سمن بويان، غبار غم...
رضا سميعي
پس از سال ها غيبت صحنه اي، شجريان، استاد بلاشك آواز ايران، بازگشتي با شكوه داشت.
شجريان در كنار فرزندش همايون كه صدايي عجيب شبيه به پدر دارد، حسين عليزاده، مهم ترين دستاورد موسيقي سنتي در دو دهه اخير و كيهان كلهر، كمانچه كه در چند سال اخير نامي آشنا شده است، گروهي يكدست و منسجم بودند؛ شايعه اقبال آنها در گفتمان موسيقي غربي - نامزد شدن براي جايزه بسيار مهم و تعيين كننده گرامي - نيز در دست يافتن به همين مفهومBand است كه در گفتمان موسيقي غربي توجه خاصي به آن مي شود.
حاصل كار ذهن خلاق و نوآور عليزاده، نوازندگي به مفهوم غربي «ويرتوز» كلهر و تسلط و تكنيك بي بديل شجريان و فرزندش همايون كه آن شب بزرگترين شگفتي كنسرت بود، واجد كيفياتي بود كه انتظار موفقيت جهاني آن، چندان دور از ذهن نبود. شجريان به همراه گروهش آن شب درخششي مثال زدني داشت؛ او بي شك ستاره صحنه بود و واكنش عاطفي واحساسي سه هزار مخاطب كه از سر صدق و وصل به تشويق و تحسين هنرمند محبوبشان پرداختند نيز در نوع خود كم نظير.
شجريان كه سال ها بود كنسرت داخلي نداشت؛ آن شب و پس از لمس واكنش صادقانه مخاطبانش دانست كه چه شنونده هاي باوفا و پيگيري داشته است. اگر دخالت ماموران انتظامي در پايان كنسرت نبود، مشخص نبود كه خيل علاقه منداني كه آواز و هنر شجريان، هوش شان را ربوده بود با استاد چه مي كردند و شجريان خونسرد و متواضع و با لبخندي كه حكايت از خاكساري او در برابر شنونده ايراني داشت، در برابر احساسات بي دريغ علاقه مندانش سر تعظيم فرود آورد.
آن شب بدون شك شبي به ياد ماندني در تاريخ موسيقي ايران بود؛ شبي كه در آن يكي از ستاره هاي بي بديل پس از سال ها و البته به نيتي خيرخواهانه - كمك به زلزله زدگان بم - حضوري چنين مهيب و تكان دهنده بر صحنه داشت. و آن شب آن هم نفسي جادويي كه ميان هنرمند و مخاطب رخ مي دهد، شجريان را طراوت و نشاطي بخشيد كه رضايت صادقانه چهره او در پايان كنسرت گواه آن بود.
نواي «نوا» كه در تالار طنين انداخت بسياري را براي بم و شكوه ارگ فرو ريخته آن به گريستن واداشت وچه استادانه انتخاب شده بودند قطعات در غم بم.
درآمد نهفت، كردبيات و... در نهايت مهارت و قدرت اجرا شدند. عليزاده حس و حالي را بر مي انگيخت كه از عمق جان مي جوشيد. شور و نواي سرشار از حس و توانايي كلهر، پنجه هاي قوي همايون و صدايش كه شجريان جوان را به خاطر مي آورد، صداي جواني كه نشان از پختگي سال هاي بعد او خواهد داشت.
در بخش دوم، راست پنجگاه، نواي «نوا» را تكميل كرد و قطعه زيباي «فرياد» به اوجش رساند.
«فرياد» درخشان ترين قطعه آن شب بود كه دل را به لرزه در مي آورد؛ بر اساس شعري از مهدي اخوان ثالث و ساخته خود شجريان و آنقدر شعر و موسيقي همچون تار و پود در هم تنيده شده بودند كه نمي دانستي شعر را براي موسيقي سروده اند يا موسيقي را براي شعر اخوان ساخته اند و يا اينكه از دل يكديگر آفريده شده اند. زه و زخمه با نوا و نغمه درآميخت و فرياد را از بن جان فرياد كرد.
و پس از آن تصنيف بوسه باران كه بر اساس شعري از شفيعي كدكني بود، آبي بر آتش شد، آتشي كه «فرياد» به پا كرده بود و حسن ختام بجايي بود براي آن مجموعه قطعات. اما به تقاضاي پرشور و احساس مردم، استاد مجبور شد تا قطعه جاودان «مرغ سحر» را اجرا كند. اجرايي زيبا كه شعر را به اوج خود رساند.
بخش نخست برنامه از آلبوم «بي تو به سر نمي شود» برگزيده شده بود و بخش دوم از آلبوم «فرياد».