|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
باواريا
ايالتي آزاد زير آسمان آبي و سفيد
|
|
جنوبي ترين ايالت آلمان را به نوعي مي توان مهمترين ايالت اين كشور دانست. توريسم، كشاورزي و صنايع ايالت باواريا (به قول خود آلماني ها بايرن) اين منطقه را تبديل به قطب بزرگ اقتصادي آلمان كرده است و موزه ها وكاخ هاي زيبا و فعاليت هاي فرهنگي گسترده كه غالبا در مونيخ پايتخت اين ايالت مستقل متمركز است، نقش برجسته اي در فرهنگ آلمان به اين ايالت داده است.
بايرن مونيخ، دادگاه نورنبرگ، اتومبيلBMW ، مجله بوردا و طبيعت ايالت جنوبي آلمان در تمام جهان شناخته شده و معروف است، اما اين منطقه با تمام شهرت و رونق اش مردماني باعادات در رفتارهاي خاص خود دارد.
سرزمين آسمان آبي و سفيد
در باواريا طبيعت، تكنولوژي، فرهنگ ، تفريح وگردش در آميزه اي دلپذير گرد آوري شده است. جنوبي ترين ايالت فدرال آلمان كه هم از نظر تكنولوژي و هم از نظر تفريحي زبانزد اروپاييان است، پيشرفت وموفقيتش را مديون خلق و خوي مردم اش است. اهالي اين سرزمين در آلمان نه تنها به ميهمان نوازي از مسافران شهره اند بلكه در كسب و كار و تجارت هم با كفايت و مديرند. آلماني هاي ديگر ايالت ها خلق و خوي اين مردمان را بسيار شبيه شاه لودويك دوم مي دانند كه در عين اقتدار و سرسختي طبع زيبايي دوستي خود را حفظ كرد. ميراث اين پادشاه براي باواريا يكي از زيباترين و افسون كننده ترين قلعه هاي اروپاست. قلعه «نيوشوان اشتين» ايالت باواريا كه بزرگترين ايالت جمهوري فدرال است ۱/۱۲ ميليون نفر جمعيت دارد. اين منطقه ۷۰۵۴۸ كيلومتر مربع وسعت دارد و شمالي ترين همسايه اش جمهوري چك و جنوبي ترين همسايه اش اتريش است. مونيخ، مركز آن، ۲/۱ ميليون سكنه دارد و دموكرات مسيحي ها از سال ۱۹۶۲ بر آن حكومت مي كنند.
سابقه استقلال اين ايالت به هزار سال پيش بازمي گردد و اصطلاح تاريخي ايالت آزاد اين واقعيت را منعكس مي كند كه پادشاهي در آن ايالت از گذشته هاي دور ديگر از بين رفته بود.
بالاخره سال ۱۹۴۴ و بعد از سقوط هيتلر با ترغيب حكومت نظامي ايالت متحده آمريكا، كميته اي در باواريا قانون اساسي را تنظيم كرد و مردم به آن راي مثبت دادند.
اقتصاد
هيچ جمهوري فدرال ديگري در آلمان، از زمان جنگ جهاني دوم به اندازه باواريا در ساختار اقتصادي اش تغييرات نداشته است. بعد از جنگ جهاني، اين ايالت از يك قطب كشاورزي به يك مركز مدرن صنعتي تبديل شد و البته توريسم هم روز به روز رونق بيشتري گرفت.
اگرچه باواريا هنوز هم اصلي ترين توليد كننده مواد غذايي در آلمان است اما كشاورزي تنها يك درصد ارزش افزوده اقتصاد ايالت را شامل مي شود. سهم توليدات صنعتي از اين ارزش افزوده ۳۲ درصد و بخش خدمات ۶۷ درصد است. امروزه اقتصاد باواريا بجز توريسم در اين بخش ها خلاصه شده است: صنايع اتومبيل و هوا فضا(EADS- Audi- Bmw) ، صنايع الكترونيكي (زيمنس) و بيمه و نشر (آليانس و بوردا).
با اين وجود نبايد درآمد گردشگري اين ايالت را ناديده گرفت. طبيعت زيبا، كاخ ها و كليساها و موزه هاي آن در كنار مراكز تفريحي و نوشيدني معروف آن كه قدمت اش به سال ۱۵۱۶ باز مي گردد، سالانه گردشگران بسياري را از تمام جهان به آنجا جذب مي كند. اگر در ميان اين جذابيت ها قيمتهاي مناسب خدمات و ميهمان نوازي مردم ايالت را هم در نظر بگيريم به علت كسب مقام اولي باواريا در جلب گردشگر در آلمان پي مي بريم. هم اكنون ۲۳ درصد سفرها به آلمان، به ايالت باوارياست و درآمد ۲۶ ميليارد يورويي ساليانه و ايجاد ۳۳۰ هزار شغل از راه جذب گردشگر، اين صنعت را به بخش مهم اقتصادي منطقه تبديل كرده است. بيشتر گردشگران باواريا را آمريكايي ها، ژاپني ها و اروپاييان اتريش، سوئيس، هلند و بلژيك تشكيل مي دهند.
علوم، فرهنگ و آداب و سنن
اينطور كه پيداست باواريا از هر نظر در آلمان رتبه اول را دارد. اين ايالت با دارا بودن ۹ دانشگاه دولتي و ۱۷ كالج تخصصي، يكي از مراكز علمي اروپاست. ۱۴ موسسه و سازمان متعلق به ماكس پلانك و ۹ موسسه متعلق به موسسه فرانك هوفر در كنار هم در زمينه علمي به باواريا اعتبار خاصي بخشيده اند. اما پيشينه فرهنگي باواريا از تاريخچه علمي آن غني تر و ريشه دارتر است.
گنجينه هاي گردآوري شده از سراسر جهان در ۱۱۰۰ موزه اين ايالت نگهداري مي شود و سالانه نظر ۲۰ ميليون گردشگر را به خود جلب مي كند، در اين ميان گالري «آلته پنياكوتك» كه يكي از بزرگترين و مهم ترين گالري هاي هنري جهان است نقش برجسته اي در فرهنگ باواريا دارد. همين طور سالن هاي تئاتر كه با برپايي ۱۵۰۰ اجرا در ۳۲ سالن تئاتر و اپرا و سالن هاي روباز و فستيوال ها و تئاترهاي عروسكي، ساليانه ۵ ميليون تماشاچي را به خود جلب مي كنند.فستيوال «ريچارد واگز» مشهورترين اين اجراهاست.
اما اين تمام مشخصه هاي فرهنگي باواريا نيست. آواز، موسيقي و رقص سنتي و مردمي اين ايالت، آن را از ديگر ايالت هاي فدرال سرزنده تر نشان مي دهد به طوري كه بسياري از آلماني ها به پيروي از شيوه هاي سنتي زندگي اهالي باواريا و حتي تقليد لهجه آنها تمايل نشان داده اند. تنوع لباس هاي مردم باواريا خود به نوعي از تنوع فرهنگي و روحيات متنوع اهالي باواريا حكايت دارد، نشان از مردمي دارد كه در عين حال كه در صنعت و رقابت سرسخت اند، در ميهمان نوازي و تفريح سرزنده و شادند.
ورزش
دوچرخه سواري، كوهنوردي، فوتبال و تنيس از ورزش هاي محبوب در باوارياست. بيش از ۴ ميليون نفر در كلوپ هاي ورزشي شركت دارند و علاوه بر آن مونيخ پايتخت باواريا كه مركز فوتبال آلمان محسوب مي شود و دو تيم قدرتمند بايرن مونيخ و مونيخ ۱۸۶۰ به نمايندگي از آن در بوندس ليگا حضور دارند، در سال ۱۹۷۴ ميزبان بازي هاي المپيك بود. پارك المپيك مونيخ كه آلمان در ورزشگاه آن جام جهاني ۱۹۷۴ را از آن خود كرد، هنوز هم بزرگترين پارك ورزشي اروپاست.
در آينده هم مونيخ و نورنبرگ دو شهر بزرگ باواريا نقش مهمي در بازي هاي جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان ايفا خواهند كرد. در حال حاضر مسوولان ورزش آلمان و باواريا مشغول مدرنيزه كردن دو ورزشگاه بزرگ و مهم اين ايالت «فرانكن» و «آليانزآرنا» هستند. آليانز با معماري صرف گونه و زيباي خود مسلما در جام جهاني ۲۰۰۶ خواهد درخشيد. اين روزها كه آلمان خود را براي ميزباني جام جهاني فوتبال آماده مي كند مسوولان فيفا همواره تلاش هاي مديران ورزشي و شهري ايالت باواريا را در آمادگي بي سابقه از سه سال پيش ستايش مي كنند.
سرزمين تضادها
بسياري از اروپاييان و حتي آلماني ها از زندگي پر از تضاد اهالي باواريا شگفت زده مي شوند. مردم در اين سرزمين در كنار رعايت آداب و سنن فرهنگي خود، به تكنولوژي پيشرفته و اقتصاد مدرن دست پيدا مي كنند و اين از ديد بسياري امري غير قابل درك است. فرماندار سابق باواريا يكبار در توضيح شيوه هاي زندگي اهالي اين ايالت گفته بود« سنت گرايي يعني گام نهادن در خط اول پيشرفت »كه اين از نظر اروپاييان ديگر خود يك جمله پارادوكسيكال است. البته باواريايي ها زياد هم از اين نظر نگران نيستند چون با پيشرفت هاي اين ايالت ديگر مطمئن هستند كه به آنها به چشم هيزم شكن هاي عقب مانده نگاه نمي كنند و اين موضوع را مي توان از تمايل شديد آلماني ها به زندگي در اين ايالت و به خصوص مونيخ حدس زد، هرچند كه مونيخ و باوارياي امروز با باوارياي سنتي گذشته شباهت زيادي ندارد.
زندگي مدرن بالاخره سر از شهرهاي بزرگ ايالت به ويژه مونيخ سردرمي آورد و با افزايش هزينه زندگي، ورودش را به همه اعلام مي كند. اين واقعيت آينده مونيخ است.
ماندانا مشايخي
|
|
|
ريشه جين در باواريا
|
|
لوي استراوس، از اهالي باواريا، توليد پوشاكي را در آمريكا بنيان گذاري كرد كه در قرن بيستم نماد بسياري از تحولات فرهنگي شد.
استراوس آلماني متولد ۱۸۲۹، پس از مرگ پدرش به همراه خانواده اش راهي نيويورك شد. او كه در ۱۸ سالگي وارد نيويورك شده بود با انگليسي ضعيف و لهجه باواريايي و خلق و خوي سنتي اش به سختي خود را با زندگي آمريكايي تطبيق داد.
لوي در اوايل دهه پنجاه قرن نوزدهم به سانفرانسيسكو در كاليفرنيا رفت و يك فروشگاه خواروبارفروشي كه نيازهاي جويندگان طلا را عرضه مي كرد، تاسيس كرد.
در همان سال ها خياطي كه مشتري پارچه هاي لوي استراوس جوان بود به او پيغامي داد كه زندگي لوي را متحول كرد.
او گفت شلواري را طراحي كرده است كه نوع پارچه و پرچ هاي فلزي سرجيب هاي آن، استقامت و كارايي خاصي به شلوار مي دهد.
لوي و خياط با ثبت طرح شلوار خود، اولين قدم توليد آن را برداشتند و پس از آن بلافاصله اولين كارگاه خود را تاسيس كردند. اين اولين قدم ها براي توليد شلواري بود كه پارچه كتان خاص اش به نام جين و پرچ هاي سر جيب هايش آن را به شلوار محبوب كابوي ها و جويندگان طلا تبديل كرد. تقاضاي شلوار جين كم كم به حدي زياد شد كه استراوس ناچار شد كارگاه خود را توسعه بدهد.
جين كه ابتدا لباس كارگران ومعدنچيان و كابوي ها بود به تدريج وارد مد شد و سر از مجله ها و نشريات طراحان مد درآورد. هنرپيشه ها و سياستمداران در كنار مردم به اين پوشاك روي آوردند و بعد از جنگ جهاني، مردم اروپا هم اين پوشاك متفاوت را پسنديدند.
جين در دوران جنگ سرد، نقش نفوذي آمريكايي ها در بلوك شرق را ايفا كرد و محبوبيت آن به حدي بود كه حاكمان كشورهاي كمونيستي با هيچ ترفندي نمي توانستند از شر آن خلاص شوند.
جين پوش هاي مشهور در آمريكا و اروپا در قرن بيستم نامشان را در موزه «لويز» ثبت كردند و به اين پوشاك اعتبار بيشتري بخشيدند.
جيمز دين، الويس پريسلي، بريژيت پاردوا، امينم، مارلون براندو، يوشكا فيشر، هنري كسينجر، بيل كلينتون، ريگان، كارتر جان وين، جان لئون، كلوين كلاين، هريسون فورد، راجر مور و كلينت ايستوود از جين پوش هاي مشهور هستند. اما نكته جالب پوشاك جين و لويز، تلفظ غلط نام آن شركت و محصولاتش در برخي كشورهاست.
نام صحيح شركت لوي استراوس و پوشاك اش لويز است كه به اشتباه لي وايز خوانده مي شود.
|
|
|
رسوايي مالي صاحب بيش از ۱۴۰ روزنامه
سقوط امپراتور
|
|
ديلي تلگراف، پست، شيكاگوسان تايمز و ۱۴۰ روزنامه ديگر پس از او چه خواهند كرد؟
در دنياي عجيب و غريب رسانه در جهان حرف هاي شنيدني بسيار است. در اين ميان بسياري از رسانه هاي جهان در خدمت صهيونيست هاست. مقاله مجله تايم در رابطه با «كنراد بلك» گوشه اي از اين دنياي پيچيده را نشان مي دهد. نويسنده اين مقاله، پيتر گامبل است.
كنراد بلك طالب جنگ خوب است. اين بارون (سرمايه دار) دنياي مطبوعات كه صاحب روزنامه هاي متعددي از جمله «ديلي تلگراف» انگلستان، «پست» اورشليم، «سان - تايمز» شيكاگو و بيش از ۱۴۰ روزنامه ديگر است، اغلب مي نشيند و براي نشريات خودش نامه مي نويسد و در آن نامه ها مخالفينش را مي كوبد و ديدگاه هاي طرفدارانه اش نسبت به اسراييل و ضداروپا را تكرار مي كند. او حتي دو سال قبل در جنگي آشكار با نخست وزير، جين كريتين، تبعيت كانادايي اش را كنار گذاشت تا انگليسي شود و به لرد بلك كراس هاربر تبديل شود! بيوگرافي نويس، پيتر سي.نيومن، مي گويد: «او شبيه يك شير كوهي در فصل مستي است!»
اما بلك ۵۹ ساله، چنانكه نيومن فكر مي كند، تردست و زودفهم نيست. او در دو هفته گذشته توري ترتيب داده بود كه طي آن به معرفي كتاب ۱۲۸۰ صفحه اي اش كه در حقيقت بيوگرافي اوست، بپردازد. اين تور در شهر زادگاهش تورنتو و نيويورك برگزار شد و طي آن ناگهان خود را در ميان توفاني از اظهارنظرها و انتقادات درباره نادرستي ها و كژروي هايش ديد. او دو هفته پيش از سمت مديرعاملي شركت سهامي اش، هولينگراينترنشنال، استعفا داد. اين شركت كه در شيكاگو مستقر است، پس از گرفتاري هايي كه در اثر سياست هاي يكجانبه و اسراييل گرايانه او پيدا كرد با شورش سهامداران و اعتراض همه جانبه آنان مواجه شد و در نتيجه كنراد بلك مجبور به استعفا شد. بررسي در آمريكاو كانادا ادامه يافت و و سرانجام مركز اصلي شركت هولينگر در كانادا اعلام كرد چهار عضو كميته مميزي آن استعفا كرده اند و بدين ترتيب به نظر مي رسد امپراتوري يك ميليارد دلاري رسانه هاي مكتوب بلك كه چهار دهه را پشت سر گذاشته، به سوي حراج پيش مي رود.
دردسرهاي او دو سال پيش آغاز شد، زماني كه دو تن از سهامداران اصلي سوالاتي را پيرامون پرداخت هاي غيرعادي او مطرح كردند. او ناديده گرفت، اما سرانجام بررسي ها نشان داد كه ۳۲ ميليون دلار پرداخت بدون مجوز توسط بلك انجام گرفته است. هيات مديره اين شركت را كساني چون هنري كيسينجر، رابرت استراس و ريچارد پرل تشكيل مي دهند. رابرت استراس از چهره هاي پيشين حزب دموكرات و پرل از مقامات پيشين پنتاگون است.
اگر چه بلك از سمت مديرعاملي فرو افتاده اما در پي آن است كه شايد بتواند در سمت رئيس باقي بماند، اما بحث پيرامون فروش كمپاني از طريق حراج قوت بيشتري يافته است.
سقوط بلك در دنياي صاحبان رسانه، انعكاسي وسيع داشته است. امپراتوري روزنامه اي جهاني بلك، از دو نشريه كوچك در شهر كبك كانادا شروع شد كه آنها را هنگام دانشجويي اش خريد. اكنون او در حال فرو افتادن است جغد نابودي دور سرش پرواز مي كند. در انگلستان، چند پيشنهاددهنده سرمايه دار، از جمله شركت هاي صاحب «ديلي ميل» و «ديلي اكسپرس» از هم اكنون به خريد روزنامه محافظه كار «تلگراف» با تيراژي معادل ۹۰۰ هزار نسخه در روز، اظهار تمايل كرده اند. «ديلي تلگراف» يكي از پرتيراژترين روزنامه هاي بريتانيا است.
اما هيچ كس اين فكر را مردود نمي داند كه بلك براي نجات و به دست آوردن روزنامه براي خودش تلاش خواهد كرد. او با پشتيباني هايي كه از اسراييل كرده، شايد منتظر آن است كه از سوي آنان بيش از اينها مورد حمايت قرار گيرد. به هر صورت، براي كسي كه هميشه در پي جدال و مباحثه بوده ، بايد ديد روزنامه زندگي در فصل بعد چه سرنوشتي را رقم زده است.
منبع: تايم
برگردان: افسانه صالحي
|
|
|
مونيخ
گنجينه هاي هنري، تكنولوژي پيشرفته، سنتها و آداب، كشتزارهاي وسيع و توليدي هاي ماء الشعير، اپرا و فوتبال همه اينها دست به دست هم دادند تا پايتخت باواريا شهري با قلب تپنده در آلمان لقب بگيرد.
نام اين شهر كه با نام باشگاه فوتبال معروف بايرن مونيخ و برگزاري المپيك سال ۱۹۷۲ در جهان بيش از پيش بر سر زبانها افتاد، اين روزها بسياري از بازديدكنندگانش را به ياد كليساي مشهور «فراون كيرشه»، ميدان «مارين پلاتسه»، موزه «دويچه» و يا درياچه «اشتارن برگ» و قلعه «نويش وان اشتين» مي اندازد.
پس از مونيخ نورنبرگ دومين شهر بزرگ باوارياست كه با معماري قرون وسطايي در مركز شهر، كليساهاي گوتيك و موزه راه آهن با اولين لوكوموتيوهاي آلماني ساخته شده در سال ۱۸۳۵ از شهرهاي منحصر به فرد اروپايي است.
|
|
|
شهر باروك
يكي از شهرهاي كوچك باواريا كه شاهكار معماري و شهرسازي است وورزبورگ است. اين شهر كوچك از چنان معماري سنتي متعلق به دوره باروك (سيصد سال پيش) برخوردار است كه با ورود به آن احساس مي كنيد به قرن ها قبل پا گذاشته ايد.وورزبورگ نشانه اي از احترام بر زيبايي شناسي كهن است. شهري با شكوه با چشم انداز و مجسمه هاي بي مانندش. قدمت برخي از مجسمه هاي اصلي شهر به ۴۰۰ سال قبل باز مي گردد. علاوه بر وورزبورگ، ريگنس بورگ نيز كه شهري بازمانده از قرون وسطي است از شهرهاي ديدني باواريا است. پل هاي سنگي متعلق به قرن سيزدهم و معماري خاص و منحصر به فردش آن را به يكي از مراكز جهانگردي مهم آلمان تبديل كرده است.
|
|
|
شهر كليسا
در حاشيه رود دانوب، شهر پاسائو وجود دارد.
شهري مملو از كليساهاي زيبا. پاسائو مركز مذهبي باواريا است.
مشهورترين كليساي اين شهر، كليساي جامع استفان است.
كليسايي كه برج هاي بلند آن بسيار مشهور و ديدني است.
درون اين كليسا بزرگترين ارگ كليسايي جهان موجود است كه ۲۰۸ پدال دارد.
پاسائو مركزي است براي تحقيق و پژوهش در امور مسيحيت و بسياري از پژوهشگران رشته الهيات، براي مطالعات موردي به اين شهر مي روند.
|
|
|
زيمنس
يكي از كارخانه هاي مهم ايالت باواريا، زيمنس است كه در چند سال اخير در زمينه تكنولوژي مخابراتي، حرف اول را مي زند.
زيمنس را، مديري ۶۱ ساله به نام فرشين فون پيرر، مديريت مي كند.
او ده سال است كه حرف اول را در زيمنس مي زند و علي رغم نگاه جهاني اش به زيمنس، نسبت به منطقه باواريا بسيار متعصب و حساس است.
فون پيرر، توانست نشان تبليغاتي روي پيراهن رئال مادريد را به زيمنس اختصاص دهد، باشگاهي كه بيش از هر تيم ورزشي در سراسر جهان در مركز توجه است.
او در اين راه رقباي زيادي داشت.
|
|
|
موسيقي مونيخ
يكي از اركستر فيلارمونيك هاي معتبر اروپا، اركستر فيلارمونيك مونيخ است كه به خصوص در يك دهه اخير توانسته از سايه اركستر فيلارمونيك برلين خود را بيرون بكشد.
در حال حاضر رهبري اين اركستر را جيمز لوين آمريكايي بر عهده دارد.
او از سال ۱۹۹۹ رهبر اين اركستر شده و در سال ۲۰۰۲ نيز به عنوان بهترين رهبر اركستر دنيا شناخته شده است.
سنت موسيقي در باواريا بسيار غني و كهن است. چهره افسانه اي و اسطوره اي موسيقي آلمان در سده بيستم، هربرت فن كارايان، زاده اين منطقه است.
|
|
|
فرانتس بكن بائر
به احتمال قريب به يقين مشهورترين وجهاني ترين شخصيت ايالت باواريا، فرانتس بكن بائر است كه آلمانها به خاطر روحيه جنگجويي، پيروزي طلبي و رهبري بي مانندش به او لقب «قيصر» را داده اند. او اهل مونيخ است و تمامي افتخارات ممكن را در زمينه فوتبال به دست آورده است. قهرمان جام جهاني به عنوان بازيكن و بعد مربي، قهرمان باشگاه هاي اروپا به عنوان بازيكن و رئيس باشگاه، قهرمان جام ملت هاي اروپا به عنوان بازيكن، قهرمان جام يوفا به عنوان مربي و البته بهترين بازيكن اروپا در دو دوره در دهه۱۹۷۰.
او هم اينك به عنوان مدير كميته برنامه ريزي جام جهاني در حال طراحي و سياست گذاري براي بزرگترين رويداد ورزشي آلمان در سال ۲۰۰۶ است.
|
|
|