دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۲
شماره ۳۲۱۴- Nov. 3, 2003
هنر
Front Page

گفت وگو با دكتر زهرا رهنورد
روايت عشق
زير ذره بين
سنت، نمودي از هويت ملي و ديني ماست، اما من معتقدم بايد نه تنها در زمان خود زندگي كنيم، بلكه حتي پيشگويي و پيشتازي نيز داشته باشيم؛به همين دليل، عناصر بصري سنتي تا آن حد الهامبخش من بوده اند تا بتوانم با زبان و بياني نو آن را ارائه دهم.
اشاره:
000520.jpg

چندي پيش نمايشگاهي از آثار نقاشي و مجسمه سازي دكتر زهرا رهنورد
در خانه هنرمندان ايران برگزار شد. اين مجموعه، مروري بر ۳۵ سال فعاليت هاي اين هنرمند در زمينه هنرهاي حجمي و نقاشي وي داشت.
دكتر رهنورد همچنين در نخستين همايش بانوان قرآن پژوه، توانسته است لقب خادم قرآن را به خود اختصاص دهد.گفت وگويي كه از نظرتان مي گذرد،
شامل ارتباط قرآن پژوهي و هنرهايي است كه عرصه فعاليت اين هنرمند
به شمار مي روند.
* خانم دكتر رهنورد، اخيراً  شما نمايشگاهي در خانه هنرمندان ايران تحت عنوان «شيشه به روايت عشق» برگزار كرديد، علت اين نامگذاري چه بود و محتواي نمايشگاه به چه صورت بوده است؟
- نمايشگاه شيشه به روايت عشق، مروري گذرا بر ۳۵ سال نقاشي و مجسمه سازي، در طي سه دوره كاري من بوده، دوره اول: آثاري كه در نخستين نمايشگاه هاي خودم، در دوره دانشجويي در گالري هاي بروجني، قندريز و حسينيه ارشاد داشتم كه مربوط به سال هاي ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ و با تكنيك چاپ و عكاسي است. دوره دوم: كارهاي مربوط به سال ۱۳۷۴-۱۳۶۸ با تكنيك رنگ روغن و پاستيل و برگزار شده در موزه هنرهاي زيبا است و دوره سوم مربوط به سال هاي ۱۳۸۲-۱۳۸۱ و با تكنيك شيشه است. اين آثار اخير، نزديك ۳۰ اثر نقاشي و مجسمه سازي را دربرمي گيرد. كه تازه ترين كارهاي من محسوب مي شود.
* لطفاً كمي درباره آثار اخيرتان، تكنيك و سبك آنها توضيح بفرماييد؟
- تكنيك آثار اخير شيشه است؛ نقاشي با شيشه، روي شيشه يا درون شيشه كه قطعاتي از اين كارها در شيشه گري و بقيه در آتليه شخصي، انجام شد.
* پشتوانه فكري و فرهنگي اين كارهاي شيشه اي چه بوده است؟
- شيشه ماده اي قديمي و تاريخي است و در عين حال، شيشه مظهري از شفافيت، خلوص و پاكي، هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ بصري است. به اين لحاظ اين ماده را انتخاب كرده ام كه البته تركيب آن با آهن و مس و تضاد اين دو ماده، قرائت جديدي را ارائه مي دهد.
* اين كارها بسيار مدرن و نوآورانه است. در عين حال صورت هاي مبهمي از تصاوير سنتي نيز در آن مشاهده مي شود. اگر اين دريافت درست باشد، چگونه سنت و نوآوري را تركيب كرده ايد؟
- سنت، نمودي از هويت ملي و ديني ماست، اما من معتقدم بايد نه تنها در زمان خود زندگي كنيم، بلكه حتي پيشگويي و پيشتازي نيز داشته باشيم؛ به همين دليل عناصر بصري سنتي تا آن حد الهامبخش من بوده اند تا بتوانم با زبان و بياني نو آن را ارائه دهم. بسياري از اين نقوش، پرنده هاي قالي هاي زيباي سنتي ما هستند كه با شيشه، آهن و مس تركيب شده اند و نمايشي مدرن يافته اند.
* چرا عنوان «شيشه به روايت عشق» را براي نمايشگاه خود انتخاب كرده ايد؟
- چرا دوست نداشته باشم! چرا متنفر باشم! از كي؟ از چي؟ «عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست. عشق يعني محبت شديد، زندگي من هميشه سرشار از عشق بوده است، نه تنفر و نه بي تفاوتي، اصولاً يك نظريه بسيار مهم در عرفان وجود دارد كه هستي بر اساس عشق تجلي و تحقق يافته:
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
و در عين حال به قول مولوي:
غير از اين معقول ها، معقول ها
يابي اندر عشق پر فرّو بها.
من عاشق انسان ها هستم، عاشق همه آنچه كه در عالم هست، البته غير از مقولات «عدمي». عشق به هنر اين مرز و بوم و عشق به هنر جهاني ، عشق به زيبايي ها و پاكي ها، عدالت، انسان هاي بزرگ، آزادي، مساوات، عشق به آينده پرطراوت، رفاه و سرشار از ايمان بشريت كه به اميد آن زندگي و روزشماري مي كنم.
امروز روايت من از كل هستي، روايت عشق است و شيشه يكي از موجودات زيباي هستي است. در حقيقت، شيشه به روايت عشق، يعني، عشق ضربدر عشق.
000522.jpg

* در نخستين همايش بانوان قرآن پژوه كه به همت مؤسسه معارف اسلامي حضرت رضا(ع) (مركز فرهنگي بانوان قرآن پژوه) در تالار وزارت كشور در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن برگزار شد، شما توانسته ايد به دليل پژوهش هاي قرآني به لقب خادم قرآن مفتخر شويد. اول از همه، شرح اين واقعه را براي ما بيان كنيد و درباره ارتباط قرآن پژوهي، نقاشي و مجسمه سازي هم توضيحي بفرماييد؟
- بايد اذعان كنم براي من با همه كمبودها و كاستي هايي كه در خود مي شناسم داشتن اين لقب، يعني «خادم القرآن» يك موهبت الهي است.
خدايا، خداوندگارا تو به حقير آن چنان تفضل كردي و عشق به قرآن و مصاحبت آن را به من عطا كردي و نمي دانم چگونه شكرگزار تو كه مرا به زيباترين لقب، خادم القرآن مفتخر نمودي باشم. تحقيقات جدي قرآني من از سال ۱۳۵۰ شروع شد و اولين و دومين كتاب قرآني حقير در سال ۱۳۵۴ چاپ شد و هر دو پس از يك هفته ناياب و به چاپ هاي بعدي رسيد، بعدها غير از تحقيقات موضوعي بر روي واژگان نيز تحقيق كردم و توانستم، متدولوژي خاصي را براي اين گونه تحقيقات ابداع كنم.
* تاكنون چند جلد كتاب نوشته ايد و چه مقالاتي را تحقيق كرده ايد؟
- تاكنون ۱۸ جلد كتاب نوشته ام و در دوران تحصيل از سه رساله در فوق ليسانس و دكترا دفاع كرده ام كه به نوعي مرتبط با قرآن بوده است و ده ها مقاله نيز در زمره اين مطالعات است.
* آيا كتاب ها و مقالات شما همه پژوهش درباره قرآن بوده اند؟
- آثارم دو دسته اند، يا مستقيماً در مورد موضوعات قرآني است يا به نحوي قرآن مجيد و موضوعات و آيات در آن مطرح شده و درباره رشته هاي هنر، مطالعات اجتماعي، سياسي، فرهنگي و زنان بوده است.
* نحوه مطالعه و تحقيق شما در قرآن به چه صورت بوده است؟
- هنگامي كه تحقيقات را شروع كردم، از بيست و چهار ساعت فقط ۶ ساعت به اموري غير از تحقيق و نگارش مي پرداختم كه خواب و خوراك و امور خانواده جز اين شش ساعت بود. همه را با شوق و ذوق به انجام مي رساندم تا بروم سراغ مطالعه و تحقيق، عشق و شيريني و دلباختگي من به واژه واژه آن آيات مبارك قابل وصف نيست و نمي توانم راجع به آن حرفي بزنم.
روش هاي تحقيق در علوم مختلف را مطالعه كرده ام اما در عين حال روش تحقيق در قرآن از ويژگي هاي خاص كه ناشي از ابعاد عميق و پيچيده مضامين و واژگان است، برخوردار است كه در اين ارتباط عرفان نظري و زبان شناسي، نمادگرايي هرمنوتيك نيز به عنوان خاستگاه هاي نظري روش شناسي پا به عرصه مي گذارد.
بهره مندي از تاريخ اسلام شأن نزول  ها و تفاسير و تحقيقات پيشينيان و ديگران نيز مرا ياري مي بخشند.
در هر حال و هر لحظه و هر ساعت براي رسيدن و خواندن قرآن مجيد، مثل حالت كسي را داشته ام كه مدت ها از محبوبترين خود دور بوده و حالا مي خواهد او را ملاقات كند و ايام فراق پايان بيايد. از وقتي قرآن را شناخته ام، محبوب ترين من بوده و برتارك تمام شوق هاي من قرار داشته است. من در قرآن جامعه، حكومت، سياست، هنر، ادب، حقوق، زيبايي، پاكي، طراوت، كرامت و همه هستي و همه چيز و بالاتر از آن خدا و عظمت پيامبر مصطفي(ص) را دريافت مي كنم و تجلي الهي را بر كائنات مشاهده مي كنم. البته در زمينه هاي مختلف تحقيق مي كنم، مكاتب مدرن را در كنار قرآن مجيد و نظريات جديد را نيز بررسي مي كنم و اتفاقاً چون در كوران انديشه ها و حوادث فكري هستم، بهتر مي توانم قرآن را دريابم.
* آيا در كارهاي هنري خود از قرآن الهام مي گيريد؟
- در نظريه پردازي از قرآن كريم الهام مي گيرم. تدوين مقاله «نگرش آيه اي» يك نظريه پيچيده اي است كه محصول بيش از سي سال قرآن پژوهي ام بوده است، به لطف الهي توانسته ام مطالعات قرآني را با مطالعات جامعه شناسي، عرفان، هنر و مطالعات زنان پيوند بزنم. دستاوردهاي تحقيقاتي مذكور، محصول مطالعه اي چندجانبه بوده است. كتاب هايي مثل: هجرت يوسف و قيام موسي كه در سال ۱۳۵۴ پس از دو سال توقف از مميزي خارج و به زينت چاپ مفتخر شد، برداشت هايي ادبي - اجتماعي از قرآن است.
كتاب حكمت هنر اسلامي و كتاب مشبك كه آخرين كتاب هاي حقير در سال هاي ۱۳۸۰-۱۳۷۸ هستند، نيز قرآني اند.
كتاب موضع گيري طبقات هم كتابي اجتماعي - سياسي با تكيه بر آيات قرآني است. كتاب « پيام حجاب زن مسلمان» نيز كتابي قرآني است با زبان و بيان مدرن و «طلوع زن مسلمان» نيز كتابي است در دفاع از حقوق زن با زبان، بيان و آيات قرآني.
اين سه كتاب را در آمريكا و در شهرها و ايالات واشنگتن و تگزاس كنفرانس دادم و به ايران كه آمدم، به صورت كتاب چاپ شد. كتاب هاي ديگر نيز همين طور، آثار هنري ام هم همه به نوعي با الهام از قرآن كريم بوده است.
كتاب توفان ها و لاله هاي شهريور كه شعر است نيز ملهم و با استناد به آيات بوده است.
مجسمه  مادر در ميدان مادر، پرنده هاي عاشورايي، آدم، وسوسه، هدهد و بسياري از كارهاي ديگر نيز به طور مستقيم تجسم زيبايي هاي قرآني بوده است.
در حقيقت در هنر، در دو قلمرو كار قرآني كرده ام. نخست در زمينه نظريه پردازي و دوم در زمينه خلق آثار هنري و در هر حال از خداوند مي خواهم كه نگذارد من در مقابل قرآن مجيد سرافكنده شوم و نگذارد كه به انسان رياكار مقدس نمايي تبديل شوم.

نگاه امروز
رهرو راهِ نرفته

سهيلا نياكان
زهرا رهنورد نقاش، مجسمه ساز، منتقد و مدرس هنر به عنوان يكي از نامهاي آشنا در عرصه هنر كشور مطرح است.
او كه سالها در زمينه هنرهاي تجسمي به كار و پژوهش مشغول است، هنر مدرن و هنر سنتي را همزمان مورد توجه قرار داده و معتقد است كه اين دو به دليل خاستگاه رئاليستي خود مي توانند بهترين تعامل را با يكديگر داشته باشند و در روند گفتگويي فلسفي و زيبايي شناختي به يكديگر نزديك شوند.
صرف نظر از شخصيت هنري اش، او به عنوان رئيس دانشگاه الزهرا شناخته شده است كه زماني پيش بيني مي شد به لحاظ هنري نسبت به ديگر مراكز دانشگاهي و آموزشي هنر در انزوا بماند و فاقد پويايي لازم در اين زمينه باشد. اما در مدتي كوتاه اولين دانشگاه بانوان كشور با مديريت رهنورد تبديل به يكي از نهادهاي هنري شد. در واقع، مديريت دانشگاهي زنانه همچون دانشگاه الزهرا، توسط زني كه خود اهل هنر و انديشه است، تأثيرش را با بروز يك جريان هنري در عرصه آكادميك نشان داد.
زهرا رهنورد در كنار همسرش، مهندس معمار ميرحسين موسوي، نخست وزير سابق، نه تنها با ديگر مقوله هاي هنري مثل معماري آشنا شده بلكه ديدگاه حكومتي نسبت به مقوله هنر را در دوران هاي گوناگون تجربه كرده است.
رهنورد به عنوان يك هنرمند زن مسلمان مسئوليت مهمي در جريان هنر معاصر ايران مانند ديگر زنان مسلمان به عهده دارد و آن، تعريف نويني از «زن مسلمان هنرمند» است. محدوديت هاي نامتعارف و ظاهراً سنتي باعث مي شد زنان هنرمند نتوانند با توجه به اعتقاد اسلامي خود تجربيات هنري انجام دهند، اما در فضاي بعد از انقلاب محيط مناسبي براي آنها پيش آمد. حال سؤال اين است كه آيا اين زنان مسلمان با گرايش هنري خود توانسته اند آثار هنري مشخصي از خود در تاريخ هنر مدرن ايران به جا بگذارند. شايد قضاوت هنوز زود باشد، اما استاداني چون رهنورد اين رسالت را به شاگردان خود همواره گوشزد مي كنند. رسالتي كه وظيفه زنان مسلمان هنرمند ايراني را دو چندان مي كند.بديهي است شناخت جامع اين رهنوردٍ حوزه هنر و انديشه با تأمل در آثارش و نقد و بررسي آنها ميسر است.

مروري به كارنامه جشنواره نمايش هاي آئين سنتي
گريز از ابتذال و بيهودگي

گزارش: بهار برهاني
000570.jpg

عكس ها: حمزه اوليا زاده و مسعود پاكدل
اشاره: رجوع به آنچه از گذشته داريم تلنگري است براي اينكه به يادآوريم ساده تر از آنچه فكر مي كنيم مي توانيم با همنوعان خود رابطه برقرار كنيم. شايد يكي از عوامل شكل گيري جشنواره آئيني سنتي هم از ابتدا چيزي جز اين نبوده؛ شايد در ابتدا تنها تكيه بر شكل موزه اي اين هنرها مطرح شد و تا مدت ها همچنان فقط حضور بي رمق نمايش هاي نوكر و اربابي تنها رنگ و لعاب اين جشنواره ها بود. اما شناخت عمق و غناي انواع نقالي ها و ساير عناصر اين نمايش ها عرصه را براي حضور شاخصه هاي نمايش روز و تقابل آن را با سنت ها فراهم كرد و نتيجه آن شد كه امروز تركيب اين دو را در جشنواره كنار هم داريم. اما رفتن به سمت ساختارها و شكل هاي نو تا چه حد توانسته در اصل ماجرا تغيير ايجاد كند؟ مثلاً چقدر سعي شده تا اين كارهاي نو و خلاق از شمار كارهاي به قول معروف «تئاتر گلريزي» و... كم شود؟ و يا آيا صرفاً براي گفتن هر حرفي مجازيم از هر قالبي كه دلمان بخواهد استفاده كنيم؟ آن هم به قيمت زير سئوال بردن ته مانده ارزشي كه باقي مانده است...
اما اگر سبك دلخوشي را بخواهيم به سبك مسئولين دانشگاه هايمان نزديك كنيم كه مي گويند از اين خيل عظيم دانشجو اگر از هرصدتا پنج تا هم خوب از آب در بيايند كافي است! پس ما هم دل خوش مي كنيم كه در اين جشنواره «اصغر دشتي» بود كه «شازده كوچولو» او قابل ستايش بود و يا «بحرالغرايب» «آتيلا پسياني» كه نگذاشت جشنواره در آخرين روز بار سنگين خستگي بر دل ها بگذارد و برود و يا حميد پورآذري كه همچنان تلاش مي كند و باز تلاش خواهد كرد.
000576.jpg

در سال ۶۶ و در زمان مديريت علي منتظري بر تئاتر كشور اساسنامه كانون نمايش هاي آئيني و سنتي بررسي مجدد شد و كانون فعاليت دوباره خود را آغاز كرد. اعضاء اين كانون عبارت بودند از «داود فتحعلي بيگي ، محمدحسين ناصر بخت، حسن فتحي و لاله تقيان و... كه وقت زيادي را صرف شناسايي گروه هاي تعزيه و آخرين بازمانده هاي خيمه شب بازي كردند. اين گروه ها در تالار محراب مستقر شدند و شروع به تحقيق، پژوهش و جمع آوري نسخه هاي قديم تعزيه كردند كه نتيجه آن يك آرشيو كامل و تهيه دفاتر تعزيه بوده است.
«لاله تقيان» يكي از اعضاي اين گروه و مدير نشر نمايش در اين باره گفت: پس از اين اقدامات بود كه به رياست وقت مركز هنرهاي نمايش پيشنهاد داديم تا فستيوالي براي نمايش هاي سنتي راه اندازي شود و ايشان پذيرفتند. پس از آن با همين كادر كوچك و حمايت هاي علي منتظري اين جشنواره آغاز به كار كرد. اين كانون در تمام طول سال و خارج از ايام جشنواره نيز به تحقيق و تفحص هاي خود ادامه مي داد تا آنكه در دوره رياست حسين سليمي تعطيل شد.
تقيان افزود: سليمي در ابتدا معتقد بود نياز به جشنواره هاي سنتي و نمايش سنتي وجود ندارد و تئاتر ما فقط بايد مدرن باشد. اما اين صحبت خيلي زود فراموش شد و فعاليت بچه ها ثابت كرد كه چقدر وجود چنين آثاري لازم و واجب است. پس ايشان هم پس از مدتي به حمايت از اين برنامه پرداختند و جشنواره نهم البته با امكانات بسيار محدود در زمان ايشان برگزار شد. اين هنر مهجور ماند تا دو سال پيش يعني جشنواره يازدهم كه ناگهان بسيار مورد توجه قرار گرفت. آقاي كاظمي چند برنامه از اين جشنواره را ديدند و پسنديدند و به همين دليل و حمايت زياد و غيرقابل باور ايشان شامل حال جشنواره شد و حتي چند گروه را براي معرفي به خارج از كشور فرستادند.
تقيان اضافه كرد: پس از اين اقدامات بود كه به ياد اصرارهاي چندساله مبني بر آسيايي كردن جشنواره افتادند و اين ماموريت را به من دادند كه با كميسيون ملي يونسكو مذاكره كنم. من طرحي براي يونسكو نوشتم و با كميسيون ملي مذاكره كردم. طرح در دفتر مركزي تئاترهاي سنتي «ITI» تصويب شد و به مجمع عمومي «ITI» در يونان رفت و سال گذشته هم دكتر عزيزي در آنجا حضور يافت و درباره آن توضيحاتي داد. نتيجه آن اين است كه امسال اولين قدم، هر چند كوچك و كم براي آسيايي برگزار شدن جشنواره برداشته شد.
مدير انتشارات نمايش درباره تأثير تئاتر امروزي بر تئاتر سنتي و استفاده از خلاقيت هاي آكادميك در تئاتر سنتي توضيح داد: در اساسنامه جشنواره بخشي را براي نمايش هاي امروزي كه با عناصر سنتي ارائه مي شوند ،در نظر گرفتيم. ما امسال شاهد نمايش خلاقانه اي مثل مجلس شبيه خواني شازده كوچولو بوديم كه در حقيقت يك قدم بسيار بزرگ در تئاتر و رسيدن به آنچه هدف بوده محسوب مي شود. اين كه علي اصغر دشتي توانسته رماني را كه در غرب بيشتر مفهوم دارد به يك اثر عرفاني و در نهايت زيباي ايراني برساند كاري در خور ستايش است؛ زيرا اين موضوع اصلاً اتفاقي نيست.
پس فكر مي كنم جشنواره امسال يك موفقيت براي تئاتر ما محسوب مي شود زيرا يك شاخص در آن وجود داشت. شاخصي كه ما را به آينده اميدوار مي كند. ضمن اينكه مسئوليتمان را نيز نسبت به چنين جوانان و نيروهايي سنگين تر مي كند و ما را وادار مي كند كه بهتر و درست تر به اين اتفاقات بينديشيم.
تقيان در پايان صحبت هايش بيان كرد: فكر مي كنم اگر بخواهيم تئاتر سنتي ايران را در كشورهاي ديگر جهان مطرح كنيم بايد به گونه هاي آكادميك آن بيشتر بها دهيم. قطعاً اگر قرار باشد روزي تئاتر ما در جهان درخشش داشته باشد يا بايد با نمايش هاي امروزي اي كه عناصر فرهنگي كشور خود را هم درونش دارد باشد و يا صرفاً تعزيه كه متاسفانه هيچگاه به عنوان يك هنر ايراني براي آن برنامه ريزي دقيقي نشده و فقط به جنبه مذهبي آن، آن هم براي يك مدت كوتاه پرداخته شده است.
000568.jpg

محمدحسين ناصربخت نيز كه از سال دوم فعاليت اين كانون و از واحد تحقيقات آن شروع به كار كرده درباره اوج و فرودهاي اين جشنواره مي گويد: به دليل تغيير مديريت هايي كه در مركز صورت گرفته، اين جشنواره مثل ديگر جشنواره ها روال يك دست و ثابتي نداشته، اما به جرات مي توانم بگويم در دوراني كه آقاي خاتمي وزير و آقاي منتظري رئيس مركز هنرهاي نمايشي بودند يكي از بهترين دوره هاي جشنواره را گذرانديم و پس از آن ديگر كم كم نقش كانون كمرنگ و كمرنگ تر شد تا چند سال پيش هدف اصلي ما از برگزاري اين جشنواره و تشكيل كانون حفظ آثاري است كه ميراث فرهنگي ما محسوب مي شوند. زيرا اكثر بازمانده هاي نمايش سنتي روبه زوال و از بين رفتن بودند، چون اساساً اين گونه نمايش ها براساس سينه به سينه و استاد و شاگردي است و طبعاً وقتي استادي از ميان مي رفت، ديگر شاگرد كسي و يا چيزي را نداشت كه از او چيزي بياموزد.
مدير روابط عمومي مركز هنرهاي نمايشي و قائم مقام دبير دوازدهمين جشنواره نمايش هاي آئيني- سنتي، اضافه كرد: قطع هاي تاريخي و بي توجهي ضربات زيادي به نمايش هاي سنتي ما وارد كرده است. از دوره رضاشاه كه قطع هاي بسيار داشتيم تا كودتاي ۲۸ مرداد تا ديگر مقاطع تاريخي، از قبيل زمان جنگ كه طبيعتاً بايد تمام امكانات مادي ما صرف جبهه هاي جنگ و براي دفاع از كشور مي شد، ديگر فرصتي براي پرداختن به مقوله هاي فرهنگي باقي نمي ماند. اين ها همه باعث شده چيزي كه به دست ما رسيده كامل نباشد. به همين دليل ما از سال هاي ۶۸ و ۶۹ تمام تلاشمان را كرديم كه بوسيله اشخاص باقي مانده اين سنت ها را ثبت و ضبط كنيم و يا آن هايي را كه هنوز شناسايي نشده بودند شناسايي كنيم.
ناصر بخت معتقد است اهميت به مقوله جشنواره سنتي و نمايش هاي آئيني علاوه بر اينكه محلي براي تقابل آئين هاي مناطق مختلف است، موج جديدي در پايان نامه هاي تئاتر و تحقيق هاي دانشگاهي به وجود آورده است.
همچنين حضور گسترده و چشم گير گروه هاي جوان و تحصيل كرده در جشنواره قبلي و پس از آن پيشرفت بسيار زياد اين گروه ها در جشنواره دوازدهم به طرز قابل توجهي آمار نمايش هاي خلاقانه را بالا برد و سبب شد تا آثاري چون شبيه خواني شازده كوچولوو بحرالغرايب را در اين جشنواره شاهد باشيم.
اما به نظر محمود عزيزي كه هم از مدرسان تئاتر است و هم از داوران اين جشنواره اگر چه موضوعات نمايشي ما به راحتي با مخاطب عام و خاص ارتباط برقرار مي كند اما استقبال از اين جشنواره دليلش حضور گروه هاي آكادميك است.
عزيزي درباره اين كه چرا نمايش سنتي بسوي ابتذال و مستهجن بودن گرايش پيدا كرده مي گويد: متاسفانه بعضي نمايش روحوضي را مترادف با نمايش مبني بر اصول اروتيسم مي دانند. نگاه بسياري از دوستان سنتي كار ما در حد تمناها و خواسته هاي تماشاگران پائين آمده و به سطحي رسيده كه گاه در تلويزيون شاهد آن هستيد. در حالي كه وظيفه تئاتر غير از اين است .ما به عنوان عوامل ترويج فرهنگ بايد تلاش كنيم تماشاگر را با خود همراه سازيم نه اينكه خود را در سطح آنان پائين آوريم كه متاسفانه اين اتفاق را به صورت معكوس در تئاتر سنتي شاهد هستيم.
محمود عزيزي كه خود نيز از كارگردانان حاضر در اين جشنواره بود ، گفت :متاسفانه بايد در سال هاي گذشته مكان هايي به فعاليت پژوهشگران و پيشكسوتان تخصيص داده مي شد تا اين ميراث حفظ شود كه هرگز اين اتفاق نيفتاد و تنها چيزي كه در حال حاضر داريم همين نكته هاي سينه به سينه است و اين خطر هميشه براي هنر سنتي ما وجود دارد كه با از ميان رفتن پيشكسوتان بخشي از تاريخ زنده ما نيز از دست برود. اين بدين معنا نيست كه نبايد خلاقيت در آثار ايراني وارد شود بلكه تركيب خلاقيتهاي آكادميك با آنچه از پيش داشتيم هدف تمام دست اندركاران اين حرفه است.
وي در پايان گفت: مي خواهم به بحث قبل باز گردم كه پايه و اساس نمايش سنتي ما اصلاً و ابداً مستهجن گويي و مهمل بافي نبوده و نيست و اگر در مواردي اين اتفاق مي افتد علت آن نداشتن تعاريف مشخص و تدوين شده است. اگر اصول و چهارچوب تعريف شده و مشخص نباشد نمايش سنتي خلاصه  مي شود در سالن هاي آزاد و شخصي اي كه تنها هدفشان سرگرم كردن و خنداندن از سر بيهودگي مردم است و در نهايت چيزي جز ابتذال ترويج نمي يابد.

نگاهي به موسيقي نمايش بحرالغرايب
آشفتگي صوتي
000572.jpg

بهمن روشني
با نگاهي كاوشگرانه بر سير تاريخي تحولات موسيقي توصيفي مي توان ديد كه چگونه موسيقي به بياني افكتيو - كه صرفا كاربردي است - رسيده و چه فراز و نشيبي را طي كرده است و در واقع كوله باري از تجارب آهنگسازان مكاتب مختلف را در پشت سر خود دارد. حتما متوجه خواهيد شد كه اين نوع خاص موسيقي (افكتيو) با انواع ميني ماليستي، اتفاقي و بداهه نوازي متفاوت است كه همه حاصل تحولات اجتماعي قرن بيستم است كه تأثير به سزايي در مصنفان موسيقي داشته و باعث اتفاقهاي خاصي و پيدايش مكاتبي جديد شده است.
اين نوع از موسيقي (افكتيو) كه از زير شاخه هاي موسيقي توصيفي است ساختار و شاكله اي جداي از موسيقي صرف ندارد يعني تمام آن مواردي كه براي خلق يك اثر موسيقي صرف لازم است (ملودي، هارموني، اركستراسيون و...) براي خلق موسيقي افكتيو نيز لازم است.
البته واضح است كه تعريف ملودي در انواع موسيقي (افكتيو، اتفاقي، برنامه اي و...) با هم متفاوت است و همچنين تعاريف هارموني و ريتم و... نيز متفاوت خواهد بود و خالق اثري افكتيو بايد كه ملودي و ريتم و... را در ديگر انواع موسيقي به خوبي بداند و بشناسد.
اين مقدمه از آن رو عنوان شد تا بدانيد كه حتي چنين موسيقي اي نيز داراي زيربنا و روبنايي است كه نمي توان از آن گريزان بود و اصولي دارد كه تخطي از آن باعث سستي و ويران شدن شاكله اثر موسيقايي مي شود.
موسيقي نمايش «بحرالغرايب» كاركردي صرفا افكتيو داشت و البته داشتن چنين كاركردي هرگز نبايد مفهوم آشفتگي را القاء كند. حتي اينگونه موسيقي نيز نوشته مي شود و بافتهاي ملوديك و هارمونيك و به ندرت كنترپوآنتيك در آن مشهود است و صرف افكتيو بودن دليل بر بي اهميت بودن عناصر تشكيل دهنده آن نيست، حتي اگر اين موسيقي صرفا كاركردي تزئيني داشته باشد.
اين موسيقي هويت خاص خود را دارد و آن علاوه بر موارد بالا چندوجهي بودن آن است.
اگر شنونده آثار مدرن باشيد به خوبي متوجه نكات ريز و مهمي خواهيد شد كه در خلق چنين موسيقي هايي بسيار الزامي است حتي در بعضي قطعات مدرن اركسترال، صداي ابزار و آلات ماشيني را مي شنويم كه با اصوات سازها تركيب شده است و البته همه اينها حساب شده انجام گرفته است.
حال اگر فكر كنيم كه قصدمان فقط اجراي يك نمايش است و در آن موسيقي از اهميت چنداني برخوردار نيست و ساده انگارانه آن را برگزار كنيم مهم ترين عنصر جذابيت يك اثر نمايشي را زير سئوال برده ايم.
مسئله موقعي پيچيده و مشكل مي شود كه ما، هر سازي را دست يك بازيگر بدهيم (حتي قطعه اي چوب نيز در اين نوع موسيقي، ساز محسوب مي شود) و در واقع آن ساز را داراي كاراكتر خاص آن فردي محسوب كنيم كه بازيگر مربوطه نقشش را بازي مي كند. اين حركت نيازمند كنكاش دقيق و ريزبيني بسيار هم در كاراكترهاي نمايش و هم در شخصيت خاص هر ساز است.
همينطور نمي توان ساده انگارانه از كنار آن گذشت و صرف توليد اصواتي در زمانهايي نامعين به انسجامي قابل قبول رسيد، البته جسارت و تفكر گروه مذكور ستودني است و چنين عملكردي زيبا است و خب در همين حد متوقف مانده، گرچه سعي شده بار مفهومي آن داراي كاركردي صحيح باشد، اما در سطح مانده و باعث آشفتگي صوتي شده است. در هنر موسيقي علمي است به نام «اركستراسيون»، اين علم تعيين مي كند كه چه نوع سازهايي و از هر كدام چند تا مي توانند در كنار هم قرار بگيرند تا تأثيري مناسب و منظور نظر آفريننده را خلق كنند و به نظر من دانستن اصول ابتدايي علم موسيقي براي هر كارگرداني ضروري و الزامي است تا اگر قرار باشد خود مراحل موسيقي كارش را بر عهده بگيرد بتواند آن را به درستي انجام بدهد.

نگاه ديگر
تئاتر مي خواهيم يا نه؟
000566.jpg

محمدرسول صادقي
به اين اتفاقات دقت كنيد: تعطيلي تئاتر نصر، تعطيلي تئاتر اسوه، تعطيلي تئاتر محراب، صدور حكم تخليه اداره تئاتر، معلق ماندن وضعيت خانه تئاتر، و تهديد تئاتر پارس به تعطيلي...
به نظر مي رسد از حدود يكسال پيش به اين سو فشار فزاينده اي بر عرصه هنر (خصوصا هنر تئاتر) آغاز شده كه انگار سر بازايستايي هم ندارد. بهانه هم البته كاملا روشن است: قانون مالك و مستأجر و اينكه مالكان به ساختمان هاي خود نياز دارند.
نگاهي به دو هفته گذشته كه موج اعتراضات خانواده هنرمندان ايران آغاز شده، ما را متوجه اين نكته مي سازد كه آنچه عايد هنرمندان شده جز مشتي وعده و وعيد و ارسال و چاپ جوابيه ها و تكذيبيه ها نيست كه اين هم البته دردي را دوا نمي كند. حال چه بايد كرد؟ طبيعي است خانواده هنر چشم به سوي رسمي ترين نهاد حامي خود - وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي - مي دوزد. اما آنجا هم وعده ووعيد است؛ نمونه آخرش هم وعده وزير محترم ارشاد درباره خريداري ساختمان استيجاري اداره تئاتر است .اما وقتي براي تحقيق پيرامون همين مسئله از مدير محترم اين اداره - داود فتحعلي بيگي - سئوال مي شود؛  او فقط يك جمله مي گويد: همه اينها كه مي گويند در حد حرف است!
نگارنده و اساسا خانواده هنر اصلاً بر آن نيست كه براي كسي خط و نشان بكشد يا حتي راهكار ارائه دهد، او مي كوشد تا يك سئوال جدي را در پيشگاه خوانندگان و مسئولان مطرح سازد و آن اينكه آيا ما تئاتر مي خواهيم؟ و يا اينكه... اما نه آئين چراغ خاموشي نيست؛ پس فرض را بر خواستن تئاتر مي گذاريم. اگر تئاتر مي  خواهيم بايد بدانيم كه تئاتر بودجه مي خواهد، اداره اي چون اداره تئاتر مي خواهد كه محل تمرين و توليد اين هنر باشد، خانه تئاتري مي خواهد كه از حقوق صنف خود دفاع كند، سالن براي اجرا مي خواهد... خيلي چيزهاست كه تئاتر كشور سالهاست از نداشتنش مي نالد و كسي انگار صدايش را نمي شنود. مسئولان مي آيند و مي روند و در اين آمد و شد، هر جشنواره كه مي شود آماري ارائه مي دهند و وعده اي جديد را مطرح مي كنند تا دل اهل هنر دمي به آن خوش باشد. و تا اينگونه است تئاتر ما همين است كه هست.

تئاتر. دات. كام

روسيليني در «سندروم مك نالي»
000560.jpg

«ايسابلا روسيليني» براي ايفاي نقش در نخستين اجراي «سندروم استندهال» اثر «تريس مك نالي» آماده شده است.
در اين نمايش نقش مقابل وي را «فرانك لانگلا» بازيگر برنده جايزه «توني» ايفا مي كند. «روسيليني» فعاليت حرفه اي خود را به عنوان يك خبرنگار براي تلويزيون« آر. اي. آي» ايتاليا آغاز كرد، ولي خيلي زود به يك مدل تبديل شد.
وي پس از حضور در آگهي هاي تبليغاتي «لانكوم» توانست در فيلم هاي سينمايي حضور يابد و در واقع فعاليت هاي سينمايي او با بازي در فيلم «يك مسئله زماني» در سال ۱۹۷۶ آغاز شد. از ديگر فيلم هاي وي مي توان به: شبهاي سفيد، مخمل آبي، پسر عموها، وحشي در قلب، بي ترس و شب بزرگ اشاره كرد.
در نمايش« سندرم استند هال» روسيليني نقش يك راهنماي تور را ايفا مي كند. اين نمايش توسط «لئونارد فوگليا» كارگرداني مي شود و از فوريه تا آگوست بر روي صحنه خواهد بود.
000562.jpg

لغو اولين اجراي خصوصي «تابو در ۲۸ اكتبر»
موزيكال جديد برادوي «تابو» كه درباره زندگي پسر جواني به نام «جورج» است اولين اجراي خصوصي خود را لغو كرد.
اين اجرا اولين اجرا از مجموعه چهار اجراي خصوصي «تابو» بود كه پيشتر قرار بود از روز ۲۴ ماه اكتبر آغاز شود، به اين ترتيب دست اندركاران اجراي اين نمايش اعلام كرده اند كه اولين اجراي آن در روز ۲۸ اكتبر در تئاتر «پليموت» خواهد بود.بنابر همين گزارش هنوز تغييري در زمان آغاز اجراي عمومي اين نمايش در ۱۳ نوامبر داده نشده است.
تهيه كننده اين نمايش علت اين كار را رفع نقايص و مشكلات تكنيكي عنوان كرد و گفت: اين كار به دليل امنيت بازيگران لازم است. با وجوداين كه اين نمايش به مدت يك سال در تئاتر لندن به روي صحنه بوده است، براي اجرا در «برادوي» هنرمندان دست اندركار آن به باز نويسي كامل متن پرداخته اند.
يك بازيگر جديد در «ساعات خشونت»
نمايش «ساعات خشونت» دچار تغييرات مي شود.
اين نمايش كه اكنون مراحل بازبيني خود را در تئاتر تازه تعمير شده «بيلتمور» سپري مي كند «جاسمين گاي» را به دليل مشكلات پزشكي كه برايش پيش آمده است از دست خواهد داد.
000564.jpg

به همين دليل در حال حاضر صحبت از جايگزيني «روبين مايلز» براي ايفاي نقش «جاسمين گاي» در اين نمايش است.
«گاي» در اين باره مي گويد: بدبختانه عليرغم عدم تمايلم مجبور به ترك اين نمايش در زمان حاضر هستم. اين كار برايم به معني ترك قلب و علايقم است.
«گاي» تا ۱۶ اكتبر كه بازبيني نمايش آغاز مي شود به ايفاي نقش خود در اين نمايش مي پردازد و در دومين اجراي خصوصي آن در ۲۳ اكتبر جاي خود را به بازيگر جديد خواهد سپرد.
«روبين مايلز» تاكنون در نمايش هايي مانند «آخرين روزهاي ديسكو» بازي كرده است و در بيش از ۱۲۰ كتاب صوتي نيز به اجراي نمايش راديويي پرداخته است.
گفتني است اين دومين باري است كه نمايش «ساعات خشونت» دچار تغيير عوامل مي شود. پيش از اين «لورا بنانتي» نيز نمايش را ترك كرده بود و جاي وي با حضور «داكمارا دومينكزيك» پر شده بود. اين نمايش توسط «اوان ييونوليس» كارگرداني شده است و از روز ۶ ماه نوامبر براي علاقه مندان به شكل عمومي اجرا خواهد شد.
اجراي «من همسر خودم هستم» در برادوي
000574.jpg

تعداد نمايش هاي تك پرسوناژي كه به زندگي انسان پرداخته باشد تقريبا كم است. بر همين اساس، به نظر مي رسد براي آنكه نمايش در اين گونه موفق شود بايد كه از كيفيت بالايي نسبت به گونه هاي ديگر نمايش برخوردار باشد. «من همسر خودم هستم» كه در فصل گذشته توانست در اجراهاي خارج از برادوي نظر همه منتقدان را به خود جلب كند، اكنون آماده اجرا در برادوي شده است.
اين نمايش با بازي «جفرسون ميز» كه برنده جايزه توني نيز هست به روي صحنه مي رود.
داستان اين نمايش بازگو كننده قصه اي واقعي در جنگ دوم جهاني در ارتباط با يك جاسوس دو جانبه به نام «شارلوت فون مالزدورف» است كه با پوشيدن لباس زنانه هر دو جبهه جنگ را فريب داد. در اين نمايش مفاهيم قهرمان و جنسيت و كمال به خوبي به چالش كشيده شده است.
اعلام هيات داوران جديد نامزدان «توني»
مسئولان هيأت بررسي جوايز «توني» انتخاب نامزدان جديد جوايز توني را براي فصل ۴-۲۰۰۳ برادوي مشخص كردند.
اعضاي اين هيات عبارتند از: «استفان بوگاردوس» بازيگر،«كريستن چيلدز» نويسنده تئاترهاي موزيكال،«جاكولين زد ديويس» مسئول رزرو، «نانسي فورد» موسيقيدان، «جئوفري جانسون» بازيگردان، «انيدنمي» خبرنگار و «ويليام تينان» خبرنگار.
هركدام از اين منصوبين يك دوره سه ساله عضو هيات انتخاب خواهند بود.اين اعضاي جديد به اعضاي قبلي اين هيات يعني «ماروين اندرمان» بازيگر، «ايرا برناشتاين» مدير عمومي، «شويلر جي چاپين» مسئول فرهنگي، «ورونيكا كلايپول» كارگردان، «بتي كوروين» بايگان تئاتر، «گرچن كرير» موسيقيدان، «مرل دبوسكي» نماينده مطبوعات، «ادگار دبوي» كارگردان، «مارشال گرانت» بازيگر، «ميكي گرانت» موسيقيدان، «جولي هوگوس» بازيگردان، «بتي جاكوبس» مشاور متن، «ديويد ليندسي  آباير» نمايشنامه نويس، «گيلبرت پاركر» تهيه كننده،«شرلي ريچ» بازيگردان، «جودين رابين» كارگردان هنري، «بيل شلبل» نماينده مطبوعات، «رزماري تيشچر» بازيگردان و «جان ويلنر» تهيه كننده مي پيوندند.وظيفه اين هيات بررسي نمايش هاي فصل برادوي و انتخاب نامزدان جوايز «توني» است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |