آيا قيمت كشمش كيلويي ۷۵۰ تومان در قزوين و۲۷۰۰ تومان در شمال تهران، نمايانگر آشفتگي بازار نيست؟
طبيعي است افرادي با درآمد اندك نتوانند پسته كيلويي ۴ تا ۵ هزار تومان را تهيه كنند. آنها با اين رقم، يعني ۵ هزار تومان براي يك كيلو پسته معمولي مي توانند يك جفت كفش براي فرزندخود بخرند كه حداقل نيمي از سال را با آن طي مي كند
روزي روزگاري عيد را با خوردن آجيل مي شناختيم. باتركيب تخمه و پسته و بادام، باظرف هاي لبالب از توت و كشمش و انجير. با پركردن جيب هاي لب به لب شده از آجيل، ولي سفره هاي عيد اكثر خانوارها سال به سال عاري تر از آجيل هاي شور و شيرين شده.
پسته سالها است عنصر لوكس و مجلسي به شمار مي رود.
حالا تهيه توت و گردو هم براي خيلي ها ناممكن به نظر مي رسد. سري به آجيل فروشي ها بزنيد ونگاهي به قيمت هاي افسارگسيخته بيندازيد.قيمت تنقلا ت از مواد اصلي غذايي هم پيشي جسته اند.
چرا مي خريد؟ چرا؟
از خانمي كه يك كيلو پسته، يك كيلو تخمه و تركيبي از توت ، انجير، كشمش و فندق خريده مي پرسيم«براي اين اقلا م چقدر پول داديد؟» و او پاسخ مي دهد«۲۰ هزار تومان.»
دست او چندان پر هم نيست و به قول خودش در مواقعي تا دو برابر اين هم براي پذيرايي از ميهمانانش خريد كرده. اما همين رقم تا حدي نمايانگر ابعاد قيمت آجيل در بازار تهران هم هست. يعني اگر كارمند ساده اي بخواهد همين مقدار آجيل را تهيه كند بايد يك ششم يا يك هفتم درآمد ماهانه اش را در دو ظرف نه چندان بزرگ آجيل خلا صه كند!
وقتي از همان خانم مي پرسيم«چرا براي تهيه اين چند قلم كه بسيار زود و سريع خورده مي شوند و ارزش غذايي چنداني هم در مقايسه با اقلا م اصلي تغذيه ندارند، اين همه پول مي پردازيد، مي گويد:« در آستانه شب سال نو هستيم و عيد در راه است. عيد بدون آجيل، عيد نمي شود. آجيل بخشي از عناصر صرف نظر نكردني پذيرايي از ميهمانان نوروز است. آجيل با سنت هاي ما گره خورده.»
او جمله اش را با نكته قابل توجهي به پايان مي برد: «مي فهمم منظور شما چيست. بله آجيل گران شده، ولي چه چيزي گران نشده. بگوييد با چه چيزي از ميهمانان پذيرايي كنيم؟ با ميوه؟ آيا ميوه ارزان است؟ همان چيزي كه خيلي زود هم خراب مي شود و نمي توان مثل آجيل آن را در بلند مدت حفظ كرد. آيا شيريني ارزان است؟ اگر مبنا را بر قيمت هاي بازار بگذاريم، بايد همه چيز را فراموش كنيم!»
با اين مقدمه بايد بپذيريم آجيل هاي شيرين و شور بيش از هميشه از سفره پذيرايي زندگي خانوارهاي معمولي حذف شده و عمدتا در سفره اغنيا يافت مي شود.
به اين قيمت ها هم بنگريد
قيمت برخي اقلا م آجيل شيرين كه روزي روزگاري در جيب همه وجود داشتند و به هر كسي سلا م مي كردي مشتي توت و گردو كف دستت مي گذاشت، بسيار قابل توجه است.
به چند قيمت زير در برخي مناطق شمالي تهران بنگريد:
توت: كيلويي ۸ هزار تومان
انجير: كيلويي ۶ هزار تومان
گردو: كيلويي ۶ هزار تومان
عناصر فوق به عنوان بخشي از اقلا م آجيل شيرين مثل كشمش، نيازمند كار خاصي براي آماده سازي نيستند، مثلا درمقايسه با آجيل شور كه نياز به بو دادن يا نمك سود كردن دارند. بنابراين به ساده ترين شكل آماده و مهيا مي شوند. ارزش آن ها در خود آن ها تنيده شده. عناصر خدادادي هستند كه مي توانند به سادگي در دسترس قرار بگيرند. اما چنان كه مي بينيد به حدي افزايش يافته اند كه بسياري از مردم مطلقا به سوي آن ها نمي روند.
در حال حاضر چند درصد خانوارها توانايي خريد توت با قيمت كيلويي ۸ هزار تومان را دارند؟ و اين نوع قيمت گذاري، تاچه حد روي ساير تنقلا ت در هر گوشه كشور تأثير مي گذارد؟
چند خانوار انجير كيلويي ۶ هزار تومان مي خرند؟
آيا بايد گردو به قيمت كيلويي ۶ هزار تومان عرضه شود؟ در حالي كه همان گردو كيلويي ۴ هزار تومان در مناطق مركزي تهران يافت مي شود!
در روند افزايش نامتعارف و افسارگسيخته قيمت ها است كه آلو به قيمت كيلويي ۸ هزار تومان عرضه مي شود. بله آلو كيلويي ۸ هزار تومان!( براي تماشاي اين قيمت به يكي از همان آجيل فروشي هاي شمال شهر گذري كنيد) و قيمت زرشك به كيلويي ۵۵۰۰تومان افزايش يافته و اين قلم هم در صف عناصر لوكس قرار گرفته. در حقيقت عناصري را كه روزي روزگاري به وفور در خانه ها مي يافتيم، عملا دور از دسترس شده اند.
مشت نمونه خروار
براي توصيف افزايش بسيار بي رويه قيمت در زمينه آجيل شور و شيرين يك مثال، كاملا روشنگرانه است.
خانم خانه داري كه روز قبل از شهر قزوين به تهران آمده بود و در بدو ورود از مواجهه با قيمت كشمش در يكي از آجيل فروشي هاي چهارراه پارك وي، كه هميشه هم لبالب از جمعيت است، حيرت زده شده بود گفت:« باور نمي كنم. نه باور نمي كنم. قيمت همين كشمش در قزوين كيلويي ۷۵۰ تومان است و اين جا قيمت كيلويي ۲۷۰۰ تومان را مي بينم. چرا؟ بر چه اساسي؟»
آنچه او در مورد قيمت كشمش مي گويد نشان مي دهد قيمتي كه روي اين اقلا م گذاشته شده ناشي از هزينه تهيه، كار انجام شده روي آن( مثلا شستن يا دانه دانه كردن) و حمل نيست، بلكه ناشي از توانايي خريد برخي اقشار است يعني قيمت ها تا قواره جيب خريدار بالا مي رود، هر چه كه بشود و با هر تيغي كه ببرد.
يقينا كشمش كه در قزوين كيلويي ۷۵۰ تومان به فروش مي رسد، با در نظر گرفتن سود افزوده به هزينه تمام شده اش به بازار آمده. اما همان محصول در تهران- در يكي از نقاط شمالي شهر مثل چهارراه پارك وي- به قيمت ۲۷۰۰ تومان فروخته مي شود. يعني نزديك به ۴ برابر.
همان كشمش در مناطق مركزي تهران با قيمت كيلويي ۱۵۰۰ تومان موجود است يعني دو برابر قيمت ارائه شده در قزوين و كمتر از نيمي از قيمت ارائه شده در شمال تهران.
آيا تفاوت اين قيمت ها از ۷۵۰ به ۱۵۰۰ و ۲۷۰۰ نمايانگر آشفتگي بازار نيست؟!
خداحافظ آجيل
در حال حاضر بسياري از خانواده هاي كم درآمد قيد اين اقلا م را كه روزگاري مزين بخش سفره ها و جيب هايشان بود زده اند. اما از آن جا كه قدرت خريد اقشاري از جامعه بالا است و آن ها خريداران دائمي يا موسمي اين اقلا م به شمار مي روند، بازار براي فروشندگان و توزيع كنندگان گرم باقي مي ماند. قيمت ها هرگز كاهش نيافته و سيرصعودي خود را ادامه مي دهند.
اما نكته اين است قيمت هاي بالا در مناطق شمالي تهران تأثير خود را بر قيمت همين اقلا م در مناطق ديگر شهر و شهرستان ها مي گذارند و قيمت همان اقلا م و اجناس در ساير نقاط نيز افزايش مي يابد. مثل حديث برج هاي شمال شهر كه مزين به استخر، جكوزي و آسانسور هستند و افزايش قيمت مسكن در حيطه خود را به صورت بطئي به مناطق ديگر شهر كه آپارتمان ها فاقد اين عناصر هم هستند منتقل مي كنند. در حقيقت اكثر مردم شهر در بسياري از موارد قيمت افزوده اي را مي پردازند كه ناشي از درآمد بالا و خارج از قاعده برخي از شهروندان شمال شهري است.
مريم. ب در اين زمينه مي گويد:« ما، افرادي با درآمد اندك هستيم كه قيمت درآمد بالاي برخي از اقشار را مي پردازيم. آن ها هستند كه توانايي خريد همه اجناس و محصولات را دارند و هر چه قيمت ها بالا مي رود، واكنشي نشان نمي دهند و همين امر قيمت كلي همان اجناس و محصولا ت را در مناطق ديگر و كم درآمدنشين نيز افزايش مي دهد.»
حسن . ج صراحتا مي گويد:«من و امثال من هرگز براي مثلا ً تخمه و آلو چنين قيمت هايي نمي پردازيم. يعني نمي توانيم بپردازيم. ما نيستيم كه سبب ساز افزايش قيمت ها هستيم. آن هايي كه پولشان از پارو بالا مي رود و در آمدهاي بالا دارند زمينه افزايش قيمت در همه زمينه ها را فراهم كرده اند. چرا كه نه تنها واكنشي در برابر افزايش بي رويه قيمت ها نشان نمي دهند، بلكه زمينه افزايش قيمت ها را هم فراهم ميآورند.
در حالي كه متوسط درآمد اكثر اقشار در نقاط مختلف تهران تغيير نمي يابد و افزايش معني دار تقاضا نيز در مورد عناصري مثل آجيل رخ نمي دهد، با اين وصف قيمت همه اقلام در نقاط شمالي نمايانگر افزايش دائمي است. آنچه كه نياز به تدقيق و بررسي همه جانبه دارد (و بعدها به آن خواهيم پرداخت.)
مشغوليات براي اوقات فراغت؟
يكي از كارمندان دولت كه نمي خواهد نامش را بر زبان آورد با لحن افسرده اي در زمينه قيمت بسيار زياد آجيل در بازار به نكته اساسي تري اشاره مي كند: طبيعي است كه نتوانم پسته كيلويي ۴ تا ۵ هزار تومان را تهيه كنم. نمي خواهم اغراق كنم، ولي سال ها است چيزي مثل پسته در سفره هاي ما پيدا نمي شود. ما با اين رقم، يعني ۵ هزار تومان براي يك كيلو پسته معمولي كه مثل برق و باد خورده مي شود، يك جفت كفش براي بچه هايمان مي خريم كه حداقل نيمي از سال را با آن طي كنند.
او در مورد مقايسه قيمت آجيل با ساير دخل و مخارج زندگي اش افزود: «روزگاري به اين اقلا م يعني آجيل و همين پسته و بادام و توت مي گفتند مشغوليات. يعني چيزي كه در اوقات فراغت و در زمان گپ و دور هم جمع شدن هاي دوستانه و خانوادگي به صورت تفنني مورد استفاده قرار گيرد. اما در مورد ما چيزي به نام اوقات فراغت معني ندارد. اوقات فراغت يعني كار روزانه خود را تمام كرده و فرصتي بيابيد كنار نزديكان خود ساعاتي را با آرامش سپري كنيد. اما شخصاً مدتها است اوقات فراغت ندارم. چراكه از ساعت ۳ بعدازظهر به بعد دو كار ديگر را توا‡مان شروع مي كنم و نمي دانم كي و چگونه به خانه بر مي گردم. بنابراين فرصتي نمي ماند بنشينم و مثلا ً خنده كنان تخمه اي بشكنيم و پسته هاي خوشمزه را ضمن تعريف خاطره يا لطيفه اي در دهان بگذاريم.»
آنچه او اظهار مي كند نشان از ناپديدن شدن «اوقات فراغت» از زندگي بسياري از اقشار دارد.آنچه كه به محو شدن عناصر ديرآشنايي مثل آجيل شور و شيرين از سفره هاي پذيرايي منجر شده اند.
بيكاري و مشغوليات
مقوله «بيكاري» يكي از جدي ترين مسائل كشور به شمار مي رود و همه مي دانند بسياري از جوانان كشور بيكار هستند. بنابراين توده وسيعي از مردم درآمد روشن و تعيين شده اي ندارند تا بخشي از آن را صرف خريد اقلا مي كنند كه پيشترها در سفره عيد پيدا مي شد و اوقات فراغت آن ها را پر مي كرد. د لمشغولي اكثر مردم چيزهاي ديگري است.
حميد. ب، جوان ۲۲ ساله بيكاري است كه در مورد خريد آجيل به نكته ديگري اشاره مي كند و مي گويد «اين اقلا م ارزش غذايي چنداني ندارند. ولو آن كه قيمت شان در بسياري از موارد بيش از مواد غذايي اصلي باشند. براي مثال گوشت حدود كيلويي ۴۵۰۰ تومان است و يك نوع پسته عادي هم همين قيمت را دارد. در حالي كه گوشت، عنصر اصلي زندگي است و پسته يك محصول براي اوقات تفنن است. بنابراين افرادي امثال ما هميشه به تهيه موادغذايي اصلي مي انديشيم تا چيزي مثل تخمه شكستن كه به درد افراد بيكار مي خورد.
رضا. د كه پس از چند سال بيكاري، دوباره فعاليتي در بخش خصوصي را آغاز كرده در مورد الگوي مصرف خود و ارتباط آن با اقلا مي نظير آجيل مي گويد: «ما كه به زحمت شاغل شده ا يم بايد به فكر حفظ جايگاهمان باشيم و تا مي توانيم پس انداز كنيم. از نظر من صرف پول براي آجيل مترادف با دور ريختن پول است. عجالتاً اين اقلا م را فراموش كرده ايم تا ببينيم در آينده چه مي شود.»
به هرحال آيا به راستي آجيل شور و شيرين از سفره ها براي هميشه محو خواهد شد؟