هادي صبا
خانه اي روستايي با دو اتاق گلي. در يكي از اين اتاقها تختخواب شكسته اي قرار داشت كه به سختي مي توان در آن آسائيد، يك صندلي كهنه و پيراهن تي شرتي كه پاره شده بود نيز به چشم مي خورد. در اتاق ديگر وسايل اوليه آشپزي چشم را به خود خيره مي كند. اينجا محل اختفاي صدام است. ديكتاتوري كه بيش از سه دهه بر مقدرات كشور عراق مسلط بود و ادعاي رهبري جهان عرب را داشت. خود را جانشين ناصر مي دانست و ...سربازان آمريكايي وقتي با بازرسي بيشتر منزل به يك صندوق حاوي ۷۵۰ هزار دلار پول دست يافتند، شك شان بيشتر شد. شايد يكي از رهبران رژيم سابق عراق در آن مكان مخفي شده باشد. بالاخره با بازرسي بيشتر توانستند يك لانه را كشف كنند كه عمق آن دومتر و نيم و مساحتش ۱۸۰ سانتيمتر بود. يعني اندازه اي كه فقط يك نفر مي توانست در آن دراز بكشد و اينچنين صدام حسين دستگير شد در حالي كه مدتها بود كه موهاي خود را اصلاح نكرده بود. بدين ترتيب مدعي رهبري جهان عرب دستگير شد.
تاريخ معاصر جهان عرب تا پيش از تحولات اخير خاطرات تلخ متعددي را ثبت كرده است. اما در اين ميان دو پيشامد، دردناك تر بوده است. يكي جنگ ۱۹۴۸ كه نهايتاً تأسيس دولت غاصب اسرائيل را به يك امر واقع تبديل كرد و ديگري شكست اعراب در جنگ ۱۹۶۷، هر دو جنگ ۴۸ و ۶۷ براي اعراب و سپس براي مسلمانان بسيار تلخ و نتايج آن غمبار بود، ليكن آنها فقط شكست نظامي بودند. قانون طبيعت اين است كه اگر ابزار و لوازم پيروزي مهيا نگردد پيروزي به ارمغان نخواهد آمد. درك اين نكته براي اعراب دشوار نبود. از اين رو ديديم كه پس از جنگ ۱۹۶۷ عبدالناصر با استعفا از رياست جمهوري مصر تمام مسئوليت هاي اين شكست را بر عهده گرفت.
اما ملتهاي عرب اين شكست را فقط به شخص وي نسبت ندادند، بلكه آن را حاصل رفتار نادرست همه رهبران عرب و پيروي از ايدئولوژي پان عربيسم به شمار آوردند. ملتهاي عرب بعدها با درك ناتواني اين «ايدئولوژي» در بسيح توده ها و اداره شايسته نبرد، حركت در جهتي ديگر را آغاز كردند.جريانات اسلامي روند روبه رشدي را آغاز كردند كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي بر سرعت اين روند افزوده شد. چرا كه الگويي عملي پيش روي آنان قرار گرفته بود. «اسلام» به عنوان يك ايدئولوژي توانسته بود كه ملتي را به حركت درآورد و پيروزي ايشان بر يك نظام كاملاً مجهز و وابسته به غرب را رقم زند. از اين روي موج اسلام خواهي در جهان عرب كه به عنوان يك عكس العمل در برابر يأس حاصل از شكست هاي اجرايي و عملي ايدئولوژي پان عربيسم و نيز ايده هاي سوسياليستي و ليبرالي به حركت در آمده بود، با سرعتي حيرت آور مي رفت كه جهان عرب را درنوردد. اين موج نه تنها مدعيان ناسيوناليسم عربي را به چالش كشيده بود بلكه آشكارا منافع آمريكا و حتي شوروي را در معرض يك تهديد جدي قرار داده بود. در اين شرايط بود كه ائتلافي جديد در منطقه شكل گرفت. صدام به عنوان يكي از اصلي ترين جريانات مدعي پان عربيسم به نيابت از خود و ديگر قدرتهاي هراسان از موج اسلام خواهي و انقلاب اسلامي ايران، به كشور ما هجوم آورد و در يك جنگ ۸ ساله آسيب هاي فراواني را به ما و به تبع آن به همه ملتهاي مسلمان و اعراب تحميل كرد.
بودند كساني كه در همان هنگام با درك دقيق از اوضاع گفتند كه صدام حسين بلاي جان اعراب است و زياني بس سنگين برايشان به ارمغان خواهد آورد. ولي شايد پيش بيني شرايطي بس دشوارتر از شكستهاي پيشين براي آنان نيز متصور نبود. يقيناً واقعه اشغال عراق براي همه اعراب دردآور و نگران كننده بود. در پي آن دستگيري صدام حسين و پخش تصاوير او در حالي كه پزشكان در ميان موهاي ژوليده سردار قادسيه حشرات موذي را جست وجو مي كردند، براي اعراب بسيار سنگين بود. يك رهبر عربي به دست نيروهاي بيگانه افتاده است و اين چنين خفت بار... شايد اگر صدام توسط نيروهاي عراقي دستگير مي شد اين حالت بوجود نمي آمد. ولي اينك صحنه به گونه ديگري است. نيروهاي آمريكايي صدام پنهان شده در درون يك «لانه» را دستگير كرده اند. فراموش نكنيم كه تبليغات دروغين صدام در فريب افكار عمومي جهان عرب بي توفيق نبود. او ادعا مي كرد كه با آمريكا در نبرد است و حتي مي تواند اسرائيل را شكست دهد. در اين اواخر لباس اسلام خواهي را نيز ولو نيمه بر تن كرده بود، لذا بسياري از ساده لوحان شايد سقوط او را سقوط سنگر دفاع از ارزشها و آرمان عربي تلقي كنند. مسئولان عرب نيز چنين اند. پذيرش دستگيري خفت بار صدام براي آنان نيز دشوار است.
هر چه باشد بايد پذيرفت كه اعراب شكستي خفت بارتر از دو جنگ پيشين را تحمل نمودند و در نتيجه تا حدي روحيه خود را از دست داده اند. آنها روند اوضاع را به گونه اي مي بينند كه در راستاي منافع آنان ارزيابي نمي شود. لذا ملاحظه مي كنيم كه پس از دستگيري صدام، به جز كويت و خود عراق هيچ كشور عربي از آن استقبال نمي كند. حتي هيچ يك از مسئولان و حاكمان كشورهاي عربي نيز با اين رويداد برخورد مثبتي ندارند و با فرار از اظهار نظر مستقيم در مورد آن بيشتر به شرايط آينده و بايدها و نبايدهاي جديد مي پردازند. فرآيند تحولات كنوني در جهان عرب لاجرم بايد شرايطي جديد بيافريند، كه حاصل رفتارها و واقعيت هاي گذشته در آن ترجمه خواهد شد.
اولاً: مدعيان ناسيوناليسم عربي بايد نتايج اين شكست را متحمل شوند و بيش از گذشته صحنه را به نفع تنها رقيب موجود در صحنه يعني جريان اسلامي ترك گويند. البته منظور ما از جريان اسلامي پديده بن لادن نيست كه با افراط كاري و تشخيص نادرست خود در نحوه مقابله با غرب ضربات سنگيني را به جهان اسلام و بويژه جريان اسلامي وارد آورد. بلكه از جريان معتدلي سخن مي گوييم كه اكثريت قريب به اتفاق مسلمانان را دربرمي گيرد و بيان كننده آرزوها و تمايلات حق طلبانه آنان در برابر دشمنان خارجي و همچنين مشكلات داخلي است. لذا بر اين باوريم كه جريان معتدل اسلام گرا در جهان عرب مي تواند رشدي فزاينده داشته باشد.
|
|
ثانياً: در شرايط جديد ملتهاي عرب پس از اندك تأملي درمي يابند كه صدام حسين علاوه بر آن كه يك شكست خفت بار استراتژيك را بر آنان تحميل كرد، رفتارش در مسيري بود كه بيشترين خدمات را به آمريكا و اسرائيل ارائه مي نمود. جنگش با ايران، حمله به كويت و بالاخره كشاندن عراق به صحنه يك درگيري نابرابر و مهمتر از همه عدم برخورداري از تدبيري كه مانع از رقم خوردن چنين پايان شومي براي خودش باشد، وضعيتي را به وجود آورد كه بيشترين سود برنده آن اسرائيل و آمريكا بوده است. اما بركت پايان حضور شوم چنين ديكتاتور پليد، مغرور و نادان در منطقه،نتيجه نبرد بي امان مردم مسلمان فلسطين را دو چندان خواهد نمود. زيرا مبارزه در فلسطين فقط به مردم فلسطين متكي است و نه به هيچ چيز ديگر.
ثالثاً: حقايقي كه پس از دستگيري صدام آشكار گرديد نشان مي دهد كه وي نمي توانسته در هدايت مقاومت موجود در عراق نقش اساسي ايفا كند. پنهان شدن در لانه اي دوردست مانع از آن بود كه از تحولات پيراموني خود نيز مطلع شود چه رسد به آن كه بتواند هدايت عملي يك مقاومت بسيار نيرومند را برعهده داشته باشد. البته نبايد منكر آن شويم كه بخش بسيار مهمي از جريان مقاومت كنوني به حزب بعث و نيروهاي طرفدار صدام تعلق دارد ليكن اين به معناي آن نيست كه وجود وي نقش تعيين كننده اي در اين قضايا داشته است. گذر زمان نشان خواهد داد كه عليرغم تأثيرات رواني دستگيري صدام، روند مقاومت عراق نه تنها متوقف نخواهد شد بلكه شايد بيش از پيش عرصه را بر نيروهاي اشغالگر تنگ تر كند.
در اينجا لازم مي دانم به يكي از سنت هاي لايتغير الهي اشاره نمايم. يعني سنت «دفع». خداوند سبحان در آيه ۴۰ سوره مباركه حج مي فرمايد: «الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق، الا ان يقولو ربنا الله. ولولا «دفع» الله الناس بعضم ببعض لمهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيراً. ولينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز» (آنهايي كه به ناحق از ديارشان رانده شده اند جز آن بود كه مي گفتند: پروردگار ما خداي يكتاست؟ و اگر خدا بعضي را به وسيله بعضي ديگر دفع نكرده بود، ديرها و كليساها و كنشتها و مسجدهايي كه نام خدا به فراواني در آن برده مي شود ويران مي گرديد و خدا هر كس را كه ياريش كند، ياري مي كند و خدا توانا و پيروزمند است.)
آري اين سنت خداوند است كه ظالمي را به وسيله ظالمي ديگر از صحنه روزگار محو مي كند، تا طغيانش پايان گيرد. همانگونه كه به زودي با وسيله اي ديگر ظلم و طغيان اين ظالم پيروز را پايان خواهد داد. هر چند كه سرعت زمان براي تاريخ بشري و سنت الهي با سرعت آن براي عمر بسيار كوتاه ما يكسان نيايد!