چقدر هزينه براي تحصيل دانشگاهي فرزندانتان مي پردازيد؟
غذايي به نام پيتزاي سيب زميني!
|
|
فريدالدين جنت
ماهي ۲۵ هزار تومان اجاره مي دهم، هر ترم حدود ۳۵۰ هزار تومان خرج ثبت نام و انتخاب واحد است. قيمت كتب درسي هم سرسامآور است. فقط هر ترم حدود ۵۰۰ هزار تومان هزينه تحصيل و اجاره خانه دارم. اگر ماهي ۶۰ هزار تومان هم هزينه تغذيه را در نظر بگيريد هر ترم ۷۵۰ هزار تومان تمام مي شود. حالا اگر هزينه اياب و ذهاب و هزينه هاي غيرمترقبه را اضافه كنيدگاهي سر به يك ميليون تومان مي زند، يعني هر ماه ۲۵۰ هزار تومان! پدر من كه يك كارمند است چگونه بايد اين هزينه را تأمين كند؟
با آغاز دوره ۹ ماهه تحصيل، مشكلا ت عديده قشر محصل و دانشجو دوباره پررنگ تر به نظر مي رسد.گرچه دانشآموزان در اين ۹ ماه كمتر مشكلا ت را حس مي كنند ولي قضيه دانشجويان غير بومي متفاوت است.
دوري از خانواده، لزوم تطابق فرهنگي با محيط جديد، هزينه هاي بالا ي زندگي و... مشكلا تي است كه اين قشر از جوانان كشورمان آن را متحمل مي شوند. اگر حساب دانشجوياني كه در خوابگاهها و پانسيون ها زندگي مي كنند را جدا كنيم، آن دسته از جواناني كه براي تحصيل جلا ي وطن كرده اند و به تهران آمده اند و مجبورند در خانه هاي دانشجويي زندگي كنند به مراتب مشكلا ت بيشتري را تحمل مي كنند. زندگي چند نفره در يك اتاق ۱۰-۱۲ متري در بدترين شرايط و يا در يك آپارتمان ۳۰-۴۰ متري در ايدهآل ترين شرايط هر كدام مشكلا ت خاص خود را به همراه دارد. در گذشته به طور مفصل درمورد خانه هاي دانشجويي صحبت كرده ايم، اما نوع زندگي دانشجوياني كه به صورت جمعي زندگي مي كنند حديث ديگري است و نياز به يك مجال تازه تر دارد. دانشجويان غيربومي كه در خانه هاي دانشجويي زندگي مي كنند و تعدادشان هم كم نيست اغلب در شرايط بسيار دشواري زندگي مي كنند. به جز تعداد معدودي از اين بخش دانشجويان كه از شرايط خوب مالي بهره مي برند و به راحتي مايحتاج خويش را تأمين مي كنند، بقيه دچار مشكلا ت زيادي هستند. تأمين مسكن و تهيه مايحتاج زندگي گوشه اي از اين مشكلا ت است.
عليرضا - م دانشجوي رشته هنر مي گويد: اين نوع زندگي، تجربه اي جديد و بسيار با ارزش براي هر جوان است. به عنوان مثال خود من ۱۸ ساله بودم كه از خانواده جدا شدم و به تهران آمدم. تا آن روز من حتي طريقه پختن تخم مرغ را هم بلد نبودم ولي امروز پس از دو سال به يك آشپز تمام عيار تبديل شده ام.
وي در مورد مشكلا ت زندگي دانشجويي نيز مي گويد: به نظر من مشكلا ت اين زندگي خيلي بيشتر از زندگي هاي خانوادگي است. پخت وپز با كمترين امكانات، هزينه هاي بالا ي زندگي و بدتر از همه اينها ورود به جمعي كه از لحاظ فرهنگي تفاوت هاي بسيار اساسي در بين اعضاي آن جمع ديده مي شود از جمله مشكلا تي است كه ما بايد آنها را تحمل كنيم.
مهدي-ع دانشجوي علوم سياسي در مورد زندگي دانشجويي مي گويد: مشكلا ت اين نوع زندگي شايد بي نظير باشد. از ريخت و پاش هاي خانه كه بگذريم، هر شب موقع شام قدر مادرمان را بيشتر مي دانيم. وقتي خسته از دانشگاه به خانه بر مي گرديم تنها چيزي كه يافت نمي شود آرامش موجود در خانه است. بايد دو ساعت از وقت خود را صرف غذا پختن كنيم. تازه بعد از اينكه شام حدود ساعت ۱۲ شب حاضر شد يادمان مي افتد بايد مسائل ريز و درشت مملكت را مورد آناليز قرار دهيم. وقتي هم مي خواهيم بخوابيم ساعت ۳-۴ بامداد است. يعني نه خواب درستي داريم و نه تغذيه مناسب.
ميلا د- ن اين نوع زندگي را بسيار دشوارمي داند : وقتي از خانواده جدا شده و وارد محيط دانشجويي مي شوي يعني بايد به تمام خوشي هايي كه در دوران زندگي با خانواده داشتي پشت پا بزني و خود را درگير رياضتي كني كه شايد هرگز تصور آن را نداشتي. متأسفانه دانشگاه هم امكانات چنداني در اختيار ما نمي گذارد كه بخواهيم انتظار داشته باشيم راحت زندگي كنيم. در حقيقت بيشتر وقت ما به تأمين راحتي و تغذيه مي گذرد. فكر نمي كنم با اين شرايط كسي انتظار داشته باشد كه ما در يك درجه علمي بالا قرار داشته باشيم. يعني حتي نمره ۱۶ هم براي ما حكم ۲۰را دارد.
ميلا د وضعيت زندگي خود را چنين تشريح مي كند: ما چهارنفر همكلا سي هستيم و در يك آپارتمان ۴۰ متري در جنوب غرب تهران زندگي مي كنيم. معمولا ً ساعت ۸ شب از دانشگاه به خانه مي رسيم و از ۸ تا ۱۰ را به تعريف خاطرات و يا غيبت و... اختصاص مي دهيم، ساعت ۱۰ يادمان مي افتد كه بايد شام بخوريم تا ۱۱ شب سر نوع غذا با هم بحث مي كنيم، ۱۱ شب بالا خره موفق به اتفاق نظرمي شويم و تا ۱۲ شام حاضر مي شود. وقتي شام حاضر شد متوجه مي شويم كه ظرف تميز براي خوردن نداريم. يك نفر از بچه ها به حكم قرعه ظرف ها را مي شويد و تازه ۵/۱۲ شام مي خوريم. حالا بايد بحث هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و هنري را شروع كنيم، سرتان را درد نياورم ساعت ۴ صبح رضايت مي دهيم كه بخوابيم.
رضا - ب دانشجوي اقتصاد هم اين نوع زندگي را سخت تر از خدمت سربازي مي داند و مي گويد: همه جايش مصيبت است. اول كه بايد به دنبال خانه باشيم. شايد اگر ِّبيكاره باشيم چنين توهين هايي نشنويم كه به خاطر خانه دانشجويي متحمل مي شويم. فكر مي كنم دانشجويي يكي از بزرگترين جرم هاي روي زمين است كه بنگاهداران به شدت در مقابل آن عكس العمل منفي نشان مي دهند وقتي سراغ خانه دانشجويي را مي گيري اخم هاي مشاوران املا ك در هم رفته و با يك نگاه عاقل اندر سفيه به ما مي فهمانند كه بايد هر چه زودتر از آنجا دور بشويم.
رضا ادامه مي دهد: تازه وقتي خانه را پيدا كرديم صحبت هاي شيرين صاحبخانه هم به گونه اي ما را در معرض تحقير قرار مي دهد. معمولا ً صاحبخانه در نگاه اول تشخيص مي دهد كه ما فاسد و معتاد هستيم، چرا كه به محض استقرار در خانه توصيه هاي ايمني را شروع مي كنند كه ورود هر گونه جنس مخالف، ميهمان و... به اين محيط ممنوع است. البته بعضي جاها مثل پادگان نظامي بايد ساعت ۱۱ شب خاموشي باشد، آب هم بايد كم مصرف شود تا خداي نكرده لوله ها دچار فرسودگي نگردند و... حال شما جاي اين قشر فرهنگي جامعه، آيا مي توانيد تحصيل كنيد؟
پيمان - ب اين نوع زندگي را «زندگي با اعمال شاقه» مي داند و مي گويد: «بعضي وقتها به شدت غيرقابل تحمل مي شود. مخصوصاً كه دانشجويان بودجه محدودي در اختيار دارند. از يك طرف با توجه به مشكلا ت اقتصادي از خانواده نمي توان توقع پرداخت هزينه هاي بيشتري داشت و از طرف ديگر گراني روز به روز افزايش مي يابد و ما مجبوريم به نوعي در اين روند جامعه جاري باشيم. من ماهي ۲۵ هزار تومان اجاره خانه مي دهم، هر ترم در حدود ۳۵۰ هزار تومان خرج ثبت نام و انتخاب واحدم است. قيمت كتب درسي هم كه به صورت سرسامآور در حال افزايش است. اگر هم به اين صورت حساب كنيد هر ترم چيزي در حدود ۵۰۰ هزار تومان فقط هزينه تحصيل و اجاره خانه داريد. شما اگر ماهي ۶۰ هزار تومان هم هزينه تغذيه را در نظر بگيريد هر ترم ۷۵۰ هزار تومان تمام مي شود و حالا اگر هزينه اياب و ذهاب و هزينه هاي غيرمترقبه را اضافه كنيد به يك ميليون تومان مي رسد يعني هر ماه ۲۵۰ هزار تومان! پدر من كه يك كارمند است چگونه بايد اين همه هزينه را تأمين كند؟
پيمان، كار هم مي كند تا بتواند گوشه اي از هزينه هاي زندگي دانشجويي را تأمين كند. او در مورد چگونگي زندگي دانشجويي مي گويد: ما چهار نفر هستيم و با هم زندگي مي كنيم.معمولا ً براي اينكه در كارهاي خانه تمام اعضا مشاركت داشته باشند تقسيم كار نموده ايم وبه اصطلا ح براي هر روز يك شهردار انتخاب كرده ايم. هزينه ها را هم مي نويسيم و آخر هر ماه تسويه مي كنيم. هر روز برنامه غذايي مشخص دارد: شنبه قورمه سبزي با پلو، يكشنبه قيمه با پلو، دوشنبه پيتزاي سيب زميني، سه شنبه عدسي، چهارشنبه لوبيا، پنج شنبه آبگوشت، جمعه ناهار ماكاروني شام هم «رويداد هفته». پيتزاي سيب زميني فقط مختص دانشجويان است. طرز تهيه اش به اين صورت است كه سيب زميني را آب پز كرده و سپس له مي كنيم، كمي رب و خيارشور قاطي مي كنيم تا خوشرنگ تر شود و به اين ترتيب پيتزاي سيب زميني ما حاضر مي شود. رويداد هفته هم غذايي است كه به تمام روزهاي هفته مربوط مي شود. مجموع غذاهايي را كه هر شب اضافه مي آيد درون يخچال نگهداري مي كنيم و روزهاي جمعه براي شام آنها را مي خوريم. در ضمن غير از آبگوشت بقيه غذاهاي ما بدون گوشت پخته مي شوند.
گرچه گفتني در مورد زندگي دانشجويي زياد است ولي به نظر مي رسد مطرح كردن آنها بيشتر به شخصيت دانشجويان لطمه بزند تا اينكه به نفع آنها باشد. ولي به راستي چرا وضعيت قشر تحصيلكرده جامعه ما بايد به اين شكل باشد؟ آيا واقعاً اينها جرمي را مرتكب شده اند كه بايد اينچنين به سختي تاوان آن را پس دهند؟
ذكر اين نكته ميزان اسفناك بودن مسأله را بالا تر مي برد، دانشجويان سال اول دانشگاهها اكثراًَ ۱۸ ساله هستند و هنوز در همان شور و هيجان روزهاي نوجواني قرار دارند. اين نوجوانان بايد در بهترين سالهاي زندگي خويش وضعيتي را متحمل شوند كه در نهايت به سرخوردگي و دلزدگي آنها از زندگي منجر مي شود. جواناني كه مجموع درآمد آنها به صفر هم نمي رسد ولي هزينه هاي آنها نه تنها روز به روز بلكه لحظه به لحظه در حال افزايش است. اين يك واقعيت انكارناپذير است كه فشار تورم و گراني بالا ترين تأثير خود را بر روي دانشجويان غيربومي مي گذارد. دانشجوياني كه به عنوان نخبه و براي رسيدن به نقاط اوج علم و تحصيل وارد دانشگاهها شده اند. حال بايد با مشكلا تي دست و پنجه نرم كنند كه حتي پدرانشان نيز آن مشكلا ت را درك نكرده اند. يكي از فارغ التحصيلا ن دانشگاه وقتي صحبتهاي دانشجويان امروزي را مي خواند مقايسه كوچكي بين دوران دانشجويي خود و دانشجويان امروزي مي كند. او هزينه هاي زندگي خود را اينگونه توصيف مي كند: براي يك سوئيت ۲۵ متري هر ماه ۱۲ هزار تومان در سال ۷۴ اجاره پرداخت مي كردم و قيمت اجناس هم آن موقع خيلي پايين تر از امروز بود. به عنوان مثال يك عدد تخم مرغ را من به قيمت ۱۰ تومان خريداري مي كردم ولي امروز همان سوئيت ۷۰ هزار تومان اجاره داده مي شود و ساده ترين غذاي زندگي يعني تخم مرغ هم ۳۵، ۴۰ تومان هزينه در بر مي گيرد. همه چيز به همين منوال گران شده و اين گراني هم بيشترين فشار را بر دانشجويان وارد آورده است.
مشخص نيست وزارت علوم و دانشگاههاي مختلف كشور چرا هيچ برنامه اي براي ساماندهي اين وضعيت اسفبار تدوين نمي كنند. آيا جوانان مي توانند فرد مفيدي براي جامعه خويش باشند؟ و آيا دانشجويان فقط براي جدالهاي انتخاباتي و جنجالهاي سياسي عزيز و مفيد هستند؟
|