گلشيفته فراهاني گريه عجيبي كرد. شايد به خاطر مصيبت هايي كه در اين فيلم سخت كشيده بود.
عكس ها: ساتيار
|
|
|
|
مجري جلسه مربوط به اشك سرما حسين معززي نيا بود كه نه تعارف كرد، نه زيادي حرف زد، نه نظر خودش را تحميل كرد و خيلي هم سريع رفت سر اصل مطلب. كارگردان اشك سرما، عزيزا... حميدنژاد متين و دوست داشتني بود كه تا قبل از اين فيلم، سال ها سرو كله اش در سينماي ما پيدا نبود و بعد از مدت هاآمده بود و در عرض يك سال دو تا فيلم ساخته بود كه يكي اش همين اشك سرما بود. حميدنژاد خودش گفت كه موضوع فيلم را از خاطرات دوران سربازي اش گرفته و بقيه فيلم را هم از گوشه هاي ديگر زندگي خصوص اش. صحبت به اين جا كه رسيد، خبرنگارهايي كه روي صندلي نشسته بودند، از عكاس ها خواستند جلوي ميز گل شيفته فراهاني را سد نكنند و مزاحم گفت و گو نشوند! بعد حميد نژاد از بدبختي هايش سر فيلم گفت و اين كه هيچ تهيه كننده اي حاضر نبوده پروژه اي را كه همه اش در برف و بوران مي گذشته تهيه كند. چون اصلا فكر مي كرده در سينماي ايران چنين چيزي امكان ندارد. اما امير حسين شريفي، تهيه كننده فيلم در اين باره گفت كه چون يك پروژه سخت يعني هور در آتش را پيش از اين با حميد نژاد كار كرده، پروژه اي كه شصت - هفتاد درصدش روي آب مي گذشته، پس اين همكاري را قبول كرده و البته به نتيجه هم رسيده است. مشكل اصلي هم انگار تهيه صحنه هاي برف و بوران بوده كه همه را بيچاره كرده. چون بايد چند فن بزرگ را مي برده اند بالاي كوه. شريفي اين وسط يك قضيه با مزه هم تعريف كرد كه وقتي مي خواسته اند برق اين فن ها را تامين كنند، از اداره برق منطقه اي در خواست برق كرده و رييس ان جا گفته براي تامين كردن برق مورد نيازشان بايد فيلمنامه را بدهند بخوانند.
|
|
در چنين اوضاع و احوالي است كه با وجود اين كه از راه افتادن دعوا بين تهيه كننده و عوامل فيلم »او« نا اميد شده ايم، متوجه مي شويم كه احتمال دارد حادثه ديگري در راه باشد. با خوشحالي منتظر عاقبت كار عكاسي مي مانيم كه پايش را براي عكس گرفتن از گروه توليد هور در اتش گذاشته روي لبه سن و اگر يك قدم ديگر عقب تر بيايد، مي افتد و كلي مي خنديم. اما اين ماجرا هم ختم به خير مي شود و مجبوريم به گل شيفته فراهاني بازيگر فيلم نگاه كنيم كه به هيچ صورتي آن بالا حاضر به حرف زدن نيست. فقط بهزاد فراهاني و همسرش در ميان خبرنگارها حضور دارند و از روي صندلي هاي سينما ماجرا را دنبال مي كنند. چهره مادر وقتي از آن پايين دخترش را نگاه مي كند، ديدني ترين چيزي است كه در اين لحظه در سالن سينما ديده مي شود.
در همين لحظه شريفي هم طبق معمول شروع مي كند به گله و گله گذاري و از اين قضيه شكايت مي كند كه چرا مسئولان موقع ساختن اين فيلم او را تنها گذاشته اند. از سيما هم فيلم تشكر مي كند كه در مقطعي هوايش را داشته است. ولي با افتخار تاكيد دارد كه اين يك فيلم خصوصي است و اگر شما هم اين فيلم خوب و سخت را ديده باشيد، به او حق مي دهيد كه اين قدر به اشك سرمايش افتخار كند. بحث بعدي اين است كه چرا اسم اشك سرما براي حضور در بخش مسابقه بين الملل اعلام شده و بعد همه حرف شان را پس گرفته اند. سوال خيلي خوبي است به خصوص وقتي يادمان بيايد كه شريفي به همين دليل تصميم گرفته بود فيلم را از جشنواره بكشد بيرون. اما حالا ديگر فقط يك گله كوچك از مسئولان باقي مانده كه آن هم به جا آورده مي شود. كارگردان هم اعلام مي كند كه هدفش از ساختن اين فيلم، تلطيف عواطف و آرام كردن دل ها بوده است. فراهاني هم كه آن بالا دارد دستمال كاغذي بيرون مي كشد و گريه مي كند. حداقل من نمي دانم براي چي؟ بغل دستي منهم نمي داند. باز عكاس ها در برابر فراهاني جمع شده اند و جماعت اعتراض مي كنند كه نمي توانند بازيگر فيلم را ببينند. كارگردان هم درباره انتخاب بازيگر توضيح مي دهد كه بازيگرها را از روي فيزيك شان انتخاب مي كند و اعتقاد دارد كه همه مردم دنيا بازيگرهاي خوبي هستند. پس فقط كافي است كه قيافه شان به نقش بخورد. او درباره پيروزفر مي گويد كه پيروزفر از شور به شعور رسيد. و فراهاني هم كه ادامه داد كه وقتي فيلمنامه را خوانده ديگر گروه توليد را رها نكرده تا انتخابش كنند. بس كه نقش و فيلمنامه را دوست داشته است.حسين معززي نيا، آن هم چنان به خوبي و با تسلط جلسه را پيش مي برد و بالاخره مي تواند فراهاني را به حرف زدن راضي كند. فراهاني هم اين طوري حرف هايش درباره علاقه به فيلم را ادامه مي دهد كه عكس بزي را كه تا اواسط فيلم همراهش بود را هنوز داخل كيف پولش نگاه داشته است. جماعت براي آن بز هورا مي كشند و باز از عكاس ها مي خواهند تا از برابر فراهاني كنار بروند. حميد نژاد حتي حاضر نمي شود درباره مضمون فيلم توضيح دهد مي گويد كه اين چيزها زيادي است و حرفي اگر هست بايد در فيلم گفته شود. معززي نيا ان قدر روي حساسيت مضمون فيلم تاكيد مي كند كه كساني كه فيلم را نديده اند كنجكاو مي شوند. اما اشك سرما اصلا فيلم جنجالي نيست. بهتر از آن است كه براي مطرح شدن احتياج به جنجال داشته باشد.
يكي از ترانه هاي نسخه دوبله به فارسي اشك ها و لبخندها چنين جمله اي دارد: »خورشيد رفته من هم مي رم بخوابم« ساعت دوازده نصفه شب وسط جلسه مطبوعاتي كه دعوا درش را نيفتاد، عكاس ها جلو عوامل فيلم را سد كردند و هيچ كس از لبه صحنه پرت نشد، ياد آن صحنه از فيلم افتادم.