گفت وگو با دكتر اسماعيل حاكمي والا چهره برگزيده دانشجويي و استاد ممتاز دانشگاه تهران
تصوير دانشجوي مطلوب
|
|
بهزاد رشيدي
اشاره: دكتر اسماعيل حاكمي والا را بدون ترديد بايستي يكي از برجستگان و از ماندگارترين چهره هاي دانشگاهي در رشته زبان و ادبيات فارسي به شمار آورد. ۴۵ سال حضور پررنگ ايشان، از تحصيل و تدريس و تحقيق گرفته تا مسئوليت هاي علمي و اجرايي و مطبوعاتي متعددشان در دانشگاه هاي مختلف، از ايشان چهره اي قابل اعتنا ساخته كه بدون شك رهنمودها و توصيه هايشان مي تواند رهگشاي بسياري از مسائل دانشجويي و دانشگاهي بخصوص در رشته ادبيات فارسي باشد.
كهولت سن و بروز بيماري پاركينسون كه اين روزها استاد را سخت مي آزارد، باعث شد تا قرار مصاحبه با ايشان را در منزل شان بگذارم ... رعايت ادب و حسن خلق و گفتار، آنچنان در عمق وجودشان ريشه دارد كه در شرايط سخت بيماري و كهولت سن هم آداب زيباي استقبال و بدرقه مهمان را ترك نكرده و شرايط بيماري ،ذره اي از ذكاوت استاد نكاسته، به طوري كه جواب تك تك سئوالات و مباحثي كه مطرح مي شود را به همان زيبايي و شيوايي كه از سخنان ايشان سراغ داشتم بيان مي كند و اين بدون ترديد از ذهن پربار و از حافظه نيرومند استاد حاكمي حكايت دارد و مرا به ياد حرف هاي آن همسايه استاد مي اندازد كه بارها گفته بود «اتفاق نيفتاده كه من شبي از خواب بيدار شده باشم و ديده باشم چراغ اتاق استاد حاكمي خاموش باشد.»دكتر اسماعيل حاكمي متولد سال ۱۳۱۵ در شهر آبادان است و از سال ۱۳۳۴ براي تحصيل وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شده و پس از اخذ درجه دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسي همين دانشكده از سال ۱۳۴۷ به عنوان استاديار در دانشگاه تهران به تدريس پرداخته است. وي در سال ۱۳۶۸ نيز به درجه استادي ممتاز دانشگاه تهران رسيده است.
* لطفاً بفرمائيد حال و هواي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران امروز چه تفاوت هايي با سال هاي ورودتان به اين دانشكده دارد؟
- من از سال ۱۳۴۷ از وزارت آموزش و پرورش براي تدريس به دانشگاه تهران منتقل شدم. مطمئناً از آن زمان تا كنون تفاوت هاي زيادي ايجاد شده ... نوع رفتار، پوشش دانشجويان، تفريحات و برنامه هاي دانشجويي امروز نسبت به آن زمان تفاوت كرده، كانون هايي وجود داشت مثل «كاخ جوانان» و ... كه بسياري از دانشجويان در آن قبيل مراكز جمع مي شدند. بعدها كه سخنراني هاي حسينيه ارشاد رواج و رونق بيشتر گرفت كم كم جوانان جذب اين كانون شدند، در خود دانشگاه هم كساني همچون مرحوم آيت ا... طالقاني، مرحوم دكتر سحابي و مرحوم استاد مطهري با انجمن اسلامي دانشگاه فعالانه همكاري مي كردند....
آن زمان مشكلات و مسائل مادي و مالي به صورت امروزي واقعاً وجود نداشت و فشار چنداني ازاين نظر به طبقه دانشجو وارد نمي شد. دوستاني داشتم كه آن روزها با حداكثر صد تومان درماه زندگي شان اداره مي شد...
در يك مقايسه كلي، به نظر من در دو مقطع چندساله تفاوت ها با ساير زمان ها فاحش تر بود: سال هاي ۵۰ تا ۵۵ موج گرايش به اسلام در دانشگاه شديدتر شد و به تبع آن در سال هاي ۵۵ تا ۵۷ مثلاً مسئله رعايت حجاب اسلامي درصد زيادي از خانم هاي دانشجو را شامل مي شد.
بعد از انقلاب هم در سال هاي ۵۹ تا ۶۴، علاقه شديد دانشجويان به تحصيل و مطالعه جدي و كلاً فعاليت هاي علمي و فرهنگي كاملاً مشهود بود. اما به تدريج اين علاقمندي در بين دانشجويان كم رنگ شد، به طوري كه امروز، متأسفانه مي بينيم بسياري از دانشجويان، حتي در سطح مقاطع كارشناسي ارشد و بالاتر در بعضي موارد همچون نوآموزان دبستاني به دنبال بهانه هاي مختلف براي تعطيلي كلاس و كم خواندن دروس و كاستن از حجم مطالب درسي هستند!
* اين مسئله بيشتر در كدام يك از مقاطع تحصيلي در دانشگاه ديده مي شود؟
- متأسفانه هم در دوره هاي كارشناسي ارشد و هم در دوره دكتري اين مسائل به چشم مي خورد. شما ببينيد! دردوره هاي فوق ليسانس و دكتري براي يك ترم تحصيلي ۱۶ جلسه درسي برنامه ريزي شده است. در طول ترم اگر تعطيل رسمي و تعطيلات «بين التعطيلين» پيش نيايد، جلسات درس حداكثر بيش از ده جلسه تشكيل نمي شود! اول ترم كه تا چند جلسه دانشجويان درگير ثبت نام و حذف و اضافه و رفت و آمد از شهرستان به تهران هستند، بعدها هم به بهانه هاي مختلف به دنبال تعطيل كلاس هستند.
در دانشگاه آزاد هم با اينكه دانشجويان مبالغ زيادي براي كلاس ها مي پردازند، باز هم اين مسئله وجود دارد.
* استاد! مي توان اين طور از صحبت هاي شما استنباط كرد كه هر زمان گرايشات مذهبي و اسلامي و اخلاقي در بين دانشجويان بيشتر شده، وضعيت درس و مطالعه و تحقيق هم بيشتر مي شده؟
- بله، دقيقاً همين طور است.
* يعني مي توان مختصر ركود كنوني دانشگاه را چه از نظر سياسي و چه از نظر علمي و توجه دانشجويان به تحصيل و تحقيق و كلاً وظايفي كه برعهده آنهاست، به اين مسئله ربط داد؟
- البته بهتر است نگوييم ركود. بالاخره فعاليت هاي فرهنگي در حال حاضر در دانشگاه دنبال مي شود. كارهاي خوبي هم، چه ازنظر علمي و چه از نظر فرهنگي و سياسي، بعضاً انجام مي شود.
اما آن زمان و در سال هاي ۵۰ تا ۵۵ چند سخنراني در زمينه مسائل اسلامي برگزار شد كه واقعاً اثرات زيادي گذاشت ... استاد مطهري، استاد محمد تقي جعفري، استاد محمدرضا حكيمي و ... وقتي جلسه سخنراني مي گذاشتند نه تنها تالار فردوسي پر از مستمع مي شد، بلكه سالن دانشكده و حتي محوطه بيروني دانشكده ادبيات هم پر مي شد از دانشجويان علاقمند.
* در مورد كم توجهي دانشجويان به درس و كلاس هاي درس كه اشاره كرديد، اينطور به نظر مي رسد كه اين مشكل در بين دانشجويان رشته هاي علوم پايه و فني و مهندسي كمتر است و انگار بيشتر مختص رشته هاي علوم انساني و به خصوص ادبيات فارسي است. به نظر شما علت چه مي تواند باشد؟
- من بيشتر در مورد كارشناسي ارشد صحبت مي كنم، زيرا چندين سال است كه در دوره كارشناسي درس ندارم ...يكي از اشكالات اساسي اين است كه در امتحان ورودي كارشناسي ارشد ادبيات فارسي، به فارغ التحصيلان همه رشته ها اجازه شركت در امتحان داده مي شود.
بسياري از كساني كه قبول مي شوند در رشته هاي غير مرتبطي قبلاً تحصيل كرده اند. براساس نظام آموزشي موجود، براي چنين افرادي ظاهراً حداكثر ۱۶ واحد براي جبران دروس تخصصي كه در دوره ليسانس مي بايست بگذرانند و نگذرانده اند، گذاشته مي شود. اين ۱۶ واحد درسي خيلي نمي تواند مؤثر باشد. بارها هم ما در گروه ادبيات به اين موضوع اعتراض كرده ايم ولي كميته برنامه ريزي وزارت علوم برنامه خودش را دنبال مي كند.به نظر من پايه دانشجويان كارشناسي ارشد و دكترا قدري سست است.يك علت ديگر اين است كه خيلي ها فكر مي كنند به صرف داشتن ذوقي كه در ايرانيان وجود دارد و مثلاً داشتن طبع شعر و ... مي توانند در مورد مسائل ادبي اظهار نظر كنند و خود را افراد مطلعي در اين رشته مي دانند. اصلاً كمتر كسي است كه در مورد ادبيات فارسي اظهار بي اطلاعي و كم اطلاعي كند!
علت سوم اين است كه خيلي ها خيال مي كنند رشته ادبيات راحت ترين رشته هاست. همين ها وقتي به مقاطع بالاتر مي آيند تازه متوجه مي شوند كه كار خيلي سخت تر از آن چيزي است كه در ذهن داشته اند. اين طور مي شود كه خيلي ها در بين راه ترك تحصيل مي كنند!
* استاد! وضعيت آموزشي و پژوهشي رشته ادبيات فارسي را در دانشگاه هاي كشور به خصوص دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، به عنوان مطرح ترين دانشكده اي كه رشته ادبيات فارسي را در خود دارد، چگونه ارزيابي مي كنيد.
- تا ده، پانزده سال قبل هنوز چهره هاي سرشناسي از استادان با سابقه و قديمي در اين رشته، در دانشگاه ها و بخصوص در دانشگاه تهران حضورداشتند كه بسياري از آنها در سال هاي اخير يا بازنشسته شده اند و يا به رحمت ايزدي پيوسته اند. چهره هايي از قبيل استاد همايي، استاد فروزانفر، استاد سعيد نفيسي، استاد مدرس رضوي، دكتر محمد معين، مرحوم دهخدا و امثال اين عزيزان در حقيقت مؤسسين رشته ادبيات فارسي در دانشگاه بودند. جالب است بدانيد اين استادان با آنكه خودشان مدرك دكترا نداشتند، دراين رشته «دكتر» تربيت كردند. اصلاً ابتداي حضور آنها و مجوز استادي آنها در دانشگاه نوشتن رساله اي بود كه همان رساله را در علم تخصصي خودشان به عنوان مدرك دكترا تأييد كردند.براي مثال استاد فروزانفر يك شرح مثنوي نوشت، استاد همايي حاشيه اي بر مصباح الهدايه نوشت و ... كه همين نوشته ها به عنوان رساله و مدرك دكترا تلقي شد و با همان مدرك شروع به كار كردند.اينها نسل اول استاداني بودند كه نسل دوم را تربيت كردند كه البته تعدادي از اين استادان نسل دوم در دانشگاه هاي تهران و شهرستانها هنوز مشغو ل فعاليت هستند. شايد يكي از مزاياي اصلي تحصيل در دانشگاه تهران وجود استادان از نسل دوم همچون مرحوم دكتر زرين كوب، دكتر شهيدي، دكتر مصفا و دكتر شفيعي كدكني و و... باشد. اين افراد در حقيقت كساني هستند كه چراغي را كه امثال دكتر معين روشن كردند، همچنان روشن نگه داشته اند. وجود آن استادان و جديتي كه آنان در شاگردان خود ايجاد مي كردند و كلاً نوع ارتباطي كه با دانشجويان خود برقرار مي كردند باعث شده بود كه اين رشته هر روزمتعالي تر شود. با رفتن آنها به نظر مي رسد حركت دانشجويان اين رشته هر روز كندتر مي شود.
* همانطور كه توضيح داديد در گذشته اين طور بود كه با وجود نبود و كمبود امكانات، مطالعه و تلاش فردي استادان و دانشجويان رشته ادبيات به قدري بود كه افراد به سطح مطلوبي از جامعيت علمي مي رسيدند. اما امروزه با اينكه اين همه راه هاي دسترسي به مراجع علمي و كتابخانه ها، اينترنت و ... زياد شده و فراهم است، به نسبت افزايش امكانات، افزايش معلومات و توانايي هاي فردي را نداريم! لطفاً در اين زمينه قدري برايمان توضيح دهيد.
- البته مشكلات استادان و دانشجويان هم به نسبت زياد شده... آن زمان كه ما دانشجو بوديم حداكثر با ماهي صد تومان زندگي اداره مي شد، اما امروز يك دانشجوي دكترا و فوق ليسانس كه مثلاً ازدواج هم كرده و منزل و مأوايي ندارد، اگر همه درآمد و حقوقش را هم بدهد جاي مناسبي را نمي تواند اجاره كند. چنين افرادي به ناچار و بخاطر حل مشكلات مالي اشان بيش از حد توانشان تدريس مي كنند و تبديل مي شوند به يك عده استادان پروازي و به اصطلاح حرفه اي كه حتي پنج شنبه و جمعه ها هم بايد فعاليت كنند.
در زمان تحصيل خودم، يادم هست دانشجويان يا سر كلاس بودند و يا در كتابخانه دانشكده مشغول مطالعه و تحقيق، در منزل هم عمده زمان با مطالعه مي گذشت. اما امروز واقعاً فرصت و تواني ديگر براي اين جوان ها نمي ماند كه به كتابخانه ها مراجعه كنند و يا در خانه مطالعه كنند... با وجود اين استادان ديگر كمتر مي توانند امثال دكتر شفيعي كدكني و يا دكتر مهدوي دامغاني شوند. اگر حمل برخود ستايي نباشد بايد بگويم اين بيماري كه برايم حادث شده در حقيقت حاصل و نتيجه اين است كه بنده بيش از ظرفيت طبيعي از بدنم كار كشيده ام. كمتر يادم مي آيد كه در جمع هاي خانوادگي حاضر شده باشم. از همان ابتدا از خيلي از محفل هاي خانوادگي عذر خواسته بودم كه مرا ببخشيد، چرا كه اگر اين طور نباشم واقعاً به خيلي از كارهايم نمي رسم.
يادم هست زمان دانشجويي خيلي از مواقع حمام كه مي رفتم، خلاصه اي از درس ها را روي يك برگ مي نوشتم و روي ديوار حمام نصب مي كردم... در حين حمام و شست وشو درس ها را مرور مي كردم!
* استاد! بعيد به نظر مي رسد كه چنين شرايط و حال و هوايي ايجاد شود كه دانشجويان مانند شما و هم نسلان شما كار و تحقيق و تلاشي از خود نشان دهند.
- بله. امروز نه ديگر استادان چنين برنامه هايي را حاضر هستند دنبال كنند و نه دانشجويان ديگر مي توانند چنين كارهايي را انجام دهند... بسياري از اين موارد هم ناگزير هستند و كاري نمي شود كرد.
* درست است. اما ما بايستي يك حداقل هايي را در نظر داشته باشيم و اينطور نباشد كه مسايل و مشكلاتي كه هر روز هم به نوعي بروز مي كنند بتوانند هر روز ما را به سراشيبي «افول» هدايت كند. اگر ممكن است قدري در زمينه اين حد و حدود و اين حداقل ويژگي هايي كه دانشجويان مي بايست با خود داشته باشند برايمان توضيح دهيد.
- من دلم نمي خواهد اين را بگويم... امروز شما مي بينيد كه خيلي از دانشجويان درسي را كه قبلاً خوانده اند هم نمي توانند بنويسند و يا ارايه دهند... من هر ترم با اين مسأله مواجه هستم كه برخي از عزيزان دانشجوي فوق ليسانس و دكترا كه مي خواهند در امتحان جامع شركت كنند و در اين امتحان شرط معدل (حداقل ۱۴) وجود دارد، مي آيند و انتظار دارند نمره ۱۰ آنها به ۱۴ تبديل شود. اگر ما ارفاق كنيم كه واقعاً ظلمي است در حق دانشجويان درسخوان، اگر هم كمك نكنيم مي گويند زندگي مان چنين و چنان مي شود و... در طول ترم هم نه سؤال مي كنند و نه وقت مي گذارند بيايند اشكالات خود را مطرح و مرتفع كنند!
* لطفاً يك تعريف مشخصي از «دانشجوي ايده آل» با توجه به شرايط حال حاضر كشور برايمان ارايه بفرماييد؟
- اين مسأله قدري نسبي است، اما به طور كلي دانشجوي ايده آل را اگر بخواهيم تعريف كنيم بايد به دو بعد توجه نماييم. يكي بعد مادي و ديگر بعد معنوي.
سعدي مي گويد كسي كه شام شبش فراهم است راحت تر نماز مي خواند و آنكس كه شام شب ندارد پريشان حال است... اين نگراني معاش واقعاً مانع هدف اصلي مي شود. اگر ما به حدود ۴۰ سال قبل برگرديم، مي بينيم كه خيلي از تشريفات امروزي نبوده، هرچند امروزه كامپيوتر و ماهواره آخرين اطلاعات روز دنيا را در كمترين زمان در اختيار انسان مي گذارد، اما به موازات اين مسأله مسايل و مشكلات و همچنين توقعات بي مورد هم بالا رفته است. امروزه مسايل جهاني كه روي جامعه ما هم اثر گذاشته، واقعاً شرايط را طوري تغيير داده كه آن رفاه نسبي وجود داشته باشد. شما حتماً خوانده يا شنيده ايد مرحوم دهخدا، لغت نامه دهخدا را روي كاغذ سيگار جمع آوري و تأليف كرده است و مرحوم دكتر معين تنها دستيارش در اين كار بوده است. حالا شما بياييد امكانات و تسهيلات امروزي را بررسي كنيد... خيلي تفاوت دارد اما شما مي بينيد كه امروزي ها هرچه تلاش مي كنند به ندرت مي توانند لغت نامه تهيه كنند. آن زمان ايمان به كار و وجدان به كار در حد اعلاي خود بود و از قوانين دست و پاگير هم خبري نبود و امروز اين مسايل اصلاً قابل مقايسه با گذشته نيستند. براين اساس شايد به راحتي نتوان يك تعريف جامعي از دانشجوي ايده آل ارايه كرد... ولي در مجموع اگر هركسي پس از شناخت خود و وظايفي كه بر عهده اش هست، وظيفه اش را به طور كامل انجام دهد و به حد خودش قانع باشد و يك نظم و هماهنگي بتواند در زندگي اش ايجاد كند به طوري كه از نيرو و وقتي كه در اختيار دارد حداكثر استفاده را در جهت اهداف خود ببرد شايد بتوان او را در زمره دانشجويان خوب قرار داد.
|