پنج شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۸۱ - jun . 19, 2003
اجتماعي
Front Page

مديركل سياسي و انتظامي استانداري تهران:
دستگاه هاي مسئول به خانواده هاي بازداشت شدگان  اطلاع رساني كنند
ايرنا : مديركل  سياسي  و انتظامي استانداري  تهران ، اعلام كرد وظيفه  دستگاه هاي  مسئولي كه  در جريانات  اخير اقدام  به  دستگيري  افراد مي كنند، اطلاع رساني  درخصوص  بازداشت  افراد در نخستين  فرصت  به  خانواده هاي  دستگيرشدگان  است .
علي  تعالي در گفت  وگو با ايرنا افزود: به  همه  دستگاه هاي  مسئول  توصيه  شده  است،  با اطلاع رساني  سريع  درباره  دستگيرشدگان، ضمن   رفع  دغدغه هاي  خانواده ها، جلو  هرگونه  سوءاستفاده  و ايجاد تنش  از بي اطلاعي و بلاتكليفي  خانواده هاي  بازداشت شدگان  را بگيرند.
وي  تصريح  كرد: از مقام هاي  قضايي  نيز درخواست  شده  است  ضمن  اولويت  دادن  به  بررسي  وضعيت  افراد بازداشت شده  در جريانات  اخير حوادث  كوي  دانشگاه، هرچه  سريعتر تكليف  افراد بازداشت شده  را مشخص  كنند.
مدير كل  سياسي  و انتظامي  استانداري  تهران  تجمع  خانواده هايي  كه  به  اعتقاد آنها وابستگانشان  در جريانات  اخير احتمالاً بازداشت شده اند را درمقابل  زندان  اوين امري  عادي  ارزيابي  كرد كه پاسخگويي  مسئولان  مربوطه  در اين  زمينه  مي تواند نگراني  مردم  را رفع  كند.
وي  ارقام  ارائه شده  و مطرح  توسط برخي  دانشجويان  درمورد تعداد افراد بازداشت  شده  را « در حد ادعا» دانست  و افزود: مسئولان  دانشگاه ها با در اختيار داشتن  اطلاعات  دانشجويان  مي توانند مشخص  كنند چه  تعداد از دانشجويان به  شهرستان هاي  خويش  مراجعه  كرده اند و احتمالاً چه  تعداد اكنون  در بازداشت  هستند.
همچنين معاون سياسي و امنيتي استانداري تهران گفت: نحوه برخورد افرادي كه از جليقه منقش به كلمه «پليس» استفاده مي كنند، اگر خارج از موازين تعريف شده باشد، مورد تأييد استانداري نيست.
ابراهيم رضايي بابادي در مورد هماهنگي و نحوه چگونگي فعاليت اين افراد در سطح شهر افزود: استانداري از نحوه فعاليت و هماهنگ شدن فعاليت اين افراد در سطح شهر با سازمان و ارگان هاي مسئولان اطلاعي ندارد.
وي در مورد هماهنگي قبلي اين افراد با نيروهاي انتظامي و آغاز فعاليت آنها در سطح شهر و استفاده از جليقه هاي منقش به كلمه پليس، گفت: اين افراد احتمالاً نيروهاي بسيجي هماهنگ با نيروي انتظامي هستند كه مي توانند در سطح شهر فعاليت كنند.
معاون استاندار تهران، در مورد برخورد اين افراد با برخي خودروها و استفاده از گاز اشك آور و پاشيدن رنگ بر روي بدنه خودروها و كندن پلاك آنها، گفت: استانداري با برخوردهاي اينچنيني مخالف است و آن را تأييد نمي كند.

نيروي انتظامي با عوامل قانون شكن در هر لباس برخورد مي كند
ايرنا: فرمانده  انتظامي  تهران  بزرگ  گفت : عزم  و استراتژي  نيروي  انتظامي ، برخورد با عوامل  و عناصر قانون  شكن  در هر لباس  است .
سردار «مرتضي  طلايي » روزچهارشنبه  در جمع  دانشجويان  دانشگاه علامه  طباطبايي افزود: عناصر خودسر و ضد انقلاب  دو لبه  تيز يك  قيچي  هستند كه  نظم  و امنيت اجتماعي  جامعه  را نشانه  رفته اند. وي  از «تعرض  به  محيط دانشگاه» احساس  تأسف  كرد و از سوي  ديگر از اين  كه  نيروي  انتظامي  در كوتاهترين  زمان  ممكن  موفق  به  شناسايي  و دستگيري  عوامل و عناصر تعرض  شده  است ، احساس  رضايت  كرد.
فرمانده  انتظامي  تهران  بزرگ  اظهار داشت  : در ماجراي  حوادث  اخير، ما با سه  جريان  روبرو بوديم ، اول  دانشجوياني  بودند كه  بواسطه  يك  مطالبه  صنفي  و براي  خصوصي سازي  دانشگاه  اعتراض  داشتند. جريان  دوم  آن  دسته  افرادي  بودند كه  به  صفوف  دانشجويان  رخنه كرده  بودند و دانشجويان  خود را از آنها جدا مي دانند.
طلايي  از «كساني  كه  با چوب  و سنگ  به  اموال  عمومي  آسيب  رساندند و الفاظ زشت  بكاربردند و هيچ  كس  حركت  آنان  را نمي تواند قابل  دفاع  بداند» به  عنوان  «جريان  سوم » نام  برد. وي  گفت  : آنان  ، گروه  بسيار معدودي  بودند كه از سوي  رسانه هاي  ضد انقلاب خارج  از كشور وارد صحنه  شده  بودند تا فضا را به صورت  راه بندان هاي  مصنوعي  و تعرض  به  نواميس  مردم  آلوده  كنند.
وي  از «گروه  خودسر» به  عنوان  گروه  چهارم  نام  برد كه  سردسته  و همدستان  اين  گروه  همگي  در ماجراي  تعرض  به  يكي  از خوابگاه هاي  دانشجويان  شناسايي  و دستگير شدند.
فرمانده  انتظامي  تهران  بزرگ  افزود : نماينده  دادستان  و نماينده  نيروي  انتظامي  در محيط دانشگاه  آماده  جمع آوري  شكايات  دانشجويان  مي باشند.
سردار طلايي ، ضمن  دلجويي  از دانشجويان  دانشگاه  علامه  طباطبايي  قول  پيگيري جدي  موضوعات  مورد نظر آنان  را داد و هيأتي  را براي  مراجعه به دانشگاه  تعيين كرد. وي  گفت : آرامش  درحال  حاضر در سطح  جامعه  به خصوص  در محيط دانشگاه  برقرار است  .
وي  به  دانشجويان  اطمينان  داد كه  مسايل  محيط هاي  دانشگاهي  مورد توجه  نيروي انتظامي  است  و نيروي  انتظامي  اجازه  تكرار چنين  وقايعي  را نخواهد داد.
از سوي ديگر عبدالواحد موسوي  لاري ، وزير كشور، عملكرد نيروي  انتظامي  در برخورد با اغتشاشات  اخير را «مثبت » ارزيابي  كرد و گفت : پرسنل  نيروي  انتظامي  به توصيه  فرمانده  خود، آستانه  تحملشان  را بالا بردند. وي  كه  روز چهارشنبه  براي  حضور درجلسه  غيرعلني  رسمي  به  مجلس  آمده  بود،در جواب  به  سوالات  خبرنگاران  پارلماني  ، گفت  : انصافاً نيروي  انتظامي  با درك  واقعيتها و شناخت  خوب  از مسائل  دانشجويي  به  خوبي حركت  كرد و دانست  كه  دانشجو طرف  آنهاست .
وزير كشور اظهار داشت  : نيروي  انتظامي  صف  دانشجويان  را از صف  كساني  كه  با ملاك هاي  فكري  وارد صحنه  شدند، جدا كرد و به  همين  خاطر، هيچ  برخوردي  ميان  اين  نيرو و مجموعه  دانشجويي  كشور پيش  نيامد.
موسوي  لاري  افزود: رئيسان  دانشگاهها و افراد وابسته  به  وزارت  علوم ،خواهان  حضور بيشتر نيروي  انتظامي  بودند واين  نشان دهنده  برخورد سنجيده و متين  پرسنل  اين  نيرو است .
وي  درپاسخ  به  اين  سئوال  كه  آيا عقبه  اغتشاشات  اخير شناسايي  شده  است ،گفت : بخشي  از آن  توسط نيروي  انتظامي  شناسايي  شده  و نه  تنها عوامل  آن  به دستگاه  قضايي  معرفي  شده  اند، بلكه  نيروي  انتظامي  به  عنوان  شاكي  وارد صحنه  شده  است .
وزير كشور اضافه  كرد:اين  در حالي  است  كه نبايد كار به  جايي  برسد كه  نيروي انتظامي ، شاكي  شود. مدعي العموم  و قوه  قضائيه ، خود بايد اقدام  كند.
موسوي  لاري  از قوه  قضائيه  خواست  كه  با عوامل  اغتشاشات  اخير با جديت برخورد كند و گفت : عوامل  حوادث  كرمانشاه  و اراك  را هم  به  قوه  قضائيه  داده ايم . خواهش  مي كنيم ، در اين  زمينه  ، قوه  قضائيه  جدي  برخورد كند. وي  خاطرنشان  كرد:امروز، با همكاري  وزارت  كشور، نيروي  انتظامي  و وزارت  اطلاعات ، يعني  سه  ركن  تأثيرگذار در امنيت  كشور به اين  مساله  پرداخته  شده  وحتي  نيروي  انتظامي  به  عنوان  شاكي  مطرح  شده  است .
وزير كشور اظهار داشت : اكنون  كه  مدعي العموم ، ابتدا به  ساكن  وارد قضيه  نشده ، بهتر است  به  شكايت  نيروي  انتظامي  با قوت  و قدرت  رسيدگي  كند وعوامل  مخل  نظم  جامعه  را به  مجازات  برساند. موسوي  لاري  اين  كار را موجب  «فروكش كردن  بخش  قابل  توجهي  از التهابات  جامعه » ارزيابي  كرد. وي  گفت : خوشبختانه  هماهنگي  خوبي  ميان  قوه  قضائيه  و نيروي  انتظامي براي  مقابله  با حركت  خودسرانه  وجود دارد. اميدواريم  با تصميم  قانوني  قوه قضائيه ، از بروز مجدد اين  حركات  جلوگيري  شود.

بهزيستي جنوب تهران پذيراي معتادين خودمعرف است
گروه اجتماعي: كارشناس  طرح  آگاه سازي  و پيشگيري  از اعتياد بهزيستي  جنوب  تهران  گفت : دو مركز درمان  سرپايي  و بازتواني  معتادين  پذيراي  معتادين  خودمعرف  است .
«فاطمه  پايمرد» روز چهارشنبه  به  خبرنگار ايرنا افزود: پذيرش  معتاد خود معرف  مراكز بهزيستي  در سال  گذشته  ۵۱۴۴ مورد بوده است .
وي  گفت : در اين  مراكز طي  ۲ هفته  سم زدايي  و جلسات  گروه  درماني  با حضور خانواده ها صورت  مي گيرد.
وي  گفت : طرح  آگاه سازي  پيشگيري  از اعتياد در جنوب  تهران  در اوايل  اسفند سال  گذشته  به طور رسمي  برگزار شد.
وي  با اشاره  به  آمار خانواده هاي  زندانيان  تحت  پوشش  كميته  امداد امام خميني (ره ) گفت : از مجموع  ۲۴۶ خانواده  زندانيان  ۱۵۳ خانواده  آنان  در شهر ري  ساكن  هستند.
وي  با اشاره  به  آمار فوت شدگان  بر اثر اعتياد در شهرري  گفت : ۲۸۸ نفر در سال  ۷۸ بر اثر اعتياد فوت  كرده اند كه  اين  رقم  بيشترين  آمار فوت شدگان  طي  يك  سال  در شهر ري  است .

نزاع دسته جمعي در شيراز يك كشته برجا گذاشت
ايرنا: مركز اطلاع  رساني  فرماندهي  انتظامي  شيراز اعلام  كرد: براثر نزاع  دسته جمعي  دريكي  از محلات  شهر شيراز سه شنبه  شب  يك  نفر كشته  شد.
براساس  گزارش  اين  مركز، اين  درگيري  به  علت  اختلافات  شخصي در ساعت 
۲۱ سه شنبه  شب  بين  اهالي  محله  «كشن » و «ترك  نشينها» در خيابان  گلشن  شيراز به  وقوع  پيوست .
اين  گزارش  حاكي  است : در اين  درگيري  جوان  ۱۸ ساله اي  به  نام  «مجتبي - خ » به علت  اصابت  گلوله  اسلحه  ساچمه زني  كشته  شد و شماري  نيز به  علت  ضربات  چوب  و ديگر وسايل  مجروح  شدند.
مركز اطلاع رساني  فرماندهي  انتظامي  فارس  افزوده  است : در اين  ارتباط ۱۰ نفر از شركت كنندگان  در نزاع  توسط مأموران  انتظامي  دستگير شدند.
در ۱۲ خردادماه  جاري  نيز بين  اين  دو گروه  درگيري  اتفاق  افتاده  بود كه  منجر به  دستگيري  ۱۷نفر شد.
فرمانده  انتظامي  شيراز نيز به  خبرگزاري  جمهوري  اسلامي  گفت : ماموران انتظامي  با حضور در اين  منطقه  اقدام  به  برقراري  نظم  و امنيت  در محل  كردند.
سرهنگ  علي  اخلاقي  با ديرينه  توصيف  كردن  اين  اختلافات  از پيگيري  مقامات انتظامي  و قضايي  در ارتباط با اين  پرونده  خبر داد.

ربط دادن آسيب هاي اجتماعي به حوزه سياست آفت مبارزه با مفاسد اجتماعي است
ايرنا: مديركل دفتر آسيب هاي اجتماعي سازمان بهزيستي «ربط  دادن آسيب هاي اجتماعي به حوزه سياست» و «انكار آسيب هاي اجتماعي» را دو آفتي دانست كه مبارزه با مفاسد و معضلات اجتماعي را دشوار كرده است.
دكتر «سيد هادي معتمدي»، بر اين نكته تأكيد كرد كه «وارد كردن معضلات و مسائل پيچيده  اجتماعي به حوزه سياست و استفاده از آن به عنوان ابزاري براي رقابت هاي سياسي»، تنها كار متوليان سامان  دهي آسيب ديدگان اجتماعي و مبارزه با معضلات را دشوار مي سازد و در كشاكش جنجال ها ودعواهاي فيمابين آنچه مهجور مي ماند، اصل موضوع است.
دكتر معتمدي انكار آسيب ها را آفت ديگري در مبارزه با معضلات اجتماعي دانست و گفت: انكار آسيب هاي اجتماعي نشانگر ساده لوحي ما درمقابل جامعه جهاني است و نتيجه آن ترويج فساد در جامعه است.
مديركل دفتر آسيب ديدگاه اجتماعي سازمان بهزيستي، آسيب هاي اجتماعي را مساله اي مربوط به مردم دانست و افزود: مردم بايد از آمار و اطلاعات دقيق در مورد آسيب هاي اجتماعي اطلاعات كافي داشته باشند.

غرق شدن جوان ۲۵ ساله در رودخانه كرج
ايرنا: به  رغم  هشدارهاي  مكرر مسئولان  مبني  بر شنانكردن در بستر و حريم  رودخانه  كرج ، يك  جوان  ۲۵ ساله  روز چهارشنبه  در اين  رودخانه  غرق  شد.
براساس  اعلام  كلانتري  ۱۲ شهيد چمران  كرج ، اين  جوان  به  نام  «مرتضي .ش » كه  براي  شنا به  رودخانه  كرج  رفته  بود، به  دليل  ناآشنايي  با فن  شنا، جان  خود را از دست  داد.
با اطلاع  ماموران  از وقوع  اين  حادثه  و كشف  جسد، انجام  بازرسيهاي  لازم ، آثار زخم  ناشي  در ناحيه  سر مشهود و عوامل  انتظامي  جسد را براي  مشخص شدن  علت  مرگ  به  پزشكي  قانوني  انتقال  دادند.
طبق  آمار، تابستان  سال  گذشته
۲۳ نفر در رودخانه  و سد اميركبير كرج  غرق  شدند.
همه ساله  تعدادي  از مسافران  و گردشگران  بخاطر نبود عوامل  بازدارنده  و امكانات  و تجهيزات  امدادرساني ، براثر حوادثي  نظير ريزش  كوه ، تصادف ، غرق شدن  در رودخانه  و سد، سقوط به  دره  و سقوط بهمن  جان  خود را در مسير جاده  چالوس  از دست  مي دهند.
جاده  چالوس  كرج  با ۶۵ كيلومتر طول  تا دهانه  جنوبي  تونل  كندوان  داراي ۲۰ مركز گردشگري  است .

گردانندگان  يك  شركت  اينترنتي  در كيش به جرم  كلاهبرداري  دستگير شدند
ايرنا: فرمانده  منطقه  ويژه  نيروي  انتظامي  كيش  اعلام  كرد: دو نفر از گردانندگان يك  شركت  اينترنتي  موسوم   به « الماس » به  جرم  كلاهبرداري  شناسايي  و دستگير شدند.
سرهنگ  سيد حميد رضا مصطفوي  به  خبرنگاران  گفت : اين  شركت  كه در پوشش  فعاليت  تجارت  الكترونيكي  در كيش  ثبت  شده  بود با اغفال  مردم  اقدام به  كلاهبرداري  و خروج  ارز از كشور مي كرد.
وي  اضافه  كرد: مجوز فعاليت  اين  شركت  از طرف  سازمان  منطقه  آزاد كيش  لغو گرديده  و مسئولان  آن  دستگير شدند.
وي  اظهار داشت : دو نفر از مسئولان  يك  شركت  كلاهبردار اينترنتي  ديگر نيزكه  در خارج  كشور ثبت  شده  بود با ترفند انتظامي  به  جزيره  كشانده  شده  و پس از دستگيري  تحويل  مراجع  قضايي  شدند. وي  گفت : كار تحقيق  و پيگيريهاي  انتظامي  در زمينه  شناسايي  ماهيت  كار اين شركت  از طرف  منطقه  ويژه  انتظامي  كيش  از نيمه  دوم  سال  گذشته  شروع  شده  بود.
شيوه  كار اين  شركتها شبيه  جريان  موسوم  به  پنتاگونو بوده  به  اين  ترتيب كه  مردم  را به  كسب  سود سرشار از راه  جذب  افراد بيشتر براي  واريز مبالغي به  حساب  شركت  اغفال  و وجوه  قابل  توجهي  ارز از كشور خارج  مي كرده اند.
مصطفوي  همچنين  از كشف  يك  هزارو ۲۰۰ كارتون  سيگار ساخته  شده  با توتونهاي نامرغوب  هندي  در كيش  خبر داد وگفت : ۲۴۰ كيسه  ۲۰ كيلويي  از توتونهاي  مزبورنيز در شركت  سازنده  اين  سيگارها كشف  گرديده  است .
شركت  سازنده  سيگارهاي  مكشوفه  كه  در پوشش  كار بسته بندي  سيگار و توزيع  آن سيگار در كشورهاي  حوزه  خليج  فارس  فعاليت  داشته ، به  صورت  غير مجاز توليدات خود را به  داخل  كشور نيز ارسال  كرده  است .

تحليل روانشناختي اجتماعي
رابطه زوجين در ازدواج و طلاق
اين مقاله بر آن است رابطه ميان زوجين را در شرايط ازدواج و طلاق از چشم انداز نظريات رايج در روانشناسي اجتماعي تحليل كند ،بدين منظور در ابتدا تعريفي از خانواده ارائه شده و سپس نحوه تشكيل خانواده مبتني بر ازدواج مورد بحث قرار گرفته و در خاتمه نحوه شكل گيري يك رابطه ميان زوجين كه به طلاق منجر شود مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد.
000135.jpg

برگس و لاك در اثر خويش تحت عنوان خانواده در سال ۱۹۵۳ معتقدند خانواده گروهي است متشكل از افرادي كه از طريق پيوند زناشويي و با پذيرش يكديگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابل بوده و فرهنگ مشتركي را پديد مي آورند و در واحد خاصي زندگي مي كنند. خانواده به معناي اخص و محدود آن از نظر لوي استراوس عبارت است از پيوند دو انسان برخوردار از جنسيت متفاوت براي دوراني كوتاه يا بلند پذيرفته شده از طرف اجتماع كه صاحب فرزنداني مي شوند و آنها را تربيت مي كنند. ماردوك در تعريف ديگري معتقد است خانواده يك گروه اجتماعي است كه داراي يك محل اقامت مشترك، همكاري اقتصادي و توليد مثل اعضاي آن باشد، داراي افراد بالغ متعلق به هر دو جنس كه حداقل دو نفر از آنها داراي روابط پذيرفته شده اي از نظر اجتماع هستند، داراي يك يا چند فرزند باشند كه از اين افراد بالغ متولد شده يا به فرزندي پذيرفته شوند. اين تعريف مفهوم «خانواده هسته اي» را به خوبي روشن مي كند كه طي قرون از طريق تجددگرايي انتشار يافته و وضعيت قالبي در عصر حاضر دارد. بر مبناي كليه تعاريف فوق در مجموع مي توان گفت: «خانواده سازماني است اجتماعي مركب از پدر و مادر و كودك و احياناً  بستگان آنها كه از راه خون، خويشاوندي، زناشويي، فرزندپذيري با يكديگر ارتباط يافته و در طول يك دوره زماني نامشخص با يكديگر زندگي مي كنند.» اين واحد كوچك اجتماعي در تأمين بسياري از نيازهاي بنيادي فرد و جامعه از جمله تنظيم رفتار جنسي و زاد  و ولد، مراقبت از فرزندان و افراد ناتوان و سالمند خانواده، اجتماعي كردن فرزندان تثبيت جايگاه و منزلت اجتماعي، فراهم آوردن امنيت اقتصادي و به طور خلاصه تأمين نيازهاي جسمي و روحي آنها نقش اساسي ايفا مي نمايد. تربيت فرزندان در خانواده در قالب كاركرد جامعه پذيري آن مطرح است كه در اين رابطه زنان در هر مقطع از نقش مهم و حساسي برخوردار بوده اند. كليه كاركردهاي خانواده در طول تاريخ دستخوش تغيير فراوان گشته اند و اين حاصل تطور شكل خانواده در جوامع مختلف بوده است.
تغيير شكل خانواده از صورت گسترده به هسته اي سبب بروز تغييراتي در نقش و وظايف اعضاي آن و روابط خانوادگي به تبع آن شده است. تجددگرايي ساختار خانواده و الگوي روابط آن را دگرگون ساخته است. در خانواده هاي هسته اي و هسته اي با ملحقات ارجحيت پدر و مادر نسبت به فرزند، افراد مسن بر افراد جوان، مردان بر زنان، بزرگترها بر كوچكترها ديده مي شود. فضاي خانواده در يك تقسيم بندي به فضاي زنانه و مردانه و در تقسيم بندي ديگر به فضاي باز ارتباط جمعي تقسيم مي گردد.
الگوهاي همسرگزيني رايج در جوامع سنتي به تبع تغيير نقش هاي اجتماعي زن و مرد تحول يافته اند. در برخي از جوامع نظير جوامع ما اگر چه انتخاب همسر بر پايه قوانين مذهبي و عرفي صورت مي گيرد با اين حال در بيشتر مواقع زوج ها خود يكديگر را برمي گزينند. اما در هر حال در تمام جوامع مردان در مقايسه با زنان در امر ازدواج از آزادي عمل بيشتري برخوردارند. زن در جامعه امروز به دليل دسترسي به امكانات آموزش و فرصت اشتغال به كار در خارج از خانه نقش ها و مسئوليت هاي جديدي را در كنار ايفاي نقش سنتي خود در برخي جوامع پذيرفته است كه اين روند به تبع تحول ساختار خانواده از گسترده به هسته اي و نيازهاي اقتصادي خاص آن صورت مي گيرد. حضور زن از نظر اقتصادي در جامعه به استقلال نسبي او افزوده است و سبب افزايش آگاهي او از حقوق خويش در تمامي عرصه ها گرديده است.
ازدواج عامل پيدايي خانواده است كه براساس تعريف عملي است كه پيوند دو جنس مخالف را بر پايه روابط پايان جنسي موجب مي شود. ازدواج مستلزم انعقاد قراردادي اجتماعي است كه مشروعيت روابط جسماني را سبب مي گردد. از نظر كارلسون (۱۹۶۳) ازدواج فرآيندي است كه كنش متقابل بين دو فرد يك مرد يك زن كه شرايط قانوني را تحقق بخشيده و مراسمي براي برگزاري زناشويي خود برپا مي دارند سبب مي گردد. عمل آنها در كل مورد پذيرش قانون قرار گرفته و به آن عنوان «ازدواج» اطلاق مي گردد. در حقيقت ازدواج واقعه اجتماعي بسيار مهمي است كه پايندگي گروه و زندگاني از نظر كمي و كيفي نسل ها به آن بستگي دارد. زناشويي رويدادي است پايدار كه با جابه جايي نسل ها پابرجا باقي مي ماند.
ازدواج در واقع يك مبادله اجتماعي است كه تداوم حيات اجتماعي را بر مبناي اصل «دگردوستي» تضمين مي كند. از نظر هانري مندوراس كار اساسي ازدواج آن است كه دو طايفه، دو خانواده اي كه با هم هيچ گونه ارتباطي ندارند به يكديگر مربوط كند و در نهايت مي توان گفت ازدواج داراي منشأ زيستي و جسماني است كه بر اين نوع حيات فرهنگ نيز افزوده مي شود تا ساخت هاي اساسي خويشاوندي موجبات دگرگوني حيات طبيعي را فراهم آورد. اين فرآيند ناشي از اين واقعيت است كه انسان هم موجودي برخوردار از نيازهاي طبيعي است و هم موجودي است اجتماعي. بدين لحاظ زوجيت نيز داراي ابعاد زيستي، اقتصادي، عاطفي و نيز رواني است. بر اين مبنا همزيستي زوجين در درون خانواده آنان را در چنان گردونه اي از ارتباطات متقابل مختلف قرار مي دهد كه بي هيچ شبهه اي قابل مقايسه با هيچ يك از الگوهاي روابط انساني ديگر نيست.
موفقيت ازدواج متأثر از عوامل متعددي است شواهد پژوهشي بسيار نشان مي دهد كه برخورداري زوجين از آمادگي هاي كافي براي ازدواج خود يكي از عوامل تضمين كننده يك ازدواج موفقيت آميز است و از زمره اين آمادگي ها حضور بلوغ عاطفي در زوجين است، بلوغ عاطفي متضمن وجود دادوستد عاطفي است، قابليت درك احساس ديگران يا همدلي است و فراتر از همه به رسميت شناختن نيازهاي ديگران و پذيرش مسئوليت برآوردن آن نيازهاست، ازدواج و تشكيل خانواده به معني پذيرش اين مسئوليت به صورت مادام العمر و قبول تأمين نيازهاي شريك زندگي است.
اگر چه بلوغ عاطفي براي موفقيت در همه مناسبات و روابط انساني امري لازم و ضروري است اما ازدواج در اين ميان بيشتر به اين بلوغ نياز دارد. خانواده امروزي بيش از گذشته بر قابليت ها و استعدادهاي عاطفي- رواني زوجين متكي است. امروزه ازدواج ديگر بنا بر وجود يك ضرورت اقتصادي صورت نمي گيرد. موفقيت در ازدواج منوط به توانايي هر يك از زوجين در وقف وجود خود براي ديگري است. به اين لحاظ بايد تأكيد نمود كه ورود به عرصه ازدواج مستلزم وجود ذهنيتي بالغ و پخته است زيرا مقابله با مشكلات و موانعي كه در جامعه مدرن و پيچيده امروزي بر سر راه حيات خانوادگي قرار مي گيرد جز با ذهنيتي پخته و بالغ ميسر نمي گردد، نكته ديگر حضور بلوغ اجتماعي است، وجود بلوغ اجتماعي به اين معني است كه فرد بتواند با اتكاء به خود و بدون استمداد از ديگران از عهده انجام كارهاي خود در موقعيت ها و وضعيت هاي اجتماعي برآيد. «خودگرداني كارآمد» در همه مسائل اجتماعي نشانه بلوغ اجتماعي و تضمين كننده موفقيت در ازدواج است.
بر مبناي آنچه گفته شد بلوغ فيزيكي، ذهني، عاطفي، اجتماعي جزء آمادگي هاي شخصي براي ازدواج محسوب مي شوند، اما بلوغ اقتصادي متأثر از مقتضيات محيطي و خارجي است و در شرايط اقتصادي فعلي حاكم بر جوامع توجه بيشتر مسئولان را به خود معطوف داشته است. بلوغ اقتصادي آن گاه حاصل مي شود كه فرد توانايي آن را داشته باشد كه بدون كمك ديگران از عهده تأمين معاش خود و خانواده اش برآيد. اما ازدواج را به عنوان يك رابطه اجتماعي چگونه مي توان تحليل نمود؟
بسياري از افراد در نخستين سالهاي بزرگسالي ازدواج مي كنند و غالباً در يك رابطه صميمانه درگير مي شوند. صميميت به معني علاقه مندي به ديگران و داشتن تجارب مشترك با آنان است. افرادي كه از بيم يك صدمه احتمالي يا به علت عدم توانايي در برقراري رابطه و سهيم نشدن در تجارب مشترك با ديگران نمي توانند به يك رابطه محبت آميز دل بسپارند با خطر تنهايي و گوشه گيري رويارو مي شوند. در اين زمينه بررسي ها نشان مي دهند كه برخورداري شخص از يك رابطه صميمانه با ياري يك حمايتگر مي تواند نقش مؤثري در سلامت عاطفي و جسماني او ايفا كند. افرادي كه مي توانند عقايد، احساسات و مسائل خود را با كسي در ميان بگذارند سالم تر و شاداب تر از كساني هستند كه از چنين امكاني برخوردار نيستند.
انسان ها قوي ترين هيجانات خود را در يك رابطه، در ازدواج، درد ناشي از طرد شدن و خشم حاصل از بروز تعارض با ديگران تجربه مي كنند. براي دستيابي به تحليل دقيق از رابطه در ازدواج نخست مي توان گفت هنگامي كه دو فرد در يك رابطه قرار گيرند زندگي هايشان درهم مي تند. يعني هر يك ديگري را تحت نفوذ قرار مي دهد. راههاي نفوذ در اين زمينه نيز گوناگونند. طرفين يك رابطه ممكن است بتوانند احساس شادي يا غم را در يكديگر برانگيزند و به يكديگر در انجام امور جاري كمك كنند.
از نظر عرف يك رابطه بايد به گونه اي باشد كه دو فرد وابسته به هم داراي نفوذ متقابلي بر يكديگر باشند (كلي و ديگران ۱۹۸۳).
روانشناسان اجتماعي از عنوان رابطه نزديك در اشاره به روابطي استفاده مي كنند كه در بردارنده «بهم  بستگي» بسيار باشند. نظير رابطه با والدين، دوست خوب، معلم، همسر، همكار و حتي رقيب يا رقباي مهم. تمام روابط نزديك داراي ويژگي هاي اساسي مشتركي هستند. آنها معمولاً دربردارنده ارتباطات متقابل فراوان هستند و تا مدت زمان نسبتاً طولاني ادامه مي يابند. از سوي ديگر اين روابط انواع متفاوت فعاليت ها و رويدادها را شامل مي شوند به طور مثال دوستان عناوين مختلف را مورد بحث قرار مي دهند و در دامنه وسيعي از فعاليت ها شركت مي كنند. ثانياً در روابط نزديك ميان طرفين نفوذ قوي اي بر يكديگر وجود دارد. يك زن هفته ها راجع به تعهدي كه از سوي همسرش براي او ايجاد شده فكر مي كند و آن را به رسميت مي شناسد. فراتر از اين دو فرد به هم وابسته داراي عامل بالقوه اي براي برانگيختن هيجانات قوي در يكديگر هستند. افراد دوست دارند به روابط نزديك خود به عنوان منبع احساسات مثبتي نظير عشق و نگراني فكر كنند.
طرفين در يك رابطه مي توانند در موقعيت هاي متفاوتي نظير تصميم گيري كه غالباً نتيجه آن مي  تواند منبع تعارض و حل اختلاف باشد قرار گيرند. نتيجه مطلوب در تصميم گيري معمولاً هنگامي حاصل مي شود كه زوجين سليقه ها و علائق خود را براي گرفتن يك نتيجه مطلوب هماهنگ نموده و علائق متعارض خود را با هم سازگار نمايند وقتي از نقطه نظرات خود را كه براي هر دو جذابيت دارد يعني دسترسي به نتايج هماهنگ را برگزينند (تيبو و كلي ۱۹۵۹). ميزان سهولت يا دشواري هماهنگ نمودن نقطه نظرها(نتايج) در رابطه وابسته به اين است كه تا چه اندازه دو فرد داراي علائق و اهداف مشابه باشند، يعني هر آنچه يكي از طرفين مطلوب مي داند ديگري نيز خوب بداند. اما در اين راستا ممكن است طرفين يك رابطه داراي برتري ها و ارزش هاي متفاوت باشند. در اين صورت بيشتر مستعد ايجاد تعارض خواهند بود. علت تأكيد بر عامل «شباهت» به عنوان يك عامل قوي در اين زمينه آن است كه افراد شبيه به يكديگر معمولاً داراي مسائل كمتري در زمينه ايجاد هماهنگي بوده و امكان ايجاد يك رابطه پاداش  دهنده متقابل  آسان تر است. لازم به ذكر است كه حتي زوجين «همتا» با يكديگر نيز تعارض علاقه و عدم هماهنگي را تجربه مي كنند. در چنين مواردي طرفين بايد براي فرو نشاندن تعارض با يكديگر مذاكره كنند و آن شقي را برگزينند كه براي هر دو قابل قبول است. راه حل ديگر توسل به «بده- بستان» اجتماعي است: «اگر تو اين كار را انجام دهي، من نيز اين كار را خواهم كرد.» البته فرو نشاندن تعارض در علايق به وسيله «مذاكره» در بهترين شكل خود مستلزم صرف وقت است و در بدترين شكل خود منبعي از جر و بحث ها و احساسات بد. پس زوجين مي توانند با يكديگر توافق كنند و اگر زن يكي از كارها را انجام دهد مرد نيز به انجام فعاليت هاي ديگر بپردازد.
در اينجا بايد به نقش الگوهاي فرهنگي اشاره نمود. در قالب الگوهاي فرهنگي در اين زمينه ادراكات بسيار روشني از آنچه هر يك از طرفين بايد انجام دهند وجود دارد. نظير ازدواج سنتي و قوانين از پيش تعيين شده آن. در الگوي سنتي به وضوح در مورد وظايف زن و مرد در انجام فعاليت هاي مربوط به زندگي قوانين تصريح شده ديده مي شود كه در چارچوب نقش هاي اجتماعي زن و مرد مطرح مي گردند. «نقش»ها راه حل هايي را براي برخي از مسائل جهت هماهنگ سازي روابط ميان زوجين مطرح مي كنند. هنگامي كه نقش هاي اجتماعي مبهم و در حال تغيير باشند هر يك از زوجين از آزادي عمل بيشتري برخوردارند و بايد كوشش بيشتري را جهت هماهنگ سازي موفقيت آميز ارتباط متقابل بنمايند. اما ارتباطات متقابل «منصفانه» بين زوجين چگونه ايجاد مي شود؟
رابطه اجتماعي ميان زوجين هنگامي خشنود و سازنده است كه قانون انصاف بر آن حكمفرما باشد. بدين معني كه طرفين نه تمايل داشته باشند توسط ديگري مورد سوءاستفاده قرار گيرد و نه امتيازي را از ديگري غصب نمايد. بر اساس «نظريه برابري» كه از نظريه «مبادله اجتماعي» نشأت گرفته است هر كس بايد به نحو برابري از منافع حاصل از يك رابطه برخوردار گردد، بدين معني كه بر مبناي مفهوم «عدالت توزيعي» منابع طرفين بايد متناسب با سهم مشاركت او در يك رابطه باشد. بايد توجه داشت اگر افراد درك كنند رابطه غيرمنصفانه است احساس درماندگي نموده و در صدد برقراري انصاف خواهند بود. اين احساس درماندگي نزد آن طرفي در رابطه ايجاد خواهد شد كه مورد سوءاستفاده قرار گيرد. افرادي كه از استفاده بسياري در رابطه برخوردار شوند كه سزاوار آن نبوده اند احساس ناراحتي و گناه را تجربه مي نمايند و در اين راستا سعي دارند به جبران مافات بپردازند نظير زني كه سهم خويش از كارهاي  منزل را انجام نداده و درجهت جبران اين كوتاهي كار اضافي ديگري را انجام مي دهد.
نكته ديگري كه در روابط ميان زوجين بايد مورد توجه قرار گيرد توازن قدرت است. در هر رابطه شخصي افراد غالباً داراي رجحان هاي گوناگوني متأثر از فعاليت هايشان هستند و سعي دارند يكديگر را مطابق تحقق اهداف خويش تحت نفوذ قرار دهند. قدرت اجتماعي از نظر هوستون(۱۹۸۳) به توانايي شخص براي تحت نفوذ قرار دادن عمده رفتار، افكار و احساسات شخص ديگر دلالت دارد. در اين راستا در برخي از روابط دو فرد به نحو برابر يكديگر را تحت نفوذ قرار مي دهند و در برخي ديگر يك عدم توازن در قدرت سبب مي گردد شخص ديگري كه بيشترين سهم را در تصميم گيري دارد كنترل بيشتري را بر فعاليت هاي مشترك انجام دهد، در بحث ها برنده شود و عموماً در موضعي از تسلط قرار گيرد. در اين زمينه عواملي نظير هنجارهاي اجتماعي يعني الگوهاي نفوذ كه توسط فرهنگ ها تحميل مي شوند نقش مهمي را بر عهده دارند. منابع نسبي شامل هر چيزي است كه بتواند توسط زوجين در جهت ارضا يا ناكام ساختن نيازها مورد استفاده قرار نگيرد. در اين رابطه پاداش ها، اجبارها، اطلاعات و تجربه جزو منابع شخصي هستند. اصل حداقل علاقه كه بر اساس آن وابستگي نسبي هر يك از زوجين به رابطه خود عوامل تعيين كننده ديگري در توازن قدرت است گوياي آن است كه اگر يكي از طرفين بيشتر به رابطه وابسته باشد يا بيشترمراقب ادامه علاقه في مابين باشد سبب بروز عدم توازن در قدرت مي گردد. به اين ترتيب آن طرفي كه از كمترين علاقه به رابطه برخوردار است داراي قدرت بيشتري مي گردد كه ضمن آن شخص علاقه مندتر و وابسته تر تسليم خواسته هاي ديگري شده تا رابطه ادامه يابد. سرانجام چنين روابطي يا به سوي توازن قدرت انجاميده يا خاتمه يابند. در ازدواج هاي سنتي هر سه عامل توازن قدرت مطابق سلطه مرد دگرگون مي شوند و فرض بر اين است كه در اين رابطه زنان در مقابل اقتدار همسر خويش تسليم مي شوند. اگرچه هوستون (۱۹۸۳) معتقد است كه امروزه ازدواج هايي كه در آنها مرد رئيس بي چون و چراي خانه با كنترل بسيار بر تصميم گيري ها است نادر هستند اما اين الگو در سرزمين ما بسيار ديده مي شود.
تعارض در رابطه زوجين را چگونه مي توان تحليل نمود؟ در اين رابطه پترسن (۱۹۸۳) معتقد است تعارض فرايندي است كه زماني روي مي دهد كه اعمال يك فرد با اعمال ديگري تداخل يابند. اين امر در روابط بين زوجين بسيار رايج است. به اين ترتيب كه بورگس و والين (۱۹۵۳) دريافتند حدود ۸۰ درصد زوجين داراي عدم توافق هستند. در واقع تعارض حتي در مورد زوج هايي كه بسيار از رابطه خويش راضي هستند نيز روي مي دهد. تعارض هنگامي بيشتر روي مي دهد كه دو فرد بيشتر به يكديگر وابسته باشند. به اين ترتيب كه برايكروكلي (۱۹۷۹) دريافتند تعارض ميان زوج هايي كه داراي سابقه آشنايي بوده اند به نحو معني داري افزايش مي يابد. منابع بروز تعارض از ديد صاحبنظران را مي توان در سه مقوله كلي به اين شرح طبقه بندي نمود: رفتارهاي خاص هر يك از طرفين، هنجارها و نقش ها در الگوهاي اجتماعي و فرهنگي، گرايش هاي شخصي هر يك از طرفين كه رفتارها و گفتارهاي طرف مقابل خود را بنا به ميل خويش تغيير و تفسير مي كنند. بر اساس نظر برايكروكلي اين سه سنخ تعارض بازتاب اين حقيقت هستند كه افراد در سه سطح به هم وابسته اند. در سطح رفتاري زوجين داراي مشكلات ناشي از هماهنگ ساختن رفتارهاي خاص يكديگرند. در سطح هنجاري اين مشكلات ناشي از قوانين مذاكره (به توافق رسيدن) و نقش هاي موجود در رابطه اند. در سطح گرايشي آنان درباره شخصيت و اهداف يكديگر به توافق دست نمي يابند. تعارض به طور جدي هنگامي روي مي دهد كه هر يك از زوجين رفتارهاي مشكل زاي خاص هر يك از طرفين را تعبير و تفسير نموده و آنها را به يكي از ويژگي هاي شخصيت يا نظام باورهاي طرف مقابل نسبت دهد.
تعارض مي تواند به رشد رابطه ميان زوجين كمك كرده يا به آن آسيب رساند. اين امر وابسته به اين است كه يك تعارض چگونه حل و فصل شود. تعارض مي تواند موقعيتي را براي روشن سازي و تغيير انتظارات درباره رابطه و مفاهيم خود و شريك زندگي براي هر يك از زوجين فراهم نمايد. در تعارض زوجين احساسات نسبت به يكديگر را كشف كرده و كوشش هايشان را وقف تجديد رابطه رضايتمندانه مي نمايند. اما هميشه چنين نيست. تعارضات مي توانند هيجانات قوي را برانگيزند كه زمينه ساز حل مشكل نيستند. بالا گرفتن تعارض و توهين هاي شخصي احتمالاً نمي توانند به يك رابطه نفع رسانند. كاريل روزبولت(۱۹۸۷) و همكارانش چهارديدگاهي را كه افراد براي مسئله گشايي در روابط نزديك زناشويي اتخاذ مي كنند را شناسايي نموده اند. اين ديدگاهها عبارتند از:
000140.jpg

۱- طرفين مسايل را بيان مي كنند و سعي دارند مصالحه كنند. به مشاور رجوع مي كنند و سعي دارند يكديگر را تغيير دهند و در جهت بهبود رابطه گام بردارند.
۲- طرفين وفادارانه برخورد مي كنند، با حمايت از همسر خود به انتقادات او پاسخ مي دهند. يا به نحو نافعالتري نظير انتظار كشيدن، اميدوار بودن يا دعا كردن براي اين كه مسايل با گذر زمان بهبود يابند عمل مي  كنند.
۳- طرفين با صرف زمان كمتر با همسر خود، ناديده گرفتن او و امتناع از بحث كردن در مورد مسايل و رفتار همسرش به او پاسخ مي دهد.
۴- شخص به ترك همسر خود اقدام كرده يا با انجام طلاق به رابطه خاتمه مي دهد.
اگر قوام يك رابطه مورد نظر باشد استفاده از دو راهبرد اول مفيد و سازنده بوده و دو راهبرد اخير زيانبار خواهند بود. البته اگر زوجين با يكديگر درگيري داشته باشد خاتمه يك رابطه ممكن است از نظر شخصي يك عمل مفيد و مناسب باشد. البته روزبولت و ديگران(۱۹۸۳) معتقدند كه برخي از عوامل اجتماعي ديدگاههاي فوق الذكر را تحت نفوذ قرار مي دهند. بدين ترتيب هنگامي كه زوجين پيش از بروز مسئله و درگيري از رابطه راضي باشند و نيروگذاري رواني بسياري را در جهت ادامه آن صرف كرده باشند، از ديدگاههاي ۱ و ۲ در مسئله گشايي استفاده مي كنند البته بدين شرط كه امكان راه حل هاي ديگر ضعيف باشد. در مواقعي زوجين به رابطه خاتمه مي دهند كه رضايتمندي آنها از رابطه پيش از بروز نسبتاً كم بوده و نيروگذاري رواني آنها محدود باشد و شقوق ديگري براي حل مسايل و مشكلات وجود داشته باشد.
يكي از موانع موجود براي ترك يك رابطه عدم وجود راه حل هاي ديگر است. ممكن است زني از همسر خود متنفر باشد و از داشتن ارتباطات متقابل روزانه با او افسوس بخورد اما به رابطه با او ا دامه دهد زيرا از استقلال مالي برخوردار نيست و به او متكي است. اگر مردي به يك رابطه وابسته باشد براي دسترسي به چيزهايي كه آنها را ارج مي گذارد و نمي تواند آنها را در جاي ديگر جستجو كند احتمالاً آن رابطه را ترك نمي كند و به آن متعهد باقي مي ماند. افراد تعهد به ادامه يك رابطه را آن هنگام بيشتر احساس مي كنند كه به وسيله يك رابطه ارضاء  شده و براي آن نيرو صرف كرده باشند و امكان انتخابي ديگر را نداشته باشند. در اين شرايط اگر زوجين با موقعيت تعارض مواجه شوند تعهد آنان آنها را برمي انگيزد تا در جهت «بهبود رابطه» اقدام كنند و مجدداً به روابط محبت آميز خود ادامه دهند.
هنگامي كه زوجين عميقاً درگير روابط محبت آميز با يكديگر شوند تصور اين كه چنين احساسات گرمي بتواند به بي تفاوتي يا تنفر تغيير يابد مشكل است. تجارب موجود نشان مي دهند اين امر غيرممكن نيست و هر رابطه دوستانه اي مي تواند خاتمه يابد. در نتيجه ازدواج ها نيز مي توانند به طلاق بينجامند. به اين دلايل است كه روابط اجتماعي نه به مثابه واحدهاي استوار و تغييرناپذير بلكه به عنوان روابط متقابل پويا و متغير مورد توجه قرار مي گيرند.
رويداد طلاق يا تباهي يك رابطه ميان زوجين با آمار بالايي در جريان است. آن لاندرز در يك پژوهش در سال ۱۹۷۷ از خوانندگان خود سؤال كرد: «اگر بار ديگر بتوانيد ازدواج كنيد آيا همسر فعلي خود را دوباره انتخاب مي كرديد؟» پس از ده سال متجاوز از ۵۰۰۰۰۰ نفر پاسخ دادند كه ۵۵ درصد پاسخ «بله» و ۴۵ درصد پاسخ «نه» را مطرح نمودند. در اين راستا يافته هاي موجود نشان مي دهند در روابط منجر به شكست افراد در دراز مدت به تدريج كشف مي كنند كه در زمينه هايي بي شباهت به يكديگرند و اين از آن جهت مهم است كه بر اساس پژوهش هاي صورت گرفته برجاذبه، شباهت در نگرش ها، اعتقادات، ارزش ها، شخصيت و ويژگي هاي رفتاري نقش مهمي در اين كه دو فرد يكديگر را دوست بدارند بازي مي كند و چنانچه افراد توجه دقيقي را به عوامل شباهت در آغاز ايجاد رابطه معطوف بدارند در ادامه زندگي زناشويي از بروز چنين مشكلاتي مي توان اجتناب نمود. در اين زمينه انتظارات نقش سنتي نيز مؤثر است. به طور مثال در ميان زوج هايي با مشاغل يكسان از نظر درآمد تعهد مردان به حرفه خود مشكل ساز نبوده در حالي كه تعهد زن در اين رابطه سبب بروز ناراحتي هايي براي همسرش مي شود (نيكولا و هاوكيز ۱۹۸۶). حوزه هايي كه در زندگي زناشويي عدم شباهت در آنها مسأله ساز است عبارتند از: نگرش هاي مختلف راجع به هزينه زندگي و خرج كردن، رفع و رجوع امور بچه ها و تصميم گيري در امور خانواده و انجام وظايف و امور خانه داري. اگر در حوزه روابط جنسي نيز عدم شباهت ديده شود به عدم رضايت در امور زناشويي تبديل مي گردد (پريزي بيلا و ديگران ۱۹۸۵).
«رنجش» يكي از عوامل گسستن رابطه دانسته شده است. در حوزه روابط زناشويي صدها فعاليت وجود دارند كه مي توانند زمينه بروز بخش ميان زوجين را فراهم كنند. اما چرا برخي از زوجين در برابر رنجش از پا در مي آيند در حالي كه ديگران راهي براي غلبه برآن پيدا مي كنند. طبيعي آن است كه از مشكل آگاهي يافته و در صدد يافتن روشي براي اجتناب از آن يا حل و فصل آن باشيم زيرا تكرار يكنواخت و مستمر زندگي مي تواند به بروز چنين مشكلاتي منجر شود. نكته ديگر تغيير ارزيابي هاي متقابلي است كه زوجين پس از ازدواج نسبت به هم مطرح مي سازند. در بدو ازدواج زوجين تمايل دارند احساسات مثبت نسبت به يكديگر داشته باشند كه در دامنه اي از محبت تا شهوت متغير است. آنان هرچه بيشتر در عادات روزانه يك رابطه درگير شوند نه تنها از ميزان انجام اين رفتارهاي ظريف و دلپذير كم مي شود بلكه ارزيابي هاي منفي جايگزين آنها مي گردند. در يك رابطه نزديك هم زنان و هم مردان براي انتقاد كردن زخم زبان زدن، غرولند كردن و يافتن اشتباهات ديگري آزادي عمل بيشتري را احساس مي كنند. بازهم تأكيد مي شود كه آگاهي از مشكل و اقدام آگاهانه براي اجتناب از بروز آن امري ضروري و مثبت براي بقاء و تداوم ازدواج است كه در اين رابطه سهم هريك از زوجين از اهميت خاصي برخوردار است. در اين راستا ضروري است كه هريك از آنها در آغاز زندگي مشترك نسبت به شباهت و عدم شباهت هاي ميان خود واقع بين بوده و از بروز تعارض در هريك از زمينه ها نظير تربيت كودكان، وظايف خانه داري و صحبت كردن با يكديگر بپرهيزند و در عمل از گفته هاي خويش پيروي كنند. آنها نيازمندند براي يافتن روش هاي مؤثر براي اجتناب از تنفر و ايجاد ميل و رغبت به زندگي زناشويي خود تلاش كنند.
تحليل روانشناختي اجتماعي طلاق
طلاق هنگامي روي مي دهد كه روابط ميان زوجين به شكست بينجامد. در اين رابطه لوينگر (۱۹۸۰) سير تحول يك رابطه را درگذر از پنج مرحله به شرح ذيل توصيف مي كند: جاذبه نخستين، ايجاد رابطه، ادامه، تباهي و خاتمه.
يكي از معمول ترين مشكلات در رابطه زوجين حسادت است. هنگامي كه يك فرد رقيبي را براي عواطف خود نسبت به كسي كه خود او را دوست دارد درك كرده و مي بيند، احساس تهديد نموده كه اين امر سبب ايجاد رنج در فرد مي گردد .زيرا او پاداش هايي كه از رابطه دريافت مي نموده را از دست مي دهد. عزت نفس او تهديد مي شود و در نهايت فرد مورد هجوم سيل تحليل برنده اي از افكار، احساسات و رفتارهاي ناخوشايند كه آنها را مي توان تحت عنوان «حسادت» نام گذاري نمود قرار گيرد. حسادت مفرط در بردارنده اضطراب، ترس، درد، خشم، نااميدي در كنار نشانه هاي بيماري هاي جسماني اي نظير تنفر قلبي شديد و احساس خالي بودن شكم است. رقيب ممكن است واقعي يا خيالي باشد و جاذبه خيالي ميان رقيب و زوج فرد ممكن است در زمان حال و آينده يا در گذشته روي دهد. يكي از عوامل تعيين كننده تمايل به حسادت تجربيات دوران كودكي دانسته شده است. هرچه يك مادر و پدر بيشتر احساسات حسادت گونه ابراز دارند كودك آنها نيز بيشتر تمايل دارد به هنگام بزرگسالي به همان شيوه عمل نمايد (برينگل و ويليامز ۱۹۷۹). تحريك حسادت از سوي يكي از طرفين در ديگري غالباً به دلايل آزمودن رابطه، وادار ساختن طرف مقابل به اعمال توجه بيشتر، انتقام گرفتن و كوشش براي برانگيختن عزت نفس در ديگري است. اما بايد توجه داشت كساني كه سعي دارند حسادت را به طرف مقابل خود تلقين كنند به بازي خطرناكي مشغولند كه مي تواند به تباهي يك رابطه بينجامد.
يكي از جنبه هاي مهم هر رابطه آن حدي است كه طرفين احساس مي كند بنابر «انصاف» با او رفتار شده است. شرايط انصاف هنگامي برقرار است كه زوجين معتقد باشند كه به طور تقريبي از نظر جذابيت،جامعه پذيري و هوش با يكديگر برابرند. همچنين براي طرفين مهم است احساس كنند از نظر محبوبيت، مطلوبيت جنسي و تعهد به رابطه با يكديگر برابر هستند. انصاف در جوانبي از زندگي نظير كسب درآمد، مشاركت در امور خانه داري و بينش نسبت به امور زندگي نيز مطرح مي گردد. در اين راستا پژوهش ها نشان مي دهند درك برابري و انصاف هم در رضايتمندي زوجين از رابطه در پيش از ازدواج و هم موفقيت رابطه را پس از ازدواج و تداوم آن را تضمين مي كند.
انحلال رابطه زوجين هنگامي كه طرفين در عشق نسبت به يكديگر درگيرند امري درد ناكتر از هنگامي است كه رابطه خالي از محبت است. لوينگر (۱۹۸۰) معتقد است تباهي يك رابطه هنگامي آغاز مي شود كه طرفين رابطه فعلي را نامطلوبتر از گذشته ببينند. پاسخ طرفين به اين وضعيت مي تواند فعال يا نافعال باشد. پاسخ فعال افراد تصميم گيري به خاتمه رابطه يا فعاليت در جهت بهبود آن است. پاسخ نافعال آن است كه فرد براي بهبود رابطه صبر كند يا صبورانه شاهد تباهي آن باشد. در اين راستا فعاليت و صبر در جهت بهبود وضع رابطه سازنده و تصميم گيري براي پايان دادن به آن و صبورانه شاهد تباهي آن بودن غيرسازنده توصيف مي شوند. اين كه گسستن يك رابطه در درازمدت به شيوه دردناكي صورت گيرد يا نسبتاً سريع روي دهد منوط به ميزان جاذبه اي است كه دو فرد نسبت به يكديگر احساس مي كنند (لي ۱۹۸۴). از اين رو هنگامي كه روابط عاشقانه شكست مي خورند در مقايسه با روابطي كه از پيوند هيجاني ضعيف تري برخوردارند ناخوشايندي، ترس و تنهايي بيشتري را سبب مي گردند و در نهايت روابطي سخت تر به تباهي و جدايي مي انجامد كه سطح بالايي از رضايتمندي را براي طرفين ايجاد نموده باشند و هر دو طرف از قبل ميزان وقت بسياري را در جهت تداوم رابطه صرف كرده باشد و امكان انتخاب و دسترسي به زوجه يا زوج ديگري به سادگي وجود نداشته باشد (روز بولت ۱۹۸۳ و سولومن ۱۹۸۲) و در خاتمه بحث مي توان چنين نتيجه گيري نمود كه موفقيت آميز بودن هر رابطه اجتماعي مستلزم شناخت دقيق طرفين از خصوصيات و ويژگي هاي طرف مقابل است. علاوه برآنچه كه در فوق گفته شد اصل كلي مورد تأكيد در موفقيت ازدواج ها آن است كه با انتخاب همسري لايق و شايسته مي توان مانع از بروز بسياري از اختلافات شد. كساني كه در انتخاب همسر و ازدواج عجولانه اقدام مي كنند با گذشت زمان متوجه اشتباهات خود شده و در رويارويي با موقعيت يا به دلايل مختلف به زندگي عذاب آور خود ادامه مي دهند يا با گسسته شدن پيوند زناشويي خاطره تلخ و دردناك آن را تاپايان عمر به دوش مي كشند.
ژاسنت صليبي
عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم انساني
و مطالعات فرهنگي

منابع مورد استفاده:
۱- ميشل ، آندره، جامعه شناسي خانواده و ازدواج، ترجمه فرنگيس اردلان، انتشارات دانشكده علوم اجتماعي و تعاون
2. Baron, Robert A. & Byrne, Donn (1987), Social Psychology. Allyn and Bacon inc pp 184-208.
3. Brehm, Sharon S. & Kassin, saul m (1993). Social Psychology by Houghton Mifflin company pp 243-295.
4. Deoux, Kay etal (1993). Social Psychology in the 90 S. by wads worth inc pp 245-248.
5. Gergen, Kenneth J & Gergen, Mary M (1981), Social Psychology by Harcourt Brace Jovanovich inc pp 82-116.
6. Sears Dowid o etal (1988). Social Psychology by Prentice-Hall international editions pp 255-258.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |    شهري    |
|   علمي فرهنگي    |    گلستان كتاب    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |