يكشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۱۶
گوناگون
Front Page

پديده گردشگري و حديث اقتصاد خانواده
توريسم يعني ثروت، يعني امنيت
توريسم يعني اشتغال زايي، توريسم يعني تحرك فعاليت هاي اقتصادي، و نه فقط در شهرهاي بزرگ، بلكه در شهرستان هاي كوچك و دهات دور افتاده. توريسم يعني روان ساختن خون تازه به نقاطي كه به طبيعت متنوع ايران تكيه دارند و لزوما داراي جاذبه هاي صنعتي و فني نيستند.
همه مي دانيم مردم شمال همان قدر ميهمان نواز هستند كه كويرنشين هاي ما. به رغم طبيعي اين دو خطه، هر دو گروه مي توانند به مدد حضور توريست ها، براي خويش درآمدي كسب كنند.
اما هيچ برنامه اي در اين زمينه وجود ندارد و افراد بومي اگر بخواهند هم نمي دانند چگونه و چطورمي توان از گردشگري پول ساخت.
فرهاد فرجاد
001599.jpg

تنوع طبيعت ايران حيرت انگيز است.
از جنگل هاي سرسبز شمال، تا كوير بي انتها و سرانجام آب هاي نيلگون خليج فارس راه هاي پرپيچ و خم و درازي طي مي شوند و مردمي با زبان و گويش متفاوت در گوشه و كنار آن زندگي مي كنند
با اين وصف، به رغم جذابيت هاي فراوان توريستي، مردم ما كمترين بهره اي از نظر اقتصادي از آن تنوع و اين جذابيت ها نمي برند.
در گوشه و كنار دنيا، مردم هر منطقه، هر شهر و هر محله از كوچك ترين ويژگي محل زندگي خود به مدد جذب توريست ها، مستقيماً بهره مند مي شوند و به اقتصاد خود خون تازه مي دهند .
اما ما... ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم و دركي روشن از توريسم، نه فقط در سطح خرد خانواده، بلكه در سطح كلا ن نيز به دست نياورده ايم.
نروژي ها، مترو، لبخند
يكشنبه، ۱۲ بهمن، دو نروژي، با كيسه هاي پرتقال در دست، در و ديوار ايستگاه مترو نواب را وارسي مي كردند. چشم هاي كنجكاو آنها، همه چيز، از آثار هنري نقش بسته بر ديوارها تا صندوق كمك مالي به زلزله  زدگان بم را به دقت سبك و سنگين مي كرد.
آن طرف تر، دختر فروشنده غرفه عطر فروشي، به آنها مي خنديد و با انگشت، به دوست خود نشان شان مي داد. ديگر كارمندان ايستگاه نيز لبخندي بر لب داشتند. ناگهان، رها شدگان قطار تازه رسيده، از آن زيرها به سطح بالا ي زمين روانه شدند. آن ها هم به نروژي ها مي خنديدند. ناخودآگاه انديشيدم چقدر عجيب است؛ ما تهراني ها كه شرايط اقتصادي - اجتماعي چند ساله اخير، صورتهايمان را عبوس و پشت هايمان را ميزبان گوژ ساخته، در دو موقعيت، هميشه خنديده ايم: يكي، هنگام يورش به سمت در قطار مترو و تقلاي «راز بقا گونه» نشستن بر تارك صندلي و ديگري هنگام ديدن يك خارجي احتمالا ً جهانگرد!
در ميانه اين خنده و استهزاء، ذكر يك نكته ضروري است: دخترك عطر فروش، اگر مي دانست كمي انگليسي دست و پا شكسته، كمي رعايت اصول فروشندگي و كمي احترام، احتمالا ً باعث مي شد به آن دو جهانگرد عطر بفروشد و پورسانت فروش خود از آن روز را افزايش دهد، حتماً آن ها را به سخره نمي گرفت.
كارمندان ايستگاه نيز اگر كنجكاوي دو ميهمان غريب پيرامون صندوق كمك به زلزله زدگان را پاسخ گو بودند، حتماً امروز ميان آن اسكناس هاي وطني، چند دلا ري هم مي شد پيدا كرد. همه آنچه مي خواهيم بگوييم همين است.
تا امروز دهها و صدها گزارش و مقاله درباره اهميت صنعت توريسم، درآمد سرشار آن و وظايف دولت براي جذب جهانگرد منتشر شده اند، اما هيچ يك، از مردم و وظايف آنها سخني به ميان نياورده اند. ما، شما، راننده تاكسي، كارگر فرودگاه، رستوران بين راه، مردم فلا ن روستا، پليس راه و كارگر بازار تهران، اگر ناگهان توريستي را مقابل خود ببينيم، بايد چه كنيم؟
توجيه نشده ايم 
واقعيت اين است كه ما هنوز توجيه نشده ايم كه توريست مساوي است با پول، درآمد، اشتغال زايي و حتي امنيت. در حالي كه در همه نقاط دنيا مردم هر منطقه و شهر مستقيما از مزاياي مالي توريسم كشور خود بهره مند هستند، مردم ما به رغم جذابيت فراوان و متنوع ايران از اين امر عايدي به دست نمي آورند.
اما سوال اين جاست كه اگر متوليان امور از همين امروز دست به كار شوند و به مدد ابزار كارآمدي چون رسانه هاي ديداري و شنيداري و مطبوعات، شبانه روزي در صدد توجيه و آموزش همگاني مردم بر آيند، تمام مشكلا ت حل مي شود؟ فرض كنيد طي يك برنامه مثلا ًدو ساله، چرخه آموزش مردم از دولت به وزارت كشور، فرمانداري ها و شوراهاي شهر و روستا ابلاغ شود و مردم قدري زبان خارجي (ترجيحاً انگليسي) بياموزند، قدري با آداب و رسوم ملل آشنايي يابند و به فرزندان خود نيز آموزش دهند و در نهايت توجيه شوند كه توريست يعني پول، يعني ثروت، آن گاه چرخه، روند معكوس خود را طي كند، يعني مردم - حتي در دور افتاده ترين شهر و روستا - به شوراي شهر خود بگويند آماده ايم، شوراي شهر هم به فرمانداري، سپس وزارت كشور و در نهايت دولت بگويد: آماده ايم، بگوئيد بيايند، به نظر شما گامي صحيح براي جذب توريست برداشته ايم؟ پاسخ، آري است. چون تجربه ثابت كرده، تقاضا و حجم آن، اگر گسترده باشد و زواياي سود آوري آن نيز به اثبات رسيده باشد، حتماً حكومت به عرضه خواهد انديشيد، هر چند در تنگنا و محدوديت قرار گرفته باشد.
ما هنوز نمي دانيم چه مي خواهيم، نمي دانيم توريست دلخواه ما كدام است؟ هنوز هدف گذاري نكرده ايم، پيش روي مان سياهه اي از انواع مسائل مذهبي، سياسي و اقتصادي به چشم مي خورد، تنها چيزي كه مي دانيم و كشورهاي كوچكي همچون امارات، قطر، تركيه و حتي تايلند به ما گوشزد مي كنند اين است كه چه ثروتي است اين توريسم. حال كه دولت، مقابل اين صنعت، كاسه چه كنم به دست گرفته و واقعاً نمي داند چه بايد بكند، بهترين راهكار ممكن، همان است كه ذكر شد.
001602.jpg

يعني مردم، دريابند اشاعه گردشگري و جذب جهانگرد در وهله اول، چه سود سرشاري را عايد جيب خودشان مي كند، سپس خود را مجهز و آماده پذيرايي كنند و سپس يك صدا فرياد بزنند ما آماده ايم.
همه مي دانيم مردم شمال همان قدر ميهمان نواز هستند كه ساكنين كويرنشين ما، به رغم نكات ما هوي طبيعي اين دو خطه، هر دو گروه مي توانند به مدد حضور توريست ها، براي خويش درآمدي كسب كنند.
چند خاطره
هيچ مي دانيد جهانگردي ميراث فرهنگي ملت ها را حفظ مي كند؟ شايد يك مثال، به تمام پرسش هاي پيرامون اين ادعا پاسخ دهد. چندي پيش، خبري كوتاه از روستايي در تركيه، بين خبرهاي تلويزيون بسيار شنيدني بود. مراسم سنتي اين روستا، مسابقه كشتي شترها، مدتها بود كه متاثر از گذر زمان و رشد زندگي صنعتي، كم رنگ شده و مي رفت حتي به كل ناپديد شود. اما فقط يك عامل به نام توريسم، نه تنها اين سنت را نجات داد، بلكه آن را به مراتب جلوه اي پر رنگ تر و مهيج تر بخشيد. امروز، مراسم سالا نه كشتي شترها توريست هاي تركيه را از تمام نقاط كشور راهي اين روستا مي كند. نتيجه نيز مشخص است: كار و كسب عكاسي هاي روستا دگرگون شده، شترها خوب مي خورند و خوب استراحت مي كنند، مردم، امروز زبان انگليسي مي دانند و مهم تر از همه، جيب شان پر از پول شده است.
مصداق بارز همين مثال را در كشور ما هم مي توان شاهد بود. به يقين اگر سالانه، نه هزاران، بلكه ميليون ها توريست از تخت جمشيد، شهر سوخته، ماسوله، ابيانه، غار علي صدر و ديگر گنجينه هاي ايران بازديد كنند، تصور كنيد به چه تعداد هتل پر ستاره نياز داريم؟ در صورت ساخت اين هتل ها، چند هزار كارگر را مشغول به كار خواهيم ديد و نه چرت زنان، مشغول آفتاب گرفتن در وسط ميدان هاي شهر و باز تصور كنيد چه تعداد ديپلمه و ليسانسيه به استخدام اين هتل ها در خواهند آمد؟ فكرش را بكنيد اگر آنان كه سه جهانگرد آلماني را در زاهدان به گروگان گرفتند، اگر جلو مي رفتند و مي گفتند: <>Hello , nice to see you، آن گاه ميهمانان شان را به سراي اقامتي - تفريحي قابل قبولي در شهر راهنمايي مي كردند و در آن جا از آن ها به بهترين نحو ممكن پذيرايي مي شد، سال بعد چه تعداد توريست راهي زاهدان مي شد؟
يادتان هست دو، سه سال پيش گزارشگر معروف شبكهBBC از بازار تهران گزارشي تهيه كرد و در تمام دنيا پخش كرد؟
يادتان هست در آن گزارش جز شلوغي، ازدحام، چهره هاي اخمو، دالان هاي تنگ و خفقانآور بازار و ترافيك منطقه، چيز ديگري گنجانده نشده بود؟ وقتي او در دل رهگذران بازار، روبه دوربين صحبت مي كرد، جمعيتي ۱۰۰ نفره در اطراف او جمع شده بودند و به دوربين مي خنديدند، يكي از آن پشت فرياد مي زد، يكي به هوا مي پريد تا بر قد بلند جلويي چيره شود و لحظه اي در تاريخ ثبت شود، كارگران گاري به دست بازار نيز چونان هميشه شتابان مي دويدند و فرياد مي زدند: «آقا ساق پايت را بپا». حال تصور كنيد اگر يك نفر او را از آن ازدحام نجات مي داد، «هلو مستر»ي نثارش مي كرد، گوشه اي مي نشاندش و يك استكان چاي دارچين مخصوص گلوبندك را به دستش مي داد، آن گزارش سياه و منفي، چقدر تلطيف مي شد؟
001605.jpg

ما آماده ايم، چگونه بيايند؟
چنانچه شرح آن رفت، ابتدا همه مردم، از كارگر چرخ به دست فرودگاه - اولين كسي است كه جهانگرد پس از ورود به كشور مقصد مي بيند - تا راننده تاكسي، كارمند هتل، رهگذران كوچه و بازار و حتي كارگر گاري به دست بازار و اهالي فلا ن روستايي كه بر سر راه فلا ن غار، در دامنه كوهپايه قرار گرفته، همه بايد توجيه شويم، آموزش ببينيم، خود را مجهز كنيم، سپس همه با هم ساعت هايمان را تنظيم كنيم. آن گاه فرياد بزنيم: آماده ايم. حال چگونه بايد آن ها را به مملكت بكشانيم؟ اگر توريست را مشتري يك كالا  فرض كنيد، آن گاه بايد از انواع روش هاي بازاريابي و فروش، يكي را برگزينيد.
خبرگان و اهل فن صنعت جهانگردي، جملگي معتقدند بهترين روش براي جذب توريست، فلسفه بازاريابي جامعه گراست كه برگرفته از انديشه هاي پست مدرن يا «پسانوگرايي» است. طبق اين ديدگاه، نبايد صرفاً به جذب جهانگرد و منافع سرشار مالي حاصل از آن انديشيد. چرا كه، نگاه انتفاعي صرف به او، از يك سو، سوءاستفاده گران و فرصت طلبان را تحريك مي كند كه از آب كره بگيرند - مثلا ً رستوران بين راهي براي يك وعده آبگوشت بزباش، ۵۰ هزار تومان از توريست بينوا بستاند- و از ديگر سو، خيلي زود اعتمادش را از بين مي برد، فراري اش مي دهد و هر آنچه را رشته ايم، پنبه مي كند.
بر اساس انديشه هاي نوين، بايد به جهانگرد احترام گذاشت، خدمات را بر اساس خواست و سليقه و نياز او ارائه داد و ارج و قربش نهاد. به عنوان مثال، اگر برحسب اتفاق، شمار مشتريان آلماني يك هتل رو به تزايد گذاشت و اين روند، روز به روز بيشتر ملموس شد، بر مدير هتل است كه كاركنانش را به فراگيري نسبي زبان آلماني و آشنايي اجمالي با فرهنگ، آداب و رسوم آلماني بگمارد.
فرضاً اگر آلماني ها عادت دارند پس از استحمام، بر حوله كوچكي كه پشت درب حمام روي زمين گذاشته شده قدم بگذارند، كارمند هتل حتماً بايد به اين عادت واقف باشد و همان كند كه او مي خواهد. همين طور تصور كنيد اگر كارمندان هتل - و فرقي نمي كند، حتي مردم كوچه و بازار - به يك ژاپني بر خوردند، كاملا ً موقر و سنگين، به رسم ژاپني ها اندكي سر را خم كنند و تعظيم كنند، آن گاه چه تاثير رواني شگرفي بر احساس امنيت و آسايش خاطر او گذارده اند.
بدون شك، او به كشورش باز خواهد گشت و هر چه از نيكي مردم ميزبان ديده، براي دوستان اش باز خواهد گفت و همچون يك ابزار كارآمد تبليغاتي عمل خواهد كرد. البته، آگاهي نسبي از عادات و رسوم ميهمانان، علا وه بر مطالعه و آموزش نيازمند برخي ريزه كاري ها نيز هست.
در بيشتر هتل هاي دنيا، در فرم رزرو و فرم درخواست اتاق، سوال هايي پيرامون اين عادات گنجانده شده و مشتري، خود اين اطلا عات را به هتل ارائه مي دهد. بعضي هتل هاي صاحب نام دنيا، حتي ۲۰ نوع بالش دارند و تا اين حد، خود را با خواست هاي جهانگردان تطابق داده اند.
اين در حالي است كه اگر يك توريست خوش ذائقه، ناگهان هوس كند ساعت ۱۱ شب در هتل پنج ستاره تهران قورمه سبزي بخورد، خيلي راحت و بي دردسر به او مي گويند: «غذا از ۱۰ شب به بعد، سرو نمي شود. در ضمن، مسترجان، ما، بيف استراگانوف داريم، ولي قورمه سبزي نداريم!».
هزينه هاي تحميلي جهانگردان 
طبيعي است كه شما براي دست يابي به فروش بالا  و پر سود، ابتدا بايد هزينه هايي را متحمل شويد. سرمايه گذاري دولت در بخش توريسم، براي آموزش و توجيه مردم، اولين هزينه سنگين در اين راه است كه البته مشاركت و بسيج تمام ارگانها و نهادها را مي طلبد.اما سود مستقيم خانواده ها را در بر خواهد داشت. هر چند، سازمان هاي زيادي هستند كه حتي تعطيلي يك ماهه شان، هيچ ضرري بر پيكره اقتصادي مملكت نمي زند، بنابراين جلب كمك هاي مالي آنها احتمالا ً مشكلي ايجاد نخواهد كرد. اما هستند مخالفان كم شماري كه بر آمدن جهانگردان نيامده، معايبي قائل اند. آنها مي گويند جهانگرد، در آلودگي محيط زيست موثر خواهد بود. در پاسخ بايد گفت، اين جهانگرد نبوده كه كوهپايه هاي دربند و دركه را به زباله داني بدل ساخته است. همچنين بعيد به نظر مي رسد جهانگردان عامل آتش سوزي جنگل هاي شمال، انباشت زباله در سواحل شمال و جنوب و ناپديد شدن اسرار آميز - هر چند بسيار نامحسوس و تدريجي - گنجينه هاي تخت جمشيد باشند.
اين عده همچنين معتقدند جهانگردان اندك اندك ارزش هاي ملي - مذهبي ما را محو و نابود مي كنند. اين خطر، هر چند جدي است، اما كاملا ً قابل كنترل و پيشگيري است. همه آنان كه مشتاق سفر به ايرانند، مي دانند ايران ماوايي براي خوشگذراني و لهو و لعب نيست، به تقريب همه آنها شيفته بازديد از مكان هاي باستاني و فرهنگي و هنري و طبيعت چهار فصل ايران هستند و مردم نقاط مختلف مي توانند از اين بابت بهره مند شوند.
فراغت، بي خيالي ذهني نيست، كه آرامش ذهني است و لازمه خلاقيت. حال اگر ميهمان سالخورده مان را راهي يك سالن مو زه يا نگارخانه با تهويه مطبوع كنيم و براي رفع عطش او، يك ليوان شربت بهار نارنج را به دستش دهيم، مطمئن باشيد يك عمر دعايمان مي كند و همواره، هرجا كه بنشيند از عطر خوش بهار نارنج ايران سخن خواهد گفت. هزينه ديگري كه جهانگردان بر ما تحميل خواهند كرد، سرمايه گذاري در بخش تامين آسايش و امنيت جاني و مالي آنان است.همه نقاط ايران در اين زمينه جذاب هستند. چون كوچك ترين خطا در اين چرخه، قابل جبران نيست و چه بسا ضمن فراري دادن ديگر جهانگردان، بر روابط سياسي و ديپلماتيك كشورهاي ميزبان و ميهمان نيز تاثير منفي خواهد گذاشت. هر چند تمام اين سرمايه گذاري ها و زحمات، به سود هنگفتي كه از زمين و زمان به جيب مان سرازير مي شود، مي ارزد. حال با در نظر گرفتن اين سود سرشار و آتيه ساز، هنوز هم به صرفه مان نيست كه آمدن شان را بخواهيم؟

نكته هاي كوچكي كه فراموش مي شوند
حركات جاودانه
گزارش
اعظم السادات علوي 
شكوه از نحوه زيست و نارضايتي از آن چه در اختيار داريم، به جزيي لاينفك از زندگي بسياري از ما شهروندان شهرهاي بزرگ تبديل شده، امري كه شايد باوجود وضع اقتصادي نابه سامان تر در شهرهاي كوچك يا روستاها، كمتر ديده شود.
حقيقت امر اين است كه زندگي پرفشار و هيجانآلود در شهرهاي بزرگ، خستگي مفرط ناشي از كار بي اندازه، آلودگي صوتي بسيار، آلودگي وافر هوا و تب و تاب بهتر زيستن، زندگي خيلي از ساكنان چنين گستره هايي را به اضمحلا ل برده و حاصل آن، بيماري هاي گوناگون و يا پايين آمدن بازده كاري است.
اين دور تسلسل باطل زماني كامل مي شود كه افراد براي مداواي خود متقبل هزينه هاي فراوان مي شوند يا كاسته شدن قابليت هاي كاري آنها از درآمدشان مي كاهد. با افت نسبي توانمندي اقتصاد خانواده، فشار روحي وارد بر شخص بيشتر مي شود، تلا ش بيشتري براي كسب درآمد مي كند و دوباره هزينه بيشتري براي اين تلا ش - غالباً - بي حاصل مي پردازد.
در چنين شرايطي، در مناطق كوچك تر يا روستاها، اگرچه درآمد افراد كمتر است؛ اما به نسبت با وجود زندگي سالم تر، آنان با مخارج كمتري روبه رو هستند و در مجموع، شايد خوشبخت تر مي زيند.
براي فرار از آنچه كه اين زندگي پولادين شهري براي افراد به ارمغان آورده و آنان را بدين گونه در دام خود گرفتار ساخته، كافي است برخي نكات كوچك رعايت شوند تا دست كم زندگي در كلا ن شهرها قابل تحمل تر و كم هزينه تر شود. نكاتي كه بهروزي در رعايت شان، مستلزم به كار بردن آنان از دوران كودكي است تا از اوان شكل گيري خلقيات و روحيات فرد، كيفيت رودررويي با مشكلا ت هميشگي زندگي را داشته باشد.
يكي از اين امور، وا داشتن افراد از دوران كودكي به ورزش - نه ورزش حرفه اي كه انجام روزانه بيست دقيقه تمرين بسنده مي كند - است. هم اكنون وزارت آموزش و پرورش در برنامه هاي صبحگاهي بسياري از مدارس اين امر را گنجانده؛ اما غالب آنچه در برنامه هاي صبحگاهي به مرحله اجرا در ميآيد، براي كودكان جنبه اتلا ف وقت دارد و حاصل اش بسيار ملا مت بار است. در حالي كه تنها لذت بخشي ورزش است كه آن را مثمر ثمر مي سازد. به تجربه - و تحقيق - ثابت شده ورزشي كه دلپذير نباشد هرگز حاصلي قانع كننده به دنبال نخواهد داشت.
اين بر والدين است كه با انجام تمرينات مداوم - كه با حضور تمامي اعضاي خانواده دلنوازتر مي نمايد - به كودكانشان سياق درست زيستن را بياموزند. اين تمرينات مستمر باعث مي شود در سالهاي آتي، كودكان ديروز، جوانان امروز و سالخوردگان فردا، سالم زندگي كنند و مخارج درمان را متقبل نشوند. وراي آن، بهزيستي جسماني خود توانايي كار و قابليت توليد را دوچندان مي كند و به فرد اجازه مي دهد درآمدي بسيار بيشتر به چنگ بياورد.
آموختن آشتي با طبيعت و قدر دانستن آن نيز از ديگر اركاني است كه فرد را به سوي زيستي بهينه سوق مي دهد. علاوه بر اين سبب مي شود تا فرد رقم گزافي را بابت تفريحات بيهوده نپردازد و با مخارج بسيار كمتري، لذت بيشتري نصيب خود كند.
به هر تدبير، براي در  امان ماندن از مصايب زندگي روزمره شهري بايد برخي تمهيدات را به كار بست تا از هزينه هاي زندگي شهري كاست و با صرف كمترين رقم، دلپذيرترين نوع گذران عمر را تجربه كرد.

عكس روز
اوراق زرنگار پوسيده
001626.jpg
كتاب به تدريج به واژه اي نامانوس براي بسياري از افراد جامعه ما تبديل مي شود. مشكلا ت اقتصادي، كار مداوم براي رفع آنها و بالا  بودن بهاي كتاب ها، سبب شده تا ميزان خريد كتاب و مطالعه در جامعه ايراني به شدت نزول كند.
اين در حالي است كه اگر هر ايراني روزانه تنها يك ساعت از وقت فراغت خود را به مطالعه اختصاص دهد قطعاً در زندگي فرد موفق تري خواهد بود.
خواندن هر صفحه كتاب - با مضامين مختلف- چنان ذهن فرد را ورز مي دهد كه قطعاً باهوش افزون تري در پيشه خود فعاليت خواهد كرد و به سود مالي بيشتري دست خواهد يافت.
از رويكردي نو، شايد بهتر باشد دولت نيز در اقدامي تازه، با ياري رساندن به ناشران به آنها براي چاپ ارزان تر كتاب ها و ترويج فرهنگ مطالعه كمك كند.

خبر روز
افزايش حق بيمه شخص ثالث فقط ۱۰ درصد
كيا داوود اسفندياري 
پس از مدت ها بحث در حاشيه افزايش قيمت حق بيمه شخص ثالث، هيات دولت فقط به شركت هاي بيمه تجاري اجازه داد ۱۰ درصد قيمت حق بيمه را افزايش دهند. از مدت ها پيش شايعه اي مطرح شده بود كه قيمت حق بيمه به ميزان قابل توجهي در سال ۸۳ افزايش خواهد يافت. شركت هاي بيمه ادعا كرده بودند به دليل افزايش هزينه هاي ناشي از تورم سالا نه (كه بيش از ۱۵ درصد از سوي بانك مركزي اعلا م شده است) و افزايش آمار تصادفات هر ساله بر زيان ناشي از پرداخت خسارت روي بيمه نامه هاي شخص ثالث افزوده مي شود و ادامه اين روند به ورشكستگي آنها منجر خواهد شد. شركت هاي بيمه معتقدند در شرايطي كه نرخ ديه به نسبت سال هاي قبل افزايش قابل توجه داشته است قيمت حق بيمه شخص ثالث نيز بايد افزايش يابد.
از ديگر سو صاحبان خودروها از افزايش هاي دايمي قيمت بيمه نامه هاي شخص ثالث و نحوه ارائه خدمات شركت هاي بيمه گله مندند. آنان مي گويند بيمه فقط بخشي از خسارت تصادفات را پرداخت مي كند و با اين حساب خريد بيمه نامه صرفه اقتصادي ندارد. كارشناسان پيش بيني مي كنند با ادامه روند موجود، شركت هاي بيمه به دليل زيان ناشي از فروش اين بيمه نامه باز هم از ميزان پرداخت خسارت بكاهند و بيمه شخص ثالث كه خريد آن اجباري است آرام آرام به يك نوع بيمه نامه نمادين بي خاصيت تبديل شود.
كارشناسان صنعت بيمه معتقدند مكانيزم غيراستاندارد و غيرمنطقي فروش بيمه نامه شخص ثالث، علت اصلي زيان شركت هاي بيمه است. به عنوان مثال قيمت بيمه نامه شخص ثالث يك خودروي فرسوده با يك خودروي نو نبايد برابر باشد و اصولا ً به رانندگان خطاكار و پرتصادف و رانندگان محتاط نبايد با يك چشم نگريسته شود.

آيينه تصوير
001629.jpg
اندونزي روي خط گسل فعالي قرار دارد كه هر از چند گاهي ساكنان اين سرزمين را با دردسرهاي بزرگي روبرو مي سازد. تصوير، يكي از زلزله زدگان منطقه پاپوآ را برابر خانه خراب شده اش نشان مي دهد. زلزله اي كه در پاپوآ روي داد دست كم بيست و هفت نفر را كشته و خانه و محل كار افراد زيادي را خراب كرده است.

001632.jpg
دو فلامينگوي كارائيبي در شمايلي زيبا. هم اكنون بيش از دويست و ده فلامينگو از اين دست درSeaworld اورلاندو نگهداري مي شوند. اين پارك به سبب حيات وحش بسيار زيبايش شهرت زيادي يافته و همه ساله گردشگران فراواني براي ديدن مناظري بديع روانه اورلاندو مي شوند تا در دل صنعت از اين طبيعت بكر سود جويند.

001635.jpg
فصل سرما جذابيت ها و زيبايي هاي خاص خود را براي هنرمندان خوش ذوق دارد كه مي خواهند با بهره جستن از قابليت هاي شان كار خود را رونق ببخشند. جوزف استروبل، مالك شصت و نه ساله يك هتل در دهكده جنوبي تيروليان ايتاليا، پيكره اي بيست و سه متري با يخ ساخته تا توجه همگان را به هنر خويش و شايد هتل اش، جلب كند. تصوير او را مشغول كار روي تنديس اش نشان مي دهد.

پاسخ مسئولا ن
ما مسئول گراني دارو نيستيم 
باتوجه به مطلب مندرج در ستون صداي مصرف كننده روزنامه شماره ۳۲۶۰ مورخ ۲/۱۰/۸۲ تحت عنوان «گراني بي سابقه يك دارو» به استحضار مي رساند: بعد از خريد داروي يادشده از شركت سهامي داروئي كشور (طبق فاكتور شماره ۱۱۰۱۰۰۷۶ پيوست) نئوتيگازون۳۲mg هر عدد ۵۲۵ ريال به اين داروخانه تحويل داده شد كه تا مدت ۴ ماه ناياب يا كمياب گرديد و با اين كه درخواست خريد داده مي شد؛ ولي از طرف شركت مزبور به اين داروخانه تحويل داده نمي شد. بعد از اين مدت در تاريخ ۱/۶/۸۲ از شركت سهامي داروئي كشور كه تنها وارد كننده آن مي باشد، اين بار قيمت نئوتيگازون۵۲mg هر عدد ۱۳۴۵۲ ريال و نئوتيگازون۰۱mg هر عدد ۵۸۴۳ ريال افزايش يافت. (طبق فاكتور ۱۱۰۱۰۵۸۵ پيوست) اين داروخانه موظف به فروش دارو طبق فاكتور خريد مي باشد و چنانچه اعتراضي هست بايد به مقامات مسئول در اين مورد شكايت شود. بديهي است داروخانه اين بيمارستان فقط توزيع دارو برابر نرخهاي مصوب دولتي را به عهده دارد و قيمت گذاري دارو با مراكز مسئول ديگر مي باشد و هرگونه افزايش قيمت نيز از طرف شركتهاي داروئي و با مجوز دولتي صورت مي پذيرد. به هر حال بيمارستان و داروخانه آن نقشي در تعيين قيمت داروها ندارند.
غلا مرضا بهجتي حرمي، مدير بيمارستان پوست رازي 
قابل توجه ساكنان شهرك صنعتي چهاردانگه 
در پاسخ به مطلب مربوط به مشكلا ت شهرك صنعتي چهاردانگه مورخ 
۱۵/۱۰/۸۲ بازارچه همشهري، به اطلا ع ساكنين شهرك صنعتي چهاردانگه مي رساند كه به موجب قرارداد شماره ۷۰۰۸، نيرورساني و احداث شبكه روشنايي برق مورد نياز اين شهرك به عهده مؤسسه بهره برداري مي باشد. شهروندان براي اطلا ع بيشتر از موضوع قرارداد مي توانند با تلفن ۴۰۷۹۱۵۸ تماس حاصل نمايند.
روابط عمومي شركت توزيع نيروي برق جنوب غرب تهران

صداي مصرف كننده
دو سلام، دو تشكر
از شركت مخابرات به خاطر افزايش كيوسك هاي تلفن عمومي در سطح تهران تشكر مي كنيم. اميدواريم اين خدمات شامل حال شهرستانها هم بشود. همچنين خدمات فرماندهي محترم ناجا براي بالا  بردن ضريب امنيت و كاهش جرم در كشور را نيز قدر مي نهيم.طومار قاسمي 
آرزوهاي بزرگ 
آرزوي من اين است كه امسال بتوانم بدون ترس و لرز، از پس مخارج نوروزي برآيم. (خطاب به بازارچه): شما را به خدا بگوئيد عيدي هاي امسال را ۱۵۰ هزار تومان بدهند. خانم فراهاني
فراموش مان نكنيد
درست است كه كارآفرينان و متوليان كارگاه هاي صنعتي و توليدي بخش خصوصي، مستقل از دولت فعاليت مي كنند، اما اين بدان معنا نيست كه كاملا ً به حال خود رها شوند و فراموش شوند. بايد تسهيلا تي به اين بخش ارائه شود كه در نهايت به استحكام پايه هاي صنعت و توليد و در نتيجه رونق اشتغال زايي بيانجامد.يك كار آفرين 
تره بارمان را به ما برگردانيد
خيابان خرمشهر (آپادانا) ۱۰ سال پيش از موهبت ميدان ميوه و تره بار بهره مند بود كه بنا به دلا يل نامعلوم بساطش چيده شد. ساكنان اين منطقه به ويژه خانمها واقعاً به چنين مركز خريدي نيازمندند. لطفاً ميدان تره بارمان را بهمان بازگردانيد تا دعايتان كنيم.
خانم بديعي - تره بار خواه دو آتشه 
اعتراض به تبعيض بين كاركنان دولت 
عطف به روزنامه شماره ۳۳۰۰ همشهري مورخه ۱۲ بهمن ۱۳۸۲ روز يكشنبه صفحه ۴ مطلب اول از صداي مصرف كننده با عنوان «در نهايت سكوت» و آخرين مطلب همان ستون با عنوان «اشتباه مي كنيم» در ارتباط با تحصن سه روزه معلمين در روزهاي شنبه تا دوشنبه ۱۷ تا ۱۹ ديماه به آگاهي مي رساند:
۱- اولا ً معلمان ما آن چنان كه شما نوشته ايد سفره شان خالي نيست، رنگ پريده و ناتوان نيستند و تحصن آنان از روي عجز و بي چيزي نبوده است؛ بلكه آنان مي خواستند با اين تحصن و اعتصاب سه روزه به همه آناني كه سال هاست براي از بين بردن شأن معلم اين ننگ نداري و اين تهمت بي چيزي را به كار مي برند، ثابت نمايند كه ما نه با عجز و ناتواني و نه با رنگي پريده؛ بلكه در اوج توانايي و با چهره اي برافروخته و سرخ نسبت به بي عدالتي و تبعيض ميان كاركنان دولت اعتراض داشته و خواهان رفع تبعيض و اختلا ف در توزيع مزاياي اجتماعي (نه فقط دستمزد) هستيم.
۲- ثانياً در مطلب چاپ شده در روزنامه، ذكر شده بود كه معلمين ۵ ماه حقوق دريافت نكرده اند، تصور مي شود اين نيز در جهت تحريف واقعيت و به انحراف كشاندن حركت معلمان مطرح گرديده. خير! معلمين در پايان هر ماه دستمزد خود را دريافت كرده اند؛ اما آنان همچنان در پي احقاق حقوق خود هستند، حقوقي كه به طور آشكار از آنها سلب مي گردد.
اتفاقاً اين اعتصاب سه روزه، اعتراضي هميشگي به اين گونه برخوردها و اين دلسوزي هاي مغرضانه اي است كه بعضي عمداً يا سهواً به ظاهر در جهت دفاع از معلم به كار مي برند. در اينجا بايد گفت كه آقايان سفره ما خالي نيست، رنگ ما پريده نيست، رخسار خانواده ما زرد نيست، اتفاقاً از هميشه برافروخته تر، سرحال تر و آماده تريم آماده جهت خدمت به دانشآموزان. آماده براي انجام يك حركت، يك حركت در جهت رفع تبعيض و اعاده حيثيت از كف رفته مان.سيدحسن جدي - دبير منطقه ۱۴ آموزش و پرورش 
۴سال انتظار براي تلفن 
در سال ۷۸ براي اشتراك تلفن در مخابرات رجايي شهر ثبت نام كردم و انتظار طبيعي اين بود و هست كه يكي دو ساله تلفن ما برقرار شود. اكنون كه بعد از ۴ سال پيگير پرونده هستم خيلي راحت مي گويند ما كه از نظر زماني تعهدي به شما نداده ايم. هر وقت امكانش بود آن را وصل مي كنيم. از مقام محترم وزارت متبوعه مي پرسم واقعاً چهار سال انتظار كافي نيست؟شفيعي - كرج 
چرا بيمه نمي كنند؟
در شرايطي كه اين همه دم از حقوق كارمندان و كارگران زده مي شود و بسياري ادعاي حمايت از آنان را دارند، هنوز هستند كارمندان و كارگران بي شماري كه به رغم سال ها سابقه فعاليت در يك شركت يا كارخانه، از حقي نظير قرارداد و فراتر از آن، بيمه برخوردار نيستند و پيرو آن، امنيت شغلي چنداني ندارند و به اين سياق، زندگي شان را بر اقتصادي متزلزل بنا مي نهند.يك كارمند رنجيده

|  بازارچه خوراك  |   بازارچه لوازم خانگي  |    گوناگون  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |