دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۱۴- Nov. 3, 2003
گفت وگو با ماهاتير محمد (بخش پاياني)
نگاه سياستمدار به اقتصاد
زير ذره بين
با نرخ تثبيت شده چيزي از دست نمي رود اما با واگذار كردن تعيين قيمت ارز به بازار شناور ممكن است چيزهايي را از دست بدهيم. با اين كار بورس بازان ممكن است بار ديگر باز آيند و دستكاري كنندگان قيمت ها سروكله شان پيدا شود. با يك نرخ ارز ثابت مردم بهتر مي توانند برنامه ريزي كنند و مطمئن باشند كه در پايان روز فقيرتر نشده اند.
000524.jpg
ترجمه: دكتر علي صباغيان
* بايد يك تعطيلي مشترك داشته  باشيم اين طور نيست؟
- من فكر مي كنم ما بايد يك تعطيلي آخر هفته مشترك داشته باشيم. قبلاً ايالت هاي «پرليس» و «جوهر» يك تعطيلي آخر هفته مشترك داشتند. اما حزب حاكم اقدام خلق سنگاپور منتظر فرصتي بود تا با توسل به آن، اين را به يك مسئله سياسي تبديل كند. دليل اينكه ما در بسياري از موارد قادر نيستيم كارهاي خوب انجام دهيم مسائل سياسي است نه مسائل مذهبي. حزب پاس اين موضوع را در انتخابات آينده مطرح خواهد كرد و خواهد گفت كه ما مسيحي شده ايم چون اكنون روز يكشنبه را به عنوان روز تعطيلي آخر هفته امان انتخاب كرده ا يم پس نبايد به كساني كه به جاي جمعه روز يكشنبه را تعطيل مي كنند رأي داد.
* از نظرات تندي كه در برخي از مسايل مطرح كرده ايد چنين برداشت مي شود كه شما يك فرد ضد غرب هستيد. آيا واقعاً ضد غرب هستيد؟
- من ضد غرب نيستم. من دوستان بسياري در بين غربي ها دارم. اما وقتي آنها كار اشتباهي مي كنند وظيفه ام حكم مي كند تا از آنها انتقاد كنم همانطوري كه آنها از ما انتقاد مي كنند. همانطوري كه آنها خود را براي انتقاد از ما محق مي شمارند ما نيز حق انتقاد كردن از آنها را داريم.
* در نشست وزيران سازمان جهاني تجارت در كانكون  ما به دنبال همبستگي كشورهاي در حال توسعه براي ممانعت از سياست هاي غيرعادلانه پيشنهادي از سوي كشورهاي توسعه يافته بوديم. در مرحله بعد ما بايد چه كار كنيم؟
- ما بايد دستور كار خود را داشته باشيم. ما نبايد صرفاً به مخالفت تنها با دستور كار آنها اكتفا كنيم. ما بايد دستور كار و برنامه خاص خود براي توزيع عادلانه ثروت بين كشورهاي در حال توسعه را داشته باشيم.
* آيا فكر مي كنيد آنچه در كانكون اتفاق افتاد همكاري هوشمندانه كشورهاي در حال توسعه در عمل بود؟
- از يك لحاظ بله. من مطمئنم كه بسياري از اين كشورها پس از آن با فشار شديد كشورهاي پيشرفته مواجه خواهند شد.
* شما با شروع پروژه خودرو ملي در سال ۱۹۸۳ مشهور شديد. زماني كه اين طرح آغاز شد ترديدهايي وجود داشت و حتي عده اي گفتند كه پروتون اصالتي ندارد. اما پروتون پيشرفت كرده و راه خود را به بازارهاي جهاني به ويژه بازاري قدرتمند باز كرده است. در اين فرآيند ما همچنين يك زيربناي صنعتي نيز ايجاد كرديم. آيا مي توانيد در اين خصوص توضيح دهيد؟
- بله ما ايده هاي بسياري داشتيم كه برخي از آنها موفق شد و برخي به شكست انجاميد. از ابتدا شما نمي توانيد موفقيت طرح يا پروژه اي را تضمين كنيد. در مورد پروتون ما موفق شديم. اما در مورد پروژه فولاد پريواجا ما شكست خورديم و مردم گفتند «چقدر ما كودن هستيم» زيرا كه پيشنهاد داشتن صنايع سنگين را مطرح كرده ايم. اگر اين طرح شكست خورد نه به دليل اين كه ايده آن خوب نبود بلكه به اين دليل كه مديريت آن را بلد نبوديم. در مورد پروتون نيز در ابتدا كار به خوبي پيش نمي رفت و بنابراين من تصميم گرفتم تا ژاپني ها را براي مديريت آن بياورم. آنها كار را راست و ريست كردند و اكنون اين طرح به خوبي فعال است. در مورد طرح پرستيما براي ساخت ورق هاي قلعي نيز كار در چند مرحله پيشرفت كرد. وضعيت كارخانه سيمان لنگ كاوي هم همينطور بود. اينها شروع طرح هاي صنايع سنگين ما بود. بنابراين شما مي توانيد ببينيد كه برخي از آنها موفق شده و برخي شكست خورده است. البته كساني كه مخالف ما هستند، گفتند «آنها چقدر احمق هستند كه مي خواهند كارخانه فولاد بسازند؟» اما شكست اين طرح به خاطر حماقت ما نبود بلكه به دليل بلد نبودن مديريت از سوي عده اي از ما بود.
* آيا مي پذيريد كه احداث كارخانه پريواجا يك اشتباه بود؟
- نه، پريواجا يكي از معدود طرح هايي بود كه با شكست مواجه شد. واقعاً اين يك اشتباه نبود. تصميم گيري براي انجام يك كار آسان است. اما اگر شما اين تصميم را براي اجرا به افرادي داديد و آنها شكست خوردند اين به مفهوم اشتباه بودن ايده و طرح نيست بلكه شكست مديريت است. به عنوان نمونه در يك زمان كسي مي خواست تا بازار قلع را در قبضه خود گيرد. آنها شروع به فروش قلع به خريداران قلع به قيمت پائين كردند و اين در حالي بود كه ما مي دانستيم آنها قلعي ندارند. ما رفتيم تا قلع را با آن قيمت پائين بخريم. اما فروشندگاني كه ما خواستار خريد قلع از آنها شده بوديم. بيشتر از تقاضاي ما قلع فروخته بودند. بنابراين در پايان وقتي ما براي تحويل قلع مراجعه كرديم، آنها قلعي كه به ما فروخته بودند را نداشتند. آيا مي دانيد در اين زمان بورس فلزات لندن چه كار كرد؟ آنها گفتند «نه شما نمي توانيد قلع تحويل بگيريد» . اين يك قرارداد بود و آنها مي گفتند قلعي براي تحويل ندارند و ما پول خود را از دست داديم. ما پول خود را نه به خاطر حماقت ،بلكه به خاطر اين كه بورس فلزات لندن اعلام كرد قلعي براي تحويل طبق قرارداد ندارد از دست داديم.
* شما چگونه با شكست پروژه پريواجا آن هم در زماني كه تقاضا براي فولاد در بالاترين سطح بود كنار آمديد؟
- شما مي دانيد كه يك كارخانه فولاد سازي بايد كارآمد باشد زيرا حتي اگر تقاضا زياد براي فولاد وجود داشته باشد اما هزينه توليد اين محصول بيش از قيمت بازار باشد باز هم شما ضرر مي كنيد. افرادي كه در ابتدا كارخانه پريواجا را اداره مي كردند واقعاً در كوالالامپور نشسته بودند و از دور و بدون آنكه به محل بروند كارخانه را اداره مي كردند. آنها نه كارخانه را مي شناختند نه توليد فولاد را و نه فرآيند آن را بنابراين آنها بلد نبودند كه چگونه هزينه را پائين بياورند. آنها فولادي را كه توليد مي كردند نمي فروختند و در نتيجه كارخانه ورشكست شد. آنها اداره كردن كارخانه را بلد نبودند. چون اداره اين كارخانجات نيازمند مهارتهاي مديريتي است تا توليدات آن را اقتصادي كند. اگر شما تكنولوژي را بلد نباشيد، موفق نمي شويد. اين قضيه در پريواجا اتفاق افتاد.
* پس از ۴۰ سال خدمات عمومي كه انجام داده ايد شما بايد در برخي موارد متأسف باشيد. آيا مي توانيد برخي از اين موارد را ذكر كنيد؟
- بله، من قبلاً گفته ام كه من متأسفم كه مالايايي هايي كه ما سعي در كمك به آنها داشته ايم از فرصت هايي كه براي آنها فراهم آورده ايم به خوبي استفاده نكرده اند. آنها گفتند پول ندارند، ما پول زيادي برايشان تهيه كرديم، آنها گفتند از فرصت بهره مند نيستند ما فرصت هاي زيادي براي آنها فراهم كرديم، آنها گفتند ما ساختمان نداريم برايشان ساختمان ساختيم، ما به آنها ياد داديم چگونه كار اقتصادي انجام دهند، اما آنها فرهنگ اين كار را ندارند. هركس فرهنگ غلطي داشته باشد موفق نمي شود. آنها فكر مي كردند چون ما مي خواهيم به آنها كمك كنيم پس لازم نيست به خود زحمت دهند و كافي است فقط هرچه به آنها مي دهيد تحويل گيرند. يا حتي در مواردي فرصت هايي كه به آن داده شد را به ديگران فروختند. اخيراً نيز من اعلام كردم كه صنايع كوچك بدون وثيقه مي توانند وام بگيرند. آنها بدون اين كه يك طرح اقتصادي و يا حتي پيشنهادي براي چگونگي خرج كردن اين پول داشته باشند آمدند وام بگيرند. آنها فقط براي گرفتن پول آمده بودند. و ما مي دانيم كه آنها نمي توانند از اين پول استفاده صحيح كنند زيرا ايده اي براي استفاده از آن ندارند. درست است كه بانك ها بدون گرفتن وثيقه به آنها وام مي دهند اما آنها بايد راه استفاده از اين پول براي كسب درآمد به منظور بازپرداخت اين وام را بلند باشند. مردم فكر مي كنند از آنجا كه اكنون دولت اعلام كرده بدون اخذ وثيقه وام مي دهد پس بايد به بانك بيايند و بگويند «من پول زيادي به عنوان وام مي خواهم»، اما وقتي از آنها سؤال مي شود با اين پول مي خواهيد چكار كنيد؟ آيا مطالعات امكان سنجي انجام داده ايد؟ ارزيابي هاي انجام شده توسط شما چيست؟ چگونه مي خواهيد كار را سروسامان دهيد؟ تجربه قبلي شما چيست؟ آنها مي گويند «اه اين سؤالات را از ما نپرسيد، فقط پول را به ما بدهيد.» اين امكان پذير نيست.
* آيا فكر نمي كنيد اقدامات خود را كم اهميت جلوه مي دهيد چرا كه اكنون بخش اعظم مالايايي ها پيشرفت كرده اند، آيا شما يك استاندارد خيلي بالا براي خود تنظيم كرده ايد؟
- من فكر مي كنم آنها مي توانند بهتر عمل كنند. البته من قبول دارم كه برخي از مالايايي ها بسيار خوب عمل كرده اند و با اين وجود ما به آنها كمك مي كنيم چون اگر فردي چگونگي انجام كار را بداند شما بايد به او كمك كنيد. شما نبايد در كار كارشكني كنيد. برخي مواقع آنها با مشكل روبرو مي شوند اما ما بروكرات ها بايد مداخله كنيم و به آنها كمك كنيم زيرا خواستار آن هستيم تا مالايايي ها و ساير گروههاي اكثريت نيز ثروتمند شوند. گذشته از اين وقتي افراد بسيار ثروتمند از گروههاي اكثريت نيستند اين باعث واگرايي  مي شود. اگر چه مالايايي ها كه اكثريت جمعيت مالزي هستند در كار صنعت وتجارت فعال هستند اما آنها صرفاً شركت هاي كوچك را اداره مي كنند.
* از زماني كه شما به نخست وزيري رسيديد بهبودي هاي زيادي در جامعه مالزي ايجاد شد كه ممكن است البته انتظارات شما را برآورده نكرده باشد؟ اكنون كه از كار كناره گيري مي كنيد آيا معتقديد كه كاري هم انجام داده ايد.
- بايد بگويم در اين مدت موفقيت هاي زيادي حاصل نشده است. براي نمونه، وقتي من دوران نخست وزيري خود را آغاز كردم يكي از مسائلي كه خواستار آن بودم اين بود كه نام مالايايي را در پست هاي مديريتي ببينم. در آن زمان حتي يك نفر از آنها نبود اما اكنون آنها پيشرفت كرده اند و در پست هاي زيادي قرار گرفته اند. اما امروزه ما نه تنها شاهد حضور مالايي ها در پست هاي بالا و دريافت دستمزدهاي خوب آنها هستيم. بلكه موفقيت آنها در كارهاي اقتصادي را نيز مي توانيم ببينيم. تا اين حد من از عملكرد آنها خشنود هستم.
* دولت شما يك دولت طرفدار زنان است. زنان پيشرفت هاي زيادي در دولت داشته اند و در حال حاضر سه وزير كابينه زن است. در خدمات دولتي نيز تعداد زناني كه رياست ادارات و بخش ها را برعهده دارند زياد هستند. اما در بخش خصوصي آنها عقب مانده اند و ما در شناسنامه شركت هاي ثبت در بورس سهام كوالالامپور به ندرت نام زنان را مي بينيم.
- در مقايسه با گذشته پيشرفت زيادي حاصل نشده است. در بخش خصوصي نيز ما زنان موفق زياد داريم البته ممكن است آنها به اندازه مردان اندكي كه برجسته هستند موفق نباشند. مديران اجرايي زن زياد هستند. در بسياري از بخش ها آنها رياست شركت هاي خارجي را برعهده دارند. من فكر مي كنم تاكنون آنها خوب عمل كرده اند و در آينده نيز بهتر عمل خواهند كرد زيرا اكنون ۷۰ درصد دانشجويان دانشگاههاي ما زن هستند.
* نرخ تثبيت شده برابري رينگيت در مقابل دلار هنوز در همان سطح هر دلار ۸۰/۳ رينگيت باقيمانده است و بسياري از مردم منتظر اين هستند كه آيا كنترل هاي گزينش بر نرخ ارز پس از پنج سال كه از اعمال آن مي گذرد برداشته خواهد شد يا نه. آيا شما فكر مي كنيد كه با آنكه اكنون وضعيت اقتصاد آرام است بازهم پايبندي به نرخ تثبيتي ضروري است؟
- با نرخ تثبيت شده چيزي از دست نمي رود اما با واگذار كردن تعيين قيمت ارز به بازار شناور ممكن است چيزهايي را از دست بدهيم. با اين كار بورس بازان ممكن است بار ديگر باز آيند و دستكاري كنندگان قيمت ها سروكله اشان پيدا شود. با يك نرخ ارز ثابت مردم بهتر مي توانند برنامه ريزي كنند و مطمئن باشند كه در پايان روز فقيرتر نشده اند. اما با وجود نرخ ارز شناور ما بايد حصار ايجاد كنيم و حصارسازي هم هزينه دارد. بنابر اين چه دليل دارد كه ما هزينه انجام كارهاي اقتصادي را با شناور كردن ارزش پول بالا ببريم؟ تا زماني كه ما نتوانيم پول خود را قدرتمند كنيم، بايد با يك نرخ ارز ثابت باقي بمانيم.
* پيشرفت هاي حاصله براي استفاده از دينار طلا در تجارت بين كشورهاي اسلامي چيست؟ آيا شما فكر مي كنيد دينار طلا مي تواند به تقويت مناسبات اقتصادي و تجاري بين كشورهاي اسلامي كمك كند؟
- بله، ما روي اين مسأله كار مي كنيم. متقاعد كردن مردم كار ساده اي نيست. آنها با دلار آمريكا خيلي آشنا هستند. ما مي گوييم دلار آمريكا ارزش ذاتي ندارد و فقط يك قطعه كاغذ با تعدادي عدد بر روي آن است. اين ارزش مي تواند كم يا زياد شود. اكنون ارزش دلار آمريكا ۳۰ درصد كمتر از ميزان يك سال گذشته است. بنابر اين پول كاغذي تغيير مي كند. اما طلا از ارزش ذاتي در بازار برخوردار است. حداقل كاري كه در مورد طلا مي توان انجام داد فروش آن در بازار به كس ديگري كه مي خواهد از آن به عنوان جواهر آلات يا هر مسأله ديگر استفاده كند است. اما شما با فروش تكه هاي كاغذ چيزي به دست نمي آوريد. اساساً آنها ارزشي غير از كاغذ توالت ندارد. به اين دليل است كه ما دينار طلا را مطرح كرده ايم آن هم نه براي استفاده داخلي يا مبادلات درون كشور بلكه براي اهداف تجاري. ما امروز از دلار آمريكا براي اهداف تجاري امان استفاده مي كنيم چون دلار آمريكا را مي توان با پول مالزي به هر دلار ۸۰/۳ رينگيت يا با يورو و ساير پول ها مبادله كرد. بنابر اين ما از دلار به عنوان پول استاندارد مرجع استفاده مي كنيم. اگر ما دلار را تغيير دهيم و طلا را بكار گيريم، ديگر قيمت زياد بالا و پايين نمي رود بنابر اين ما يك پول با ثبات تري داريم.
* پس شما فكر مي كنيد دينار طلا مي تواند يك رقيب قدرتمند براي دلار آمريكا باشد؟
- بله، ما مي توانيم شروع كنيم. در اين خصوص حتي كار با چند كشور را نيز آغاز كرده ايم تا نشان دهيم كه اين كار شدني است. وقتي ما نشان دهيم كه اين كار شدني است كشورهاي ديگر نيز به ما مي پيوندند.
* در بخش مهم آموزش و پرورش يكي از انتقاداتي كه به نظام آموزش و پرورش دولتي و مدارس ملي وارد است اين كه خيلي خصيصه مالايايي دارد. دولت تغييرات عمده اي در استفاده از انگليسي براي آموزش علوم و رياضيات در مراحل مختلف انجام داده است. بسياري از مردم خواستار آن هستند تا دولت محتواي انگليسي بيشتري در نظام آموزش و پرورش ما تزريق كند.
- مدارس ملي توسط معلمان و معلمان ديني كه بر تمام آن چيزهايي كه ماهيت اسلامي دارد نه فقط به مدارس مالايايي بلكه به مدارس اسلامي تبديل شده است. در نتيجه، چيني ها و هندي ها با اين مدارس احساس آرامش ندارند و نمي خواهند به آنها بروند. اين سياست دولت نيست بلكه اين تحول در همان سطح معلمان اتفاق افتاده است. شما مي دانيد كه آنها حتي به بچه اجازه بازي كردن يا پوشيدن شورت را نمي دهند. حتي تيم فوتبال عربستان سعودي شورت مي پوشد اما آنگاه در اين مدارس بچه هايي كه مي خواهند فوتبال بازي كنند حق پوشيدن شورت را ندارند. اين كاملاً مضحك است. اما اكنون ما سعي كرده ايم برخي ضوابط را تعيين كنيم كه اين مدارس در نهايت به جاي مدارس ملي به مدارس مذهبي تبديل نشوند. ما آموزش هاي مذهبي كافي را در برنامه هاي درسي گنجانده ايم و ديگر نيازي به طرح «مسايل مذهبي ديگر» وجود ندارد. در خصوص مسأله زبان انگليسي ما دريافتيم كه براي آموزش علوم و رياضيات نيز در زبان مالايايي متون خوبي داريم كه بايد هميشه به روز شود. چرا كه اين يك مسأله ايستا نيست. بنابر اين ، مسأله اين است كه چه كسي بايد اين متون را تهيه كند يا اين كه چه كسي بايد همه اين يافته هاي جديد را به زبان مالايايي ترجمه كند. اين كار ساده اي نيست چرا كه ترجمه سه شرط را لازم دارد، اول بايد مترجم زبان انگليسي را به خوبي بداند، دوم او بايد زبان مالايايي را خوب بداند و سوم اين كه بر موضوع احاطه داشته باشد و متخصص آن باشد و پيدا كردن چنين افرادي كار ساده اي نيست. براي ما آسان تر اين است كه انگليسي را ياد بگيريم و دسترسي فوري به تمامي ادبيات و يافته هاي علمي موجود در زبان انگليسي پيدا كنيم. دليل مطرح كردن زبان انگليسي هم همين است. به علاوه آشنايي كامل با زبان انگليسي از جهت ديگر نيز مهم است. اكنون كارمندان ما در كشور هاي خارج به دليل ندانستن زبان انگليسي قادر به ايفاي يك نقش بين المللي نيستند. با آنكه ما از آنها خواسته ايم تا انگليسي ياد بگيرند اما آنها همچنان به زبان انگليسي بي توجه هستند. چيني ها و هندي ها سه زبان را مي آموزند؛ چيني يا هندي، مالايايي و انگليسي. آنها زبان انگليسي را بسيار بهتر از مالايايي ها صحبت مي كنند، دليلش هم آن است كه بچه هاي مالايايي معتقدند كه اينجا مالزي است و ضرورتي براي يادگيري زبان ديگر وجود ندارد و همين امر آنها را از سرمايه اي كه مي تواند به نفع آنها باشد محروم مي كند. اين وضع بايد تغيير كند و من فكر مي كنم والدين امروزه دريافته اند كه بايد انگليسي را ياد بگيرند. به هرحال در زمانه مدرن هركس بايد حداقل بر دو زبان مسلط باشد، زبان مادري خود و يك زبان ديگر.
* در طول دوران ۲۲ ساله نخست وزيري شما با دو برهه چالش مواجه بوديد: اول در سال ۱۹۸۷ زماني كه رازليق حمزه چالش را عليه شما علم كرد و ديگري در زمان بحران مالي ۱۹۹۷ آيا درست است كه در اين دوران تعداد بسيار اندكي در كنار شما باقي ماندند؟
- من فكر مي كنم در سال ۱۹۸۷ من بر حق بودم هرچند كه حزب آمو غيرقانوني اعلام شد. در آن زمان يك انشعاب رخ داد. من فكر مي كنم توانستيم بازسازي آمو را مديريت كنيم و اكثريت را به آن بازگردانيم ،به طوري كه در انتخابات سال هاي ۱۹۹۱ و ۱۹۹۵ ما با يك اكثريت بالاتري پيروز شديم. اگرچه تعداد اندكي مخالف من بودند اما اكثريت با من همراه بود. در مورد بحران پولي مسئولان دچار اشتباه شدند بنابر اين من مجبور بودم با گروه كوچكي كار كنم. پس از آن كه قادر شدم كساني را كه متقاعد نشده بودند متقاعد كنم كه تثبيت نرخ ارز و كنترل حركت سرمايه به اعتبار و اقتصاد مالزي ضربه نخواهد زد مجبور بودم در چارچوب آن گروه كوچك تصميم بگيرم. اما من به هرحال تعداد زيادي از آنها را متقاعد كردم و در نهايت اين گروه كوچك (شوراي ملي اقدام اقتصادي) با من موافق شد و توانستيم برغم مخالفت هايي كه منجر به استعفاي رئيس كل بانك مركزي و معاون او گرديد، اين برنامه ها را اجرا كنيم. به هر حال ما به جلو رفتيم. وقتي اين تصميمات جواب داد آنگاه ديگران نيز بار ديگر به شيوه كار ما انديشيدند.
* آيا شما در آن بالا احساس تنهايي هم مي كنيد؟
- كاملاً، بسياري موارد من احساس تنهايي مي كنم زيرا به چيزهايي كه متعارف نيست مي انديشم. من معمولاً درباره اين موضوع زيادي صحبت نمي كنم. وقتي من نخست وزير شدم از خود پرسيدم آيا بايد همه كارهايي كه انجام مي دهم مورد ارزيابي قرار دهيم تا ببينيم آيا آنها كارهاي درست است كه انجام مي شود و آيا نتيجه دارد يا نه. اگر آنها نتيجه ندارد ما بايد آنها را تغيير دهيم. اگر نتيجه اي از آن حاصل مي شود بايد ببينيم چگونه مي توانيم آن را بهبود بخشيم و در اين مسير ما خيلي چيزها را تغيير داديم. به عنوان نمونه، قبل از آن كه دولت تصميم به عدم همكاري با بخش خصوصي بگيرد ما اين سياست را ارزيابي كرديم و دريافتيم كه اين سياست كارآمد نيست. سپس قانون ثبت شركت هاي مالزي را تصويب كرديم پس از آن به ارزيابي عملكرد دستگاه هاي دولتي پرداختيم. ما سعي كرديم تا دستگاه هاي دولتي را بهبود بخشيم. به عنوان مثال شركت هاي دولتي عملكرد خوبي نداشتند ما تصميم گرفتيم تا آنها را خصوصي مي كنيم. در اين مسير مسايل غير متعارف زيادي مطرح شد به طوري كه برخي موارد ما در رأس بسياري از كشورها قرار مي گرفتيم. خصوصي سازي در مالزي پيش از هر كشور ديگر آغاز شد، به طوريكه ما در ميان اولين كشورهايي كه به سمت خصوصي سازي مي رفتند قرار داشتيم اگرچه اولين مورد خصوصي سازي جهان نبوديم. اين شيوه اي كه ما كار را انجام مي دهيم، البته ديگران برخي موارد ترديد دارند كه آيا مي توانيم كار را انجام دهيم يا نه. بنابر اين در  آن زمان ممكن است اندكي احساس تنهايي كنيم ، اما در نهايت ما مردم را با خود همراه مي كنيم.
* انتخابات در راه است. همچون انتخابات قبلي چهره  هاي جديدي مطرح خواهند شد. توصيه شما به نامزدهاي احتمالي و آنهايي كه انتخاب نخواهند شد، چيست؟
- من قبل از اين كه بخواهم در زمان كناره گيري به آنها توصيه داشته باشم معذور بودم، چرا كه آنها مي توانستند برگردند و بگويند «شما چطور؟» چرا شما كناره گيري نكرده ايد؟ اما اكنون من كناره گيري كرده ام و مي توانم به آنها بگويم «شما فقط براي همين مدت مي توانيد در قدرت باقي بمانيد.» شما براي ابد و تا زمان مرگ نمي توانيد در قدرت بمانيد. شما بايد به ديگران فرصت دهيد. اكنون زمان ورود آنها و نه خروجشان از قدرت است بنابر اين بايد به نامزدهاي جديد كمك كرد تا پيروز شوند. اين چيزي كه من فكر مي كنم همه بايد انجام دهند و من آن را انجام خواهم داد. من بايد به انتخابات كمك كنم هرچند من يك نامزد نيستم. من نامزد انتخابات نخواهم بود.
* تعدادي از مقامات عالي رتبه كه همزمان با شما كار را شروع كرده اند هنوز سخني از برنامه بازنشستگي خود به ميان نياورده اند. توصيه شما به آنها چيست؟
- اين به خودشان مربوط است. من معتقدم كه آدم پس از مدتي فرسوده و خسته مي شود. به طوري كه كارايي اش همچون نسل جوان نيست. من پس از اين كه تون حسين تصميم به كناره گيري گرفت توانستم نخست وزير شوم. اگر او كناره گيري نكرده بود من نمي توانستم رو بيايم. اگر او كناره گيري نكرده بود من فرصتي براي انجام كار نداشتم. بنابر اين حتي اگر شما خوب كار كرده باشيد بايد آماده پذيرش اين امر باشيد كه كس ديگري ممكن است بهتر از شما عمل كند.
* واكنش مالزيايي ها در سراسر جهان نسبت به بازنشستگي شما همانطوري كه خودتان اخيراً در آمريكا و موناكو و داخل كشور شاهد بوديد خيلي احساسي است و مردم وقتي به رفتن شما مي انديشند گريه شان مي گيرد. اگر شما يك آرزو و يا رؤيا براي مالزي داشته باشيد آن چيست؟
فرض كنيد كه مردم مرا بشناسند يا در كل فراموش كنند اين فرقي ندارد اما فكر مي كنم بهترين چيزي كه آنها مي توانند انجام دهند ساختن يك مالزي موفق با همكاري دولت و نيز بهره مندي صحيح از فرصت هايي كه فرا روي آنها قرار دارد است. وقتي كار خصوصي مي كنند خوب كار كنند، وقتي در دولت هستند بايد بسيار زياد كار كنند تا نتايج خوب حاصل شود. من فكر مي كنم ما بايد آنچه به جامعه مديون هستيم را انجام دهيم.

نگاه
دو مرد مالزيايي
جمعه گذشته براي مالزيايي ها روزي تاريخي بود. زيرا ماهاتير محمد كه جهانيان از او سيماي نخست وزير مادام العمر مالزي ، ترسيم كرده بودند درست در روزي كه وعده كرده بود ،قدرت را به احمد بداوي معاون خود واگذار كرد. تاثير رفتار ماهاتير محمد بر مردم اين كشور كه تا يك سال پيش بسياري از آنها در شمار مخالفانش بودند، چنان زياد بود كه در هفته هاي اخير بارها در برابر كاخ نخست وزيري و خانه ماهاتير محمد اجتماع كردند و از او خواستند، قدرت را ترك نكند. جانشين ماهاتير محمد نيز در شروع كار رفتاري مانند يك سال اخير سلف خود را بروز داده است. او پريروز از هوادارانش و ساير مردم مالزي خواست خود را براي انتخابات آماده كنند كه اگر قرار است او در قدرت بماند اين كار به شيوه دمكراتيك باشد.
نگاهي به زندگي سياسي اين دو دولتمرد مالزيايي علت اين رفتار آنها را تا حدودي روشن مي كند. نظامي كه ماهاتير محمد بنا نهاد مجموعه اي از نيكي هاي اقتصادي و كاستي هاي سياسي- اجتماعي را يكجا در خود داشت ،اما مردم مالزي به پاس كاميابي هاي اقتصادي او كژ راهه هاي ديگرش را به او بخشيدند. محمد بداوي تاكنون نزد مردم محترم بوده است و هنوز مجالي براي نشان دادن «چهره در قدرت» از خود نيافته است.
ايرنا درباره پيشينه ماهاتير محمد و احمد بداوي اينگونه گزارش داد: 
ماهاتير محمد در حالي  از سمت  نخست  وزيري  مالزي  كناره گيري  كرد كه  اين  كشور طي سال هاي  اخير به  عنوان  الگويي  از يك  كشور موفق  همراه  با توسعه  سريع  اقتصادي  در منطقه  جنوب  شرق  آسيا مطرح  بوده  است .
همراه  با تلاش  ماهاتير براي  توسعه  كشور، بسياري  از جنبه هاي  اجتماعي  و محيطي  آن گونه  كه  بايد، از سوي  وي  طي  اين  دوران  مورد توجه  كافي  قرار نگرفته و گاهي  حتي  مورد بي توجهي  قرار گرفته  است .
آمارها نشان  مي دهد كه  همراه  با رشد و توسعه  اقتصادي  در مالزي ، فساد، انحطاط اخلاقي ، ارتكاب  جرايم  و اعتياد به  مواد مخدر در اين  كشور نيز با رشد فزاينده اي  روبه  رو بوده  است .
در اين  ميان ، عدم  توجه  كافي  مسئولين  مالزي  به  محيط زيست  و پيشگيري  از بلاياي  طبيعي  از جمله  جاري  شدن  سيل  بواسطه  بارش  باران هاي  موسمي و آلودگي آب  و هوا در نقاط مختلف  اين  كشور را نيز نبايد از نظر دور داشت .
اگر از بيان  كوتاهي  مسئولان  مالزي  در پيشگيري  از جرايم  و آلودگي هاي  زيست  محيطي  بگذريم  از نابرابري هاي  موجود اقتصادي  و اجتماعي  در ميان  طبقات  گوناگون  مردم  اين  كشور نمي توان  چشم پوشي  كرد.
درست  است  كه  طي  سال هاي  اخير درآمد مردم  مالزي  افزايش  يافته  و معضل  فقر تا حدودي  در اين  كشور رفع  شده  اما نابرابري هاي  موجود اجتماعي  - اقتصادي  در بين  طبقات  مختلف  مردم  همچنان  فرصت هاي  نابرابري  را براي  آنان  پديد مي آورد.
به  طور حتم  فاصله  طبقاتي  موجود در مالزي  با تلاش  بيشتر ماهاتير محمد به رفع  مشكلات  اجتماعي ، آموزشي ، بهداشتي ، خانه سازي  و حمل  و نقل  عمومي  و صرف  بيشتر ثروت هاي  كشور مي توانست  از اين  ميزان  فعلي  كمتر باشد.
ماهاتير محمد ۲۲ سال  پيش  نخست  وزيري  مالزي  را با ديدگاه  تمركز قدرت  دردست  گرفت  و از اين  تفكر خود براي  تسلط بر امور كشور بهره  برد.
شخصيت ، منش  و مشي  ماهاتير محمد مجموعه  چند وجهي  بوده  است ، در عين دارا بودن  ويژگي هاي  رهبري  مدبرانه  و قاطع  به  ويژه  در رويارويي  با مسايل ملي ،در پاره اي  از مسايل  بسيار احساساتي ، مهربان  و ياري دهنده  عمل  مي كرده  است .
اقشار گوناگون  مردم  مالزي  طي  ماه هاي  آخر نخست  وزيري  ماهاتير محمد با حضور در دفتر وي  احساسات  قدرشناسانه  خود را به  وي  ابراز داشتند.
مردم  مالزي  به  دليل  تلاش هاي  وي  طي  عهده  داري  مقام  نخست  وزيري  اين  كشور كه  در توسعه  و ترقي  آن سهم  بسزايي  داشت  خود را مديون  وي  مي دانند و هرگز او را فراموش  نخواهند كرد.
علت  محبت  و قدرشناسي  عمومي  نسبت  به  ماهاتير محمد آن است  كه  مردم  مالزي  به  خوبي  براين  حقيقت  واقف اند كه  وي  براي  قرار دادن  اين  كشور روي  نقشه جهان  و مطرح  كردن  آن به  عنوان  كشوري  «در حال  توسعه  سريع » تلاش  بسيار كرده  است .
گر چه  دوران  نخست  وزيري  ماهاتير محمد به  پايان  رسيد اما ديدگاه ها، نظرات ،  انديشه ها و آرمانهاي  وي  هرگز از اذهان  مردم  و خط مشي  دولتمندان  اين  سرزمين  پاك  نخواهد شد.
عبدالله  احمد بداوي  نخست  وزير جديد مالزي  بيش  از ۳۰ سال  است كه  به  كار دولتي  مشغول  است .
وي  كه  روز جمعه  به  عنوان  پنجمين  نخست  وزير مالزي  سوگند ياد كرد ،از شهرت  خوبي  در ميان  مردم  اين  كشور برخوردار است  به  طوري  كه  وي  را «آقاي  شفاف  و روشن »، «آقاي  درستكار» و مانند آن مي نامند.اين  القاب  اشاره  به  آن دارد كه  مردم  مالزي  وي  را آدمي سالم  و درستكار و به  دور از فساد مالي  و اخلاقي  مي شناسند.وي  در سال  ۱۹۷۸ به  دبيري  پارلمان  فدرال  مالزي  برگزيده  شد و در سال  ۱۹۸۱از سوي  «ماهاتير محمد» كه  تازه  به  مقام  نخست  وزيري  دست  يافته  بود به عنوان  مشاور در كابينه  مالزي  انتخاب  شد كه  از آن به  عنوان  سريع ترين  ارتقاي  مقام  وي  ياد مي شود.ماهاتير در سال  ۱۹۸۷ به  تغيير در كابينه  خود پرداخت  و «عبدالله » را كه با برخي  ديگر از سران  آمنو با سياست هاي  وي  مخالفت  كرده  بودند از مقام  خود كنار گذاشت  و از اينرو موقعيت  سياسي  وي  به  خطر افتاد.به  اين  ترتيب  «عبدالله » ۴۶ ماه  از سياست  كنار ماند كه  خود از آن به  عنوان  «دوران  سخت  به  سختي  دوران  اشغال  مالزي  از سوي  ژاپن » نام  برده  است .در سال  ۱۹۹۰ در انتخابات  آمنو وي  به  عنوان  معاون  كل  آمنو منصوب  شد و يك  سال  بعد ماهاتير دوباره  وي  را وارد كابينه  خود كرد و به  عنوان  وزير امور خارجه  در كابينه  خود به  كار گمارد و تا سال  ۱۹۹۸ كه  به  مقام  معاون  نخست  وزير مالزي  برگزيده  شد عهده دار اين  مقام  بود.
عبدالله  به  جاي  انور ابراهيم  معاون  وقت  ماهاتير كه  هم  اكنون  به  جرم فساد اخلاقي  و مالي  در زندان  است  ،جانشين  وي  شد.
برخي  از صاحبنظران  اين  مسئله  را چالشي  ميان  اين  دو هم  حزبي  قديمي مي دانند. زيرا انور در نبرد انتخاباتي  آمنو در سال  ۱۹۸۷ توانست  عبدالله  را شكست  دهد و به  عنوان  رئيس  آمنو در پينانگ  برگزيده  شود.همچنين  بسياري  از صاحب  نظران  سياسي  در اين  كه  عبدالله  بتواند مانند ماهاتير عهده  دار امور مالزي  در شرايط حساس  كنوني  جهان  باشد ترديد دارند زيرا عبدالله  احمد بداوي  بيشتر دنباله  رو سياست هاي  ماهاتير بوده  است  و از خود نظريه اي  نوين  بروز نداده  است .وي  در اوايل  سال  ۲۰۰۴ بايد در برابر نامزدهاي  رقيب  خود از حزب  اسلامي  مالزي  (پاس ) قد علم  كند كه  از حمايت  گسترده  روستاييان  مالزي  به  ويژه  در دو ايالت  ترنگانو و كلانتان  برخوردار هستند.موضوع  ديگر آن كه  عبدالله  احمد بداوي  داراي  كاريزماي  ماهاتير نيست و از اين  رو نه  تنها نمي تواند برخلاف  ماهاتير به انتقاد شديد از قوم  مالايي  در اين  كشور بپردازد بلكه  ديگر سياستمداران  از وي  انتظار دارند كه وي  به  تقويت  و دادن  امتيازات  بيشتر به  اين  قوم  بپردازد كه  اين  خوشايند چيني تباران  و هندي  تباران  مالزي  كه  در مجموع  ۳۵ درصد از جمعيت  ۲۴ ميليوني  مالزي  را به  خود اختصاص  مي دهند، نخواهد بود.در عين  حال  بسياري  ديگر بر اين  باورند كه  ماهاتير نيز در سال هاي  نخست دوران  نخست  وزيري  خود از قدرت  و كفايت  كافي  برخوردار نبود اما بعد از آن به  ماهاتير كنوني  تبديل  شد.با اين  استدلال  بايد ديد كه  بداوي  چگونه  مي تواند مالزي  را كه  يكي  از ثروتمندترين  كشورهاي  جنوب  شرق  آسيا است  در بحران  سياسي  و اقتصادي  رهبري  كند.

اشتباه مرگبار(بخش پاياني )
... و انفجار بزرگ
عباس لقماني
محمد عطا در يك چت اينترنتي با رمزي بن الشيب تماس مي گيرد. او خود را به عنوان يك آلماني معرفي مي كند كه نامزدش خيال دارد به عنوان يك دانشجوي ميهمان در آمريكا تحصيل كند. او مي نويسد: سلام چيني حالت چطور است، او به آلماني مي نويسد و رمزي را كه قبلاً با هم هماهنگ كرده بودند به كار مي گيرد. او در ادامه مي نويسد، همان گونه كه مي داني و دفعه پيش هم گفتم قرار است ترم اول، سه هفته ديگر شروع شود. چيزي كه تغيير نكرده است، همه چيز مرتب است، ما اميد و آرزوهاي زيادي داريم. دو مدرسه عالي و دو دانشگاه در نظر است. همه چيز اميدوارم طبق نقشه پيش رود .حتماً امسال تابستان گرمي در پيش خواهيم داشت.
من اصلاً مايل نيستم با تو در مورد موضوعات پيش پا افتاده صحبت كنم و «نوزده» واحد براي تحصيلات مخصوص و چهار تأييديه براي اين منظور احتياج داريم. موضوعي است كه عطا آن را گوشزد مي كند. بررسي اين چت نشان مي دهد كه چهار كماندوي انتحاري در آن هنگام كامل شده بودند و تعداد آنها نيز ۱۹ نفر بود.
نيويورك -۲۹ آگوست ۲۰۰۱
اف بي آي به شدت دنبال خالد است. آنها تازه از مركز سيا در لانگ لي  اطلاع يافته بودند كه نواف هم در آمريكاست. علاوه بر آن مأموران سيا فهميده بودند كه خالد در هنگام دومين سفرش به آمريكا هتل ماريوت در نيويورك را به عنوان محل اقامت خود اعلام كرده است. در اين صبح دفتر اف بي آي در نيويورك كاملاً در جريان اطلاعاتي كه در مركز اف بي آي در واشنگتن موجود است قرار مي گيرد. مأمورين دستور مي گيرند به هر طريقي كه صلاح مي دانند اين تروريست ها را پيدا كنند. هتل زنجيره اي ماريوت شعبه هاي مختلفي در منهتن دارد. آنها متوجه مي شوند كه در هيچكدام از اين هتل ها هرگز شخصي با اين نام وارد نشده است. اين كه ممكن است او با نام ديگري وارد شده باشد را مأموران چندان موجه نمي دانند و اطمينان داشتند كه او با نام اصلي اش به آمريكا سفر كرده است. مأموران اف بي آي تصميم گرفتند كه از هيچ كاري فروگذاري نكنند و خواستار كمك از واشنگتن شدند. ولي مركز اين كمك را رد كرد. به عقيده آنها جستجو براي يافتن خالد فقط به دليل شواهد بود و قضات اف بي آي عقيده داشتند كه فقط با داشتن شواهد نمي توان دست به چنين كاري زد. قانون كاملاً حدفاصل بين كارهاي جاسوسي و كارهاي پليسي را مشخص كرده است. مأموران اف بي آي نيويورك اين موضوع را اصلاً نمي توانستند درك كنند. اين كه سيا آنها را خيلي دير در جريان گذاشته بود و مدتها پس از اين كه خالد به آمريكا وارد شده بود آنها را مطلع كرده بود. براي آنها خود به اندازه كافي تعجب آور بود. اكنون حتي اف بي آي اجازه نداشت در جستجوي مردي باشد كه در حمله كشتي آمريكايي در يمن دخيل بود و حالا آزادانه در آمريكا مي گشت. يكي از كارمندان نااميدانه در پست الكترونيكي به مركز اف بي آي نوشت: روزي شخصي كشته خواهد شد چه قانون بخواهد چه نخواهد و افكار عمومي آن روز اين موضوع را درك نخواهد كرد كه چرا ما آن گونه كه بايد و شايد با تمام امكانات جلو آن را نگرفته ايم؛ فقط اميدوارم كه شوراي قضات آن موقع هم پشت حرف خودش بايستد، به خصوص آنجايي كه امنيت ما توسط اسامه بن لادن تهديد مي شود.
واشنگتن- چهارم سپتامبر ۲۰۰۱
ديك چني معاون رئيس جمهوري آمريكا، كاندوليزا رايس، مشاور امنيت ملي بوش و افراد ديگر كميته امنيت ملي با هم ملاقات مي كنند. برنامه ملاقات آنها گفتگو در مورد القاعده و افغانستان است. ولي پيش از آن كه آنها به اين دو موضوع بپردازند. هشت موضوع ديگر نيز وجود دارد كه مورد توجه آنهاست.
لانگ لي- ويرجينيا- چهارم سپتامبر ۲۰۰۱
سيا اكنون علاقه دارد كه بيشتر در مورد جريان ذكريا موسوي با اطلاع شود. موسوي كه تبعه فرانسه است، در ميناپوليس به علت يك خلاف كاري در رواديد بازداشت شده است، هنگامي كه او بدون داشتن هيچگونه تعليماتي براي آموزش در شبيه ساز بوئينگ خود را معرفي كرده بود، موضوع رواديد او برملا شد. چيزي كه بيشتر از همه مأموران سيا را به شك انداخته بود اين بود كه موسوي براي معلم پرواز خود مسلمان بودنش را كتمان كرده بود و از همه مهمتر اين كه در شبيه ساز فقط مايل بود فاصله بين فرودگاه هيترو لندن و نيويورك را تعليم ببيند.
مأمور سيا اطلاع داده بود كه اين شخص احتمالاً يك هواپيما  رباست و حتي براي اطمينان در مورد موسوي اين موضوع را به تمام دفاتر سيا نيز اطلاع داده بود. در نامه اي كه سيا فرستاده بود عنوان شده بود كه هواپيمارباها در حال تنظيم برنامه اي براي ربودن هواپيما هستند و به نظر مي رسد كه آنها در نظر دارند هواپيماهايي را كه در مسير اروپا به آمريكا هستند تحت كنترل خود درآورند.
000526.jpg

مريلند- دهم سپتامبر ۲۰۰۱
در مركز آژانس امنيت ملي (سيا) كمي دورتر از واشنگتن تمام دستگاه ها با قدرت كامل مشغول كارند. به وسيله ماهواره و پست هاي شنود در تمام دنيا در هر ساعت دو ميليون تلفن و پست الكترونيكي كنترل مي شود. در بين اين شنودها گفت و گوهاي دو مرد از افغانستان و عربستان سعودي نيز وجود دارد و شنيده مي شود كه آنها مي گويند فردا روز موعود است و آن ديگري تكرار مي كند برنامه فردا شروع مي شود. اين گفتگو به زبان عربي است؛ هنگامي كه اين گفتگو ترجمه مي شود چند روزي از نابودي برج هاي مركز تجارت جهاني گذشته است و سه هزار و شصت و شش انسان در نيويورك، واشنگتن و پنسيلوانيا بر اثر بزرگترين حمله تروريستي به آمريكا جان خود را از دست داده اند.

سياست
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |