پيمان شوقي
رقص در غبار - ۱۰۱ دقيقه
كارگردان، طراح صحنه و لباس: اصغر فرهادي
فيلمنامه: اصغر فرهادي، محمدرضا فاضلي، عليرضا بذرافشان
بر اساس طرحي از عباس جهانگيريان
بازيگران: فرامرز غريبيان، يوسف خداپرست، باران كوثري
مجري طرح و تهيه كننده: ايرج تقي پور
توفيق اوليه اولين فيلم اصغر فرهادي، سناريست و برنامه ساز پرسابقه تلويزيوني كاملاً مديون بك گراند حرفه اي اوست. فرهادي در آثار قبلي اش كه عمدتاً براي قاب كوچك تدارك شده اند، خود را هنرمندي نشان داده كه ضمن تسلط بر ابعاد مختلف درام، ديدگاهي احساساتگرايانه و آرمان خواه دارد. منتها اين آرمان خواهي او نه از جنس هنرمندان چپ گرا، بلكه حاوي اعتدالي وراي خط و مرزهاي عقايد جزم گرايانه و سياسي است. نگاه آرمان خواه فرهادي، عمدتاً در محدوده زندگي هاي امروز شهري و در بين اقشار آسيب پذير اقتصادي و فرهنگي است. دو سري مجموعه «داستان يك شهر»، كه مهم ترين دستاورد او در توليد محصولي هنري با موضوع عام بي عدالتي اجتماعي و جنگ پنهان ميان لايه هاي گوناگون اجتماعي به شدت مادي گرا به شمار مي رود، در مجموع بهترين زمينه براي محك زدن و شناخت عقايد جامعه شناسانه فرهادي و كاركرد توانايي هاي حرفه اي اش در تصوير كردن اين عقايد است. روي واژه «عقايد» تأكيد مي كنم، چرا كه فرهادي را جزو آن دسته از هنرمندان امروز ايران مي شناسم كه عليرغم آگاهي از سهولت، گليم خويش به در بردن و نان خوردن به نرخ شعارهايي كه متوليان رسانه هاي داخلي مايل به ترويجشان هستند- و صادقانه بهاي خوب و گزافي هم براي اين كارها مي پردازند- بيشتر براي «رهاندن غريق» جهد مي كنند و مايلند آثارشان محملي براي طرح و بررسي مصايب و معضلات اجتماعي باشد. ضمناً ويژگي ديگري نيز در آثار فرهادي به چشم مي خورد، كه تا حدودي وجه تمايز او از ديگر همكارانش به حساب مي آيد و آن اجتناب زيركانه از پرداختن به علتها و در عوض آن، كندوكاو صادقانه در دنياي دروني قهرمانانش است كه معمولاً بدون آن كه داعيه اي داشته باشند، مجبور به پس دادن آزمايشي دشوار مي شوند و اگر حتي ذره اي از گوهر انساني در نزدشان موجود باشد، آن را هويدا مي كنند و سربلند از عرصه بيرون مي آيند. بنابراين فرهادي در توصيف واقعيات- معمولاً مشمئز كننده- جاري در روابط انساني ميان لايه هاي پايين اجتماع ترديد نمي كند و كوتاه نمي آيد و شايد اين مهم، برترين نقطه قوت آثارش نسبت به آثار رياكارانه اي هستند كه از قبل تقدس بخشيدن به فقر و رنگ و لعاب دروغين زدن به چهره كريه مناسبات غيرانساني، به كسب وجهه در داخل و پارو كردن دلار و ين و يورو در خارج از كشور مشغولند.
از طرف ديگر فرهادي سابقه زيادي در فيلمنامه نويسي دارد و يكي از معدود افراد حرفه اي در اين رشته در كشور به شمار مي رود كه نوشته هايش دستمايه آثاري از خودش و ديگران شده است. در مقام يك فيلمنامه نويس، گرايش آشكار او به ساختارهاي كلاسيك و رعايت قواعد جاري در انتخاب نقاط عطف و زمينه چيني و گره گشايي و كشمكش و همين طور ديالوگهاي كمابيش صيقل خورده- كه نشان از كنكاش و كلنجار او با زبان محاوره قهرمانانش، در واقعيت و در درام دارد- در كارهايش خودنمايي مي كنند. او به خوبي بر رازهاي جلب توجه تماشاگر به موضوعات اصلي و فرعي و به دام انداختن احساسات بيننده عام يا به چالش طلبيدن تعقل تماشاگر خاص واقف است و نيز به خوبي مي تواند هر موقعيتي را نمايشي كند. در عين حال كه تمايلي براي پيچاندن ماجرا و اضافه كردن ابعاد مختلف به آن ندارد ولي معمولاً از پايان هاي باز استفاده مي كند كه به تأثير درام و ادامه يافتنش در ذهن بيننده (استمرار در تأثير گذاري) مدد مي رساند.
با عنايت به مجموعه آنچه ذكر شد، مي شود ميزان و دلايل موفقيت يا كاستي «رقص در غبار» را نيز در ادامه آثار قبلي فرهادي ارزيابي كرد. توجه به اين نكته ضروري است كه ديدگاه تصويري فرهادي در اولين ساخته بلند سينمايي اش هنوز چندان از نگاه تلويزيوني قبلي تمايز نيافته و فقدان ميزانسن هاي سينمايي، بخصوص در صحنه هايي كه جريان هاي پيچيده درام بافت تصويري چند لايه اي را طلب مي كنند بوضوح به چشم مي خورد. حركات دوربين عمدتاً زايد و در حد تنوع بخشيدن به وجه بصري كار هستند غافل از آنكه با حضور بازيگراني كه قابليتهاي فراوان تري نسبت به بازيگران تلويزيوني دارند- و غلبه اين حضور سنگين هم اتفاقاً بخاطر وفور كلوز آپ ها و دكوپاژ كارگردان بيشتر توي چشم مي زند- ديگر چندان نيازي به اعوجاج تصويري در لحظات ساكن نيست.
|
|
باز هم بيشتر توفيق فيلم به فيلمنامه اش برمي گردد. هم زاويه ديد و هم مهارت نويسندگان در آفريدن قصه اي بسيار دور از ذهن از يك مقدمه به شدت واقعي و جذاب و كندوكاو در لايه هاي مختلف ذهني اكثر آدم هاي فيلمنامه (صرف نظر از ايده جذاب ولي تكراري اوليه يعني تقابل و تعامل دو موجود كاملاً متمايز در دل شرايطي تحميلي و درام پديد آمده از آن كه يكي از سوژه هاي طلايي سينماست) شايد دوست تر مي داشتيم كه درام پديد آمده در مقدمه فيلم (ماجراي عشق و ازدواج نظر و ريحانه و سپس طلاقشان به واسطه بدنامي مادر دختر، و سرنوشت اين دو پس از اين جدايي) راه خودش را مي رفت و به پردازش علت و علتهاي پديد آمدن اين وضعيت در برخوردي كلان و جامعه شناسانه مي رسيد. ولي به انتخاب فعلي فرهادي هم كه كندوكاو در درون شخصيتها و اثبات وجود و صداقت در راه عشق را برگزيده احترام مي گذاريم و به نشانه هايي كه فردايي روشن براي اين سينماگر و فيلم هايش را نويد مي دهد بسنده مي كنيم.