چندي پيش در زمينه انجام مسابقه اي براي طراحي داخلي بناهاي مرمت و احيا شده (عمدتاً شامل مبلمان و تجهيزات داخلي و محوطه سازي) كه باني آن مؤسسه معمار نشر با همكاري طرح پرديسان سازمان ميراث فرهنگي كشور است، گفت وگويي با فريدون آو، هنرمند طراح و نقاش در آخرين شماره نشريه معمار به چاپ رسيد. اين هنرمند در اين گفت وگو به نكات قابل اعتنايي درباره طراحي داخلي بناهاي تاريخي اشاره كرده است كه آگاهي از آنها، مي تواند براي علاقه مندان و كساني كه قصد فعاليت در اين زمينه را دارند، مفيد و راهگشا باشد. پرسشها و نيز برخي از بخش هاي گفت و گو به جهت تلخيص حذف شده است .
خوب است اول به نكته اي اشاره كنم، به يك مشكل كلي در كشور ما، كه در مورد طراحي داخلي بسيار شديدتر است. ما با اهميت و نقش تخصص و متخصص توجه نداريم. در همه جا وقتي حرف ساختن يك بنا به ميان مي آيد، يك گروه كامل با هم كار را شروع مي كنند كه شامل معمار، مهندسان، طراحي داخلي، طراح محوطه و ... است. قرار نيست يكي فقط طرح معماري را بدهد، ديگري بسازد و بعد مثلاً فاميل صاحب كار بيايد و با سليقه خودش آن را مبله بكند و باغباني هم باغچه ها را درست كند.
متأسفانه الان در اينجا وضعيت اين طور است. به خصوص براي طراحي داخلي كه هيچ كس فكر نمي كند بايد كسي را كه در اين مورد تخصص دارد، براي كار انتخاب كند. ما حتي رشته طراحي داخلي نداريم. بنابراين، اصلاً فكري براي داخل ساختمان به طور جدي نمي شود. من اخيراً تجربه اي در اين مورد داشتم. از من براي مبله كردن ساختمان يك معمار معروف دعوت كردند. بعد همان معمار از من گله كرد كه چرا وقتي مي خواستي كار كني با من مشورت نكردي به او گفتم كه صاحبكار اصلاً از من نخواسته و به من نگفته است كه با معمار اين ساختمان مشورت كنم. بنابراين، من همانطور كه خودم فكر كردم كار كردم. ولي طريق درستش اين است كه از اول، پلان به پلان همه با هم كار كنند. چون حتي طراح داخلي بايد بداند كه وضع سازه ساختمان چطور است. تا مثلاً ديواري را برندارد كه سقف بريزد. بايد سيستم برق و تأسيسات را بداند تا بتواند براي نورپردازي و كارهاي ديگر درست تصميم بگيرد. از خيلي قديم براي ساختمانهاي مهم اين طور عمل كرده اند. مثلاً در كاخ ورساي، كه در قرن هفدهم، هجدهم ساخته شده، اسم و امضاي همه طراحان چه معمار و چه محوطه ساز و چه تزيينات داخلي ثبت شده است. حالا هم كه پول دست شركتهاي بزرگ و بانكهاست، براي همه ساختمانهاي مهم،تيم كامل را به كار مي گيرند.
اما اگر از اين موضوع كلي بگذريم و مسأله طراحي داخلي بناهاي مرمت شده را در نظر بگيريم، بايد توجه كنيم كه طراحي داخلي براي اين بناها متفاوت است. چون معماري آن از پيش وجود دارد. البته اگر دستكاري زيادي در ساختمان صورت نگيرد. بهترين تجربه را در اين مورد ايتالياييها دارند كه قشنگترين ساختمانهاي قديمي را با كمترين تغيير، براي استفاده در قرن بيست و يكم درست كرده اند. براي اين كار تعارف و عذرخواهي هم نكردند و نگفتند كه اين ساختمان مال چند قرن پيش است. ولي چون خيلي قشنگ است، ما از آن استفاده مي كنيم.
مستقيم رفتند سر اصل موضوع. اجازه دادند شكاف ميان قرن بيست و يكم و قرن هفدهم خودش را نشان بدهد. حتي گاهي چنان تعميرات مشخصي كردند كه خوب نشان مي داد كار قديمي چه بوده و كدام قسمت تعمير جديد است. مثل صدام حسين عمل نكردند كه گويا دستور داده بود بعضي از محوطه هاي باستاني را درست مثل قبل از نو بسازند. ايتالياييها با كمترين مقدار دست بردن، همه اين بناها را براي زندگي جديد و استفاده جديد مرمت ومبله كردند. آنها قبول كردند كه آدمهاي امروز آدمهاي قرن بيست و يكم اند و لزومي ندارد براي اين آدمها برويم مثلاً يك مبل قرن چهارم يا پنجم را دوباره تقليد كنيم و بسازيم. بگذريم از اين كه در آن زمانها وسايلي مثل كامپيوتر يا ميز براي فلان كار و بهمان كار نبوده است. به همين دليل هم ميز كامپيوتر ساختن به مدل قرن چهارم و پنجم بي معني است؛ پنهان كردن يك چيزي پشت يك چيز ديگر است. آنها در اين ساختمانهاي قديمي مدرن ترين مبلها و صندليها و چراغها را گذاشتند تا شكاف ميان قرنها را خوب نشان بدهند. به حدي كه بعضي مواقع كار شبيه كلاژ شده است؛ مثل وقتي كه چيزي را روي چيز ديگري مي چسبانيد، ولي اين دو چيز كاملاً هويت خودشان را نشان مي دهند. اولي به يك درد مي خورد و دومي به يك درد ديگر. هر كدام هم زيبايي خودشان را دارند. به هر حال توجه به اين نكات مهم است:
* اول اين كه خوب است كار ساده باشد. درست است كه ما ايراني ها مثل روسها اشتهايي داريم براي غذاهاي پيچيده و چيزهاي پيچيده، ولي اين پيچيد گي ها، نه فقط خيلي مطابق سليقه امروز نيستند ، نمي توانيم آنها را در اجرا هم خوب از آب دربياوريم. چون اين قابليت در نجارهاي ما نيست. ما سابقه ساخت ميز و صندلي و كمد و اين طور وسايل را نداشته ايم؛ به همين دليل، مهارت آن هم وجود ندارد. بنابراين، بايد طرح ساده بدهيم تا قابل ساخت باشد.
* دوم اين كه تقليد يا بازسازي چيزهايي كه فكر مي كنند در قديم بوده كار درستي نيست. چون اساساً چنين چيزهايي وجود نداشته است. در ايران، ما مبلمان به معناي امروز نداشته ايم. در دوران قاجار از روسيه چيزهايي وارد شد؛ نجارهايشان هم آمدند و بعداً نجارهاي ايراني هم از آنها كپي بدي كردند. در دوره رضا شاه هم با آلمانيها چيزهايي وارد شد. بعد از رفتن آنها هم دوباره نجارهاي ايراني از اين مبلمان كپي كردند كه نتيجه خوبي نداشت. در دوره محمدرضا شاه از هر جاي دنيا همه چيز، خوب و بد وارد شد. بنابراين، تلاش براي اين كه مبلمان را ايراني كنيد كار بيهوده اي است. در ايران ما فقط قالي و بالش داشتيم. نه مبل داشتيم و نه حتي تخت. فقط براي افراد مهم سكويي ساخته مي شد كه به آن تخت مي گفتند.
تخت سلطنت هم همين معنا را داشت. جايي كه شاه مي نشست، تخت بود و بعد هم يك چنين جايي را در خانه ها شاه نشين ناميدند. بعدها تخت بيشتر براي حياط رواج پيدا كرد تا عصر ها و شبها، كه اهل خانه در حياط مي نشستند، جانوري به سراغشان نيايد. بنابراين، خوشبختانه ما ايرانيها مبلي نداشته ايم كه حالا بخواهيم مثلاً يك هتل يا كاروانسرا را با تقليد از آنها مبله كنيم. چيزي كه اين روزها در اصطلاح رستورانهاي سنتي استفاده مي كنند و بسيار بد است، ايراني نيست. اينها را با سليقه بسيار بد و با اين تصور كه توريستها فكر كنند سنتي و ايراني هستند، ساخته اند.
به هر حال من با روش ايتالياييها و نشان دادن آن شكاف موافقم. ما آدمهاي قرن بيست و يكم هستيم كه هم ريشه هاي خيلي عميقي در تاريخ داريم و هم به مبل و صندلي و ميز كامپيوتر نياز داريم و همين طور به سيم كشي برق و لوله كشي حمام.
اينها چيزهايي نيست كه سنتي اش را داشته باشيم. حتي در مورد پارچه ها يا روميزيها هم لازم نيست يك مدل به اصطلاح سنتي داشته باشيم. مثلاً من از قلمكار اصلاً خوشم نمي آيد، ولي در اصفهان يكي از نقشهاي آن را برداشتم و پارچه تازه اي طراحي كردم، خيلي ساده تر از قلمكار، كه به آن مبلي، كه آن هم ساده بود، مي آمد. حتي ديوارها را هم با همين پارچه پوشاندم. چون صاحبكار مدل ايراني مي خواست. وسط اتاق هم يك سكو گذاشتيم كه روي آن يك تشك بود وچهار تا چراغ در چهار طرف تخت و دو ميز كوچك. بنابراين، اين نوع برداشتها يك نوع برداشت از سنتهاي ايراني اند: يا مثلاً حتي طراحي يك مبل بدون دسته هم مي تواند برداشتي از تخت ايراني باشد كه روي آن لم مي دادند.
* سوم اين كه مبلمان بايد كاربردي و راحت باشد نه تزييني اين تختهايي كه توي رستورانهاي به اصطلاح سنتي مي گذارند اصلاً راحت نيستند، چون اين تختها در قديم درست مثل يك اتاق بودند. كفشها را بيرون مي آوردند. سفره يا سيني را روي آن تختها مي گذاشتند و غذا مي خوردند. بعد هم روي آن مي خوابيدند. شما نمي توانيد از توريست يا ايراني امروزي بخواهيد اين كار را بكند. به همين دليل اين تختها هم بسيار ناراحت كننده اند.
البته در ژاپن هم هتلها و رستورانهايي هستند كه توريست دقيقاً مي خواهد مثل ژاپنيهاي قديمي روي زمين بنشيند و به همان سبك غذا بخورد، ولي اينها جاهاي كاملاً خاصي هستند. حتي لباسها و كفشهايشان را هم در آنجا عوض مي كنند. اينها استثناها هستند و نشان مي دهند كه هر معياري ما مي گذاريم، مطلق نيست و هميشه استثنا وجود دارد. ولي در اصل بايد در طراحي و انتخاب مبلمان براي يك جاي عمومي معيار راحتي مبلمان را در نظر بگيريم.
* اصل ديگر به نظر من، بي ادعا بودن است. اين بناها همه تاريخي و باارزش اند. طراح داخلي بايد قبول كند كه نقش دوم يا حتي سوم را دارد. چون محوطه سازي اين بناها هم بسيار اهميت دارد. بنابراين، او بايد نقش اول، يعني خود بنا را تقويت كندو آن قدر بي ادعا باشد تا آن يكي بتواند خودش را نشان بدهد. ستاره در اينجا همان ساختمان قديمي است. بايد نورپردازي و طراحي وسايل به نحوي انجام شود كه آن ستاره جلوه كند. البته اين براي ما ايرانيها، كه معمولاً خيلي خودنما هستيم، كار آساني نيست.
* و بالاخره از همه مهمتر، اين است كه من جداً فكر مي كنم در طراحي داخلي اين بناها، ديد نبايد توريستي باشد، بايد صادقانه و راستگو باشد. ما به جاي اين كه فكر كنيم توريستها از چه چيزي خوششان مي آيد، بايد به احساس آشنايي و نوستالژي عميق و صادقانه رجوع كنيم و ديد تازه و برداشت تازه اي از آنها داشته باشيم. بازسازي تصوري كه معلوم نيست از كجا گرفته ايم، كه مثلاً فلان شيء يا شكل يا طراح ايراني است، كار خوبي نيست. حتي اگر هم ايراني باشد، بايد توجه كنيم كه ما ديگر آن روحيه، آن نياز و آن كاربرد را نداريم و به همين دليل اين رستورانهاي سنتي ما بسيار زشت هستند. چون در آنها راستي و درستي نيست، مطابق نيازهاي امروز هم نيست و فقط با فكر اين كه توريستها اشياي متفاوتي را تحت نام ايراني ببينند ساخته شده اند و دقيقاً به دليل همين دروغ بودن زشت اند.