نگاهي به پيشينه درختان ، گياهان و محصولات كشاورزي تهران ( بخش پاياني)
آن باغهاي رشك بر انگيز تهران
|
|
در سال ۱۸۱۵ ميلادي در اواسط فصل بهار علف هاي بلند جلگه هاي تهران را فرا مي گرفت و چادرنشينان در هنگام كوچ از آنها براي دام هايشان استفاده مي كردند. در حدود ۱۸۳۰ ميلادي گر چه اطراف تهران بي آب و علف بود ولي باغ هايي مثل جزاير مجزا در دشت هاي آن ديده مي شد.
پنجاه سال بعد اورسل پس از ديدار از تهران اين شهر را با مادريد مقايسه كرده و مي نويسد: «اطراف تهران كاملاً شبيه مادريد است همان خاك تيره رنگ آغشته به شن و آهك آنجا هم به چشم مي خورد نظير اطراف مادريد از درخت و گياه و سبزي خبري نيست. بعد از مراجعت شاه از اروپا؛ كاخ هاي متعدد سلطنتي بيرون شهر را با جاده هاي كالسكه رو- كه در كنار آنها درختان عناب و تبريزي كاشته بودند- به پايتخت وصل كردند. اين درختان كم رشد و هميشه پوشيده از گرد و غبار فقط اين خاصيت را داشتند كه جلوي گردبادهاي شديد شني را كه با كوچكترين وزش باد از دشت هاي باير و خلوت اطراف بلند مي شد را تا حدي مي گرفتند.
بعدها باغاتي كنار اين جاده ايجاد شد و اين صحراها به سبب زيبايي باغ هايش شهرت يافت. اين باغ ها متعلق به ناصرالدين شاه و پسرانش و باقي ازآن وزراي قدرتمند و بازرگانان ثروتمند بود كه در فصل تابستان اغلب براي اقامت و تفرج مورد استفاده قرار مي گرفته است.
اين باغ ها يا به خرج دولت احداث شده بود مانند باغ لاله زار؛ نگارستان و قصر قجر و يا اين كه مردم به طور خصوصي آنها را ايجاد كرده بودند و برحسب سير عادي حوادث توسط دولت مصادره و به تملك درآمده بود. از جمله اين باغ ها مي توان از باغ هاي نبي خان؛ نظاميه؛ داوديه و ايلخاني نام برد. از باغ هاي خصوصي باغ خان بابا خان سردار بوده كه از همه باغهاي ديگر وسيع تر؛ سيراب تر و شاداب تر بوده است. باغ قجر با كاخ زيبا و صفه هاي سرسبز كه بسيار خوب آبياري مي شد منظره بسيار زيبايي داشته است و يكي از زيباترين و مراكز اطراف شهر تهران بود. البته در سالهاي حكومت ناصر الدين شاه به قسمتي از آن كه شبيه پارك بود درست رسيدگي نشده و چنارهاي تناور آن براي تهيه الوار قطع مي شد. باغ واقع در كن در دو ميلي تهران از نظر مجموعه درختانش و به همين ترتيب باغ دولت آباد در نزديكي ويرانه هاي ري ممتاز بودند. اما اين دو باغ نيز براي تهيه الوار از بين رفته اند.
در طرف شمال تهران باغ ها و آبادي هاي زياد وجود داشت. بعضي از آنها مانند بهجت آباد و يوسف آباد بيرون حصار؛ در فاصله كمي از شهر واقع گرديده بود و برخي نيز مانند قلهك و تجريش تا شهر پنج الي شش ميل فاصله داشت و برخي هم دورتر و در دامنه هاي البرز بوده است. يك عده از اعيان تهراني در طرف مغرب شهر يعني در محله سنگلج و اراضي بين دروازه قزوين و دروازه باغ شاه پارك ها و باغ هاي بزرگي ساخته بودند كه يكي از آنها اميريه متعلق به نايب السلطنه بوده است. تمام زيبايي اين باغ ها از بركت آبي بوده است كه بدانها مي رسيده بنابراين باغ ها را مخصوصاً در محلاتي مي ساختند كه آب شهر ابتدا به آنجا وارد مي شد براي اين كه بتوانند بهتر و بيشتر از آب براي آبياري باغات بهره برداري كنند. باغهاي شهر تهران بر حسب مساحي ماژور كرسيس اتريشي به يك صدو چهل و چهار هزارمتر بالغ مي شد. بزرگترين و انبوه ترين اين باغ ها در قسمت هاي جنوب غربي و شمال شرقي تهران قرار داشته است.
باغ هاي ايران عموماً از يك محوطه بزرگ مستطيل و يا مربع تشكيل مي شد كه در دو طرف آن درخت هاي چنار يا تبريزي بالا رفته بود و در وسط باغ درخت هاي ميوه دار و در فصل تابستان گل هاي زيبا در آن جلب نظر مي كرد. تهراني ها در باغ هاي خود چمن نمي كاشتند ولي در بهار در باغ ها گل فراوان بود و يكي از بزرگترين لذات در تهران اين بود كه زير يكي از درخت هاي چنار يا تبريزي بنشينند و قليان بكشند.
ادوارد براون درباره فضاي سبز تهران مي نويسد: «من هيچ ملتي را نديدم كه به اندازه ايراني ها باغ را دوست بدارند و به ايجاد و نگهداري و نشان دادن آن به ديگران علاقه مند باشند زيرا در ايران برخلاف اروپا اراضي سبز و شجر و آب كمياب است و در زمين هايي مانند اراضي تهران و يا كرمان ايجاد يك باغ زحمت دارد و مدتي طول مي كشد تا باغ بوجود بيايد.»
كوههاي اطراف تهران نيز قابليت هاي لازم براي جنگلكاري را داشته است. در مدت اقامت پولارك در تهران از طرف يكي از دانشمندان نام آور اروپايي طرحي براي جنگلكاري دامنه هاي كوه اطراف تهران فرستاده شد. ناصرالدين شاه درباره اين طرح ريشخند كنان گفته بود: «اين حكيم هاي فرنگي چه ديوانه هايي هستند مگر ما دلمان براي جنگل ها و كوه هاي اروپا مي سوزد.» به هر حال ناصرالدين شاه از اين طرح استقبال نكرد و كوههاي اطراف تهران كه مي توانست سرسبز و پوشيده از درختان جنگلي باشد همچنان خشك و با پوشش گياهي اندك باقي ماند.
خشك بودن اطراف تهران دوره قاجاريه در حالي بود كه اين امكان وجود داشت تا آن منطقه بسيار سبز و خرم باشد ازجمله اين كه با ايجاد آبگيري شبيه آن كه در تنگه نزديك پس قلعه وجود داشت مي شد تمام حوالي تهران را بارور ساخت ولي حكومت هيچ بر سر آن نبود كه براي مقاصد عام المنفعه پول خرج كند؛ هر چند كه در آينده صد برابر سود عايدش شود.
بنابراين ملاحظه مي شود در دوره قاجار ايجاد فضايي سبز براي آباداني تهران تا چه اندازه دشوار و با محدوديت روبه رو بوده ولي غيرممكن نبوده است و در صورت توجه مسئولين و بهره برداري درست و مناسب از منابع آب و خاك همراه با اصول علمي رايج در آن زمان مي توانست اين شهر امروز از سرسبزي بيشتري برخوردار باشد.
نپر داختن به ايجاد و گسترش فضاهاي سبز تهران مانع از آن نبود تا گياهان خودرو و ساير گياهان كاشتني در اين منطقه رشد نكند. در تهران و نواحي اطراف آن گياهان مختلفي مي روييده كه روناس از آن جمله است. اين گياه كه در نواحي شمالي ايران فراوان بود علاوه بر تهران در كرمانشاه، همدان و ري نيز در اوايل قرن نوزدهم ميلادي ديده شده است. گون نيز اگر چه در تپه هاي تهران وجود داشته ولي اين بوته ها برخلاف ساير نقاط ديگر بندرت از خود كتيرا ترشح مي كردند.
كنجد از جمله گياهاني بود كه در حوالي كرمان، اصفهان و شيراز بسيار كاشته مي شد ولي علاوه بر اين مناطق در نزديك تهران نيز به دست مي آمده است. در اواخر تابستان در روستاهاي دامنه البرز نزديك تهران از بيد، بيدخشتي،بيدخشت مي تراويده كه اين بيد در فصل گرما گياه دلخواه زنبورهاي عسل بوده است ولي محصول بيدخشت اندك و مصرف آن نيز محدود بود.
مقداري شير خشت كه شيره بوته اي به نام علمي ار تافاكسيس سپينوزا و بوته اي ديگر است نزديك تهران در تنگه اي نزديك قريه كن (برفراز كوهي كه سر راه امامزاده داود است) به دست مي آمده و در آنجا بوته هاي زيادي از اين درختچه ها روييده بود. آن شاخه هايي كه در يك سال ترشح داشت در سال بعد خشك مي شد. در اين زمان در تهران ترياك نيز به دست مي آمده است.
در زمين هاي حاصلخيز اطراف تهران زارعين، سبزي، بادمجان، خربزه و هندوانه و به مقدار كافي براي سكنه تهران عمل مي آوردند. قدري دورتر از تهران در دهكده هاي دامنه البرز ميوه هايي به دست مي آمد كه عبارت بودند از: سيب، هلو، گلابي، زردآلو و آلو كه نوعي مرغوب داشته و كفاف مصرف را مي داده است. در دره پس قلعه انواع عالي آلبالو و گيلاس به ثمر مي رسيد. علاوه بر آن در اين مناطق تمام سبزي ها نيز به عمل مي آمد. جدا از ساير ميوه ها، خيار مانند سيب در دوره قاجار مورد علاقه تهراني ها بود و آن را با اضافه كردن قدري نمك مي خوردند. خيار در آفتاب پرقدرت تهران خيلي سريع رشد مي كرد و بسيار تردتر و سبك تر از خياري بوده كه در اروپا به دست مي آمده است. در عوض توت فرنگي در پرتو آفتاب تند رنگش را از دست مي داد ولي عطر و طعمش تغييري نمي كرد. مركز پرورش انگور در جنوب غربي تهران بود و انواع ميوه جات ديگر به حد وفور در آنجا حاصل مي شده است. همچنين حوالي تهران براي كشت توت سفيد از همه جا مناسب تر بوده و با دقت پرورش داده مي شده است.
در آخر از منظر چشم گرترود بل به فضاي زيبا و خيال انگيز تهران مي نگريم كه با احساس تمام تصويري از زيبايي هاي تهران را پيش چشمانمان مجسم مي كند: «در شمال تهران؛ دامنه هاي كم ارتفاع شميران از باغ ها و مزرعه هاي گندم پوشيده شده بود گويي زندگي گياهي انبوهي كه به خاطر هوس عجيب طبيعت كمربند سبز خود را در طول كرانه جنوبي خزر از شن هاي روان جيحون تا سرزمين نفت اندود باكو كشيده شده و ريشه هايش را در قلب كوهستان دوانيده و حتي در خاك و سنگ دامنه هاي جنوبي براي رشد پربار خود كه با هيچ چيز جلوي آن را نمي توان گرفت جاي پايي يافته است. در پيچ و خم كوهپايه هاي البرز ناحيه پهناوري قرار داشت كه از جريان آبهاي كوهستاني سيراب مي شد و بيشه هاي درختان تبريزي و چنار؛ نارون و بلوط همه جا را سبز و خرم مي كرده كه اين ناحيه شميران نام داشت كه پس از گذشتن از دشتهاي لم يزرع و خشك اطراف پايتخت واقعاً مطبوع و فرح بخش است.
پژوهش وگردآوري:
رضا صفا دل كارشناس ارشد تاريخ
منابع:
* براي تهيه اين مقاله پژوهشي از يادداشت ها و خاطرات سياحان اروپايي از جمله دلاواله، پولارك، بروگش، دوراند، درويل، گريبايدو، اورسل، گرترود، فوريه، ادوارد براون، اوليويه، بنجامين ساموئل، والماني، ويشارد واورسل كه در قالب كتابهاي گوناگون انتشار يافته، استفاده شده است. فهرست دقيق منابع در همشهري محفوظ مي باشد.
|