شنبه ۲۱تير ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۰۴ - July . 12, 2003
آموزشي
Front Page

شرايط حصول تغيير رفتار در دوره هاي آموزشي
003550.jpg
مديران و سرپرستان واحدهاي سازماني، همگي به موقعيت سازمان خود مي انديشند. يكي از راه هايي كه آنان، زمينه ساز موفقيت سازمان در نظر مي آورند، شركت دادن كاركنان در دوره هاي آموزشي است. مديران بر اين باورند كه دوره هاي آموزشي مي تواند قابليت هاي دانشي و مهارتي و نگرش مناسبي را در كاركنان پرورش دهند. با اين همه، گاه عوامل زمينه ساز تغيير رفتار و كاركنان را مورد غفلت قرار مي دهند؛ كه چنين غفلتي تمام كوشش هاي آنان را در راستاي موفقيت سازمان با ناكامي رويارو مي سازد.
براي آن كه در رفتار كاركنان از جنبه هاي دانشي، نگرشي و مهارتي تغييري پديد آيد، فراهم شدن شرايط مورد اشاره در زير الزامي است:
۱- كاركنان خود را ناگزير از تغيير بدانند؛ به ديگر سخن، كاركنان انگيزه تغيير در خود و رفتارشان را داشته باشند.
۲- كاركنان از وظيفه محوله و كاري كه بايد انجام دهند آگاه باشند. فقدان آگاهي يا كمبود آگاهي نسبت به وظيفه و شيوه انجام دادن آن، مانعي براي گرايش به تغيير در رفتارهاي موجود است.
۳- كاركنان بايد هر كدام در جايگاه شغلي متناسب با قابليت هاي شخصي و توانمندي هاي عملياتي قرار گرفته باشند. كاركناني كه ارتباط بين علايق و تحصيلات و نيز آينده شغلي خود و دوره  آموزش طراحي شده نمي يابند غالباً در دوره هاي آموزشي شركت نمي كنند، و در صورت شركت انگيزه اي براي يادگيري نشان نمي دهند.
۴- براي تغيير در رفتار نيازمند پاداش و ارائه انواع تقويت كننده هاي مثبت است. «تغيير» نتيجه يك فرايند است؛ اگر كاركنان از نتيجه تغيير متنفع نگردند و آثار آن را در رشد شخصي و پيشرفت شغلي خود احساس نكنند براي «تغيير رفتار» برانگيخته نمي شوند.
فرض بر آن است كه دوره هاي آموزشي بايد توان آن را داشته باشند كه ضرورت تغيير را به كاركنان نشان دهند ونياز به تغيير را ناگزير نشان دهند. همچنين، در چارچوب دوره هاي آموزشي است كه كاركنان بايد از وظايفي كه دارند و شيوه هايي كه براي برآوردن انتظارات شغلي وجود دارد آگاه گردند. ايجاد شرايط كاري مناسب به عهده مدير و سرپرست است و بنا به تناسب وظيفه و حساسيت آن هم كاركنان بايد تقويت گردند و از پاداش هاي شايسته بهره مند گردند.
محققان، پنج نوع فضاي سازماني يا جو رواني در محيط كار را براي ترغيب يا ممانعت از پديد ايي تغيير در رفتار كاركنان در سازمان ها شناسايي كرده اند. به زعم، پژوهشگران حوزه آموزش، فضاي سازمان مورد نظر عبارتند از: فضاي مانع تراش، فضاي رغبت زدا، فضاي خنثي، فضاي ترغيب كننده و فضاي درخواست كننده. در ادامه به طور مختصر، ويژگي هاي هر يك از فضاهاي بيان شده،  ارائه مي گردد.
۱- فضاي مانع تراش Preventing)): در اين فضاها، مدير يا سرپرست از كاربست آنچه كاركنان در دوره هاي آموزشي آموخته اند هراس دارد. اين نوع هراس به احتمال زياد، هراس مدير يا سرپرست از «مدير يا مديران فرادست» اوست. افزون بر اين، هراس مدير يا سرپرست از كار بست آموخته هاي كاركنان امكان دارد ناشي از احتمال تغيير در سبك رهبري او باشد.
۲- فضاي رغبت زداDiscouraging) ) : در چنين فضاهاي سازماني اي، مدير يا سرپرست هرگز، نمي  گويد:«شما قادر به كاربرد آموخته هايتان نيستيد» بلكه او به روشني در عملكردش نشان مي دهد كه اگر تغيير در رفتار كاركنان رخ دهد، ناخرسند خواهد شد يعني او علاقه اي به تغيير رفتار كاركنان ندارد. افزون بر اين ، در فضاي رغبت زدا، مدير آموخته هاي كاركنان را از دوره هاي آموزش الگوي عمل قرار نمي دهد؛ همين امر محيط منجمد كننده اي را پديد مي آورد.
۳- فضاي خنثي :(Neutral) در چنين فضايي مدير شركت كاركنان در دوره آموزشي را مورد مسامحه قرار مي دهد. مديراني از اين دست به كار معمول سازماني مي پردازند. آنچه اين مديران مي خواهند انجام وظايف محوله است. اگر نتيجه تغيير رفتار مانعي براي انجام امور محوله ايجاد نكند، مدير واكنشي نشان نمي دهد؛ در غير اين صورت، مدير نقش مانع تراش و رغبت زدا ايفا خواهد كرد.
۴- فضاي ترغيب كننده (Encouraging): در فضاي ترغيب كننده، مدير كاركنان را براي يادگيري و كاربست يادگيري هايش در انجام دادن وظايف شغلي تشويق كرده و حمايت مي كند در چنين فضايي، مدير مي گويد: «علاقه مندم بدانم چه يادگرفته ايد و چگونه مي توانم به انتقال آموخته ها براي انجام وظايف شغلي كمك كنم.» مديراني از اين دست، پيش از برگزاري دوره هاي آموزشي با كاركنان جلسات بحثي برگزار مي كنند و پس از پايان دوره آموزشي هم با كاركنان دست به هم انديشي مي زنند تا يافته هاو فراگرفته هاي حاصل از دوره  هاي آموزش را در عمل به كار ببندند.
۵- فضاي درخواست كننده (Requiring): در چنين فضايي، مدير از فراگرفته هاي كاركنان آگاهي دارد و اطمينان مي دهد كه زمينه كاربست آموخته هاي آنان را در انجام وظايف شغلي به كار بگيرد.
از اين رو، مدير اعلام آمادگي مي كند كه براي اطمينان خاطر كاركنان، از اين نظر كه آموخته هايشان به كار بسته خواهد شد، با آنان قراردادي تنظيم مي كند. قرارداد كاربست آموخته هاي كاركنان معمولاً در خاتمه دوره آموزشي بسته مي شود.
انتظار مي رود، مديران و سرپرستان پس از مطالعه نوشته حاضر، رفتارهاي سازماني خود را با توجه به نكات ارائه شده بسنجند و درباره نتايج سنجش رفتار خود داوري كنند. در صورتي كه، مدير رفتار و فضاي سازماني از نوع سه نوع فضاي- مانع تراش، رغبت زدا، و خنثي داشته باشد، الزاماً بايد دست كم به خاطر تعهد به موفقيت سازمان به ايجاد تغيير در فضاي سازماني بكوشد.
ترجمه: دكتر محرم آقازاده
منبع:
Kirkpatrick,D.L(1998).Evaluating TrainingPrograms(2ed),San Francisco:Berrett-Koehler Publishers,INC.

يادداشت آموزشي
كودكي سنگ به ديوار دبستان مي زد
003545.jpg
محبت الله همتي
چند سال پيش كه پسرم در يكي از مدارس راهنمايي (كه البته با همه محاسنش غيرانتفاعي هم بود)، درس مي خواند، دعوت نامه اي به دستم داد و گفت كه پس فردا جلسه اي براي والدين تشكيل مي شود و مدير مدرسه هم گفته اند كه والدين حتماً بيايند.
تأكيد پسرم و مدير مدرسه، مرا وادار به حضور در جلسه كرد. جلسه براي والدين كلاس دومي ها تشكيل شده بود. زمان جلسه هم صبح بود. براي همين عموماً مادر بچه ها در جلسه شركت كرده بودند و بنده به اتفاق يك نفر ديگر از آقايان كه در فراكسيون اقليت بود، انتهاي كلاس دوم كه جلسه در آنجا تشكيل شده بود، استقرار پيدا كرده بوديم. هنوز جلسه شروع نشده بود. والدين بخصوص مادران سرگرم گفت وگو درباره وضعيت تحصيلي بچه هايشان و همچنين معلمان مدرسه بودند و گاهي هم اظهارنظرهايي درباره كيفيت مدرسه مي كردند. مدير مدرسه كه از همكاران دلسوز بود و عمري را با بچه هاي دوره راهنمايي سپري كرده بود، مورد احترام بود. بخصوص با پيگيري هايش درباره وضعيت بچه ها، براي بنده احترام انگيز بود. موضوع جلسه دونوبتي شدن امتحانات در اين مدرسه بود. قرار بود در اين مدرسه اجراي آزمايشي طرح دونوبتي شدن امتحانات اجرا شود. من هم به دليل شغلم، دورادور در جريان فلسفه امتحانات دونوبتي قرار داشتم و مي دانستم كه يكي از دلايل اين طرح، كاهش روحي و رواني امتحانات پي در پي مدارس بر بچه ها است ،مي دانستم كه رشد چشمگير نمره بيست و اصرار والدين بچه ها و نظام آموزشي بر اين موضوع، چه روزگار تلخي را براي بچه ها به وجود آورده است. پسرم در طول ساليان تحصيل، هيچ گاه از حد يك دانش آموز متوسط بالا نرفته بود و شايد به قول همسرم اگر من معلم نبودم، پسرم بهتر از اينها درس مي خواند. بالاخره انتظار به سر آمد و مدير مدرسه وارد شد. همه به احترام وي برخاستيم و پس از سلام و عليكي، جلسه شروع شد. پس از چند سال كه از آن جلسه مي گذرد، هنوز اولين جمله اين مدير زحمت كش آن چنان در ذهنم نقش بسته كه ماندگار شده است. شايد دليل اين امر، تعارض آشكار اولين جمله وي با اهدافي بود كه امتحانات دونوبتي به دنبال آن بود:
«متأسفانه مدرسه ما، امسال در اجراي آزمايشي امتحانات دونوبتي قرار گرفته است. لذا ما نمي توانيم به طور مرتب از بچه ها امتحان بگيريم و...» وي در ادامه از اوليا درخواست كرد براي اين كه بچه ها از نظر تحصيلي لطمه نخورند، جاي خالي امتحانات مرتب و پي درپي، ماهانه، نيم ثلث، ميان ثلث و ثلث مدرسه را پر كنند. پس از اتمام سخنان مدير، نگراني در اولياي بچه ها موج مي زد و با هم به گفت وگو پرداختند و انگار كه آسمان به زمين آمده، هر يك راه حل هايي براي نجات عالم پيشنهاد مي كردند. چون فضاي حاكم بر جلسه، براي نگارنده كمي پيچيده شده بود، ديگر نتوانستم طاقت بياورم و از اين رو دست بلند كردم و اجازه خواستم: آن   گاه خيلي كوتاه درباره تأثير امتحانات پي درپي مدرسه، مطالبي بيان كردم و اين كه بچه ها همه زندگي روزمره شان تحت تأثير امتحانات قرار گرفته است و از اين رهگذر چه آسيب هايي به آنها وارد مي آيد و اين كه چرا امتحانات از سه نوبتي به دو نوبتي تغيير مي كند. پس از اين گفت وگو، فضاي جلسه عوض شد و يك مرتبه بعضي كه مطلب را گرفته بودند، دست به اعتراض زدند و شرح مشكلات بچه ها را بازگو كردند. به هر حال جلسه تمام شد. وقتي از جلسه خارج مي شدم، خودم را سرزنش كردم چرا در اين جلسه شركت كرده ام و از اين كه جلسه به اهدافش نرسيده بود، خودم را مقصر مي دانستم.
چند سال بعد، روزهاي پاياني خرداد۸۲
يكي از دوستان كه پسرش (كه بعداً معلوم شد با معدل ۵۶/۱۹ در امتحانات نهايي سوم راهنمايي قبول شده بود)، سرگرم آماده كردن خود براي شركت در يكي از آزمون هاي ورودي دبيرستان هاي تهران بود (كه عاقبة الامر قبول هم نشد) گلايه داشت از اوضاع تعليم و تربيت كشور كه از عيد سال ۱۳۸۲ به بعد ،پسرم مرتباً در حال دادن امتحان است و ديگر جاي نفس كشيدن باقي نمانده است. پس از عيد، امتحانات معرفي (از همان چاخان هايي كه در دوران تحصيل ما هم معلمان و مديران به ما مي گفتند) و بعد امتحانات نهايي و حالا هم آزمون ورودي چند روزه اين دبيرستان! داشتم فكر مي كردم كه اگر من به جاي اين دانش آموز مستعد بودم؛ با اين همه امتحان حتماً از هرچه علم، عالم، تحصيل و مدرسه بود، نفرت پيدا مي كنم. بچه هاي امروز چقدر جان سخت هستند. چرا اين بچه ها ديوانه نمي شوند؟ نمي دانم و چون نمي دانم مسئله را نمي توانم هضم كنم و از اين رو پيش خودم ناچار دو فرضيه مي سازم:
۱- بچه هاي امروزي به دليل وسعت فكر و اطلاعات، ظرفيت درد و  رنج شان بالا رفته، لذا تحمل بيشتري از خود نشان مي دهند.
۲- شايد هم ديوانه شده اند و ما خبر نداريم.
شما با كدام يك موافق هستيد؟
* عنوان اين يادداشت از يكي از شعرهاي سهراب سپهري اخذ شده است.

ببرهاي آسيا همچنان پيشتازند!
دانش آموزان هنگ كنگ، ژاپن و كره جنوبي در دروس رياضيات و علوم در زمره بهترين دانش آموزان جهان هستند. براساس مطالعه موسوم به «مهارت هاي سواد براي جهان فردا» كه مشتركاً توسط سازمان توسعه و همكاري اقتصادي و يونسكو انجام شده است، دانش آموزان ممالك آمريكاي لاتين مانند پرو، برزيل و شيلي حتي با در نظر گرفتن سطح درآمد ملي پايين تر، در اين دروس از ساير همتايان خود عقب هستند.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، نتايج اين مطالعه كه مبتني بر اطلاعات گردآوري شده توسط سازمان توسعه و همكاري اقتصادي از دانش آموزان ۱۵ ساله است، نشان مي دهد دانش آموزان فنلاندي از نظر سواد تقريباً در رأس قرار دارند. به علاوه دانش آموزان هنگ كنگي در ميان كشورهاي غير عضو سازمان همكاري و توسعه اقتصادي به عنوان بهترين دانش آموزان مشخص شدند. نمرات كلي آنان در مهارت خواندن هم طراز نمرات دانش آموزان كشورهاي برجسته سازمان ياد شده يعني فنلاند، كانادا، نيوزيلند، استراليا و ايرلند بود.
اما دانش آموزان هنگ كنگي از نظر مهارت رياضي و علوم به همراه بچه هاي ژاپني و كره اي در صدر فهرست قرار گرفتند. اين مطالعه سنجشي كه روي نمونه اي از ۴۵۰۰ تا ۰۰۰/۱۰ دانش آموز از هر كشور صورت گرفت، نشان داد صرف هزينه سرانه بيشتر متضمن توفيق بيشتر در رياضيات، علوم و خواندن نيست. به طور نمونه سرانه هزينه دانش آموز در ايتاليا دو برابر كره جنوبي است، اما در حالي كه كره جنوبي از نظر زمينه هاي مورد بررسي جزو بهترين كشورهاي دنيا است، وضعيت ايتاليا بسيار پايين تر از ميانگين كشورهاي عضو سازمان همكاري و توسعه اقتصادي است.» براساس نتايج اين مطالعه، آنچه واقعاً در اين ميان نقش مؤثري دارد، نه سطح ثروت خانوادگي يا ملي بلكه كيفيت نظام آموزشي ملي است. نمونه كانادا، فنلاند، هنگ كنگ، ژاپن، كره جنوبي و سوئد نشان مي دهد كه مي توان همزمان به برابري و كيفيت آموزش دست يافت.
بيشترين اختلاف بين خانواده هاي ثروتمند و فقير از نظر مهارت خواندن در آرژانتين، آمريكا، شيلي، اسراييل، مكزيك، پرو و برزيل وجود داشت. دانش آموزان آمريكاي لاتين از هر نظر از بقيه دانش آموزان عقب بودند. مثلاً در پرو ۸۰ درصد دانش آموزان مشكل جدي براي به كارگيري مهارت خواندن براي پيشبرد و افزايش دانش و مهارت هاي خود در بقيه زمينه ها دارند.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |
|   شهر    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |