اين كمال تبريزي است
هيس! داستان را لو ندهيد
درمورد مارمولك تقريباً مطمئنم البته بايد شما و مردم ببينيد. اين فيلم هم به لحاظ ساختار، هم به لحاظ مضمون خيلي دقيق تر، موشكافانه تر، عميق تر و بهتر از قبلي هاست
اين هم كه ترجيح مي دهم اول فيلم را ببينيد بعد حرف بزنيم، نه به دليل حساسيت موضوع است كه ممكن است عواقبي داشته باشد، بلكه دليلش سورپريزكردن مخاطبان در جشنواره است
|
|
عكس ها: ساتيار
اين كه فيلم هاي گرم و صميمي بسازي اصلا ربطي ندارد، كه خودت هم آدم گرم و صميمي باشي. اين كه در فيلم هايت رك و پوست كنده، حرف بزني ربطي ندارد در روابط اجتماعي هم از تعارفات معمول و رياكاري هاي مرسوم دور باشي. ولي كمال تبريزي، همان تصويري است كه فيلم هايش براي ما مي سازند يك فرد گرم و خوشرو كه ساعت ها مي تواني با او صحبت كني و خسته نشوي و از حرف هاي تند و تيزش، انرژي بگيري. از همان زمان كه كمال تبريزي دوربين روي دوش، تصاوير تسخير لانه جاسوسي را بر روي فيلم ثبت كرد تا به امروز راه طولاني را طي كرده است و چيزي كه شايد بيشتر از همه به چشم مي خورد، سماجت و پشتكار فيلمسازي است كه مي خواهد فيلم خوب بسازد. از فيلم هاي اوليه و كم مايه اش مثل عبور راه پرنشيب و فرازي را پشت سر گذاشت تا توانست با «ليلي با من است» جريان جديدي را در سينماي ايران ايجاد كند و همه نگاه ها را به سمت خود جلب كند. راهي كه با فيلم هايي مثل «مهرمادري»، «شيدا»، «گاهي به آسمان نگاه كن» و «فرش باد» آن را ادامه داد. چيزي كه در همه اين فيلم ها و حتي در مجموعه تلويزيوني موفقش دوران سركشي، به چشم مي خورد، حمله تند و تيز او به رياكاري هاي جامعه است. مارمولك ادامه روند همان دغدغه ها و گرايش هاي فيلمسازي است كه مي خواهد تند و صريح و بي پرده، جامعه را زير شلاق فيلم هاي خود ببرد. كمال تبريزي با هيچ كس رودربايستي ندارد حتي با خودش.
پژمان راهبر - فرانك آرتا
چرا مارمولك؟
چون شخصيت اصلي فيلم، دزدي است كه از ديوار راست مي رود بالا مثل مارمولك. فيلم را با نمايش همين صحنه شروع مي كنيم.
خب چرا اينقدر در سكوت؟
چطور؟
از قرار معلوم سوژه مارمولك غافلگيركننده است.
بله.
اما فيلم سر زبانها نيفتاده.
من وقتي كاري را شروع مي كنم، بر خلاف دوستان ديگر، روشم همين است. دوستاني هم هستند كه شيوه ديگري دارند. يعني وقتي كاري مي كنند، سر و صداي زيادي اطراف فيلم درست مي كنند. اين يك روش تبليغاتي است. اما من نه فقط در مارمولك كه در تمام فيلم ها بي سر و صدا حركت كردم. در« فرش باد» هيچ كس نمي دانست اين يك پروژه مشترك است بين ايران و ژاپن يا اينكه ما بازيگر ژاپني داريم يا اين نكته كه مي رويم آنجا. من اصولا اهل جار وجنجال نيستم.
جار و جنجال شايد تعريف مناسبي نباشد. بالاخره سر و صداست و تبليغ و غيره.
من دوست ندارم راجع به چيزي كه هنوز نمي دانم چيست زياد حرف بزنم.
چرا؟
چون گاهي مواقع همه چيز بر عكس مي شود. اگر خداي نكرده آن كار اندازه تبليغاتي كه پيرامونش انجام گرفته نباشد... بنابراين ترجيح مي دهم حرف زدن درباره فيلم را به بعد از نمايش آن موكول كنم.
اين سانسور خبري در سينماي ايران چطور امكان دارد؟
قبلش با روابط عمومي و تهيه كننده و كادر فيلم هماهنگ مي كنيم. وقتي تيم شما حرفه اي باشد مشكلي پيش نمي آيد.
روابط عمومي فيلم شما بودن هم كار سختي است.
نه. شيوه ما حركت با سياست است.
داستان فيلمي كه به روزنامه ها داديد هم در راستاي همين سياست بود؟
بله. داستان كه در مطبوعات چاپ شده اين است: «سارقي دستگير مي شودو از زندان فرار مي كند و بعد از فرار اتفاقاتي مي افتد...»
واقعا ممنون!
تا همين حد كافيست.
عكس هم كه خيلي كم در اختيار روزنامه ها گذاشتيد.
به صورت گزينشي تا داستان لو نرود. عكس هاي اصلي را نداديم.
ما تا اين حد مي دانيم كه موضوع فيلم طنز است.
بله. قطعا تماشاچي در اين فيلم به حد كافي خواهد خنديد.
الان داريم درباره فيلم حرف مي زنيم ها!
تا اين حد اشكال ندارد.
درباره طنز مي فرموديد.
بين سينماي طنز و كمدي تفاوت زيادي هست. سينماي كمدي خيلي عام تر است و سينماي طنز بخشي از زير مجموعه آن است. ما همه فيلم هايي كه به نوعي قصد خنداندن بيننده را دارد، در بخش سينماي كمدي تقسيم بندي مي كنيم اما طنز يعني خنديدن كه يك جور تلخي هم در آن هست، به معناي نگاه انتقادي با بررسي مسايل اجتماعي. طنز اينجوري از كمدي جدا مي شود.
مارمولك هم طنز است؟
بله. با يك موضوع كاملا اجتماعي.
مثل اينكه قسمت غافلگيركننده، آن قسمتي است كه ...
خواهش مي كنم داستان را لو ندهيد.
بالاخره اگر كسي بخواهد مي تواند داستان را در بياورد.
بله مي تواند ولي ما قرار مي گذاريم تا نمايش فيلم، سكوت.
به ژانر طنز علاقه منديد؟
در شرايط عادي اگر شما دو فيلم نامه به من پيشنهاد كنيد كه يكي كاملا جدي و اجتماعي باشد و ديگري با مضمون طنز، من مي روم سراغ دومي. به خصوص كه الان در شرايطي به سر مي بريم كه مردم احتياج دارند بخندند. بله، اين بهتر است.
ببخشيد آقاي تبريزي، هر طور مي خواهيم از فيلم بپرسيم، بايد برويم سر داستان.
وارد جزئيات نشويد و بگذاريد نقص اطلاعات درباره فيلم باقي بماند.
پس اينجور مي پرسيم مثل اينكه داستان فيلم درباره رياكاري يك آدم شياد است كه خودش را مذهبي نشان مي دهد. شايد شبيه ليلي با من است. به هرحال اينكه شما اينقدر جسارت داريد قابل تحسين است. اما عده اي فكر مي كنند مي ترسيد درباره فيلم جنجال درست بشود.
نه، موضوع رياكاري در مذهب نيست. اين هم كه ترجيح مي دهم اول فيلم را ببينيد بعد حرف بزنيم، نه به دليل حساسيت موضوع است كه ممكن است عواقبي داشته باشد، بلكه دليلش سورپريزكردن مخاطبان در جشنواره است. اگرچه جسته و گريخته ممكن است عده اي اينجا و آنجا يك چيزهايي شنيده باشند كه موضوع مارمولك چيست ولي دل من مي خواهد همه چيز در هاله ابهام باقي بماند و مخاطبان موقع به نمايش درآمدن، ناگهان با آن مواجه بشوند. يعني يك جور عدم آمادگي براي بيننده. اين هم يك جورش است و ممكن است نتيجه بدهد.
به نظرتان مارمولك نسبت به فيلم هاي قبلي تان بهتر شده؟
اصولاً، خوشبختانه و خدا را شكر در كارهايي كه تابه حال كرده ام فيلم بعدي ام را بيشتر دوست داشته ام و خودم معتقدم بهتر از فيلم هاي قبلي ام شده. درمورد مارمولك تقريباً مطمئنم البته بايد شما و مردم... ببينيد. اين فيلم هم به لحاظ ساختار، هم به لحاظ مضمون خيلي دقيق تر، موشكافانه تر، عميق تر و بهتر از قبلي ها است.
خب، چرا آقاي پرستويي؟
آقاي پرستويي بهترين گزينه براي اين نقش بود. نكته ديگر هم اين است كه قرار بود اين فيلمنامه را آقاي حاتمي كيا كار كند. ايشان زمان زيادي را هم صرف اين كار كردند، اما منصرف شدند.
فيلمنامه كار آقاي قاسم خاني است؟
بله. اجازه بدهيد موضوعي را تعريف كنم. آقاي منوچهر محمدي تهيه كننده فيلم خيلي قبل، زماني كه قرار بود بروم فيلم فرش باد را كار كنم اين طرح را به من نشان داد. آن موقع من از طرح خوشم آمد.
اصل طرح هم مال خود آقاي محمدي بود، منتهي چون درگير پروژه «فرش باد» شده بودم و بعد «گاهي به آسمان نگاه كن»، همكاري ما قطع شد. بعد از من، آقاي محمدي طرح را به آقاي حاتمي كيا پيشنهاد مي كنند و ايشان هم مي پذيرند.آقاي قاسم خاني، حاتمي كيا ، حبيب رضايي و منوچهر محمدي جمع مي شوند و كارگاه كوچك فيلمنامه نويسي تشكيل مي دهند و شروع مي كنند روي فيلمنامه كار كردن تا اينكه تا حدي كامل مي شود يعني شما يك فيلمنامه كامل داريد. حاتمي كيا از طرح استعفا مي دهد و ابراز مي كند نمي خواهد اين كار را بكند و بعدهم درگير فيلم اش درباره يازده سپتامبر مي شود. فيلمنامه را برمي گرداند به آقاي محمدي ما هم چون از قبل با آقاي محمدي يك همكاري هايي داشتيم (فيلم مستندي بود راجع به انتخابات شوراها) ايشان طرح را دوباره پيشنهاد كردند. من مجدداً فيلمنامه را خواندم، البته تغييرات اساسي دادم و تقريبا به سوي ديگري طرح كشيده شد.
قبل از ورود مجدد شما به پروژه، آقاي پرستويي انتخاب شده بود؟
آن موقع كه دوستان فيلمنامه را نوشته بودند به پيش توليد هم رسيده بودند، انتخابشان هم آقاي پرستويي بود. يك موقع كه من وارد پروژه شدم با يك عده آدم ها صحبت هايي كردند.
اگر آقاي پرستويي را آقاي حاتمي كيا انتخاب نكرده بود من مي رفتم سراغ آقاي پرستويي، مگر آنكه آقاي پرستويي گرفتار مي بود كه نبود. خوشبختانه آن موقع ايشان سرشان خلوت بود... و دوباره آن خاطرات ليلي با من است زنده شد.
بعد از ليلي بامن است ،در مهرمادري يك بخش كوچكي آقاي پرستويي با ما همكاري كردند ولي بعد از آن توفيقي دست نداده بود.
به او علاقه منديد؟
من هم به بازيگري و هم به شخصيت ايشان علاقه دارم. آقاي پرستويي از تئاتر به سينما آمده و خاك صحنه خورده كه اين خيلي مهم است.خود من قبل از اينكه كار سينما را رسما شروع كنم، قبلش كلي كار آماتور انجام دادم، من مثلا ريل تراولينگ چيده ام... اين پله به پله بالا آمدن بسيار موثر است. جوان هاي امروز مي خواهند راه صد ساله را يك شبه بروند؛ از حول هليم تو ديگ مي افتند.
اگر آقاي پرستويي اين نقش را قبول نمي كرد، سراغ چه كسي مي رفتيد؟
فكر مي كنم به احتمال زياد آقاي كيانيان كه قطعا اگر آقاي كيانيان اين نقش را بازي مي كرد فيلم عوض مي شد.
اين فيلم، بيشتر فيلم بازيگر است؟
منظورتان را نمي فهم.
يعني در اين فيلم بازيگر از كارگردان جلو نمي زند؟
نمي دانم چه جوابي بدهم، اما آقاي پرستويي آدم خاصي است. اواصولا از شاخصه هاي ستاره اي فاصله مي گيرد. او حتي ازاينكه ستاره شوند، حذر مي كند.
منظورم اين بود كه در فوتبال اينجور است كه گاهي مربي دوست ندارد يك بازيكن آنقدر گل كند كه از او جلو بزند. شما به عنوان كارگردان، خداي نكرده دچار چنين احساسي نشده ايد؟
ببينيد اين خيلي ساده لوحانه است كه مربي حسادت كند به يك بازيگرش.چون هر چقدر آن بازيگر اوج بگيرد و كسي كه دارد وسط ميدان توپ مي زند خوب كار كند، معني اش اين است كه اين مربي كارش را درست انجام داده. اين روحيه به نظر من منفعل و غلطي است. طبيعي است كه يك كارگردان هوشمند و صاحب تفكر دوست دارد كه بازيگر به نقطه اوج برسد در حدي كه همه را تحت تاثير قرار دهد و فيلم را تبديل كند به يك اثر ديدني و اينكه فيلم تبديل بشود به يك اثر ديدني بازيگر حرف اول را مي زند.
بخش عمليش مربوط است به بازيگر. مثل تصويربرداري و طراحي صحنه و چهره پردازي و... كه مهم است. ولي با اهميت ترين شان قطعا قدرت بازيگري است.
آقاي تبريزي شما جزو هيات داوران جشنواره هستيد؟
ما امسال دو هيات داوري داريم. يك هيات داوري بخش مسابقه سينماي ايران، يكي هم هيات داوري فيلم هاي اول و دوم.
ممكن است بگوييد چه فيلم هايي ممكن است مطرح بشوند؟
من خيلي نمي دانم. ولي شنيده ام فيلم شهرزيباي آقاي فرهادي خيلي خوب شده و البته هنوز اين كار را نديده ام ولي درباره آن خيلي خوب شنيده ام. اين فيلم دربخش اول و دوم و بخش مسابقه حرفه اي شركت مي كند.
اين را پرسيدم تا به اينجا برسيم كه اصولا برايتان جايزه مهم است يا نه؟
براي من ممكن است مهم نباشد ولي براي خيلي هايي كه در سينما كار مي كنند بخصوص آنهايي كه تازه، كار را شروع كرده اند، مهم است . فكر مي كنم جايزه دادن در جشنواره به شرطي كه تكراري نباشد و دايم هم درسال هاي مختلف به يك نفر جايزه ندهيم، جالب است.
يعني ...؟
سعي كنيم جوايز را به آدم هاي تازه نفس تر و فكرهاي تازه تر بدهيم. من اگر جاي دبير جشنواره و يا سياست گذار جشنواره باشم ترجيح مي دهم به فكرهاي تازه و يا آدم هايي كه مثلاً فرض كنيد هيچ رسم و نشاني ندارند، جايزه بدهم، البته به شرط اينكه كارشان قابل تقدير باشد. كاري كه در آن خلاقيت و نوآوري به وجود آمده باشد.
خب، مگر جشواره محلي براي جايزه دادن به بهترين ها نيست؟ مثلاً آقاي پرستويي باتوجه به صحبت هاي شما نبايد جايزه اول را بگيرد؟
البته من نمي دانم ديگران در فيلم هاي ديگر چه كار كرده اند ولي تصور خودم از نقش آقاي پرستويي فوق العاده است و فكر مي كنم ايشان يك نقش متفاوت را بازي كرده. ضمناً اشتباه نشود. مثلاً يك بحثي وجود داشت، اينكه خانم ترانه عليدوستي در مقايسه با يك آدم پيشكسوت نبايد جايزه بگيرد. يك عده معتقد بودند خانم ترانه عليدوستي براي اولين بار آمده بازي كند و خيلي از بازيگري سررشته آنچناني ندارد يا تجربه آنچناني ندارد و در مقابلش غول هايي در بازيگري وجود دارند كه قطعاً كارشان را خوب مي شناسند و قطعاً تجربه بيشتري دارند، مقام پيشكسوتي دارند و بايد جايزه به آنها برسد.
من همه اينها را قبول دارم ولي فكر مي كنم ما جشنواره را برگزار مي كنيم براي اينكه اين استعدادها را كشف كنيم. يعني بفهميم يك خانم جوان مثلا۱۶-۱۵ ساله وجود دارد با اينقدر توانايي و استعداد و اگر به اين جوان توجه بكنيم باعث مي شود او پله هاي ترقي را طي كند. البته ممكن هم هست كه جايزه دادن به جوان لطمه بزندكه بايد اين فرهنگ و روحيه را به وجود بياوريم. اگر شما يك سيمرغ بگيريد و بعد زمين وزمان را بنده نباشيد، جالب نيست. ولي اگر جايزه گرفتن، تشويق شدن، روي سن رفتن و ديده شدن، باعث اين بشود كه من دقت بيشتري توي كارم بكنم و حساسيت بيشتري به خرج بدهم و پشتكار بيشتري داشته باشم، يعني من واقعاً برده ام و اينجاست كه جايزه دادن و جايزه گرفتن اثر درستش را گذاشته.
دوباره مي پرسم؛ آيا جشنواره محلي براي رسيدن به بهترين هاست؟ يا بايد مسائل ديگري را درنظر گرفت؟
جشنواره، قطعاً محل جايزه دادن به بهترين هاست. ولي اين هميشه معادل و همراه مي شود با يك جور سياستي كه خود جشنواره دارد. يعني اينكه ما هميشه بايد درجشنواره يك شعار داشته باشيم. به خصوص كه جشنواره فجر، ملي ترين و تخصصي ترين جشنواره ماست.
شعار به معناي يك جور راهبرد و يك جور سمت و سو ايجادكردن. ما معمولاً سعي كرديم اين كار را بكنيم اما حرفش را نزديم و اين را اشاعه نداديم، درحالي كه درست اش اين است. در همه جاي دنيا برگزاري جشنواره با هدف خاصي صورت مي گيرد. به خاطر همين است كه تمام تنوع هاي فكري، بالاخره مجالي پيدا كرده و يك جايي بروز مي كنند. ما نبايد جشنواره فجر را تبديل كنيم به توجه و عنايت به يك عده خاص در حرفه سينماي ايران. يعني هر سال به تناسب افت و خيز سينما، بايد ببينيم به چه زمينه تازه اي براي ورود و تزريق نياز داريم؛ چه نوع فيلمنامه هايي، چه دسته كارگردان هايي، چه جور بازيگرهايي و چه جور ساختاري. اگر اين راهكار و دستورالعمل وجودنداشته باشد آن وقت ما در جايزه دادن گيج و گنگ هستيم. چون «بهترين» مي تواند معناهاي مختلفي داشته باشد.
اشاره شما مثلاً به جايزهMTV است كه به عامه پسندها جايزه مي دهد. يعني سياست اين جشواره اين است اما گوي طلايي، دسته ديگري از فيلم ها را مي پسندد و بقيه...
دقيقا.ً اما ما بايد به اين فكر كنيم كه حالا سينماي ما پاشنه آشيل اش كجاست؟ كجا دارد لنگ مي زند و نياز به چه حركت و يا جرياني دارد و آن جريان و يا حركت را بايد تشويق كنيم.
اگر شما سياست گذار بوديد، امسال به چه نوع فيلم هايي جايزه مي داديد؟
بگذاريد چون من خودم فيلم دارم نگويم و دراين باره صحبت نكنم، اگر خواستيد بعد از جشنواره.
شب آخر چه لباسي مي پوشيد؟
روز اختتاميه؟ اتفاقاً آقاي معلم، معمولا جشن دنياي تصوير را كه مي گيرند، يك كارت مي فرستند و مي نويسند، لطفاً با لباس رسمي تشريف بياوريد ولي ما نمي دانيم اين لباس رسمي چيست؟
شما معمولاً با لباس رسمي روي سن مي رويد؟
نه من معمولاً با لباس اسپورت و ساده مي آيم. مي خواهم بگويم چندين بار كه روي سن رفته ام كت شلوار تنم نبوده - اگر دقت كرده باشيد.
فكر مي كنيد اين دفعه هم روي سن برويد؟
نمي دانم.
يعني اميدوار هستيد؟
خب، به هرحال آدم اميدوار است كه برود.
شما كلاً آدم اميدواري هستيد؟
بله
|