سه شنبه ۲ دي ۱۳۸۲
شماره ۳۲۶۰- Dec,23, 2003
سياست
Front Page

نگاه امروز
جرگه متفاوت
افغان ها تاريخي پر فراز و نشيب را پشت سر گذاشته اند و در هر يك از چرخش هاي تاريخي، ريش سفيدان آنان كوشيده اند براي آينده كشورشان چاره اي بينديشند كه آينده شان را از گذشته بهتر كند اما اين كوشش ها هيچگاه تاثير قطعي و پايدار نداشته است.
آنگونه كه شخصيت ها و گروه هاي افغان مي گويند علت اصلي اين ناكامي بيروني و ناشي از رقابت هاي منطقه اي و جهاني بر سر منافع اقتصادي و امنيتي افغانستان بوده است.
شورايي كه اين بار تشكيل شده و قرار است قانون اساسي تازه اي براي افغانستان بنويسد نيز كمابيش وضعي مانند گذشته دارد.
اين بار اگرچه افغانستان زير سيطره انگليس يا شوروي نيست و جنگ سالاران بر هر گوشه اي از آن حكم نمي رانند اما در حالت استقلال كامل نيز به سر نمي برد.
رهبران جديد افغانستان اصرار دارند وانمود كنند كه امريكا چون در چارچوب توافق بين المللي و مجوز سازمان ملل به اين كشور لشكركشي كرده است، ماهيتا حضوري متفاوت با اشغالگران گذشته دارد، اما منتقدان داخلي دولت و بسياري از ناظران بي طرف بيم آن را دارند كه فشار ايالات متحده، قانون اساسي جديد افغانستان را به سويي سوق دهد كه در آن ارزش هاي غربي بر ارزشهاي بومي افغانستان غلبه كند.
پاره اي قرائن حاكيست گروهها و شخصيت هاي شيعه افغانستان براي جلوگيري از پيش آمدن چنين وضعي در هفته هاي اخير با حامد كرزاي رئيس دولت انتقالي افغانستان ديدار كرده اند.
آيت الله آصف محسني رهبر حركت اسلامي افغانستان در ديدار با كرزاي از وي خواسته است با تقويت نقش شيعيان، جبهه پايداري در برابر سكولاريسم را تقويت كند. از جزئيات اين مذاكره اطلاعي در دست نيست اما به نظر مي رسد درباره چارچوب هاي كلي شامل پاسداري از دين اسلام و جلوگيري از اعاده نظام هاي ارتجاعي پيشين و تقويت زبان دري توافق هايي به دست آمده است. اگر مذاكرات كميته هاي لويه جرگه امروز يا روزهاي آينده به پايان برسد و پيش نويس قانون اساسي نهايي شود به احتمال زياد در افغانستان نظام رياستي نيرومندي شكل مي گيرد كه مسئوليتي دوگانه پيش رو خواهد داشت.
نظام جديد از سويي وظيفه دارد براي پاسداري از كيان ملي افغان ها به اشغال نيروهاي آمريكايي پايان دهد و از سوي ديگر توازني بين اقوام و گروهها ايجاد كند كه از چندپارگي كشور جلوگيري كند.
شايد بازگشت به شعار قديمي افغان ها مبني بر هر افغاني يك راي، بار ديگر در افغانستان كارساز باشد. چنين مكانيسمي شايد نگراني هاي موجود درباره نظام رياستي را نيز كاهش دهد.
اگر افغان ها بتوانند مجلسي كه صرفا به عنوان مهاركننده اختيارات لگام گسيخته رئيس جمهور عمل كند، بنا نهند، اين نهاد خواهد توانست تا حدودي اعتماد عمومي را به قانون اساسي جديد و رئيس جمهور آينده افزايش دهد.
نگراني افغان ها از نظام رياستي مطلق تا يكشنبه گذشته صرفا ملاحظه اي حقوقي بود اما از آن روز و در پي سخنان زلمي خليلزاد، نماينده آمريكا در افغانستان، ابعاد تازه اي يافت. حمايت بي پرده خليلزاد از نظام رياستي در افغانستان به اين گمان دامن زده است كه امريكايي ها در صدد «مهره چيني» در افغانستان برآمده  اند و براي آنها گماشتن يك رئيس دولت پرقدرت آسان تر از تدارك يك پارلمان است.
اين گمان وقتي بيشتر تقويت مي شود كه ديگر كشورها ضمن اظهار نظر درباره قانون اساسي افغانستان موضوع نوع رژيم سياسي (رياستي يا پارلماني) را مطلقا موضوع داخلي افغانستان عنوان كرده اند. اما امريكايي ها خود را محق دانسته اند كه درباره آن صراحتا نظر بدهند. ضمن اظهار نظر درباره قانون اساسي افغانستان موضوع نوع رژيم سياسي (رياستي يا پارلماني) را مطلقا موضوع داخلي افغانستان عنوان كرده اند. اما امريكايي ها خود را محق دانسته اند كه درباره آن صراحتا نظر بدهند.

بررسي روند تاريخي مجلس ريش سفيدان در افغانستان
لويه جرگه ها

محمد اكرم عظيمي
002508.jpg

براساس پيش بيني هاي اوليه، اجلاس لويه جرگه (شوراي ريش سفيدان) افغانستان مي بايست امروز به كار خود پايان دهد. اما شايد اختلافات سه گانه يعني نوع نظام سياسي (رياستي يا پارلماني)، نقش مذهب و حقوق زنان، باعث طولاني تر شدن اجلاس شود. مهم ترين موضوع مورد اختلاف يعني نوع نظام سياسي در جلسه شنبه گذشته مطرح شد و حامد كرزاي از پديدار شدن گشايشي در آن خبر داد. اما تحليلگران هنوز با احتياط به اين موضوع مي نگرند و مي گويند شايد نمايندگان لويه جرگه در آخرين لحظات نظر خود را تغيير دهند. به هرحال نتيجه لويه جرگه كنوني و تأثير آن بر قانون اساسي افغانستان هرچه باشد، نقش اين نهاد سنتي افغان ها را در جهت گيري ها مشخص خواهد كرد. هدف مقاله زير معرفي اين نهاد افغاني است كه با توجه به اين كه توسط يك محقق افغانستاني نوشته شده است، براي خوانندگان ايراني مي تواند مفيد باشد.
روي هم رفته جرگه ها در افغانستان سه گونه بوده است:
۱- جرگه هاي محلي: در مقايسه با ساير جرگه ها تأثير محدودي دارد. اين جرگه ها از گذشته هاي دور تاكنون در سراسر افغانستان وجود داشته و عملي ترين مديريت سنتي اجتماعي در ده و محله به شمار مي رود. جرگه هاي محلي معمولاً در موارد كم آبي، خشكسالي و براي حل اختلافات محلي برگزار مي گردد.
۲- جرگه هاي قومي: اين جرگه ها به مسايلي مي پردازد كه يك يا چند قوم را در برمي گيرد و در مواردي مانند برخوردهاي قومي و يا بروز اختلاف ها و مسايل مهمي كه تصميم گيري و تلاش مشترك را ايجاب مي كند، تشكيل مي شود.
۳- جرگه هاي ملي يا لويه جرگه: بزرگترين مجمع بزرگان و شخصيت هاي قومي و اجتماعي كشور است و در موارد بحراني در افغانستان تشكيل مي شود. در بيشتر موارد از سوي پادشاه يا رئيس جمهور فرا خوانده شده و اعضاي آن مي توانند هم انتخابي و هم انتصابي باشند.
جرگه را در لغت به معني «صف و حلقه، دسته، گروه عده اي از مردم كه دور هم جمع شوند و...» به كار مي برند و لويه كلمه پشتو است به معناي بزرگ و جرگه كلمه فارسي است به معناي مجلس. همچنان عده اي معتقدند «جرگه» كلمه اي تركي است و همان معناي مجلس را مي دهد و لويه جرگه معني يك تجمعي بزرگ يا مجلس عظيم را مي رساند. عده اي آن را «شوراي بزرگ» نيز خوانده اند. منظور از لويه جرگه در عرف سياسي افغانستان، اجتماعي است مركب از سران اقوام و قبايل و اركان دولت و... كه هرچند مدت يكبار به دعوت و پيشنهاد دولت، تشكيل مي شده و درباره مسايل مهم كشور نظر مي داده اند. يا به عبارت ديگر، منظور از تشكيل جرگه ها چاره جويي، رسيدگي و تصميم گيري همگاني در مورد يك مسأله سياسي- اجتماعي است.
لويه جرگه يا مجلس بزرگ يكي از مباني مشروعيت ساز نظام هاي سياسي افغانستان حداقل در صدسال اخير بوده است، گرچه برخي معتقدند اين پيشينه به ۲۵۰ سال قبل برمي گردد. اما از جريان تاريخ افغانستان بر مي آيد كه لويه جرگه ها در گذشته به دو نوع انعقاد يافته اند:
الف: جرگه هايي كه در فقدان حكومت مركزي تشكيل شده اند: اين نوع جرگه ها معمولاً در فقدان دولت مركزي و در شرايط اضطراري از جمله مواقعي كه استقلال كشور از سوي قدرت هاي خارجي در معرض تهديد قرار مي گرفت برگزار مي گرديده و آن در روزگاري بوده كه دولت مركزي يا وجود نداشته و يا تحمل مقاومت در برابر تهاجم خارجي را نداشته است و يا خود عامل خارجي بوده است. به همين دليل مردم به خودي خود با دشمن بيگانه دست به گريبان بوده اند و هدف از برگزاري آن ايجاد دولت و يا سازماندهي مقاومت ملي در برابر تهاجم خارجي بوده است كه مهم ترين اين نوع جرگه ها مختصراً به شرح ذيل مي باشد:
۱- جرگه سال اكتبر ۱۷۴۷ م (۱۱۲۶هـ) شهر قندهار: يكي از جرگه هاي بزرگ كه در نوع خود از مؤثرترين جرگه ها بوده است، جرگه قندهار است كه به تاريخ ۱۱۲۶ هـ.ش در شهر قندهار برگزار گرديده است. اين جرگه به دنبال كشته شدن نادر افشار در فتح آباد قوچان و عزيمت تعداد ۱۶ هزار نفر از قشون افغاني تحت امر احمدخان ابدالي كه خود يكي از فرماندهان نادر افشار بود به شهر قندهار، در مزار شير سرخ، در داخل قلعه جنگي نادر آباد تشكيل شد. در اين جرگه نمايندگان اقوام مختلف افغانستان شركت داشتند و مدت ۹ روز به بحث و گفت وگو ادامه دادند. اما هيچ گونه نتيجه اي از مباحثات به دست نيامد تا اينكه جرگه يك نفر روحاني را كه به هيچ يك از قبايل تعلق نداشت به عنوان احكم انتخاب نمودند. اين فرد احمدخان ابدالي را كه در مدت ۹ روز مباحثات جرگه از خود سخني به ميان نمي آورد، به عنوان پادشاه انتخاب نمود. از همين تاريخ افغانستان كه تا آن زمان خراسان ناميده مي شد رسماً از ايران جدا و به عنوان كشور مستقل اعلام موجوديت نمود.
۲- جرگه سال ۱۸۴۱ (جنگ اول افغان و انگليس): پس از آن كه انگليس ها در سال ۱۸۳۹ م با يك نيروي ۵۴۱۵۰ نفري از طريق قندهار وارد افغانستان شده و شاه شجاع يكي از شاهزادگان سدوزايي را به ظاهر به سلطنت گماشتند. اما قدرت اصلي در دست «مكناتن» نماينده دولت بريتانيا بود. در واقع نيروها ي انگليسي افغانستان را رسماً اشغال نموده بودند. جرگه در اول نوامبر ۱۸۴۱ م در منزل عبدالله خان اچكزايي در كوچه «باغ نواب» در محله «عاشقان و عارفان» شهر كابل برگزار گرديد. رياست اين جرگه را محمد زمان خان و معاونت آن را امين الله خان لوگري به عهده داشتند.
شركت كنندگان اين جرگه پس از مباحثات زياد، نقشه جنگ و طرد دشمن را تصويب و وظايف رهبران بزرگ معين و نقاط هجوم به دشمن مشخص شد و همچنان روز دوم نوامبر را كه مصادف با سالروز ضربت خوردن حضرت علي(ع) بود به عنوان روز قيام عمومي اعلام نمودند.
اين جرگه، تاريخي و سرنوشت ساز بود، زيرا به دستور پادشاه يا اميري، تشكيل نشده بود بلكه به خواست و اراده مردم با شكل و محتواي برتر از جرگه بدوي و قبيله اي تشكيل گرديده بود.
۳- جرگه سال ۱۸۷۸ (جنگ دوم افغان و انگليس): به دنبال تهاجم ۳۹۵۰۰ نفر از نيرو هاي انگليسي كه از سه نقطه دره خيبر و كرم در جنوب شرق و قندهار در جنوب وارد افغانستان شده و رسماً افغانستان را به اشغال خود در آورده بودند و متعاقب آن معاهده ننگين گندمگ را بر امير محمد يعقوب خان پادشاه وقت افغانستان تحميل نمودند كه به موجب معاهده مذكور بخش هايي از خاك افغانستان به كشور هند بريتانوي واگذار شد. جرگه اي تشكيل و مقاومت ملي را عليه انگليس ها سامان داد.
۴- جرگه ۱۹۸۰ (مقاومت عليه اشغال افغانستان به وسيله شوروي): اين جرگه در پيشاور به منظور ساماندهي مقاومت ملي عليه شوروي و رژيم كمونيستي افغانستان برگزار گرديد، اما «به دليل مداخلات پاكستان توفيقي در اين راه حاصل نكرد.» لويه جرگه هاي فوق در فقدان دولت مركزي برگزار شده اند، در چنين شرايطي دين به مثابه عنصر توحيد كننده جامعه كثيرالاقوام افغانستان بود و بدين وسيله راه را براي تشكيل دولت هاي ملي هموار نمودند.
ب- لويه جرگه هايي كه به وسيله دولت هاي مركزي تشكيل شده اند: اين نوع جرگه ها در شرايط امن و آرامش به وسيله فرمان و يا دعوتنامه حكام پيرامون مسايل روز و تدوين قوانين تشكيل مي شدند كه اين نوع جرگه ها از نظر وظايف دو نوع بوده اند:
۱- لويه جرگه هايي كه سياست هاي كلان كشوري و اصول سياسي خارجي افغانستان را مشخص مي كردند:
الف: لويه جرگه دوران امير شيرعلي خان (۱۲۴۴ هـ.ش ۱۸۶۵ م):
گرچه هوتكيان و ابداليان به وسيله جرگه ها به قدرت رسيدند اما جرگه هاي آنان رسماً به نام لويه جرگه ياد نشد. كلمه لويه جرگه آن طوري كه غلام محمدغبار مورخ مشهور افغانستان در كتاب افغانستان در مسير تاريخ نقل مي كند، براي نخستين بار در زمان امير شيرعلي خان (۱۸۶۵ م) مطابق ۱۲۴۴ هـ.ش به كار رفته است. امير شيرعلي خان كه درگير جنگ داخلي با رقباي سياسي خود بود، نياز به تثبيت سلطنت و حكومت خود داشت و بدين منظور سران اقوام و قبايل را در مجلسي گردآورد تا حمايت آنها را از سلطنت خود به دست آورد. همين مجلس يا جرگه «لويه جرگه» ناميده شد و از آن به بعد حكام افغانستان لويه جرگه هاي متعددي به مناسبت هاي مختلف تشكيل دادند كه مجموعاً به ۴۶ جرگه بالغ مي گردد. اين جرگه با شركت دو هزار نفر در ۱۸۶۵ در كابل برگزار گرديد، هدف از برگزاري اين جرگه نظرخواهي در مورد چگونگي برخورد با برادران اميرشيرعلي خان به خصوص سردار محمد امين خان بود.اعضاي جرگه مذكور به اتفاق آراء سخنان امير شيرعلي خان را تأييد و تصويب نمودند. شيرعلي خان هم متعاقب آن نامه براي سردار محمد امين خان فرستاد، چون ارسال نامه مؤثر واقع شد با توجه به مشروعيتي كه از لويه جرگه اخذ نموده بود جهت سركوب سردار محمد امين خان اقدام به اعزام نيروي نظامي به قندهار نمود.
ب: لويه جرگه  دوران اميرعبدالرحمن خان: ۱۸۹۳ (۱۳۱۱ هجري قمري):
امير عبدالرحمن خان، كه ادامه حكومت خود را در گروه همكاري با انگليس مي ديد، در ۱۲ نوامبر ۱۸۹۳، موافقتنامه اي را با نماينده انگليس، سر مور تيمور ديورند به امضا رساند كه به موجب اين قرارداد مناطق «صوات، باجور، چترال، وزيرستان و چمن» از افغانستان جدا و به هند تحت سلطه بريتانيا واگذار گرديد. در مقابل امضاي معاهده ديورند حكومت انگليس متعهد گرديد تا كمك هاي سالانه شان به امير را از يك ميليون و دو صد هزار كلدار به يك ميليون و هشتصد هزار كلدار افزايش دهند.
002512.jpg

امير به منظور مشروعيت بخشيدن به معاهده مذكور جرگه اي متشكل از سرداران و شاهزادگان، خوانين، رهبران مذهبي همكار با دولت و ساير شهروندان دعوت شده از سوي حكومت را برگزار نمود. جرگه  مذكور، مقصود امير را برآورده ساخته و قرارداد ذلت بار ديورند را به تصويب رساند.
ج: لويه جرگه ۱۹۱۵: (۱۲۹۴) اين جرگه به دستور اميرجبيب ا... خان در سال ۱۹۱۵ تشكيل شد و ۵۴۰ نفر در آن شركت داشتند، كه اكثريت آنها از علماي مذهبي بودند و هدف از آن سرگرم نگهداشتن استقلال خواهان و مجاهدين افغانستاني مخالفين انگلستان و اعلام بي طرفي افغانستان در جنگ جهاني اول بود. زيرا اين جرگه بعد از آن داير شد كه هيأت سياسي مشترك آلمان و تركيه در ۱۹۱۵ به افغانستان آمده بودند و خواهان اتحاد نظامي با افغانستان در برابر بريتانيا بودند كه امير مذكور با انتشار رساله هايي مبني بر اطاعت از اولي الامر و پخش آن در تمام مساجد كشور و مراكز نظامي، سعي داشت مردم افغانستان را در داخل كشور و سرحدات آزاد شرقي آن به نام اطاعت از پادشاه مسلمان از قيام و مبارزه عليه انگليس ها باز دارد. در اين جرگه موضوع بي طرفي افغانستان در جنگ جهاني اول به تصويب لويه جرگه رسيد و امير حبيب الله خان بدين وسيله به آرزويش كه بي طرفي افغانستان بود، رسيد. اين خبر اعلام بي طرفي افغانستان در جنگ بيش از همه انگليس  ها و روس ها را خوشحال ساخت، زيرا آنها از ناحيه شمالغرب هند كه نقطه ضعف امپراطوري شان محسوب مي شد به كلي خاطر جمع شدند. همچنان روس ها به خاطر متصرفاتشان در تركستان كه ممكن بود در اثر خصومت افغانستان براي آنها دردسري ايجاد كنند، احساس راحتي نمودند. ميزان خوشحالي انگليس ها از امير حبيب الله خان به خاطر اعلام بي طرفي در جنگ به حدي بود كه ملكه انگلستان طي نامه رسمي از امير حبيب الله تقدير و تشكر نمود.
د: لويه جرگه ۱۹۴۱: (۱۳۲۰) اين لويه جرگه در دهه اول سلطنت محمد ظاهرشاه و دوران نخست وزيري محمد هاشم خان به تاريخ ۶ نوامبر ۱۹۴۱ (۱۳۲۰)، تشكيل گرديد و در آن هشتصد نفر عضويت داشتند. اين جرگه به منظور اعلام بي طرفي افغانستان در جنگ جهاني دوم و تصميم گيري درباره پرسنل فني آلمان كه در افغانستان فعاليت داشتند، تشكيل گرديد. لويه جرگه مذكور ضمن تصويب بي طرفي افغانستان در جنگ در مورد اتباع آلماني كه متفقين خواهان تحويل آنها به عنوان اسيران از دولت افغانستان بودند، تصويب كرد كه «اتباع آلماني توسط يك هيأت بين المللي اخراج گردد.» كه در نتيجه به قول ميرمحمد صديق فرهنگ مورخ افغانستاني، ۱۸۰ آلماني و ۸ ايتالوي كابل را ترك گفته و از طريق پيشاور، كراچي و بصره به تركيه و از آنجا به كشورهايشان بازگشتند. تنها دو خانواده آلماني در پيشاور از بازگشت به وطن شان امتناع ورزيده و از مقامات حكومتي هند تقاضاي پناهندگي كردند كه مورد قبول واقع شد. علاوه بر آن در اين جرگه فيصله شد كه افغانستان به هيچ نيرويي در جهان اجازه نمي دهد كه در داخل كشور خويش بر ضد يكديگر فعاليت نمايند و در صورت نقض بي طرفي افغانستان از سوي قدرت هاي متخاصم در جنگ جهاني دوم دولت و مردم افغانستان به دفاع از خود خواهد پرداخت.
هـ : لويه جرگه ۱۹۴۹: (۱۳۲۸) دومين لويه جرگه بعد از تشكيل كشور پاكستان در ۲۶ جولاي ۱۹۴۹ (۱۳۲۸) و به دنبال اين كه دولت افغانستان حاكميت پاكستان بر قبايل پشتون در آن سوي «خط ديورند» را به رسميت نشناخت، تشكيل شد. اين لويه جرگه، ضمن اعلام حمايت از قضيه پشتونستان، معاهده سال ۱۸۹۳ ديورند، پيمان سال ۱۹۰۵ افغان- انگليس، پيمان سال ۱۹۱۹ روالپندي و پيمان ۱۹۲۱ افغان و انگليس را رسماً بي اعتبار و غيرقانوني اعلام كرد.
سه جرگه فوق موجب تحكيم و تثبيت پايه هاي حقوقي اعمال حق حاكميت دولتي افغانستان در مورد سياست خارجي بود.
۲- لويه جرگه هايي كه به منظور تدوين و تصويب قوانين اساسي افغانستان داير شده اند: قوانين اساسي كه به وسيله اين جرگه به تصويب رسيدند مباني حقوقي دولت افغانستان را تحكيم نمودند. اين جرگه ها به ترتيب عبارتند از:
الف: لويه جرگه ۱۹۲۱ (۱۳۰۱): كه به دستور امان الله خان پادشاه اصلاح طلب افغانستان به تاريخ ۲۰ فروردين ۱۳۰۱ هـ ش با شركت هشتصد نفر از اركان دولت و سران قبايل در شهر جلال آباد برگزار گرديد. رياست اين جرگه را شخص امان الله خان به عهده داشت. اين جرگه نخستين قانون اساسي افغانستان را به نام «نظامنامه اساسي دولت عليه افغانستان» در ۷۳ ماده به تصويب رساند. كه براي اولين بار در تاريخ افغانستان قدرت شاهي توسط قانون و مؤسسات سياسي مثل هيئت وزراء شوراي دولت و محاكم محدود گرديد.
ب: لويه جرگه سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸): اين جرگه در سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸) با شركت يك هزار نفر از جمله ميرغلام محمد غبار مورخ معروف افغانستان در پغمان در ۲۵ كيلومتري شهر كابل برگزار گرديد. در اين جرگه قوانين مربوط به منع ازدواج با دختران صغيره، برداشتن حجاب زنان، تأسيس «مجلس شوراي ملي» با ۱۵۰ عضو، اجرايي ساختن خدمت سربازي و ملزم ساختن روحانيون به داشتن مدرك تحصيلي و... به تصويب رسيد.
ج: لويه جرگه ۱۳۰۹ (۱۹۳۰): اين جرگه در زمان سلطنت محمد نادرخان در سال ۱۳۰۹ (سپتامبر ۱۹۳۰)، در كابل برگزار گرديد. در اين جرگه سران قبايل و اقوام و ريش سفيدان مناطق شهري كه به وسيله نادرخان گزينش شده بودند شركت داشتند. اين جرگه علاوه بر تأييد پادشاهي محمد نادرخان هياتي را مركب از ۱۰۵ نفر از بين اعضاي خود جهت تصويب قانون اساسي تعيين نمود. هيات مذكور كه شوراي ملي ناميده شد در ماه اكتبر سال ۱۹۳۱ قانون اساسي جديد را با عنوان «اصول اساسي دولت عليه افغانستان» مركب از ۱۱۰ ماده به تصويب رسانيد. اين قانون كه به ظاهر نظام مشروطه را در كشور تحكيم مي كرد اما درواقع صلاحيت نهايي را در بين شاه و قشر روحاني و عالمان ديني تقسيم مي كرد.
د: لويه جرگه ۱۳۴۳ (۱۹۶۴): اين جرگه به تاريخ ۸ شهريور ۱۳۴۳ (۱۹۶۴ م)، با شركت چهار صد نفر در كابل تشكيل گرديد. در اين جرگه اولين قانون اساسي افغانستان مبتني بر دموكراسي غربي به تصويب رسيد كه پس از تصويب اين قانون فضاي سياسي كشور به نفع دموكراسي دگرگون شد. لويه جرگه مذكور به تاريخ ۲۹ شهريور ۱۳۴۳ متن قانون اساسي را در ۱۱ فصل و ۱۲۸ ماده تصويب نمود و ده روز پس از آن در ۹ مهرماه ۱۳۴۳ اول اكتبر ۱۹۶۴ از جانب محمد ظاهر شاه، پادشاه سابق افغانستان توشيح در محل تطبيق قرار گرفت. قانون مصوب همين جرگه براساس توافقنامه «بن» از اواخر سال ۱۳۸۰ يعني روي كار آمدن اداره موقت افغانستان به رهبري حامد كرزاي تا تصويب قانون اساسي جديد افغانستان به عنوان قانون اساسي افغانستان به رسميت شناخته شده و قانون اساسي جديد افغانستان بيشتر از همه از اين قانون متأثر است.جرگه ۱۳۴۳ تفاوتهاي زيادي با جرگه هاي قبلي داشت از جمله اينكه: برخلاف گذشته كه اعضاي لويه جرگه از ميان رؤساي قبايل، متنفذين و صاحب رسوخان برگزيده مي شدند. اعضاي اين جرگه طبق ماده ۷۸ قانون اساسي ۱۳۴۳؛ از ميان نمايندگان منتخب هر دو مجلس شوراي ملي و سنا و شوراهاي ولايات برگزيده مي شدند؛ اعضاي خانواده سلطنتي از عضويت در كابينه و احزاب منع شدند. هدف از تصويب اين ماده آن بود تا اولاً از دخالتهاي اعضاي خانواده سلطنتي درامور حكومتي جلوگيري شود وثانياً از به قدرت رسيدن مجدد محمد داود كه فردي مستبد و خودكامه بود، جلوگيري به عمل آيد؛ اين جرگه در مباحثات كاملاً آزادي داشتند و علاوه بر آن با تصويب قانون اساسي جديد افغانستان را وارد يك مرحله جديدي از دموكراسي غربي نمودند. و علاوه بر اين به موجب همين قانون، انتخابات مجلس شوراي ملي، مجلس سنا به صورت كاملاً آزاد و دموكراتيك به مدت ده سال برگزار شد و مطبوعات مستقل از دولت دركابل و استانهاي مختلف افغانستان به صورت كاملاً آزاد فعاليت داشتند و علاوه بر آن قوه قضائيه مستقل شكل گرفت و... اين دهه (۱۳۴۳- ۱۳۵۲) در تاريخ افغانستان به نام دهه دموكراسي معروف گرديد.
هـ : لويه جرگه ۱۳۵۵ (۱۹۷۷): محمد داود شوهر خواهر و پسرعموي محمد ظاهر شاه پادشاه سابق افغانستان با همكاري شاخه اي پرچم حزب دموكراتيك خلق به رهبري ببرك كارمل به تاريخ ۲۶ تير سال ۱۳۵۲ طي كودتاي نظامي بدون خونريزي به يك دهه دموكراسي در كشور پايان دادو به جاي آن جمهوري شاهانه خويش را مستقر نمود.داودخان به منظور مشروعيت بخشيدن به جمهوري شاهانه خويش وتصويب قانون اساسي مورد نظر خود، از تاريخ ۱۰ تا ۲۶ بهمن سال ۱۳۵۵ (۳۱ ژانويه ۱۹۷۶) لويه جرگه اي مركب از ۳۴۹ نفر عضو كه ۲۱۹ نفر نمايندگان انتخابي از ولايات و ۱۳۰ نفر نمايندگان انتصابي از سوي محمد داود كه اكثراً كارمندان عاليرتبه نظامي و ملكي بودند، در تالار لويه جرگه در انصاري وات شهر كابل برگزار گرديد. اين جرگه قانون اساسي جديد افغانستان را كه به وسيله يك كميسيون ۴۱ عضوي به نام كميته «تسويد قانون اساسي» تهيه و تدوين شده بود، به تصويب رساند و علاوه بر آن اين جرگه محمد داود را به عنوان رئيس جمهور به مدت هفت سال انتخاب نمود.
002510.jpg

و: لويه جرگه هاي كمونيستها: چهار لويه جرگه هم در دوران حاكميت كمونيست ها به ترتيب در سالهاي ۱۳۶۴، ۱۳۶۴و ۱۳۶۶ و ۱۳۶۸ در كابل برگزار گرديد. در لويه جرگه چهارمي كه در دوران زمامداري نجيب الله برگزار گرديد، تصويب قانون اساسي رژيم و انتخاب نجيب الله به عنوان رئيس جمهور به مدت ۷ سال و تبديل نام افغانستان از جمهوري دموكراتيك افغانستان به جمهوري افغانستان بود.
ج- لويه جرگه اضطراري كه زير نظر سازمان ملل متحد برگزار گرديد:
يكي از پيامدهاي مثبت حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ براي افغانستان، برگزاري اجلاس «بن» بود، كه براي اولين بار بعد از ۲۳ سال بحران، گروه هاي افغانستاني به منظور اعاده صلح و استقرار يك دولت متمركز در كشور در پايتخت سابق كشور آلمان يعني «بن» گردهم آمدند. در اين اجلاس، چهار گروه افغانستاني به ترتيب، نمايندگان دولت اسلامي برهان الدين رباني، نمايندگان گروه رم، به رهبري محمد ظاهر شاه پادشاه سابق افغانستان، نمايندگان اجلاس صلح قبرس به سرپرستي همايون جرير ونمايندگان نشست سراسري افغانها از پيشاور پاكستان به رهبري پير سيد احمد گيلاني، زير نظر اخضر ابراهيمي نماينده دبير كل سازمان ملل شركت داشتند. دراين اجلاس ساختار سياسي آينده افغانستان در قالب «اداره موقت افغانستان» به رهبري حامد كرزاي، مشخص گرديد.طبق موافقتنامه «بن» در ۵ دسامبر ۲۰۰۱ (۱۴ آذر ۱۳۸۰) علاوه بر ساختار سياسي، مقرر گرديد تا از ۲۰ تا ۲۶ خرداد سال ۱۳۸۱ لويه جرگه اضطراري به منظور انتخاب رهبر دولت موقت انتقالي ۱۸ ماهه، انتخاب كميسيوني جهت تهيه و تصويب قانون اساسي آينده افغانستان و ساماندهي قوه قضائيه مستقل و برخي مسايل مهم ديگر برگزار گردد. به همين منظور كميسيوني متشكل از ۲۱ عضو جهت برگزاري لويه جرگه در اجلاس بن پيش بيني شده بود. كميسيون مذكور كه رياست آن را محمد اسمعيل قاسميار استاد سابق دانشكده شرعيات (الهيات) دانشگاه كابل و عضو ستره محكمه (ديوانعالي) سابق افغانستان به عهده داشت. همزمان با شروع كار اداره موقت كارش را آغاز نمود و مطابق آئين نامه كميسيون مذكور مرحله اي اول ودوم انتخابات لويه جرگه از ۲۴ فروردين ۸۱ آغاز و روز ۱۱ خرداد ۱۳۸۱ پايان يافت.
براساس اعلام رئيس كميسيون تدوين لويه جرگه اضطراري در داخل افغانستان از هر ۲۲ هزار نفر و در خارج از كشور از هر ۱۸ هزار نفر، يك نماينده به لويه جرگه راه يافتند. همچنان براساس مصوبه اجلاس بن، ۱۶۰ كرسي لويه جرگه اضطراري يعني تقريباً ۱۱ درصد آن به زنان اختصاص داده شد و به مهاجرين افغانستاني مقيم خارج از كشور، ۱۰۰ كرسي،اختصاص يافته است كه از اين ميان، ۳۰ نماينده از مهاجرين مقيم ايران، ۴۰ نماينده از مهاجرين مقيم پاكستان، ۳۰ نميانده هم از ميان افغانهاي مقيم اروپا، آمريكا و كانادا به صورت انتصابي از سوي كميسيون تدوير لويه جرگه اضطراري برگزيده شدند. لويه جرگه مذكور كه قرار بود ۱۵۰۱ عضو داشته باشد با اضافه كردن ۵۰ نفر ديگر از سوي حامد كرزاي، تعداد آن به ۱۵۵۱ نفر رسيد كه اعضاي آن به صورت انتصابي و انتخابي برگزيده شدند. در داخل افغانستان در جاهايي كه امكان انتخابات وجود داشت. به صورت انتخابي و در ساير نقاط كه به هر دليل امكان برگزاري انتخابات نبوده است نمايندگان از سوي كميسيون تدوير لويه جرگه اضطراري به صورت انتصابي برگزيده شدند. همچنان كليه نمايندگان كه از خارج از كشور به لويه جرگه راه يافتند، همگي به صورت انتصابي بودند كه بيشتر كميسيون تدوير لويه جرگه براساس سليقه هاي خودشان نه طبق ضوابط نمايندگان انتصابي را برگزيدند كه در بسياري موارد
حق كشي هاي زيادي نيز صورت گرفته بود كه دهها مصاحبه اعتراضي كه از طريق رسانه هاي گروهي از جمله راديو بي بي سي در اين زمينه پخش گرديد، گوياي اين مطلب است.
لويه جرگه اي مذكور با يك روز تأخير به تاريخ ۲۱ خرداد ۱۳۸۱ در كابل برگزار شد و مهمترين كار اين جرگه انتخاب حامد كرزاي با ۱۲۹۵ رأي اعضاي لويه جرگه به رياست دولت انتقالي ۱۸ ماهه بود. لويه جرگه اضطراري تفاوتهاي زيادي با لويه جرگه هاي سابق داشت از جمله:
۱- اين جرگه نه در خلاء دولت برگزار مي شد، زيرا اداره موقتي در افغانستان زمام امور را به عهده داشت و نه به وسيله دولت چون اداره موقت نقشي در برگزاري آن نداشت، تا اراده خود را بر آن تحميل نمايد. زيرا لويه جرگه اضطراري به وسيله كميسيوني ۲۱ نفره زير نظر نماينده سازمان ملل متحد در امور افغانستان، برگزار گرديد. درواقع لويه جرگه اضطراري به وسيله يك نهاد مهم بين المللي يعني سازمان ملل متحد برگزار شد.
۲- براي اولين بار حتي المقدور به آراي مردم مراجعه شد كه اين موضوع نكته مثبت لويه جرگه سال ۱۳۸۱ با توجه به اضطراري بودن آن محسوب مي شود.
۳- برخلاف گذشته، كه اكثر اعضاي لويه جرگه از ميان رؤساي قبايل و خوانين برگزيده مي شدند، اكثريت اعضاي لويه جرگه اضطراري با توجه به شرايط بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ كشور و مصاحبه هاي مسئولين كميسيون تدوير لويه جرگه، همچنان طبق آئين نامه اجرايي آن كميسيون از ميان تحصيلكرده ها، بي طرفها و كساني كه در كشتارها و چپاول اموال عمومي و مردم در چندين سال اخير دست نداشته باشند، برگزيده شدند.
۴- براي اولين بار در تاريخ افغانستان سهم ۱۱ درصدي يعني ۱۶۰ كرسي در لويه جرگه براي زنان در نظر گرفته شده بود كه اين موضوع با توجه به عملكرد غلط طالبان سهم قابل توجهي به زنان افغانستان اختصاص يافته بود كه حائز اهميت است.
۵- چون لويه جرگه اضطراري پس از دو دهه بحران برگزار مي شد، لذا توقعات از لويه جرگه بسيار بالا بود، كه متأسفانه كاري عمده جز انتخاب رئيس دولت موقت انتقالي اسلامي انجام نداد.
در خاتمه نظريات موافقين و مخالفين لويه جرگه را كه در ۲۰ سال اخير ابراز گرديده است به صورت اجمالي جهت مزيد اطلاع خوانندگان عزيز مي آوريم:
الف: نظريات موافقين لويه جرگه: از موافقين لويه جرگه از ميان گروه هاي جهادي مي توان از پير سيد احمد گيلاني رهبر محاذ ملي، مولوي محمد نبي محمد، رهبر حركت انقلاب اسلامي، صبغت ا... مجددي، رهبر جبهه نجات ملي و از شخصيت هاي فرهنگي و سياسي مي توان از عبدالرحمن پژواك، سيد قاسم رشتيا، سيد شمس الدين مجروح، مير محمد صديق فرهنگ، پروفسور عبدالستار سيرت و ساير تكنوكراتهاي دوران ظاهرشاه و محمد داود نام برد.
ب: نظريات مخالفين لويه جرگه: از مخالفين لويه جرگه از ميان گروه هاي جهادي مي توان از پروفسور عبدالرسول سياف رهبر اتحاد اسلامي افغانستان، گلبدين حكمتيار، امير حزب اسلامي افغانستان و آيت الله محسني رهبر حركت اسلامي افغانستان و از ساير شخصيت هاي علمي و فرهنگي و سياسي افغانستان مي توان ازغلام محمد غبار مورخ معروف افغانستان، صباح الدين كشككي و... نام برد.
جمع بندي و نتيجه گيري: با توجه به مطالب ارائه شده فوق، پيرامون لويه جرگه ها و نقشي كه در حيات سياسي و اجتماعي افغانها ايفا نموده است، بايد گفت كه لويه جرگه ها در تاريخ افغانستان يكي از منابع مشروعيت دولتها و در تحولات اجتماعي و سياسي اثرگذار بوده است. اولين نتيجه گيري كه از برگزاري لويه جرگه ها در افغانستان مي توان داشت آن است كه لويه جرگه ها قبل از همه يك سنت قبيله اي بوده است كه از ساختار قبايلي جامعه افغانستان به ويژه قوم پشتون ناشي مي شده است. زيرا در ميان نهادهاي قوم پشتون جرگه قبايل و بخصوص جرگه سران قبايل از جايگاه ويژه برخوردار بوده و است. لذا مي توان گفت چون بيش از ۲۰۰ سال قوم پشتون بر افغانستان حاكم بوده است لذا سنت قبيله اي خود را در افغانستان به سنت سياسي تبديل نموده اند. در غير آن امروزه با وجود نهاد مدني و دموكراتيكي چون مجلس شوراي ملي و مجلس سنا كه درقانون اساسي جديد افغانستان هم پيش بيني شده است، هيچ نيازي به لويه جرگه كه يك سنت قومي قبيله اي است نمي باشد. نتيجه ديگري كه مي توان از تاريخچه لويه جرگه گرفت آنست كه لويه جرگه تحت تأثير حكام وقت و متناسب با خواست آنان تصميم مي گرفتند وبه ندرت اعضاي لويه جرگه ها تصميم هاي مستقل اتخاذ نموده اند. به عنوان نمونه در سال ۱۸۹۳ امير عبدالرحمان خان معاهده ننگيني را با انگليسيها امضا نمود كه به موجب آن بخش هايي از خاك افغانستان به هند تحت سلطه بريتانيا واگذار شد. متعاقب آن در همان سال، همان طوري كه ملاحظه شد لويه جرگه اي تشكيل داد و معاهده مذكور را با تصويب لويه جرگه مشروعيت داد.همچنان امان الله خان كه فردي اصلاح طلب و باني استقلال افغانستان و مي خواست يك شبه ره صد ساله را طي كرده و افغانستان را بدون توجه به واقعيت هاي اجتماعي آن به قافله تمدن بشري سوق دهد، خواهان اصلاحاتي به سبك و سياق غربيها بود و به همين منظور لويه جرگه هاي متعددي تشكيل داد و براي اولين بار براي افغانستان قانون اساسي را به تصويب رساند تا به وسيله آن بتواند جامعه سنتي افغانستان را به يك جامعه مدرن تبديل كند. امان الله خان نه تنها در اين كار موفق نشد بلكه چون بدون توجه به واقعيت هاي افغانستان دست به اصلاحات افراطي زده بود، شورش هاي متعددي در اطراف و اكناف كشور در واكنش به اصلاحات امان الله خان يكي پس ازديگري به وقوع پيوست و در نتيجه امان الله خان سلطنت خويش را نيز از دست داد. علاوه بر آن داود خان كه فردي ملي گرا و داراي احساسات شديد ضد پاكستاني بود در لويه جرگه اي كه در دوران صدارت خويش برگزار كرد، تمايلات خويش را به صورت مصوبات لويه جرگه به كرسي نشاند و در نتيجه تمامي موافقتنامه هاي قبلي را كه امتياز براي پاكستان محسوب مي شد ملغي كرد. همچنان در لويه جرگه سال ۱۳۴۳ تمايل محمد ظاهر شاه پادشاه سابق افغانستان دردموكراتيزه كردن افغانستان عامل اصلي تصويب قانون اساسي دهه دموكراسي بود نه رأي و نظر اعضاي لويه جرگه.همين طور در لويه جرگه هايي كه كمونيستها برگزار كردند اراده حكام كمونيست آن زمان مبني بر مشروعيت دادن به اشغال افغانستان توسط نيروهاي شوروي به تصويب اعضاي لويه جرگه رسيد. همچنان در لويه جرگه اي كه در اوايل سال ۱۳۸۱ و پس از تحولات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در كابل برگزار گرديد، توافقات پشت پرده ميان كرزاي و سران گروه هاي جهادي سابق به ويژه جبهه متحد شمال عامل اصلي انتخاب مجدد وي به عنوان رئيس دولت انتقالي اسلامي افغانستان به مدت ۱۸ ماه ديگر گرديد نه رأي مستقل اعضاي لويه جرگه. با توجه به اضطراري بودن لويه جرگه خرداد ۱۳۸۱ از يك سو و عدم خلع سلاح گروه هاي مسلح از سوي ديگر به نظر مي رسد دولت انتقالي ۱۸ ماهه كه مشروعيت خود را از لويه جرگه اخذ نموده بود، دولتي دموكراتيك نبوده اما بخش وسيعي از مردم افغانستان را نمايندگي مي كند.از سوي ديگر، با توجه به واقعيت هاي موجود كشور، چون فرايند انتقال قدرت در افغانستان سالها طول خواهد كشيد، لذا عملكرد لويه جرگه را بايد به عنوان نخستين گام به سوي برقراري دموكراسي در افغانستان و دوران ۱۸ ماهه دولت انتقالي را بايد مرحله گذار به سوي دموكراسي تلقي كرد. علاوه بر موارد فوق بايد به اين نكته نيز توجه جدي نمود كه مشكلات و نابساماني هاي ۲۳ ساله  اخير افغانستان را نمي توان يك شبه و از طريق برگزاري يك لويه جرگه حل كرد. لذا با توجه به اين واقعيت بايد نسبت به آينده كشور با اصلاحات تدريجي اميدوار بود.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |