پنجشنبه ۱۸ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۷۶
دعوت ايرانشهر از هنرمندان
بچه هاي بم نمي خندند
اسباب بازي، نقاشي و پرداختن به فعاليت هاي هنري، روشي بسيار مفيد در بازگرداندن بچه ها به زندگي عادي است. فراموش نكنيم كه بچه ها با بازي، بر مشكلات خود فايق مي آيند
بسياري از برنامه ها را مي شود بهار آينده اجرا كرد، وقتي كه زلزله زدگان اسكان يافتند. آن وقت هنگامي كه تنها هستند، آمدن چهره هاي آشناي هنري و ورزشكاران مي تواند به آنان روحيه دهد
001050.jpg
دو روانشناس نشستند روبرويمان، «اگربچه ها نخندند، مي ميرند» آنها گفتند به دليل از دست دادن خانواده، بچه ها افسرده و پس از مدتي غم باد گرفته و مي ميرند
سهيلا بيگلرخاني 
آرام روي تخت دراز كشيده. نگاهش به روبه رو است. روي تابلوي كوچك بالاي تختش نوشته، شيوا محمدي... ۸ساله... زلزله زده.... پرستار پاي شكسته اش را نوازش مي كند... و انترن جواني گوشي را به گوش او مي گذارد... «گوش كن... صداي قلبت را مي شنوي...» و بعد معاينه شروع مي شود. با ترديد از او درباره پدر و مادرش مي پرسم «چه كسي تو را از زير آوار نجات داد...»
انترن جوان گوشهايش تيز مي شود: «به ما گفته اند، نبايد از اين سوال ها از اين بچه ها بپرسيم. نبايد خاطره زلزله را به يادشان بياوريم...» مي انديشم، مگر به اين سرعت خاطره زلزله را فراموش كرده اند؟ پزشك جوان حالا رويش را به سمت همكارش كه تازه به كنار تخت شيوا آمده گردانده و ادامه مي دهد: ...«خانم دكتر... كمي تندرنس در ناحيه هيپوگاسترش دارد...»
و بعد پرستار آهسته در گوشم توضيح مي دهد كه شيوا والدين خود را در زلزله از دست داده است.
خانمي، سانديس و كيك به مجروحان مي دهد و خانمي ديگر از تك تك مجروحان مي پرسد: «چيزي احتياج نداريد، برايتان بياورم...»
سانديس و كيك شيوا كنار تختش دست نخورده مي ماند و تنها لب به كلام مي گشايد: «كتاب قصه مي خواهم... كتاب قصه...» نه ناله اي و نه اشكي...
شيوا يكي از ۱۸۰۰ كودكي است كه در زلزله بم بي سرپرست شده اند.
«راه چمني» رئيس سازمان بهزيستي، از انتقال تمامي اين ۱۸۰۰ كودك بي سرپرست به بهزيستي شهر كرمان خبر داد، مگر آن عده كه با اقوام و آشنايان خود هنوز كنار خرابه هاي بم و يا در شهرهاي اطراف زندگي مي كنند.
اما گذشته از نگهداري و مداواي آلام جسمي اين كودكان، آنچه آنان را بيشتر تهديد مي كند، خطر ابتلا به بيماري هاي طولاني مدت و مزمن روحي- رواني است. به اعتقاد بيشتر روانشناسان حوادث ناگوار از جمله زلزله، عوارضي كوتاه مدت و درازمدت به لحاظ روحي در حادثه ديدگان باقي مي گذارد كه شايد اين عوارض در كودكان بيشتر باشد.
دكتر محمدتقي ياسمي: زلزله زدگان را به زندگي اميدوار كنيم 
به گفته دكتر محمدتقي ياسمي- رئيس اداره سلامت روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي- بروز علايمي نظير تحريك پذيري، برانگيختگي ذهني، فراموشي روانزا و... در كودكان حادثه ديده به ويژه آنان كه والدين خود را از دست داده اند، طبيعي است. «علاوه بر اين علايم، ممكن است برخي از كودكان سير قهقرايي طي كرده و توان يادگيري را از دست بدهند.» وي ادامه مي دهد: «كنترل اين مشكلات نيازمند مداخلات خاص است كه براي اين تعداد كودك و نوجوان كار بسيار وسيعي مي طلبد.» دكتر ياسمي در پاسخ به اين سوال كه چه خدماتي از سوي مسوولان به اين كودكان ارائه مي شود؟ مي گويد: «با هماهنگي با بهزيستي و هلال احمر و آموزش و پرورش و ديگر دستگاه هاي ذي ربط، برنامه پوشش كاملي براي اين كودكان در وزارت بهداشت تدارك ديده شده كه در اين برنامه بچه ها به شكل گروهي به وسيله روانشناسان و روانپزشكان تحت پوشش قرار مي گيرند. اين روانپزشكان و روانشناسان براي مقابله با چنين بحران هايي آموزش ديده اند.»
به اعتقاد دكتر ياسمي، مدارس بم بايد به سرعت بازگشايي شده و كار مداخلات روانپزشكي در مدارس دنبال شود. «مدارس در ابتدا بايد نقش مداخله مشاوره اي و نقش بازي و تفريح را بازي كنند، سپس به تدريج به ايفاي نقش آموزشي خود بپردازند. براي اين منظور معلمان هم بايد آموزش ببينند كه چگونه كودكان را به شرايطي برسانند كه بتوانند خود را با شرايط جديد انطباق دهند.» دكتر ياسمي پراكنده بودن اين كودكان را مشكل اساسي در اين رابطه مي داند. به گفته اين روانپزشك با آنكه افسردگي، اين كودكان را مستعد همه گونه بيماري مي كند، اما سندرم ويژه خاصي در اين رابطه شناسايي نشده است. «به دليل افسردگي، ايمني بدن اين بچه ها پايين مي آيد و در معرض انواع بيماري ها قرار مي گيرند.» يكي ديگر از اقدامات وزارت بهداشت در زلزله بم رديابي خانواده هاي كودكان بي سرپرست بوده كه به گفته ياسمي از همان روزهاي نخست آغاز شده است.
«اسباب بازي، نقاشي و پرداختن به فعاليت هاي هنري، روشي بسيار مفيد در بازگرداندن بچه ها به زندگي عادي است. فراموش نكنيم كه بچه ها با بازي، بر مشكلات خود فايق مي آيند.»
ياسمي تاكيد مي كند: «بگذاريم، حادثه ديدگان بر سر مزار عزيزانشان سوگواري كنند، اما آنان را به زندگي اميدوار كنيم.»
دكتر فرجاد: مشاوره اي توسط افراد مجرب و آموزش ديده
دكتر محمدحسين فرجاد متخصص آسيب هاي اجتماعي-رواني، كودكان حادثه ديده را به دو گروه عمده زير ۳سال و بعد از ۳سال تقسيم مي كند و مي گويد: «گروه زير ۳سال اگر محيط بعد از حادثه آنان مناسب باشد، خيلي مشكلي ندارند و سير طبيعي شكل گيري شخصيت را خواهند داشت. هر چند درجواني احساس كمبود والدين، آنان را آزار مي دهد.»
اما به اعتقاد اين روانشناس مشكل عمده، در ارتباط با گروه سني بالاي ۳سال و به ويژه ۶تا۱۲سال است. «اين سن، سن تشكيل شخصيت است. اين گروه از كودكان حافظه اي بسيار قوي دارند و خاطرات خود را از والدينشان حفظ مي كنند. مراكز بهزيستي نيز نمي توانند نيازهاي عاطفي آنان را برآورده كنند و امكان بروز اختلالات رواني در آينده در اين كودكان منتفي نيست.»
دكتر فرجاد احتمال خودكشي و محروميت هاي شديد عاطفي را در اين دسته از كودكان بالا مي داند. وي همچنين در خصوص گروه ۱۵-۱۲ساله مي گويد: «اين گروه در اوج بحران بلوغ هستند و احتمال اختلالات شديد در مورد اين گروه وجود دارد. اين نوجوانان زمينه يارگيري در گروه هاي نابهنجار اجتماعي را دارند.»
دكتر فرجاد، مداخلات مشاوره اي توسط افراد مجرب و آموزش ديده، برنامه هاي تفريحي و فرهنگي، موسيقي درماني و سرگرمي هاي ورزشي را در بازگشت اين بچه ها به زندگي عادي موثر مي داند. «اين بچه ها را بايد به آموختن نواختن يك ساز كه دوست دارند، تشويق كرد. اين براي آنان حكم موسيقي درماني را دارد.»
او مي گويد: «اين بچه ها در صورت خدمات مناسب، بعد از حدود ۳-۲سال حادثه را فراموش مي كنند اما به دليل زمينه انفعالي ذهن، ممكن است با انديشيدن به مادر و پدر در هنگام خواب، كابوس زلزله را ببينند.»
دكتر جليلي:هنوز از زلزله غافلگير مي شويم 
دكتر جليلي- رئيس انجمن روانپزشكان ايران- سندرم بعد از استرس را از شايع ترين بيماريهاي بعد از جنگ دانسته، مي گويد: اين سندرم بعد از استرسهاي سنگين مثل جنگ، زلزله و سيل، در بازماندگان ايجاد مي شود.
به گفته وي ابعاد فاجعه بسيار بزرگ است و علاوه بر بزرگسالان، كودكان را هم شامل مي شود.
اين روانپزشك، اولويت دوم پس از نيازهاي اوليه مادي براي آسيب ديدگان را تامين احتياجات عاطفي بازماندگان عنوان كرده مي گويد: «۱۸۰۰كودك بي سرپرست در زلزله اخير بم بايد به صورت بسيار دقيق و كارشناسانه رسيدگي روحي و عاطفي شوند.»
به گفته وي در اقدام اول بايد بستگان و آشنايان و كساني كه از لحاظ فرهنگي و اقليمي به آنها نزديك هستند را شناسايي كرد و كودكان را به آنان سپرد. يعني از لحاظ رواني، بهتر است اين سلسله مراتب فاميلي رعايت شود. وي موكدا به خانواده هايي كه سرپرستي اين كودكان را برعهده مي گيرند توصيه كرد كه ملاحظات عاطفي و رواني كودكان را رعايت كنند. جليلي، افسردگي را شايع ترين اختلال رفتاري پس از وقوع بحران هاي اين چنيني دانسته مي گويد: «علايم افسردگي بسته به سن افراد كاملا متفاوت بوده و نبايد با واكنش هاي سوگواري اشتباه گرفته شود.»
به گفته وي، واكنش سوگواري در هر رده سني متفاوت است و عموما در افراد، حدود ۶ ماه، طول مي كشد و افسردگي، بيماري در مرحله دوم است. وي اضافه كرد كه عملكرد توام سازمان بهزيستي، اداره سلامت روان وزارت بهداشت وNGO ها مي تواند در آموزش خانواده ها و وابستگان براي چگونگي رويكرد رفتاري با اين كودكان موثر باشد.
وي ساختن شبه مدرسه، ايجاد برنامه هاي فرهنگي و تفريحي و برگزاري كلاس هاي روان درماني را از جمله سياست هاي موفق در ساماندهي رواني بازماندگان بحران دانست.
وي همچنين با انتقاد از مسوولان كشور اظهار داشت: «از سال ۱۳۸۲ هر ۶سال يكبار، يك زلزله حدود ۷ ريشتري در كشور اتفاق مي افتد، لذا طبيعي است كه بايد همواره سياستهاي مديريت كشور طي اين سالها، تجربه و تقويت شود اما در حادثه اخير با گذشت ۸ روز از زلزله هنوز بي برنامه گي هايي در اين خصوص وجود دارد.
ما هنوز از زلزله غافلگير مي شويم، هرچند كه مي دانيم ايران يك كشور زلزله خيز است.
دكتر مهدوي: به حرفشان گوش كنيم 
دكتر نيلوفر مهدوي -روانپزشك- عوارض پس از حوادث ناگوار را به سه گروه تقسيم مي كند: «واكنش حاد به استرس، اختلال استرس بعد از ضربه و اختلال انطباقي. مطالعات انجام شده بر روي جمعيت آسيب ديده پس از بلايا نشان مي دهد، اين جمعيت به طور كلي با مشكلاتي نظير افسردگي، اضطراب، فوبياهاي مختلف و علائم جسماني با منشا رواني روبه رو هستند.»
وي تاكيد مي كند كه در ايران پژوهش هاي وسيعي در ارتباط با مسائل حادثه ديدگان صورت نگرفته، هر چند كه ايران كشور بلاخيزي است. دكتر مهدوي به پژوهش دكتر احمدي كه جزو معدود پژوهش هاي اينگونه است، اشاره مي كند: «اين پژوهش در كودكان ۱۵ ساله حادثه ديده، نشان مي دهد، تقريبا همه آنان در چند هفته اول، مشكلات خواب و ترس از تاريكي دارند. كابوس مي بينند و برخي نيز افت تحصيلي پيدا مي كنند. آنان در انطباق خود با شرايط جديد دچار مشكل مي شوند.»
دكتر مهدوي در ادامه مي افزايد: «پژوهش در زلزله اردبيل نشان داد، ۴۳ درصد اين كودكان بعد از يكسال، گفتند، بازي نكرده اند.»
به گفته وي بزرگترها فكر مي كنند، بچه ها متوجه نيستند و نمي دانند چه شده، اما آنان هم احساس رنج مي كنند و همه احساسات اطرافيانشان را درك مي كنند.
«در اين مواقع بزرگترها ممكن است فراموش كنند كه اين كودكان نياز به بازي دارند، نياز به در آغوش گرفتن و حمايت عاطفي...» دكتر مهدوي مي گويد: «اگر مشكلات اين كودكان به خوبي اداره نشود، ممكن است اين اختلالات به اختلالات دراز مدت تبديل شود.»
وي اداره اين مشكلات را به دو گروه ساده و تخصصي تقسيم مي كند؛ «عموم اين بچه ها به شكل ساده به فعاليت هاي اجتماعي و بازي و فعاليت هاي بدني نياز دارند. مدارس در ابتدا بايد تمركز را بر روي بازي بگذارند و سپس بر بازي هايي كه بر سازندگي تاكيد مي كند (مانند لگو)، معاشرت با گروه هاي هم سن و بچه هاي حادثه ديده، برنامه هاي شاد و هنري و به وجود آوردن نظم در كارها مي تواند براي اين بچه ها بسيار مفيد باشد.»
به گفته اين روانپزشك، منع سوگواري توصيه مناسبي براي اين كودكان نيست. «نبايد به آنان بگوييم، گريه نكنند واگر از زلزله صحبت مي كنند و از حادثه و پدر و مادرشان، بايد به حرف هايشان گوش كنيم. اگر هم از واقعه صحبت نمي كنند، نبايد از آنان بپرسيم.» دكتر مهدوي اجراي برنامه هاي شاد هنري را در تسكين آلام اين كودكان بسيار موثر مي داند.
خانه هنرهاي نمايشي براي كمك بازماندگان 
يك كارشناس تئاتر مي گويد: «همه اين افراد، نيازمند آن هستند تا برنامه هاي روان درماني براي آنها اجرا شود.» به گفته وي، كودكان اولين گروهي هستند كه به دليل فقدان والدين، ضربه روحي مي بينند. برنامه ريزي منسجمي را براي تامين نيازهاي فرهنگي و روحي بازماندگان تدوين كرد. هنر، يكي از بهترين راه هاي احياي دوباره زندگي در مناطق زلزله زده است. البته نبايد سرپناه و نيازهاي اوليه زندگي را در درجه اول فراموش كرد. وي با بيان اينكه نه تنها مناطق زلزله زده بلكه ساير نقاط كشور نيز بايد از نظر فرهنگي ايمن شوند، تصريح كرد: تئاتر خياباني و نمايش عروسكي از جذاب ترين نمونه هاي كار فرهنگي هستند كه مي توانند ترس را از بين برده و نياز كودك را از محيط اجتماعي تامين كنند.
وي اضافه كرد: بازماندگان بم در حال حاضر بسيار آسيب پذير هستند و بايد با حساسيت و حوصله با آنها برخورد شود. وقتي با هنرمندان به بم رفتيم، آسيب ديدگان به ما گفتند كه براي چه به اينجا آمديد؟ مسلم است كه آنها كمك مي خواهند، تماشاچي نمي خواهند.
مجيد اخشابي- آهنگساز و خواننده- مي گويد: «همه هنرمندان مايلند در اين شرايط به مردم بم كمك كنند، هر چند اين كمك كوچك باشد. ما حاضر به همكاري هستيم.»
وي با تاكيد بر لزوم در نظر گرفتن تمام جوانب برنامه هايي كه براي زلزله زدگان اجرا مي شود، توضيح مي دهد: «بايد فضاي عمومي طوري باشد كه مردم بم پذيرش موسيقي را داشته باشند. در حال حاضر كه آنان مصيبت زده هستند، شايد برنامه هاي بزن وبكوب چندان موضوعيت نداشته باشد. اگر بعد از چهلم درگذشتگان فضايي براي اجراي برنامه ها فراهم شود، بهتر است.»
عضو شوراي عالي موسيقي صدا و سيما ادامه مي دهد: «مردم ناحيه شرق و جنوب شرقي به لحاظ فرهنگي، موسيقي را بيشتر در مراسم جشن و شادي جايز مي دانند. به همين دليل ممكن است، برگزاري زودهنگام برنامه هاي موسيقي و شاد براي آنان آزار دهنده باشد.»
سيروس الوند: بازگشت به زندگي عادي 
به اعتقاد سيروس الوند كارگردان سينما، حتما بايد كارهايي براي تسكين آلام زلزله زدگان انجام شود. «فكر مي كنم. بعدها گرفتاري اين مردم بسيار بيشتر باشد. بايد خيلي از انرژي ها را گذاشت براي بعد؛ عيد، سال جديد و موقعيت هايي از اين دست.»
وي مي گويد: «بسياري از برنامه ها را مي شود بهار آينده اجرا كرد. وقتي كه زلزله زدگان اسكان يافتند. آن وقت هنگامي كه تنها هستند، آمدن چهره هاي آشناي هنري و ورزشكاران مي تواند، به آنان روحيه دهد.»
الوند ادامه مي دهد: «در حال حاضر، همه به احساسات خود پاسخ مي دهند و «عيادت از بمي ها به يك جريان تبديل شده است.»
وي توصيه مي كند،« عادي و طبيعي شدن شرايط زندگي مي تواند در التيام آلام زلزله زدگان بسيار موثر باشد. بهتر است زندگي آنان به سرعت به شكل عادي بازگشته، اسكان داده شده، برايشان كار ايجاد شود و بچه هايشان به مدرسه بروند. تا وقتي زندگي آنان شكل ويژه اي داشته و زير چادر و خانه اقوام و... زندگي كنند، نمي توان توقع بازگشت روحيه آنان به حالت عادي را داشت. بازگشت زندگي آنان به وضعيت عادي مهم ترين اصل است.»
پرستاران و پزشكان جوان، اتاق شيوا را ترك مي  كنند و به بالين ديگر مجروحان مي روند و... شيوا هنوز هم به هر كسي كه در اتاق است مي گويد: «كتاب قصه مي خواهم.» شيوا نه گريه مي كند و نه ناله... در اورژانس بيمارستان حضرت رسول، شيوا تنها كودك بي سرپرست نيست. اين كودكان علاوه بر رنج از دست دادن پدر و مادر، خاطره هولناك زلزله را نيز به دوش مي كشند.زدودن درد و رنج اين كودكان و كمك به آنان براي بازگشت به زندگي عادي، اگر مهم تر از رسيدگي به ديگر امور زلزله زدگان نباشد، كم اهميت تر هم نيست. مرده ها كه رفتند... زنده ها را دريابيد...

بچه ها مي ميرند اگر...
ايليا روژان 
از تهران زنگ زدند كه ديگر عكس جنازه نفرستيد. روز دوم بود. چشم ها و لنزها، مثل شهر بم شده بود گورستان جنازه ها. و چه واژه غريبي بود، در آن شهر؛ لبخند.
گمشده بود توي آن همه آوار، مصيبت. اما ما گشتيم و گشتيم تا آنكه پشت يك وانت بار، روي صورت پسر بچه اي ۵ يا ۶ ساله پيدايش كرديم. خوشحال بودم نه براي آنكه سوژه عكسمان را يافته باشيم. چه در خردادماه سال ۱۳۶۹ وقتي خودمان را به شهر زلزله زده رودبار و منجيل رسانديم، دو روانشناس نشستند روبرويمان و گفتند«اگربچه ها نخندند، مي ميرند»بايد آنها گفتند به دليل از دست دادن خانواده، بچه ها افسرده و پس از مدتي غم باد گرفته و مي ميرند.
مسوولان وقت حوزه هنري، بلافاصله دست به كار شده و طرحي را اجرا كردند به نام «دست هاي عاطفه.» در قالب اين طرح بود كه گروه هاي هنري مثل گروه هاي موسيقي، تئاتر، نقاشي، عكاسي، طراحي، مجسمه سازي، قصه، شعر و ... متشكل از هنرمندان داوطلب عازم منطقه شدند. بايد بچه ها سرگرم مي شدند تا غم ها و مصيبت ها را فراموش و در نهايت به ادامه زندگي اميدوار شوند. بخندند.
رفتيم به رستم آباد كلورز به «خانه دوست» همان جايي كه عباس كيارستمي «خانه دوست كجاست» را ساخته بود و خوشبختانه بازيگران نوجوان فيلم نيز زنده و در كمپ ما بودند. كار سخت، بچه ها افسرده و غمگين بودند، هر چه كوشيديم، لبخندي نديديم. بايد اتفاقي مي افتاد. همه راه ها را امتحان كرديم. توي نمايشمان قرار نبود سياه بازي شود، سياه شديم. قرار نبود خمير دندان بخوريم، خورديم و حتي صابون، تا دهانمان كف كند. كرد و... بچه ها خنديدند. مثل من كه هرگز نمي توانستم، زيتون بخورم، اما خوردم، يعني بچه هاي رستم آباد زيتون خورمان كردند. حالا سولماز، ميثم، نگار، راضيه و ... همه بچه ها، ديگر بزرگ شده و حتي خود پدر يا مادر شده اند.سيزده سال بعد: امروز نيز بچه هاي بم غمگين اند و نمي خندند. روانشناسان به تنهايي و به كمك دارو نمي توانند بچه ها را به ادامه زندگي اميدوار كنند. بايد هنرمندان به ياري آنها رفته و دست هاي پرعاطفه كودكان بمي را بفشارند. اما هنرمندان نيز خود به تنهايي قادر به انجام اين كار بزرگ نيستند، مگر آنكه سازمان يا نهادي متولي اين كار بزرگ شود. كدام سازمان؟
نكته: همين امروز، فردا دير است.

بيمارستان غيراستاندارد
ساختمان بيمارستان هاي تهران طبق استاندارد ساخته نشده اند و اگر در تهران زلزله بيايد ۹۰ درصد بيمارستان ها تخريب مي شوند.
معاون سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي- دكتر محمداسماعيل اكبري- گفته است كه وزارت مسكن و شهرسازي مبلغي براي مقاوم سازي بيمارستان هاي تهران در نظر گرفته اما هنوز كار را شروع نكرده است.
وي در خصوص تخريب مراكز بهداشتي بم گفته است كه ۹۵ درصد خانه هاي بهداشت و ۲۳ مركز درماني شهري و روستايي و ۳ بيمارستان بزرگ شهر تخريب شده اند.

درمان رايگان معلولان زلزله
مصدوماني كه بر اثر زلزله بم دچار معلوليت شده اند، به صورت رايگان تحت پوشش خدمات توانبخشي قرار مي گيرند.
رئيس دانشگاه علوم بهزيستي-محمدتقي جغتايي- گفته است كه ستاد زلزله بم مستقر در اين دانشگاه، با همكاري سازمان بهزيستي به منظور حمايت از بازماندگان زلزله كه به نوعي دچار آسيب هاي سخت جسمي شده و نياز به ارائه خدمات توانبخشي دارند، تشكيل شده و اين افراد مي توانند بدون پرداخت هيچ هزينه اي در دوره هاي درماني، تحت خدمات توانبخشي قرار گيرند.

حمام خورشيدي
سازمان بهينه سازي مصرف سوخت كشور اعلام كرده است كه دو دستگاه حمام خورشيدي صحرايي به طور رايگان در شهرستان بم نصب و راه اندازي مي شود.
رسول آخرتي - رئيس تجهيزات تجاري سازي سازمان بهينه سازي مصرف سوخت كشور- اعلام كرده است: شهرستان بم با داشتن روزانه به طور متوسط ۵/۵ كيلووات ساعت تابش خورشيدي، موقعيت مساعدي براي استفاده از حمام و آبگرمكن خورشيدي دارد و لذا اقدام به نصب و راه اندازي دو دستگاه حمام خورشيدي در اين منطقه مي كند.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
درمانگاه
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |