نقطه شروع تحولا ت معماري تهران، هنگام سلطنت ناصرالدين شاه رخ داد وقتي كه معماري سنتي كم كم به عقب رانده مي شد و گونه هاي تازه تر در معماري خود نمايي مي كرد.
دكتر وحيد قباديان
برابر روند تغيرات و مدرنيزاسيون معماري مردمي و مذهبي دو ركني بودند كه استوار ماندند وكمتر دچار تحول شدند. از اين رو معماري با ارزشي باقي مانده است
دوره سلطنت پنجاه ساله ناصرالدين شاه (۱۳۱۳-۱۲۶۴ ه .ق) يكي از دوران هاي مهم در تاريخ معماري ايران محسوب مي شود. اول به لحاظ اينكه در اين دوره طولاني، كشور در يك آرامش نسبي قرار داشت و كارهاي عمراني نسبتا زيادي مانند پل سازي، جاده سازي، احداث كارخانجات و اجراي ساختمان هاي مهم در مملكت صورت گرفت.
دوم به دليل اينكه ناصرالدين شاه علاقه وافري به ساختمان سازي و خصوصا احداث كاخ داشته است. احتمالا هيچ پادشاهي در تاريخ كشور ما به اندازه ناصرالدين شاه ساختمان و كاخ در پايتخت خود نساخته است. سپس با توجه به كثرت اين ساختمان ها، مي توان مسير تحولات را در معماري تهران در اين دوره پنجاه ساله با اسناد و مدارك كافي دنبال كرد.
و بالاخره دليل سوم اين است كه در اين دوره يك تغيير كيفي در معماري كشور صورت گرفت. تا زمان سلطنت ناصرالدين شاه، منبع الهام معماري ما چه از نظر شكلي و چه از نظر مفهومي و نحوه اجرا، همواره سنت معماري ايران زمين بوده است. اگر هم در مواردي طرح و يا ايده اي با كشورهاي ديگر تبادل مي شده، اين تبادل دوسويه بوده است وآنچه كه از ممالك ديگر اخذ مي شده، تكميل مي شد و آن را در روند توسعه معماري سنتي ايران مورد استفاده قرار مي دادند. ولي دوره سلطنت ناصرالدين شاه، پايان سيطره معماري سنتي و آغاز ورود گونه هاي جديد معماري كه سابقه اي در معماري ايران نداشته است، بود. از اين زمان به بعد به تدريج معماري سنتي به حاشيه رانده مي شود و روند تحولات معماري در ايران كم و بيش به موازات و به دنبال آنچه كه در غرب اتفاق مي افتاد قرار مي گيرد.
تهران پيش از ناصرالدين شاه
تا زمان سلطنت ناصرالدين شاه، تهران يك شهر كاملا محصور و به معني اخص كلمه يك شهر سنتي و متعلق به جهان شرق بود. فرم لباس اهالي، نوع وسايل حمل و نقل، نحوه روشنايي خانه ها، شكل روابط اجتماعي بين اعضا و طبقات مختلف جامعه و غيره با دوره هاي پيش از خود چندان متفاوت نبوده است. هسته اوليه اجتماع، خانواده گسترده بود كه شامل يك مرد و يك يا چند زن و چندين بچه بود. اعضاي مسن تر خانواده همچون پدربزرگ و مادربزرگ و ساير افراد خانواده مانند عمه ها، عموها و ديگران در ميان و يا در نزديكي خانواده گسترده زندگي مي كردند. خانواده گسترده همچون يك شبكه فراگير، از كليه اعضاي خانواده حمايت مي كرد. اوقات فراغت اهالي در بين اعضاي خانواده سپري مي شد. شركت در مراسم مذهبي مختلف و يا زيارت قبور از جمله فعاليت هاي مهم در اوقات غيركاري بوده است.
سواد شهر تهران با نمادهايي همچون طاق ها، قوس ها، گنبدها و گلدسته ها تعريف شده بود. ساختار بناها از نوع ديوار باربر و طاق و تويزه و يا الوار بود كه طي صدها سال استمرار يافته بود. مصالح ساختماني تماما بومي و عمدتا گل، خشت، آجر و الوار را شامل مي شد. بناهاي مهم شهر شامل مساجد، مدارس، كاروانسراها، كاخ ها، خانه ها و بازارها بود. طرح و الگوي اين بناها در قرون اوليه بعد از اسلام در ايران پي ريزي شده و طي قرون بعدي تا زمان قاجاريه با اندك تفاوت هايي اجرا شده بود. ساختمان ها تماما درون گرا و داراي حياط مركزي و كوچه هاي شهر تنگ، باريك و غيرمستقيم بودند. حصاري مرتفع و قطور گرداگرد شهر و حصاري ديگر محيط ارگ سلطنتي را احاطه كرده بود. شهر داراي چهار محله كاملا مشخص به علاوه ارگ حكومتي بود كه هر كدام در عين همگوني با ساير بخش هاي شهر، داراي هويتي متمايز بودند.
تهران تنها داراي دو ميدان نسبتا بزرگ و وسيع بود. يكي ميدان ارگ يا توپخانه مباركه و ديگري سبزه ميدان كه هر دو در جنوب ارگ حكومتي قرار داشتند. ديگر فضاهاي مهم شهري، مراكز محلات و تكايا بودند. همچنان كه از نظر كالبدي مرتفع ترين بناهاي شهر يعني گنبدها و مناره هاي مساجد جنبه مذهبي داشتند، مهم ترين فعاليت اجتماعي در فضاهاي شهري نيز ماهيت مذهبي داشت و مراسم دهه عاشورا و راه انداختن دسته هاي عزاداري در محلات مختلف شهر شاخص ترين واقعه اجتماعي و گروهي بود كه همه ساله اجرا مي شد. لذا شهر تهران تا ابتداي سلطنت ناصرالدين شاه، چه از نظر فرهنگي و چه از نظر كالبدي، ساختار سنتي خود را حفظ كرده بود. تغيير و تحول شهر سنتي به شهر جديد و يا به بيان ديگر تهران بسته به تهران گسترده تنها از چهار نسل يعني حداكثر از صد و بيست سال تجاوز نمي كند.
حصار ناصري به جاي حصار تهماسبي
با توجه به فزوني اهميت شهر تهران از زمان انتخاب آن به عنوان پايتخت كشور در سال ۱۲۰۰ ه-ق و گسترش شهر از نظر وسعت و جمعيت، ناصرالدين شاه در سال ۱۲۸۴ ه-ق به تخريب حصار قديمي و احداث حصار جديد تصميم مي گيرد. حصار قديمي در زمان شاه تهماسب صفوي در سال ۹۶۱ه-ق ساخته شده و به نام حصار تهماسبي معروف بود. كار احداث حصار جديد پس از ده سال يعني در سال ۱۲۹۴ ه-ق پايان مي پذيرد. اين حصار به نام حصار ناصري ناميده مي شود. مساحت شهر پس از گسترش از چهار كيلومتر مربع به نوزده كيلومتر مربع افزايش مي يابد و بسياري از باغ ها و پارك هاي اعياني و بخش هاي مسكوني كه در خارج حصار قرار داشت، در داخل حصار جديد قرار مي گيرند. تعداد دروازه هاي شهر نيز از شش به دوازده دروازه افزايش پيدا مي كند.
معماري تهران مثل همه چيز ديگر
در اين هنگام مدرنيزاسيون و گرايش به غرب به تدريج باعث ايجاد تحولات زيربنايي در اركان مختلف مملكت مي شود. همچنان كه مدرنيزاسيون باعث تغييرات در شيوه توليد مصنوعات، فنون جنگ آوري، آموزش دروس، درمان پزشكي، طرز لباس پوشيدن، نحوه غذا خوردن، سبك هاي هنري و ساير موارد مي شود، معماري نيز تحت تاثير روند مدرنيزاسيون قرار مي گيرد. در اين دوره در كنار گونه معماري سنتي، دو گونه جديد معماري به تاسي از معماري غرب در شهر تهران ظاهر مي شود. در ابتدا گونه معماري تلفيقي كه تلفيقي از معماري سنتي ايران و معماري غرب بود در دارالخلافه ناصري پديدار مي شود، سپس گونه معماري فرنگي كه ازنظر شكل، تزئينات و كلا ظاهر ساختمان كاملا به تقليد از معماري فرنگ انجام مي گرفت، سبك غالب ساختمان هاي شاخص تهران مي شود.
معماري سنتي
از اين دوره به بعد معماري سنتي ايران به عنوان تنها منبع الهام و الگوي مناسب براي طرح و ايده هاي معماري ديگر مطرح نبود و ازاهميت و الاي آن كاسته مي شود. ولي با اين وجود، در دو زمينه كاملا مشخص، گونه معماري سنتي كماكان ادامه مي يابد و دستاوردها و آثار با ارزشي از معماري سنتي از اين دوره باقي مانده است. اين دو زمينه يكي معماري عامه مردم و ديگري معماري مذهبي است كه در اين دوره از مسير پرشتاب تحولات مدرنيزاسيون و گرايش به غرب تا حدودي مصون مي ماند.
همچنانكه شيوه زندگي مردم عادي دراين دوره عمدتا در چارچوب ضوابط سنت ادامه پيدا مي كند، نحوه ساختمان سازي براي مردم عادي همانند گذشته با طرح ها، شيوه ها و مصالح سنتي ادامه مي يابد.
مذهب نيز در مقابل روند مدرنيزاسيون همچون ركني استوار استمرار يافت. لذا ساختمان هاي مذهبي مانند مساجد، مدارس، تكايا، حسينيه ها وامامزاده ها نيز در اين دوره در ادامه روند تكاملي معماري مذهبي سنتي ايران توسعه پيدا مي كنند.
مساجد و مدارس حياط مركزي، چهار ايواني با گنبدها و مناره هاي مرتفع و مزين به كاشي هاي الوان با طرح هاي اسليمي و گره چيني مانند مسجد مدرسه شيخ عبدالحسين (۱۲۷۰-۸۱ ه .ق)، مسجد مدرسه سپهسالار قديم (۱۲۸۳ه .ق)، مسجد معيرالممالك(۱۲۸۴-۹۰ه .ق) و مسجد مدرسه سپهسالار- مطهري۱۲۹۶ ه- .ق) در اين دوره ساخته مي شوند كه تماما جزو آثار با ارزش معماري سنتي درشهرتهران محسوب مي شوند.
تنها استثناء درمورد ساختمان هاي مذهبي، تكيه دولت است كه به دستور ناصرالدين شاه در سال ۱۲۸۵ه.ق در جنوب ارگ حكومتي احداث شد. در طرح تكيه دولت، تلفيقي از معماري سنتي و معماري فرنگي مشاهده مي شود. در تكيه دولت، محل اجراي مراسم همچون ساير تكايا در ايران، در وسط فضاي داخلي قرار دارد، ولي دور تا دور فضاي داخلي، غرفه هايي در سه طبقه احداث شده بود كه خواص از داخل آنها مي توانستند مراسم را نظاره كنند. اين نحوه طراحي شباهت به طرح سالن هاي اپرا و آمفي تئاترهاي اروپا در قرن نوزدهم دارد.
معماري تلفيقي
برخلاف عامه مردم، شيوه زندگي درباريان و اقشار مرفه جامعه در اين دوره تحت تاثير فرهنگ غرب قرار گرفته بود. مسافرت به فرنگ، پوشيدن كت و شلوار، يادگيري زبان فرانسه و علوم جديد، غذا خوردن با قاشق و چنگال و استفاده از ميز و صندلي و مبلمان در بين اين اقشار متداول شده بود، لذا در اين دوره جامعه به صورت دو قطبي در آمده بود. زندگي عامه مردم در قالب سنت و زندگي اقشار فرادست در چارچوب التقاطي از سنت ايران و فرهنگ غرب درآمده بود. در نتيجه ساختمان هاي ساخته شده براي گروه اخير همچون شيوه زندگي آنها به صورت التقاطي از معماري سنتي و فرنگي شكل گرفته بود.
در اولين ساختماني كه درتهران در آن گونه معماري تلفيقي مشاهده مي شود، مدرسه دارالفنون (۶۸ -۱۲۶۶ه.ق) در شمال ارگ حكومتي است. در نماي اين مدرسه كه اولين ساختمان مهم ساخته شده در عصر ناصري است، براي اولين بار مجموعه اي از قوس هاي نيم دايره رومي، سر ستون هاي فرنگي و سنتوري ملاحظه مي شود. البته پلان ساختمان همچون مدارس قديمي به صورت حياط مركزي است و اتاق ها در گرداگرد حياط قرار دارند، لذا اين ساختمان نه تنها اولين مدرسه علمي در تهران و ايران است كه در آن يافته هاي علمي اروپاييان به شيوه مدارس اروپايي تدريس مي شود، بلكه ساختمان اين مدرسه نيز اولين بنايي است كه آغاز نفوذ معماري غرب در پايتخت را به نمايش مي گذارد. به عبارت ديگر مدرسه دارالفنون آغاز آشنايي پايتخت نشينان با علوم جديد فرنگي و در عين حال با معماري سرزمين فرنگ است. اين مدرسه توسط ميرزا رضا مهندس باشي كه تحصيلكرده مدرسه نظامي دولويج انگليس بود، طراحي و توسط محمدتقي خان معمارباشي اجرا شد. اكثر قريب به اتفاق كاخ ها و ساختمان هاي مهم ساخته شده طي چهل سال اول سلطنت ناصرالدين شاه به گونه معماري تلفيقي ساخته شده اند. از جمله اين ساختمان ها مي توان از قصر دوشان تپه (۱۲۶۹)، قصرفيروزه (۱۲۶۹)، عمارت نظاميه (۷۱-۱۲۷۰)، كاخ سلطنت آباد (۱۳۰۵-۱۲۷۴)، باغ فردوس (۱۲۷۴)، عمارت شمس العماره (۸۴-۱۲۸۲)، دروازه هاي تهران (۹۴-۱۲۸۴)، ميدان توپخانه (۹۴-۱۲۸۴)، تكيه دولت (۱۲۸۵)، مريضخانه دولتي (۱۲۹۰)، قصر عشرت آباد (۱۲۹۱)، عمارت گلستان (۹۴-۱۲۹۱)، عمارت سپهسالار (۹۶-۱۲۹۳)، عمارت مسعوديه (۱۲۹۵)، كاخ صاحبقرانيه (۱۲۹۷)، عمارت حرمخانه (۱۳۰۰)، مدرسه نظام (۱۳۰۱) و سردر شمس العماره (۱۳۰۳) نام برد.
در كليه اين ساختمان ها، تزيينات، قوس ها، ستون ها و پلان هاي معماري سنتي ايراني با قوس ها، ستون ها، بام هاي شيبدار، سنتوري ها، نرده ها و تزيينات فرنگي تلفيق شده است.
مصالح به كار رفته در اين ساختمان ها عمدتا مصالح بومي بوده اند و روش هاي اجرايي نيز بر طبق اصول و ضوابط معماري سنتي ايران انجام شده است. تنها استثنا در اين مورد استفاده از ستون ها و نرده هاي چدني است كه سابقه در معاري سنتي ايران نداشته است. در عمارت شمس العماره براي اولين بار از ستون ها و نرده هاي چدني در دارالخلافه استفاده شده است.
معماري فرنگي
همچنان كه گرايش به سمت غرب و دستاوردهاي آن در اين دوره در بين اقشار فرادست فزوني مي يابد، در معماري نيز تبلور اين گرايش مشاهده مي شود. طي ده سال آخر سلطنت ناصرالدين شاه، گونه اي از معماري وجه غالب معماري دارالخلافه را شكل مي دهد كه در آن هيچگونه آثاري از معماري سنتي ايران ديده نمي شود و كاملا به تقليد از معماري غرب و خصوصا معماري نئوكلاسيك ساخته شده است.
از جمله اين ساختمان ها مي توان از قصر ياقوت (۱۳۰۳-۱۳۰۲)، عمارت خوابگاه (۱۳۰۴-۱۳۰۳)، عمارت پارك اتابك (۱۳۰۶-۱۳۰۴)، عمارت امين الدوله (آغاز سده ۱۴)، كاخ ابيض (۱۳۰۹-۱۳۰۶) و كاخ مليجك (۱۳۱۳) نام برد. اگر چه مصالح مورد استفاده در اين ساختمان ها نيز مانند گونه قبلي، بومي و ايراني است و شيوه هاي اجرايي نيز ايراني است، ولي از نظر شكل و ظاهر، ساختمان هاي اخير هيچ شباهتي به معماري سنتي ايران ندارند. حتي در بسياري از اين ساختمان ها همچون عمارت خوابگاه و كاخ ابيض، سطوح ستون هاي چوبي و ديوارهاي آجري با گچ پوشيده شده تا همانند ساختمان هاي اروپايي، داراي نماي سنگي به نظر آيند. آجرهاي به كار رفته در نماي كاخ مليجك به گونه اي قالب بندي و تراش خورده اند كه نماي اين ساختمان نيز همچون نماي سنگي جلوه كند. تا پايان دوره سلطنت قاجاريه، اكثر ساختمان هاي مهم و شاخص پايتخت به دو گونه تلفيقي و فرنگي طراحي و اجرا شدند.
يادداشت ها
۱-كليه تاريخ هاي ذكر شده در اين مقاله به تاريخ هجري قمري است.
۲- عكس جنوب كاخ گلستان توسط عبدالله قاجار،عكاس باشي دربار ناصرالدين شاه گرفته شده است.
۳ -عكس سر در الماسيه و كاخ ابيض از عكاسخانه كاخ گلستان اخذ شده است.