دوشنبه ۱ دي ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۵۹- Dec,22, 2003
درون پناهگاه صدام
002500.jpg
كاپيتان «دزموند بيلي» سعي مي كند هيجان زده نشود. نيروهاي لشكر چهارم شناسايي تحت فرماندهي او در چندين عمليات مشترك با نيروهاي ويژه شركت كرده بودند اما بدون نتيجه و دست خالي بازگشته بودند. اما شنبه گذشته فرق مي كرد. تمام روز اين شايعه پخش شده بود كه عمليات فجر سرخ به «هدف باارزش شماره يك» يعني صدام حسين نزديك شده است. نام اين عمليات از فيلمي مربوط به دهه ۸۰ گرفته شده كه در آن چريك هاي آمريكايي در برابر حمله شوروي مقاومت و مبارزه مي كنند. در ساعت ۸ شب شنبه ۱۳ دسامبر (۲۲ آذر)، بيلي و ۲۲ سرباز تحت فرماندهي اش مأموريت داشتند از بيست و چند سرباز نيروي ويژه كه به سوي مزرعه اي اندكي دورتر از شهر الدوره حركت مي كردند پشتيباني كنند. كمتر از يك ساعت پيش از آن برق همه جا قطع شده بود. سربازان نيروي ويژه پيام داده بودند كه هدف درست نيست و به سرعت به سوي درختان نخلي حركت كردند كه در شمال منطقه بود. آنها مسير خود را با نور شيميايي روشن مي كردند. بيلي ۳۱ ساله جلو مي رفت و نيروهايش در پي او مي رفتند. نيروهاي ويژه مزرعه ديگري را پشت سر گذاشتند و از ميان نخل ها گذشتند و به مزارع گل  آفتابگردان رسيدند. شب سرد و تاريكي بود. سايه سلاح ها روي درختان، حصارها و روي زمين مي افتاد، «مانند نور ليزر».
سربازان نيروي ويژه بعد از چند دقيقه سردرگمي وارد يك خانه شدند. با بي سيم به بيلي خبر داده شد: «يك سوراخ پيدا كرديم» و چند دقيقه بعد گفته شد: «يك نفر در سوراخ است.» در مقابل چشم سربازان دو دست از درون سوراخ بيرون آمد، اين نشانه تسليم بود. مرد ژوليده و كثيف از درون سوراخ به زبان انگليسي فرياد زد:  «من صدام حسين هستم، رئيس جمهور عراق، مي خواهم مذاكره كنم.» يكي از سربازان پاسخ داد: «پرزيدنت بوش سلام مي رساند.» طي چند دقيقه يك هلي كوپتر در مقابل خانه به زمين نشست و ديكتاتور عراق در حالي  كه سرش را پوشانده بودند از خانه خارج شد. بيلي از راهي كه به كنار خانه مي رسيد در حالي كه هنوز بي سيم در دست داشت و از طريق آن مدام در تماس بود با ناباوري از پشت عينك شب نماي خود به صحنه انتقال «مرد دستگير شده» نگاه مي كرد. بيلي با ناباوري و در حالي  كه شانه هايش را بالا مي انداخت پرسيد: «ما اين مرد را گرفتيم اما فقط همين بود؟»
آنچه در محل اختفاي صدام بود و فضاي آن محل،قطعاً براي مردي كه سالها به زندگي در كاخ هاي مجلل عادت كرده بود ناخوشايند بود. چند روز بعد وقتي خبرنگاران به همراه سربازان به محل اختفاي او برده شدند، همه ديدند كه از ديوارهاي بلند و مجهز براي حفاظت از صدام خبري نبود، فقط يك حصار ساخته شده از شاخه هاي خشك و برگ هاي نخل آميخته با سيم ديده مي شد. رشته هايي از انجير و گوشت خشك شده در يكي از اتاق ها از چوب رختي آويزان است. درختان پرتقال و نخل حياط را پر كرده، برگ هاي بعضي از اين درخت ها كاملاً زرد شده اند. اين خانه در ۳۶۰ متري كرانه هاي رود دجله واقع شده است.
صدام پاي يكي از اين نخل ها را براي پنهان شدن انتخاب كرده بود ودر آنچه كه در تاريخ به عنوان «حفره صدام»  به ثبت مي رسد به خوبي مخفي شده بود. مقامات نظامي آمريكا مي گويند، اين احتمال وجود دارد كه سربازان ابتدا بدون آنكه بدانند،روي ورودي اين حفره ايستاده بوده اند. اين حفره با يك صفحه مستطيل پوشانده شده بود.روي آن در فلزي دو دستگيره تعبيه شده بود كه جابه جايي آنرا آسانتر كند. روي اين صفحه با خاك و لاستيك و لباس پوشيده شده بود. اين حفره ۹۰ سانت پايين مي رفت و بعد به حفره اي ديگر مي رسيد كه دو متر طول و عرض داشت و تنها يك متر عمق. اين حفره تقريباً به شكل T بود و به زير خانه مي رسيد. يك لامپ نئون در يك طرف حفره وجود داشت و يك دستگاه تهويه در طرف ديگر. مقداري پنبه كف اين پناهگاه ديده مي شد. وارد شدن به اين حفره كار آساني نيست و ظرافت مي خواهد. هم از بيرون حفره و هم وقتي وارد آن مي شويد احساس قرار گرفتن در قبر را مي كنيد. روي زمين، اتاق صدام و آشپزخانه آن دقيقاً نشان مي دهد كه يك فرد فراري در آن بوده است. پوسته هاي تخم مرغ شكسته شده، ميوه هاي گنديده، چاي كيسه اي و چند شيشه دارو در اطراف آشپزخانه ديده مي شود. اگر صدام وقت اضافه پيدا مي كرد روي دو تختخواب سست درون اتاق مي خوابيد و چند جلد كتاب شعر عربي درون اتاق را ورق مي زد. نشانه هايي وجود دارد حاكي از اينكه او در زندگي در حال فرارش اندكي به دين و مذهب روي آورده است، چون چند جلد قرآن و چند نوار مربوط به مراسم مذهبي درون مساجد در اتاق ديده مي شود. پوستري از كشتي نوح با حيوانات درون آن روي ديوار نصب شده و بالاي در ورودي عبارت «به نام خداوند بخشنده مهربان» به زبان عربي ديده مي شود.
اينكه صدام در مخفيگاهش در نزديكي روستاي زادگاهش پيدا شده نشان دهنده كيفيت اطلاعات نيروهاي آمريكايي در ماههاي اخير است. مقامات اطلاعاتي آمريكا از تابستان،بررسي نقشه ها و برقراري ارتباط ميان خانواده هاي عراقي كه ممكن است به صدام پناه داده باشند را آغاز كردند.سرهنگ هيكي كه ۴۳ سال سن دارد و با كشيدن يك سيگار كوبايي دستگيري صدام را جشن گرفته است مي گويد، اطلاعات جمع آوري شده درباره عده اي از خانواده هاي مهمي كه با رژيم سابق در ارتباط بودند نيروهاي آمريكايي را به سوي مخفيگاه صدام هدايت كرد. براي «بيلي» و ديگر سربازان لشكر چهارم، دستگيري صدام حذف يك نفر ديگر از فهرست و يك گام نزديك شدن به خانه است. اما بسياري از سربازان هنوز هوشيارانه در انتظار مأموريت پيش  روي خود هستند. بيلي مي گويد: «گرفتن صدام حس بسيار خوبي داشت اما فكر نمي كنم اين اتفاق در مأموريت ما تغييري ايجاد كند. هنوز بايد كارمان را به پايان ببريم.»
نيوزويك - ترجمه: نيلوفر قديري

شومي صدام براي اعراب
002504.jpg

هادي صبا
خانه اي روستايي با دو اتاق گلي. در يكي از اين اتاقها تختخواب شكسته اي قرار داشت كه به سختي مي توان در آن آسائيد، يك صندلي كهنه و پيراهن تي شرتي كه پاره شده بود نيز به چشم مي خورد. در اتاق ديگر وسايل اوليه آشپزي چشم را به خود خيره مي كند. اينجا محل اختفاي صدام است. ديكتاتوري كه بيش از سه دهه بر مقدرات كشور عراق مسلط بود و ادعاي رهبري جهان عرب را داشت. خود را جانشين ناصر مي دانست و ...سربازان آمريكايي وقتي با بازرسي بيشتر منزل به يك صندوق حاوي ۷۵۰ هزار دلار پول دست يافتند، شك شان بيشتر شد. شايد يكي از رهبران رژيم سابق عراق در آن مكان مخفي شده باشد. بالاخره با بازرسي بيشتر توانستند يك لانه را كشف كنند كه عمق آن دومتر و نيم و مساحتش ۱۸۰ سانتيمتر بود. يعني اندازه اي كه فقط يك نفر مي توانست در آن دراز بكشد و اينچنين صدام حسين دستگير شد در حالي كه مدتها بود كه موهاي خود را اصلاح نكرده بود. بدين ترتيب مدعي رهبري جهان عرب دستگير شد.
تاريخ معاصر جهان عرب تا پيش از تحولات اخير خاطرات تلخ متعددي را ثبت كرده است. اما در اين ميان دو پيشامد، دردناك تر بوده است. يكي جنگ ۱۹۴۸ كه نهايتاً  تأسيس دولت غاصب اسرائيل را به يك امر واقع تبديل كرد و ديگري شكست اعراب در جنگ ۱۹۶۷، هر دو جنگ ۴۸ و ۶۷ براي اعراب و سپس براي مسلمانان بسيار تلخ و نتايج آن غمبار بود، ليكن آنها فقط شكست نظامي بودند. قانون طبيعت اين است كه اگر ابزار و لوازم پيروزي مهيا نگردد پيروزي به ارمغان نخواهد آمد. درك اين نكته براي اعراب دشوار نبود. از اين رو ديديم كه پس از جنگ ۱۹۶۷ عبدالناصر با استعفا از رياست جمهوري مصر تمام مسئوليت هاي اين شكست را بر عهده گرفت.
اما ملتهاي عرب اين شكست را فقط به شخص وي نسبت ندادند، بلكه آن را حاصل رفتار نادرست همه رهبران عرب و پيروي از ايدئولوژي پان عربيسم به شمار آوردند. ملتهاي عرب بعدها با درك ناتواني اين «ايدئولوژي» در بسيح توده ها و اداره شايسته نبرد، حركت در جهتي ديگر را آغاز كردند.جريانات اسلامي روند روبه رشدي را آغاز كردند كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي بر سرعت اين روند افزوده شد. چرا كه الگويي عملي پيش روي آنان قرار گرفته بود. «اسلام» به عنوان يك ايدئولوژي توانسته بود كه ملتي را به حركت درآورد و پيروزي ايشان بر يك نظام كاملاً مجهز و وابسته به غرب را رقم زند. از اين روي موج اسلام خواهي در جهان عرب كه به عنوان يك عكس العمل در برابر يأس حاصل از شكست هاي اجرايي و عملي ايدئولوژي پان عربيسم و نيز ايده هاي سوسياليستي و ليبرالي به حركت در آمده بود، با سرعتي حيرت آور مي رفت كه جهان عرب را درنوردد. اين موج نه تنها مدعيان ناسيوناليسم عربي را به چالش كشيده بود بلكه آشكارا منافع آمريكا و حتي شوروي را در معرض يك تهديد جدي قرار داده بود. در اين شرايط بود كه ائتلافي جديد در منطقه شكل گرفت. صدام به عنوان يكي از اصلي ترين جريانات مدعي پان عربيسم به نيابت از خود و ديگر قدرتهاي هراسان از موج اسلام خواهي و انقلاب اسلامي ايران، به كشور ما هجوم آورد و در يك جنگ ۸ ساله آسيب هاي فراواني را به ما و به تبع آن به همه ملتهاي مسلمان و اعراب تحميل كرد.
بودند كساني كه در همان هنگام با درك دقيق از اوضاع گفتند كه صدام حسين بلاي جان اعراب است و زياني بس سنگين برايشان به ارمغان خواهد آورد. ولي شايد پيش بيني شرايطي بس دشوارتر از شكستهاي پيشين براي آنان نيز متصور نبود. يقيناً واقعه اشغال عراق براي همه اعراب دردآور و نگران كننده بود. در پي آن دستگيري صدام حسين و پخش تصاوير او در حالي كه پزشكان در ميان موهاي ژوليده سردار قادسيه حشرات موذي را جست وجو مي كردند، براي اعراب بسيار سنگين بود. يك رهبر عربي به دست نيروهاي بيگانه افتاده است و اين چنين خفت بار... شايد اگر صدام توسط نيروهاي عراقي دستگير مي شد اين حالت بوجود نمي آمد. ولي اينك صحنه به گونه ديگري است. نيروهاي آمريكايي صدام پنهان شده در درون يك «لانه» را دستگير كرده اند. فراموش نكنيم كه تبليغات دروغين صدام در فريب افكار عمومي جهان عرب بي توفيق نبود. او ادعا مي كرد كه با آمريكا در نبرد است و حتي مي تواند اسرائيل را شكست دهد. در اين اواخر لباس اسلام خواهي را نيز ولو نيمه بر تن كرده بود، لذا بسياري از ساده لوحان شايد سقوط او را سقوط سنگر دفاع از ارزشها و آرمان عربي تلقي كنند. مسئولان عرب نيز چنين اند. پذيرش دستگيري خفت بار صدام براي آنان نيز دشوار است.
هر چه باشد بايد پذيرفت كه اعراب شكستي خفت بارتر از دو جنگ پيشين را تحمل نمودند و در نتيجه تا حدي روحيه خود را از دست داده اند. آنها روند اوضاع را به  گونه اي مي بينند كه در راستاي منافع آنان ارزيابي نمي شود. لذا ملاحظه مي كنيم كه پس از دستگيري صدام، به جز كويت و خود عراق هيچ كشور عربي از آن استقبال نمي كند. حتي هيچ يك از مسئولان و حاكمان كشورهاي عربي نيز با اين رويداد برخورد مثبتي ندارند و با فرار از اظهار نظر مستقيم در مورد آن بيشتر به شرايط آينده و بايدها و نبايدهاي جديد مي پردازند. فرآيند تحولات كنوني در جهان عرب لاجرم بايد شرايطي جديد بيافريند، كه حاصل رفتارها و واقعيت هاي گذشته در آن ترجمه خواهد شد.
اولاً: مدعيان ناسيوناليسم عربي بايد نتايج اين شكست را متحمل شوند و بيش از گذشته صحنه را به نفع تنها رقيب موجود در صحنه يعني جريان اسلامي ترك گويند. البته منظور ما از جريان اسلامي پديده بن لادن نيست كه با افراط كاري و تشخيص نادرست خود در نحوه مقابله با غرب ضربات سنگيني را به جهان اسلام و بويژه جريان اسلامي وارد آورد. بلكه از جريان معتدلي سخن مي گوييم كه اكثريت قريب به اتفاق مسلمانان را دربرمي گيرد و بيان كننده آرزوها و تمايلات حق طلبانه آنان در برابر دشمنان خارجي و همچنين مشكلات داخلي است. لذا بر اين باوريم كه جريان معتدل اسلام گرا در جهان عرب مي تواند رشدي فزاينده داشته باشد.
002502.jpg

ثانياً: در شرايط جديد ملتهاي عرب پس از اندك تأملي درمي يابند كه صدام حسين علاوه بر آن كه يك شكست خفت بار استراتژيك را بر آنان تحميل كرد، رفتارش در مسيري بود كه بيشترين خدمات را به آمريكا و اسرائيل ارائه مي نمود. جنگش با ايران، حمله به كويت و بالاخره كشاندن عراق به صحنه يك درگيري نابرابر و مهمتر از همه عدم برخورداري از تدبيري كه مانع از رقم خوردن چنين پايان شومي براي خودش باشد، وضعيتي را به وجود آورد كه بيشترين سود برنده آن اسرائيل و آمريكا بوده است. اما بركت پايان حضور شوم چنين ديكتاتور پليد، مغرور و نادان در منطقه،نتيجه نبرد بي امان مردم مسلمان فلسطين را دو چندان خواهد نمود. زيرا مبارزه در فلسطين فقط به مردم فلسطين متكي است و نه به هيچ چيز ديگر.
ثالثاً: حقايقي كه پس از دستگيري صدام آشكار گرديد نشان مي دهد كه وي نمي توانسته در هدايت مقاومت موجود در عراق نقش اساسي ايفا كند. پنهان شدن در لانه اي دوردست مانع از آن بود كه از تحولات پيراموني خود نيز مطلع شود چه رسد به آن كه بتواند هدايت عملي يك مقاومت بسيار نيرومند را برعهده داشته باشد. البته نبايد منكر آن شويم كه بخش بسيار مهمي از جريان مقاومت كنوني به حزب بعث و نيروهاي طرفدار صدام تعلق دارد ليكن اين به معناي آن نيست كه وجود وي نقش تعيين كننده اي در اين قضايا داشته است. گذر زمان نشان خواهد داد كه عليرغم تأثيرات رواني دستگيري صدام، روند مقاومت عراق نه تنها متوقف نخواهد شد بلكه شايد بيش از پيش عرصه را بر نيروهاي اشغالگر تنگ تر كند.
در اينجا لازم مي دانم به يكي از سنت هاي لايتغير الهي  اشاره نمايم. يعني سنت «دفع». خداوند سبحان در آيه ۴۰ سوره مباركه حج مي فرمايد: «الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق، الا ان يقولو ربنا الله. ولولا «دفع» الله الناس بعضم ببعض لمهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيراً. ولينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز» (آنهايي كه به ناحق از ديارشان رانده شده اند جز آن بود كه مي گفتند: پروردگار ما خداي يكتاست؟ و اگر خدا بعضي را به وسيله بعضي ديگر دفع نكرده بود، ديرها و كليساها و كنشتها و مسجدهايي كه نام خدا به فراواني در آن برده مي شود ويران مي گرديد و خدا هر كس را كه ياريش كند، ياري مي كند و خدا توانا و پيروزمند است.)
آري اين سنت خداوند است كه ظالمي را به وسيله ظالمي ديگر از صحنه روزگار محو مي  كند، تا طغيانش پايان گيرد. همانگونه كه به زودي با وسيله اي ديگر ظلم و طغيان اين ظالم پيروز را پايان خواهد داد. هر چند كه سرعت زمان براي تاريخ بشري و سنت الهي با سرعت آن براي عمر بسيار كوتاه ما يكسان نيايد!

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |