يكشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۶
جلسه مطبوعاتي  احساساتي
اشكباران در اشك سرما
گلشيفته فراهاني گريه عجيبي كرد. شايد به خاطر مصيبت هايي كه در اين فيلم سخت كشيده بود.
عكس ها: ساتيار
002733.jpg
002736.jpg

مجري جلسه مربوط به اشك سرما حسين معززي نيا بود كه نه تعارف كرد، نه زيادي حرف زد، نه نظر خودش را تحميل كرد و خيلي هم سريع رفت سر اصل مطلب. كارگردان اشك سرما، عزيزا... حميدنژاد متين و دوست داشتني بود كه تا قبل از اين فيلم، سال ها سرو كله اش در سينماي ما پيدا نبود و بعد از مدت هاآمده بود و در عرض يك سال دو تا فيلم ساخته بود كه يكي اش همين اشك سرما بود. حميدنژاد خودش گفت كه موضوع فيلم را از خاطرات دوران سربازي اش گرفته و بقيه فيلم را هم از گوشه هاي ديگر زندگي خصوص اش. صحبت به اين جا كه رسيد، خبرنگارهايي كه روي صندلي نشسته بودند، از عكاس ها خواستند جلوي ميز گل شيفته فراهاني را سد نكنند و مزاحم گفت و گو نشوند! بعد حميد نژاد از بدبختي هايش سر فيلم گفت و اين كه هيچ تهيه كننده اي حاضر نبوده پروژه اي را كه همه اش در برف و بوران مي گذشته تهيه كند. چون اصلا فكر مي كرده در سينماي ايران چنين چيزي امكان ندارد. اما امير حسين شريفي، تهيه كننده فيلم در اين باره گفت كه چون يك پروژه سخت يعني هور در آتش را پيش از اين با حميد نژاد كار كرده، پروژه اي كه شصت - هفتاد درصدش روي آب مي گذشته، پس اين همكاري را قبول كرده و البته به نتيجه هم رسيده است. مشكل اصلي هم انگار تهيه صحنه هاي برف و بوران بوده كه همه را بيچاره كرده. چون بايد چند فن بزرگ را مي برده اند بالاي كوه. شريفي اين وسط يك قضيه با مزه هم تعريف كرد كه وقتي مي خواسته اند برق اين فن ها را تامين كنند، از اداره برق منطقه اي در خواست برق كرده و رييس ان جا گفته براي تامين كردن برق مورد نيازشان بايد فيلمنامه را بدهند بخوانند.
002739.jpg

در چنين اوضاع و احوالي است كه با وجود اين كه از راه افتادن دعوا بين تهيه كننده و عوامل فيلم »او« نا اميد شده ايم، متوجه مي شويم كه احتمال دارد حادثه ديگري در راه باشد. با خوشحالي منتظر عاقبت كار عكاسي مي مانيم كه پايش را براي عكس گرفتن از گروه توليد هور در اتش گذاشته روي لبه سن و اگر يك قدم ديگر عقب تر بيايد، مي افتد و كلي مي خنديم. اما اين ماجرا هم ختم به خير مي شود و مجبوريم به گل شيفته فراهاني بازيگر فيلم نگاه كنيم كه به هيچ صورتي آن بالا حاضر به حرف زدن نيست. فقط بهزاد فراهاني و همسرش در ميان خبرنگارها حضور دارند و از روي صندلي هاي سينما ماجرا را دنبال مي كنند. چهره مادر وقتي از آن پايين دخترش را نگاه مي كند، ديدني ترين چيزي است كه در اين لحظه در سالن سينما ديده مي شود.
در همين لحظه شريفي هم طبق معمول شروع مي كند به گله و گله گذاري و از اين قضيه شكايت مي كند كه چرا مسئولان موقع ساختن اين فيلم او را تنها گذاشته اند. از سيما هم فيلم تشكر مي كند كه در مقطعي هوايش را داشته است. ولي با افتخار تاكيد دارد كه اين يك فيلم خصوصي است و اگر شما هم اين فيلم خوب و سخت را ديده باشيد، به او حق مي دهيد كه اين قدر به اشك سرمايش افتخار كند. بحث بعدي اين است كه چرا اسم اشك سرما براي حضور در بخش مسابقه بين الملل اعلام شده و بعد همه حرف شان را پس گرفته اند. سوال خيلي خوبي است به خصوص وقتي يادمان بيايد كه شريفي به همين دليل تصميم گرفته بود فيلم را از جشنواره بكشد بيرون. اما حالا ديگر فقط يك گله كوچك از مسئولان باقي مانده كه آن هم به جا آورده مي شود. كارگردان هم اعلام مي كند كه هدفش از ساختن اين فيلم، تلطيف عواطف و آرام كردن دل ها بوده است. فراهاني هم كه آن بالا دارد دستمال كاغذي بيرون مي كشد و گريه مي كند. حداقل من نمي دانم براي چي؟ بغل دستي منهم نمي داند. باز عكاس ها در برابر فراهاني جمع شده اند و جماعت اعتراض مي كنند كه نمي توانند بازيگر فيلم را ببينند. كارگردان هم درباره انتخاب بازيگر توضيح مي دهد كه بازيگرها را از روي فيزيك شان انتخاب مي كند و اعتقاد دارد كه همه مردم دنيا بازيگرهاي خوبي هستند. پس فقط كافي است كه قيافه شان به نقش بخورد. او درباره پيروزفر مي گويد كه پيروزفر از شور به شعور رسيد. و فراهاني هم كه ادامه داد كه وقتي فيلمنامه را خوانده ديگر گروه توليد را رها نكرده تا انتخابش كنند. بس كه نقش و فيلمنامه را دوست داشته است.حسين معززي نيا، آن هم چنان به خوبي و با تسلط جلسه را پيش مي برد و بالاخره مي تواند فراهاني را به حرف زدن راضي كند. فراهاني هم اين طوري حرف هايش درباره علاقه به فيلم را ادامه مي دهد كه عكس بزي را كه تا اواسط فيلم همراهش بود را هنوز داخل كيف پولش نگاه داشته است. جماعت براي آن بز هورا مي كشند و باز از عكاس ها مي خواهند تا از برابر فراهاني كنار بروند. حميد نژاد حتي حاضر نمي شود درباره مضمون فيلم توضيح دهد مي گويد كه اين چيزها زيادي است و حرفي اگر هست بايد در فيلم گفته شود. معززي نيا ان قدر روي حساسيت مضمون فيلم تاكيد مي كند كه كساني كه فيلم را نديده اند كنجكاو مي شوند. اما اشك سرما اصلا فيلم جنجالي نيست. بهتر از آن است كه براي مطرح شدن احتياج به جنجال داشته باشد.
يكي از ترانه هاي نسخه دوبله به فارسي اشك ها و لبخندها چنين جمله اي دارد: »خورشيد رفته من هم مي رم بخوابم« ساعت دوازده نصفه شب وسط جلسه مطبوعاتي كه دعوا درش را نيفتاد، عكاس ها جلو عوامل فيلم را سد كردند و هيچ كس از لبه صحنه پرت نشد، ياد آن صحنه از فيلم افتادم.

سرد بود ولي گرم شديم
اينكه بازيگري تازه كار مثل گلشيفته فراهاني در نقش يك دختر چوپان كرد و آنهم در شرايط سخت كوهستاني، چنان بازي خوبي از خود نشان دهد، اصلا قابل انتظار نبود. او انرژي را صرف ايفاي اين نقش كرد كه در سينماي ما مثال زدني است و كار بازيگران بزرگ سينما را به ياد آدم مي اندازد كه براي بازي در نقش هايشان از هيچ كوششي فروگذار نمي كردند. صحنه هاي درگيري او با گوسفندان در فضاي سرد و كوران برف از صحنه هاي مثال زدني است كه اوج انرژي فيزيكي او را به نمايش مي گذارد. البته گلشيفته در اين سطح ظاهري توقف نمي كند و درون نقش را هم، همپاي ظاهر نقش به جلو مي برد. او كه برادرش را سربازها كشته اند، براي انتقام از آنها، به كردهاي كومله پيوسته است و با فريب سربازها، باعث مرگ آنها مي شود. او اين نفرت و تبديل تدريجي آن به عشق را آنقدر خوب از كار درآورد كه كاملا قابل باور است. او در اين نقش، زندگي كرده است. گلشيفته فراهاني مطمئنا در ميان نامزدهاي بهترين بازيگر زن، جا دارد و اگرچه شايد كمي زود به نظر برسد، ولي با توجه به دوره هاي پيشين جشنواره، او بخت اصلي بردن جايزه بهترين بازيگر زن است.
در نقطه مقابل او پارسا پيروزفر هم، انرژي زيادي را براي ايفاي اين نقش صرف كرده است. تلاش فيزيكي هر دو بازيگر در صحنه هاي برف و سرما قابل ستايش است. ولي پيچيدگي شخصيت گلشيفته فراهاني، او را بيشتر در مركز توجه قرار مي دهد. او هم با سرما و هم با خود بايد مبارزه سرسختانه اي را انجام دهد.
فضاي فيلم هاي جنگي در سينماي ما، فضاي آشنا و ثابتي است.حتي در متفاوت ترين فيلم هاي سينماي جنگ ما، به اين فضا برمي خوريم. از فيلم هاي حاتمي كيا و ملاقلي پور بگيريد تا فيلمي مثل «ليلي با من است.» ولي اولين چيزي كه در فيلم «اشك سرما» به چشم مي خورد، نگاه متفاوت فيلمساز به اين مقوله است. فيلم به يك پادگان نگهباني يكي از معبرهاي مهم كوههاي كردستان مي پردازد و به جاي بسيجي هاي آشنا، سربازان وظيفه اي را مي بينيم كه بايد دوران خدمتشان را در اين جاي پرت و دورافتاده بگذرانند. اصلي ترين شخصيت فيلم يعني كياني (پارسا پيروزفر) يك سرباز مهندسي است كه متخصص مين يابي است. او با اينكه مثبت ترين شخصيت قصه را بر عهده دارد ولي در او هم از نشانه هاي آدم هاي خوب جبهه خبري نيست. ت. يك فضاي خشك نظامي با يك فرمانده پادگان كه بيشتر از آنكه به فكر روابط انساني باشد، در فكر حفظ موقعيت نظامي و تاكتيك هاي نظامي است. اين آشنايي زدايي ها از فضاي جبهه وجنگ، كاملا تماشاگر را با موقعيت جديدي روبه رو مي كند كه نتيجه درگير شدن او با اين فضاي تازه است. صحنه ابتدايي فيلم، يك سرباز در حال مين يابي و دختر چوپاني كه در حال چوپاني آواز مي خواند و باعث حواس پرتي سرباز و كشتن او مي شود، آنچنان غريب است كه تماشاگر مدتي مي گذرد تا بفهمد با فيلم ايراني جنگي روبه رو است.
فكر مي كرديم ديدن چهره نازنين انار در «صبحانه اي براي دو نفر» به عنوان نماد عشق يك اتفاق بيشترنبوده و در ديگر فيلم ها خبري نيست، ولي چشممان دوباره به جمال خوش بروروي اين انار در محيطي ديگر روشن شد، آن هم در فيلم موفق و خوبي مثل «اشك سرما.» آن هم يك انارنه، بلكه يك كيسه انار. از حميد نژاد كه صحنه هاي عاشقانه فيلم و رابطه عاشقانه بين دو شخصيت فيلم را اينقدر خوب از كار در آورده و از كليشه هاي مرسوم و ديالوگ هاي بي مزه و تصويرهاي آشنا خبري نيست، استفاده از انار دور از انتظار بود. اين پيدايش انار در فيلم هاي ما بدجوري دارد عمومي مي شود. بعيد نيست در جشنواره بعد،  در همه فيلم هاي جشنواره سر و كله اين انار پيدا شود.
جلوه هاي ويژه در سينماي ما محدود بوده به فيلم هاي جنگي و در بقيه زمينه ها كار چنداني صورت نگرفته. در فيلم « اشك سرما» كه مايه اصلي داستان در ميان برف و سرما اتفاق مي افتد از جلوه هاي ويژه توليد برف وبوران در اين ابعاد براي اولين بار در سينماي ما استفاده شده و نتيجه هم قابل قبول از كار درآمده. تماشاگر عادي متوجه مصنوعي بودن اين صحنه ها نمي شود و همين امر موفقيت مسوول جلوه هاي ويژه يعني عباس شوقي را نشان مي دهد.
در اين سالي كه بخش ويژه اي از جشنواره به فيلم هايي با جلوه هاي ويژه اختصاص يافته و رقابت سرسختانه اي بين فيلم هاي دوئل و مزرعه پدري بر سر تصاحب سيمرغ بلورين بهترين جلوه هاي ويژه در جريان است فيلم «اشك سرما» هم نويدگر تجربه ديگري در اين زمينه و پيشرفت جلوه هاي ويژه در سينماي ايران است.

بازتاب
ضد و نقيض حرف نزدم
002730.jpg
دوستان مطبوعاتي در روزنامه همشهري:
با تشكر از توجه قشر روشنفكر (منتقدان سينمايي) به امور خصوصي زندگي بازيگران، مثل موبايل، تصور مي كنم با گوش كردن دوباره گفت وگوي مطبوعاتي فيلم گاوخوني در سينماي استقلال، دوستان متوجه شوند كه حرف ضد و نقيضي از سوي من گفته نشده است. صحيح دو جمله اي كه در روزنامه همشهري به طور غلط از من نقل شده، اين بوده است:
«با وجود اينكه گاوخوني از نقاط درخشان بازيگري من است اما تصور نمي كردم در اين فيلم خوب بازي كرده باشم. حالا با سوالاتي كه شما امشب مي كنيد، متوجه شدم كه ظاهرا در نقش دخترعمه بازي خوبي ارايه داده ام.»
اين يادداشت را براي گله گي از اين مساله نوشتم كه انتظار ما از دوستان مطبوعاتي توجه بيشتر به محتواي فيلم و مسايلي از اين قبيل است تا سعي در آشكار كردن ضدونقيض هايي كه اساسا وجود نداشته است و يا توجه به مسايل خصوصي و كم اهميتي مثل فرستادنSMS با موبايل، توسط يك بازيگر كه البته اين يكي هم اشتباه بود.
با درود، بهاره رهنما

سينماي نفس گير
سينماي مطبوعات، هميشه مركز خروج بهترين تعريف ها و نقدترين نقدهاي سينمايي است ولي امسال نمايش نفس گير و پشت سرهم فيلم ها دراين سينما، مجال هر گونه نقد و تعريف صحيحي را از خبرنگاران و اهل مطبوعات سلب كرده است.
نمايش پياپي فيلم ها، نمايندگان مطبوعات را خسته كرده است. ذهن بيننده پس از تماشاي يك اثر به تجزيه و تحليل پيرامون آن مي پردازد و تنها در صورتي مي تواند در موردآن فيلم، يادداشت بنويسد كه ساختار آن در ذهن وي رسوب كرده و مجددا بازسازي شود. براي اين كار زماني هرچند كوتاه لازم است ولي امسال با نمايش فيلم ها در ۵ سانس پياپي و بدون وقفه، اين امكان از منتقدان گرفته شده است. اين گونه است كه گهگاه، نوشته هايي كه پيرامون يك اثر به رشته تحرير در مي آيندتاثير گرفته از ساير آثار به نمايش درآمده در روز هستند.
ذهني كه خسته است، به سختي به تماشاي فيلم هاي ديگر مي نشيند و گهگاه عدم تمايل خبرنگاران براي ترك سالن استراحت، به گونه اي است كه دوستان روابط عمومي ناگزير مي شوند بارها و بارها از آنها دعوت كنند كه براي تماشاي فيلم اقدام كنند و گهگاه خاطر نشان مي كنند كه فيلم ها بدون پخش تبليغات به نمايش در مي آيد!

«مهمان مامان» هم آمد
با وجود آنكه «مهمان مامان» آخرين ساخته داريوش مهرجويي در ميان برنامه جشنواره جايي نداشت، روز جمعه، هنگامي كه نوبت به اكران فيلم «ارباب حلقه ها» رسيده بود، ناگهان عنوان اين فيلم مهرجويي بر ديواره ها ديده شد كه خبر از نمايش آن مي داد. بر اساس برنامه جشنواره، قرار بود كه در روز جمعه، فيلم «ارباب حلقه ها» در سينما كريستال و در سالن شماره ۱ آن به نمايش درآيد كه با آماده شدن فيلم مهرجويي، اين فيلم در سينما كريستال به نمايش درآمد. در حالي كه تعداد مشتاقان فيلم براي ورود به سينما، چندان زياد نبود اما با نصب اطلاعيه اي كه خبر از نمايش فيلم مهرجويي مي داد، بلافاصله مردم بسياري در جلو سينما صف كشيدند و خواهان ديدن اين فيلم شدند. «مهمان مامان» در حالي به جشنواره رسيد كه هنوز يك هفته از پايان تدوين آن نمي گذرد و كار صداگذاري آن نيز در روز پنج شنبه به پايان رسيده است. اين فيلم داراي كيفيت مطلوب بوده و با وجود تلاش و سعي فراوان، در روز ۱۶ بهمن ماه و در پنجمين روز جشنواره به نمايش درآمد. «مهمان مامان» اگرچه در سينماهاي جشنواره اي به نمايش درآمده اما هنوز برنامه مشخصي براي آن ارايه نشده است. اگر قرار باشد «مهمان مامان» به جاي «ارباب حلقه ها» در سينماها پخش شود، اين فيلم امروز نيز ساعت ۱۴ در سينما كريستال به نمايش درخواهد آمد. آنگونه كه از برنامه ارايه شده برمي آيد، علاوه بر سينما كريستال، سينماهاي فلسطين ۳ و سينما فرهنگ، ميزبان «مهمان مامان» خواهند بود. با وجود اينكه اين فيلم بدون اطلاع رساني دقيق در سينما كريستال به نمايش درآمد اما استقبال مردم از اين فيلم در روزهاي اول و دوم، بسيار زياد بود.
داريوش مهرجويي، اينبار نيز توانست در جشنواره حضور يابد و با فيلم جديدش كه اتفاقا چندان هم معمولي نيست، مخاطبان آثارش را راضي نگه دارد. اين فيلم مهرجويي به لحاظ فيلمبرداري در ميان ساير آثارش، منحصر به فرد بوده و او در تمام صحنه هاي فيلم از دوربين روي دست استفاده كرده است.
«مهمان مامان»، امروز در سالن شماره ۱ سينما كريستال و در ساعت ۱۴ به نمايش گذاشته مي شود.

در يك مصاحبه مطبوعاتي
دعوا شد
002742.jpg
تجليل از رضا ناجي بازيگر فيلم « او » كار خوبي بود اما جايش اينجا نبود.
تماشاي دعوا هميشه از شنيدن حرف هاي حكيمانه بهتر و لذت بخش تر است. چارلز برانسون كه در فيلم آفتاب سرخ با توشيرو ميفونه دعوا مي كند، وقتي اورسولا اندرس مي آيد داخل اتاق، به اش مي گويد: »نبودي دعوا شد.» اين را البته دوبلور برانسون به عنوان مزه پراني مي گويد، اما وصف حال جلسه مطبوعاتي ۱۷ بهمن هم هست. وقتي كه عوض دست اندركاران آرام و متين فيلم آرام و متين اشك سرما، سرو كله چند نفر از دست اندركاران فيلم »او« پيدا شد كه آمده بودند از يكي از همكاران شان تجليل كنند. همكار مورد نظر آقاي ناجي بود. همان مرد ترك و بد اخلاق فيلم هاي باران و بچه هاي آسمان. اما قبل از آن كه از اين بنده خدا تجليل شود، عكاس فيلم كه رفته بود آن بالا، شروع كرد به گفتن حرف هاي عجيب و غريب و غير منتظره. از جمله اين كه فيلم او را با يك ميليون تومان ساخته اند اما براي دوئل، ۵/ ۲خرج شده است و تهيه كننده پول شان را نداده و مجبورند خودشان هواي همديگر را داشته باشند، به همين دليل از آقاي ناجي تجليل مي كنند. وسط اين حرف ها تهيه كننده امد بالا و خودش را معرفي كرد و گفت كه هيچ از اين خبرها نبوده و فقط چهارصد هزار تومان به عوامل فيلم بدهكار است. اوضاع به اين جا كه رسيد، كارگردان فيلم دخالت كرد و گفت آقاي تهيه كننده را مي شناسد و با هم رفته اند اروپا و نماز آقاي تهيه كننده حتي در پاريس هم ترك نشده است. اما نيش زد به فيلم مزرعه پدري كه عصر همان روز نشانش داده بودند و تهيه كننده هر دو فيلم يك نفر بود. كارگردان گفت كه هزينه فيلمش نه يك ميليون كه حدود هشت ميليون تومن بوده كه به اندازه قيمت يكي از پايه هاي پلي است كه رسول ملاقلي پور در مزرعه پدري منفجر كرده است. تهيه كننده هم گفت كه يك نفر به عنوان عكاس فيلم نبايد از اين حرف هاي خاله زنكي بزند و اعصاب همه را خراب كند.
دست اندركاران فيلم به خانم مرادي، روابط عمومي جشنواره هم جايزه دادند، احتمالا به خاطر حمايت هاي بي دريغ كه خانم مرادي هم خيلي سريع پريد روي سن و يك دستي، بسته گل را گرفت و خيلي سريع و بي اعتنا از روي سن پريد پايين. انگار كه نه انگار. خيلي كول و سرد عمل كرد. كارگردان »او« به اين نكته هم اشاره كرد كه اين فتنه را خواهد خواباند ( نگفت مي خواهد چه بلاي سر عكاس معترض بياورد ) و به تهيه كننده گفت كه هوايش دارد.
اين جا بود كه همه ما از مجري جلسه، يعني سيد ياسين محمدي حسابي عصباني شديم. چون درست در شرايطي كه اوضاع خيلي رديف بود و نزديك بود كه دعوا راه بيفتد، به بهانه كمبود وقت همه چيز را مختومه اعلام كرد و صحنه را سپرد به سازندگان اشك سرما. اما قبل از آن طرفين دعوا يادشان افتاد كه آقاي ناجي را خبر كرده اند كه براي مراسم تجليل، يك سر از شهرستان بيايند اين جا. پس برگشتند سر كار اصلي شان و كادوي آقاي بازيگر را دادند و عكاس ها هم عكس گرفتند و ماجراي مورد اختلاف، مثل تمام بحث هايي كه در زندگي ما جماعت ايراني وجود دارد، ظاهرا ختم بخير شد تا باز كجا سرباز كند و همه را گرفتار كند.

حسين ياري
اين بازيگر با بازي در فيلم «بلوغ» مسعود جعفري جوزاني توانست خود را مطرح كند. موفقيتي كه با بازي در سريال شب دهم به محبوبيتي فراگير در بين مردم تبديل شد و در نتيجه حسين ياري در موقعيت تازه حرفه اي قرار گرفت. او سال پيش با فيلم نغمه درجشنواره حضور داشت و امسال با دو فيلم معادله (ابراهيم وحيدزاده) در نقش يك نابغه رياضي و عروس افغان (ابوالقاسم طالبي) در نقش يك جوان افغان ظاهر مي شود كه در زمان حكومت طالبان، عاشق دختري به نام سياه مو مي شود. او كه توانايي پرداخت شيربها را ندارد، براي تهيه آن به پاكستان مي رود. وقتي برمي گردد كه طالبان سقوط كرده و... . قيافه حسين ياري در عكس هاي اين فيلم جذاب از كار درآمده، حسين ياري اكنون در حال بازي در فيلم «چاي تلخ» جديدترين فيلم ناصر تقوايي است.

كوين كاستنر
اين بازيگر معروف سينماي آمريكا، با كارگرداني فيلم « با گرگ ها مي رقصد-» يك فيلم وسترن و درباره سرخپوست هاي آمريكايي و رابطه يك سفيد پوست با آنها- توانست جوايز زيادي از اسكار را نصيب خود كند. اين فيلم كه در ايران هم به نمايش درآمده، در دوراني كه ديگر از سينماي وسترن خبري نبود به همراه «نا بخشوده» كلينت ايستوود توانست، جريان تازه اي را در سينماي وسترن ايجاد كند. كاستنر، كارگردان پس از عدم موفقيت فيلم هايي مثل پستچي و دنياي آب، دوباره به عرصه سينماي وسترن بازگشته و اينبار با فيلم «مرتع بي حصار» موفقيت  تازه اي را در سينماي وسترن تجربه كرد. اين فيلم كه كوين كاستنر و رابرت دووال در آن به نقش گاوچران هاي كهنه كار حضور دارند، امروز ساعت۲۱ در سينماي(۲) به نمايش در مي آيد. اگر به فيلم هاي وسترن علاقه داريد، اين فيلم را از دست ندهيد.

عباس كيارستمي
احتمالا فيلم بعدي كيارستمي «دوونيم» نام خواهد گرفت! كيارستمي كه پدر سينماي جشنواره اي ايران به حساب مي آيد و در دنيا، سينماي ايران را با نام او مي شناسند، بعد از فيلم «ده» كه در بخش مسابقه كن هم حضور داشت، به خاطر بزرگداشت ياسوجيرواوزو، كارگردان معروف ژاپني، فيلم «پنج» را ساخت. پنج ويدئو آرت كه موضوع همه شان آب است و با دوربين ديجيتالي گرفته شده، فيلم «پنج» را تشكيل مي دهند. كيارستمي در سالهاي اخير در هر فيلم جديدش، سعي مي كند تجربه تازه اي را انجام دهد. در «ده» فقط از نماي دو دوربين ثابت داخل ماشين استفاده كرده و فيلمي ۱۰ قسمتي ساخت و اينبار فقط آب و صدا. چون احتمال اكران عمومي اين فيلم كم است. اگر طرفدار سينماي كيارستمي هستيد، نمايش اين فيلم را از دست ندهيد.

جشنواره ۲
جشنواره ۱
جشنواره ۳
جشنواره ۴
جشنواره ۵
جشنواره ۶
جشنواره ۷
جشنواره ۸
|  جشنواره ۱  |  جشنواره ۲  |  جشنواره ۳  |  جشنواره ۴  |  جشنواره ۵  |  جشنواره ۶  |  جشنواره ۷  |  جشنواره ۸  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |