منفي
ناهمگوني روايت امروز با قصه ديروز
ملاقلي پور درمصاحبه با همشهري گفته بود صحنه هايي را دوست دارد كه خون سينما در آن هست اما مشكل فيلم او همين صحنه هاست.
|
|
اميرصدري
رسول ملاقلي پور انساني عجيب و كارگرداني عجيب تر است، اين انسان حالا كاملا مشهور، سادگي، صداقت و صراحتي دارد كه در جايگاهي مثل جايگاه او عجيب - و دوست داشتني - است. ملاقلي پور از آن دسته كارگردان هايي است كه به طور غريزي فيلمسازند، يعني با غريزه خود فيلم مي سازندو با پيروي از همين غريزه است كه موفق مي شوند.
غريزه ملاقلي پور - و ذهن فعالش - ويژگي هايي است كه او را از آگاهي ها و آموخته هاي آكادميك بي نياز كرده اما او را در سينما به عنوان يك كارگردان موفق حفظ كرده (هر چند شايد همين مساله باشد كه اوج سينمايي وي را هم محدود كند.) ملاقلي پور برخلاف رفتار ساده و عاميانه اش (به معناي مثبت كلمه) ذهني پيچيده و بسيار دقيق دارد. ذهني كه بسيار شلوغ و آشفته به نظر مي رسد اما در دل بي نظمي ظاهري خود داراي نظمي دروني است، شايد نظير همين ويژگي را بتوانيد در فيلم هاي ملاقلي پور هم پيدا كنيد: فيلم هاي شلوغ، پر از حادثه، پر از كاراكتر و پر از داستان ها و روايت هاي فرعي و مكمل كه در عين بي نظمي در دل خود گرد يك محور جمع مي شوند.
«مزرعه پدري» يك فيلم شلوغ، پرحادثه، پر از كاراكتر و با يك داستان اصلي و چندين و چند داستان فرعي است. مهمترين ويژگي اين فيلم اما اين صفات نيست بلكه، «سوپرپروداكشن» بودن اين فيلم است. به طور معمول (و به رغم حضور ملموس و كاملا تاثيرگذار جنگي طولاني در تمام ابعاد سينماي ايران) فيلم ها - و داستان هاي - «جنگ» سينماي ايران به دليل كاستي هاي تكنيكي و ساختاري (نرم افزاري و سخت افزاري) از لحاظ ارايه تصاوير باورپذير، واقع گرا و كوبنده ميادين جنگ واقعي از نمونه هاي مشابه خارجي فاصله فراواني داشتند. اما كار عظيم صورت گرفته (كه در ايام جشنواره بارها و بارها در ديالوگ هاي اهالي سينما فيلم با يكي از موفق ترين نمونه هاي اين نوع سينما «نجات سرباز رايان» مقايسه شده است) بي نقص و بزرگ به نظر مي رسد. تركيب جلوه هاي ويژه فوق العاده، صحنه آرايي هدفمند، فيلمبرداري حرفه اي و كارگرداني دقيق صحنه هاي جنگ فصولي را رقم زده است كه در طي آنها تماشاگر خود را درست در وسط ميدان درگيري حس مي كند و يك تجربه بصري (و صوتي) غافلگيركننده - در ابعاد سينماي ايران - را پشت سر مي گذراند اما به رغم اين امتياز غيرقابل انكار - و شايسته ستايش - «مزرعه پدري» يك شاهكار نيست، شايد حتي يك فيلم «بسيار خوب» هم نباشد، شايد تنها بتوان گفت اين فيلم، فيلم خوبي است، اما چرا فيلمي كه صحنه هاي جنگي آن (كه بالطبع مشكل ترين بخش توليد فيلمي اين گونه است) باورپذير، واقعي و ملموس از كار درآمده اند نمي تواند يك اثر متمايز ماندگار باشد؟ شايد دليل، دوپارگي آشكار اين فيلم باشد...
«مزرعه پدري» دو روايت همزمان دارد: روايت سفر يك مرد تنها (كه البته در همه حال خانواده خود را در كنار خود حس مي كند) در زمان حال به مكان هايي كه در آنها جنگيده و روايت سفر (ماموريت) گروهي رزمندگان به قصد انجام يك ماموريت درگذشته (كه در نهايت گره مربوط به داستان خانواده مرد را نيز بازگو مي كند). اين روايت داستاني رخ داده شده در گذشته بر اساس تصاوير ذهني مسافري به مكان هاي رخ دادن وقايع در سينما (و در انواع ژانرهاي آن) الگويي بسيار آشناست. اما در داستان ملاقلي پور اين دو روايت موازي به واسطه حضور خانواده مرد در مقاطع مختلف با هم آميخته مي شوند و از حالت موازي به حالت متقاطع در مي آيند. اين حضور خانواده مرد در دل هر دو زمان گره اصلي داستان فيلم را موجب مي شود اما در عين حال موجب به وجود آمدن دوپارگي تصويري و حسي فيلم مي شود.
ناهمگوني به گونه اي است كه حتي اين دريغ را به وجود مي آورد كه اي كاش اين فيلم صرفا همان داستان جنگي خود را از آغاز تا پايان و به صورت خطي روايت مي كرد و كاري به ارتباط آن با زمان حال نمي داشت...
«مزرعه پدري» از تعدد كاراكترها كه خطوط فرعي را به داستان مي افزايند هم، ضربه مي خورد. گرچه دنياي كاراكترها گاه كاملا موجز و باورپذير از كار درآمده اند (تمام ذهنيت و عملكرد يكي از كاراكترهاي فيلم - يك تخريب چي - با نمايش نگاه كوتاه او به عكس فرزندش تصوير مي شود) اما در مورد برخي كاراكترها و داستان هاي فرعي چنين ايجاز و باورپذيري رخ نمي نمايد (داستان پسر جوان عرب كه عمليات را بهانه اي براي ملاقات با خانواده اش مي كند، رو در رويي او با همسر جوان - و حالا باردارش - و سپس عمليات انتحاري همسر...) و گاه حتي نقش ساختاري آنها در روايت آشكار نمي شود (داستان خواهر همين پسر عرب كه تنها بازمانده اين خانواده است و همه جا همراه با همرزم راوي داستان ديده مي شود اما اينكه چرا در داستان حضور دارد و نماد چه چيزي است...)
رسول ملاقلي پور در فصلي غريب در فيلمش (فصل ارتباط عاطفي مرد با همسرش در دل مزرعه) تجربه اي غريب از تماشاي يك ارتباط عاطفي همراه با مايه هاي جسمي نزد تماشاگرش رقم مي زند، هماهنگي غريب تصوير و صدا در اين فصل هوشمندانه و هدفمند استادي ملاقلي پور در خلق فضايي كاملا متفاوت با جنگ و حادثه را آشكار مي كند، اما اين تجربه غريب در ساير نماهاي فيلم تكرار نمي شود تا «مزرعه پدري» همچنان به واسطه صحنه هاي جنگي پرشكوه، تاثيرگذار و تكان دهنده اش (و نه به واسطه كليت اش) مورد تحسين قرار گيرد.
|