استقبال از ترانه هاي ايرج بسطامي
كجا خواب ماندي در اين خاك سرد؟
ايرج باباچاهي
روزها و ماه ها و سال ها آمده اند و گذشته اند و ما در اين مدت در سوگ هنرمنداني نشسته ايم كه آنها را از دست داده ايم. زماني كه در سوگ اين هنرمندان از دست رفته نشسته ايم چه دريغ ها و افسوس ها خورده ايم و بعد هم كم كم آنها را فراموش كرده ايم. در اين اواخر علي حاتمي بوده و فرهاد و فريدون فروغي.چه كارها نكرديم در مرگ آنها، چه افسوس ها كه نخورديم و بعد از گذشت زمان هم به راحتي فراموش شان كرديم.
چيزي كه اين روزها شهر را پر كرده، موج مرحوم ايرج بسطامي است. همه از گل پونه ها و فسانه مي گويند و از همه جا صداي آواز آن مرحوم به گوش مي رسد. «گل پونه ها من مانده ام تنهاي تنها» ولي آيا تا قبل از اين فاجعه غم انگيز كسي ايرج بسطامي را مي شناخت؟ براي دانستن جواب اين سوال، با من همراه شويد.
براي تهيه عكسي از آن زنده ياد بابت تكميل گزارشي همه جا را جست وجو مي كنم اينترنت، كتاب هاي موسيقي سنتي، خلاصه هر جا كه به ذهنم مي رسد ولي دريغ از يك عكس ۴*۳ از آن مرحوم. آخرين اميدم مراجعه به فروشگاه هاي عرضه كاست وCD و پوستر هنرمندان موسيقي واقع در خيابان وليعصر و حوالي ميدان انقلاب است. به آنجاها سر مي زنم در حاشيه چنارهاي خيابان وليعصر وارد فروشگاهي مي شوم كه در اين زمينه فعاليت دارد. از فروشنده سراغ عكس يا پوستر ايرج بسطامي را مي گيرم. شانس با من ياري مي كند كاست تحرير خيال جلدش منقش به تصويري از اين هنرمند است. آن را مي خرم و خوشحال از اينكه به مقصود رسيده ام و صدافسوس كه خواننده اش را از دست داده ايم. فروشنده اشاره مي كند به كارهاي ديگري از اين هنرمند؛ تعداد اندكي باقي مانده تا تمام نشده آنها را هم ببريد و در ادامه مي گويد بعد از فوت آن مرحوم استقبال مردم از كاست هايش زياد شده به قول كاسب ها بازارش بد جور تكان خورده. مردم هجوم آورده اند و اكثر آلبوم هايش را خريداري كرده اند به طوري كه ما الان فقط ۲، ۳ كاست ديگر از كارهايش را داريم. اما قبلا به اين شكل نبود؟ فقط آنهايي كه موسيقي سنتي را درست و حسابي دنبال مي كردند و سينه سوخته موسيقي سنتي بودند، كاست هاي بسطامي را هم مي خريدند. ولي الان فرقي ندارد طرفدار چه سبكي هستي، چه پاپ چه كلاسيك همه خريدار كاست هاي بسطامي شده اند. به طوري كه ما با تلفن مرتبا از شركت هاي تهيه كننده درخواست آلبوم هاي بسطامي را براي عرضه مي دهيم. خلاصه بازار اين روزها در دست ايرج بسطامي است. البته اين ماجرا در زمان فوت فرهاد مهراد يا فريدون فروغي نيز تكرار شده بود. مثل اينكه اين قضيه براي همه ما به يك سنت تبديل مي شود. هنرمند تا زنده است كسي سراغش را نمي گيرد اما همين كه او را از دست مي دهيم نامش بر سر زبان ها مي افتد. همه به دنبال آثار او مي دوند و نوارهايش دست به دست مي شود. تازه صداوسيما كه با موسيقي پاپ مخالف است، از موسيقي سنتي و كلاسيك هم حمايت نمي كند ولي اين روزها مدام در حال پخش آهنگ گل پونه هاي آن مرحوم است. از فروشنده خداحافظي مي كنم و از فروشگاه خارج مي شوم. موضوع استقبال مردم برايم جالب شده تصميم مي گيرم سري هم به چند مغازه ديگر در همان مسير بزنم تا ببينم وضع به همين منوال است يا نه؟ وارد فروشگاه بتهوون مي شوم و از فروشنده فروشگاه درباره فروش آثار بسطامي مي پرسم، شما هم بشنويد:
«استقبال به صورتي است كه چند عنوان كاست ايشان تمام شده به طوري كه دو تا آلبوم افق مهر و تحرير خيال نيز ناياب شده. همچنين استقبال از كاست گل پونه ها (البته نام آلبومش رقص آشفته است ولي به گل پونه ها مشهور شده) بي نظير بوده چون مدام از تلويزيون و راديو در حال پخش است ولي چه سود! آن مرحوم كه زنده نيست اين استقبال را ببيند. باور كن اگر در زمان زنده بودنش يكي از آهنگ هايش را پخش مي كردند همين مردم صد جور عيب و ايراد از صدايش مي گرفتند.
از او سوال مي كنم آيا استقبال مردم در زمان مرگ فرهاد يا فريدون بابت كاست هايشان نيز به همين وضع بود؟ مي گويد: «نه استقبال از كاست هاي بسطامي بالاتر از آن دو زنده ياد بوده. قضيه فرق دارد اين بار زلزله و غليان، احساسات مردم است كه باعث اين همه استقبال شده.»
از مغازه بيرون مي آيم. هوا بدجوري سرد شده، لحظه اي ياد بم مي افتم آنجا با سرما چكار مي كنند؟ به آخرين مغازه براي تهيه اين گزارش در ميدان انقلاب سر مي زنم. صاحب مغازه حرفي براي گفتن ندارد، ناراحت است. با بغض و ناراحتي مي گويد ايرج بسطامي فقير بود. آواره تهران و بم بود. كسي نمي شناختش ولي حالا معروف شده همه سراغ نوارهايش را مي گيرند. چه فايده، ايرج بسطامي از دست رفت. با گفتن اين جملات ديگر ادامه نمي دهد، سكوت مي كند و اين سكوت خيلي معني دارد.
|
|
گزارش بي. بي. سي از موسيقي پاپ در ايران
چشم غربي
موسيقي پاپ كه از چهار پنج سال پيش پس از سال ها ممنوعيت و با هزار اميد و آرزو، واردخانه هاي مردم شد، قرار بود جاي خالي خيلي چيزها را پر كند و حتي فرصت جلوه نمايي را از ساير هنرها بگيرد. ستاره هاي بالقوه تازه اي در راه بودند همه انتظار يك دوره طلايي ديگر را داشتند. دوره اي كه يادآور خاطره خوب سال هاي پنجاه اين هنر باشد.
اما انتظارها برآورده نشد. اغلب كساني كه از اين فرصت كمياب استفاده كرده و وارد اين عرصه شده بودند، قابليت و استعداد چنداني از خود نشان ندادند. به همين دليل موسيقي پاپ، چه از جنبه هاي هنري و چه به لحاظ نفوذ در مردم، انتظارهاي مخاطبش را برآورده نكرد. اما به هر حال به دليل موفقيت چند آدم و گروه خاص مثل آريان و محمد اصفهاني و عليرضا عصار و همچنين ترو تازگي اين عرصه براي مخاطب، موسيقي پاپ به يكي از بحث انگيزترين فعاليت هاي هنري در كشورمان تبديل شده است و حال مي خواهيم از منظري بيگانه، به آنچه در اين زمينه اتفاق افتاد نگاه كنيم ومطلبي در اين باره را از سايت فارسي زبان راديو بي. بي. سي براي شما نقل كنيم.
گزارشگر سايت بي.بي.سي فارسي معتقد است موسيقي پاپ ايران امروز با استقبال دور از انتظاري مواجه شده است و حضور حدود ۶۰ هزار علاقه مند در اجراي ده شبه كنسرت عليرضا عصار، اين موضوع را به خوبي نشان مي دهد. بي.بي.سي معتقد است اين روزها سالن هاي محل برگزاري كنسرت هاي پاپ غالبا پر است و سي دي ها و ويديوهاي اين نوع موسيقي در ايران بازارگرمي دارد. خيلي از تابلوهاي تبليغاتي سطح شهر تهران عكس خواننده هاي جوان و نوپاي اين گونه موسيقي را روي خودشان دارند و حتي بعضي از خواننده هاي موسيقي سنتي هم تازگي به فعاليت در عرصه پاپ روي آورده اند. از جمله عليرضا افتخاري كه اين روزها يك آلبوم پاپ منتشر كرده است. همه اينها نشان مي دهد تمركز و علاقه نسل جوان و نوجوان جامعه به موسيقي پاپ به نحو چشمگيري افزايش پيدا كرده.
كامران داروغه، كارشناس موسيقي و نوازنده كمانچه هم مي گويد: «موسيقي مورد توجه نسل جوان امروز ايران، بيشتر گونه پاپ است. با توجه به پشتوانه غني ما در موسيقي سنتي و كسب موفقيت هاي افتخارآميز، بايد اعتراف كرد و پذيرفت كه نسل جوان امروز ما تشنه ابداع، نوآوري و شنيدن ملودي ها و صداهاي جديد است.»
اين كارشناس معتقد است نيروي بالقوه موجود در اين نسل در صورت هدايت صحيح و كارشناسانه به اهداف متعالي منتهي خواهد شد. عليرضا عصار، خواننده ۳۴ ساله موسيقي پاپ هم معتقد است اين موسيقي كه امروز جايگاه ويژه اي پيدا كرده، بعد از انقلاب اسلامي با وقفه اي درازمدت روبه رو شد و به دليل آغاز جنگ طولاني ايران و عراق و برجسته شدن نوع حماسي و سرود، اينگونه از موسيقي در ايران مجال عرض اندام نيافت اما حالا وضع فرق كرده است.
بي بي.سي از گروه آريان و موفقيت هايش در داخل و خارج كشور و بعد گروه جديد دايتس كه از نظر ظاهري شباهت هاي زيادي به آريان دارند به عنوان مثال ياد مي كند و بعد از نگاه كوتاهي به قيمت بليت كنسرت هاي پاپ (قيمت كنسرت خوانندگان سرشناس و محبوب بين ۶ تا ۸ هزار تومان است كه گاهي در بازار سياه به ۲۰ هزار تومان هم مي رسد) نتيجه مي گيرد: «موسيقي جوان و تازه احيا شده پاپ ايران، هنوز تا پر شدن ظرفيت اش فاصله بسياري دارد.»
|
|
اين صف هميشگي
انتهاي صفي طولاني ايستاده اي كه براي ديدن ابتدايش بايد سرت را به جلو خم كني. اين كار را بارها و بارها مي كني اماصف تكان نمي خورد. بعد بر مي گردي و پشت سرت را نگاه مي كني. بازهم بايد سرخم كني. از جايي كه ايستاده اي تاپايان صف همان حكايت اول برقرار است . اين صف تاكسي هاي مترو است.
ما از صبح زود حرف مي زنيم گرچه اين صبح زود هم خيلي زود نيست اما ساعت كارت زدن در محل كار است. هر روز چند روز از عمرتان كم مي شود اگر ساعت ۸ صبح از مترو پيدا شويد و منتظر تاكسي هاي ميدان محسني باشيد.
بالاخره پس ازكلي معطلي براي آمدن تاكسي، نااميد شده به صرافت مي افتي كه چكار كني؟ بنابراين با ديگر مسافران صحبت كرده و يك گروه ۵ نفري تشكيل داده به كنار اتوبان مي رويد، آنجا ماشيني را دربست مي گيريد تا حداقل بعد از اين همه ايستادن در صف و نتيجه نگرفتن از اين انتظار، با تاخير كمتري سركار حاضر شوي. البته اگر اين كار را نكني بايد همچنان به انتظار خود براي آمدن تاكسي ادامه دهي و بالاخره بعد از سوار شدن وقتي، به وضع نابسامان تاكسي هاي اين خط اعتراض مي كني كه چرا اينقدر تاكسي ها دير مي آيند يا چرا تعداد تاكسي ها محدود است؟پاسخ هايي كه ازراننده ها مي شنوي اين است كه ما مقصر نيستيم. به تعداد كمي راننده تاكسي مجوز كار در اين خط را داده اند يا ما ساعت كارمان از ۱۵/۸ شروع مي شود و يا اينكه، در ترافيك معطل مي شويم و هزاران دليل ديگر.» اين جملات رايكي از شهروندان كه مانند من منتظر تاكسي است مي گويد و با حالتي عصبي در حالي كه به ساعتش نگاه مي كند مي گويد: «امروز هم طبق معمول، دير سركارم مي رسم.» ناگفته نماند كه مشكل فوق الذكر فقط براي مسافران خط ميرداماد- ميدان محسني نبوده و در خطوط ديگر، مثل ميرداماد - پاسداران و ... هم اين معضل وجود دارد، اما كمرنگتر.
|
|
پيغام براي زلزله
روي سايت گاردين اين بار مردم براي زلزله پيغام مي فرستند. بم در تمام دنيا موضوع اصلي است. همه مي خواهند اين حادثه را تحليل كنند. واقعا چه كسي مقصر است؟
كلا اودتولا (لوتن)
وقتي كه اين حادثه رخ داد اين كمك هاي روحي و مالي مردم سراسر دنيا بود كه توانست به مردم اين سرزمين قوت قلب دهد و باعث زنده نگه داشتن اميد به زندگي در بين آنها شود. اين مساله همچنين مي تواند باعث ايجاد فشار در دولت شود تا قوانين و استانداردهاي ساخت و ساز را مورد بازنگري قرار دهد و در خصوص علل و دلايل اين حادثه به افكار جهان پاسخ دهد.
مريم نمازي (لندن)
من در مورد آنچه كه ديويد آرونوويچ در خصوص استانداردهاي مناسب ساخت و ساز گفته موافقم، اما نگاه مردم ايالات متحده به امنيت هميشه به همان اندازه كه او فكر مي كند نوع دوستانه نيست.
در سال ۱۹۹۳ وقتي كه يك توفان اتفاق افتاد و منجر به خرابي هزاران خانه شد در فلوريدا بودم. اعتراض همگان زماني آشكار شد كه متوجه شدند بيشتر اين خرابي ها به خاطر بي توجهي سازندگان براي منافع مادي در نصب سقف هاي خانه ها بوده، چرا كه سقف ها را ميخ پرچ نكرده بودند.
كولين كلمت (هوانت، هنتس)
اظهارات ديويد آرونوويچ به گونه اي نسبت به بي توجهي دولت در مورد ساخت و سازها ارتباط چنداني ندارد شايد هم بي ربط باشد. خسارات زلزله ۱۹۹۹ تركيه شامل خانه هاي درهم و برهم امروزي بود. اين در حالي بود كه آسيب كمتري به خانه هاي سنتي وارد شد.
ايتاليا تاريخي از اينگونه خانه ها را با خود دارد و در زلزله سال ۲۰۰۲ در يك مدرسه ۲۹ دانش آموز و معلم كشته شدند و اين مساله منحصرا به دولت ايران بر نمي گردد.
يوسف اسميت (نيومالدن، ساري)
ديويد آرونوويچ نكته روشني را در مورد كيفيت ضعيف خانه هاي بم اظهار داشته است و مطلبي كه او ابراز داشته امكان بسط و بحث را دارد.
|
|
صبح تا شب
جواد رسولي
سينما
امروز اگر عضو برنامه شب فيلم نامه حوزه هنري هستيد و مي خواهيد يك فيلم خوب تماشا كنيد، ساعت ۳۰:۱۶ و ۱۹ برويد به سالن كوچك و «پرستاربتي» را ببينيد. اين فيلم را يك كارگردان جوان آمريكايي به نام نيل لابوت ساخته و به احتمال زياد بعدها از او بيشتر خواهيم شنيد. رنه زل و گرد مورگان فريمن در نقش هاي اصلي فيلم ظاهر شد ه اند و زوج تبهكار فريمن - كريس راك فراموش نشدني اند. داستان فيلم نشان مي دهد كه چطور يك سريال تلويزيوني آبكي سرنوشت كلي آدم را تغيير مي دهد.
امروز در برنامه فيلم خانه ملي ايران يك فيلم از بيلي وايلدر نمايش داده مي شود. اسم فيلم هست «آوانتي» و وايلدر آن را سال ۱۹۷۲ ساخته. يعني بعد از تمام شدن دوره شاهكارهاي پشت سرهمش «مثل بعضي ها داغشو دوست دارند»، «سانت بلوار»، «آپارتمان» و... در اين فيلم هم بازيگر مورد علاقه وايلدر، جك لمون بازي مي كند. اين فيلم ساعت ۳۰:۱۸ در سينما صحرا نمايش داده مي شود.
در تالار ناصرخسرو جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران مي توانيد اين فيلم ها راببينيد، ساعت ۱۴ مردي از لارامي ساخته آنتوني مان ( ۱۹۵۵) اثر پر سر و صدا و مشهور سال گذشته استيون دالدري يعني ساعت ها (ساعت ۱۶) و بالاخره شجاع دل كه مل گيبسون ساخته و تويش بازي كرده ساعت۱۸.
كتاب
براي علاقمندان به تاريخ معاصر شايد بد نباشد نگاهي به كتاب «ايران، جدال نفت و نقش قوام السلطنه» بيندازند. اين كتاب را فضل الله منوچهري نوشته و همين روزها نشر آبي آن را به بازار مي فرستد. علاقمندان به صادق هدايت و زندگي اش هم منتظر كتاب «نيمه پنهان سرگذشت هدايت» باشند. اين كتاب را برادرزاده صادق، يعني جهانگير هدايت درباره ناگفته هاي زندگي هدايت نوشته و نشر ورجاوند آن را چاپ مي كند. جهانگير هدايت قبلا آثاري مثل «ترانه هاي خيام» هدايت را چاپ كرده بود.
تئاتر
«كسي نيست همه داستان ها را به خاطر آورد» نام تازه ترين نمايشي است كه در مجموعه تئاتر شهر روي صحنه رفته است. متن اين نمايش را محمد چرمشير نوشته و رضا حداد آن را كارگرداني كرده است. سيامك انصاري، ليلي رشيدي، سيامك صفري، برزو ارجمند، انوشيروان فاطمي، رزيتافضايي، ميثم ميربابايي و مهدي شجاع در اين كار بازي مي كنند. طراح صحنه نمايش، آتيلا پسياني است، انتخاب آهنگ ها را نيما بانكي انجام داده و صداهاي نمايش كار آتيلا پسياني و پانته آ پناهي ها است. اين تئاتر امروز (و روزهاي ديگر هفته غير از شنبه) در تالار قشقايي، ساعت ۳۰:۱۹ اجرا مي شود و قيمت بليتش ۱۵۰۰ تومان است.
نمايشگاه
اول از همه نمايشگاه بين المللي . سيزدهمين نمايشگاه مبلمان منزل ، اداري ، دكوراسيون و معماري داخلي از امروز تا ۲۰ دي ماه برگزار مي شود. يك نمايشگاه عكس گروهي با عنوان عجيب «سي هشتم يا تصوير بي صاحب» در گالري فاطيما برپا است. اين عكس ها متعلق به جاويد و جهانگير رمضاني، مريم روشنفكر، آزاده و موناشهرياري، روزبه يعقوبي، زينب سالاروند و زينب ثقفي است. براي بازديد از نمايشگاه ساعت ۱۶ تا۱۹ مي توانيد سري به اين گالري بزنيد كه آدرسش هست: خيابان ايرانشهر ، كوي مهاجر، پلاك۱+۱۲.
درنگارخانه برگ هم يك نمايشگاه آثار نقاشي - خط برپاست. نقاشي- خط ها كار هنرمندي به نام احمدآرياست كه نام نمايشگاهش را هم گذاشته: «تكرار عاشقانه نام حضرت دوست.» بنابراين آثاري كه در نمايشگاه عرضه شده اند با اسماء الهي ارتباط مستقيم دارند. اين نمايشگاه فقط تا امروز برقرار است پس اگر مي خواهيد سري به اين جا بزنيد از ساعت ۹ تا۱۲ و ۱۵ تا۱۹ برويد به خيابان ولي عصر، بالاتر از ميدان ونك، كوچه دامن افشار، پلاك۱+۱۲،گالري برگ.
تلويزيون
بهترين انتخاب امشب براي تماشا، مجموعه استراليايي پرستاران است كه ساعت ۲۰:۲۲ از شبكه يك پخش مي شود. البته فيلم سينمايي شبكه دو هم مي تواند غافل گير كننده باشد به خصوص كه اسمش را هم نمي دانيم. از اينها كه بگذريم. اين برنامه ها را هم مي توانيد ببينيد. تكرار سريال كيف انگليسي ( شبكه يك، ساعت۱۵) ، سواران باد(شبكه دو، ساعت ۴۵:۱۹)، مجموعه اين راهش نيست (شبكه سه، ساعت ۱۵:۲۰) و تكرار قسمت قبل سريال جستجو در شهر كه ساعت ۲۳ از شبكه ۵ پخش مي شود. برنامه مستند ۴( شبكه ۴، ساعت ۱۰:۲۲ ) و نويسندگان بزرگ ( شبكه۴، ساعت ۴۵:۲۳)، هم به علاوه دومستند سفرنامه آمريكاي لاتين (شبكه يك ،ساعت ۱۵:۲۳) واينجا آفريقاست (شبكه يك، ساعت ۵۰:۰۰ ) از برنامه هاي ديدني امشب هستند. خوش باشيد.
|
|
عباس كيارستمي
دانشسراي عالي پاريس، به هفت شخصيت برجسته علمي، ادبي جايزه داده. سه تا از اين هفت نفر در سال هاي قبل جزو برنده هاي جوايز نوبل ادبيات و فيزيك و شيمي هستند. اين چه ربطي به صفحه ما دارد؟ خب، يكي از اين برنده ها عباس كيارستمي است.
كيارستمي موقع دريافت اين جايزه گفت كه خوشحال است كه نام ايران پيش از نام خودش برده شده و به درستي اشاره كرد كه باوجود دريافت چنين جوايزي به طي مسيرش در جهت كسب تجربه هاي تازه تر ادامه خواهد داد.
|
|
مستربين
مردي يك روز رفت پيش دكتر گفت كه غم و اندوه و افسردگي، امانش را بريده است دكتر هم كلي به او توصيه كرد كه بخندد تا دنيا به رويش بخندد و زندگي را آسان بگيرد و از اين حرف ها. مرد كه شاكي شده بود از دكتر پرسيد آخر به چه چيزي بايد بخندد؟ و دكتر گفت برو همين سيرك سركوچه كه دلقكش همه را از خنده روده بر مي كند. مرد به آرامي به دكتر نگاه كرد و خيلي آهسته گفت: آن دلقك، خود من هستم. حالا حكايت «روان اتكينسن» است كه اين روزها به علت بيماري افسردگي، در آسايشگاه گران قيمتي بستري شده است. براي آنهايي كه هنوز ارتباط بين خبر و داستان بالا را نمي دانند بايد بگوييم كه «روان اتكينسن» افسرده، همان مستربين خودمان است.
|
|
مسعود جعفري جوزاني
جعفري جوزاني را معمولا به عنوان كارگردان سينما مي شناسند. ولي او به دليل ساخت فيلم به عنوان يكي از چهره هاي امروز ما انتخاب نشده است. جوزاني متولي ساخت يك مركز تجاري هفت طبقه در شهركرج است كه سه سالن سينما با ظرفيت ۵۵۰ ۴۰۰، و۳۰۰ نفري دارد.
اين نگاه جوزاني دست مريزاد دارد. اگر هر كدام از مجتمع هايي كه در شهر تهران ساخته مي شوند، بخش كوچكي از فضاي شان را به ساخت يك سالن سينما اختصاص دهند، خيلي از مشكلات پخش سينماي ايران حل خواهدشد. جوزاني اين روزها در تدارك ساخت يك سريال تلويزيوني با بازي محمدرضا فروتن است
|