پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره - ۳۳۲۵
رانندگان اتوبوسراني
پشت فرمان نهار مي خوريم
ابتدا فكر مي كردم مزاح است ولي بعد از اينكه چند نفر از آنها به اين موضوع اشاره كردند دريافتم كه موضوع جدي تر از يك شوخي است. اينكه در بخش هاي رواني بيمارستان هاي شهر بسياري از مجانين راننده بوده اند
003864.jpg
مشكل رانندگي ما فقط موتوري ها هستند موتوري ها، موتوري ها، موتوري ها
قاب شدگي و زندگي تكراري در هياهو و شلوغي اين شهر بزرگ باعث فراموش كردن جرياناتي بسيار مهم شده كه در اين دايره، بسيار كمرنگ شده اند.
كمتر فردي با زندگي عادي وجود دارد كه روزي يك بار سوار اتوبوس هاي شركت واحد نشود. در خصوص اهميت اين حرفه ناديده گرفته شده فقط تصور كنيد روزهايي را كه در يك خط مثلا ايستگاه ميدان امام حسين براي ده دقيقه اتوبوس دير به ايستگاه بيايد. جمعيتي به وجود مي آيد كه به گفته بعضي از رانندگان يك لشگر هم نمي تواند جلو آن را بگيرد. پس عقل اقتضا مي كند حرفه اي را كه اهميت زيادي دارد عاملانش نيز به همان ميزان از اهميت برخوردار باشند. همانطور كه آقاي صرافي مديرعامل سابق شركت اتوبوسراني بودند در يك سخنراني در منطقه يك گفته اند: «شما رانندگان مانند خلبان هستيد كه جان مردم در دست شماست.» ولي اينگونه كه از صحبت با رانندگان دستگيرمان شده اين قشر دلسوز و ناديده شده اجتماع بسيار مورد كم لطفي قرار گرفته اند. بيشتر آنها كه با دلي پرغصه حرف مي زدند
اكثر رانندگان از بي توجهي جامعه به آنها گلايه دارند. آنها مي گويند: «اگر آنها نزد مردم اجر و قربي ندارند. راننده اي در ترمينال معين كه حاضر به اظهار نامش نبود در اين باره فرياد مي زد: «كاري كردن كه ما در افكار عمومي طوري جلوه داده بشيم كه يك آدم بي شخصيت هستيم. در حالي كه روزي ۳ هزار تا ارباب رجوع با انواع سليقه ها داريم. راننده در جامعه اعتباري نداره وقتي كارفرما اعتبار نمي ده به پرسنلش ديگه چه توقعي بايد داشت كه مردم احترامي قايل بشن و اينطوريه كه مردم به ديد منفي نگاه مي كنند.
راننده ديگري وارد بحث مي شود كه او نيز حاضر به معرفي خود نيست و حرف هاي همكارش را اينگونه تكميل مي كند:
«راننده زجري كه مي كشه هيچكي نمي بينه. اما كافيه كوچكترين مساله اي از ما ببينن آن را پيراهن عثمان مي كنند. ما شديم عين اسب عصاري. اگه اتفاقي بيفته و طرف از من شكايت به روابط عمومي ببره اونا عذر من رو مي خوان ديگه هيچكي نيست كه بگه مقصر تو بودي يا نبودي. حق با مسافره. پس حق من چي ميشه؟ مگه من جزو اين جامعه نيستم. مگه مارو از كرات ديگه آوردن اينجا. طبق قانون كار، من بايد هر شش روز يه بار مرخصي داشته باشم ولي ندارم. من حقم است در ماه روزي دو ساعت مرخصي بين كاري بگيرم و...
وقتي از رانندگان در مورد حقوق و مزاياي آنها پرسيديم اكثرا فيش حقوقي خودشان را نشان مي دادند. حقوق رانندگان از يكصد و ده هزار تومان تا يكصد و سي هزار تومان متغير است كه اين تغيير بستگي به ميزان اضافه كاري آنها دارد. مزاياي مسكن آنها تا سال ۸۰ ماهيانه ۴۰۰ تومان بوده كه در دو سال اخير ۴ هزار تومان شده است حق خواروبار ماهيانه ۲۱۰ تومان و حق نهار آنها ماهيانه ۹۰۰ تومان است.
بيشتر رانندگان در حالي گفت وگو مي كردند كه هر كدام ناني در دست داشتند. وقتي از آنها در مورد اين مقوله پرسيدم اظهار مي كردند كه وقت نهار خوردن ندارند و مجبورند در پشت فرمان نهار بخورند، رانندگان در حالي در اين خيابان هاي شلوغ پشت فرمان مي نشينند كه افكارشان پراكنده است. محمدي راننده خط سپاه - انقلاب مي گويد: «چرا راننده ها تصادف مي كنند، چون با ناراحتي پشت فرمان مي نشينند. راننده با اين مقدار كم هزينه مسكن كه خنده دار است در فكر خانه و اجاره خانه است. براي همين تصادف مي كند.» علاوه بر اين شلوغي خيابان ها و سر و صدا مشكلات زندگي فشار دو چندان بر اعصاب رانندگان است. به طوري كه به گفته خود رانندگان وقتي از سر كار به منزل بر مي گردند حوصله چيزي را ندارند. از ميان صحبت هاي آنان گفته قابل توجهي نظرم را جلب كرد كه در ابتدا فكر مي كردم مزاح است ولي بعد از اينكه چند نفر از آنها به اين موضوع اشاره كردند دريافتم كه موضوع جدي تر از يك شوخي است. اينكه در بخش هاي رواني بيمارستان هاي شهر بسياري از مجانين راننده بوده اند كه تحت فشار به اين حال و روز دچار شده اند. علاوه بر بيماري رواني و اعصاب بيشتر رانندگان دچار زخم معده و سنگ كليه هستند. آنها اظهار مي دارند كه عدم وجود سرويس هاي بهداشتي در مبدا و مقصد عامل اصلي دچارشدن به سنگ كليه آنهاست.
پاكنژاد راننده ۵۸ ساله ميدان امام حسين - ولي عصر كه چندي پيش ديسك كمرش را عمل كرده مي گويد:
«زماني كه من به استخدام شركت واحد درآمدم درحالي كه ماشينم ۵/۹ متر بود يك شاگرد هم داشتم حالا با اين سن و سال و ماشين ۱۸-۱۷متري شاگرد ندارم. چشمام ضعيف شده و ته اتوبوس رو نمي بينم اونوقت كار كرد مفيد هم از من مي خوان اگر يه پيرمرد يا پيرزن يا فلج وقت سوار و پياده شدن طوري بشه دادگاه شركت رو نمي شناسه من رو مي شناسه. من ۱۳ ساله كه شيفت صبح كار مي كنم يعني از ساعت ۵ صبح بايد تو ايستگاه باشم چطوري مي تونم صبحونه بخورم.»
درحالي كه نان سنگك خشك شده اي را كه در روزنامه پيچيده نشان مي دهد ادامه مي دهد: «هميشه پشت فرمون غذا مي خوريم. چرا ده دقيقه يه ربع وقت نمي دن كه غذا بخوريم، كارمندها حق شيردارن ولي كارگر نداره دود گازوئيل و گند و كثافت شهر رو مي خوريم شير رو اونا مي خورن. ما زخم معده مي گيريم سنگ كليه مي گيريم چون ميدان امام حسين با بيش از ۱۰۰ تا اتوبوس يك دستشوئي نداره و بيشتر راننده ها يا به خودشون فشار مي يارن يا اگه بي وجدان باشن...»
از پاكنژاد درمورد مزاياي كارش مي پرسم در جواب مي گويد:
«كدوم مزايا؟ هر ارگان و سازماني كارگر آبدارچي اش ۲۰ سال كار كند يك ميليون تومن وام مي دهد ولي من توي شركت واحد بعد از ۲۵ سال سابقه كاري وقتي مي خوام وام بگيرم نهايتش ۲۰۰ هزار تومان مي دن اونم بعد از هشت ماه دويدن.»
از پاكنژاد پرسيدم خودت را معرفي مي كني؟ جواب داد:
«چرا نكنم؟ من از خدا مي ترسم نه كس ديگه ما مشهدي ها يه مثل داريم كه مي گه: ندزد، نخور، نترس»
يكي از مواردي كه رانندگان اتوبوس هاي دوكابين به آن اشاره مي كردند اين بود كه بيشتر ماشين هايشان شماره راهنمايي و رانندگي ندارند. پاكنژاد در اينباره مي گويد:
سواي موارد ذكرشده همه رانندگان از وضعيت خط ويژه شكايت داشتند.
آنها مي گفتند خط ويژه فقط نامش خط ويژه است. خود افسر راهنمايي موتورها را وارد خط ويژه مي كند كه خيابان خلوت شود. راننده اي كه در خط راه آهن - مطهري كار مي كند در اينباره مي گويد:
«كنترل اتوبوس، يه ماشين ۱۳ متري، داخل شهري به اين شلوغي كار سختيه و اعصاب خاصي مي خواد. يه سري مسافر هستند كه الكي گير مي دن و اعصاب مارو خورد مي كنند. بعد از اون اين موتوري ها واقعاً آزار مي دن و قدرت كنترل رو از ما مي گيرن. وقتي هم چيزي مي گي. جلو ۲۰۰ نفر ناسزا مي گن بعضي وقتا هم چاقو مي كشن. مشكل رانندگي ما فقط موتوري ها هستند. موتوري ها، موتوري ها،  موتوري ها!»

نمايشگاه صنعت تبليغ
مكاني براي اتوبوس بازها
توي اين نمايشگاه از سررسيد گرفته تا ايستگاه اتوبوس و بيلبورد ديده مي شد و هيچ كس نمي گفت اينجا نمايشگاه صنعت تبليغ است اما كدام نوع؟!
003867.jpg
علي رضا كيواني نژاد
وقتي اسم نمايشگاه و برگزاري همايش را مي شنويد چندتا نشانه كليشه اي توي ذهنتان نقش مي بندد. يك سالن، چندتا غرفه، آدم هايي كه آمدند تا محصولاتشان را تبليغ كنند و...
- تبليغات 
اين دفعه موضوع اصلي اين نمايشگاه تبليغ بود براي صنعت تبليغ. چون آنهايي كه دست اندركار تبليغات هستند و حتي آنهايي كه از دور دستي بر آتش اين كليد اقتصادي دارند، معتقدند كه امروز كسي توي تجارت موفق مي شود كه «تبليغات چي» خوبي باشد.
وقتي به در اصلي نمايشگاه رسيديم فكر مي كنيد چي ديديم؟ نه. اشتباه كرديد. چيزيكه ما ديديم اين بود:
- يك ايستگاه اتوبوس 
حالا اين ايستگاه آنجا، آن هم جلوي در ورودي نمايشگاه چه مي كرد، چيزي بود كه بعدا متوجه آن شديم. ايستگاه اتوبوس با صندوق پستي زردرنگ كه انگار مسووليت نگهداري از آن ايستگاه آهنين وش فقط و فقط به صندوق پستي سپرده شده است و بس. كار به اين جا ختم نمي شود. ايستگاه ديگري هم روبه رويش قرار دارد كه شما را ياد دوقلوهاي همسان مي اندازد.
- سلام. بفرماييد. از ستاد خبري نمايشگاه مزاحمتان مي شويم و...
اين را پسري مي گويد سبزه روي و با ظاهري آراسته. دفتري به دست دارد و اسامي ميهمانها را يادداشت مي كند و چون سربرگ روزنامه را دستمان مي بيند حدس مي زند كه خبرنگار باشيم و باقي قضايا.
وارد سالن مي شويم. يك سناريوي تكراري:
- باز هم ايستگاه اتوبوس.
بله. باز هم يك ايستگاه اتوبوس ديگر با تزئيناتي متفاوت. هنوز رنگ نشده بود. چرا؟ «به ما گفتند افتتاحيه امروز ساعت ۹ صبح است ولي الان ساعت ۴ بعدازظهر است و هنوز خبري از افتتاحيه نيست. ما حتي فرصت نكرديم كارمان را تمام كنيم.» اينها بخش هايي از حرف هاي محمدخاني است. كسي كه صاحب اين ايستگاه هاي اتوبوس است با آن تزئينات ويژه.
حتما در زندگيتان ديده ايد آدم هايي را كه كتاب باز يا تمبر باز باشند. محمدخاني هم گونه تازه اي از اين افراد است. او ايستگاه اتوبوس باز است. واقعا با عشق و علاقه اين روي ميزش «بروشوري» است كه توجهمان را به خودش جلب كرده است. پشت آن نوشته:
- اتوبوس دات كام 
اين تيتر گزارش چند ماه قبلمان بود. كنجكاويمان زياد طول نمي كشد. محمدخاني مي گويد: «وقتي شما از ايستگاه هاي اتوبوس چندمنظوره گزارش نوشتيد، من هم آنها را توي تبليغاتم بكار بردم.»
كمي آن طرف تر غرفه ديگري است از تبليغات محيطي. همان «بيلبورد» هايي كه در سطح خيابان ها و اتوبان ها با آن برخورد داريد. مسوولش خانمي است - مسوول غرفه- مي گويد: «اينجا بي نظمي، حرف اول و آخر را مي زند. انجمن صنفي خودش را كنار كشيده و معلوم نيست اينجا، نمايشگاه صنعت تبليغات است يا فروش » .CD صداي يك CD تبليغاتي امان همه را بريده و كسي نمي تواند به عرضه كننده آن چيزي بگويد! اينCD با اشعاري تو مايه هاي طنز سعي دارد سردمداران جهاني را مسخره كند!
اجاره غرفه ها متري است. يعني متري ۳۰ هزار تومان براي دو روز. البته قرار بود اين نمايشگاه حداقل سه روز به كارش ادامه دهد كه روز اول، به خاطر بي نظمي، عملا از دست رفت.
كف سالن موكت شده و راه رفتن روي آن آسان. از كنار غرفه ها كه مي گذريد خالي به نظر مي رسند، انگار. علت را مي پرسيم.
- براي كاركنانمان كلاس بازاريابي برگزار كردند و آنها هم الان سر كلاس هستند. البته قرار بود اين كلاس ها به صورت منظم برگزار شود ولي حالا فقط حين برپايي نمايشگاه هايي اين چنيني كلاس مي گذارند.
خانمي كه در غرفه تبليغات و چاپ پوستر كار مي كند، اين حرف ها را مي زند. بعد ادامه مي دهد: «گفتند آقاي صحفي معاونت تبليغات مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار است امروز ساعت ۱۲ براي بازديد بيايد.»
حالا ساعت ۲ بعدازظهر است و از آقاي صحفي خبري نيست. به سراغ همان پسري مي رويم كه در ستاد اطلاع رساني نمايشگاه مستقر است. مي پرسيم: «آقاي صحفي چه ساعتي براي بازديد از نمايشگاه مي آيد؟» با چند ثانيه تاخير مي گويد: «قرار بود ساعت ۱۲ بيايد اما الان كه تماس گرفتيم مي گويند ساعت ۴ مي آيد. اگر ساعت ۴ هم نيامد ديگر تقصير ما نيست.»
نمايشگاه مثل خيابان ها، كوچه بندي شده است. به اولين چهارراه توي سالن كه رسيديم، جمعيت نسبتا زيادي جلو يكي از غرفه ها ديده شد. همه داشتند به حرف هاي فردي گوش مي كردند كه از ابتكار تازه شركت براي ارايه اطلاعات شغلي خبر مي داد. مي گفت: «اين سايت تازه راه اندازي شده است. مي توانيد اطلاعات و آمار و ارقام مربوط به مشاغل و مغازه هاي سطح تهران را در هر منطقه ببينيد. مثلا خيابان آفريقا، مي خواهيد بدانيد چند نانوايي در اين خيابان وجود دارد، وقتي روي سايت، وارد خيابان مذكور مي شويد كافي است روي فهرست مشاغل كه در سمت راست سايت آمده، «كليك» كنيد. الان هدف نانوايي است. پس به شما آدرس نانوايي هاي اين منطقه را مي دهد با شماره تلفن. قرار است اين كار تا چند روز آينده با اضافه كردن چند شغل ديگر، گسترش و تعميم بيشتري پيدا كند.»
با چنان شوق و ذوقي حرف مي زد و مردم را به ديدن كارايي سايت خود دعوت مي كرد كه حاضران كمتر تمايلي داشتند به غرفه هاي ديگر مراجعه كنند. بعد هم ليوان استوانه اي شكلي را در دست گرفت و گفت: «شركت ما دستگاهي را وارد كرده كه مي تواند روي هر سطحي چاپ كند. براي اين دستگاه فرقي ندارد كه اين چاپ روي ليوان باشد يا تخته سنگ. فقط تفاوتش با دستگاه هاي ديگر اين است كه طرح چاپ شده توسط دستگاه به مرور زمان از بين نمي رود.»
حاضران جلو غرفه، به آن فرد مي گفتند كه اگر اشكالي ندارد از ليوان هاي چايي، نفري يك عدد داشته باشند كه با مخالفت وي روبه رو مي شد...
به چهارراه بعدي سالن كه مي رسيديد دوباره ايستگاه اتوبوس بود. ايستگاهي رنگ شده با يك دستگاه تلفن و صندوق پست و البته در دو طرف، جايي براي تبليغ. تبليغي به شكل يك غلتك در دو طرف. داخل ايستگاه با شكلي جالب با فرفورژه مبلمان شده و پشت سرتان تصاوير طبيعي روي شيشه ها نصب.
تصاوير به خوبي ديده نمي شود. چرا؟
- هنوز توي ايران اين فرهنگ جانيفتاده كه از اين تصاوير بدون شيشه استفاده شود. بنابراين مجبوريم از شيشه براي حفاظت استفاده كنيم كه به نظر شما و ديگران، تصاوير خوب چاپ نشده يا شفاف نيست.
اين را هم خانمي مي گويد كه به نظر مي رسد جور نبود كاركناني را مي كشد كه سر كلاس بازاريابي هستند.
حالا ساعت ۴ بعدازظهر است و هنوز از آقاي صحفي خبري نيست. مي گويند در راه است. بالاخره آمد. با كلي همراه و اعلام يك درميان بلندگوي سالن.
- مقدم دكتر صحفي را گرامي مي داريم.
اين جمله، چند دقيقه يكبار پخش مي شود. صحفي وقتي وارد سالن شد مثل ما نرفت سراغ ايستگاه اتوبوس. رفت سراغ غرفه اي كه پراكنش نور با شكلي نوين به بازديدكنندگان عرضه مي كرد.
بعد رفت سراغ همان غرفه اي كه روي سايت، سرفصل هاي شغلي را توضيح مي داد. صحفي از غرفه داران سوالاتي مي كرد و آنها هم جواب مي دادند. بدون آنكه توجهي به خبرنگاران دور و اطراف داشته باشند! چند نفر با دوربين عكسبرداري و فيلمبرداري، به شكار لحظات مي پردازند. صحفي اظهارنظري درباره غرفه ها نمي كند. غرفه هايي كه تك و توك كارمند دارند و اگر به انتهاي سالن مي رفتيد، ديگر غرفه اي با كارمند وجود نداشت.
توي اين نمايشگاه از سررسيد گرفته تا ايستگاه اتوبوس و بيلبورد ديده مي شد و هيچ كس نمي گفت اينجا نمايشگاه صنعت تبليغ است اما كدام نوع؟!

تغيير كتب درسي دانش آموزان
تغييرات كتب درسي دانش آموزان در سال تحصيلي آينده اعلام شد. علي زرافشان مدير كل دفتر برنامه ريزي و تاليف كتب درسي وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اين كه تغييرات امسال كتب درسي مقطع ابتدايي، سال تحصيلي آينده در مقاطع بالاتر نيز لحاظ مي شود گفت: «تدريس سراسري كتاب فارسي (بخوانيم و بنويسيم) در پايه سوم ابتدايي آغاز مي شود.»زرافشان گفت: «در مقطع راهنمايي، تغيير خاصي در كتب درسي نخواهيم داشت و تنها اصلاحات جزيي در كتب رياضي اين مقطع صورت مي گيرد.»وي يادآوري كرده است كه معلمان، تدريس دروس تغيير يافته را پس از گذراندن دوره هاي مختلف آموزشي آغاز مي كنند و معلمان و اولياي دانش آموزان مي توانند نظرات خود را درباره كتب درسي سال تحصيلي ۸۵-۸۴ تا پايان اسفند امسال اعلام كنند.

تصويب بودجه اشتغال معلولان
معاون پشتيباني و مجلس سازمان بهزيستي كشور از تصويب بودجه اشتغال مسوولان، بيمه اجتماعي زنان سرپرست خانوار، پيشگيري از بروز و تشديد آسيب هاي اجتماعي و ساماندهي آسيب ديدگان، برنامه حمايت از خانواده و فعاليت هاي مرتبط با كاهش تقاضاي مواد مخدر و پيشگيري، درمان و بازتواني معتادان در مجلس خبر داد.كارانديش گفت كه بودجه اشتغال معلولان و مددجويان سازمان بهزيستي از ۶۰ ميليارد ريال به ۱۵۰ ميليارد ريال افزايش يافته است و بودجه پيشگيري در بروز تشديد آسيب هاي اجتماعي و ساماندهي آسيب ديدگان به ويژه كودكان خياباني، بي سرپرست و دختران و زنان پناهجو كه از سوي سازمان بهزيستي ۳۰ ميليارد ريال پيشنهاد شده بود، با موافقت مجلس شوراي اسلامي ۴۰ ميليارد ريال تصويب شد.

برنامه سازمان پايانه هاي مسافربري
هر چه كه به نوروز نزديك تر مي شويم بحث مسافرت هم شكل جدي تري به خود مي گيرد. اين خبر را بايد گفت كه سازمان ترمينال ها و پارك سوارهاي شهر تهران برنامه هاي ويژه خود را براي ايام نوروز اعلام كرد.
مهندس مسعود رهنما، رئيس سازمان پايانه هاي مسافربري و پارك سوارهاي شهرداري تهران گفت كه اين سازمان با اتخاذ تدابير ويژه، خدمات و امكانات مناسبي را در اين ايام به شهروندان ارايه مي دهد.
وي از فعاليت شبانه روزي ترمينال ها در تاريخ ۲۳ اسفند خبر داد و گفت: « با استقرار مديريت وزارت راه در پايانه ها بر نحوه توزيع و نرخ بليت شركت هاي مسافربري و رفتار كاركنان شركت با مراجعان نظارت خواهد شد.»

فعاليت گسل هاي شناخته شده تهران
احتمال وقوع زلزله تهران هم دردي است. رئيس مركز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران گفت: گسل هاي شناخته شده تهران فعال هستند و زلزله ۷/۳ ريشتري اخير دماوند ناشي از حركت گسل مشاء - فشم، در شمال شرق تهران بود كه زنگ خطر را به صدا درآورد.
مازيار حسيني افزود: عمده ترين عامل خسارت جاني و مالي ناشي از زلزله در مناطق مسكوني كشور وقوع زمين لرزه كانوني كم عمق و سطحي و به كارگيري مصالح ساختماني و سنتي و نامقاوم در سازه ها و نيز رعايت نكردن نكات مهندسي در آنهاست.
وي معتقد است توليد مصالح سبك و باصرفه مقاوم و نيز تحول در ساز و كار نظارت و اجراي سازه ها براي بهبود شرايط موجود ضروري است كه در كنار آموزش مستمر حتي در كاهش آثار زيانبار حوادث طبيعي قابل توجه خواهد بود.

اردوي نشاط دانش آموزان بمي
حادثه زلزله بم امسال به عنوان يكي از دلخراش ترين حادثه هايي است كه مردم ايران با آن دست به گريبان بوده اند اما زماني اين حادثه غم انگيزتر خواهد شد كه بازماندگان اين حادثه فراموش شوند.وزارت آموزش و پرورش اعلام كرده است كه براي ۲ هزار نفر از دانش آموزان بمي اردوهاي اميد و نشاط برپا مي كند.روابط عمومي اين سازمان اعلام كرده است كه اين اردوها به منظور تقويت روحيه اعتماد به نفس و اميد به زندگي آينده، ايجاد نشاط و شادابي و ارتقاي توانمندي و مهارت هاي اجتماعي براي ۲ هزار نفر از دانش آموزان دوره راهنمايي و متوسطه شهرستان بم از ابتداي اسفندماه سال جاري آغاز و تا پايان فروردين ماه سال ۸۳ ادامه دارد.در اين طرح، دانش آموزان در اكيپ هاي ۲ هزار نفره به تفكيك جنسيت و دوره تحصيلي به مدت ۳ روز به استان هاي خراسان، فارس، مازندران، اصفهان و يزد سفر مي كنند.

گلايه نانوايان كلاردشتي
شماري از نانوايان و اهالي شهر كلاردشت واقع در غرب مازندران از توزيع آرد غيرقابل مصرف در اين منطقه گلايه مندند.
برخي از نانوايان اين منطقه گفتند: «آرد توزيع شده در بين نانوايان اصلا قابل مصرف نيست.»آنان خاطرنشان كردند نان پخته شده با اين آرد، خراب و به رنگ سياه و كدر در مي آيد.»اين عده اظهار داشتند: «بوي بد آرد توزيع شده مشام هر خورنده اي را آزار مي دهد و مسوولان امر بايد به اين مهم كه با سلامت مردم در ارتباط است، توجه جدي كنند.»اين نانوايان، مشكل خميركردن با اين آرد را از ديگر مشكلاتشان عنوان كردند و گفتند: «مسوولان ذي ربط علي رغم انعكاس اين مشكلات، بي توجه هستند.»
آنان اين مشكل را به طور جدي در دو هفته اخير اعلام كردند.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
درمانگاه
سفر و طبيعت
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |