دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۸
تقديم به خانواده جانباز
سيمرغ، قابلي نداشت 
002880.jpg

بني اعتماد مي گويد كه فيلمش را خيلي مديون اين خانواده است و از آنها خيلي چيزها ياد گرفته، به همين خاطر هم مي خواهد سيمرغ بلوريني را كه در مراسم اختتاميه به عنوان جايزه ويژه هيات داوران به او تعلق گرفته به آنها تقديم كند
منوچهر والي زاده - همان دوبلوري كه جاي خيلي ها ازجمله رابرت دونيرو هم حرف زده، با كت و شلوار قهوه اي روي صحنه مي آيد و به تماشاگران خيرمقدم مي گويد. اين آخرين سانس جشواره فيلم فجر است. ساعت 30:9 شب، سينماصحرا. به دلايلي فيلم قبلي - يعني مهمان مامان - طول كشيده و حالا كه ما تماشاگرها آمده ايم و نشسته ايم توي بالكن سينما تا فيلم <روايت سه گانه> را ببينيم، ساعت 20:10 دقيقه است. تازه حالا نورافكن ها را روشن كرده اند و والي زاده آمده تا عده اي را دعوت كند بيايند روي صحنه.
الي زاده از رخشان بني اعتماد دعوت مي كند كه بيايد بالا. بعد از بقيه عوامل فيلم روايت سه گانه هم يكي يكي مي خواهد به آنها بپيوندند. برزيده، ميركياني و چند نفر ديگر. او از جهانگير كوثري و فاطمه معتمدآريا هم دعوت مي كند و براي اين دو نفر آخر مردم كلي دست مي زنند. به خصوص براي معتمدآريا. والي زاده، ميكروفون را مي گيرد و مي گويد خانم معتمدآريا در اپيزود ننه گيلانه بازي فوق العاده زيبايي ارايه داده اند كه شايسته قدرداني است. مي گويد كه يك جايزه ويژه براي اين بازيگر توانا درنظر گرفته كه آقاي شرف الدين مسئول نماي دفاع مقدس مي خواسته امشب تقديمش كند اما چون اين روزها بازار تعطيل بوده، جايزه را به زودي تهيه مي كند و به او مي دهد. مي گويد همين جا جلو همه حاضران قول مي دهد اين كار را بكند و لطفاً كسي اين ماجرا را به حساب اصفهاني بودنش نگذارد.
چند دقيقه بعد همه عوامل پايين مي روند و فقط رخشان بني اعتماد و جهانگير كوثري روي صحنه مي مانند.بني اعتماد كه يك شال گل دار محلي پوشيده كمي از خاطراتش درباره ساخت ننه گيلانه حرف مي زند. از خانواده عباس محسني كه يك جانباز جنگ است و بني اعتماد براي نزديك شدن به موضوع فيلمش كه جانبازهاي جنگ هستند مدتي را با آنها گذرانده، با آنها حرف زده، غذا خورده، رفت و آمد داشته و خلاصه زندگي كرده. همان طور كه حرف مي زند بغض گلويش را مي گيرد و مادرانه تر از هميشه به گوشه اي از سالن نگاه مي كند كه عباس و همسرش آمنه نشسته اند. او از آمنه مي خواهد كه روي صحنه بيايد. خانم محسني با چادر مشكي و چشم هايي كه خيس اشك اند مي آيد، مي ايستد پهلوي بني اعتماد. بني اعتماد مي گويد كه فيلمش را خيلي مديون اين خانواده است و از آنها خيلي چيزها ياد گرفته، به همين خاطر هم مي خواهد سيمرغ بلوريني را كه شب پيش در مراسم اختتاميه به عنوان جايزه ويژه هيات داوران به او تعلق گرفته به آنها تقديم كند، چون صاحب واقعي اش آنها هستند. مي گويد يك بار آمنه محسني به او گفته چطور مي خواهد رابطه پر از احساس مادر يا همسر يك جانباز را به تصوير بكشد، وقتي كه نمي تواند در فيلمش نشان بدهد كه آنها واقعي بازي كنند. اين حرف، بني اعتماد را لرزانده و تصميم گرفته در فيلمش بگذارد دو بازيگر همديگر را لمس كنند و مطمئن است كه رابطه جانباز با مادر و همسرش آن قدر پاك و مقدس است كه كسي با اين قضيه مشكلي نخواهد داشت.
حالا ديگر هيچ كدام از تماشاگران يادشان نيست كه تا چند دقيقه قبل از آن همه انتظار براي تمام شدن فيلم مهمان مامان و واردشدن به سالن سينما، چقدر احساس خستگي مي كرده اند و چقدر دوست داشته اند اين مراسم هم زود تمام شود و فيلم را نشان بدهند. حالا همه دارند با تمام قوت شان دست
002877.jpg
مي زنند و رخشان بني اعتماد را تشويق مي كنند. چند دقيقه بعد كه عباس محسني با ويلچرش مي آيد روي صحنه، او و همسرش را هم تشويق مي كنند. يك چيزي باعث شده همه حاضران در سالن احساس واحدي نسبت به صحنه اي كه مي بينند نشان بدهند. چيزي كه بايد سراغش را در چشم هاي اين سه نفر گرفت؛ بني اعتماد، عباس محسني و همسرش.
جهانگير كوثري مي رود در كيفي را كه كنار صحنه گذاشته اند باز مي كند و از تويش سيمرغ را بيرون مي آورد. بعد آن را به رخشان مي دهد و او هم جايزه را تقديم خانم محسني مي كند. عباس محسني ميكروفون را مي گيرد و بعد از اينكه بغضش را فرو مي خورد مي گويد كه بايد از خانم بني اعتماد تشكر كند. بنابراين سيمرغ را از دست همسرش مي گيرد و دوباره به بني اعتماد تقديم مي كند. بعد از اين موج احساسات، حالا ديگر همه آماده اند تا فيلم زيباي بني اعتماد را ببينند.

جشنواره پريم
حرف هاي برندگان 
002883.jpg
مجيد مجيدي: تلاش مي كنم پشت دوربين، آدم خوش اخلاقي باشم. نمي شود هرچي تمرين مي كنم.
داريوش مهرجويي: خيلي مشعوفم چون اين سنت كه مي گذاشتند وقتي هنرمندان ازدنيا رفتند از آنها قدرداني مي كردند دارد كم كم از بين مي رود.
خمسه: خواهش مي  كنم از داوران عزيز كه پاكت را باز كنند، شايد خبر خوبي تويش بود.
محمد مهدي عسگرپور ( موقع گرفتن سيمرغ اول): من چند سال حرف زدم، حالا مي خواهم چند سال سكوت كنم.
دوست كوروساوا: من دوست كوروساوا هستم، نگران نشين، جايزه را بهش مي دهم.
خمسه: در كشور ما چند نفر هستند كه به سختي مي شود آنها را روِيت كرد. يكي كمال خرازي وزير خارجه است. يكي هم عباس كيارستمي.
شجاع نوري: خوشحال نيستم كه اين جايزه را مي گيرم چون آن كارها را در فارابي با عشق انجام دادم اما نمي توانم دست كيارستمي و وزير ارشاد را ردكنم.
مريلا زارعي: بايد چند كلمه حرف بزنم چون ممكن است اين جايزه يك بار براي هميشه باشد. اين جايزه برايم خيلي اهميت دارد چون اولا براي فيلم مسعود كيميايي بوده و ثانيا علي نصيريان كه استاد مسلم هستند داور بوده اند. جايزه را به پدر و مادر تقديم مي كنم.
بهرام بدخشاني: از احمدرضا درويش متشكرم. اما بيشتر از همه از تيمم تشكر مي كنم و از همسرم و از همسران تيمم كه اين يكسال ما را تحمل كردند.
محمدمهدي عسگرپور( موقع گرفتن سيمرغ دوم): قرار بود حرف نزنم، فقط اين كه دادن سيمرغ خيلي راحت تر از گرفتنش است .
منوچهر محمدي: مثل اين كه قسمت اين است فيلم هايي كه من تهيه مي كنم فقط از طرف مردم جايزه بگيرد. بنابراين خودتان راتشويق كنيد.

بيرون توي حياط آتش بازي است، روي ميزها هم پر از شيريني و كيك است. كارگردان ها، بازيگرها، منتقدان ، عكاس ها و بقيه مشغول خوردن و گپ زدن و تماشاي آتش بازي اند. كمي آن طرف تر، پشت نرده هاي محوطه تالار وحدت، كشته مرده هاي سينما هنوز ايستاده اند و با حسرت ستاره  هايشان را تماشا مي كنند. هيچ كس اجازه نمي دهد آنها بيايند تو. كسي هم زياد به آنها توجه نمي كند. آن همه خنده و جشن و سيمرغ و شيريني شايد باعث شده يك نكته كوچك فراموش شود. اينكه آنها هستند كه سالن ها را پر مي كنند و به سينما معنا مي دهند. همين آدم هاي معمولي پشت نرده ها كه چشم هايشان توي نور آتش بازي جشن سينما برق مي زند.

در مراسم اهداي جوايز جنبي
گل آقا دلخور بود
در جشنواره امسال نيز اهداي جوايز جنبي جشنواره از سوي ارگان ها و سازمان هاي مختلف داغ بود. طبعا داوران اين نهادها، فيلم هايي را انتخاب مي كنند كه با سياست هاي ارگان هاي متبوع همسو باشد. در اهداي جوايز جنبي، 11 سازمان نقش داشتند و سكه هاي بهار آزادي به فيلم هاي منتخب هديه دادند.
سازمان ملي جوانان: شهر زيبا (اصغر فرهادي)، رسم عاشق كشي (خسرو معصومي)، دوئل (احمدرضا درويش)
سازمان ميراث فرهنگي: او (رهبر قنبري)، مزرعه پدري (رسول ملاقلي پور)
شركت توانير: شمعي در باد (پوران درخشنده)
دليل انتخاب: استفاده از نور غيرطبيعي در طراحي صحنه فيلم 
جمعيت دفاع از ملت فلسطين: قناري (جواد اردكاني)، زيتون شكسته (محمد درمنش)
مجله گل آقا: مارمولك (كمال تبريزي)البته گل آقا از اينكه تنها دو فيلم جشنواره در ژانر كمدي بودند دلخوري خود را بيان كرد.
نيروي انتظامي: رسم عاشق كشي (خسرو معصومي)
جشنواره روستا: او (رهبر قنبري)
ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر: عروس افغان (ابوالقاسم طالبي)
وزارت آموزش و پرورش: دوئل (احمدرضا درويش)
كانون ايرانيان مدرسان سينما: دوئل (احمدرضا درويش)
سازمان حمل و نقل و ترافيك: فيلم برتر انتخاب نكرد.
نكته: مجري اين مراسم، جلال مقامي بود كه نام درويش را <محمد> خواند و به بهرام رادان گفت: خانم رادان! اوگفت: <بعد از 45 سال پشت ميكروفون بودن، اين اولين باري است كه اين طور دست و پاي خودم را گم مي كنم. قول مي دهم ديگر از اين كارها نكنم.>

ويژه جشنواره )ايرانشهر (
دبير تحريريه: پژمان راهبر
همكاران: فرانك آرتا، عليرضا آشوري مازيار اسلامي، آزاده بهشتي، اميد پارسانژاد، محمد جباري، احمد جلالي فراهاني،نيما حسني نسب، ماني راد، علي رحيمي نژاد، جواد رسولي، شهرام فرهنگي، امير قادري، عليرضا كيواني نژاد، محمد محمدپور، مهرداد مشايخي، عليرضا معتمدي و مسعود مير
عكاسان: ساتيار امامي و هادي مختاريان 
مسوول فني: مسعود قدرت نما
صفحه آرايان: اميرموسي كاظمي، مازيار توسكي و شيواشكاري پور
اديتور عكس: مرجان عبداللهيان 
حروفچيني: بهنام بهارلويي، زهرا نظري، مرجان نور و شهرام هادي 
تصحيح: حميدرضا شيخي، فاطمه آقازاده، امير توكلي، ماندانا حميدي و ليلا درخشان نسب 
با تشكر از آقايان بشردانش مدير فني و كيوان خامه ور معاون فني روزنامه همشهري 

جشنواره ۶
جشنواره ۱
جشنواره ۲
جشنواره ۳
جشنواره ۴
جشنواره ۵
|  جشنواره ۱  |  جشنواره ۲  |  جشنواره ۳  |  جشنواره ۴  |  جشنواره ۵  |  جشنواره ۶  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |