يكي از كارشناسان سيا در مورد بحران خبرسازي مي گويد رئيس جمهور مرد بسيار قدرتمندي است وقتي شما حس مي كنيد كه او چه چيزي مي خواهد خيلي سخت است كه بيرون نرويد و آن را پيدا نكنيد
يكي از كارشناسان درباره ستفاده از نظريات اشتراوس در تعيين خط مشي هاي سياسي مي گويد عقل سليم ضرورت حد معيني از فريب در حكومت داري را تاييد مي كند اگر من واقعيت را به شما بگويم به دشمن كمك كرده ام
گروه بين الملل، فريد مرجايي، ترجمه بهمن دارالشفايي: «نسخه اول سخنراني پاول در سازمان ملل به وسيله كاركنان دفتر چني نوشته شده بود. » پاول هنگام مرور اين سخنراني، كاغذها را در هوا تكان داده و گفته بود: «من اينها را نخواهم خواند. اينها مزخرفات است. »، «گزارش شده است كه پاول به استراو گفته كه اميدوار است هنگامي كه حقايق آشكار مي شود، آنها از خشم منفجر نشوند. »
۱۰ ماه پيش هنگامي كه مشاوران دولت بوش اعلام كردند كه شواهدي درباره تجهيزات هسته اي بوشهر در اختيار دارند، در يكي از نوشته هايم خاطر نشان كردم بايد مد نظر داشت كه ممكن است شواهد و اطلاعات سياسي شده مورد استفاده مشاوران مغرض دستگاه بوش قرار گيرد. برخي كارشناسان بر تاثير مخرب سياست بر روند ماموريت هاي اطلاعاتي تاكيد دارند. امروز، ده ماه پس از آن روزها، به نظر مي رسد كه آن نگراني ها، وضوح بيشتري پيدا كرده است. گزارش هاي رسانه اي حاكي از آن است كه ناكامي در يافتن سلاح هاي كشتارجمعي و روابط با القاعده در عراق، اعتبار دولت بوش را نزد افكار عمومي آمريكا و جهان خدشه دار كرده است.
موضوعي كه تيتر اول بسياري از رسانه هاي (چاپي و الكترونيكي) دو هفته گذشته را تشكيل مي داد نقش اطلاعات ساختگي درباره سلاح هاي كشتارجمعي براي توجيه جنگ در عراق بود. روز به روز، مقامات اطلاعاتي بيشتري پا پيش مي گذارند و نگراني شان را از اين مسئله ابراز مي كنند كه دولت بوش براي به دست آوردن حمايت از جنگ، عمداً اطلاعات را دستكاري كرده است. قرار است كه كميته خدمات نظامي و كميته اطلاعاتي سنا در واشنگتن، تحقيقاتي را در اين زمينه آغاز كنند. گاردين نيز گزارش داده است كه تعدادي از سردبيران روزنامه هاي انگليسي از توني بلر خواسته اند كه كميسيون مستقلي را جهت تحقيق در مورد اين موضوع تشكيل دهد. بنابر گزارش روزنامه انگليسي «ايونينگ ميرر» منبعي كه از او با عنوان «فردي نزديك به دستگاه اطلاعاتي بريتانيا» نام برده شده است، مي گويد كه شش بار از طرف دولت بلر از روساي «كميته مشترك اطلاعاتي» خواسته شد تا گزارش شان را درباره سلاح هاي كشتار جمعي عراق بازنويسي كنند. واشنگتن پست نيز در شماره ۵ ژوئن خود نوشت كه ديك چني معاون رئيس جمهور و يكي از دستياران ارشدش در سال اخير بارها از سازمان سيا بازديد كرده اند و مقامات اطلاعاتي اظهار مي كنند، اين بازديدها منجر به اين شده كه بعضي از تحليلگران احساس كنند تحت فشار قرار گرفته اند.
يكي از مقامات بلندپايه سازمان سيا مي گويد كه ديدارهاي چني و رئيس دفترش ليبي، براي سوال از تحليلگران «آگاهانه يا ناخودآگاه نشانه هايي را آشكار مي كرد مبني بر اينكه خروجي خاصي از اين مكان مطلوب و مورد نظر است. »
دانا پرايست از واشنگتن پست اضافه مي كند منابع حكومتي مي گويند تحليلگران سيا تنها كساني نيستند كه از سوي مقامات ارشدشان براي حمايت از سخنراني هاي عمومي جورج بوش و دونالد رامسفلد تحت فشار قرار گرفته اند. مقامات سابق و كنوني سازمان هاي اطلاعاتي مي گويند كه اين فشار مداوم هم از جانب ديك چني و رئيس دفترش ليبي وارد مي شود و هم از جانب معاون وزير دفاع پل ولفوويتز.
در دولت بوش، پنتاگون علاوه بر مسائل دفاعي، نقش اصلي را در سياست خارجي و مسائل اطلاعاتي بازي مي كند. دو سال پيش، رامسفلد و ولفوويتز براي اينكه فعاليت هاي اطلاعاتي را تحت كنترل خود بگيرند و سازمان سيا و آژانس اطلاعات دفاعي را تضعيف كنند، يك واحد اطلاعاتي مخصوص به خود را در وزارت دفاع تاسيس كردند. سازماني اطلاعاتي كه مستقل نيست و كاملاً مطيع است. اين سازمان جديد كه در پنتاگون مستقر است، «اداره طرح هاي ويژه» نام دارد. بنابراين، فلسفه مركزي فعاليت هاي اطلاعاتي - اينكه آنها بايد از نگراني هاي سياسي دور باشند تا صادق باقي بمانند ـ شديداً خدشه دار شده است. دو سال پيش كميسيوني به رياست برنت اسكوكرافت پيشنهاد كرد كه همه نهادهاي اطلاعاتي تحت سرپرستي سازمان اطلاعات مركزي مجتمع شوند. رامسفلد و چند تن ديگر، اين پيشنهاد را معدوم كردند.
بنيان فلسفي سازمان اطلاعاتي جديد
رئيس اين آژانس جديد (اداره طرح هاي ويژه)، آبرام شالسكي يكي از كارشناسان نظريات لئو اشتراوس است. شالسكي طي سه دهه گذشته، درباره مسائل اطلاعاتي سياست خارجي كار كرده است. او در دوره ريگان، در پنتاگون و زير نظر ريچارد پرل معاون وزير دفاع كار مي كرد. بعد از آن او به شركت رند (Rand Corporation) پيوست.
فعاليت هاي شالسكي بيشتر پايه تئوريك داشته است. شالسكي كه فرزند يك روزنامه نگار است، همواره در نوشته هاي دانشگاهي اش منتقد جامعه اطلاعاتي آمريكا بوده است. در طول جنگ سرد، حوزه تخصصي او شيوه هاي تشويش اذهان اتحاد جماهير شوروي بود. او مانند ولفوويتز از شاگردان لئو اشتراوس در دانشگاه شيكاگو بود. هر دو آنها دكترايشان را زير نظر اشتراوس در سال ۱۹۶۲ دريافت كردند. اشتراوس، پناهنده اي از آلمان نازي بود كه در سال ۱۹۳۶ وارد ايالات متحده شد. او در رشته فلسفه سياسي تحصيل كرده و پس از چندي به يكي از محافظه كارترين چهره هاي آكادميك تبديل شد. بخش عظيمي از شهرت او به خاطر اين اظهارنظر اوست كه نوشته هاي فيلسوفان قديمي شامل مفاهيمي اختصاصي است كه عمداً مخفي شده اند. مفاهيمي كه حقيقت آنها فقط به وسيله عده بسيار اندكي درك مي شود و بيشتر مردم آنها را به نحوي ديگر و اشتباه مي فهمند. جنبش اشتراوس در داخل و اطراف دولت بوش طرفداران زيادي دارد. علاوه بر ولفوويتز، استفن كامبون (Stephen Cambone) معاون اطلاعاتي وزير دفاع كه بسيار به رامسفلد نزديك است نيز جزو اين حلقه است.
تاثير اشتراوس بر تصميم گيري سياست خارجي عموماً در ارتباط با تلقي او از جهان مورد بررسي قرار مي گيرد. او جهان را مكاني در نظر مي گيرد كه در آن ليبرال دموكراسي ها در خطر دائمي از جانب نيروهاي متخاصم زندگي مي كنند و با تهديدهايي روبه رو مي شوند كه بايد با قاطعيت و رهبري قدرتمند با آنها مواجه شد. اينكه چگونه نظريات اشتراوس در روند جمع آوري اطلاعات پياده مي شوند، چندان بديهي نيست. خود شالسكي نيز اين سوال را در مقاله اي كه در سال ۱۹۹۹ نوشت، مطرح كرد. آن مقاله كه به همراه گري اشميت نوشته شده بود، «لئو اشتراوس و جهان عقلانيت (منظور ما Nous نيست. » نام داشت. Nous در فلسفه يوناني به معناي بالاترين درجه عقلانيت است. شالسكي و اشميت در اين مقاله اشتراوس را به خاطر «متانت، توانايي اش در تمركز بر روي جزييات و موفقيتش در نفوذ به عمق مسائل و...» تحسين مي كنند. شالسكي و اشميت با تكرار يكي از مهم ترين نظريات اشتراوس، دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا را به دليل ناكامي شان در درك ماهيت دوگانه رژيم هايي كه با آنها سروكار دارند، مورد انتقاد قرار مي دهند. اعتماد آنها به استدلال هاي علوم انساني و ناتواني شان در برخورد با پنهان كاري هاي عامدانه.
شالسكي و اشميت عقيده دارند كه تحليلگران سازمان سيا «در طول جنگ سرد، مايل به باور كردن اين مسئله نبودند كه ممكن است اتحاد جماهير شوروي و يا هر دولت كمونيستي ديگري آنها را در موقعيت هاي بحراني فريب دهد. تاريخ نشان داده است كه اين طرز فكر كاملاً اشتباه است. » آنها مي گويند كه فلسفه سياسي با تاكيدش بر تنوع رژيم ها، مي تواند چاره اي براي اشتباهات سازمان سيا باشد و به تحليلگران در فهم رهبران مسلمان «كه دنياي روشنفكري شان با دنياي روشنفكري ما متفاوت است» ياري رساند. شالسكي و اشميت اضافه مي كنند كه نظريه معناي پنهان اشتراوس «اين امكان را مطرح مي كند كه زندگي سياسي مي تواند ارتباط بسيار نزديكي با فريب داشته باشد. در واقع، به نظر او فريب دادن يك رفتار معمولي در زندگي سياسي است و اميدواري به بر پا ساختن سياستي كه از آن دور باشد، يك استثناست. »
|
|
رابرت پيپين رئيس كميته تفكرات اجتماعي در شيكاگو و يكي از منتقدان اشتراوس مي گويد: «اشتراوس عقيده داشت كه دولتمردان خوب قدرت اجراي عدالت را دارند و بايد به يك حلقه مركزي اعتماد كنند. شخصي كه در گوش يك پادشاه نجوا مي كند، مهم تر از خود پادشاه است. اگر شما اين استعداد را داشته باشيد، در مقابل گفتار و كردارتان در مجامع عمومي به همان ميزان قبلي پاسخگو نيستيد. » استفان هولمز يكي ديگر از منتقدان اشتراوس و استاد حقوق در دانشگاه نيويورك، موقعيت اشتراوس را اين گونه توضيح مي دهد: «آنها باور دارند كه دشمن تو مشغول گول زدن توست و تو بايد وانمود كني كه مي پذيري ولي تو در خفا نظرات خودت را تعقيب مي كني. كل داستان كمي پيچيده است. در حقيقت افلاطون نيز مي گويد كه فيلسوفان بعضاً نياز دارند كه دروغ هاي باشكوهي نه تنها به مردم بلكه به سياستمداران قدرتمند بگويند. » يكي از طرفداران پروپاقرص اشتراوس، پروفسور جوزف كرويسي است. او درباره استفاده از نظريات اشتراوس در تعيين خط مشي هاي سياسي مي گويد عقل سليم ضرورت حد معيني از فريب در حكومت داري را تاييد مي كند. «بديهي است كساني كه داخل حكومت هستند، بايد نسبت به آنچه كه در مجامع عمومي مي گويند، قدري محتاط باشند. اگر من واقعيت را به شما بگويم، به دشمن كمك كرده ام. »
پوشش رسانه اي آبروريزي اطلاعاتي
در هفته گذشته، رسانه هاي چاپي بزرگ توجه عمده اي را به موضوع آبروريزي اطلاعاتي معطوف كرده اند:
لري جانسون از تحليلگران سابق سيا روز جمعه ۳۰ مه با راديو سراسري ملي مصاحبه كرد. لري جانسون عقيده دارد كه از اطلاعات، سوءاستفاده شده است. او خاطر نشان مي كند كه تعدادي از تحليلگران كه هنوز مشغول كارند، از توليد مدارك جعلي ناراحت هستند. به عقيده او، به دليل نبود شواهد، اين مسئله وحشتناك است. به علاوه، او فكر مي كند كه «اداره طرح هاي ويژه» در وزارت دفاع، خطر آشكاري است و كنگره بايد در اين مورد تحقيق كند. او براي اينكه موضع غيرجانبدارانه اش را تشريح كند، در پايان خاطرنشان كرد كه خودش به جمهوري خواهان راي مي دهد. او در آن مصاحبه خاطرنشان كرد كه گروهي كه خود را «كارشناسان كارآموزده اطلاعاتي براي شعور» مي نامند، تشكيل شده است. در اين اواخر اين گروه جديدالتاسيس، نامه اي به رئيس جمهور بوش نوشت و در آن توضيح داد كه چگونه «اطلاعات» مجبور بوده محصولات خاصي تحويل دهد كه براي مقاصد سياسي مورد استفاده قرار مي گيرند. در آن نامه نوشته شده بود: «تا به حال هرگز تحريفي در اين اندازه ها و با اين روش سيستماتيك صورت نگرفته بود كه نمايندگان انتخابي ما را گمراه كند تا به مجوز ورود به جنگ راي دهند. » اما مطمئناً جورج بوش با اين گرفتاري ها، اذيت نخواهد شد. ري كلوز، كسي كه ۲۶ سال در سازمان سيا كار كرده است، مي گويد: «رئيس جمهور مرد بسيار قدرتمندي است. وقتي شما حس مي كنيد كه او چه چيزي مي خواهد، خيلي سخت است كه بيرون نرويد و آن را پيدا نكنيد. »
وقتي جيم لرر در روز ۳۱ مه در نيوز اور از خانم جوديت ييف، كارشناس مسائل عراق و تحليلگر كارآزموده سازمان سيا، درباره اين مسئله سوال كرد، او گفت: «من به خيانت كردن و به اعتماد ديگران اعتقادي ندارم. » چندي پيش رابرت دريفوس از قول خانم ييف گفته بود: «دفتر وزارت دفاع علاقه اي به كارهايي كه من انجام مي دهم ندارد. » نيكلاس كريستوف در روز ۳۰ مه در نيويورك تايمز نوشت كه عده اي از تحليلگران اطلاعاتي اعلام كرده اند «مقامات دولت براي بزرگ نمايي تهديد عراق و فريب افكار عمومي به آنها فشار آورده اند. » يكي از كاركنان آژانس اطلاعات دفاع (DIA) به كريستوف گفت: «مردم آمريكا گول خوردند. من به عنوان يكي از كاركنان آژانس اطلاعات دفاع مي دانم كه چگونه اين دولت به مردم دروغ گفت تا براي حمله اش به عراق، جلب حمايت كند. »
جيم وولف روز جمعه در رويتر نوشت كه روز به روز تعداد بيشتري از كارشناسان اطلاعاتي كشور، دولت بوش را به خاطر دزديدن ۳۰ ميليارد دلار بودجه اطلاعاتي كشور براي توجيه عجله اش براي جنگ با عراق متهم مي كنند.
پاتريك لنگ از روساي سابق گردهمايي جهاني اطلاعات انساني براي آژانس اطلاعات دفاعي كه با سازمان هاي اطلاعاتي نظامي نيز همكاري مي كرد، در مصاحبه اي گفت: «در جريان آماده شدن براي حمله به عراق با تاكيد بر وجود سلاح هاي كشتارجمعي، آژانس اطلاعات دفاعي عميقاً مورد سوءاستفاده قرار گرفت و كاملاً دور زده شد. »
وينس كانيسترارو از روساي سابق عمليات ضدتروريستي سازمان سيا مي گويد: «او تعدادي از ماموران اطلاعاتي مشغول به خدمتي را مي شناسد كه پنتاگون را به ارائه كردن اطلاعات تقلبي محكوم مي كنند. خودي هايي در ايالات متحده مي گويند كه در جريان عراق، اطلاعات عمداً تحريف شد. »
در جريان اعلام «مدارك اطلاعاتي دستكاري شده» روزنامه انگليسي گاردين ۱۰ سوال را مطرح كرد كه بايد از توني بلر پرسيده شود. در حالي كه جان ريد رئيس مجلس عوام «عناصر خودسر» در سرويس اطلاعاتي را مسئول گسترده شدن اشتباهات دانست. يك مقام بلندپايه انگليسي به بي سي سي گفت اين يكي از موارد بي شماري است كه دولت بلر بر خلاف آژانس هاي اطلاعاتي عمل كرده است. آدام اينگرام وزير نيروهاي نظامي تصديق كرد كه اين ادعا توسط تنها يك منبع تاييد نشده منتشر شده است. نيل ماكاي و ديويد پرات در ساندي هرالد نوشتند: «با شكاف روزافزوني كه در نيروهاي اطلاعاتي آمريكا درباره اين موضوع ايجاد شده و شواهدي مبني بر اين كه محافظه كاران جديد و جنگ طلبان در پنتاگون و اداره طرح هاي ويژه، تلاششان را بر تغيير رژيم در ايران متمركز كرده اند، جورج تنت رئيس سازمان سيا بيانيه كم سابقه اي را منتشر كرد كه توسط بسياري از كارشناسان، تلاشي براي دور كردن اين سازمان از اداره طرح هاي ويژه و روند روزافزون «سياسي كردن» امور اطلاعاتي ارزيابي شد.
البته، در مقالاتي كه روزنامه نگار و محقق برجسته، سيمور هرش، در مجله نيويوركر مي نويسد، پيش زمينه كامل تري از موضوع ديده مي شود:
سيمور هرش در مقاله اول به نام «اطلاعات انتخابي» سازمان اطلاعاتي جديدي را كه توسط مشاوران جنگ طلب ايجاد شده، تلاشي براي داشتن كنترل بيشتر بر جريان اطلاعات ارزيابي مي كند. تا پاييز گذشته، سازمان سيا و آژانس اطلاعات دفاعي (وابسته به پنتاگون) رقابت مي كردند تا منبع اصلي اطلاعاتي جورج بوش شوند.
رئيس اداره طرح هاي ويژه، آبرام شالسكي است. او از متخصصان كارهاي لئو اشتراوس است. شالسكي به مدت سه دهه بر روي مسائل اطلاعاتي و سياست خارجي كار كرده است. آنها خود را گروهك مي نامند. حلقه اي از مشاوران سياسي و تحليلگراني در «اداره طرح هاي ويژه» پنتاگون مستقرند. بنا بر اظهارات مقامات كنوني و سابق دولت بودن، در سال گذشته عمليات آنها، تغييري بسيار اساسي در جهت گيري جامعه اطلاعاتي آمريكا به وجود آورده است. اين عمليات به وسيله پل ولفوويتز معاون وزير دفاع طراحي شده بود. بنابر اظهارات مشاور پنتاگون، «اداره طرح هاي ويژه» ايجاد شد، تا شواهدي براي آنچه پل ولفوويتز و رئيس اش دونالد رامسفلد فكر مي كردند درست است، پيدا كند.
در مقاله دوم (كي به كي دروغ گفت؟) سيمور هرش جزييات داستاني را توضيح مي دهد كه چگونه ايالات متحده، اسناد و داستان هاي تقلبي براي شوراي امنيت سازمان ملل متحد سرهم كرد. «چرا دولت اسناد جعلي درباره برنامه هسته اي عراق را تاييد كرد؟»
«ملاقات هاي مخفيانه متعددي با MI6 (بخش خارجي سرويس اطلاعاتي بريتانيا) انجام شد كه در آنها اين اسناد تهيه شد. اين ملاقات هاي مخفي عموماً در خانه هاي امن در واشنگتن برگزار مي شد. دسيسه تبليغاتي بريتانيا بالاخره به وسيله بعضي از اعضاي تيم بازرسي سازمان ملل كشف شد. اسناد تقلبي نيجر نيز توسط همين تيم تبليغاتي در MI6 جعل شده بود. اما قضيه لو رفت. در روز ۶ مارس، محمد البرادعي مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي در وين به شوراي امنيت سازمان ملل گفت كه اسناد ارائه شده مبني بر معامله اورانيوم بين نيجر و عراق، تقلبي بوده اند. او گفت: «آژانس بين المللي انرژي اتمي با همياري كارشناسان خارج از آژانس به اين جمع بندي رسيده است كه اين اسناد اساساً معتبر نيستند. »
اين مقام به من گفت كه آژانس بين المللي انرژي اتمي نتوانسته است دقيقاً مشخص كند كه چه كسي اين اسناد را جعل كرده است. او گفت: «اين شخص بايد كسي باشد كه دستگاه هاي فاكس را در اسرائيل ره گيري كند يا كسي كه در وزارت امور خارجه نيجر نيامي در مقام بالايي داشته باشد. يك نفر سربرگ ها و امضاهاي قديمي را برداشته و از آنها براي جعل اسناد استفاده كرده است. » با توجه به اظهارات مقام آژانس بين المللي انرژي اتمي، باوت «ايالات متحده را با مسئله جعل سند روبه رو كرد: چه داريد كه بگوييد؟ آنها چيزي براي گفتن نداشتند. »
تيم باوت تنها چند ساعت وقت لازم داشت تا بفهمد كه اسناد، جعلي هستند. چند نامه و نيز سندهاي ديگري مبني بر ارتباط مقامات عراق و نيجر به آژانس تحويل داده شده بود كه بسياري از آنها بر روي سربرگ هاي دولت نيجر نوشته شده بودند.
مسئله خيلي فاحش بود. پل كروگمان در نيويورك تايمز مي نويسد اگر ادعاهاي مزبور دروغ باشند، فروختن جنگ، بدترين رسوايي تاريخ سياسي آمريكا است. بدتر از واترگيت و ايران - كنترا. شكي نيست كه صدام حسين يك جنايتكار بوده است. من مي توانم خاطر نشان كنم كه بسياري از محافظه كاران جديد كه اين جنگ را به راه انداختند در مقابل كشتارهاي وسيع جوخه هاي مرگ در آمريكاي مركزي در سال هاي دهه ۱۹۸۰ سكوت كردند و يا حتي در آنها دخيل بودند.
با همه اين اوصاف، اين جريانات بدان معني نيست كه مردم از سقوط رژيم فاسد صدام خوشحال نشده اند. اين بدان معني است كه بعضي از دلايلي كه براي جنگ و تهاجم ارائه شد، اكنون از اعتبار كمتري برخوردار است. اكنون، دلايلي كه براي حمله به ايران ارائه مي شود، به وضوح مورد بررسي دقيق تري قرار خواهند گرفت.
فلسفه اشتراوسي يك نظام خشن ماكياوليستي است كه به قدرتمندان اين مجوز را مي دهد كه مردم را به خاطر «صلاح خودشان» فريب بدهند. به نظر مي رسد نظريه «جنگ، اشغال، سرمشق دموكراسي» بر پايه اطلاعات نادرست (و جعلي؟) و سناريوهاي جذاب بنا شده است.