پاي صحبتهاي استاد «سياوش شهشهاني» چهره برگزيده دانشگاهي
دانشگاه مستقل ...
مهمترين شرط رسيدن به استقلال دانشگاهها، داشتن يك هيأت امناي واقعي و اصيل براي هر دانشگاه است؛ كه هنوز از سوي وزارت علوم در اين رابطه كاري صورت نگرفته است
|
|
بهزاد رشيدي
اشاره؛ دكتر «سياوش شهشهاني» از اساتيد برجسته اي است كه امسال در سومين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان يكي از برگزيدگان دانشگاهي در رشته رياضي معرفي شد. نام او براي كساني كه او را مي شناسند خاطرات و معاني مختلفي به ذهن مي آورد... اساتيد، دانشجويان و جامعه رياضي كشور حضور ملموس او را به خاطر دارند؛ محققان علوم پايه، فعاليتها و برنامه هاي مركز تحقيقات فيزيك نظري و رياضيات برايشان تداعي مي شود؛ آنها كه در دنياي فناوري اطلاعات (IT) فعاليت مي كنند، ياد اينترنت و داستان ورود آن به ايران مي افتند و براي دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف كلاس ها و دروس رياضي عمومي ۱ و ۲ و امتحانات و مسئله هاي «مرد افكن»! زنده مي شود.
استاد شهشهاني متولد خرداد ماه ۱۳۲۱ است و تمام تحصيلات دانشگاهي خود را (سالهاي ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۸) در معتبرترين دانشگاههاي آمريكا گذرانده و از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ نيز به عنوان استاديار دانشگاههاي اين كشور فعاليت داشته است. وي از سال ۱۳۵۳ پس از بازگشت به كشور به عنوان عضو هيأت علمي وارد دانشگاه صنعتي شريف شده است. با او گفت وگويي انجام داده ايم كه در ادامه مي خوانيد:
* جنابعالي امسال و در سومين همايش تجليل از چهره هاي ماندگار، به عنوان چهره برتر دانشگاهي در رشته رياضي معرفي شديد. بگذاريد صحبتهايمان را از اين جا شروع كنيم كه به نظر شما چه ويژگي ها و مشخصاتي بايستي در يك استاد دانشگاهي جمع شده باشد تا بتوان او را به عنوان چهره ماندگار معرفي كرد. اصلاً تعريف جنابعالي از «استاد ايده آل» با توجه به شرايط خاص آموزش عالي در كشور ما چيست؟
- ببينيد! در وضعيت كشور ما از نظر ميزان توسعه يافتگي اساساً نمي توانيم تعريف پايدار و استاتيكي از اين موضوع داشته باشيم. اول ما بايد بپذيريم كه يك جامعه در حال گذار به توسعه يافتگي هستيم كه معلوم شود اين موضوع تعريف متغيري مي طلبد.
به نظر من تعريف استاد خوب امروز با آن تعريفي كه دو دهه قبل ما مي توانستيم داشته باشيم خيلي فرق دارد. در مجموع بايد ديد كه اين فردي كه امروز «استاد» خوانده مي شود، آيا در طول حيات علمي و دانشگاهي خود اثر خلاق و يا ابتكاري داشته و آيا در جامعه توانسته «بارور» باشد يا نه؟ چه تأثيري بر روي نسل پس از خودش گذارده و چه تأثيري بر محيطي كه در آن تنفس مي كرده داشته...؟
سي سال پيش كه بنده به اين دانشگاه آمدم، جالب است بدانيد ۱۶ سال طول كشيد تا من اولين بار يك درس كاملاً تخصصي در رشته خودم تدريس كردم! آن زمان علم رياضي جديد در ايران خيلي نوپا بود و از ما بيشتر انتظار مي رفت كه بتوانيم يك دوره «ليسانس» را به نحو آبرومندي تدوين كنيم، كه به نظر مي رسد موفق هم شديم و شما مي دانيد فارغ التحصيلان رشته رياضي دانشگاه صنعتي شريف را همه مي شناسند و قبول دارند... آن زمان اين ارزش بود؛ اما امروز انتظاري كه از اساتيد و بخصوص اساتيد جوان مي رود اين است كه بتوانند در زمينه هاي تحقيقاتي و پيشبرد تحصيلات تكميلي مؤثر و مفيد باشند.
در حال حاضر معيارهاي ارتقاء اساتيد در دانشگاهها، يكسري معيارهاي عددي و از پيش تعريف شده است كه حتي در كشورهاي خيلي پيشرفته تر از ما هم چنين روشي براي گزينش و ارتقاء استاد وجود ندارد. در اين معيارهاي از پيش تعيين شده، مهمترين مؤلفه اي كه فراموش شده و در نظر نمي آيد، ويژگي هاي فردي اساتيد در شناخت مسائل مهم و كليدي گريبانگير دانشگاه و جامعه و همچنين ميزان خلاقيت او در حل مسائل خارج از ضوابط و سازوكارهاي موجود است.
در همين دانشگاه ما هم اگر شما بياييد بررسي كنيد، عده اي از مؤثرترين اساتيد اين دانشگاه، خيلي نمره آور نيستند از نظر ضوابط ارتقاء... و برعكس بعضي از افراد نمره آور، بود و نبودشان منشأ اثري نبوده است.
* به نظر مي رسد جنابعالي به نوعي سيستم موجود دانشگاهها و وزارت علوم در زمينه ارتقاء اساتيد را منسوخ شده مي دانيد. آيا سازوكار مناسب تري در ذهن داريد؟
- يكي از مشكلات جدي دانشگاه دقيقاً همين است! ارزيابي اساتيد در دانشگاههاي برجسته دنيا در رشته رياضي كاملاً براساس شناخت كيفيت است كه ذهني به نظر مي رسد. در حالي كه در دانشگاههاي درجه دو و سه، معيارهايي همچون تعداد مقالات ارائه شده و... اهميت دارند؛ چرا كه مسئولين اين سازمانها از اعتماد به نفس كافي براي قضاوت كيفي برخوردار نيستند.
البته! هنوز رشد علم در مملكت ما به سطحي نرسيده كه بتوانيم واقعاً يك سيستم ارزيابي قابل اعتماد كه از اجماع نظر متخصصان حاصل شده باشد، داشته باشيم.
بايد دانشگاهها به طور مستقل و براساس نيازها، اهداف و برنامه هايشان خود را به سطحي برسانند كه بتوانند براساس معيارهاي متفاوت و با اعتماد به نفس و اجماع نظر، آئين نامه ارتقاي خاص خودشان را تدوين و تصويب كرده و اين كار را انجام دهند.
كشور ما در حال حاضر بيشتر از هر زماني به كارهاي توسعه اي نياز دارد؛ انجام كارهاي توسعه اي هم براي همكاران ما در دانشگاه ارتقاء نمي آورد! با وجود چنين مسائلي انگار عملاً ما خودمان شرايطي را فراهم آورده ايم كه من استاد، براي اينكه از نظر ارتقاء و رتبه، عقب نمانم، بيشتر دنبال تحقيقات بي ربط به محيط و چاپ مقاله علمي در ژورنالهاي مختلف باشيم تا انجام كارهاي توسعه اي و برنامه هاي مورد نياز جامعه و كشور...
* اخيراً دانشگاه صنعتي شريف به عنوان قطب علمي كشور معرفي شد... ملاك و معيار هم همين معيارهاي «تعداد مقالات و شاخص هاي كمي» بود كه شما در مورد ارزيابي اساتيد به آن اشاره كرديد. اصلاً شايد يكي از علل چنين برنامه هايي، ايجاد نوعي رقابت بين دانشگاهها بوده باشد. از طرفي به نظر مي رسد از گذشته تاكنون و علي رغم وجود چنين سازوكارهايي براي رقابت بين دانشگاهها، معمولاً اين طور بوده كه دانشگاههاي درجه يك و خوب هميشه خوب بوده اند و دانشگاههاي درجه دو و سه كشور هم سر جاي خودشان مانده اند و نتوانسته اند خود را به سطح دانشگاههاي برتر برسانند! به نظر جنابعالي چنين كارهايي مي توانند اثرات جدي در اين زمينه داشته باشند يا خير؟
- اصلاً اين ارزيابي ها و اين تقسيم بندي و قطب بندي ها براي چه انجام مي شوند؟! من واقعاً نمي دانم اين كارها براي چيست؟!
شايد از نظر مالي و از نظر تخصيص بودجه اثراتي در روند حركتي دانشگاه داشته باشد، اما واقعاً تا خود مسئولان دانشگاهها مصمم به انجام تغيير در جهت پويايي خود نباشند، چنين كارهايي كمتر نتيجه مي دهد.
يك مثال در شته خودم برايتان مي زنم: شما مي دانيد سالهاست كه مسابقات علمي در كشور انجام مي شود؛ به استثناي يك، دو سال، دانشگاه صنعتي شريف هميشه اول بوده... شايد به نظر برسد كه اين مسابقات مي تواند براي ديگران هم انگيزه ايجاد كند كه به نوعي مثلاً در جذب دانشجوي خوب بيشتر تلاش كنند و همراه ساير مؤلفه ها سطح خودشان را بالا ببرند... ولي من به جرأت مي گويم كه اين مسابقات خيلي مؤثر نبوده....
متأسفانه هميشه اين طور نيست كه دانشگاهها خودشان تلاش جدي كرده باشند تا سطح علمي، آموزشي، تحقيقاتي و... خود را بالا ببرند و بيشتر به دنبال «كيفيت» باشند، اين در حالي است كه اگر «غرور دانشگاهي» وجود داشته باشد و افراد حاضر در دانشگاه بخواهند و مصمم باشند كه يك مركز علمي خوب و قابل قبول بسازند با همين امكانات موجود در كشور هم مي توان دانشگاه را آباد كرد.
* همان طور كه مي دانيد مدتي است براساس تصميم وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، «دفاتر استعدادهاي درخشان» در دانشگاهها تشكيل شده است. اين دفاتر مدعي هستند كه يكسري تسهيلات رفاهي و امكانات علمي و... را به طور خاص در اختيار دانشجويان ممتاز و نخبگان دانشجويي كه عمدتاً رتبه هاي برتر كنكور سراسري، نفرات برگزيده المپيادها و جشنواره هاي علمي داخلي و خارجي هستند، قرار مي دهند. از طرفي دانشجويان معتقدند كه كار خاصي براي آنان نمي شود و حداكثر يك «اكانت» اينترنت و «كمك هزينه» خيلي كم و «وام هاي» تحصيلي و آن هم پس از كلي پي گيري و دردسر كشيدن در اختيارشان قرار مي گيرد. دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف نيز عمدتاً جزو درسخوان ترين دانشجويان رشته هاي فني- مهندسي و علوم پايه و رتبه هاي برتر كنكور و المپيادي ها هستند. جنابعالي به عنوان كسي كه با اين قشر دانشجويان ارتباط داشته و داريد، ارزيابي تان از عملكرد اين دفاتر چيست و به نظر شما دفاتر استعدادهاي درخشان در جهت شكوفايي و باروري دانشجويان مستعد اصولاً چه برنامه ها و كارهايي را بايد دنبال كنند؟
- به نظر من در اولين قدم بهتر است اين دفاتر تعطيل شوند! در دانشگاه صنعتي شريف واقعاً اين طور نيست كه همه دانشجويان برجسته جزو كساني باشند كه مهر «استعداد درخشان» خورده اند.
كسي در برهه اي از زندگي علمي مثلاً رتبه بالاي كنكور آورده و يا در المپياد يا جشنواره اي برگزيده شده... تا اينجا اين مي شود مجوزي براي ورود او به دانشگاه. اما وقتي همين فرد وارد دانشگاه شد، بايستي در خود دانشگاه سنجش شود. هرچند هميشه يك رابطه آماري مثبت هم وجود داشته مبني بر اينكه اكثر كساني كه قبلاً انتظار مي رفته درخشان باشند، در دانشگاه نيز درخشش داشته اند؛ ولي چه بسا دانشجوياني باشند- كه البته زياد هم هستند- كه قبل از ورود به دانشگاه خيلي در تعاريف نخبگان دانشجويي به شمار نمي رفته اند ولي در دانشگاه نشان داده اند كه به همان «درخشندگي» هستند! از طرف ديگر نمرات و سطح علمي دانشجويان در طول تحصيل مدام بالا و پايين مي شود و علي الاصول «موفقيت» مسأله پيچيده اي است و هميشه هم خيلي دقيق نمي توان آن را پيش بيني كرد. اين درست نيست كه كساني دائماً «نان» زماني را بخورند كه موفق بوده اند و به نظر من ملاك مناسب جهت شناسايي و تشويق دانشجويان نخبه، فعاليتها و موفقيت هاي آنان در طول تحصيل است. اگر به جاي اين برنامه ها، وزارت علوم مسائل رفاهي و علمي همه دانشجويان را سعي كند بهتر كند كه مثلاً ما ديگر شاهد شرايط سخت خوابگاهي براي دانشجويان نباشيم، خيلي بهتر است.
* استاد! در حال حاضر در دانشگاهها معدل دانشجويان اولين و اساسي ترين معيار اندازه گيري «نخبه بودن» و «درخشان بودن» فرد در نظر گرفته مي شود. به نظر مي رسد اين دفاتر خيلي به مسائل جنبي و به موفقيت ها و به فعاليتهاي فوق برنامه علمي و پژوهشي و بعضاً فرهنگي دانشجويان در كنار تحصيل توجه نمي كنند؛ به نظر شما اين شرط معدل ملاك كامل و مناسبي است؟
- گفتم! هدف از تشكيل اين دفاتر اگر تشويق بوده كه فكر مي كنم همين است، دانشگاه بايد اين رقابت را در بين تمام دانشجويان ايجاد كند. اصلاً خوب نيست كه با مهر زدن به پيشاني يك عده، بقيه را از اين گردونه خارج كنيم.
از طرفي من با اين صحبت شما موافقم كه نمره معدل بايد يكي از معيارهاي هم سطح و ارزش با معيارهاي ديگري از قبيل ابتكارات علمي و فعاليتهاي علمي- پژوهشي و حتي فرهنگي- اجتماعي كه دانشجو مي تواند به آنها بپردازد، باشد.
* عده اي معتقدند كه وزارت علوم ودانشگاه به انحاء مختلف انتظار اين دانشجويان را بالا مي برند، بدون اينكه شرايط و بستر مناسب جهت اشتغال و فعاليت سودمند براي اين قشر دانشجو فراهم شده باشد. اين عده معتقدند با اين كار در حقيقت دانشجو را در «ويترين» خروج از كشور گذاشته ايم. شايد چنين مسائل و مشكلاتي در نهايت به اين منجر شود كه چنين دانشجوياني كه اين همه هم روي آنها سرمايه گذاري شده، آمال خودشان را در خارج از مرزهاي ايران جستجو كنند. در اين زمينه چه مي فرماييد.
- شما مي دانيد در كشور ما حدود يك قرن است كه بر روي رشته هاي فني سرمايه گذاري مي شود و به نسبت رشته هاي غيرفني، خيلي براي آن هزينه مي شود... اين در حالي است كه هنوز كشور ما در زمينه رشته هاي فني به مرحله ايده آلي نرسيده و در دنيا حرفي براي گفتن ندارد. ولي مثلاً رشته سينما كه خيلي به آن توجه نشده، در مقاطع مختلف و در سطح بين المللي درخشش زيادي از خود نشان داده است.
دانشگاه شريف در حال حاضر يكي از بهترين دانشگاههاي منطقه است و هميشه يك عده از بهترين ها وارد آن شده اند و مي شوند. خيلي ها هم هر سال پس از فارغ التحصيلي از اين دانشگاه و از كشور مي روند... خوب! اين سؤال مطرح است كه با اين مسأله چه كنيم؟ اينكه ما به يك عده نرسيم و خيلي مطرحشان نكنيم با اين ترس كه مبادا روزي بروند، اين خيلي مسخره است؛ راه درست اين است كه بتوانيم استعدادهاي درخشان و دانشجويان و فارغ التحصيلان نخبه و مستعد را جذب كنيم و اين خودش چندين بعد دارد و جداگانه قابل بررسي است.
از طرفي «علم» در سطح بالاي آن، هميشه يك پديده جهاني بوده؛ زماني از تمام جهان به بغداد و ري و شهرهاي اسلامي روي مي آوردند براي كسب علم و خيلي هايشان هم همين جا مي ماندند... به نظر من وقتي كسي مي تواند چهره اي جهاني بشود، هيچ اشكالي ندارد كه جهاني باشد. ما هم كه نمي توانيم حصاري براي او ايجاد كنيم كه نرود... چرا كه خود ما هم خواه ناخواه مجموعه اي هستيم از جهان موجود و مي توانيم از اين علوم جهاني استفاده كنيم. امروز هم ديگر دنياي علم عوض شده و قابل مقايسه با ۲۰ سال پيش نيست كه بتوان دقيقاً تعريف كرد چه كسي اينجا هست و چه كسي اينجا نيست. با وسايل ارتباطي امروز، شيوه اثرگذاري بر محيط كاملاً تغيير كرده است.
* مي توانيم اين برداشت را از صحبتهاي شما بكنيم كه شما خيلي به پديده «فرار مغزها» معتقد نيستيد و آن را خيلي منفي نمي دانيد و در عوض اعتقاد داريد كه چه بسا اين عده بروند و بتوانند در دنياي علم حرفي براي گفتن داشته باشند و همانجا هم براي كشور مسبب اثرات خوبي شوند؟
- بله. ببينيد! توسعه يك پديده چند جزيي است. اين وظيفه خود ماست كه اهداف همه دانشگاههاي كشور را صرفاً به تقليد از پيشرفته ترين دانشگاههاي كشورهاي توسعه يافته تعريف نكنيم كه محصول ما در اينجا جايگاه طبيعي نداشته باشد. ما در ضمن اينكه به علم و تكنولوژي در سطح جهاني نظر داريم، بايد نيازهاي فوري تر را نيز كه مثلاً تربيت قشر وسيعي تكنسين سطح بالا و مهندسي عملي تأمين مي شود، مد نظر داشته باشيم.
* اين روزها بحث تعيين مأموريت دانشگاهها و همچنين استقلال دانشگاهها بيشتر از هر زماني مطرح شده و وزير جديد علوم، تحقيقات و فناري هم انگار خيلي روي اين موضوع تأكيد دارند. چشم انداز جنابعالي از اين موضوعات چيست؟
- زماني رئيس يكي از دانشگاههاي معروف آمريكا، به جاي كلمه «يونيورسيتي» كلمه «ماليتورسيتي» را به كار مي برد... به نظر من دانشگاه جامعه اي كوچك است كه بايد همزمان چند هدف مشخص را دنبال كند و به طور جدي دنبال تعيين و تعريف نقش خود در جامعه باشد.
استقلال دانشگاهها قطعاً لازمه انجام اين كار است. هرچند همين الان هم بدون اينكه بخواهيم قانون جديدي تصويب كنيم و اين همه تبليغات راه بياندازيم، به اندازه كافي مكانيسم هاي لازم را در اختيار داريم كه بحث استقلال دانشگاهها را به طور همه جانبه و عمومي شروع كنيم.
خيلي وقت پيش لايحه هيأت امناي دانشگاهها تصويب شد. شما امروز مي بينيد كه اين قضيه قدري لوث شده و وزارت علوم هم خودش مسئول اين كار است. درحال حاضر دبيرخانه مركزي هيأت هاي امناي وزارت علوم، تبديل به دفتري شده كه به هيأت هاي امناي دانشگاهها ديكته مي كند كه چه چيزي را تصويب كنند...!
از سوي ديگر ما الان يك مقررات ارتقاء و ترفيع واحد داريم كه بر تمام دانشگاهها و مؤسسات پژوهشي حاكم است و واقعاً شرايط طوري فراهم شده كه هيأت امناي يك دانشگاه بتواند با هيأت امناي دانشگاههاي ديگر مثلاً براي جذب استاد، جذب بودجه و تسهيلات لازم، جذب دانشجو و... رقابت كند و متأسفانه بيشتر اجازه پرداختن به يك سري امور پيش پا افتاده دانشگاه را دارد!
* اگر چنانچه نويدي كه وزير جديد علوم در مورد استقلال دانشگاهها داده محقق شود، به نظر شما پس از تحقق اين موضوع، چه ساز و كار و بستري بايد براي آن فراهم شود و اصولاً بحث استقلال دانشگاهها تا چه حد مي تواند در رفع كاستي هاي موجود در دانشگاهها مؤثر باشد؟
- مهمترين شرط رسيدن به استقلال دانشگاهها، داشتن يك هيأت امناي واقعي و اصيل براي هر دانشگاه است؛ كه هنوز از سوي وزارت علوم در اين رابطه كاري صورت نگرفته…
دانشگاههاي ما هم خودشان بايد به اين موضوع اهتمام داشته باشند و واقعاً بخواهند در جهت استقلال كامل و هدفمند حركت كنند و خيلي منتظر اين نباشند كه چيزي از بالا به آنها ديكته شود كه آنها فقط بخواهند مجري برنامه ها و آيين نامه هاي از پيش تعيين شده باشند.
|