يكشنبه ۲۸ دي ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۸۶
به انگيزه برپايي همايش مردم سالاري ديني
جمع دين و دموكراسي
گزارش از: الميرا اكرمي
001326.jpg

اشاره: نهم و دهم دي ماه سالن اجتماعات وزارت امور خارجه ميزبان نخستين همايش «مردم سالاري ديني» بود. اين همايش به همت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها و دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد. در ابتداي همايش چند سخنراني انجام شد و در ادامه و در روز بعد، سلسله جلساتي برگزار شد كه در آن صاحبنظران به ارائه مقالات خود پرداختند. گزارشي كه در پي مي خوانيد چكيده اي است از سخنرانيها و برخي جلسات همايش.
گروه انديشه
در مراسم افتتاحيه، دكتر محمدباقر خرمشاد، دبير علمي همايش، گزارشي را از سابقه همايش و مراحل شكل گيري آن ارائه داد.
وي در سخنانش گفت: «جمهوري اسلامي ايران كه توسط امام خميني(ره) با تعامل بين دين و سياست شكل گرفت، بر اساس مباني دين اسلام و شيوه هاي مقبول بشري در نظام حكومتي خاستگاه مردم سالاري ديني است و چون در عرصه سياست بين المللي يك پرونده جديد است، تبيين مباني و اصول حاكم بر آن ضروري است. به همين جهت در سالهاي اخير، نشست ها و همايش هاي چندي در جهت تبيين اين نظريه از سوي مراكز علمي و پژوهشي كشور برپا گرديده و در هر يك از آنها به وجهي از وجوه نظريه مردم سالاري ديني پرداخته شده كه البته به لحاظ سيال بودن موضوع و چالش هاي فراروي آن همواره بايد مورد بحث و كنكاش قرار گيرد. به اين جهت با بهره گيري از نشست هاي علمي انجام شده به منظور تبيين چارچوب علمي و عملي نظريه مردم سالاري ديني، همايش بين المللي مردم سالاري ديني برگزار مي شود. اين همايش در نظر دارد ضمن جمع بندي نتايج به دست آمده از نشست هاي قبلي با يك نگاه كلي، تمامي جوانب و وجوه اين نظريه را با كمك انديشمندان و صاحب نظران مورد نقد و بررسي قرار دهد و اميد است با مشاركت محققان و صاحب نظران در جهت اهداف مورد نظر توفيق حاصل شود.»
پس از سخنان دكتر خرمشاد، متن پيام سيد محمد خاتمي، رئيس جمهوري اسلامي ايران، توسط دكتر هادي خانيكي مشاور ايشان، قرائت شد. در بخشي از اين پيام، رئيس جمهور، اهميت نظريه مردم سالاري را در «بومي بودن» آن دانسته و اظهار داشت:
«مردم سالاري ديني مفهومي برآمده از درون گفتمان هاي نوين ديني و جنبش  هاي عظيم انقلابي و اصلاحي معاصر است كه توفيق آن منوط به توان مهارت قدرت، تكيه بر مردم و پيشبرد اخلاق و معنويت است. نظام مردم سالاري ديني از آن رو كه در پي بناي قدرت خويش بر اساس خواست و رأي مردم است، هم مي تواند مروج ارزشهاي ديني و هم تأمين كننده آزادي، عدالت، استقلال و پيشرفت باشد. كاستي در نيل به اين فرجام بي ترديد حاصل كاستي  ما در درك يا ناتواني ما در عمل در مسير تحقق مردم سالاري ديني است. اگر دغدغه  دين در جامعه و جهان معاصر را داريم، بايد ميزان را در اداره جامعه، رأي ملت بدانيم و اگر نگران آزادي و حقوق اساسي مردم هستيم، بايد بر درد و درك ديني خود تكيه كنيم.»
در ادامه، خاتمي پيوند دين و سياست در چشم اندازهاي واقعي حيات ملت ها را امري طبيعي دانسته و افزود:
«اما مطلوبيت اين امر در عرصه حكومت نياز به لوازم و مقتضيات فراوان دارد. دين ،مبتني بر قدرت خودكامه و در خدمت استيلاي سياسي نيست و قدرت سياسي بي مهار و غيرمسئول نيز براي هيچ كشور و جامعه اي اقتدار در پي نخواهد داشت. تاريخ بشر سرشار از فجايع و جنايت هايي است كه از پيوند نامبارك ميان دين و قدرت به بار نشسته است. پس بايد در پي تبيين و تدوين تجربه نظري باشيم كه پيوند دين و سياست را به گونه اي ببيند كه اولاً دين در آن نقاد و پرسشگر عرصه قدرت و نه توجيه كننده آن است، ثانياً نقد و پرسشگري ديگران را نه موجب ضعف و سستي بلكه مايه قوت و پويايي خود مي داند. اين معنا در جهان امروز جلوه اي از دموكراسي است؛ پس مطلوبيت پيوند دين و حكومت با افزايش ساختار مردم سالار حكومت افزايش مي يابد و با معيارهاي دموكراتيك سنجيده مي شود. حكومت ها هر اندازه كه با دموكراسي فاصله داشته باشند، مجبور مي شوند از دين براي توجيه قدرت و تحكيم استبداد ديني سوءاستفاده كنند. اما اگر بر ملاك ها و شاخص هاي مردم سالار متكي باشند، مي توانند پيوند مبارك و ثمربخش دين و دموكراسي را به خوبي تجلي بخشند.»
ديگر سخنران مراسم افتتاحيه، حجت الاسلام والمسلمين دكتر احمد واعظي از دانشگاه كمبريج انگلستان بود. سخنراني وي اختصاص به موضوع «مردم سالاري ديني و منتقدان آن» داشت. دكتر واعظي در قسمتي از سخنانش گفت: «با توجه به اين كه ما اسلام، ارزش ها و قوانين آن را پذيرفته ايم، اگر بخواهيم قيدي براي دموكراسي قايل شويم، اين قيد بايد اسلام و ارزش هاي آن باشد.
بنابر اين مردم سالاري ديني به معناي آن است كه در عين محترم بودن حاكميت ملي، محترم شمردن حق مردم در تعيين سرنوشت و... اين مشاركت بايد در چارچوب اصول، ارزش ها و قوانين اسلامي باشد. از طرف ديگر تز مردم سالاري ديني، يك نظريه قرائت پذير است. آنچه كه من تحت عنوان مردم سالاري ديني و منتقدان آن مورد بررسي قرار داده ام، مدلي از مردم سالاري ديني است كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي متبلور شده يعني همان مدل فقه محور.»
وي در ادامه با اشاره به اين كه منظورش از منتقدان مردم سالاري ديني، منتقدان تئوريك آن است، گفت: «گروهي از منتقدان، كساني هستند كه مدل گاردين شيپ يا مدل ولايي را مورد نقد قرار مي دهند. اين مدل طرفداران بزرگي دارد و استدلال هاي قوي اي در پس آن نهفته است. طيف وسيع گاردين شيپ، تعريف آن را مشكل مي كند. اما اگر بخواهيم به اختصار آن را تعريف كنيم، مي  توانيم بگوييم حكومتي است كه در آن اداره جامعه در دست افراد صاحب  صلاحيت بوده و آراء مردم صلاحيت لازم براي اداره كردن جامعه را ندارد. بسياري از اشكالات و انتقادات منتقدان، معطوف به نگاه هايي است كه صرفاً و به طور محض از گاردين شيپ دفاع مي كنند بدون برخورداري از مردم سالاري و اين انتقادات شامل حال مردم سالاري ديني نمي شود. چون مردم سالاري ديني، مردم سالاري خالص نيست؛ هم به مردم سالاري باور دارد و هم به نوعي حكومت ولايي معتقد است.»
دكتر واعظي درباره ديگر گروه هاي منتقد مردم سالاري ديني گفت: «گروه ديگر منتقدان مردم سالاري ديني، معتقدند كه يك تناقض دروني در اين تز وجود دارد. آنها مي گويند كه دموكراسي بر اصول، مباني و ارزش هايي استوار است كه مورد توجه و اعتناي اسلام نيست. به عنوان مثال دموكراسي مبتني بر پلوراليسم معرفتي است؛ به اين معنا كه حقيقت نزد هيچ كس، هيچ مذهب، مكتب و يا فلسفه خاصي نيست و هر عقيده و انتخابي هم شامل حقيقت است و هم غير حقيقت. بنابراين بايد مردم براي هر انتخابي آزاد باشند. از طرف ديگر يكي از مباني دموكراسي، آزادي مطلق و بي حد و حصر آزادي انديشه و بيان است. حال آن كه اسلام با هر دوي اينها متفاوت است. اما به نظر من، اين گروه اين نكته را كه دموكراسي مدلهاي مختلفي دارد ناديده مي گيرند. وقتي مي گوييم اسلام با دموكراسي سازگاري ندارد، بايد مشخص كنيم كه كدام دموكراسي؟»
001329.jpg

دكتر يولداش، رئيس سازمان مسلمانان هامبورگ و استاد دانشگاه هامبورگ با موضوع «دموكراسي در اسلام و دموكراسي در غرب» سخنران بعدي همايش بود.
وي گفت:«واژه دموكراسي مشتق از رشته يوناني demo(مردم) و Kratos (قدرت) به معناي قدرت مردم است. آبراهام لينكلن واژه دموكراسي را به معناي حكومت مردم بر مردم توصيف مي كند. امروزه واژه دموكراسي در جهان غرب به صورت مختصر در اشكال زير تعريف مي شود:
خود مختاري مردم كه در آن مردم صاحب قدرت حكومتي هستند، رأي مردم، حكومت اكثريت، حقوق بشر، تقسيم قدرت ميان نيروهاي نظامي و دولت و استقلال دادگاهها، تنوع آراء و ديدگاهها، مطبوعات آزاد، وجود اپوزيسيون  به عنوان راه حل روشهاي فعلي حكومتي. قبلاً واژه دموكراسي توسط مسلمانان مورد نقد و بررسي قرار گرفت و مدت هاي مديدي اين واژه در جنبشهاي اسلامي نكوهيده شده زيرا منكر نظم خالق مي شود و يگانگي و استقلال پروردگار را زير سؤال مي برد. اگر انسان واژه دموكراسي را از بعد قدرت آن ببيند، بخشي از خواسته هاي آزادانه مسلمين اعم از سني و شيعه و با درك قدرت الهي تحت پوشش قرار مي گيرد. بنابراين انسان، خود در مورد سرنوشتش تصميم مي گيرد. پس واژه دموكراسي كلمه اي است كه در اسلام مي توان به آن استناد كرد. زيرا پروردگار در قرآن، بندگانش را به مشورت براي يافتن راه حلي جهت رفع مشكلاتشان فرا مي خواند.»
دكتر يولداش در ادامه افزود: «در اسلام براي رسيدن به دموكراسي، ابزاري چون جهاد وجود دارد. ولي در دنياي غرب همخواني عقايد به چشم مي خورد كه شامل دموكراسي مستقيم و غير مستقيم است. اجراي دموكراسي توسط دولت به دو صورت در مجلس و حكومت تقسيم شده و در اينجا كلمه  دموكراسي به معني تعيين سرنوشت توسط مردم تعريف مي شود. افراد در تشكيل احزاب مشاركت مي كنند. در راه توسعه اسلامي احزاب دست راستي و چپي مانند جامعه پيشرفته دموكراسي و يا سنديكاري سني وجود ندارد و دموكراسي بدون قيد و شرط بايد مسير ديگري را برگزيند. با اين حال واضح است كه بايد جايگاهي براي آزادي عقيده و استقلال سازمانها در نظر گرفته شود، زيرا هيچ خطري از جانب روشنفكران ما را تهديد نمي كند. انسان هاي متفكر پيرو امر پروردگار خويشند، آنها در همه چيز تفكر مي كنند و براي حل مشكلات راه حل نويني مي يابند و اين روند نبايد كنار گذاشته شود.
اسلام مسئله اي اعتقادي و قلبي است كه بايد با اراده و تصميمي آزاد پذيرفته شود. اجبار موجب تناقض مي شود. اين خصوصيت بيانگر تنفر انساني است و نمي تواند صرف جامعه اسلامي باشد.»
«مردم سالاري ديني و سكولاريسم» عنوان سخنراني دكتر علي لاريجاني بود. وي در سخنانش اظهار داشت:
واژه «سكولار» را به دنيوي و غيرديني و «سكولاريزاسيون» را به دنيوي كردن و جدا انگاري دين از دنيا برگردانده اند. اما شايد براي واژه لاتيني سكولار معادل آلماني Weltlich به معناي «اين جهاني» دقيقتر و رساتر باشد. مراد از اين جهاني همان اكنوني و يا عرفي است، لذا سكولاريسم در حقيقت به معناي «عصري شدن» يا تلقي و تفكر و تدبير عصري و اكنوني است. سكولاريسم مانند بسياري از «ايسم» هاي دوره جديد، با نهضت اصلاح ديني آغاز شد و جالب است كه تعبير سكولاريزاسيون در زبانهاي اروپايي، اول بار در معاهده سال ۱۶۴۸ وستفلي به كار رفت. صلح وستفالي كه به جنگهاي مذهبي سي ساله خاتمه داد، حاوي اين معنا بود كه وحدت ديني اروپاي مسيحي براي هميشه از دست رفته است و تقسيم آن به فرقه كاتوليك، ارتدوكس، پروتستان امري اجتناب ناپذير است.»
لاريجاني با تأكيد بر اينكه در نگاه ديني وضع طبيعي انسان، وضعي الهي است و حتي نخستين انساني كه قدم به عرصه طبيعت نهاده، پيامبر بوده، گفت:
«به همين دليل چنانچه انسان را قبل از اجتماع لحاظ كنيم، نه مانند نظر ارسطو در رديف حيوانات است و نه مانند نظر هابز، گرگي درنده است و نه مانند نظر روسو، موجودي بيرون از خير و شر و اخلاق و انسانيت است. بلكه موجودي است مفطور به فطرت الهي و تعليم يافته اسماء حسناي حق. بنابراين در اين ديدگاه، بازگشت انسانيت به يك امر به كلي اعتباري نيست و ماهيت انسان را قرارداد اجتماعي تعيين نمي كند، بلكه مرجع مناسبات و اعمال و افكار او امري حقيقي و نفس الامري، يعني فطرت الهي است و درست در همين نقطه، تفاوت بنيادين با مباني سكولاريسم دارد.»
ادامه دارد

تازه هاي انديشه
ادبيات مانوي
001323.jpg

انتشارات كارنامه كتاب «ادبيات مانوي» آخرين اثر مهرداد بهار را تا پيش از نمايشگاه بين المللي كتاب سال ۱۳۸۳ منتشر و راهي بازار كتاب مي كند. دكتر ابوالقاسم اسماعيل پور با اعلام اين خبر در گفت وگو با ايلنا افزود: من و مرحوم مهرداد بهار براي اين كتاب زحمات زيادي كشيديم و تمام سعي خود را كرديم كه كتابي در خور جامعه ادبي و شايسته ادبيات و فرهنگ ايران به نگارش درآيد. اسماعيل پور با اظهار تأسف از تأخير بي دليل در انتشار كتاب مذكور اظهار داشت: من از تمامي رسانه هايي كه براي انتشار اين كتاب اظهار علاقه مندي كردند سپاسگزارم.
ماركسيسم غربي و مكتب فرانكفورت
ترجمه: رضا نجف زاده/ چاپ اول/ ناشر: انتشارات قصيده سرا
همچون تمام انديشه ها و مكاتبي كه وارد آزمون و تجربه تاريخي مي شوند، نظريه انتقادي مكتب فرانكفورت نيز خاصه پس از وقايع دهه ۱۹۶۰ و اوايل دهه ۱۹۷۰ كه مقارن بود با مرگ آدورنو و هوركهايمر ، از داخل دچار تغيير شد.
نسل دوم نظريه پردازان انتقادي با ارزيابي انتقادي منتقدان، مكتب فرانكفورت را با فضاهاي جديدي آشنا كرد. شاخص ترين انديشمند اين دوره هابرماس بود. تحليل او از فرايندهاي ارتباط، به عنوان روايتي گفتماني- نظري از شالوده هاي هنجاري كنش، تحليل سلطه به عنوان «ارتباط به طور سيستماتيك تحريف شده»، از عمده ترين نظريه هاي اوست. هابرماس براساس پراگماتيسم اجتماعي خويش،  كه بر دستيابي به توافق تأكيد مي كند، برآن است تا «پتانسيل عقلاني كنش ارتباطي» را آزاد ساخته و راهي براي خروج از بحران باز كند. هر چند هابرماس و هم نسلي هايش همچنان در حوزه دانش - سخن فلسفي و اجتماعي - حضور دارند، آنچنان كه جوئل اندرسون
001320.jpg
خاطرنشان ساخته است،  بازنشست شدن وي به سال ۱۹۹۴ نشانه اي است بر پايان سلطه نسل دوم نظريه انتقادي. امروزه نسل سومي از دل نظريه نو انتقادي متولد شده كه مسير مكتب فرانكفورت را به جهات ديگري هدايت مي كند. اين پروژه را اكسل هانت رهبري مي كند. امروز كمتر كسي هست كه بخواهد نقش لوكاچ را در حوزه نقد ادبي و سخن زيبايي شناسانه يا جامعه شناسي فرهنگ ناديده بگيرد و همچنين است تأثير انكار ناپذير انديشه گرامشي بر بخش عظيمي از سخن سياسي - فلسفي قرن بيستم. اثر حاضر، مجموعه گفتارهايي است درباره مار كسيسم غربي و انديشه گران عمده آن با تأكيد بر جريان موسوم به مكتب فرانكفورت و اعضاي اصلي اش. نويسندگان گفتارها، متفكراني اند كه بعضاً خود در همين جنبه به شاخه هاي مختلف دانش فلسفي و اجتماعي پرداخته اند.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |