذهني خويش را درك واقعي مي داند. در حالي كه جهان هستي ماهيتي پيوسته دارد كه همه اجزاي آن با نظم و ترتيبي بسيار شگفت آور، در ارتباط با يكديگرند كه فهم اين طرح كلي بسيار مهم تر از درك اجزاء ريز و كوچك آن است (اصولاً ذات باري، هستي عالم را براساس نظم و سازگاري عجيبي خلق فرموده است و تمام تلاش هاي بنيادي علم نيز صرف درك اين ماهيت عظيم است و پر واضح است كه بشريت هنوز در اول راه است. اما تأكيد ما بر درك اين طرح كلي در حد دانش آموزي است نه بيشتر!) شايد علت اساسي بي مفهوم بودن بسياري از دروس مدرسه در نظر بچه ها ناشي از همين عدم درك است.
۳- ارتباط بين علم و زندگي در اين تمرينات موج مي زند. ذهن دانش آموز نبايد درس را جدا از زندگي بداند. او بايد بداند درس همان زندگي است، با نگاهي دقيق تر و موشكافانه تر. درس بيان همان اصول واقعي و ملموس روزانه است، اما با قرائتي عميق تر و دركي دقيق تر. اين نوع تمرينات مي تواند چالش بين علم و مدرسه را با زندگي روزمره كاهش دهد و آشتي هر چند موقتي بين درس و زندگي را برقرار كند. اما اميد اين است كه به جاي مسكن هاي موقتي، براي درمان، فكري اساسي كرد.
۴- در اين تمرينات هدف، تفكر بيشتر و ابداع روش ها و فرايندهاست تا رسيدن به نتايج. طراحي روش بسيار مهم تر از رسيدن به نتيجه مشخص است. به وجود آوردن روش حل، خود مثال بارزي از شبيه سازي كار دانشمندان است. تأكيد بيش از حد بر فرمولها و حفظ و از بركردن آنها ماهيت آموزش را در شرايط بسيار نامناسبي قرار مي دهد و در ذهن دانش آموز از تفكر و انديشيدن جز اسمي خشك و خالي رمق بيشتري باقي نمي گذارد. تفكر، اساس آموزش در عصر دانايي است كه نبايد به هيچ وجه ناديده انگاشته شود. طراحي تمرين هاي مناسب جزء راهكارهاي بسيار مهم در آموزش فرايند محور است.
۵- اين تمرينات مملو از خلاقيت است و خلاقيت اساس رشد و پيشرفت در دنياي پر رقابت امروزي است. خلاقيت توانايي معجزه آساي بشري و وديعه الهي در نزد بندگان است. آموزش خلاقيت و رشد و پرورش اين قوه ارزشمند، از وظايف اوليه هر نظام آموزشي و پرورشي در هر كجاي دنيا است. در اين تمرينات، جهت پرورش خلاقيت به نكات زير دقت شده است:
الف) بسياري از اين مسايل داراي جواب هاي مشخصي نيستند. هر كس با ذوق و فكر خويش راه خاص خود را ارائه مي كند و اصرار بر «فقط يك راه حل درست» اصلاً معنا ندارد.
ب) اين سؤالات شديداً حس كنجكاوي را تحريك و تشجيع مي كند.
ج) پرورش تخيل و تصور در حل اين مسايل، واضح است.
د) اين سؤالات تقريباً بكرند. يعني ذهن دانش آموز پيش داوري چنداني نسبت به آنها ندارد و بايد از قدم اول، خودش شروع كند و راه نرفته را طي كند.
هـ) بعضي از سؤالات ته باز هستند يعني هرچه بيشتر وارد آن مي شوي، افق هاي بسيار وسيع تري نمايان مي شود كه حتي شاخه هايي از آن مي تواند تحت عنوان پروژه هاي بسيار ارزشمند و كاربردي سر از سمينارها و جشنواره ها در آورد. ان شاءالله در فرصت مقتضي در زمينه پروژه هاي دانش آموزي نيز نكاتي ارائه خواهد شد.
۶- تمرين خوب، چالش برانگيز است، ذهن را دچار تنش لذت آور مي كند، ميل فطري انسان به دانستن و فهميدن را تحريك مي كند و عطش سيري ناپذير دانستن آدمي را به ظهور مي رساند، كيف و لذت را چاشني حل مسأله مي كند و نتيجه اين چالش است كه با گذشت بيش از يك ماه از اين سؤالات هنوز تعدادي، دنبال راه هاي بهتر براي يافتن جواب سؤال هاي فوق هستند. امثال صالح و سهيل فراوانند و چه خوب كه بتوان آنها را جهت داد و هدايت كرد.
۷- آموزش تنها در مدرسه و كلاس،معنايي ندارد. آموزش مدرسه اي به شرطي مي تواند كامل باشد كه غير از مدرسه، خانه و كوچه هم در آن دخيل باشد و آن را تقويت كند. اين گونه تمرينات مي تواند حضور و مشاركت اعضاي خانه را در آموزش سودمندتر سازد و به قول يكي از بچه ها، حتي بحث داغ مهماني شود!
محمد علي بحريني زارچ
معلم شيمي دبيرستان علامه حلي تهران
mohammadalibahrani@yahoo.com
|