سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۵۵
دكه داران
ضميمه ها تعطيل بايد گردد
001438.jpg
سهيلا بيگلرخاني 
آدم از كت و كول مي افتد اگر بخواهد اين تعداد لا يي را لا ي اين تعداد روزنامه بزند . ايرانشهر به سهم خود از دكه داران عزيز عذرمي خواهد
وقتي قرار شد دكه  داران از مطالبات خود به مسوولا ن امر عريضه اي بنويسند، يكي از اين مطالبات درخواست دكه داران براي جمع آوري لايي ها و ضميمه هاي روزنامه همشهري بود.
چرا؟
گزارش را بخوانيد.
براي آنها اين كالا هم مثل كالاهاي ديگر مي ماند. مهم اين است، در قبال زحمت خريد و فروش آن، چقدر سود كسب كنند. شايد به همين دليل يكي از آنان بلافاصله به پرسشم پاسخ مي دهد: «سود كم، زحمت زياد»! براي اين فروشندگان كالاي فرهنگي، عرضه تنقلات و سيگار در دكه هاي روزنامه فروشي بيشتر صرف مي كند.
با اين حال آنان نيز مانند تمام آدم هاي مرتبط با روزنامه به شكلي با اين كالا عجين شده اند كه گريزي از آن نمي شناسند.
درست همين ۱۲ سال قبل بود كه همشهري در ميان همتاهاي نه چندان پرتعداد خود پا به  عرصه گذاشت. اين طفل نو رسيده از همان اوايل تولد توانست همتاهاي پر سابقه خود را كنار زده و با رنگ و بوي تازه خود مقام اول را بر پيشخوان دكه ها كسب كند.
اكنون كمتر دكه روزنامه فروشي را مي توان يافت كه شمارگان فروش روزنامه همشهري در آن كمتر از ۴۰۰ عدد باشد. با اين همه بيشتر خريداران روزنامه مي دانند، روز از نيمه نگذشته، در مقابل تقاضاي خريد خود، پاسخ «نه» از دكه داران خواهند شنيد.
به گفته اغلب دكه داران تمام همشهري هاي آنان تا پيش از ظهر به فروش مي رسد.
تاييد اين محبوبيت بين خوانندگان برايمان خوشايند است، همانگونه كه گله مندي دكه داران تلخ.
«لايي زدن روزنامه همشهري هر روز از ساعت ۵ صبح تا ۸ صبح وقت ما را مي گيرد. به خاطر اينكه تعداد صفحات لايي و ويژه نامه هاي آن زياد است.»
اين را علي خليلي دكه دار ميدان ونك مي گويد.
به اعتقاد او همشهري زحمت زياد و سود كم دارد. چون: «درصد حاصل از فروش روزنامه كم است، با اينكه زحمت و زمان لايي زدن آن از بقيه روزنامه ها بيشتر است. كاش چاپخانه، روزنامه را لايي شده به ما تحويل مي داد. از مبلغ ۴۰ تومان فروش هر روزنامه همشهري ۸ تومان به ما مي رسد، در حالي كه درمورد جام جم ۲۲ تومان از ۴۰ تومان مال ماست.»
خليلي روزانه ۵۰۰ روزنامه همشهري مي فروشد. وقتي از او مي پرسم با وجود اين همه زحمت، چرا مشكل سود كم را نيز بر خود هموار مي كند و هنوز روزنامه همشهري را هم در ميان نشريات گوناگون خود روي پيشخوان مي چيند، بلافاصله پاسخ مي دهد: «فروش خيلي خوبي دارد تا ظهر حتي يك روزنامه همشهري باقي نمي ماند.»
برگشتي؟
«برگشتي ندارد. به غير از يكي دو روزنامه كه به خاطر نقص، جزو ضايعات است، همه ۵۰۰ نسخه آن به فروش مي رسد.»
تعداد بالاي صفحات لايي روزنامه، نخستين گلايه اي است كه از سوي بيشتر دكه داران مورد اشاره قرار مي گيرد. حتي يكي از آنان پيشنهاد مي دهد: «صفحات لايي حذف شود.»
در يك دكه را كه براي ورود مي زنم «سالروز تولد همشهري است، به نظر شما اين روزنامه، چقدر موفق بوده است؟ پيشنهادي داريد؟
ترحم جعفرزاده - دكه دار خيابان ولي عصر- در حالتي بين تعجب و وجد مي گويد: «مگر از ما هم نظر مي خواهيد؟»
براي او جالب است كه روزي خبرنگار روزنامه پرفروش دكه اش به سراغ او بيايد و از او نظر بخواهد. ظهر جمعه است و او سرگرم خوردن نهار ساده اش. برمي خيزد، به احترام.
«خوب است. چه بگويم؟»
به عكس آن ديگري از درصد حاصل از فروش گله اي ندارد، اما صفحات لايي انگار مشكل مشترك همه آنها است. گويي از پيش همه با هم قرار گذاشته اند، اين مشكل را بازگو كنند.
«در اين سرما، صبح مجبورم چند ساعت وقت صرف لايي زدن روزنامه بكنم.»
اندكي  پايين تر هنوز يكي دو قطعه همشهري جمعه روي پيشخوان يكي از دكه ها خودنمايي مي كند. مشتري جواني با ظاهري آراسته، كت و شلوار و پالتو و كراواتي كه ميان پيراهن و كتش خودنمايي مي كند، براي خريد چند نخ سيگار جلوي دكه ايستاده. سيگارها و كبريتش را مي خرد و از جلوي دريچه بريده شده شيشه كه ارتباط فروشنده و خريدار را ميسر مي كند كنار مي رود.
فرصتي فراهم مي آيد كه سرم را تا آنجا كه مي توانم به دريچه نزديك كنم و سوالم را از فروشنده بپرسم.
«جمعه ها فروش كمتر است، اما روزهاي عادي فروش خيلي بالاست.»
اما بيش از تمام نشريات اين دكه، انواع آدامس و سيگار است كه در كوچكترين جاي خالي آن چيده شده.
- چرا تعداد نشريات اينقدر كم است؟
لبخندي تحويلم مي دهد؛ «بايد كاسبي كنيم ديگر.»
عابران متوقف مانده اي كه جلوي پيشخوان دكه و تا چندمتر آن سوتر صف كشيده و با دقت صفحات اول روزنامه ها را مرور مي كنند، از صحنه هايي است كه حداقل يكبار هم كه شده، نظر هر تهراني را به خود جلب كرده است.
با اينكه بعدازظهر جمعه است و يك روز سرد، چند نفر از همان دوستداران مطالعه سرپايي روزنامه ها جلوي اين دكه ايستاده اند. هر چند پيشخوان نشريات آن امروز به همان دو رديف سكوي فلزي جلوي دكه محدود شده است.
حسن زاده در ميدان فاطمي روزنامه فروشي دارد. حجم نشريات دكه او به اندازه اي است كه هر روز چندين متر روزنامه و مجله سمت راست دكه مي چيند.
او از فروش همشهري راضي است، اما عنوان مي كند: «همشهري برگشتي قبول نمي كند. اگر برگشتي قبول مي كرد، تعداد بيشتري روزنامه مي آوردم. چون هر روز كلي متقاضي مراجعه مي كند اما به ظهر نرسيده روزنامه ها تمام مي شود.»
- از تعداد خريداران برآوردي نداريد؟
«معلوم نمي كند، گاهي ۵۰۰ روزنامه مي رود اما گاهي ۵۰ خريدار دست خالي برمي گردد و گاهي ۱۰۰ نفر. اگر برگشتي قبول مي كرد، ۶۰۰ روزنامه  مي آوردم.»
وقتي قرار مي شود در مورد مسائل و مشكلات ديگر بگويد،حكايت «لايي هاي» روزنامه را تكرار مي كند.
اكنون همشهري رده نخست فروش روزنامه را در ميان ديگر روزنامه ها در پايتخت دارد. شايد ۱۲ سال قبل هيچ كدام از دكه داران فكر نمي كردند، روزي اين روزنامه تازه از راه رسيده كه تمام سبك هاي رايج آن زمان را در حرفه روزنامه نگاري درهم شكسته و طرحي نو در انداخته است، تا اين اندازه محبوب مشتري هاي آنان قرار گيرد تا آنجا كه حتي محدوديت توزيع آن در كشور نتوانست آن را از رده اول به پايين بكشد.
آنان با اينكه از زحمت زياد لايي زدن گله مندند، اما خوب مي دانند كه همين ضميمه ها فرصت فروش مناسب روزنامه را فراهم مي آورد. به همين دليل اغلب حاضرند با تمام مشكلات، زحمت زياد و سود كم باز هم همشهري را روي دكه خود داشته باشند.

امان از لا يي ها
001440.jpg
بقيه روزنامه ها آنقدر وقتي نمي گيرند، كافي است دو سه دسته ورق را بگذاري لاي همديگر؛ روزنامه آماده است. اما براي اين يكي وقت و دقت بيشتري لازم است. جوانك، توي دكه پنج شش ستون كاغذي جلويش درست كرده و از هر كدام يكي بر مي دارد. مي چيندشان كنار هم و مجموعه را مي گذارد لاي صفحات اصلي. از اين محصول نهايي هم چهار پنج تا بيشتر ندارد. مشتري ها پشت سر هم از راه مي رسند و روزنامه را مي برند. ساعت هشت صبح است و موج جديد مشتري ها ظرف چند دقيقه اين ذخيره كوچك را هم از چنگش در مي آورند. جوانك نگاهي به ستون هاي كاغذي مقابلش مي كند، دست هايش را كه نيم ساعتي است مدام در حال كار بودند بالا مي برد تا كش و قوسي به بدنش بدهد. در همين لحظه دست دختري كه يك سكه ده توماني، يك پنج توماني و يك بيست و پنج توماني را نگه داشته، وارد دكه مي شود «آقا، يك همشهري.» جوانك، اين بار با توجه و دقت بيشتر، خط توليدش را راه مي اندازد. ظرف چند ثانيه، يك روزنامه كامل، توي دست هاي دختر است. يك همشهري.

همشهري رسانه اي ملي
001448.jpg
فريدون صديقي- روزنامه نگار و مدرس ارتباطات 
به مناسبت دوازدهمين سالگرد انتشار روزنامه همشهري، بر آن شديم تا از نظرات تعدادي از اساتيد و صاحب نظران اين عرصه درباره اين روزنامه آگاه شويم. فريدون صديقي روزنامه نگار و مدرس ارتباطات ابتدا همشهري را ارزيابي اي كلي مي كند و معتقد است: «روزنامه همشهري به عنوان يك پديده رسانه اي، بيشترين تاثير را در طول انتشار خود بر جامعه رسانه هاي مكتوب برجاي گذاشته است. از دلايل اين تاثير مي توان به:  الف) نخست انتشار رنگي ب) كوچك كردن قطع براي امكان مطالعه سهل تر ج) «زوم» كردن بر جغرافياي اجتماعي و زيستي مخاطب يعني محيط زيست ؛ از خانه تا كوچه و از كوچه تا خيابان و تنفس هواي سبز د) نتيجه اين زاويه ديد و پرداخت، سوق دادن عادت مخاطب ايراني از بعدازظهر خواني روزنامه ها به صبح خواني بود و شگفتي بزرگ همشهري در همين اتفاق است. همشهري در ادامه انتشار صاحب ضمائم متعدد و مناسبتي هم شد كه هركدام در نوع خود بديع بودند و جريان ساز. مثل خود روزنامه كه اولين دنباله مستقل خود را باعث شد، انتشار روزنامه ايران. قطع فعلي و رنگ آميزي اكثر روزنامه ها متاثر از همشهري است.» همشهري هميشه سعي داشته روزنامه اي اجتماعي و قدرتمند باشد. آيا توانسته به چنين هدفي، جامه عمل بپوشاند؟ صديقي در پاسخ به اين سوال مي گويد: «بله. اجتماعي بودن رسانه تابعي از رفتار، حدود و مرزهاي شهروندي است. انتظار از يك روزنامه شهروندي مي بايد متاثر از رفتارمدني و نهادهاي اجتماعي باشد. به همين دليل به گمان من روزنامه همشهري كاملا اجتماعي بوده و هست. اين بدان معنا نيست كه اجتماع، هواي سبز جامعه و... نيازهاي يك شهروند را فارغ از بحث ها و مطالب اقتصادي و فرهنگي كند.»
در بسياري از كشورهاي بزرگ، يك روزنامه مي تواند نمادي ملي باشد. مثل روزنامه «استاندارد» چاپ آفريقاي جنوبي. آيا همشهري به عنوان يك رسانه مي تواند نماد ملي ايران باشد؟ وي مي گويد: «قطعا و يقينا. اطمينان قاطع دارم كه در بسياري از نشست ها و همايش هابا رويكرد رسانه اي براي خارجي هاي آمده به ايران، به عنوان نماد روزنامه مكتوب، روي ميز است و تورق  شده است. گرچه در سال هاي اخير چند روزنامه ديگر،ا مكان اين را يافته اند كه در كنار همشهري قابل توجه باشند، آن هم از نظر آراستگي و پيراستگي ژورناليستي. در هر حال همشهري بايد روزنامه اي ملي تلقي شود. گرچه به نظر مي رسد كه وزن عمده مخاطبان، تهراني هستند، اما در مجموع آنچه به انتشار مي رسد در هيات روزنامه اي ملي است.»
تغييرات مديريتي چه تاثيري در روند انتشار همشهري دارد. مثبت يا منفي؟
صديقي معتقد است اين مساله مي تواند از دو جنبه مورد بررسي قرار گيرد؛ «شايد اين مساله ضعف باشد و شايد نه.
ضعف است چون نگاه و نگره مديريت رسانه اگر مبتني بر عادت، سليقه و نياز شكل گرفته مخاطب نباشد، روزنامه با ريزش تيراژ و از دست دادن مخاطب روبه رو خواهد شد اما فراموش نكنيم كه روزنامه همشهري، روزنامه ارگان شهرداري است و اعتناي آن نسبت به جامعه شهري و نيازهاي شهروندان مي تواند روزنامه را به تريبون ديدگاه ها و تلقي هاي مديريتي خود تبديل كند. اگر اين ديدگاه كاملا بخشي بوده و باشد طبيعي است كه روزنامه را از روزنامه اي فرابخشي و كلان دور مي كند و آثار اين نوع نگاه موجب ازدست دادن جايگاه رسانه به عنوان رسانه اي ملي خواهد بود. درهرحال هر رسانه اي با مديريت رسانه تعريف مي شود، اين امر بديهي و قطعي است. رسانه ها وابسته به قدرتند كه قدرت ها يا سياسي يا اقتصادي هستند.» و آيا تغييرات كنوني همشهري مثبت بوده است يا نه؟ «بنده اين تغييرات را مي پسندم. همشهري با تغيير مديريت شهري دستخوش تغييرات آرام و نرم شده است. در اين تغييرات تا حدود زيادي شكل و موضوع همشهري گذشته حفظ شده است. اين تغيير گرچه ممكن است گروهي از مخاطبان گذشته را بر جاي گذارد، به احتمال زياد مخاطبان تازه اي فراهم و از آن خود مي كند. به عنوان نمونه ضميمه «ايرانشهر» به نوعي جانشين همشهري سياسي شده است، مخاطب خود را در ميان نسل سومي ها جستجو مي كند. طراحي متفاوت صفحات، مطالب كوتاه، اما با پردازشي تازه و نيز زاويه ديدي متفاوت كه با نثر و ادبيات خاص نسل سومي ها همراه است، مي تواند مخاطبان جديدي را جذب روزنامه همشهري كند.»
عده اي معتقدند سبك نوشتار يك مطبوعه بايد وزين و شكيل باشد. بنابراين اگر در روزنامه اي افراد رو به قالب شكني آورده با سبكي صميمانه تر، مطالب را به طبع برسانند، آن نشريه را وزين نمي دانند. اما فريدون صديقي چنين اعتقادي به ضميمه «ايرانشهر» نداشته و سبك نوشتاري آن را كاملا كارساز مي داند: «خير. چنين نظري درمورد «ايرانشهر» ندارم. نثر و زبان ايرانشهر، بخش وسيعي از جامعه جوان ما كه با آن تكلم دارند را پوشش داده و با آن رابطه دارد. فرهنگ مي سازد كه توجه به اين ادبيات و فرهنگ اجتناب ناپذير است. فراموش نكنيد اين زبان و فرهنگ معنادار با اكثريت نسل جوان امروز رابطه دارد. اين بدان معنا نيست كه اين جمع (ايرانشهر) تنزل خواه و فرومايه هستند؛ اين جمع مخاطباني چون نخبگان دانشگاهي، ورزشكاران، دانشجويان و... را تشكيل مي دهند اما قابل تاكيد مي دانم اين ۸ صفحه هم مي بايست پايبند رسم الخط جاري روزنامه باشد.»

قاضي زاده: همشهري را بايد درك كرد
001450.jpg
علي اكبر قاضي زاده روزنامه نگار كهنه كار عرصه مطبوعات ايران انتشار همشهري در سال ۶۹ را حادثه بزرگي در عالم فرهنگ ارزيابي مي كند.
او از روزهايي ياد مي كند كه آرزو مي كرد در محيط حرفه اي، روزنامه اي منتشر شود كه هر گاه آن را در خارج از كشور در دست مي گيرد بگويد، اين روزنامه ايراني است و اين اتفاق افتاد.
وي مي گويد: وقتي همشهري منتشر شد همه همكاران آن را زير ذره بين گذاشتيم و آخر هم به اين نتيجه رسيديم كه همشهري خط فاصلي است با بقيه تاريخ مطبوعات ما.
براي مردي كه يكي از مشاغل حاشيه اي اش تدريس تاريخ مطبوعات ايران است، همشهري نشريه اي است كه جاي خالي يك روزنامه حرفه اي را پر كرده است.
وي مي گويد: براي ما كه دغدغه روزنامه نگاري حرفه اي داشتيم اين فرصت مغتنم بود.
وي همچنين ادامه مي دهد: خودكفايي اين روزنامه كه از شرايط يك روزنامه حرفه اي است مي تواند ساير عيوب اين روزنامه را تحت الشعاع قرار دهد. همشهري حتي بدون اتكا به دولت نيز مي تواند روزنامه را بچرخاند.
وي خود را يكي از خوانندگان پروپاقرص روزنامه مي داند و مي گويد: حتي اين روزنامه را خودم تهيه مي كنم.
البته در مورد ايرادات روزنامه همشهري مي گويد كه بايد روزنامه اي مثل همشهري را درك كرد.
به اعتقاد وي، ما در پاريس يا استكهلم روزنامه نگاري نمي كنيم ما در ايران با فضاهاي محدود و خاص خود قلم مي زنيم و اگر ايرادي باشد ايراد حرفه اي نيست، بلكه از بيرون به درون تحميل شده است.
وي انتشار ضميمه هايي چون، ايرانشهر، دوچرخه و همشهري تهران و ساير ويژه نامه ها را از نقاط قوت اين روزنامه مي داند كه مورد الگوي ساير روزنامه ها نيز قرار گرفته است.

قندي: نقطه عطف
001514.jpg
براي كسي كه تمام موهايش را در آسياب مطبوعات سفيد كرده، قضاوت صحيح در مورد يك روزنامه كار بسيار آساني است. حسين قندي روزنامه نگار و مدرس دانشگاه، انتشار روزنامه همشهري را نقطه عطفي در تاريخ مطبوعات ايران مي داند. وي معتقد است در سال هاي قبل از آن تمام نشريات بر محور مسائل سياسي منتشر مي شدند اما روزنامه همشهري اولين روزنامه اجتماعي با نگاه مدني به مسائل بود كه بعد از انقلاب شكل گرفت.
اين روزنامه نگار از روزهاي اوليه انتشار همشهري مي گويد: با صفحات تمام رنگي و شكل و شمايل متفاوت، كه بسياري فقط براي پز دادن و به اصطلاح بالا بردن پرستيژ، آن را دست مي گرفتند.
قندي حيات همشهري را به سه دوره تقسيم مي كند.
دوره اول از بدو شكل گيري آغاز مي شود كه مدت كوتاهي به مباحث سياسي اهميت ويژه اي مي داد، در دوره دوم با محوريت مباحث اجتماعي و پرداختن به محور انديشه و بعضا ختم شدن به ايسم هاي سياسي، روزنامه منتشر شد، و در دوره سوم كه طولاني ترين زمان حيات همشهري را به خود اختصاص داد نيروهاي باتجربه و جوان به خدمت گرفته شدند. بخش آگهي ها تقويت شد و اطلاع رساني در زمينه نيازمندي ها ابعاد گسترده اي به خود گرفت.
به گفته قندي اين روزنامه توانست از تيمي قوي براي افزايش سوددهي روزنامه بهره مندشده و از سوبسيدهاي دولتي خودكفا شود.
اين روزنامه نگار معتقد است كه هر موسسه فرهنگي و انتشاراتي، زماني موفق است كه مانند تمام روزنامه هاي موفق دنيا به سوددهي برسد و همشهري اين كار را كرد كه در كشور استثنا بود.
وي انتشار ضميمه هاي مختلف را نيز از ديگر اقدامات حرفه اي اين روزنامه ارزيابي كرد و گفت: زماني كه اين روزنامه به صورت سراسري منتشر مي شد ضمائم محلي نيز چاپ مي شد كه روزنامه را از دايره تهران خارج كرده و آن را براي تمام شهرهاي ايران خواندني مي كرد و مخاطبين خود را گسترش داد.
در بخش آگهي ها نيز همشهري توانست با كار حرفه اي، آگهي ها را به خود جلب كرده و گام هاي بلند خود را به سوي خودكفايي بردارد. قندي انتقاداتي را نيز متوجه روزنامه مي داند. به اعتقاد وي اخبار همشهري يك سويه و صرفا در جهت تبليغ شهرداري است.
آنچه مسلم است شهر پر از اشكال است و بايد توسط ارگاني كه متعلق به شهرداري است مطرح شود.
اما ويژه نامه ها و ضميمه ها كاملا موفق بوده است.

اولين سرمقاله
001442.jpg
اولين سرمقاله همشهري با عنوان چرا همشهري، درتاريخ ۲۴ آذر ۱۳۷۱ منتشر و در شماره ۱۰۰ تجديد چاپ شد.
در اين يادداشت كه بدون نام نويسنده، به زيور طبع آراسته شده به دلايل و انگيزه هاي لزوم انتشار همشهري اشاره شده است. جالب است بدانيد اين سرمقاله كه حدود نيم صفحه فعلي حجم دارد در شماره ۱۰۰ همشهري تجديد چاپ شده است. «ايرانشهر» نيز قصد داشت اين سرمقاله را براي بار سوم منتشر كند، اما اين پيشنهاد مورد تصويب دبير ضميمه قرار نگرفت. نكته اي ديگر اين است كه انتشار همشهري مقارن است با ولا دت حضرت زهرا(ع) بانوي بزرگ اسلا م و روز زن .آيا نتيجه خاصي مي گيريد .

اولين عكس متفاوت
001444.jpg
البته تماشاي صفحه اول همشهري در اين قطع كوچك كار دشواري است، اما از باب يادآروي، خدمتتان عرض مي كنيم.
عكس اول اين شماره فواره ايست در ميدان آرژانتين كه در اثر سرما يخ بسته، در شرح عكس نيز به اين اشاره؛ كه اين فواره ايست كه سرنگون نشده.
اين عكس از آن جهت حائز اهميت است كه در آن روزها - سال ۱۳۷۱- اصولا انتشار عكس غيرسياسي در صفحه اول كار مرسومي به شمار نمي رفت و اين يك نوآوري بود؛ آنچه كه به متفاوت بودن همشهري كمك كرد.

يك شماره ويژه
001446.jpg
و اين شماره ويژه ايست. تا اين روز، همشهري هنوز يك روزنامه پنج توماني رنگي دلنشين بود،  اما از تصادف دلخراش يك ميني بوس در ولنجك، اين روزنامه رنگي، پيله خود را شكافت و قدرت خود را درعرصه شهري نيز نشان داد.
فرداي واقعه خوانندگان همشهري گزارش كامل حادثه، عكس قربانيان، تحليل كارشناسي و حتي نامه نگاري هاي روز قبل را ديدند و اين يك سنت شكني ديگر بود؛ اينكه تيتر اول يك روزنامه مي تواند سياسي نباشد. گفته مي شود اين شماره همشهري در تهران بارها كپي شد و دست به دست گشت.
بله روزنامه نگاري حرفه جذابي است.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
سالگرد
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  در شهر  |  سالگرد  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |