مروري بركتاب«درآمدي بر سوسيوبيولوژي» نوشته دكتر سعيد شجاع شفتي
تولد دوباره داروين
|
|
سام محمودي سرابي
تاريخ همچنان به پيش مي رود و بي توجه به سمت و سوي ما و ديگران و اينكه آن را چطور مي يابيم و يا دربار ه اش چه تحليلي ارايه مي دهيم (و يا حتي اساساً چه استفاده اي از آن مي كنيم) پي در پي بر صفحات رنگينش مي افزايد. گويي كه بشر در اين وادي هم بازيگر، هم تماشاچي و هم منتقد حوادث جريان هايي است كه تحت عنوان وقايع تاريخي به وسيله او اجرا و تكرار مي شوند و همين تكرار تاريخ است كه عده اي همچون ويل دورانت را به اجتناب ناپذير بودن تجديد روندهاي تاريخي متقاعد ساخته است.
اما چرا تاريخ عليرغم تغيير مستمر اشكال ظاهري اش در طي قرون و اعصار گوناگون محكوم به تكرارست؟
ساده ترين جوابي كه مي توان به اين پرسش داد شايد اين باشد كه بازيگر اصلي اين نمايش تكراري انسان است و چرخه رشد و تكامل او نيز بسيار كند تر از تغييرات محيط پيراموني اش تنوع مي پذيرد. گذشته از اين كه اساساً براي اين موجود پيچيده دو پا، برخلاف ظاهر با حجاب و چهره معصومش، ارضاي غرايز - با بي صبري خارق العاده اي- مهم تر از مسايل ديگر است و از سوي ديگر چون اين غرايز در تمامي ابناي بشر ثابت و حذف ناشدني است، حوادث و فرآيندهاي منشعب از آن نيز در اعصار مختلف مشابه يكديگر از آب در مي آيند و آن اندك تفاوت موجود ميان اين تكرار ناتمام ماحصل يك تنوع زماني و مكاني است بدين صورت كه تفاوت موقعيت هاي مختلف شيوه ها، ابزارها و بسترهاي اجتماعي و فرهنگي جوامع انساني به دسته بندي هاي گوناگون اين فرايندها مي انجامد.
بحث درباره كم و كيف اين غرايز و چگونگي شكل گيري آنان و تجليات گوناگونشان موضوع مورد چالش ديدگاهي است نوين به نام سوسيوبيولوژي كه به دليل تكيه اش بر فرضيه كلاسيك تكامل چارلز داروين و محور قرار دادن آن نظريه (و نيز ادعاي رفع كاستي هاي تئوريكي او، به همراه ادغام دستاوردهاي علم ژنتيك با آن به علاوه قرار دادن نظريه اي مبتني و مرتبط با رفتار موجودات زنده در قالب طيفي مستمر كه در يك ضلع موجود تك سلولي، در ضلع ديگر حيوانات و سرانجام در ضلع سوم انسان هوشمند قرار گرفته و از ريزترين اجزاي متشكله حياتي- يعني ژن ها- آغاز و سرانجام نيز به همان ژن ها ختم مي شود) نوداروينيسيم [New Darvinism] نيز ناميده مي شود. البته عده اي از پيروان اين نظريه ، بر حسب كاربردهايش از آن (ترجيحاً) به عنوان روانشناسي تكاملي- يا داروينيستي - ياد مي كنند و برخي ديگر تنها عنوان زيست شناسي تكاملي به آن مي دهند. به هر حال حدود يك قرن پس از طرح تئوري تكاملي داروين و اشاراتي جسته و گريخته از سوي برخي متخصصان علوم رفتاري، براي اولين بار (در حوالي دهه هفتاد ميلادي) زيست شناسان و حيوان پژوهان دانشگاه هاروارد آمريكا به كاربرد كلي مجموعه نظريات فوق در حيطه علت شناسي رفتارهاي فردي و اجتماعي انسانها پرداخته و مبنايي زيست شناسانه براي رفتارهاي اجتماعي بشر ترسيم كردند. اين تلاش ها همچون شوكي كه داروين در قرن نوزدهم بر علوم طبيعي و انساني وارد كرد و خواب جهان را به سهم و نفع خود بر هم زد، اين بار نيز سوسيوبيولوژي با طرح ايده رفتار اجتماعي ساختار يافته بر مبناي كدبندي ژنتيك و براي حفظ، استمرار و ارتقاي حيات گونه ها (در كل) و انسان (به طور اخص) خواب را از چشمان پيروان مكتب هاي محيط گرا، اكتساب گرا و تحصل گرا ربوده و با اين پيام كه سوسيوبيولوژي آينده در رابطه با علوم روانشناسي، روانپزشكي و حتي علوم انساني همان نقشي را خواهد داشت كه فيزيولوژي با طب داشته و دارد لرزه بر پيكره تفكرات مرسوم در عصر حاضر افكند.
با اين پيش زمينه پس از مدتها اين اولين باري است كه تقريباً همزمان با ظهور و تطور يك تفكر و علم جديد در غرب، اثري پيرامون مباحث مطرح شده آن و در توضيح و تبيين رويكردهاي آن به فارسي منتشر مي شود.
البته اساساً اين آثار ترجمه هايي از متفكران، اساتيد و پايه گذاران آن علم يا مكتب جديد فكري و علمي است و كمتر اتفاق مي افتد كه كسي به فكر تأليف اثري پيرامون تبيين نظريه ها و سويه هاي فكري و علمي آن رويكرد جديد بيفتد. بر همين مبنا كتاب درآمدي بر سوسيوبيولوژي يا نوداروينيسم نوشته دكتر سعيد شجاع شفتي اولين اثري است كه در اين خصوص به فارسي منتشر مي شود. در اين كتاب پس از مقدمه اي به قلم مؤلف و بيان علل انتخاب سوژه و شرح و بسط آن (كه به حق با ديدگاهي حرفه اي و علمي ساختار يافته) وارد اصل موضوع و توضيح درباره نظريه پردازان و چگونگي گرايش آنها به موضوع مورد بحث، چگونگي بسط آن به جوامع انساني، منابع مورد استناد يا مورد توجه، ديدگاههاي زيربنايي و دستاوردهاي علمي اي كه براي برپاداشتن چنين نظريه اي مورد استفاده قرار گرفته مي شويم.
بنابراين پس از يك مقايسه اجمالي ميان سوسيوبيولوژي (يا به رغم برخي، روانشناسي تكاملي) و ساير مكاتب روانشناسيك و بيان خلاصه نظريه تكامل داروين، تحولات رواني و تجليات مغز انسان نقش ژن ها و ساختارهاي زيستي شناسي به دستاوردهاي سوسيوبيولوژي مي پردازد. از جمله روانپزشكي تكاملي و لزوم تغيير نگرش نسبت به اصل امراض رواني و تجديد نظر در مرز بين آنچه كه طبيعي (Normal) است از غير طبيعي (Anormal) و نيز تعديل اجتناب ناپذير بعدي در امر روان درماني و تقسيم امراض رواني و نيز انتقادهايي كه از اين بابت بر سيستم هاي استاندارد طبقه بندي وارد مي سازد.
در فصل ديگري از كتاب درآمدي بر سوسيوبيولوژي- كه از لحاظ اهميت دست كمي از باقي مباحث موجود ندارد- مؤلف مروري اجمالي بر سير تحول و تطور آراي مخالفين و منتقدان سوسيوبيولوژي دارد و در اينجاست كه تقابل و تضاد افكار به صورتي واقعي تر و ملموس تر هويدا مي شود: بحث بين سوسيوبيولوژيست ها با ماركسيست ها، فمينيست ها، طرفداران ضد آپارتايد (نژادپرستي)؛ ايدآليست ها و حتي بيولوژيست هاي تكاملي اي كه خود سوسيوبيولوژي را باور ندارند و يا بيان آن را به صلاح نمي دانند زيرا بر اين عقيده اند كه اين پديده نوظهور نقطه تماس جديد مابين روانشناسي و سياست خواهد بود؛ همانطوري كه سالهاي متمادي رفتارگرايي- با تكيه بر تربيت اكتسابي به عنوان مكمل محيط گرايي- از منابع مورد استفاده سوسياليسم بود. ممكن است اين توهم و ترس(كه در كتاب فوق نيز مطرح شده) به واقعيت دهشتناك ديگري بدل شود و اين بار ناسيوناليسم با تكيه بر اصول و مباحث مطرح شده در سوسيوبيولوژي آبشخور فكري جديدي يافته به سوي افراط گرايي نوين خويش قدم بردارد بدين صورت كه با تأكيد بيشتر بر ذخاير وراثتي به جاي يافته هاي اكتسابي (اولويت ماهيت دروني بر تربيت بيروني) نويدبخش!) نوعي نژاد پرستي نوين باشد. بنابراين بار ديگر مقابله بين طبيعت وجودي انسان و تربيت وي به شكلي تازه در اين كتاب رخ مي نماياند.
در پيوست، ترجمه فصل اول كتاب و آخر كتاب ادوارد ويلسون كه تحت عنوان سوسيوبيولوژي: آينده اي نوظهور (Sociobiology:The New synthesis) از روي چاپ بيست و پنجم آن كه از سوي انتشارات دانشگاه هاروارد صورت گرفته چه در آنجا كه از اخلاقيات استعاري ژن ها سخن مي رود و چه فصلي كه با مقايسه انسان بار ديگر موجودات (مثل ميمونها) سعي در كشاندن بحث از سوسيوبيولوژي به سمت سوسيولوژي دارد، حاكي از طرز تلقي خاص پژوهشگران فوق الذكر از مفاهيمي همچون حيات، بقا، جفت يابي، مراقبت از فرزندان، زندگي گروهي، قلمرو و دفاع از آن، نر و ماده، هيجان ها و عواطف، فداكاري متقابل، تقبل نقش هاي اجتماعي متفاوت و تقسيم كار، ارتباطات، فرهنگ، قوميت گرايي، خودخواهي، رقابت، هرم قدرت و... از منظري زيست شناسانه دارد.
ترجمه اين دو فصل از مجموع ۲۷ فصل كتاب مرجع ويلسون گرچه ناكافي است اما اساساً در جهت تأييد و توضيح بيشتر ساير فصول كتاب فعلي (نوشته دكتر سعيد شجاع) صورت گرفته و از اين بابت خواننده را با طرز تفكر پايه گذاران و مبدعان اين نظريه جنجالي آشنا مي سازد؛ زيرا در اصل، فرضيه سوسيوبيولوژي همگام با چاپ نخست كتاب سوسيوبيولوژي آميزه اي نوظهور (Sociobiology:The New synthesis ) نوشته ادوارد ويلسون در دهه هفتاد ميلادي به دنيا عرضه شد.
شايد يكي از تفاوت هاي مهم اين نظريه با نهيليسم (Nihilism) كه در نخستين مرحله تا حدودي مشابه به نظر مي رسند تأكيد اولي بر لزوم بقا و رقابت بر سر استمرار حيات به همراه به كار بستن تمامي فنون و ابزارهاي لازم براي انتقال ژن ها به عنوان مركز ثقل حيات بشري از نسلي به نسل بعد است؛ فرآيندي كه به موازات پيدايش حيات در درونش نهادينه شده و منفك از آرمانگرايي و انديشه ورزي صاحبان زندگي، گاه و شايد هم در بسياري مواقع تحت لواي آنان به كار خود ادامه مي دهد. در اينجاست كه اساساً عشق به زندگي با خود زيستن عجين مي شود به طوري كه خلاف آن، مفهومي ندارد مگر در قالب فداكاري براي حفظ حيات خودي ها و يا (به طور موردي) در صورت بروز امراض شديد رواني و بروز حالات استثنايي به نحوي كه تعادل زيستي موجودات زنده را در جهت منفي آن بر هم زند. بديهي است كه در اين صورت نيهليسم- كه بر مبناي بي محتوايي و پوچي زندگي استوار است- در مقابل سوسيوبيولوژي، كه بدون اعتنا به تئوري ها و سئوالات فلسفي اگزيستانسياليست (Existansialists) به پيش مي رود، رنگ مي بازد.
البته ناگفته نماند كه در اين كتاب الگوي جديدي براي تفحص و پژوهش درباره عملكرد حياتي انسان (اعم از طبيعي و بيمارگونه، از سطح سلول گرفته تا به عنوان عضو و فردي از اعضاي جامعه) ارائه شده در تحت عنوان سوسيوفيزلوژي به صورت زير شاخه اي از سوسيوبيولوژي باليني مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
مؤلف در جمع بندي مباحث- در فصل آخر كتاب خويش- به طرزي عيني و كاربردي سعي در تلخيص مفاهيم كلي مورد بحث دارد و بدين سان به خواننده رسيدن به نتيجه دلخواه (از موضوع) ياري مي رساند.
به هر تقدير كتاب حاضر گرچه به طور بسيار مختصر به بيان آخرين و جديدترين نظريه مطرح در حوزه علوم رفتاري مي پردازد به خاطر بيان مفاهيم نوين و برداشت و تأويل تازه اي كه از مقوله حيات بشري دارد، مي تواند آغازي مناسب براي آشنايي و طرح مباحث در اين حوزه در محافل علمي و آكادميك و حتي در نزد اذهان كنجكاو باشد. چرا كه نويسنده اثر حاضر با ارايه تحليل هايي كه به طور كلي حول محور نظريه تكامل شكل گرفته اند تأكيد بر نقش غرايز- به عنوان تجليات - ژنها، تلقي عواطف و احساسات انساني به عنوان ابزار اصلي ارتباطات اجتماعي و اهرم هاي تعديل غرايز و نيز تعريف تازه اي كه از امراض رواني به مثابه تكرار كليشه هاي رفتاري غيرطبيعي (Anormal) كه پيشترها (در زماني غير از حال و مكاني غير از اينجا) طبيعي بودند و بيان علت شكل گيري شان، بابي تازه براي ورود به جهان پرپيچ و خم سوسيوبيولوژي باز مي كند.
* در آمدي بر سوسيوبيولوژي؛ نوشته دكتر سعيد شجاع شفتي؛ تهران ۱۳۸۲، انتشارات ققنوس.
|