زراعت چوب، پيشگيري از تخريب جنگل
راه نجات، جنگل كاري
درسال ۱۳۸۱، تعداد متقاضيان زراعت جنگل به ۷۵۲ نفر رسيد، البته براي اين كار تسهيلات بانكي لازم است
|
|
ايمان مهدي زاده
«عزيزان توجه فرمايند، سمت راست جاده» همه سرها به سمت راست مي گردد. منطقه اي كه ملاحظه مي فرمايند محل كشت صنعتي صنوبر است. براي تامين چوب كارخانه هاي كاغذ و روكش و سه لا از اين چوب استفاده مي شود. « مردم منطقه با مشاركت خوبشان، بهره برداري از جنگل ها را ۳۰ تا ۳۵ درصد كاهش داده اند. متشكرم.»
مهندس عبدالله پور معاونت فني بهره برداري از جنگل هاي شمال پس از گفتن هر پاراگراف، صحبتش، تشكر مي كرد، از كساني كه گوش مي كردند.
اينجا صومعه سراست. استان گيلان. جاده رشت به آستارا. مسوولان سازمان جنگل ها و مراتع و آبخيزداري كشور از تهران با هواپيما به رشت آمدند و از آنجا همراهمان شدند.
صبح چهارشنبه ششم اسفندماه. ابتداي خيابان حجاب، كنار در وزارت جهاد و كشاورزي - برج بلند شيشه اي - اتوبوس سفيدرنگ سير و سفر ايستاده است. خبرنگاران، يكي يكي نزديك مي شوند. راننده، كليد در را مي زند. عليرضايي مسوول بخش رسانه هاي روابط عمومي سازمان جنگل ها و مراتع رديف اول سمت شاگرد نشسته و با كاغذهايي در دستش، به محض ورود هر خبرنگار، خودش را معرفي مي كند. مسلما خبرنگار نيز نام خود و روزنامه اش را مي گويد.
اتوبوس ساعت ۵۰:۷ حركت مي كند. تا شهرستان رشت بچه ها با هم آشنا مي شوند. جمشيدي مي پرسد: «مگر بازديد از طرح صيانت نيست، پس چرا همه خبرنگار اقتصادي اند؟» لابد اين طرح در وهله اول توجيه اقتصادي دارد. سوالات زيادي داريم. جلوي منابع طبيعي استان گيلان چند خودرو همراهمان مي شود. پورميرزايي رئيس روابط عمومي گيلان سوار اتوبوس مي شود و به همه خوشامد مي گويد، سپس مهندس كردافشار مدير كل منابع طبيعي استان. در مسير قرار است طرح زراعت صنعتي صنوبر را ببينيم. بخش خصوصي خيلي خوب كار كرده. خودروهاي دو ديفرانسيل سازمان ازجلو و عقب اتوبوس در حركت اند. اهالي روستاهاي كنار جاده با تعجب نگاه مي كنند. اين همه ماشين دولتي اتوبوس شيكي را اسكورت مي كنند، حتما اتفاق مهمي قرار است بيفتد. همه پشت سر هم در جاده زيباي رشت - آستارا مي رانند. برخي درخت ها شكوفه زده و بچه ها را به وجد آورده است، گاهي هم درخت هاي سوزني برگ، قيافه شمال را مصنوعي نشان مي دهد. جاي اينها روزي درختان پهن برگ بوده. اينها اينجا غريبه هستند. ماشين ها به جاده فرعي مي پيچند. روي تابلو سبزرنگ كنار جاده نام «زيكسار طاهرگوراب» نوشته شده. روستايي پر از كشت صنعتي صنوبر. جلو باغي پر از درخت و نهال متوقف مي شويم.
مرتضي خورگامي پزشك است و عاشق جنگل، با شركايش ۱۵ هكتار زمين را زير كشت صنوبر برده است. براي روستاييان هم اشتغال زايي كرده. بزرگ ترين واحد بخش خصوصي در زراعت صنعتي جنگل. از هر هكتار ۲۰-۱۵ متر مكعب چوب توليد مي شود. بين نهال ها كه با فاصله سه متر از هم كاشته شده، باقلا و هندوانه مي كارند. تا درخت ها بلند شوند و جلوي تابش نور بر روي بوته ها، را بگيرند، مي شود ۸-۷ سال صيفي جات كاشت. از زمان كاشت تا برداشت صنوبر۱۵- ۱۰ سال صبر بايد كرد. از اين گونه مزارع استفاده هاي چند منظوره اي مي شود. هر درخت حدود ۱۵۰ هزار تومان مي ارزد. مهندس ميرحسين موسوي خندان (با مهندس موسوي نخست وزير سابق هم نام است فقط پسوند خندان دارد) درباره مزرعه توضيح مي دهد. او مديرعامل شركت دكتر خورگامي است. تحصيلاتش مديريت است. موهاي جوگندمي و چهره سوخته اي دارد. كارخانه كاغذسازي ماسال از اين مزارع استفاده مي كند. صنوبر دلتائدس و دلتاامريكن از سال ۴۱ تا ۴۷ به ايران وارد و پس از اصلاح نژاد با شرايط آب و خاك همگوني پيدا كرده و تكثير شده است. اين كشت در نواحي البرز مركزي بين دره ها كه گيلان را به اردبيل، سمنان و تهران همسايه مي كند، انجام گرفته و براي نواحي كوهستاني از نژاد دورگه اش استفاده مي كنند.
از مزرعه كه حركت مي كنيم، مهندس نصرتي معاون سازمان و مدير طرح ملي صيانت، عبدالله پور و دكتر هدايتي مدير جنگلكاري و پارك ها و كردافشار با خبرنگاران همراه مي شوند. در ايران صد هزار صنوبر كاشته شده كه نيم آن در شمال است، بقيه، دامنه هاي زاگرس. صومعه سرا با ۳۲ هزار هكتار مشاركت بخش خصوصي، ركورددار است. عبدالله پور مي گويد: «سالانه ۲ ميليون و ۵۰۰ هزار متر مكعب چوب از اين مزارع به بهره برداري مي رسد.» كاشت و داشت آن در شمال آسان است. اينجا هر چيز كه با خاك مرطوبش مغايرت نداشته باشد به راحتي رشد مي كند. سهم برداشت سومعه سرا از صنوبركاري، ۶۲۰ هزار مترمكعب چوب در سال است. مهندس كردافشار مي گويد:«درسال ۱۳۸۱، تعداد متقاضيان اين زراعت به ۷۵۲ نفر رسيد. براي اين كار تسهيلات بانكي لازم است هدف ما برداشت كمتر، از جنگل هاي طبيعي است. هدايتي ميكروفن را مي گيرد و از چگونگي عضويت در فائو مي گويد:« در هر هكتار ۱۱۰۰ درخت كاشته مي شود و سالانه به طور متوسط ۲۰۰ متر مكعب رويش دارد. خرده چوب ها را كارخانه كيلويي۵۰ تومان مي خرد و با اين قيمت از هر هكتار مي توانيم هفت ميليون و ۵۰۰ هزار تومان بهره برداري كنيم. درخت ها دوبار هرس مي شوند، در چهارسالگي و ۷سالگي و پس از ده سال برداشت مي شود. بيشتر از آن صبر كردن براي زارع نمي صرفد. مهندس عبدالله پور ادامه بحث را به عهده مي گيرد:« اگر مزارع صنعتي با جنگل هاي طبيعي فاصله داشته باشد، سمپاشي بلامانع است ولي نكته اقتصادي ديگر اينجاست كه تا سه- چهار دوره برداشتي، نياز به نهال كاري دوباره نداريم. پس از بريدن كنده، صنوبر جوان مجددا جوانه مي زند و اصطلاحا به اين جوانه كنار كنده، پا جوش مي گويند.
در منطقه تالار و تجن مازندران و گلستان نيز مردم از اين گونه كشت استقبال مي كنند، به جز صنوبر، اكاليپتوس هم مي كارند. در شرق گلستان و خوزستان (دزفول) اكاليپتوس كشت مي كنند و چوبش را براي كاغذسازي به گيلان مي آورند. در گيلان ۳۵هزار هكتار زيركشت صنوبراست. قوي ترين شركت تعاوني در بخش خصوصي اين استان شركت «شفارود» است كه عمده مايحتاج كارخانه كاغذسازي را پاسخ مي دهد. اين شركت در منطقه هفت دقنان فعاليت مي كند. اين طرح تسهيلات خوبي دارد. يك سوم تسهيلات را سازمان مي پردازد و بقيه را بانك. البته وام واگذار شده دوره تنفس دارد و بهره اش هم پايين تر از ديگر وام هاست. به هر هكتار ۴۵۰ تا۷۵۰ هزارتومان وام پرداخت مي شود. هرچه زمين بيشتر باشد، پرداخت مبلغ بيشتر مي شود. مصرف چوب سالانه كشور چهارميليون مترمكعب است. از رويشگاه هاي خارج از جنگل سه ميليون مترمكعب و از جنگل هاي طبيعي يك ميليون مترمكعب برداشت مي كنيم، متشكرم!»
خبرنگاران مشغول طرح سوال و فيش برداري از پاسخ ها هستند. نياز چوب را طبق آمار سال۸۱ مهندس عبدالله پور سه ميليون و ۷۳۶ هزار مترمكعب بيان كرده كه مربوط به ۵۷ واحد مختلف صنايع چوب است. به جز بهره برداري چهار ميليون مترمكعب كه مهندس نصرتي به آن اشاره كرد۴۸۰، هزار مترمكعب هم از خارج وارد كرده ايم. جداي از اين حجم واردات فرآورده هاي چوبي،mdf نيز بوده است؛ از باغات هم دو هزار و ۲۰۰ مترمكعب برداشت شده است.
دكتر هدايتي نياز واحدهاي صنايع چوب را پنج ميليون و ۲۹۲ هزار مترمكعب بيان كرد و گفت در اين بخش حدود يك ميليون و ۵۵۶ هزار مترمكعب كمبود داريم. فعلا براي برآوردن نياز واحدهاي صنعتي مشغول فراهم كردن تسهيلات واردات چوب هستيم. از چوب بهره برداري شده ۲۳ درصد براي روكش و ۶۳ درصد براي كاغذسازي استفاده مي شود. نياز كارخانه كاغذسازي حدود ۲۱۷ هزار مترمكعب است كه ۷۱ هزار مترمكعب آن از چوب هاي جنگلي تامين مي شود. براي پركردن بقيه نياز صنايع چوب و كاغذ ۷۵ هزار مترمكعب صنوبر و اكاليپتوس از دزفول و ۷۱ هزار مترمكعب از درخت هاي باغات استفاده مي شود. او تعداد واحدهاي صنفي را ۳۶۹ هزار واحد از ۵۷ صنف در اين صنايع، عنوان كرد.
هدايتي درباره تسهيلاتي كه سازمان به بخش خصوصي واگذار كرده، گفت: چهارصد هكتار زمين به شرك نئوپان گنبد اجاره داده شده و براي زمين هاي كوچك، نهال به صورت رايگان توزيع مي شود.
مهندس نصرتي هم در ادامه صحبت همكارش گفت: «امسال ۴۰ ميليون اصله نهال رايگان توزيع مي كنيم.»
كمربند سبز
در حاشيه جاده درخت هاي سوزني شكل زيادي ديده مي شود. كاج ژاپني و ترا، كه مديركل جنگل كاري و پارك ها دليل آن را ايجاد فضاي رواني مي نامد. قاچاقچيان چوب كه مافيايي وحشتناك در حد مافياي موادمخدر دارند، مي ترسند وارد مناطقي شوند كه با اين كمربند سبز دوره شده. سوزني برگ ها شاخصه اي از حضور دولت در منطقه محسوب مي شوند. يكي از خبرنگاران مي گويد: «درختان سوزني برگ، خاك را اسيدي مي كنند » و هدايتي پاسخ مي دهد: «به جز جنبه هاي رواني اين گونه ها و سرو نقره اي در خاك هاي سطحي و كم عمق كاشته شده اند. اين خاك براي رشدشان بستر خوبي است و سعي شده به جنگل ها آسيبي نرسد. البته كاج رادياتا هم سال ها قبل كاشته شده ولي به خاطر آفت پروانه پيله ور به كلي از بين رفته است.» يكي ديگر از خبرنگاران كارشناسي ارشد جنگل خوانده و اطلاعات خوبي دارد. فتاح مي گويد: «يكي از زيستگاه هاي اين آفت، كشور آذربايجان است كه با گيلان مرزهاي جنگلي دارد. اين پروانه، متاسفانه همه چيز خوار است و اگر شرايط به گونه اي پيش رود كه بتواند در گيلان حضور پيدا كند، بايد فاتحه جنگل را خواند.»
خدا خدا مي كند، اين سوزني برگ هاي دست كاشت، كار دستمان ندهد.
مهندس اسدي كارشناس دفتر فني جنگل داري، قبل از رسيدن به منطقه لوندبيل مي گويد: «با ايجاد كمربند سبز، تخلفات تخريب جنگل ۶۰تا۹۰ درصد كاهش پيدا كرده است. در گذشته فقط ۴۰۰ هزار هكتار جنگل تحت پوشش سازمان بود ولي با اجراي طرح صيانت، به يك ميليون و ۳۰۰ هزار هكتار، رسيده.
اين رقم تا ۲۰۰ هزار هكتار ديگر قابل افزايش است. از سال ۱۳۶۷، برداشت از منابع طبيعي رو به كاهش است. قبلاً از هر هكتار جنگل طبيعي ۳ مترمكعب برداشت مي شد و امروز توانسته ايم آن را به يك مترمكعب در هر هكتار كاهش دهيم.»
خودروها وارد شهر ساحلي و مرزي آستارا مي شوند، از خيابان ها مي گذرند و در مهمانسراي جهانگردي توقف مي كنند. جمعيت با اسباب و اثاثيه وارد لابي مي شود. قبلاً، اتاق ها رزرو شده. تمام اتاق هاي اين مهمانسرا دونفره است. نامشان را مي نويسند و كليد اتاقشان را مي گيرند. نيم ساعت بعد چراغ اتاق ها روشن است و لابي خلوت. قرار است ساعت ۳۰:۲۰ براي صرف شام دور هم جمع شويم.
|
|
شهري به نام آستارا
|
|
كناره غربي درياي خزر، جايي كه استان گيلان با اردبيل مرز مشترك دارد، شهر باران خيز آستارا قرار گرفته است. شهري بازيبايي هاي خاص خودش. غربي ترين ساحل درياي شمال. جايي كه با كشور آذربايجان ، مرزهاي آبي وجنگلي دارد. مي گويند؛ هر وقت قرار است، در كشور باران بيايد، اولين شهر آستاراست شهر باران.
آستارا يك شهراست. اصالتا شهر است. به طور ذاتي، از ابتدا شهر بوده. روستا نبوده كه گسترش پيدا كرده باشد. معماري شهريش، اين رامي گويد: خانه هاي شبيه هم. پياده روهاي عريض. ديوارهاي سفيد رنگ كوتاه. خانه هاي ويلايي، حداكثر ۳ طبقه،شيرواني هاي سفالي كه گل سنگ بر سفال هاشان روييده. شهري با رنگ هاي آبي، سفيد و سبز. در آستارا مي توان سكوت و آرامش يك شهر ساحلي را يافت. فقط بازار مرزي شلوغ است. مانند بازارهاي سنتي تهران، كرمان و شيراز، پر ازكوچه پس كوچه است. ولي كوچه هايش كوتاه تر و پهن تر است. به راحتي مي توان در اين بازار راه رفت و پشت ترافيك چرخ دستي هاي باركش درجا نزد.كسبه اش كه اغلب آستارايي هستند، ترك زبانند و خوش رو. مدت هاست با مهاجران ومسافران عجين شده اند. مردمان خوش مشربي دارد. فوتبال هم دوست دارند. در بازار همه پيگير نتيجه بازي پرسپوليس و پاس هستند. اين بازار، پر از اجناس مختلف خارجي است. سه شنبه ها از آذربايجان به آستارا مي آيند و بازار هفتگي سه شنبه بازار را داير مي كنند. روز بعد، از آستارا به نخجوان مي روند و اجناسشان را در چهارشنبه بازار عرضه مي كنند. امروز پنج شنبه است، با اين حال شلوغ است. تكنيكي در كاسبي آستارايي ها وجود دارد كه جالب است. قيمت هايشان با تهران متفاوت است خيلي هم فرق دارد ولي هر جنسي كه بخواهي مي گويند: اصلش هست، تقلبي ومشابهش هم هست. سپس فروشنده هر دو را نشان مي دهد. كاملا به هم شبيهند. شك برانگيز نيست؟ خريدن جنس تقلبي، خيلي زور دارد. شايد هم راست بگويندو هدفشان راهنمايي باشد. ولي تكنيك عجيبي دارند. مثل ؛ «هيچ ارزاني بي دليل و هيچ گراني بي حكمت نيست» را يادآوري مي كنند.
كنار بازارچه مرزي آستارا، رود پهن و بزرگي است؛ «آستارا رود». متاسفانه به دليل سهل انگاري مسوولان شهر، چهره اي كريه و زشت به خود گرفته است. هيچ حريمي براي آن درنظر نگرفته اند. كنارش را با آسفالت، خيابان كشي كرده اند. تا ساحل دريا كه رودخانه در آن لبريز مي شود، خانه ساخته اند. خانه هاي نوساز كه نمايي ندارد. مدل حاشيه نشيني. فقط در و ديوار ساخته اند. فاضلاب خانه ها به رودخانه مي ريزد.
شب قبل، مردي جوان روي پل - شهري - فارابي، ايستاده بود و لانسه اش را جمع مي كرد.
ماهي گرفته بود. از همين رودخانه. ماهي كوچك تلاجي. مي گفت: «براي سرگرمي ماهي مي گيرد، مثلاً ورزشي.» ولي رهايشان نمي كرد. در فصل ممنوعيت هم ماهي مي گرفت. با ديدن فاضلاب به فكر ماهي افتاديم. حيوان هاي بي زبان، براي تخم ريزي از ساحل به رودخانه مي آيند و اسير فاضلاب مي شوند.
كناره هاي رود، پر از ني هاي قطور بريده است. معلوم است كه در اينجا رشد خوبي دارد.
سر اكثر ني ها، سياه بود. انگار سوخته بود، دورشان هم پر از آشغال. كيسه هاي پلاستيكي، قوطي هاي كنسرو، كاغذپاره، لاستيك پوسيده ماشين، چوب و تيرو تخته، خيلي هم زياد. آنقدر كه از آب رود، بيشتر توي چشم مي زد. رنگ آب تقريباً سياه بود. وقتي خورشيد بالاي سر بود و آسمان صاف، رودخانه متروكه شده ولي هنوز آب دارد. حجم خوبي هم دارد.
دو قايق كهنه پارويي كنار رودخانه افتاده است. يكي بالاي پل، روبه روي بازار مرزي، يكي هم پايين پل. حدود ۷۰۰ متر پايين تر، امتداد رودخانه، از يك سو پيچ مي خورد و مي رود توي دريا گم مي شود. از سوي ديگر، لاي بوته ها و درختچه هاي سبز كناره اش، با يك پيچ تند، از جلو چشم ناپديد مي شود و همينطور نگاه را مي برد تا كوه هاي سبز. زير پل فارابي كه بر آستارا رود بنا شده، تلنباري از آشغال است. از وزن سنگين زباله و تفاله، آب بيچاره، راكد شده است. ناي رفتن ندارد.
قايق ها منتظرند. ني ها در كمين قدكشيدن و روييدن. با لايه روبي و نصب سطل هاي زباله كنار بازارچه، مي شود رود را تميز كرد، چند قايق ديگر به آب انداخت و مانند ونيز، با قايق در شهر تردد كرد. نه هزينه چنداني مي خواهد نه زماني. مردم ميهمان نوازي دارد. بسترهاي فرهنگي آماده است.
همسايگي با كشور آذربايجان، دامنه ارتباطات اين شهر را گسترده تر كرده است.
جنگل هاي پهن برگ و انبوه، كوهستان هاي پوشيده و سبز، رودخانه داخل شهر، معماري سنتي و زيبا و ساحل صخره اي با گونه هاي دريايي مثل فوك و....
همه اينها شواهدي است براي پيشرفت اكوتوريست. با تقويت جاذبه ها و رفع معضلات كوچكش، مي توان گفت: «آستارا قطب گردشگري و طبيعت گردي».
|
|
زنبورهاي افزارمند!
زنبورهاي ايكنومن، همچون مگس هاي ايكنومن، بزرگ و غول پيكرند. (مگس هاي ايكنومن در بدن حشرات ديگر تخم گذاري مي كنند و لارو آنها به طرز شگفتي در لارو حشرات ديگر به صورت انگلي رشد مي كند.) زنبورهاي ايكنومن نيز زندگي جالبي دارند. آنها خيلي به فكر آسايش نوزادان خود هستند و ترتيبي مي دهند كه در جايي گرم و نرم بزرگ شوند. زنبورهاي ايكنومن ابتدا روي بدن يا داخل بدن نوزاد حشرات تخم مي گذارند. حشرات ميزبان گاهي از نوع چوب خوارها هستند كه در عمق تنه درختان زندگي مي كنند. حال قهرمان داستان ما، زنبور ايكنومن، چطور خودش را به آنها برساند؟ در شكم ايكنومن ها اندامي ويژه تخم گذاري وجود دارد كه در اثر روي يا منگنز يونيزه سخت مي شود و دقيقا حالت يك ميله فلزي را به خود مي گيرد كه مي تواند تا سه اينچ (۵/۷ سانتي متر) در چوب نفوذ و در آنجا تخم گذاري كند. وقتي زنبورها تخم گذاري مي كنند، از دهان خود نيز براي جويدن چوب استفاده مي كنند. مواد معدني به ويژه منگنز و روي، باعث مي شود دهان اين زنبور نيز بسيار محكم شود و بتواند چوب را بجود. در حقيقت اين زنبور از فلزات براي تخم گذاري استفاده مي كند.
|
|
ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
|
|
ريموند ديتمارس
قسمت هشتم
امروز پارك جانورشناسي نيويورك زميني است پر از درخت به مساحت ۵۲۴ ايكر. هزاران گونه زنده مار در اين پارك در نهايت آسايشي كه پول و علم مي توانند تدارك ببينند، زندگي مي كنند، باغ وحش ما يكي از زيباترين مجموعه هايي است كه در جهان وجود دارد، ميليون ها دلار صرف توسعه و ايجاد امكانات بهتر آن شده است. هر ساله ميليون ها نفر ازآن بازديد مي كنند. اين پارك براي تبديل به شهري با ۲۵ ميليون جمعيت طراحي شده است! تمام تلاش براي انساني ترين برخوردها با حيوانات در اين مركز عظيم انجام گرفته و از آنجا كه علاقه و همدردي با حيات وحش رو به نابودي كره زمين را ترويج مي كند، يكي ازسالم ترين و صحيح ترين فعاليت هاي اجتماعي در زندگي مدرن امروز به شمار مي آيد.
طبعا هر كسي فكر مي كند كاركنان چنين انستيتوي علمي عظيمي از يك انضباط بسيار خشك و آكادميك پيروي مي كنند. اما اينطورها هم نيست و شايد ذوق آميزترين و متنوع ترين كارها را ماداريم، براي مثال يك روز صبح منشي من پس از صحبت با تلفن، دستش را روي دهني گوشي گذاشت تا صدايش به آن طرف خط نرسد و رو به من كرد و گفت: «يك خانم پشت خطه، اصرار داره باخودتون، شخصا، صحبت كنه.»
با خستگي سراز گزارش علمي كه مشغول مطالعه آن بودم برداشتم و پرسيدم:« چيز مهمي يه؟» «از لحن صدايش كه اينطور به نظر مي رسه.»
گوشي را برداشتم. بله، صداي خانم پشت خط نگران بود. بلافاصله صحنه هايي در ذهنم مجسم شد. ميمون خانگي كه دچار حالت هيستري شده، همه چيز رابهم ريخته و كسي جرات نمي كند به او نزديكتر شود، يك سگ هار و هولناك، حتي يك خرس دست آموز كه جنون گرفته و تمام همسايگان را به وحشت انداخته است...
صدا به طرزي تهديدآميز درگوشم پيچيد:«لطفا به من كمك كنيد دكتر ديتمارس. واقعا دلم نمي خواست مزاحم شما بشوم. اما هيچ كس ديگر در شهر نيست.»
به سرعت برق از مغزم خطور كرد: «بايد مارگزيدگي باشد، خب، اين يكي از تخصص هاي من است. نگاهي به طبقه بالاي كمد رو به رويم كه سرم ها را آنجا نگهداري مي كردم، انداختم.
برگردان: حميد ذاكري
|
|
اورانگوتان
نام: اورانگوتان
مكان: جزاير بورنئو و سوماترا در اندونزي
زيستگاه: جنگل هاي باراني استوايي
نوع غذا: انواع ميوه. همچنين سبزيجات، مارمولك ها، موريانه ها، تخم و جوجه پرندگان.
اندازه: تا ۵/۴ فوت قد (حدود ۵/۱متر) و ۱۷۵ پاوند وزن.
توضيحات: رنگ آن قهوه اي مايل به قرمز، داراي موهاي بلند و درهم و زبر، دست هاي خيلي بلند، پنجه هاي قوي، بدن سنگين، پاهاي شبيه دست؛ نرها گونه هاي بزرگي دارند با گلوي آويخته، صورت چهارگوش و ريش و سبيل بلند.
تازه ها: اورانگوتان ها بيشتر عمر خود را روي درختان مي گذرانند، نرها گاهي پايين مي آيند تا از اين درخت به آن درخت بروند. مادرها با فرزندان خود روزي دوتا سه لانه مي سازند- يكي براي شب و يكي يا بيشتر براي استراحت و بازي به هنگام روز.
وضعيت حفاظتي: در معرض خطر.
شما چه مي توانيد بكنيد؟: علاقه مندان براي كسب اطلاعات و آگاهي هاي بيشتر مي توانند با شبكه اورانگوتان Orangutan,Foundation,International ,Orangutan,Network تماس برقرار كنند.
|
|
درياچه چليكا
بزرگترين تالاب آب شور در ساحل شرقي هند واقع است كه در كنواسيون رامسر ثبت شده است. اين تالاب با مشكلات بسياري روبه روست كه ازجمله آن سفت شدن لجن در كانال ورودي، كاهش شوري يعني محل ورود آب شيرين به اين درياچه و نيز درخطر قرارگرفتن تنوع زيستي منطقه است.
در سال ۱۹۹۲ اداره توسعه درياچه چليكا به منظور ذخيره سازي آب در اكوسيستم تشكيل شده بود و در سال ۲۰۰۱ كميته مشاوره اي رامسر درياچه چليكا، با ايجاد ابزارهاي نزديك به خط مشي رامسر، جايزه حفاظت تالاب رامسر را به آنها اهدا كرد.
|
|
آمار و ارقام
مديران سازمان جنگل ها و مراتع وآبخيزداري شمال، از رشت همراهمان شدند و از صومعه سرا دراتوبوس حامل خبرنگاران جاي گرفتند. هدف اين سفر بازديد از «طرح ملي صيانت جنگل هاي شمال» بود. بچه ها به طور همزمان، شروع كردند به پرسيدن از آنها و ايشان كه آمادگي قبلي نداشتند، آمار قيد شده در گزارش را ذكر كردند. البته وقتي از تهران حركت كرديم، جزوه هايي پر از آمار و ارقام همراهمان كردند.شب، پس از مطالعه آمار، متوجه شديم بسياري از اعداد توسط هر مدير به گونه اي ديگر عنوان شده است. مهندس نصرتي گفت: «دوستان چيزهايي پرسيدند و دوستان ديگر پاسخ دادند ولي آمار مكتوب را در جزوه ها ارايه داده ايم. كاش قبل از ما جزوه ها را مديران مطالعه مي كردند تا آمار را يكدست بگويند. يا هميشه اينطوري مطالعه مي كنند؟
|
|
عكس كنده شكسته
شب اول سفر وقتي ساعت ۲۱، همه در رستوران مشغول صرف شام بودند، پورميرزايي مدير روابط عمومي منابع طبيعي استان گيلان سر ميزها آمد و به هر كدام از خبرنگاران يك آلبوم هديه داد. عكس هاي جنگل ها و مراتع سبز گيلان. به بچه هاي همشهري كه رسيد، گفت: «براي مطالب جنگل از اين عكس ها استفاده كنيد. اينقدر عكس كنده هاي شكسته و بريده را چاپ نكنيد. مردم دلسرد مي شوند، ما داريم زحمت مي كشيم.» آلبوم را ورق زدم و به شوخي گفتم: «كيفيت اين عكس ها پايين است، نمي شود از آنها اسكن گرفت و در روزنامه چاپ كرد.» از سفر خسته بود و با لحن آرام گفت: «فقط شماهاييد كه غر مي زنيد. خب خودتان عكس خوب بگيريد. دوربين هم هست. منظورم اين بود كه كنده شكسته چاپ نكنيد. آن هم صفحه اول روي جلد روزنامه.
|